دانشجویان مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی بیشترین بهره را از این پژوهش خواهند برد و با یک اثر داستانی معاصر وتحلیل و بررسی شخصیت های آن به خوبی آشنا خواهند شد.
۱ – ۵ – اهداف تحقیق
الف: معرفی وشناخت شخصیت های موجود در سووشون و جزیره سرگردانی، بررسی خصوصیات روحی و روانی آنها به دانشجویان رشتۀ زبان و ادبیات فارسی و علاقمندان به آن.
ب: دیگر اینکه بعضی از شخصیت های موجود در سووشون و جزیره سرگردانی به مرور زمان به فراموشی سپرده شده اند و در این تحقیق سعی بر آن است تا اطلاعاتی در مورد این اشخاص و اهداف آنها بیان شود.
ج: با بهره گرفتن از این پژوهش یک الگوی ساختاری بدست می آید که مورد استفاده پژوهشگران در زمینهی آثار داستانی معاصر قرار گیرد.
۱- ۶-سوالات تحقیق
۱ – مهم ترین درونمایه های این دو رمان چیست و چگونه میتوان پیوند معنایی بین رمان های سیمین دانشور( سووشون و جزیره سرگردانی) برقرار کرد؟
۲ – رابطه این دو اثر سیمین دانشور و مسائل اجتماعی دیگر چگونه تبیین می شود؟
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۳ – شخصیت های زن موجود در سووشون وجزیره سرگردانی دارای چه نوع حالات ، روحیات و افکاری هستند و چه عواملی باعث دگرگونی شخصیت آنها می گردد؟
۱-۷-فرضیات تحقیق
الف: با جامعه شناسی شخصیت زن در این تحقیق به ما کمک می شود که با اشخاص ، روحیات و رفتار آنها آشنا شویم.
ب: در این دو اثر سیمین دانشور (سووشون و جزیره سرگردانی)زنان از فقیر ترین و پایین ترین سطوح طبقاتی تا زنان طبقات مرفه مورد توجه قرار می گیرند.
ج: وی زن را از نظر اقتصادی و عاطفی وابسته به مرد قلمداد می کند.
عکس مرتبط با اقتصاد
د: در داستانهای او زنان در مناسبات زناشویی و عاطفی به مراتب از مردان آسیب پذیرترند و هر چه زنان طبقه متوسط پایاپای مردان در عرصه فعالیتهای اجتماعی و سیاسی حضوری فعال دارند برخی محدودیت ها و ناهنجاری های عرفی _ اجتماعی نیز موجب گرفتاری و آسیب پذیری هر چه بیشتر آنان می شود.
فصل(دوم)
پیشینه تحقیق
۲ – ۱ – جامعه شناسی
در ساده ترین تعریف، جامعه شناسی دانش بررسی جامعه است، این علم به بررسی جوامع بشری، بر کنش های آنها ، و فرایندهایی که جوامع را در وضعیت جاری شان نگاه داشته یا تغییر می دهد می پردازد.علم مذکور تلاش می کند به این هدف با تجربه جامعه به بخش های تشکیل دهنده اش مانند انجمن ها، نهادها، گروه های هم جنس، هم نژاد، یا هم سن، و بررسی نحوه بر هم کنش فعال این اجزا با همدیگر بپردازد. علاوه بر اینها، این علم موضوعاتی مانند طبقه اجتماعی، قشر بندی، جنبش اجتماعی، تغییرات اجتماعی و بی نظمی هایی مانند جرم، انحراف، و انقلاب را مورد تحقیق قرار می دهد. انسان در مقایسه با حیوانات ، کمتر تحت تاثیر و کنترل غرایز می باشد و بخش زیادی از رفتارهای او توسط ساختارهای اجتماعی کنترل می شود. این موضوع ضرورت وجود ارگان (از قبیل ارگانهای اقتصادی، مذهبی، آموزشی، سیاسی، … ) جهت مشخص کردن رفتارها و تصمیمات انسانها را نشان می دهد. جامعه شناسی بررسی بخش معینی از جامعه نیست بلکه می تواند جامعه را در مجموع نیز مطالعه کند یعنی می تواند رشته خاصی باشد که جامعه را به عنوان واحد تجزیه و تحلیل خود بر می گیرند. وظیفه جامعه شناسی آن است که کشف کند چگونه نهادهایی که جامعه را تشکیل میدهند با هم ارتباط یافته اند و کدام نظامهای اجتماعی آنها را به هم پیوند می دهد (اینکلس ،۱۳۵۳ :۲۳).
۲ – ۲ – جامعه شناسی ادبیات
جامعه شناسی ادبی باید ویژگی پدیدۀ ادبی را در نظر داشته باشد و آن را رعایت کند. این جامعه شناسی که برای تولید کنندگان کتاب سودمند است باید برای خوانندگان نیز سودمند باشد و به علم ادبی سنتی – چه تاریخی و چه انتقادی – در انجام وظایفش یاری برساند. البته جامعه شناسی ادبی به طور غیر مستقیم به این مسائل می پردازد: نقش آن فقط پرداختن به این مسائل در سطح جامعه است .ادبیات در عین هدف بودن می تواند به عنوان ابزاری توانمند برای بررسی سیاست و جامعه و فرهنگ کشور مفید باشد و به منزلۀ بستر حیات بخش و شکوفاگر اندیشه ها و حاوی عناصر سازندۀ شخصیت انسانها به کار بیاید. در کشور ما ادبیات از جمله محتواهای غنی فرهنگ ماست ولی به قول آل احمد « ادبیات هنوز یک شغل نیست و بیشتر یک تفنن است. [ ولی ] تفننی خیلی جدی تر از یک شغل . یعنی یک مشغله است و مشغله ای بسیار پردردسر و شاید هم بد عاقبت …»(ر .ک، کُتبی ،۱۳۷۴ :۶ ).
جامعه شناسی ادبیات، جامعه شناسی مفاهیمی مانند قدرت سیاسی و اقتدار خانوادگی و ارزشهای اخلاقی است، مادی گری و خان سالاری و آرمان خواهی است، خدمت و خیانت، شجاعت و بلاهت، ایثار گری و عوام فریبی و صدها مفهوم دیگر است؛ جامعه شناسی شخصیت های ما هم هست، پدر و مادر، جوان و کودک، زن و مرد و … و همه و همه در ادبیات ما غوطه می خورند. ادبیات به همه نوع کاری می تواند بپردازد، حیطه تأثیر هر یک از انواع ادبی را بر قشرهای اجتماعی معلوم بنماید، قدرت شعری ما را در برابر ضعف نمایشی ما بفهماند، غصه ما را در قصه ما، عشق ما را در غزل ما و شجاعت ما را در حماسه ما آشکار کند.
۲-۲-۱-جامعه شناسی زن در آثار ادب فارسی
با آغاز انقلاب مشروطیت و رشد جریان تنویر افکار، آگاهی و شعور اجتماعی مردم به طور محسوسی بالا رفته و زنان نیز ضمن اینکه توانستند تا حدودی به کسب سواد و دانش نائل شوند و به واسطه همه گیر شدن بحث های اجتماعی از طریق بحث های خانوادگی و مطالعه نشریات مختلف منتشره، آگاهی آنها نسبت به وضعیت سیاسی و اجتماعی عصر خود افزون شد و زنانی که استعداد و قریحه ی هنری داشتند کم کم در صحنه های اجتماعی ظاهر شدند .
اربابان ادب و شعر و صاحبان ذوق و هنر فارسی در طول پیدایش ادبیات و خلق آثار و شاهکارهای ادبی شان در وصف زن و ستایش عشق و زیبایی هایش و قدردانی از مقام شامخ او سخنان بلندی گفته اند و سرتاسر پهنه ادبیات ایران زمین پر است از اشعاری که در ستایش حسن و زیبایی زنان سروده اند.
زن در ادبیات فارسی رسالت های چندگانه ای را بر عهده دارد؛ گاه مظهر عشق و دلدادگی است و عاشق است، گاه معشوق است، زمانی همسر است و در وقتی دیگر در مقام مادری دلسوز و فداکار و مربی تربیتی خانواده گاه زن مظهر پارسایی و توکل است و زمانی مظهر زهد و پرهیزگاری، گاه مظهر خردمندی و سیاستمداری و میهن پرستی است و در جایگاهی دیگر کینه توز و فتّان. که در این جا بخش هایی از آن را یادآور می شویم.
ذوق سرشار و احساسات لطیف استاد شهریار همیشه او را به ستایش و تمجید از زیبایی ها واداشته است به طوری که هر جا در برابر صنع زیبای خداوندی قرار می گیرد ناخودآگاه چشمه طبع جوشانش جاری شده و باعث آفریدن اثری جاودانی می شود، زیبایی های جمال انسان ها بالاخص در مورد زنان که با ظرافت و لطافت بیشتری مشهود است. این مطلب در اشعاری چون « دختر گل فروش »، « غزال و غزل »، « ای زن »، «دختر ترسا»، « ماه کلیسا » و « به سینما می رفت » و … کاملاً نمایان است.
ستایش جمال زن در شعر شهریار به عنوان ستایش یک جمال معنوی و خدادادی مطرح می شود و حفظ عفت و کسب دانش را عامل ماندگاری این جمال معرفی می کند:
رخ و زلف آدمیت ، زن با حجاب و تقواست
تو بر آن رخ دلارا خط و خال آدمیت…
به کرشمه عفاف و به جمال دانش تست
که خدا کند تجلی به جلال آدمیت…
به زوال آدمیت سخن از مقام زن نیست
که زن از هنر بماند به زوال آدمیت
( دیوان شهریار، ۱۳۸۳: ۱۰۷۲ )
و در ابیاتی دیگر عفت زن های آذربایجان را با غیرت مردانه اش در هم آمیخته و می ستاید :
عفت زنهای تو تالی ندارد در بشر
غیرت مردان تو ثانی ندارد در جهان
( همان، ۵۵۶)
زن الگو مثالش بنت زهرا زینب کبراست
که سرمشقی به خوش خطی این خاتون نخواهد شد
( همان، ۱۱۴۳)
در نظر شاعر ، حجاب زن در نزد مردان زیباتر از گیسوان زنجیر گونه آنان است.
حجاب زن پارسا پیش چشمش
به زیبایی زلف زنجیر مویی
(همان، ۱۱۲۷ )
شهریار وجود زن را عامل سر و سامان گرفتن و هدفمند شدن زندگی مرد می داند .
زنان پارسا و با عفت را چون چراغی ، روشنی بخش محفل خانواده معرفی می کند .
به خانه ای که نه در وی زن است زندان است
چه دخمه ای که صدش رخنه هست و روزن نیست
چراغ خانه مرد خدا ، زن و بچه است
تو را که نیست زن و بچه خانه روشن نیست
به خانه داری خود هرگز انتخاب مکن
زنی که خانه نگهدار و پاکدامن نیست
( همان، ۱۰۶۷ )
شهریار در غم از دست دادن همسرش در شعری با عنوان « داغ همسر » ، یتیمی دوباره خود را غمی جگر سوزی داند :
چه زبان ها که خودآموز نوشتند ولی
مرگ همسر چه کتابی که خودآموزتر است
گر جگر سوز بود داغ یتیمی با طفل
پیرزن مرده یتیمش ، جگرسوزتر است
همه دلدوز بود داغ عزیزان ، لیکن
داغ همسر چه خدنگی است که دلدوزتر است
( همان، ۱۰۵۲)
او مادر را موجودی مقدس معرفی می کند که مهد مهر و عطوفت و کوه صبر و بردباری ، شمع محفل خانواده و کانون تمام دلبستگی های فرزندان است .
طفل را هر لحظه خوفی هست کان تسکین نیابد
جز به زیر بال مهر و نازش و تیمار مادر
( همان، ۵۱۸)
شهریار مادر را چون فرشته ای می داند که آهنگ لالایی او پیامی خدایی است :
مادر فرشته ایست کش آهنگ لایلای
قدسی ترین پیام خدا و پیمبر است
جز کودک یتیم چه داند که در جهان
بی مادری چه فاجعه یی رقت آور است
دریای مهد مادری از شهریار پرس
کو سینه اش سفینه غواص گوهر است
( همان، ۴۷۳)
چنین برداشت و نظرگاهی در مورد مقام شامخ مادر ، استاد سخن را بر آن داشته است که ارزش و مقام و منزلت او را در قصیده « روز مادر » با زیباترین الفاظ و ترکیبات به تصویر کشد و ناسپاسان را به تیر کفر نشانه گیرد :
مادر مقام و منزلتش بین که فی المثل
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 09:15:00 ق.ظ ]