– ماهیت سلب و ایجابی داشتن تعلیم و تربیت.
– وجود تفاوتهای فردی.
– وجود مراحل متعدد و رعایت اصول هریک.
نظر وی در ماهیت تعلیم و تربیت عبارت است از: نوعی تدبیر نفس و باطن از طریق اعتدال بخشی تدریجی به قوا و تمایلات، بوسیله معرفت، دریافت و استمرار برای نیل به انس و قرب الهی. (همان، ص۱۱۵)
۲-۴-۳- از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی:
خواجه تربیت را ایجاد ملکات در انسان از طریق عادت میداند و در کتاب اخلاق ناصری مینویسد: تربیت، صفت است که باید از طبیعت پیروی کند تا کمال موجود را بتواند ظاهر سازد. طبیعت به منزله استاد است و صناعت به مثابه متعلم و تلمیذ.
خواجه نصیر هدف از تربیت را همان سعادت و کمال میداند که از طریق تربیت، باید به کمال مطلوب برسد. او هدف تربیت را بر دو بخش تقسیم میکند: ۱- هدف آرمانی ۲- هدف واسطهای
روش تربیت از نظر خواجه نصیر تکرار کردن است. وی پیروی از طبیعت و تطبیق روش های تربیتی بر مراحل رشد روانی و بدنی کودک را در پرورش افراد مهم میداند و سبب وجود ملکات را دو چیز میداند: ۱- طبیعت ۲- عادت
خواجه نصیرالدینطوسی رعایت اصول روان شناختی ذیل را در تربیت موثر میداند:
۱-عادت: از دیدگاه خواجه نصیر، تربیت ایجاد عادت در متربی است. منظور حکمای اسلام از ایجاد عادت این نیست که متربی کورکورانه با تلقین و القا عادت را بپذیرد، بلکه باید از ابتدا مربی و متربی بر اساس اندیشه و تامل خلق و شخصیتی را پسندیده، آن را با عادت در طبیعت متربی جایگزین سازد.
۲- ظهور تدریجی قوا: از دیگر اندیشه های خواجه، که با نظر دیگر حکیمان مسلمان یکسان است، این است که قوای روحی به تدریج ظهور و بروز میکنند. تمایلات قوه شهویه و بدنبال آن، جلوههای قوه غضبیه و در نهایت نشانه های قوه عاقله، یکی پس از دیگری پدیدار میشوند.
۳- تفاوتهای فردی: خواجه نصیر همچنین به تفاوتها و تمایزهای فردی نیز توجه داشته و به پیروی از ابن مسکویه و ابن سینا بر اهمیت پرداختن به آن تاکید ورزیدهاست. وی درباره استعدادهای علمی میگوید: اولی آن بود که در طبیعت کودک نظر کنند و از احوال او به طریق فراست و کیاست اعتبار گیرند تا اهلیت و استعداد چه مناعت و علم در او مفطور است و نیز باید دانست که قوّت تمیز و نطق را در همه مردمان یکسان نیافریده اند، بلکه آن را در مراتب مختلف گردانیده اند. وی به این نکته توجه دارد که در تربیت، باید به طبیعت آدمی و سیر تدریجی آن توجه داشت و پرورش کودک باید هماهنگ و گام به گام با مراحل تدریجی رشد جسمی وی انجام پذیرد. (نقیبزاده،۱۳۷۳)
۲-۴-۴- از دید گاه ابن مسکویه:
آرای ابن مسکویه از این جهت که زندگی او از دو بخش متفاوت تشکیل یافته و شخصیت او فقط در نیمه عمر دچار تحول شده و در مسیر مسایل اخلاقی و تربیتی اصیل قرارگرفته است، میتواند جالب توجه باشد. اصول تفکرات ابن مسکویه که بر پایه انسان شناسی او استوار است عبارتند از:
۱- اصل اقتدا به طبیعت افراد و رعایت رغبتها و استعدادها: برای تربیت باید به رشد طبیعی و نیز
رغبتهای موجود توجه کرد و براساس آنها، برنامهها و مراحل تربیتی را سامان داد.
۲- رعایت تفاوتهای فردی: هر انسان برای فعلیت خاص آمادگی بیشتر دارد، بنابراین بر مربیان و رهبران لازم است هرکسی را به سوی سعادت خاص و نیاز واقعیاش رهنمون شوند.
۳- اصل عادت دادن به سختیها: عادت به مشکلات و افتادن در کوره سختیهای روزگار در ساختن شخصیت افراد و شیرین کردن میوه تربیت سودمند است.
۴- ورزش و پرورش: چون ورزش بدنی موجب نشاط طبیعی بدن، حفظ سلامت و برطرف کردن کسالت میشود، میتواند سبب پالایش جان، شادابی روح و استواری جسم گردد.
اگر بتوان مسئله توجه به استعداد اشخاص و همچنین پرورش جسم برای تعالی روح را نکات مورد توجه و مثبت اندیشه ابن مسکویه شمرد، باید عدم توجه به مسئله الگوها را از نقاط ضعف اندیشه ایشان دانست. (نادری شاهرودی، ۱۳۸۹، ص۶۷)
۲-۴-۵- از دیدگاه ابن سینا:
ابن سینا نابغه بزرگ شرق و اسلام، اصول و روش های تربیتی خاصی را ارائه داده است که در اینجا به برخی از اصول کلی تربیتی وی اشاره میکنیم:
۲-۴-۵-۱- خودشناسی: خودشناسی و آگاهی بر حالات و قوای نفس و همه زوایای خویشتن از اصول بنیادینی است که بوعلی بدان عنایت کامل داشته و در خصوص این اصل میگوید:
نخستین چیزی که باید به تدبیر آن پرداخت، تدبیر و تربیت خویشتن است، زیرا نزدیکترین و والاترین چیز به انسان، خویشتن اوست.
۲-۴-۵-۲- رعایت تفاوتهای فردی: بوعلی رعایت تفاوت های فردی و طبیعت و ذوق و سلیقه افراد را در برنامه ریزی آموزشی اصل مهمی میداند که نباید از آن غفلت کرد. وی پس از بیان واقعیت تفاوتهای فردی در زمینه های گوناگون چنین میگوید: به لحاظ تفاوتهای ذوقی و هوش افراد شایسته است که مربی کودک، هنگام گزینش حرفه یا دانشی خاص، طبیعت کودک را آزموده، ذوق و سلیقه وی را بسنجد و میزان هوش او را بیازماید و سپس حرفه یا دانش مناسب را برای کودک برگزیند.
۲-۴-۵-۳- آموزش گروهی: بوعلی معتقد است که آموزش فردی، آمیخته با مشکلات و نارسایی هاست و آموزش باید گروهی و اجتماعی باشد. شایسته است در مدرسه همراه با کودک دانش آموز، کودکان آموزنده دیگری از فرزندان بزرگان با آداب نیک و پسندیده وجود داشته باشند؛ زیرا کودک از کودک فرا میگیرد و اگر کودک فقط با معلم خود به سر ببرد سبب ملالت هردو خواهد شد. اما اگر چند کودک تحت تربیت یک معلم قرار گیرند و معلم به هر یک رسیدگی کند خستگی و ملالت هر یک از کودکان کمتر شده و شادابی شان افزون میگردد و کودک نیز برفراگیری مشتاق تر میشود. به دلیل اینکه گاهی (به هنگام برتری از کودکان دیگر) برآن ها افتخار و مباهات میکند و زمانی(وقت مشاهده برتری دیگری) برآنها غبطه خورده، جدیت میکند و میکوشد تا از مرتبه دیگران کمتر نباشد و بعلاوه با کودکان دیگر (در آنچه آموختهاست) گفتگو میکند و مباحثه و گفتگو سبب گستردگی و وسعت اندیشه میشود.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۲-۴-۵-۴- انتخاب معلم و رفیق: بوعلی درباره گزینش معلم خوب و واجد شرایط و نیز دوست صمیمی و آگاه میگوید: شایسته است که مربی کودک، عاقل، متدین و آگاه به تربیت اخلاقی بوده و در پرورش کودکان مهارت داشته باشد.
با توجه به اینکه انسان نمیتواند نسبت به شناخت خود از خویشتن اعتماد داشته باشد، در شناخت حالات و روحیات خویش و در جستجوی معایب خود، نیازمند به دوست و برادر خردمند و با محبت است.
با توجه به مطالب فوق، میتوان گفت: ماهیت تعلیم و تربیت از دیدگاه بوعلی سینا عبارت است از: برنامه ریزی و فعالیت محاسبه شده در جهت رشد کودک، سلامت خانواده و تدبیر شئون اجتماعی برای وصول انسان به کمال دنیوی و سعادت جاویدان الهی. (ابن سینا، ۱۴۰۳ ه ق)
در پایان این فصل بار دیگر یادآور می شویم که انسان شگفتترین مخلوق خداوند و والاترین نشانه قدرت حق است. انسان، مستعد اتّصاف به همه صفات و کمالات آفریده شدهاست تا به مقام« خَلیِفَه «!$#» برسد و این سیر جز با تربیت حقیقی میسر نمیشود. یکی از دلایل پیشرفت دین مبین اسلام اخلاق نیکوی پیامبر  بودهاست. امام علی که نزدیکترین شخص به پیامبر اکرم بود ایشان را به عنوان یک مربی و استاد و شخصیت بسیار تاثیرگذار با اوصافی توصیف مینماید که لازم است اساتید ما به آن حضرت اقتدا نمایند. همانا نگریستن در اخلاق پسندیده آن حضرت، دلیل روشنی است برای کسی که بخواهد ویژگی های انسان کامل را دریابد؛ ویژگیهایی مانند بردباری، گشادهرویی، تواضع، شجاعت، دلیری و دیگر سجایای اخلاقی که تمام نمیشود و شمارش پذیر نیست.
فصل سوم
ویژگی علمی و آموزشی مربی
مقدمه:
انسان از جمله موجودات شگفت انگیز عالم هستی است که دارای جنبه های مختلف می باشد و توجه به هر جنبه ایی، موضوع علمی از علوم بشری قرار می گیرد. محور و اساس مسائل علوم نیز انسان است، نه اینکه وجود او را از هر جهت بررسی کند، بلکه بر حقیقت و ابعاد و حالت ها و هدف از خلقتش و راه رسیدن به هدف تکیه می کند. با کمی درنگ و تامل در می یابیم که قابلیت ها و استعدادهایی در انسان وجود دارد که در دیگر جانداران به چشم نمی خورد و علاوه بر پیچیدگی و عظمتی که در خلقت جسمانی وی به کار رفته، ویژگی های روحی منحصر به فردی دارد که سبب وجه تمایز و امتیاز او از سایر موجودات شده است، مانند علم دوستی، خلاقیّت، کرامت، مسولیت و هدفمندی که در آیات و روایات توجه زیادی به آنها شده است.
در این فصل به ویژگی های مربی از لحاظ علمی و آموزشی پرداخته شد. که قابل تامل برای کلیه مربیانی که کار تعلیم و تربیت را بر عهده دارند، مورد استفاده می باشد.

۳-۱- ویژگی علمی مربی:
توصیه به فرا گیری علم و دانش در جای جای آموزه های دین اسلام به چشم میخورد. پیامبر اسلام و ائمه اطهار  که در جامعه به عنوان مربیان و هادیان الهی برای مردم بوده اند، همواره بر اهمّیّت تعلیم و تعلّم تأکید کرده و آن را از اصلی ترین برنامههای خویش قرار داده اند. امّا هم اکنون باید پرسید که جایگاه کنونی امّت اسلام کجاست؟ پیشرفت دیگران چگونه بوده و از کجا نشأت گرفته است؟
امام علی  فرمود: خداوند از جاهلان، پیمان فراگیری دانش نگرفته، مگر اینکه پیش از آن از دانشمندان پیمان یاد دادن گرفته است. (نهج البلاغه، حکمت ۴۷۸)
۳-۱-۱- اهمیّت علم از دیدگاه اسلام:
در اسلام طلب علم و دانش بر هر مسلمان واجب گردیده و همواره جاهل و نادان مورد نکوهش قرار گرفته است. اسلام، نخستین بار از کمترین فرصت و دقیق ترین آن برای مبارزه با بی سوادی استفاده کرد. پیامبر اسلام به عده ای از اسیران مکه که در جنگ بدر به اسارت مسلمین در آمدند، تکلیف نمود تا هر یک از آنها ده کودک مسلمان را خواندن و نوشتن بیاموزد و سپس آزاد گردد. آن حضرت فرموده است: اُطلِبُِ العِلم وَ لَو بِاالصین (حجتی، محمد باقر،۱۳۵۸،ص۵۹) جویای علم باش گرچه در چین سراغ کرده باشی.
خداوند، بشر را آفریده و عقل را برای تفکر در او به ودیعه نهاده تا حق و باطل، خیر و شر و زشت و زیبا را از هم تشخیص دهد و راه خویش را در زندگانی باز یابد و در عین حال از لغزشها و زیان های جهل و نادانی مصون باشد و این هدف جز از راه پرورش عقل و تعلیم علم میسر نخواهد بود.
حضرت علی میفرماید: ای مومن، علم و ادب بهای جان توست، پس در آموختن آن بکوش، چرا که از راه دانش به پروردگارت راه مییابی و با ادب خدمت پروردگارت را نیکو بجا میآوری. (جوادی آملی،عبدالله،۱۳۹۰،ص۳۱۲)
رهبر معظم انقلاب اسلامی می فرماید: امام بزرگوار ما که توانست با آن دست قدرتمند خود، دنیایی را متحول کند، این حرکت عظیم را به برکت علم انجام داد. اگر امام عالم نبود، نمی شد. کار امام که شوخی نبود. بعد از صدر اسلام، اصلاً با هیچ حرکت دیگری قابل مقایسه نیست. چه کسی چنین حرکت عظیمی را انجام داده است؟ اگر این ابعاد را بخواهیم بیان کنیم، خودش یک ساعت طول میکشد. امام، این حرکت عظیم را به برکت علم انجام داد.(مقام معظم رهبری،۵/۸/۱۳۶۹،ص۱۱۲)
امام علی  میفرماید: دانش، میراثی گرانبها و آداب، زینتی دایمی و فکر، آیینه ای است صاف و شفاف.(نهج البلاغه، حکمت ۵)
در دستورات دین اسلام آمده که خداوند متعال جویندگان علم را دوست دارد و از نظر اسلام، داناترین مردم کسی است که علم دیگران را به علم خود پیوند دهد و ارجمند ترین مردم دانشمند ترین آنها و کم ارج ترینشان کم دانش ترین آنها بیان گردیده است. همچنین آمده که هر کس راهی به سوی علم بپیماید خداوند متعال راه بهشت را در اختیارش مینهد و ملائکه بال خویش را برای او میگسترانند و موجودات دریا پویندگان علم را دعا میکنند. در تعالیم اسلام از علم به میراث تعبیر شده و دانش، میراثی ارزشمند است برای انسان. علم و دانش از بهترین کمالاتی است که مورد توجه است. همین بس که دانشمندان و علمای دینی وارثان پیامبرانند، چرا که انبیاء از خود درهم و دیناری به ارث نمی گذارند و آنچه از خود باقی میگذارند علمشان است.
علم، مقدمه عبادت و تقوا است. در سوره علق، اولین کلمه اقرأ و آخرین کلمه، سجده و قرب به خدا است. شاید این مهندسی سوره به ما این پیام را بدهد که خواندن و آموزش باید به بندگی خدا ختم شود.
حضرت علی  فرمود: گنجی سودمند تر از علم نباشد، در فراگیری علم بکوشید که فرا گرفتنش حسنه است و مذاکره آن تسبیح، و بحث در آن جهاد، و آموختن آن به دیگران صدقه است. (حسینی دشتی، سید مصطفی، ۱۳۷۸،ج۷،ص۴۳۹)
از علم به عنوان انیس در هنگام وحشت و تنهایی و مایه زینت مسلمین تعبیر شده است. علم و دانش، افراد و اشخاص را به رهبری و پیشوائی میرساند. کسانی که سودشان به مردم رسد و مردم هم از آنان تبعیت و پیروی نمایند عملشان الگوی مردم میگردد و ناتوانان را توان میبخشند. در اثر دانش، مردم خدا را بندگی می کنند و او را بهتر میشناسند و به یکتائیش اعتراف مینمایند. به برکت دانش خانواده ها به هم میپیوندند و به حلال و حرام خویش آگاه میشوند. از سویی دیگر، علم ودانش گمشده مسلمان است که مدام در جستجوی آن است. در خصوص علم همین تعبیر کفایت میکند که علم به پیکری میماند که سر آن فروتنی، چشمش پاکی از حسد، گوشش فهم، زبانش راستی، حافظه اش کنجکاوی و پژوهش، قلبش حسن نیت، عقلش شناخت اسباب و علل هر چیز، دستش رحمت، هدفش سلامتی از هر عیب، پایش دیدار دانشمندان، حکمتش پرهیزگاری، سرانجامش نجات، فایده اش سلامت جاوید، مرکبش وفا، سلاحش نرمش در گفتار، شمشیرش رضا به قضای خدا، کمانش مدارا کردن با مردم، لشکرش بحث با دانشمندان، ثروتش ادب، محصولش اجتناب از گناه و توشه اش نیکوکاری است. در دستورات شارع مقدس اسلام تاکید گردیده که در انتخاب علم بهترین آن را انتخاب نمائید و علم و دانشی دارای ارزش است که منجر به شناخت خداوند متعال گردد.
از کلمه علم و مشتقاتش در قرآن کریم بارها یاد شده است. در موارد متعددی آیاتی پیرامون علم و ارزش آن ذکر گردیده و از جمله می فرماید:
۱٫هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ ( زمر-۹)
آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکسانند؟! (یعنی هرگز برابر و یکسان نیستند.)
شهادت و گواهی اهل علم نیز در ردیف شهادت خدا و فرشتگانش قرار گرفته است:
۲٫شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِکَهُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ (آل عمران، ۱۸)
خداوند (با ایجاد نظام واحد جهان هستی) گواهی میدهد که معبودی جز او نیست.
۳٫وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَهِ (بقره۳۱)
خداوند تمامی حقایق عالم را به آدم آموخت، سپس آن ها را بر فرشتگان عرضه داشت.
خداوند به فرشتگان گفت من برآنم که در زمین جانشینی قرار دهم، فرشتگان به خاطر تزاحمات طبیعی و مادی، پیش بینی میکردند که انسان در زمین فساد و خونریزی کند، ولی خداوند با آموختن همه اسماء و اسرار هستی به آدم، به آنان فهماند که لیاقت انسان برای خلیفه خدا شدن، به خاطر ظرفیت علمی اوست، نه عبادتی که فرشتگان بیشتر داشتند.
۴٫یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ درجات ( مجادله، ۱۱)
خداوند مقام افرادی از شما را که ایمان آوردند و افرادی که به آنان علم و دانش داده شد را به درجات فراوانی رفعت میبخشد.
۳-۱-۲- ضرورت فراگیری علم:
پیامبر اسلام در باره اهمیت فراگیری علم می فرماید:
طلب علم فریضه علی کل مسلم الا ان الله یحب بغاه علم؛ دانش آموختن بر هر مسلمانی واجب است همانا خدا، طلب کنندگان دانش را دوست دارد. (کلینی، ج۱، کتاب فضل العلم، ص ۳۵).
استاد شهید مطهری اهمیت اسلام نسبت به مسأله علم و علم آموزی را کم نظیر میداند و اهمیت آن را در متن دستورات دین چنین بیان میکند: از قدیمترین زمانی که کتب اسلامی تدوین شده در ردیف سایر دستورهای‏ اسلامی، از قبیل نماز و روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر، بابی هم تحت عنوان «باب وجوب طلب العلم» باز شده و علم به عنوان یکی از فرایض شناخته شده است. ( مطهری، ۱۳۷۷، ص۲۵۷)
ممکن است فریضه و تکلیفی از لحاظ زمان محدودیت داشته باشد و نشود در هر زمانی به آن پرداخت. مثلا روزه‏ ، نماز و حج در همه وقت نمی‏شود آن را بجا آورد، موسم معین دارد، ولی فریضه علم محدود به هیچ وقت و زمان و هیچ سن و سالی نیست. اگر وقت روزه ، ماه رمضان و وقت حج ، ماه ذی الحجه و وقت نماز ظهر مثلا از ظهر تا نزدیک غروب است این مسئله جای تعمق دارد که چرا پیامبر a نفرموده اند از گهواره تا گور به دنبال به دست آوردن، مال، ثروت، مقام و … باشید، اما توصیه نموده اند که برای یادگیری دانش وقت را تلف نکنید چه در گهواره باشید و چه در لب گور قرار گرفته باشید.
یاد دادن علم و دانش و یادگرفتن آن در ردیف عبادت خداوند بزرگ قرار دارد همان گونه که نماز، روزه، حج و … عبادت هستند یادگیری و تعلیم دانش هم یک نوع از عبادت است.
یکی از بزرگترین دلایل بر نبوت و حقانیت پیغمبر اسلام a همان علم اوست که اگر کسی تاریخ را مطالعه کند و محیط جزیره العرب قبل از بعثت پیغمبر a را بررسی نماید، خواهد دید که آنجا که کانون جهل بوده و اصولا خبری از علم و دانش در سراسر آن نبوده چگونه به مبدا و کانون عالمان و دانشمندان مبدل میشود. تا آنجا پیش میرود که اندیشمندان دیگر کشورهای غیر اسلامی از قرآن مسلمانان بهره ها میبرند و علوم ناشناخته ای را از این کتاب الهی کشف مینمایند و بدین وسیله علم خود را گسترش میدهند.
در روایات ما بیان شده که علم را جستجو و تحصیل کنید و به دست آوردید ولو در چین، ولو اینکه مستلزم این‏ باشد که به دورترین نقاط جهان مانند چین سفر کنید. ظاهراً علت اینکه نام‏ چین برده شده این است که در آنروز از چین به عنوان دورترین نقاط جهان که‏ مردم آنروز می‏توانستند به آنجاها بروند نام برده می‏شده، یا علت‏ این است که در آن زمان چین به عنوان یک مهد علمی و صنعتی معروف بوده است‏. تحصیل علم ، جا و مکان معین ندارد. ممکن است یک تکلیف و فریضه از لحاظ جا و مکان محدودیت داشته باشد، نشود آن را در همه جا انجام داد، مثلا اعمال حج از لحاظ محل و مکان هم‏ مقید و محدود است. مسلمانان حتما باید اعمال حج را در مکه، در همان‏ سرزمینی که توحید و اسلام از آنجا طلوع کرد و به سایرجهانیان رسید، در اطراف خانه‏ای که به دست ابراهیم و فرزند پاک نهادش بنا شد انجام دهند. مسلمانان نمی‏توانند با هم توافق کنند و نقطه دیگری را برای اعمال حج‏ انتخاب کنند. پس این تکلیف از این نظر محدودیت دارد، اما در انجام‏ فریضه علم هیچ نقطه معین در نظر گرفته نشده، هر جا که علم هست آنجا جای‏ تحصیل و به دست آوردن است، می‏خواهد مکه باشد یا مدینه، مصر باشد یا شام یا عراق، یا دورترین نقاط جهان، می‏خواهد در مشرق باشد یا مغرب. قرآن علم را نور و جهل راظلمت میداند و میفرماید مطلقا نور بر ظلمت ترجیح دارد. قرآن صریحا مسائلی را به عنوان موضوع مطالعه و تفکر پیشنهاد می‏کند. این موضوعات همان هاست که نتیجه مطالعه آنها همین علوم طبیعی و ریاضی و زیستی و تاریخی و غیره است که امروز در دنیا می‏بینیم. قرآن کتابی است که اولین مرتبه که نازل شد سخن خود را با خواندن، علم و کتابت آغاز کرد. وحی قرآن با تذکر اینها آغاز گشت.
شهید مطهری در جای دیگر میگوید: همین که در نخستین آیات وحی میفرماید:
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ. خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ. اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ. الَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ. عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَم‏ (علق،۵-۱)
بهترین شاهد است بر عنایت فوق العاده اسلام به تعلیم و تعلم. الذی علم بالقلم. قلم مظهر سواد و نوشتن است. اسلام به طور کلی دعوت به تعلیم و تعلم کرده است و هدف اسلام عالم بودن امت اسلامی است.
شهید مطهری با استناد به تقریر و سیره ائمه که برای شیعه حجت است موضع تاییدی اسلام نسبت به علم را ثابت میکند: از اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری مسلمین با علوم جهان آشنا شدند. انواع علوم را از یونان و هند و ایران ترجمه کردند. از طرفی می‏دانیم‏ ائمه اطهار از انتقاد و خرده گیری به کارهای خلفا کوتاهی نمی کردند، کتابهای ما پر است از این انتقادها. اگر بنا بود که نظر اسلام درباره‏ علم نظر منفی و مخالف بود و علم خراب کننده و منهدم کننده دین می‏بود ، ائمه اطهار این عمل خلفا را که دستگاه وسیعی از مترجمین و ناقلین را به وجود آورده بودند و انواع کتب نجومی، منطقی، فلسفی، طبی، حیوان شناسی، ادبی و تاریخی را ترجمه می کردند انتقاد می‏کردند، همان طوری که بعضی کارهای دیگر خلفا را شدیدا مورد انتقاد قرار دادند.(مطهری،۱۳۷۷،ص۲۶۰)
آن شهید بزرگوار، سرعت و پیشرفت مسلمانان در علوم را مرهون همین سفارشات اکید اسلام به علم و به خصوص برداشتن تمامی قیود در علم آموزی میدانند: به طوری که مسلمانان سینه خود را محرم علم وحکمت میدانستنند. یکی از علل سرعت پیشرفت مسلمین در علوم این بوده است که در اخذ علوم‏ و فنون و صنایع و هنرها تعصب نمی‏ورزیدند. علم را در هر نقطه و در دست‏ هر کس مییافتند از آن بهره گیری
میکردند و به اصطلاح امروز روح تساهل بر آنها حکم فرما بوده است. چنانکه می‏دانیم در احادیث نبوی به این نکته توجه داده شده است که علم‏ و حکمت را هر کجا و در دست هر کس پیدا کردید آنرا فرا گیرید.(مطهری،۱۳۸۱،ص۳۸۷)
مسلمین اهمیت نمی‏دادند که علوم را از دست چه کسی می‏گیرند و به وسیله چه اشخاصی ترجمه و نقل می‏شود و به دست آنها می‏رسد. بلکه‏ براساس آنچه از پیشوای عظیم‏الشأن خود آموخته بودند، خود را به دلیل‏ اینکه اهل ایمانند صاحب و وارث اصلی حکمتهای جهان می‏دانستند، حکمت را نزد دیگران امری عاریتی تصور می‏کردند معتقد شده بودند که علم و ایمان نباید از یکدیگر جدا زیست کنند. معتقد بودند که حکمت درمحیط بی‏ایمانی غریب و بیگانه است، وطنِ حکمت،‏ قلب اهل ایمان است. بدیهی است که جمله: «کلمه الحکمه ضاله المؤمن فحیث وجدها فهو احق بها» همه این‏ معانی و مفاهیم را دربردارد. این بود که مسلمین تمام همت و سعیشان این‏ بود که بر علوم و معارف جهان دست یابند.
( مطهری،۱۳۸۱،ص۳۸۸)
اهمیت و ضرورت علم آموزی به حدی است که:

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 09:38:00 ب.ظ ]