بادرینه[۴۲۴]رساله پژوهشی در روح مجسم[۴۲۵] که در آن کهن­ترین چکیده نظام­مند آموزه­های ودانته آمده است را با چهار سوتره[۴۲۶] زیر آغاز می­ کند:

 

 

” آنچه که بعداً جستجوی برهمن نامیده شده است”.[۴۲۷]

“برهمن چیزی است که عالم از او پدید آمده است”، و به عبارت دیگر او خالق، حافظ و نابود کننده عالم است.[۴۲۸]

” گزارش پدید آمدن برهمن از متون مقدس[۴۲۹]، (به عبارت دیگر مطابق با یک تفسیر، همانگونه که از پیش مشخص شده بود متون مقدس خاستگاه شناخت برهمن است. این مطلب بیان شد[چون] ایراد وارد می شد که متنون مقدس تبیین کننده شناخت نیستند، بلکه مبین عبادی هستند.

اگر صرفاً اعمال برایشان اهمیت داشت، تاکید بر احترام قائل­شدن برای برهمن غیر ضروری و یا حتی غیر ممکن می­بود؛ و آنچه که به اثبات رسیده است مورد توافق همه متون ودانته در تاکید بر احترام به برهمن که منظور و هدف تمامی آثار بادریانه و شنکره است.[۴۳۰] در اصل برای آنها سراسر وده­ منشأ ماورائی دارد و القاء برهمن است، (مطابق عبارتی که مورد بحث قرار گرفته بود) و بنابراین مصون از خطا می­باشند. پیروان ودانته تمامی آموزه­هایشان را برطبق این مطلب پی­ریزی کرده و تنها در مواردی که در متون ودانته ابهاماتی وجود داشت برای تعیین رای نهایی دست به دامان تجربه­های عرفانی خود می­شدند.

این سوال مطرح می­ شود که: آموزه­های اوپه­نیشد که خاستگاه شناخت برهمن می­باشند چه هستند؟
[بدیهی است] کهن­ترین متون اوپه­نیشد اندوخته­ای غنی از آثار ادبی به شمار می­آیند(البته فقط به صورت شفاهی منتقل شده ­اند). به طور مثال در بریهد اوپه­نیشد ۱۰٫۴٫۲ گفته شده است: “همانطور که از آتشی که در هیزم مرطوب افتاده باشد دود بر می­خیزد همانگونه نیز ریگ وده، سامه وده یعنی سرودهای اتهرونه[۴۳۱] و انگیرس­ها[۴۳۲] و داستان و افسانه و علوم و تعلیمات عرفانی (اوپه­نیشدها)و اشعار و ضرب المثل­ها و تمثیل­ها و تفاسیر همگی از این هستی بزرگ به وجود می­آیند”. این عبارت بسیار آموزنده و قابل توجه است. نکته اولی که از آن می­فهمیم این است که در ابتدا فقط سه ودا وجود داشت،[۴۳۳] و اینکه سرودهای اتهرون ها و انگیرس­ها تا آن زمان به عنوان وده ها شناخته نشده نبودند. شاید اولین نشانه در تأیید این حرف در بریهد ۱۳٫۵ باشد در آنجا به ضمیمه از اوکتم[۴۳۴] ، یجوس[۴۳۵] و سامن[۴۳۶] و چهارمین از کشتریه[۴۳۷] نام برده شده است؛ چه بسا این می ­تواند نشانه این باشد که اتهروه­وده رابطه تنگاتنگی با طبقه جنگ­آوران داشته و به ویژه برای دفع بداقبالی استفاده می­شده است، ([دفاع کردن[۴۳۸]]به عنوان کشتریه در ریشه­شناسی توضیح داده شده است)؛ همانند این مفهوم در بریهد ۱۳٫۴٫۶ نیز آمده است : پسری که بتواند یک یا دو یا سه وده را مطالعه کند از کسی که همه وده­ها یا به عبارت دیگر شاید هر چهار وده را می­شناسد متمایز شده است. نخست اتهرونه در چاندوگیه[۴۳۹]۲٫۱٫۷٫ به عنوان چهارمین وده­ها معرفی شده است؛ و بعد با نام اتهروه­ وده[۴۴۰] در موندوکیه ۱٫۱٫۵ دیده شده ­اند؛ بنابراین برای نخستین بار دومین نام(اتهروه وده) در اتهروه اوپه­نیشدها[۴۴۱] دیده شده است.
هر چند عبارت پیشین از بریهد ۱۰٫۴٫۲ یکسری از آثار را نام می­برد[۴۴۲] که گاه معانی­شان مبهم و نامشخص است، و ممکن است تا حدودی در براهمنه­ها گنجانده شده باشند و تا حدودی هم حکایت از سرآغازهای این حماسه متأخر دارند. به هرحال، این نکته قابل توجه است که “تعالیم عرفانی” متعلق به (اوپه­نیشدها) به عنوان هشتمین مرحله و بعد از ایتیهاسهه[۴۴۳]، پورانَ[۴۴۴]، ویدیا[۴۴۵] آمده و بنابراین به هیچ روی جزء وده ها محسوب نشده ­اند. همچنین این آثار جز منابع ودانته نشدند؛ بنابراین اگر در نهایت معلمان بعدی ودانته این باورشان را که تمامی وده ها الهام و اقاء برهمن است و در نتیجه مصون از خطاست را که در این عبارت یافته اند، بر دیگر آثار بر شمرده شده تعمیم دهند، مطمئناً نادرست است. زیرا، در اصل این عبارت بر این نکته تاکید می­ کند که ، دستاورد های ذهنی نیز همچون پدیده­های طبیعی در سراسر گیتی از برهمن مشتق شده اند.[۴۴۶] دقیقاً بار دیگر در بریهد ۲٫۱٫۴همانند این مجموعه آثار ادبی، البته با کمی اضافات، توسط یجنَوَلکهیه[۴۴۷]یک به یک نام برده و ” کلام[۴۴۸]” توضیح داده و روشن شده است که نباید برای درک شناخت برهمن به اینها بسنده کرد. در نتیجه در حول و حوش این گفتگو، جناکه[۴۴۹]، “هر چند که روحش را با تعلیمات عرفانی آراسته بود”؛ ” تمامی وده ها را مطالعه کرده و به آموزه­های عرفانی گوش فرا داده بود” اما در عین حال از ارائه هرگونه شرح و توصیف از فرجام روح پس از مرگ عاجز و ناتوان بود. بنابراین از این نکته روشن می­ شود که آنچه از تعلیمات اوپه­نیشد فهمیده می­ شود الزاماً توضیح و جواب بالاترین سوال­های راجع به فرجام روح را در بر نمی­گیرد. دقیقاً، در واقع همانگونه که در چاندوگیه ۵٫۸٫۸ این آموزه نادرست که وجود ذاتی و ماهوی آدمی قائم بر بدن است با واژه سنسکریت اسورانام اوپه نیشد [۴۵۰]توصیف شده است.
به روشنی و بیش از همه در چاندوگیه بخش ۷ بند ۱ به ناکافی بودن بررسی کتب ودایی، و نیز به طور کلی معرفت موجود در آن پرداخته شده است: در این بند از چاندوگیه نارده[۴۵۱]در جواب سنت کماره[۴۵۲]می­گوید: “آن گاه به او گفت: سرور بزرگوار! من ریگ وده و یجور وده و سامه ­وده و اتهروه وده را می­دانم که چهارمین است حماسه و اشعار اسطوره­ای را نیز که پنجمین باشد می­دانم. هم چنین دستور زبان، آمار متوفیات، ریاضیات، فالگیری، تاریخ شناسی، احتجاج، سیاست، حکمت الهی، نیایش، جادوگری، هنر جنگ، ستاره شناسی، علم افسون مار و هنرهای زیبا را مطالعه کرده­ام؛ سرور بزرگوار، متون مقدس را جد فرا گرفته ام اما درباره روح چیزی نیاموختم. بزرگوارا! از آنانکه مانند شما هستند شنیده­ام کسی­که روح را بشناسد بر اندوه چیره می­ شود. اما سرور بزرگوار، من به هر حال متحیر شدم”. دلیل دیگری که مطالعه وده­ها ارتباطی با مهم­ترین پرسش­های مندرج در متون بزرگ تناسخ ندارد، مطالبی است که در بخش­های سه­گانه چاندوگیه ۵٫ ۱۰-۳ ، بریهد ۶٫ ۲، و به صورت قابل توجهی در کوشا ۱ به جامانده است. در هر سه مورد، شوتاکتو[۴۵۳] مدعی است که توسط پدرش ارونی[۴۵۴]همه تعلیم یافته است. اما با این وجود موفق نمی­ شود به سوال­های مربوط به فرجام شناسی که توسط شاه پرواهنه[۴۵۵] مطرح شد پاسخ دهد. (در کوشا[۴۵۶]به جای نام پرواهنه چیتر[۴۵۷] ذکر شده است) و با عصبانیت پیش پدر باز می­گردد و او را مورد سرزنش قرار می­دهد: “اینکه شما قبلاً گفته بودید آموزش من کامل شده، غیر واقعی (خیالی) بود”. ” نزد پدرش آمد و گفت: شما بارها به من گفتید که من تعلیم دیده هستم”. همین اندیشه نیز در چاندوگیه ۱٫۶ بیان شده است، (البته تا حدودی با مطالب قبلی تفاوت دارد) آنجا که پدر شوتاکتو، ارونی، او را برای مطالعه و بررسی درباره برهمن (به عبارت دیگر همان وده ها) از خانه بیرون فرستاد، شوتاکتو بعد از دوازده سال مطالعه تمام و کمال وده ها (یعنی از سمهیتاها فقط یجوس، ریگ و سامن مطابق بند ۶٫۷٫۲) سرشار از غرور و نخوت در حالی که خود را فرزانه­ای می­پنداشت به خانه بازگشت اما با این حال نتوانست به سوال­های پدرش راجع به امر واحد، یعنی وجود خود که با شناخت آن هرچیزی شناخته می شود، پاسخ دهد –”بی­گمان معلمان روحانی من خودشان هم این را نمی­دانستند، اگر آنها این را می­دانستند پس چرا به من نگفتند؟” پس از آن ارونی تعلیمات کامل را به او منتقل کرد. هم چنین این دیدگاه در تیتریه[۴۵۸]اوپه­نیشد هم آمده است، هنگام تعلیم این موضوع که ذهن آتمن(منو مایا[۴۵۹] از ذهن[ منس][۴۶۰] تشکیل شده است) از یجوس، ریگ، سامن، تعلیم[۴۶۱] (شاید همان براهمنه[۴۶۲]) و سرودهای اتهروه و انگیرس­ها تشکیل شده است و بیان می­ کند که آتمن کلی ذهن، همچون پوسته­ای صرف است که برای پی بردن به کنه حقیقت آدمی یا طبیعت باید آن را شکافت. عقیده­ای که در این مثال­ها بیان شده، همچنین به صراحت در دوره ابتدایی بیان شده است: – “سپس آنگاه بعد از اینکه براهمن[۴۶۳] تعلیم را رد کرده بودند، او در دوران کودکی می­ماند”؛ “او نبایستی در پی شناخت متونی برآید که تنها موجب ایجاد کلمات بدون هیچ غایتی می­ شود” ؛ “در برابر او کلمات و اندیشه کنار می روند، او را پیدا نمی کنند”؛ “آتمن با آموزش و تعلیم، با هوش و دانش بسیاری که از کتاب­ها بدست آمده، حاصل نمی­ شود” هم چنین در موندکیه ۵٫۱٫۱ از وده های چهارگانه و همراه با آنها از شش دانش ود­ه­یی[۴۶۴] به عنوان معرفت درجه دو[۴۶۵] نام برده می­شوند و [از این رو دانش درجه دو هستند] چون از طریق آنها هستی جاودانه شناخته نمی­ شود.
نتیجه تصویری برای موضوع هوش
این نگرش بی ­تفاوتی نسبت به دانش وده­ایی، نخست به تدریج و به طور عام تغییر یافت و به عنوان متون اوپه­نیشدها از ثبات بهره مند شده و به ودانته تبدیل گشت و از آن به بعد اوپه­نیشدها و وده­ها همراه با اوپه­نیشدها به عنوان عالی­ترین منابع شناخت تلقی شدند. اولین نشانه از این دگرگونی در بریهد ۳٫۹٫۲۶٫ نشان داده شده است، آنجایی که یجنولکهیه جویای آموزه پروشه[۴۶۶] از اوپه­نیشد می­ شود؛ این موضوع برای شاکلیه[۴۶۷] شناخته شده نبوده و در نتیجه او به شکست اقرار می­ کند. در ادامه در چاندوگیه ۴٫۵٫۳٫ بیان شده است که وده­ها عصاره هستند، اوپه­نیشدها، عصاره عصاره[۴۶۸] (لب الباب)هستند. در کنه اوپه­نیشد بند ۳۳ هم اوپه­نیشدها به وده­ها ضمیمه شده یا به طور دقیق­تر چکیده­ای مختصر از تعالیم اصلی و یکپارچه مندرج در وده­ها می­باشند زیرا توضیح داده شده که وده­ها “مجموع همه اجزا”[۴۶۹]هستند، “تعالیم باطنی برهمن”[۴۷۰] (در مقایسه با دیگر اوپه­نیشدهای ناشناخته همانند اسورانام که پیش تر به آن اشاره کردیم). با انتخاب نام ودانته برای اوپه­نیشدها فهمیده می­ شود که آنها کاملاً جزیی از وده­ها هستند. این اصطلاح ودانته نخست در شوتا اوپه­نیشد ۲۲٫۶ ذکر شده است: ” از آن زمان­های کهن ژرف­ترین راز که در ودانته آشکار شده است”. این انتقال ودانته به دوران باستان[۴۷۱] به نظر نشان دهنده این است که نویسنده از بریهد، چاندوگیه و دیگر اوپه­نیشدها در یک فاصله زمانی مشخص استفاده برده است. هر چند، این به عنوان بیانی صرف از ارزش والایی که به آنها اضافه شده است، فهمیده می شود؛ ارزشی که با گذشت زمان بیشتر شده بود. متون ودانته ظاهر شده در مراحل بعدی کاملاً به عنوان منابع شناخت برهمن پایه ریزی شدند، که هر کدام از طریق تفاسیری که آنها اظهار کردند به دست آورده شدند. در بندی از موندکیه اوپه­نیشد ۶٫۲٫۳٫ آمده است: – آنان به طور صحیح مفهوم شناخت ودانته را دریافت کرده اند[۴۷۲] و این فراز مطابق با این بند از موندکیه ۲٫۲٫ ۳-۴ است، جایی که اوپه­نیشد و هجای “اوم”[۴۷۳] اصلی­ترین عناصر هستند و به کمانی تشبیه شده ­اند که شخص توسط آن تیری را به سوی برهما که هدف است پرتاب می­ کند. هر چند این مطلب به گونه ای دیگر در موندکیه ۵٫۱٫۱٫ در جایی که وده های چهارگانه رد شده نیز آمده است. بنابراین به نظر می­رسد که عبارت سوم متعلق به دوره قدیمی­تر باشد.

 

 

معانی مقدماتی نیل به شناخت برهمن

در دوره­ های بعدی نوعی از ادای احترام[۴۷۴] در آشرمه­های[۴۷۵] چهارگانه( یا مراحل زندگی) پدید آمده بود، که مطابق با آن هر براهمن هندی[۴۷۶] موظف بود که زندگی خود را در ابتدا همچون یک برهما چارین[۴۷۷] به مطالعه وده ها اختصاص دهد، پس از آن هم چون گریهستهه[۴۷۸] وظایف قربانی و دیگر کارهای نیک را انجام دهد؛ بعد از آن همچون وانه پرستهه[۴۷۹] به تمرین زهد و ریاضت درجنگل پرداخته و درنهایت، هنگامی که به پایان زندگی خود نزدیک شد، همچون درویش آواره[۴۸۰] (زاهد[۴۸۱]،گدایی کنند[۴۸۲]) سرگردان وخانه به دوش بدون داشتن مایملک و خانه در انتظار این باشد که روحش پاک گشته و با آن آتمن متعالی یکی شود. همانطور که در آغاز پی بردیم ما این آشرمه­های سه­گانه را در بریهد ۲۲٫۴٫۴ می­یابیم: -“براهمن­ها تلاش می­ کنند که به واسطه مطالعه وده­ها(برهماچارین)، با قربانی و خیرات (گریهستهه)، با توبه و روزه داری(وانه پرستهه) او را بشناسد، هنگامی که اورا ­بشناسد یک مونی[۴۸۳](مرد مقدس حکیم) شود؛ زائران به سوی او سفر می­ کنند، هنگامی که آرزوی منزل داشته باشند”؛ در این­جا به نظر می­رسد، ارزشی خاص به عنوان روش مقدماتی نیل به شناخت برهمن با انجام آشرمه­های متاخر ودایی(یعنی مطالعه وده ها، قربانی، زهد و ریاضت)حاصل می­ شود. در چاندوگیه ۱٫۲۳٫۲این مطلب با وضوح بیشتری بیان شده است: “وظیفه سه بخش دارد، قربانی با مطالعه وده­ها و انفاق اولین آنهاست(گریهستهه)؛ ریاضت دومین آنهاست(وانه پرستهه)؛ شاگردی (برهماچارین)[۴۸۴] یعنی کسی که در خانه آموزگارش زندگی می­ کند، مشروط بر این که همیشه در خانه آموزگار بماند، سومین آن است؛ همه اینها پاداش عوالم الوهی را با خود دارند در صورتی که او به هر حال مصمم در برهمن بماند، به جاودانگی دست می یابد”؛ این عبارت فقط آشرمه­های سه گانه را نام می­برد، ارزش آشرمه­های سه­گانه را به رسمیت می­شناسد، در حالی که با هر سه قسمت “مصمم در برهمن بماند” را بیان می­ کند و این عبارت آخر ، بعدها به عنوان چهارمین آشرمه شکل گرفت. چاندوگیه ۸٫۵ سعی می­ کند که با مجموعه ­ای از دلایل ریشه شناسی روشن و صریح ثابت کند که قربانی، آرامش، روزه و زندگی در جنگل (به عبارت دیگر در طلب گریهستهه و وانه پرستهه) و در اصل برهما چارین هستند. اصطلاحی که باید اینطور فهمیده شود که نه فقط در برگیرنده دوران تعلیم و دانش آموزی شخص است بلکه در یک مفهوم کلی­تر و همانطور که ارجاعات مکرر به آن نشان می­دهد کل مسیر زندگی یک براهمن را به مثابه راهی در نظر بگیرد که به آتمن رهنمون می­ شود. در همه این [عبارات] به نظر می رسد که ملزومات هدف شامل ارزش­های ویژه نظارت بر آشرمه­ها باشد، که به نظر می­رسد مفهوم کلی این عبارت همین باشد. به طور حتم در کنه اوپه نیشد ۳۳ ریاضت[۴۸۵]، خویشتن داری[۴۸۶] و قربانی[۴۸۷] به عنوان شروط اولیه (بنیان و اساس)[۴۸۸] براهمی اوپه­نیشد[۴۸۹] توصیف شده است، یعنی شروط اولیه تعالیم حقیقی و باطنی که برهمن را آشکار می­ کند، و در کته اوپه­نیشد ۱۵٫۲ همه وده ها، همه اعمال ریاضت[۴۹۰] و آموزش و تعلیم به عنوان وسیله­ای تعریف می­شوند که با آن هجای “اوم” بایستی به مثابه هدف نهایی جستجو شود. (در اینجا معادل شناخت برهمن). هم چنین آیین­ها و رسوم آشرمه در موندکیه ۷٫۱٫۲٫ بیان می­شوند تا به آنجا که این صفات (ریاضت[۴۹۱]، ایمان[۴۹۲]، حقیقت[۴۹۳]، پرهیزگاری[۴۹۴]، قانون[۴۹۵]) در اینجا به مثابه آفرینش برهمن در نظر گرفته می­شوند. با توجه به این آشرمه­های خاص، (مطالعه وده که پیشتر راجع به آن بحث شد) ما در اینجا صرفاً خلاصه مهم­ترین تعالیم اوپه­نیشد را راجع به قربانی و زهد و ریاضت پی می­گیریم.

 

 

قربانی

اوپه­نیشدهای کهن تر کاملاً از ویژگی ناسازگار کل نظام آیینی براهمنه­ها که می­توانستند آنها را تا حدی به رسمیت بشناسند، آگاه بودند. این مطلب حقیقت دارد که حمله­های صریح و آشکار به ندرت در متون موجود یافت می شود. با این همه، تفاسیر متعارض از آیین­های قربانی بارها و بارها هم از طریق تفاسیر تمثیلی و نمادین و یا از طریق جایگزین کردن تفسیرهای دیگر و اغلب نظریه­ های روان­شناختی در جای خود ارائه شده بود. در اینجا مطلبی تقریبا تمسخرآمیز از بریهد ۱٫۴٫۱۰ آورده می­ شود، در آنجا گفته شده است: – “او خدای دیگری را می­پرستد (در مقایسه با آتمن)، و می­گوید: “او یکی است و من دیگری هستم “، او خردمند نیست، بلکه او شبیه سگ بارگاه خدایان است. بنابراین همان طور که بسیاری از سگ­های نگهبان خانه برای صاحبانشان مفیدند، هر فرد هم برای خدایان مفید است. اکنون فقط دزدی یک سگ نگهبان خانه ناخوشایند است، چه مقدار بیش از بسیار؟ بنابراین برای آنها ناخوشایند است، که آن مردان این را نداند.
هم چنین این سخن یَجنَوَلکهیه، در بریهد ۳٫۹٫۶ به نظر می­رسد همین لحن تحقیرآمیز را دارد: «قربانی چیست؟»، «حیوانات زبان بسته!»، هم چنین مطلبی که در بریهد ۳٫۹٫۲۱ هم آمده دست کمی از آن ندارد، جایی که گفته می­ شود که «یمه»[۴۹۶] (خدای مردگان) در قربانی­ سکونت دارد، اما قربانی در انعام(دستمزد).
اشاره­های جسورانه شبیه اینها را نمی­توانیم در چاندوگیه بیابیم، مگر این مطلب در «سرود سگ» در چاندوگیه ۱٫۱۲، که به نظر می­رسد در اصل هجونامه ای بر تمایلات تکدّی­گرایانه از روی حرص و طمع روحانیان است، که بعدها به آن تفاسیر نمادین داده شده است. هم چنین در چاندوگیه۱۰-۱۱٫ ۱ اغلب این داستان که عاری از تمایلات مغرضانه هم نیست نقل شده است، که چگونه سه روحانی در مراسم قربانی گرد هم آمدند و به واسطه درویش دوره­گردی دچار سر درگمی شدند؛ و در چاندوگیه ۳- ۱٫ ۴ جانشروتی[۴۹۷]” با ایمان، گشاده دست و بخشنده”[۴۹۸] وادار شد که به صورتی تحقیر­آمیز در پی تعلیم از یک فقیر بی خانمان شود.
مطابق با دیدگاهی کلی، قربانی و کارهای نیک تنها اجازه ورود به “راه نیاکان” را می­دهند، راهی که بعد از اقامت زودگذر در ماه به زندگانی جدید زمینی برگردانده می­شوند. از همان ابتدا در بریهد۱٫۵٫۱۶ نقل شده است که: «بواسطه قربانی می­توان عالم نیاکان را بدست آورد و بواسطه شناخت عالم خدایان را». و عبارات دیگری که راه نیاکان را شرح می­ دهند و افراد دوباره به زمین بر می­گردند” به مثابه سرنوشت کسانی است که در روستا کلمات، قربانی و اعمال نیک پیشکش می کنند»، « کسانی که بواسطه قربانی، صدقه و ریاضت عوالم را بدست می­آورند»، «کسانی که با کلمات، قربانی و ریاضت عبادت می کنند»؛ «کسانی که قربانی و اعمال را به مثابه برترین خیر در نظر می­گیرند، آنها بهتر نیستند و در اشتباهند». بارها معنای متناسب برای آموزه­ جدید آیین­های قربانی موجود فهمیده می­ شود. برای مثال در بریهد ۱٫۴٫۶ ، پنج هدیه روزانه[۴۹۹] به عنوان قربانی برای آتمن تفسیر شده ­اند و در چاندوگیه ۱۱-۱۴ .۴ سه آتش قربانی به مثابه اشکالی از تجلیات آتمن توضیح داده شده ­اند.[۵۰۰]
با این وجود اغلب، شرایط آتمن آن­گونه که در جهان طبیعی یا جهان بشری تجسم پیدا کرده، جانشین جشن­های آیینی شده بود. در بریهد ۳٫۱ به جای چهار راهب که به مثابه اندام­­های خدایان­اند، کلام، چشم، نفس و ذهن[۵۰۱] به مثابه اندام­های آتمن دیده می­شوند. در چاندوگیه ۴٫۱۶ نفس یا باد به عنوان ماهیت قربانی توضیح داده شده، ذهن و کلام هم به عنوان ماهیت روحانیون مخصوص مراسم قربانی بیان شده ­اند. در آیتریه، آریانکه ۳٫۲٫۶ ، بریهد ۱٫۵٫۲۳ و کوشا ۲٫۵ ، عبارت «آگنی هوترم»[۵۰۲] جایگزین نفس و کلام شده است و این اندیشه هم چنین براساس چاندوگیه ۱۱-۲۴۵ . در نظریه «پرانا اگنی هوترم»[۵۰۳] بسط داده شده است، که بحث مفصل­تر آن در ادامه خواهد آمد. هم چنین جایگزینی برای قربانی انسانی، اندام­های او و خویشکاری­های جسمانی، بسیار مورد توجه قرار گرفته است. به طور مثال، در چاندوگیه ۳٫۱۶ دوره­ های سه­گانه زندگی به جای عصاره گیری سه­گانه سومه، در چاندوگیه ۳٫۱۷ فعالیت­های آدمی به جای کارهای مختلف مراسم سومه و در مهانار[۵۰۴] ۶۴ اندام­های جسمانی به جای ابزارهای قربانی قرار گرفته­اند. این اندیشه آخر با حداکثر جزئیات در پرانه آگنی هوتر. اوپه نیشد بندهای ۳-۴ بیان شده است. هم­چنین این بند از تیتریه ۲٫۵ از آنجا که به طور صحیح ترجمه شده است متعلق به این قسمت است و تاکید دارد که« او شناخت را به مثابه قربانی و به مثابه کارش معرفی می­ کند». این نخستین باری است که در اوپه­نیشدهای متأخر با طرز تلقی مثبت­تر نسبت به آیین قربانی روبه رو می­شویم. در کته اوپه­نیشد ۱٫۱۷، به طور کلی در شیوه­ای بیش از حد افراطی و مغایر با روح اوپه­نیشد، وعده داده شده است که با اجرا مراسم قطعی و اعمال «فراتر از تولد و مرگ» قرار گرفته و «وارد در آرامش جاودانی» می­ شود؛ و نیز در کته اوپه­نیشد۲٫۳ ، آتش نچکیتا[۵۰۵] به مثابه پلی است که قربانی­کنندگان برای برهمن جاودانه و متعالی را نگه می دارد تا به «ساحل اطمینان» برسند. هر چند ما در اینجا می­توانیم گزافه­گویی بیان منظوم و شاعرانه را در نظر بگیریم که حداقل همکاری با این آیین و مناسک (قربانی) به منظور نیل به رهایی مورد تاکید قرار گرفته است. در شوتاشوتره ۷-۶ . ۲مراحل بیشتری نسبت به پیش خاطر نشان شده است: “آنجا که اگنی از تراشه­های چوب به بیرون می­جهد، آنجا که همچنین وایو آشکار می­ شود، آنجا که سومه به آسانی جریان می ­یابد، آنجا منس بواسطه سویتر [۵۰۶]پدیدار می­ شود، به مثابه تمایل ، عبادت قدیم مایه شعف خود تو است، اگر بتوانی آن را از خود کنی، اعمال گذشته دیگر تو را آلوده نخواهد کرد”. تعبیری که در این جا استفاده شده است«عبادت قدیم مایه شعف خود تو است»[۵۰۷] نشان می­دهد که اعمال پیشین دوباره احیا شده و با افتخار باقی می­ماند. نقطه اوج این بازگشت در میترایَنیه اوپه­نیشد[۵۰۸] است؛ و در ابتدا بیان میشود که«روشن کردن آتش برای نیاکان» در حقیقت «قربانی برای برهمن»[۵۰۹] است؛ و در چهارمین پرَپاتهَکَ[۵۱۰] این اندیشه با جرئت بیان شده که بدون مطالعه وده ها، بدون به جای آوردن وظایف مخصوص هر طبقه و پیروی از شیوه زندگی مقرر و تعیین شده مطابق با آشرمه، رهایی از آتمن ذات و اتحاد و پیوستن دوباره به آتمن متعالی غیرممکن می­باشد. کلید حل این مشکل هم از طریق گفتگوی بر علیه بدعت­گزاران یافت می­ شود که در میترایَنیه بند ۱۰-۸ . ۷ دیده می­ شود. با توجه به نتیجه­ای که در اوپه­نیشدهای اولیه گرفته می­ شود، آیین برهمن به جایگاه اصلی خود که در انحصار آیین بودا و جلوه­های همانند آن بود، باز می­گردد.
۴٫ ریاضت و زهد (تپس)[۵۱۱]

 

برای

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 03:07:00 ق.ظ ]