کمبود منابع در زبان فارسی، به روز نبودن و ناکارآمدن بعضی از منابع، کمبود پایان نامه هایی که به صورت توصیفی در متون این دو زبان به بحث دستوری پرداختند.
–جامعه آماری، روش نمونه گیری حجم نمونه :‌
مراجعه به کتب مرجع دستور و استخراج حروف اضافه و ربط و همچنین مراجعه به فرهنگ ها و کتب معتبر قواعد عربی و استخراج این حروف و تطبیق آنها با هم در دو زبان و بیان تفاوت و تشابه آنها با یکدیگر موردنظر نگارنده خواهد بود.
تعریف حرف و حروف اضافه و ربط از نظر دستور نویسان و زبان شناسان:
حرف ها، واژک ها یا واژه ها یا گروه هایی هستند که معنی مستقلی ندارند و فقط برای پیوند دادن گروه ها یا جمله ها به یکدیگر یا نسبت دادن کلمه ای به کلمه ای به جمله ای یا نمودن نقش کلمه ای در جمله به کار می روند. حرف ها به سه دسته تقسیم می شوند: ‌حرف های ربط، حرفهای اضافه و حرفهای نشانه[۱]
خانلری می نویسد:‌ «حروف کلماتی هستند که خود به خود معنی مستقلی ندارند امّا برای پیوستن اجزای یک جمله به یکدیگر یا نسبت دادن و اضافه کلمه ای به جمله، یا ربط دادن دو جمله به یکدیگر بکار می روند. [۲] و به چند دسته تقسیم می شوند.
حروف اضافه :‌«کلماتی هستند که معنی مستقلی ندارند؛ اما کلمه یا عباراتی را به یکی از اجزای جمله می پیوندد و عبارت، یا کلمه ای را که اسم یا ضمیر است، متمم اسم یا صفت یا فعل قرار می دهند. حرف اضافه بیشتر برای ساختن متمم فعل به کار می رود.[۳]» مانند محمد از اصفهان به شیراز رفت.
حرف ربط« حرف ربط کلمه ای است که دو کلمه یا دو جمله را به هم ربط می دهد. مانند «رفتم که بخوابم»
أصوات:‌«یک دسته دیگر از حروف برای بیان حالت روحی گوینده مانند تحسین، شادی، تعجب، افسوس، درد، ندا ( یعنی آواز دادن و خواندن کسی) و قصد برحذر داشتن، و مانند آنها به کار می روند. این گونه حروف را اصوات گویند[۴]»مانند‌:‌
و ه که جدا نمی شود نقش تو از خیال من
دسته دیگر حروفی هستند که نشانه مقام کلمه در جمله می باشند. (به آن حرف نشانه گویند)
-کلمه «را» در جمله «احمد را دیدم» نشانه آن است که کلمه «احمد» در این جمله در مقام مفعول است.
کلمه « ای » در عبارت « ای دوست!» نشانه آن است که «دوست» منادی واقع شده، یعنی او را می خوانند. و کسره ای که نشانه ارتباط اسم با متمم اسم (مضاف و مضاف الیه) است و هر گاه به یکی از مصوتهای زیر «آ،‌او، ای » ختم شود «ی» تلفظ می شود مانند :
باغِ شهر خدا- یِ – جهان کوچه – یِ – باغ زانو – یِ – شتر
حرف اضافه
اضافه، در این عنوان به معنی «نسبت» است و حرفهای اضافه، کلماتی هستند که معمولاً کلمه یا گروهی را به فعل یا به صفت برتر یا به اسمهای جمع و نظایر آنها نسبت می دهند و آنها را متمم و وابسته آن قرار می دهند، به عبارت دیگر نسبت کلمه ای را به فعل معین می کنند. از این جهت که حرف اضافه، نقش متممی کلمه را مشخص می کند نقش نما نیز هست، چون:‌
با اتوبوس از خانه به مدرسه رفتم.
در این جمله سه حرف اضافه وجود دارد‌:‌با، از، به ، با، «اتوبوس» را وابسته و متمم فعل «رفتم» قرار داده است، از «خانه » و به، «مدرسه» را:‌[۵]
با اتوبوس
از خانه رفتم
به مدرسه

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

 

در دستور زبان پنج استاد درباره حروف اضافه چنین آمده است که مقصود از حروف اضافه کلماتی هستند که نسبت میان دو کلمه را بیان کند و ما بعد خود را متمم کلمه دیگر قرار دهد، چنان که معنی کلمه نخستین، بدون ذکر دوم، ناتمام باشد، مانند:‌به تو می گویم، با شما خواهم رفت. که معانی این افعال بدون حرفِ اضافه، ناتمام است. [۶]

حرف کلمه ای است که معنی و مفهوم مستقلی ندارد و برای مربوط ساختن أجزای جمله به یکدیگر یا بیان نسبت میان دو کلمه یا نشان دادن نقش نحوی کلمات به کار می رود.[۷]و حرف اضافه آن است که کلمه یا ترکیبی را به جمله نسبت دهد و ما بعد خود را که اسم یا جانشینان آن است برای فعل، مفعول با واسطه (متمم) قرار دهد، برای روشن شدن مطلب به مثال های زیر توجه کنید:‌

ما ز یاران چشم یاری داشتیم.
بیا با ما مورز این کینه داری. تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد.
در خرابات مغان نور خدا می بینم.
در این مثال ها کلمات ز (مخفف از)، با، به در حروف اضافه هستند و از خود معنی مستقلی ندارند امّا بدون آنها معنی جمله تمام نیست وجودشان برای ساختن جمله ضرورت دارد. کار اصلی این کلمات نسبت دادن اسم و جانشینان آن به فعل است. در مثال اول «ز» یاران را به فعل «داشتیم» نسبت می دهد.
در مثال دوم «با» کلمه ما را که ضمیر و جانشین اسم است، به فعل «مورز» نسبت می دهد. در مثال سوم «به» از طبیبان را – که یک ترکیب اضافی است – به فعل « مباد» نسبت می دهد و بالاخره در مثال چهارم حرف اضافه «در» خرابات مغان را به فعل « می بینیم» نسبت می دهد. بدین طریق حرف اضافه مذکور، همه کلمات یا ترکیبات را که بعد از آنها در جمله می آیند برای فعل، مفعول با واسطه (متمم) قر ار می دهند. [۸]

 

 

حرف اضافه کلمه ای است که پیش از اسمی ( یا هر چه جانشین اسم شود) یا پس از اسمی هم پیش و هم پس از آن آورده می شود تا وابستگی (تعلق) اسم یا جانشین اسم را به کلمه دیگر نشان دهد، در صورت نخستین آن را حرف وابستگی پیشین و در صورت دوم حرف وابستگی پسین توان نامید.[۹]

ساختمان حروف و تقسیم حرف های (اضافه) و جای آنها

حرف های اضافه در زبان فارسی بازمانده حرفهای وابستگی در زبان پهلوی و فارسی باستان است، در فارسی باستان که حالت های هشتگانه اسم با پی بندهایی (Terminaisons) در مفرد و تثنیه و جمع مذکر و مؤنث نشان داده می شد، حرف های وابستگی نقش مهمی ایفاء نمی کرد و بیشتر برای تأکید و تأیید برخی حالت ها مانند حالت مفعولی و اضافه پیش از اسم آورده می شد، چه بدون این حرف ها هم حالت اسم در جمله از پی بند ویژه آن آشکار می گشت، اندک اندک در سیرتحول زبان حرفهای وابستگی (اضافه) اهمیّت بیشتری یافت، زیرا پی بندهای ویژه اسم در حالت های هشتگانه رفته رفته از آخر اسم ها افتاده و در بیشتر جاها حرف های اضافه نماینده برخی از حالات است. [۱۰]
در بعضی موارد هم حالت اسم به قرینه بی آنکه با حرف اضافه همراه باشد مشخص بود، مثلاً در جمله «سقراط زهر نوشید» پیداست که زهر در این جمله مفعول و سقراط مسندالیه است،‌چه جز با این تحلیل جمله معنی نخواهد داشت یا در این مصراع حافظ «دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند» سه اسمی که بی حرف اضافه به کار رفته عبارتست از «دوش، ملایک، در پی ذهن به تحلیل منطقی اسم نخست را قید زمان و دوم را مسندالیه (فاعل) و سوم را مفعول بی واسطه یا صریح می شناسد‌ زیرا اگر جز این تحلیلی کند معنی مختل می شود.[۱۱]
بدین دو علت و علت های دیگر که اکنون در دست نیست، پی بندهای اسم در حالت های هشتگانه در طی زمان حکم قانون تحول زائد به نظر رسید و خودبخود حذف شد و به اصطلاح زبان شناسی از وضع Synthetique حالت Anqlytique درآمد. [۱۲]
حالت ساختمان حروف نیز مانند دیگر انواع کلمات به دو دسته بسیط و مرکب تقسیم می شوند.
حروف اضافه بسیط:‌حرف اضافه بسیط یا ساده به آن گونه از حرفهای اضافه گفته می شود که یک کلمه و بیجزء باشند. معروفترین آنها به ترتیب حروف الفباء عبارتند از :‌
از ، اندر، با، بالا، بر، برای ، بهر ، بی، پس، پهلو، پیش، تا، جز، جلو، چون، در، را، روی، زبر ، زی، زیر، کنار، نزدیک، میان و جز آنها.[۱۳]
حروف اضافه مرکب: حروف اضافه ای که از دو کلمه یا بیشتر ساخته شده باشند، مرکب نامیده می شوند. مانند :‌از برای، از پی، از بهر و مانند آنها[۱۴]

 

 

حرف اضافه مرکب آنست که بیش از یک کلمه باشد؛ حرف های اضافه مرکب بیشتر از بهم پیوستگی حرف های اضافه و گاه از بهم پیوستن حرف ربط و اضافه ساخته می شود.

گروه اوّل :‌برای ، بجز، بجز از ، بی از، جز از ، جز مگر، مگر از
گروه دوم:‌جز که، چونکه، مگر که، همچون، همچو، همچو که [۱۵]
شبه حرف اضافه
شبه حرف اضافه بیشتر از بهم پیوستن یک یا دو حرف اضافه ساده با یک اسم و گاهی با یک صفت یا یک ضمیر اشاره ساخته می شود، شبه حرف اضافه عمل یک حرف اضافه ساده را با صراحت دقت بیشتر انجام می دهد. ملاک شناختن شبه حرف اضافه این است که بتوان آن را حذف کرد و بجایش یک حرف اضافه ساده گذاشت ؛ اینک چند مثال
از راه :‌از + راه (اسم)+ کسره اضافه، معادل به
گذشته از :‌گذشته (صفت) + از حرف اضافه ،‌معادل جز
چنان چون :‌چون حرف اضافه + آن (ضمیر اشاره) + چون، معادل چون [۱۶]
حرف ربط
حرف ربط، کلمه ای است که دو کلمه همگون یا دو عبارت یا دو جمله را به هم می پیوندد و آنها را همپایه و هم نقش می سازد و یا جمله ای را به جمله دیگر می پیوندد و دومی را وابسته اولی قرار می دهد:
الف) کاغذ و قلم را از روی میز برداشتم.
در این جمله «و» حرف ربط است و دو کلمه «کاغذ» و «قلم» را همپایه ساخته، به عبارت دیگر آنها را از جهت نقشی که در کلام دارند یکسان کرده است؛ چنان که هر دو برای فعل «برداشتم» مفعول هستند
را از روی میز برداشتم
کاغذ
قلم
رااز روی میز برداشتم
ب) گویند :‌دوستی با دوستانِ دوست، و دشمنی با دشمنانِ دوست شرط دوستی است.
در این جمله «و» دو عبارت «دوستی با دوستان دوست» و « دشمنی با دشمنان دوست» را همپایه ساخته است.
ج)‌کاغذ از روی میز برداشتم و شروع به نوشتن کردم
در اینجا «و» دو جمله مستقل را همپایه هم ساخته و آنها را به هم مربوط کرده است.
د)‌کاغذ از روی میز برداشتم که بنویسم.
در اینجا «که» حرف ربط است و جمله « بنویسم» را به جمله « کاغذ را از روی میز برداشتم» وابسته کرده است. جمله وابسته (پیرو) را می توان به کلمه ای تأویل کرد و در جزء اجزاء جمله پیشین قرار داد:
کاغذ و قلم را از روی میز ] برای نوشتن [برداشتم.[۱۷]
ساختمان حروف ربط
الف- حروف ربط بسیط (ساده) :‌آن دسته از حروف ربط را که یک کلمه و بیجزء باشند، بسیط گویند و مشهورترین آنها عبارتند از :‌
اگر، پس، تا، چون، چه، که، لیکن، نه، و، ولی، یا، و مانند آنها.[۱۸]
ب- حروف ربط مرکب: حروف ربط مرکب بیشتر به ترتیب زیر ساخته می شوند:‌

 

 

از دو حرف ربط :‌زیرا که ، چونکه، اگرچه، بلکه، اگر نه

از مبهمات مرکب و که ‌: چندانکه، هر چند که، همانکه

از حروف اضافه و ضمیر اشاره با که :‌با اینکه، تا اینکه، از برای اینکه، از بهر آنکه

از حرف اضافه و اسم نکره با که :‌در حالیکه، در صورتیکه،‌بطورتیکه ، از زمانی که

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 05:44:00 ق.ظ ]