اجتماع گریزی ، بی میلی افراد به معاشرت و همیاری های اجتماعی ، ناهنجاری های رفتاری و بی تفاوتی به عرصه های گروهی و عوارض ناشی از زندگی پرسرعت و مهاجرت های پی در پی و عدم ثبات سکونت در مکان های شخصی از سویی و فقدان فضاها و مکان های جمعی مناسب از دیگر سو، نیاز به طراحی و ایجاد آنها را تشدید می کند.
محله‌گرایان که سعی دارند پیوندهای اجتماعی را که در دوران مدرن تضعیف شده است، احیا کنند، معتقدند سرمایه اجتماعی می‌تواند اجتماعات منسجم محلی را تقویت کند و لذا نقش مهمی را در این رابطه ایفا نماید. عرصه گروهی صحنه اصلی برای ایجاد حس با هم بودن در محله است. در این حالت، فضای عمومی عرصه‌ای است که با ایجاد و گسترش اعتماد، امکان فعالیت را فارغ از کنترل و غلبه دولت تسهیل می‌کند و به عنوان بخشی از سرمایه اجتماعی دیده می‌شود و در جلوگیری از پراکندگی اجتماعی و از خود بیگانگی قابل استفاه است.
پایان نامه - مقاله - پروژه
امروزه مشخص شده است که انسان‌ها در واقع افرادی وابسته به یکدیگرند که از مسیر برقراری ارتباط و واسط شدن بین نیروهایی که ورای کنترل آن‌هاست، فکر می‌کنند و اقدام به عمل می‌نمایند.
رابطه متقابل اجتماعی برای پاسخ به نیازهای انسان به پیوندجویی و احساس تعلق به مکان یک ضرورت است . همچنین فعالیت هایی چون تعامل با دیگران و مشاهده ی فعالیت های مردم ، با به وجود آوردن زمینه های اجتماعی شدن و اجتماع پذیری به رشد فردی انسان کمک می کنند .عرصه های گروهی فرصتی مناسب برای دست یافتن به چنین منظوری را فراهم می کنند و بستری برای تعاملات اجتماعی می باشند. کریستوفر الکساندر (۱۹۷۲و۱۹۷۷) ملاقات های گاه به گاه و غیر رسمی را زمینه ساز توسعه ی دوستی ها و روابط روزمره ی مردم دانسته است. در محیط های محلی که از عرصه گروهی مناسبی برخوردارند، نگرش افراد با بیشینه های ذهنی و ویژگی های متفاوت را به یکدیگر نزدیکتر است و میزان جرم و جنایت پایینتر می باشد . شاید به این دلیل که وظایف و التزامات اجتماعی روشن تر ، حمایت مردم از یکدیگر بیشتر و از خودبیگانگی کمتر است .
۳-۳-۳- عرصه های گروهی و شکل گیری سرمایه اجتماعی
شرط اساسی این عرصه های گروهی ایجاد تعامل و مراوده اجتماعی می باشد. بنابراین وظایف این عرصه ها را می توان چنین بیان کرد :
الف ـ ابزاری در جهت ارتباطات و مراودات شبکه های اجتماعی .
ب ـ مکان برای رویارویی و مراسمات.
پ ـ مدیریت و هماهنگ سازی فعالیت های همسایگی.( پور جعفر و محمودی نژاد، ۱۳۸۸: ۳۲)
سرمایه اجتماعی را بایستی مجموعه ای از منابع واقعی بالقوه ای دانست که در نتیجه شبکه های اجتماعی در بستر روابط نهادی شده به وجود می آید که می تواند امکان بهبود زندگی و افزایش رضایت مندی را به همراه داشته باشد.
در طراحی عرصه های گروهی تنها نباید بر معناهای سمبولیک تاکید کرد بلکه لازم است به مناسب بودن فضا برای استفاده کنندگان نیز توجه کرد. هدف چنین طراحی باید ارتقای تعاملات اجتماعی و پویایی کاربرد به وسیله بهبود فضاهای عمومی جذاب و خوش ساخت برای احتیاجات ساکنان باشد . مقصود طراحی چنین فضایی موفقیت در شرکت دادن افراد در فعالیت های گوناگون می باشد. (پور جعفر و محمودی نژاد، ۱۳۸۸: ۷۹)
عرصه های گروهی را دارای رسالتی برای افزایش سرمایه اجتماعی در جوامع ، در بستر تعاملات و مراودات اجتماعی می دانند که می توانند بستری برای توسعه و شکل گیری هویت فردی و اجتماعی باشند. این فضاها را در صورت مقبولیت پذیری آن ها توسط ساکنان، از راه توانمند سازی محیط مسکونی، دارای کارکردهای خاص اجتماعی می دانند که می توان آن ها را چنین بیان کرد :

 

    1. مکان شکل گیری تعاملات اجتماعی و مراودات شهروندی.

 

    1. افزایش میزان سرمایه های اجتماعی.

 

    1. مکان شکل دهی به یکپارچگی اجتماعی و بسط همبستگی.

 

    1. فرصت سازی برای تقویت کارکردهای سیاسی و تقویت انجمن های محلی.

 

    1. عرصه نمایش و پرورش ارزش های فرهنگی و اجتماعی.( پور جعفر و محمودی نژاد، ۱۳۸۸: ۸۵ )

 

یکی از مهم ترین ویژگی های عرصه های گروهی تجمع پذیری است، که محل تجمع ساکنان و گرد هم آیی است، پس باید امکان جمع شدن در آن فراهم شود و برای تجمع در چنین فضاهایی، نیاز به فضاهایی مناسب است. این مولفه ها عبارتند از:
الف ) امکان حضور آسان در فضا برای ساکنان، چه از لحاظ دسترسی و چه از لحاظ شرایط آسایش زیست محیطی.
ب) امکان حضور گروه های مختلف اجتماعی که خود با وجود عوامل زیر امکان پذیر می شود : ایجاد امنیت برای زنان ، کودکان و سالمندان ، وجود عرصه ها و تجهیزات مورد نیاز گروه های سنی یا اجتماعی مختلف از یک فضا و هم چنین وجود فعالیت های خود جوش یا سازمان یافته برای جذب و نگهداشت آنان. (پور جعفر و محمودی نژاد، ۱۳۸۸: ۸۵)
۳-۳-۳-۱- عرصه های گروهی به عنوان بستر تعاملات اجتماعی
“ما بناهایمان را می‌سازیم و پس از آن بناهایمان ما را می‌سازند". وینستون چرچیل
عرصه های گروهی فرایندهای اجتماعی را متأثر می سازند و بدون شناخت رفتار و توصیف چگونگی پاسخ‌گویی محیط به این رفتارها، نمی‌توان طرحی را در نظر گرفت. این شرط لازم طراحی محیط‌های اجتماعی است ولی کافی نیست، یعنی اگر طراحی به گونه‌ای باشد که رفتارهای اجتماعی بتواند به راحتی در آن صورت بپذیرد ولی میلی برای این رفتارها وجود نداشته باشد قابلیت‌های رفتاری مورد نظر به وجود نخواهد آمد. ولی زمانی که به تماس اجتماعی نیاز داشته باشند در هر شرایطی زمینه آن را فراهم می‌کنند.
سرمایه اجتماعی به طور کلی به عنوان محصول تعاملات اجتماعی تعریف می شود. (Bassani, 2007) ساده‌ترین عنصر زندگی مشترک انسانی، کنش اجتماعی است و رفتار انسان‌ها بدون ارتباط به نظامی اجتماعی قابل درک نیست. رابطه متقابل اجتماعی برای پاسخ به نیازهای انسان به پیوندجویی و احساس تعلق به مکان امری ضروری است. نوع روابطی که در فضا برقرار می‌شود و شدت این روابط است که به فضا معنی می‌دهد. انسان برای برقراری تعاملات اجتماعی، نیاز دارد که به مکانی احساس تعلق خاطر کند.
انسان‌ها به این گونه فضاها نیازمندند و مجاورت، وجود قرارگاه‌ها و نوع چیدمان فضاها و مبلمان آنها می‌تواند تأثیر به سزایی در ایجاد تعاملات اجتماعی بگذارد. در غیر این صورت عدم توجه به این مسایل یا باعث ایجاد تغییرات در فضا می‌گردد و یا این گونه فضاها، بلااستفاده باقی می‌مانند. بنابراین این گونه فضاها باید از درون رشد کنند و نمی‌توان اجزای آن را از پیش ساخت تا کلی آفریده شود. بلکه نوعی تحول و دگردیسی است یا به بیان دیگر چنین فضایی ساخته نمی‌شود بلکه پرورانده می‌شود آن هم با فعالیت‌های معمول و عادی مردم، همین عادی بودن است که به فضا، زندگی می‌بخشد و در عین حال ورای همه چیزهای عادی است.
طراح می‌تواند محیطی را طراحی کند که روابط و رفتارهای اجتماعی، به راحتی در آن به وقوع بپیوندد. کیفیت چنین فضاهایی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و نیازهای طراحی این گونه فضاها تنها به برطرف کردن یک سری وظایف و کارکردهای خاص محدود نمی‌گردد. چنین محیط‌هایی به دلیل تأمین نیاز به عزت نفس، احترام و زیبایی از طریق پیام‌های نمادین، شأن اجتماعی، هویت و ارزش‌ها و بسیاری موارد دیگر نیز واجد اهمیت هستند.
۳-۳-۳-۲-روابط اجتماعی و بازتولید پایداری اجتماعی
پایداری اجتماعی به روابط اجتماعی وابسته است و روابط اجتماعی پایداری اجتماعی را بازتولید می‎کند. انسان موجودی اجتماعی است که از دیرباز بصورت جمعی زندگی کرده است. و روابط اجتماعی از نیازهای اساسی زندگی انسان به شمار می‎رود، که در خودشکوفایی فرد بسیار موثر است. روشن است که در یک سوی این نیاز فرد و در سوی دیگر آن اجتماع قرار دارد، و ارضاء این نیازها در ارتباط فرد با جامعه میسر خواهد بود. در واقع هویت فرد در گرو برایند متناسب و مناسبی از سایر هویت‎های وی از جمله هویت فرهنگی و اجتماعی اوست. هویت فرهنگی و اجتماعی نیز در گرو برخورداری از شرایط مناسب زیستی به ویژه زندگی اجتماعی و فرهنگی است که منجر به ایجاد حس تعلق اجتماعی می‎گردد که این حس نیز مبنای احساس مسئولیت و به دنبال آن مشارکت در توسعه شهری و منطقه‎ای است. در واقع مهم ترین ارزش شهر در شبکه ارتباط‎های انسانی آن نهفته است. ارتباط هایی که برمبنای انواع مبادله (تجاری، اقتصادی، اجتماعی…) قرار دارد.گرچه طراحی فیزیکی به تنهایی نمی‎تواند حس اجتماعی را ایجاد کند اما می‎تواند از طریق ایجاد واحدهای همسایگی سرزنده و پررونق، شبکه ارتبطی پیاده، ایجاد فرصت هایی برای خرید، تفریح، ارتباطات اجتماعی و … نقش مهمی ایفا نماید.
بر اساس ادبیات تخصصی موضوع، شرایط فیزیکی، تاثیر انکار ناپذیری بر رفتار و افکار انسان دارد تا آنجا که بررسی رفتارهای انسان بدون توجه به محیط و شرایط فیزیکی حاکم بر آن امکان پذیر نیست. «در روانشناسی محیط، رفتار در تعامل با ابعاد فیزیکی، معماری و نیز نمادی محیط مورد بررسی قرار می‎گیرد. انسان از یک سو تحت تاثیر شرایط محیط قرار می‎گیرد و از سوی دیگر با توجه به نیازها، ارزش‎ها و هدف‎های خود، محیط را دگرگون می‎کند و به محیط سازمان می‎بخشد. انسان و محیط فیزیکی ساخت دست او، رابطه متقابل و درهمکنش میان خود را تقویت کرده و در این روند محیط بازتابی از تصورات، علایق و ساختار نظام ارزشی انسان سازنده اش بوده و در همان حال رفتارهای او را تحت تاثیر قرار داده است. با توجه به نتایج مطالعات “نظری” و “میدانی” تحقیق می‎توان عوامل مؤثر بر ارتباط اجتماعی و روابط همسایگی افراد را به دو گروه، “عوامل بیرونی” و “عوامل درونی” تقسیم کرد. در مورد عوامل بیرونی، می‎توان ساختار کالبدی فضاهای مسکونی و نوع ارتباطاتی که در این فضاها شکل می‎گیرند، را مطرح ساخت. ساختار فیزیکی محیط در سطوح مختلف طراحی، شامل برنامه‎ ریزی شهری، طراحی سایت، طراحی نما و جزییات عناصر شهری ممکن است به نحوی در نظر گرفته شود که زمینه ارتباطات اجتماعی را فراهم کند. علاوه براین، برنامه‎ ریزی و طراحی فضا اگر با ساختار فرهنگی و روابط اجتماعی موجود در عرصه‎های گروهی هماهنگ باشد، موفقیت ایده‎های طراحی و اهداف کلی را تضمین می‎کند. در حال حاضر نیز بعضی از نظریه‎های جدید در علوم اجتماعی به طور عام و در شهرسازی به طور خاص، براین مسئله تأکید دارند که با دخالت ارادی و آگاهانه می‎توان از گسست روابط اجتماعی در فضاهای شهری جلوگیری به عمل آورد. در مورد عوامل درونی می‎توان به عوامل مختلفی از قبیل بعد خانوار، سطح سواد، متراژ فضای سکونت، تعداد اتاق و … اشاره کرد. ترکیب عوامل درونی و بیرونی اگر منطبق بر ارزشهای حاکم و ساخت روابط اجتماعی جامعه باشد، به خوبی به اهداف مورد نظر پاسخ می‎دهد.» (طالبی، ۱۳۸۳: ۱۷۹-۱۷۸) روابط اجتماعی و بازتولید پایداری اجتماعی پیوندی ناگسستنی با یکدیگر دارند، پیوندی که ریشه در مفهوم نظری و تجلی عملی آن‎ها دارد.
اما پرسش اساسی اینجاست که الزامات و ضرورت‎های بحث اجتماعات محلی کدامند؟ نکته حائز اهمیت دیگر مطرح شدن مفهومCommunity در مقابلSociety است. «در چارچوب سنتی، توسعه شهری از نوع «جامعه‎ای» یعنی کلان مطرح می‎شد، در مقابل بر اساس این الگو (توسعه محله‎ای پایدار) توسعه از نوع «اجتماعی» و در مقیاس خرد مطرح می‎گردد. در این دیدگاه طراحی و سازماندهی «محله‎های شهری»یعنی مقیاس کوچک و محلی مطرح می‎باشد. این دیدگاه نه تنها چارچوب کلان را مورد سوال و ارزیابی قرار می‎دهد، بلکه ساکنین را برای انتخاب واحدهای سکونت محلی مورد تشویق قرار می‎دهد.» (هودسنی، ۱۳۸۴ :۲۲) اگرچه در طول تاریخ محلات بصورت ارگانیک و براساس نیاز ساکنان و شرایط زمان شکل گرفته‎اند؛ لیکن بکارگیری واحد محله به عنوان یک وسیله برنامه‎ ریزی شهری و به منظور فائق آمدن بر پاره‎ای از مشکلات محیط شهرهای مدرن، مختص قرن بیستم میلادی است. «در بیش تر تئوری‎های شهرسازی مطرح شده در طول قرن بیستم، واحد محله بکار رفته و در هر دوره، از دیدگاه‎های مختلف و ابعاد خاصی از آن مدنظر قرار گرفته است. دو دیدگاه عمده در این میان نقش مهم تری را ایفا می‎کنند. اول دیدگاهی است که واحد محله را به عنوان یک موجودیت فیزیکی و کالبدی می‎انگارد و دوم دیدگاهی که به محله به عنوان یک ساختار اجتماعی نظر می‎کند.» (قرائی، ۱۳۸۳ :۸۷) از این رو می‎توان اینچین نتیجه‎گیری کرد که مطرح شدن مفهومCommunity در مقابلSociety نمودی از حرکت به سمت گروه‎های اجتماعی و اهمیت دادن به ارتباط آن‎هاست. بنابراین روابط اجتماعی موجب بازتولید پایداری اجتماعی، و توسعه روابط محله‎ای در واحد همسایگی می‎شود.
اغلب اوقات، برای شهرنشینان ایجاد رابطه اجتماعی با همسایگان اهمیت دارد. رابطه اجتماعی همسایگان که اساس اجتماع را تشکیل می دهد، فقط به تدریج و در طول زمان از طریق همکاری متقابل و برخوردهای اتفاقی همسایگان شکل می گیرد. برای خانواده ها، اجتماع از جنبه های گوناگون اهمیت دارد. اما اهمیت آن برای طبقه با درآمد متوسط و پائین، بیش از شهروندان ثروتمند است. زیرا ثروتمندان به علت این که تحرک بیشتری دارند، به همسایگان وابستگی کمتری پیدا می کنند. وضع اقتصادی متزلزل طبقه متوسط و پائین غالباً آن را ناگزیر می کند نزدیک کسانی زندگی کنند که در مواقع نیاز، آنها را یاری خواهند کرد. همسایگی نیز یکی از منابع مهم دوستی بوده و برای زندگی اجتماعی شخصی دارای اهمیت است. اجتماعات سالم و همبسته ساکنین نیز مبنایی برای ثبات اجتماعی است که بهزیستی شهروندان و ملت را تأمین می کند.
جامعه هایی که در آنها احساس نیرومند تعلق وجود دارد، می توانند برای مراقبت و حفاظت از یکدیگر به ایجاد اطمینان و وابستگی متقابل بپردازند. بدین ترتیب آنها در نظم عمومی گسترده تر و ایمنی شخص ساکنین و مهمانان شرکت می جویند.
۳-۳-۴- چگونگی عرصه های گروهی و قابلیت گسترش روابط اجتماعی در آنها
فاصله ی کارکردی[۴۸] واحدها و مرکزیت کارکردی[۴۹] خدمات مشترک ، الگوهای تعامل اجتماعی ساکنین فضاهای مسکونی را تحت تاثیر قرار می دهد . فاصله کارکردی به میزان سختی ارتباط نقاط مختلف گفته می شود . مسیرها راهروهایی که ارتباط مستقیم فعالیت ها را برقرار می سازند این فاصله را تقلیل می دهند. فواصل طولانی ، تراکم رفت آمد ، و تداخل فعالیت های یک مسیر موجب افزایش فاصله ی کارکردی نقاط می شود . مرکزیت کارکردی به سهولت دسترسی به امکانات مشترک گروهی ، دفعات استفاده از آن و زمان استفاده از قرارگاه ها یا مکان های رفتاری گفته می شود. فرصت های دیدار و ملاقات با دیگران پیش نیاز ترویج روابط متقابل اجتماعی غیر رسمی و پیش بینی نشده است.
یکی از عوامل مهم شکل گیری کارکرد مرکزی مکان ها ، قرار گرفتن یا قرار نگرفتن در مسیر فعالیت های روزمره است. این مکان ها در صورتی خوشایند هستند که استراحت و آسایش را تامین کنند امکان مشاهده افراد دیگر را فراهم آورند . چنین مکان هایی قلمروهای عمومی یا نیمه عمومی هستند که با موانع نمادین به روشنی از یکدیگر تفکیک می شوند.
با بررسی بیش از ۱۰۰۰ فضای عمومی در سراسر جهان ، PPS دریافت که موفق ترین و کاراترین فضای عمومی دارای ۴ کلید کیفیتی است :

 

    1. این فضاها در دسترس هستند (accesible)

 

    1. افراد در آن ها درگیر فعالیت می شوند (activies)

 

    1. راحت بوده و دارای مناظر زیبایی هستند .(comfortable) ، و

 

    1. در نهایت مکانی معاشرت پذیر (sociable) هستند ؛ یعنی جایی که افراد می توانند همدیگر را ملاقات کنند.

 

علاوه بر این، پرسشنامه زیر به عنوان ابزاری جهت قضاوت مردم در ارزیابی یک مکان مناسب و یا نا مناسب، به کار گرفته شد.

 

: Aدسترسی و بهم پیوستگی :
A1
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 01:54:00 ب.ظ ]