مزدا اهورای به همه کار توانا چنین بر نهاده است :
بهروزی از آن کسی است که دیگران را به بهروزی برساند.
نیرو و پایداری را به راستی (=اشه) از تو خواستارم.
ای آرمئیتی،
برای نگهبانی از اشه، فر و شکوهی را که پاداش زندگی در پرتو منش نیک است، به من ارزانی دار.
به سالاری اشه، به همسایگی اشه، هریک از آفریدگان از بهترین پاداش هر دو جهان برخوردار شود.
مزدا اهوره با شهریاری مینوی و آرمئیتی خویش کسی را که با بهترین منش و گفتار و کردار به سپند مینو و اشه بپیوندد، رسایی و جاودانگی خواهد بخشید.
ای اهورا مزدا،
همچنان تو را میستاییم و نیایش میکنیم. همچنان تو را نماز میبریم و سپاس میگزاریم.
به دستیاری پیوند نیک با اَشَه، با پاداش نیک و با پرهیزگاری نیک، به سوی تو میآییم.
شهریاری مینوی نیک تو – شایان ترین بخشش آرمانی در پرتو اشه – از آنِ کسی خواهد شد که با شور دل، بهترین کردارها را به جای آورد.
اکنون و از این پس تنها به] بر آمدن [این] آرزو [خواهم کوشید.
ای در میان باشندگان، خوب کنش ترین!
تو را فرخنده و کامیاب و ایزد از اشه برخوردار دانیم.
بشود که تو در هر دو جهان ] نگاهبان [تن و جان ما باشی.
در این متن پاداش نگهبانی اشه، و پایبندی به اشه، روشن شده است؛ رسایی و جاودانگی، شهریاری مینوی، برخورداری از پشتیبانی و حمایت اردیبهشت امشاسپند. پاداشی چنان بزرگ مسلماً در ازای انجام کاری بزرگ و هدفمند در گیتی و کاری موثر در پیشبرد اهداف مینوی، سزاوار است. پس میباید اثر اشه را در هستی در پدیدههای دیگری نیز بجوییم، پدیدههایی که گستردگی این مفهوم را تأیید کنند. چنانچه با بررسی برخی دیگر از عبارات که در توصیف اشه در اوستا آمده، درمییابیم که در اندیشهی زرتشتی، اشه نه تنها نیروی راستی و درستی است بلکه نیروی سازنده و فزاینده ی هستی هم هست، چرا که یکی از راه های حفظ تعادل و نظم کیهانی، با آفرینش سنجیده و بجا در جهان امکانپذیر است. افزایش نیروهای پاک اهورایی، افزایش اشه است و هرچه اشه و پاکی در هستی بیشتر باشد، اهریمن و نیروهایش ضعیفتر میشوند:
آنچه را هرمزد توسط بهمن آفریده است، به یاری اردیبهشت افزایش خواهد داد. (ویسپرد ۱۱، بند ۴)
از همین نمونه است رشد و بالیدن گیاهان که منبع خوراک و رشد دیگر جانداران گیتی هستند. و به نوعی میتوان گیاهان را نیز چون بن و سرچشمهی حیات هستی دانست. اشه نیروی رویش گیاهان خوانده شده است. نیرویی که دانه را برآن میدارد تا سربرآورد و آن را به صورت ساقه و گیاه و میوه میبالد. این فرایند بر اساس نیروی اشه در هستی روی میدهد. بسیاری دیگر از رخدادهای طبیعی هستی نیز، تجلی اشه هستند. در وندیداد فرگرد ۱۱، بند ۶، متنی درباره پاک کردن گیاهان آلوده وجود دارد که دربخشی از آن از یسنا، هات ۴۶، بند ۶، به رویاندن گیاهان اشاره شده است:
مزدا اهورا در پرتو اشه از آغاز زندگی، گیاهان را بر آن برویانید. (پورداوود، ۱۳۴۷، ج۱، ص ۱۰۰)
در وندیداد، فرگرد سوم، بند ۳۱ نیز، رویاندن گیاه، با رویاندن دین مزدا مقایسه شده:
کسی که غله بکارد، اشه میکارد. او دین مزدا را برتر و برتر میرویاند؛ او دین مزدا را چندان نیرومند میکند که با صد نیایش توان کرد؛ که با هزار نیاز توان کرد؛ که با ده هزار پیشکشی توان کرد.
در وندیداد، فرگرد، ۱۸، بند ۶، جهان دیگر، که جهانی شکوهمند و بهترین جهانهاست، جهان اشه خوانده شده است.
علاوه بر تجلی اشه در هستی، در اوستا برخی خویشکاریهای متفاوت نیز به اردیبهشت منسوب است، که بیشتر آنها در ظاهر متفاوت هستند اما در بن و اصالت، در راستای خویشکاریهای آتش و راستداری جهان هستند. این خویشکاریها با استناد به دستهبندیهای پیشین برای خویشکاریهای آتش در دنیای ودایی، در اینجا نیز در چند رسته، بخشبندی شدهاند. که نخستین آنها ارتباط اردیبهشت با راندن دیوان و نیروهای پلیدی است که از اردیبهشت یشت برمیآید. بر اساس بند ۵ این یشت، خواندن نماز ائیریامن ایشیا، خرد خبیث و همهی جادوان و پریها را براندازد. چراکه بزرگترین کلام ایزدی است. (پورداوود، ۱۳۴۷، ج۱، ص ۱۴۱)
ارتباط این نماز را با این امشاسپند قبلاً بیان کردیم و میدانیم که از بین بردن جادوان و پریان از طریق این نماز بی ارتباط به اردیبهشت نیست، چرا که این نماز در اردیبهشت یشت آمده و هم نام او نیز خوانده شده است، و مانند او، بن و پایهی دین دانسته میشود، بیراه نیست که این خویشکاری را با خود اردیبهشت امشاسپند مرتبط بدانیم. از سویی دیگر، دورکردن جادوان و پریان و بدیها از خویشکاریهای مهم و بسیار کهن آتش در دوره هندوایرانی نیز بوده است، پس دور نیست که این اشارات بازماندهی همان اندیشه کهن باشند که به امشاسپند موکل بر آتش منتقل شده است.
باز در جای دیگر این شواهد را مییابیم، در اردیبهشت یشت، بند ۷ و ۸ و ۹، دربارهی دورکنندگی و گریختن مجموعهای از بدیها به واسطهی اردیبهشت، به درازا سخن رفته است که چکیدهی این پلیدیها چنین است:
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.
آنچه به سلامتی مربوط است: چون مرگ و تب و ناخوشیها، باد شمال و باد جنوب
گروه های مختلف دیوان و دشمنان: همچون دیوان و پتیارهها، اژدها نژادان، گرگ نژادان و دیوانی که نام برده شدهاند، مانند ترومیتی و پرومیتی و جهی، و موجوداتی خبیث از جنس چهارپا
پارهای خصوصیات اخلاقی منفی و انسانهای نااشون: مانند موجودات و مردمان خبیث و شرور از جنس دوپا، آموزگار دروغین کینهور، انسان افترا زن، مرد ستمکار، مرد بدچشم، دروغگو، زن بد همچون جهی، آشوب و غوغا (همان، صص ۱۴۳ – ۱۴۵)
اینها همه مانند همان پلیدیها و خطراتی است که اگنی، ایزد آتش کهن، دور میداشت، صفاتی از قبیل کشندهی جن[۱۱۵] یا دورکنندهی جادوگران و دیوان و درهم شکنندهی دشمنان، در مورد اگنی هم وجود داشته است.
در ادامهی بندها تا پایان یشت که ۱۹ بند است، پیوسته او را برای برانداختن همهی این بدیها، از بدترین نوعش، میخوانند و ستایش میکنند. اما نکته جالبتر، روش دور کردن این نمادهای اهریمنی است، که در بند ۱۸ آمده:
برای فر و فروغش، من او را اردیبهشت را زیباترین امشاسپند را با نماز بلند، با زور (=زوهر) میستایم، اردیبهشت امشاسپند را با هوم آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خرد با پندار و گفتار و کردار نیک با زور و با کلام بلیغ میستاییم. (همان، ص ۱۴۹)
این بند تصویرسازی روشنی از مراسم کهن قربانی اما به شکلی غیرخونین و همراه با اهدای پیشکش و نذورات به اردیبهشت است. چنانکه در دوران ودایی نیز همین الگو برای ایزد موکل بر آتش انجام میگرفت. نمونههای دیگری نیز وجود دارد:
در وندیداد، فرگرد ۱۸، بند ۱۶، آمده: ای مردمان بپاخیزد و بهترین اشه را بستایید که دیوان را فرو افکند.
دومین ویژگی آتشگون اردیبهشت را میتوان در غالب خواص درمانبخشی او در متون یافت، این خاصیت درمانبخشی اشاوهیشتا از طریق آتش پاککننده، میتواند بازماندهی خویشکاریهای ودایی اگنی باشد که در بخشهایی از اوستا به آن اشاره شده است.
در اردیبهشت یشت بند ۶، مفصل دربارهی درمانبخشی، و روشهای درمان صحبت شده است. نخستین روش درمانی، اشه است:
کسی (از طبیبان) به واسطهی اشه معالجه کند، کسی به واسطهی قانون شفا بخشد و … (همان، ص ۱۴۳)
درباره ی چگونگی این روشها پژوهشهایی شده است که در حوزه کار ما نمیگنجد، آنچه برای ما در این پژوهش اهمیت دارد، یافتن شواهدی در اوستاست تا بازماندههای خویشکاریهای آتش را در میان خویشکاریهای پیچیده و گستردهی این امشاسپند بزرگ، بازیابیم. مشابه این خویشکاری، در فرگرد ۲۲ وندیداد نیز دیده میشود که درباره درمانبخشی ایریامن سخن میگوید. این فرگرد ناتمام است و یا درستتر بگوییم پایان آن را خواننده باید خود دریابد. ایریامن از خانهی خویش فراخوانده میشود و میآید و نُه شیار بر زمین میکشد، بیشک این شیارها را برای آیین برشنوم یا آیینی دیگر از همان دست میکشید و منظور این مراسم، پاک کردن ناپاک و به دیگر سخن، بیمار و در نتیجه بازگرداندن تندرستی به او یا بازگرداندن او به راه اشه است.
فرگرد بیست و دوم با نیایشهایی برای دور راندن بیماری و مرگ پایان میپذیرد.
سومین دسته از خویشکاریها درباره شهریاری او است. با این که شهریاری نیک از تجلیات این امشاسپند نیست و در تقسیمات نظام زرتشتی، از آنِ شهریور امشاسپند دانسته شده، ولی در موارد متعددی در اوستا (در یسنای ۲۷، بند ۱۴، در یسنا ۳۳، بند ۱۱، در یسنا ۳۵، بند ۵ و در یسنا ۵۳، بند ۹)، اردیبهشت، در کنار اهورامزدا قرار گرفته و شایستهی شهریاری و فرمانروایی دانسته شده است:
به راستی شهریاری را از آنِ کسی شماریم و از آن کسی دانیم و برای کسی خواستاریم که بهتر شهریاری کند: مزدا اهورا و اردیبهشت. (پورداوود، ۱۳۳۷ و پورداوود، ۱۳۷۷)
بسیاری از خویشکاریهای اشه را دیدیم اما جایگاه آتش در آن ها بس کمرنگ است. به جز مواردی اندک که به روشنایی اشاره دارد، مانند بند نخست در اردیبهشت یشت:
اهورامزدا به زرتشت میگوید که با بهترین اشه، فضای روشن درخشان و منازل خورشیدسان را بیافریده است. (پورداوود، ۱۳۴۷، ج۱، ص ۱۴۱)
و یا آنجا که در بندهشن به باریابی امشاسپندان نزد زرتشت، هنگام پذیرفتن دین او، اشاره میکند، دین پذیرفتن اردیبهشت و مینوی آتش را اینگونه بیان میکند:
سه دیگر باریابی را، به سبب آن اردیبهشتی بودن، مینوی آتشان با زرتشت به آب تجن به همپرسگی آمد. بدان باریابی، نیکو داشتن آتش بهرام و حفظ و سپاسداری همهی آتشها بدو (=زرتشت) نموده شد. (بهار، ۱۳۷۶، ص۲۵۶)
اما به جز اینها موارد چشمگیری وجود ندارد. چرا خویشکاریهای او، در پاسداری از آتش تا این حد کم اهمیت انگاشته میشود. به عنوان یک امشاسپند، که بزرگترین مقام در میان آفریدگان است، باید بیشترین کارکرد را پیرامون عنصر تحت حمایت خود داشته باشد. شاید دلیل این کمرنگی، بیاهمیت انگاشتن آتش نباشد، بلکه علت در همان سرفصل فرمهای چندگانهی آتش نهفته باشد. یعنی خویشکاریهای اردیبهشت پیرامون فرم دیگری از آتش است نه فرم روشناییبخش. خویشکاری او به نوعی دیگر از آتش در هستی بر میگردد؛ آتش در فرم اشه. برای این امر باید بتوانیم ارتباطی میان آتش و اشه پیدا کنیم. پرسش این است که اگر ارتباطی میان آتش و اصل اشه در هستی وجود ندارد، چرا پاسداری از این عنصر به «بهترین اشه» سپرده شده و نه به هیچ امشاسپند دیگری؟ به عنوان مثال آتش نمیتوانسته با اندیشهی نیک ارتباطی در هستی برقرار کند، از این رو به بهمن امشاسپند واگزار نشده است، ولی با مفهوم جامعی چون اشه قطعاً ارتباطی نزدیک وجود داشته است. به نظر غیر ممکن هم نمیآید چرا که در دوران ودایی نیز با استناد به متون کهن، نشان دادیم که حفظ رتا در همه گونههای آن، از خویشکاریهای مهم ایزد آتش، اگنی بوده است. این انگاره میتواند عیناً به دوران زرتشتی نیز منتقل شده باشد. پس باید به اشه و آتش در کنار هم نگاهی داشته باشیم.
۲-۲-۳- آتش و اشه
در اوستا آتش و اشه، هر دو فرزند اهورامزدا هستند. در هنگامهی آفرینش، هرمزد راستگویی را از عنصر آتش آفرید. در فرشکرد هم به واسطهی آتش (فلز مذاب)، همهی ناراستیها، از بین میرود. اشه یا رتا در همه چیز وجود دارد، آتش نیز در همه پدیدههای هستی جاری و ساری است.
همچنین مزداپرستان نوعی از آتش را دادگاه میگفتند و داد بر نظام اخلاقی و اجتماعی اطلاق میشود. در ادبیات دینی آذرخوره (آذرفرنبغ) را، خورداد میگویند یعنی داد را مرتبط با آتش میدانستند. اگر داد را به معنی قوانین اجتماعی بدانیم، پس میتوانیم آن را به نوعی هم معنا با اشه هم بدانیم. در ودا هم، اگنی که نگهبان رتا است با برقراری نظم و قوانین درست در مراسم، رتا را در جهان برقرار میدارد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
نخستین نمونههای پیوند آتش با اشه در گاهان آشکار است، با استناد به یسنا ۴۳، بند ۴:
خواستارم که تو را قادر و مقدس بشمارم ای مزدا، وقتی که قسمت هر یک را در دست گرفته دروغ پرستان را سزا و دوستداران راستی را پاداش خواهی داد. [آن] هنگامی خواهد بود که زبانهی آذر (=آتش) تو که به توسط اشه زورمند است، مرا قوه پاک منشی خواهد بخشید. (پورداوود، ۱۳۷۷، ص ۱۸۹)
همچنین یسنا ۳۴، بند ۴:
از زبانهی آذر تو ای اهورا مزدا که از پرتو اشه زورمند است، خواستاریم که به گماشتهی توانا و پیمانشناس تو، خوشی و خرمی بخشد و به دشمن به یک اشارهی مزدا رنج و شکنج آورد. (همان، ص ۱۷۷)
در همهی این بندها، لقب آتش aša.aojah میباشد، به معنای «از اشه نیرو گرفته» یا «با اشه زورمند شده». این لقب خود بین آتش و اشه پیوستگی ایجاد میکند. بویس رسمهای پرستش و نیایش اشه را که هنوز در ایران، با نذورات یا پیشکش زوهر[۱۱۶] به آتش همراه است، بازمانده از آیین کافران یا همان هندوایرانیان میداند. با آنکه تجسم اشه به شکل یک امشاسپند باید از نوآوریهای خود زرتشت باشد، ولی مفهوم اصیل اشه با انگارهی رتا در ودا، یکی است. چنانکه در تاریخ کیش زرتشت میگوید:
«مراد از رتا تنها نظم دنیای مادی نیست، در عالم عبادات نیز صادق است. محور نظام عالم مادی همان نظمی است که به هنگام اجرای مراسم نیاز و پرستش به جای آورده میشود. نظامی که پایداری آن، به گونه ای برابر، از یک سو به مراسم پرستش و از یک سو به ایزدان بستگی دارد. ظاهراً رتا همان آتشی است که هر روز در محراب پرستشگاه روشن میشود.» (بویس، ۱۳۷۴، ج۱، ص ۲۹۱)
از طرفی، آتشی که در آتشدان پاوی یا ودی میسوزد، نماد آتش بزرگتر یعنی خورشید است که برآمدن و فرونشستن آن به اشه بستگی دارد. خورشیدی که به نوبهی خود اوقات و فصلهای سال را تنظیم میکند. درباره این وابستگی در یسنای هفتهات تاکید شده:
ای مزدا اهورا، زیباترین پیکر را در میان پیکرها از آن تو دانیم
این روشناییهای اینجا را و آن [روشنایی] بلندترین بلندیها را که خورشید خوانند. (یسنای ۳۶، بند ۶، پورداوود، ۱۳۳۷، ص ۳۴)
آشکار است مراد از روشناییهای اینجا، آتشهای پراکنده روی زمین است. (بویس، ۱۳۷۴، ج۱، ص۲۹۲) پس انگارههای پیش زرتشتی «اردیبهشت= اشه» در ذهن زرتشت نقش داشته است. و این امشاسپند را مظهر این نیروی مینوی میدانسته است.
دربارهی وابستگی آتش و خورشید مثالهای بسیار دیگری نیز میتوان آورد. ولی آنچه به طور کلی در این مقایسهها باید در نظر داشت، اشاره به مفهوم اشه در حوزهی پاسبانی نظم کیهانی است. مانند آنچه اگنی در راستای حفظ رتای کیهانی انجام میداد؛ نگهداری گنبد آسمان، حفظ نظم در جنبش و بالیدن همهی پدیدهها[۱۱۷]. اگر آتش را نمایندهی خورشید بدانیم ارتباط این دو نیز روشن میشود. چرا که با وجود اشه در هستی است که برآمدن و غروب کردن هر روزهی خورشید، ممکن است. گرمای آن در تابستان و زمستان، متغیر میماند و فصلها را میسازد و گردش ستارگان و سیارات و زمین در گرد آن، کائنات را برقرار میدارد. همچنین اشاراتی که به نبرد آتش و اهریمن وجود دارد نیز در مفهومی برتر در جهت همین اشه یا نظم و برقراری کیهانی است. چون از بین بردن اهریمن، از بین بردن نیروی تباهکنندگی هستی است همان نیرویی که در مقابل اشه در هستی قرار دارد.
این نظم در مراسم و آیینهای نیایش نیز به چشم میخورد، همانگونه که در مورد اگنی نشان دادیم که چگونه با حضورش به عنوان آتش قربانی، و دقتش در حفظ آداب درست مراسم، نظم جهان را برپا میدارد، در آیینهای زرتشتی هم، آتش برای اهدای زوهر همیشه وجود داشته است. همچون اعتقادات پیش زرتشتی، که اجرای درست مراسم نیایش و اهدای پیشکشها، خدایان را خشنود کرده و باعث برکت و فراوانی در جهان انسانها میشد، در عقاید زرتشتی هم میتوان این باور را یافت که حفظ اشه در مراسم نیایش و اجرای آنها با راستی وجود، با نیکوروشی، و با اهدای زوهر به آتش، نیرو و انرژی اشه را در هستی افزایش میبخشد و میتواند نمادی از یک رویداد راست و درست کیهانی باشد. در این باره در شایست ناشایست بر درستی و راستی زوهر و آنچه بر آتش پیشکش میشود نیز تاکید شده است:
اسم و بوی خوش و زوهر دزدیده و غارتی برآن [آتش] نباید نهد، آن بار (=خوراک پختنی) را که با ستم از مردمان به زور ستانده شده است، پس مبادا که بر آن بپزد. (مزداپور، ۱۳۹۰، ص ۲۱۳)
نوعی دیگر از ارتباط میان آتش و اشه را میتوانیم در آزمون آتش یا «وَر» بیابیم که با نظام اجتماعی و حفظ راستی آن مرتبط است و از این راه اشه را در جهان مستقر میکند چرا که نظام درست اجتماعی، عدالت و راستی، پایداری آدمیان در روابط، و انجام خویشکاریهایشان در هستی نیز به همان اندازه در موفقیت اهداف هستی مهم است که گردش شب و روز و فصول. پس باید روشهایی برای برقراری این اشه که این بار با مفهوم عدالت، و نظم اجتماعی میشناسیم نیز وجود داشته باشد. آتش عنصر مهمی برای این هدف است. آزمونهای راستییابی با آتش که در دوران کهن هندوایرانی در میان هر دو قوم بسیار رواج داشته است، خود دلیل محکمی بر ارتباط آتش و اشه/ رتا است.
بویس نیز آزمون آتش و سوگند را نمونهای از پیوند آتش و اشه میداند که از دوران کافری به جای مانده است. (بویس، ۱۳۷۴، ج۱، ص۲۹۲)
در گزیدههای زادسپرم سه نوع آزمایش ایزدی یا پساخت را میتوان یافت که دو تای آن با آتش است: اول کورهی آتش، دوم فلز گرمی که بر سینه فرد ریخته میشود و اگر یخ بزند، او راستگو است. سوم بریدن با کارد و پیدا شدن شکم که خون به بیرون جریان یابد و با مالیدن دست بر آن درمان و درست شود (راشدمحصل، ۱۳۸۵، ص ۶۹) راشدمحصل در توضیحات این بخش دو نوع وَر را معرفی میکند؛ وَر سرد که آشامیدن شیرههای گیاهی و زهرهاست و ور گرم که آتش یا روغن داغ است. (همان، ص ۱۴۱)
در وندیداد فرگرد چهارم بند ۵۴ نیز آنجا که به آزمون آتش اشاره میشود، هدف از آزمون را بازشناختن اشه از دروج بیان میکند. پس آزمون آتش را با اشه مرتبط میداند.
در دوزخ پادافره چنین گناهی -گناه کسی که آگاهانه در برابر گوگرد زرین و آب بازشناسندهی اشه از دروج، «رشن» را گواه گیرد و مهر دروج باشد- سختتر از هر درد و آزاری در این جهان است.
در شایست ناشایست بر مفهوم ارتباط بین مینوان و مفاهیمی چون اشه و عنصر تجلی آن در هستی مطلبی است که بر این ارتباط تاکید میکند و بیان میکند که چگونه یک امشاسپند میتواند مظهر و تجلی یک مفهوم در غالب یک عنصر باشد. در بخشی از این متن، زرتشت میخواهد دست اهورامزدا را در دست بگیرد و هرمزد در پاسخ این خواسته میگوید که «من مینوی ناگرفتنیام، دست مرا گرفتن نتوان.» همچنین است برای دیگر امشاسپندان. زرتشت باز او را میپرسد که پس چگونه آنچه را که نمیبینم بفهمم که یشته شده باشد. اینجاست که هرمزد برای هر یک از مینوان، تنی در آفریدگان گیتی برمیشمرد و میگوید اگر میخواهید در حق آن مینو نیکی کنید آن نیکی را دربارهی تن آن روا دارید. از این روست که آن چه در گیتی برای آتش انجام میدهیم گویی برای اشه در هستی انجام داده ایم:
هر که در جهان، اردیبهشت را خواهد گرامیدارد، هر کس که چیز (=متعلقات) او را خواهد افزودن و او را آن باید که اردیبهشت در همه جای و زمان با وی همراه باشد، آتش هرمزد را با هر چه آمده (نصیب شده) است، و با هر چه او را هست باید گرامی دارد، و باشد که خشنود کند. و اسم و بوی خوش و زوهر دزدیده و غارتی برآن نباید نهد، آن بار (=خوراک پختنی) را که با ستم از مردمان به زور ستانده شده است، پس مبادا که بر آن بپزد. چه او (اردیبهشت=اشه) را در جهان همانند و از آنِ خویش، آن آتش هرمزد است. هر کس که ایشان را گرامیدارد، که آتش هرمزدان [اند]، او را در جهان نیکنامیباشد و بهشت روشن هرمزد از آن وی خواهد بود. (مزداپور، ۱۳۹۰، ص ۲۱۳)
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 03:36:00 ب.ظ ]