question

 

 

command

 

 

(ii) demanding

 

 

مفهوم مهم دیگر در ارتباط با فرانقش بینافردی، «وجه»[۷۰] است. تامسون (۲۰۰۴، ص ۴۹)، نیز هلیدی و متیسون (۲۰۰۴، ص ۱۱۱) در معرفی وجه،‌ ابتدا مثالهایی از جملات دارای به اصطلاح پرسش تاییدی[۷۱] می‌آورند. همچون ( مثالهای زیر از تامسون است):

 

 

They’ve all gone, have they?

‘I thought very highly of him.’ ‘So you did, did you?’

ایشان سپس سؤالی مطرح میکنند که در این به اصطلاح پرسشهای تاییدی کدام قسمت از جمله تکرار میشود؟ هر دو منبع معتقدند آنچه در اینجا تکرار میشود عبارت است از دو چیز: یکی «فاعل/نهاد»[۷۲] و دیگری چیزی که سنت دستورنویسی آن را فعل کمکی[۷۳] میگوید اما این واژه نقش آن را کاملاَ بیان نمیکند. به همین دلیل هلیدی و متیسون (همانجا) و نیز تامسون (همانجا) اصطلاح «زمانداری»[۷۴] را برای آن برمیگزینند. آنها سپس اشاره میکنند که این دو بر روی هم وجه را تشکیل میدهند. یعنی وجه از فاعل/نهاد و زمانداری، هر دو تشکیل شده است.
هلیدی و متیسون (۲۰۰۴، ص ۱۱۵) وظیفه زمانداری را ایجاد ارتباط میان گزاره و بافت غیرزبانی آن در رخداد زبانی میدانند. آنها اشاره میکنند که این وظیفه از دو طریق قابل انجام است: یکی با ارجاع به زمان گفتگو و دیگری با ارجاع به قضاوت گوینده درباره آن رخداد. اولی را «زمان نخستین»[۷۵] و دومی را «وجهیت»[۷۶] مینامند.
زمان نخستین یعنی گذشته، حال و آینده نسبت به زمان گفتگو؛ و وجهیت یعنی احتمال و میزان درخواست (همان، ص ۱۱۶).
هلیدی و متیسون (۲۰۰۴، ص ۱۱۶) توضیح میدهند که زمانداری از طریق یک عملگر[۷۷] فعلی که میتواند زمانی یا وجهی باشد بیان میشود. اما هنوز یک عنصر دیگر وجود دارد که در زمانداری حایز اهمیت است و آن «نفی-و-اثبات»[۷۸] است. نفی-و-اثبات یعنی انتخاب بین جمله مثبت (ایجابی)[۷۹] یا منفی (سلبی)[۸۰].
در مورد فاعل/نهاد نیز هلیدی و متیسون (۲۰۰۴، ص ۱۱۷) توضیح میدهند که این نقش مشتمل بر دیگر چیزهایی (جز وجه) است که برای شکل یافتن یک گزاره لازم است.
بخش دیگری که در فرانقش بینافردی خود را نشان میدهد، «مانده»[۸۱] نام دارد. مانده خود شامل سه قسمت است: «محمول»[۸۲]، «متمم»[۸۳]، «افزوده» (همان، ص ۱۲۱).
محمول در تمام بندهای مهین حاضر است جز بندهایی که به علت حذف[۸۴] حضور ندارد. هلیدی و متیسون (۲۰۰۴، ص ۱۲۱) تصریح میکنند که محمول عبارت است از گروه فعلی منهای عملگر زمانی یا وجهی.
متمم به گفته هلیدی و متیسون (۲۰۰۴، ص ۱۲۲) عنصری است در داخل مانده که بالقوه میتوانسته فاعل/نهاد باشد اما نیست. به عبارتی دیگر عنصری است که توان بالقوهای داشته تا به جایگاهی از نظر بینافردی بالاتر بالا رفته و کارکرد وجهی بگیرد. نتیجه آنکه (همان، ص ۱۲۳) در یک جمله موضوع[۸۵]های غیر فاعل را میتوان متمم نامید.
افزوده نیز بنا به تعریف هلیدی و متیسون (۲۰۰۴، ص ۱۲۳) عبارت است از عنصری که توان بالقوه فاعل/نهاد شدن را نداشته، یعنی نمیتوانسته به جایگاه بینافردی کاربرد وجهی بالاتری برود. این سخن بدان معنی است که موضوعها نمیتوانند در سازهای که افزوده است قرار داشته باشند.
بنا به این سنجش که بر طبق معیار کاربرد وجهی هلیدی و متیسون به کار میبرند، این دو نمودار زیر را پیشنهاد میکنند (در متن اصلی Fig. 4-8):

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

 

 

 

 

modal responsibility actual Subject participants
potential Complement
modal responsibility none Adjunct circumstances

بدین سان میتوان اجزای فرانقش بینافردی را به صورت زیر خلاصه نمود:

 

 

فرانقش بینافردی شامل دو جزء است: وجه و مانده
وجه شامل دو جزء است: فاعل/نهاد و زمانداری
زمانداری شامل سه جزء است: زمان نخستین، وجهیت و نفی-و-اثبات

مانده شامل سه قسمت است: محمول، متمم، افزوده.

میتوان بنابراین تقسیمبندی نمودار زیر را رسم نمود:
فرانقش تجربی
وجه مانده

فاعل/نهاد زمانداری محمول متمم افزوده
زمان نخستین وجهیت نفی-و-اثبات
۳-۲-۱-۲- فرانقش تجربی
فرانقش دیگر فرانقش تجربی است که ارتباطی تنگاتنگ با مفهوم «گذرایی»[۸۶] دارد. تامسون (۲۰۰۴، ص ۸۶) در معرفی این فرانقش این کارکرد زبان را به یاد میآورد که زبان برای گفتگو درباره جهان، چه دنیای خارج و چه جهان ذهنی به کار میرود. او میگوید هنگام بررسی چگونگی عملکرد زبان از این منظر، ما در واقع بر روی محتوای[۸۷] گزارهای پیام متمرکز میشویم و نه هدف گوینده از تولید آن. او متذکر میشود که از منظر تجربی، زبان متشکل است از مجموعهای از منابع لازم برای ارجاع به موجودیتهای جهان و راه هایی که آن موجودیتها بدان طرق عمل میکنند یا به یکدیگر مرتبط میشوند. او طبقهبندیای نیز از این موجودیتها ارائه میدهد: چیزهایی که میگذرند (افعال)، اشیاء (نامها)، خصیصهها (صفتها)، جزئیات پسزمینهای مکان، زمان، حالت و غیره (قیدها).
بنابراین آنچه در این فرانقش مطرح است انتخاب فرایند و مشارکهای متناسب با آن است. بدین منظور فرانقش تجربی دارای مجموعهای از نقشهای متفاوت است.
آنچه در این فرانقش مهم است فرایندی است که رخ میدهد. بنابراین اولین جزء این فرانقش «فرایند»[۸۸] است. در درجه دوم نیز افراد یا اشیایی که به نحوی در این فرایند دخیل‌اند مد نظر هستند پس جزء بعدی «مشارک»[۸۹] است. در آخر نیز «افزوده های پیرامونی»[۹۰] را باید نام برد.
برای معرفی فرایند، هلیدی و متیسون (۲۰۰۴، ص ۱۷۰) با این واقعیت شروع میکنند که تجربه شامل جریانی از رخدادها یا چیزهایی است که میگذرند[۹۱] و این جریان رخدادها در زبان به عنوان تصویر[۹۲] الگوسازی میشود: تصویر رخدادن، انجام دادن، احساس کردن، سخن گفتن، بودن یا داشتن. تمام این تصویرها شامل فرایندی در زمان و نیز مشارکهایی هستند که مستقیماً به نحوی در این فرایند درگیرند. همچنین افزوده های پیرامونی زمان، مکان، علت، حالت و غیره ممکن است در آن باشند. بدین سان هر بند بازتابی است از نیازی بیپایان و متنوع به جریان رخدادها. نظام دستور زبانی که با آن به این هدف نایل میشویم همانا «گذرایی» است. نظام گذرایی جهان تجربه را به مجموعه دردسترسی به نام «گونه های فرایندی»[۹۳] ترجمه میکند. هر گونه فرایندی الگو و طرح خود را برای تعبیر یک حوزه خاص تجربه به یک تصویر از نوعی خاص در اختیار دارد.
هلیدی و متیسون (۲۰۰۴، ص ۱۷۶) تصریح میکنند که فرایند توسط گروه فعلی، مشارکها توسط گروه اسمی و افزوده های پیرامونی توسط گروه قیدی و حرف اضافه به نمایش در میآیند.
فرایندها متنوع اند. تامسون (۲۰۰۴، صص ۹۰-۱۰۹)فرایندهای زیر را معرفی میکند:

 

 

فرایند مادی[۹۴] با مشارکهای اصلی:کنشگر[۹۵] ، هدف[۹۶].

فرایند ذهنی[۹۷] با مشارکهای اصلی: حسگر[۹۸]، پدیده[۹۹].

فرایند رابطهای[۱۰۰] با مشارکهای اصلی: حامل[۱۰۱]، شاخص[۱۰۲] و شناخته[۱۰۳]، شناسا[۱۰۴].

فرایند بیانی[۱۰۵] با مشارکهای اصلی: گوینده[۱۰۶]، دریافتگر[۱۰۷]، بیان[۱۰۸]، مقصود[۱۰۹].

فرایند رفتاری [۱۱۰]با مشارکهای اصلی: رفتارگر[۱۱۱]، بُرد[۱۱۲].

فرایند وجودی[۱۱۳] با تنها یک مشارک: موجود.[۱۱۴]

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 03:16:00 ق.ظ ]