به هرحال، مقام معظم رهبری، دربیانات خود دردیدار اعضای نیروی هوایی ارتش درروز نیروی هوایی درتاریخ ۱۹/۱۱/۱۳۷۱ دو نوع زندگى را براى آحاد بشر برشمردهاند؛ یک زندگى، زندگى براى نیازهاى مادى شخص است که درراه زندگی کار و تلاش میکند و درواقع، به جنبه مادیت زندگی توجه بیشتری دارند و یا این که تمام زندگی را ازاین جنبه مینگرند و تمام شئونات زندگی خود را اعم از: تحصیلات، کار و تلاش درجهت دستیابی به مطامع دنیوی برنامهریزی مینمایند که البته ایشان تأکید میکنند این گونه زندگی برای افراد هوشمند تعجبانگیز است.
رهبری انقلاب ویژگی اینگونه زندگى کردن را تلخ و ناگوار معرفی کردهاند و معتقدند صرف نظر ازمحاسبهى الهى و آخرتى -که بعضى به آن اعتقاد دارند و بعضى ندارند- دشوارىهای بزرگى پیش روی آنان قراردارد؛ به گونهای که اگر فرض کنیم حتی همهى این تلاشها با موفقیت توأم گردد، و انسان با این دیدگاه به مطامع دنیوی اعم ازمال و ثروت و لذت بردن ازشهوت و… برسد، زمانی که وی احساس کرد که به سراشیب عمر افتاده و به اواخر عمرش نزدیک مىشود، به پشت سر که نگاه مىکند همهاش حسرت است؛ دراین راستا مقام معظم رهبری معتقد است: «انسان تا جوان است این را نمىفهمد؛ چون همه چیز را پیش روى خود مىبیند و فکر مىکند که به این لذات خواهد رسید. اما وقتى از جوانى عبور کرد و به آن طرف سراشیبى رسید، پشت سر را که نگاه مىکند، مىبیند با از دست رفتن عمر، همه چیز از دست رفته است. حسرت بالاتر، در لحظات آخر عمر است: حس مىکند همهى این زحمات هیچ شد، پوچ شد و از دست رفت. آن لحظههاى لذت، آن نعمت، آن مکنت، همه از دست رفت. این، عیب بزرگ اینگونه زندگى کردن است. یعنى زندگى به مجموعهاى از حسرتها تبدیل مىشود؛ البته حسرت بزرگ، در قیامت است. خداى متعال مىفرماید: «و انذرهم یوم الحسره» آنها را از روز حسرت بیم بده، که نگاه مىکنند و زندگى را از دست رفته مىبینند».
حضرت آیت الله خامنهای، نوع دوم زندگى را هدفمند کردن آن دانستهاند و این هدف را صرفاً الهی معرفی نکرده و اهداف مادی را که به کل جامعه یا بشریت مرتبط باشد، هم درنظر گرفتهاند؛ که بالطبع اگر اهداف مادی با این ویژگی مدنظرباشد، چه بسا تلاش دراین هدف، انسان را ازمسایل شخصی خود نیز مقداری بازدارد که البته حسن بزرگ آن دردستیابی به موفقیت است.
به هرحال، رهبری انقلاب اسلامی کار براى اهداف عالى را با موفقیت قرین دانستهاند، و معتقدند که خداى متعال در قوانین آفرینش این گونه مقررفرمودهاند که هرکس حتى براى هدفهاى دنیایى سعی و تلاش نماید، خداوند او را به آن هدفها خواهد رساند؛ «مگر آنکه در خود کار، خللى وجود داشته باشد که این، به خود انسان برمىگردد. و الّا اگر کار براى هدف، با اصول درست انجام گیرد، دست یافتن به آن هدف، قطعى است؛ در این نوع زندگى، هرچه مىگذرد انسان احساس مىکند که عمرش تلف نشده است؛ چون براى یک هدف عالى زحمت کشیده است. اگر این هدف یک هدف الهى باشد؛ به بشریت برگردد، به آرمانهاى خدایى برگردد، به صلاح و خیر بشر برگردد، به استقرار عدالت و به مبارزه با ظلم و جور مربوط شود، احساس مىکند که به هدف نزدیکتر شده است. در پایان راه هم وقتى به پشت سر خود نگاه مىکند، مىبیند فرسنگها به هدف نزدیک شده است. لذا حسرت ندارد و احساس لذت مىکند. این، زندگى واقعى است؛ زندگىبراى آرمانها و هدفهاى والا».
البته مقام معظم رهبری هم درسخنرانی مورد اشاره و هم درسایربیاناتشان زندگی را میدان مبارزه و جهاد دانستهاند که انسانها درطول عمر و زندگی خود با مظاهر مختلف ازدشمن بیرونی گرفته تا دشمن درونی و هواهای نفسانی و چالشهای متعدد زندگی مبارزه نماید؛ البته این مبارزه کوچک و بزرگ دارد؛ شخصی و عمومی دارد؛ جهت گیری انسانی و ضدانسانیاش متفاوت است؛ به طوری که انسان راهی را انتخاب میکند و درآن راه مشغول چالش و مبارزه میشود[۲۰]؛ ایشان دراین راستا به جملهى معروفى ازفرمایشات امام حسین «علیهالسّلام»استناد نموده که فرمودهاند: «انما الحیاه عقیده و جهاد.» و زندگی را عقیده و جهاد و مبارزه معرفی کردهاند و افزودهاند که رسالت اسلام هدفمند نمودن انسانهاست و این که آنان را به سمت آرمانهاى والا و زیباى بشرى به حرکت وادارد (همان).
آن چه که به عنوان جمعبندی نظرات ایشان درخصوص فلسفه زندگی میتوان گفت: این است که ایشان معتقد است: «حقیقت قضیه این است که زندگى انسان، وقتى معنى پیدا مىکند که این زندگى در راه یک هدف مقدس مصرف شود. زندگىاى که هدفى مقدس و الهى را دنبال نمىکند و این حیات و سرمایه، در همین مدت کوتاه که در دست ماست، صرف این مىشود که به ما خوش بگذرد، زندگى ضایعشدهاى است»[۲۱].
البته ایشان درهمین سخنرانی، ضمن اشاره به این که زندگی صرفاً مادی را خسران بزرگی دانستهاند، هدف الهی را عالیترین هدف زندگی معرفی کردهاند ومعتقدند: «در چنین راهى است که اگر انسان یکقدم جلو برود؛ تلاش خالصانه و مخلصانهاى انجام دهد؛ فداکارى کند؛ حتى اگر زحمت و رنجى به او رسید و ناکامى ظاهرىاى نصیبش شد تحمل کند، در دل و در محاسبهى الهى، شاد و خشنود است؛ چون احساس مىکند طبق آنچه که وظیفهى او بوده، به سمت آن اهداف عالى، تلاش و حرکت کرده است. این تلاش، فىنفسه داراى ارزش است؛ اگرچه انسان را دایماً به هدف هم نزدیک مىکند»[۲۲]
۳- معنای زندگی
با توجه به مشخص شدن فلسفه زندگی، مقام معظم رهبری، زندگی را این گونه معنا نموده است:
«زندگى، یعنى اینکه ما این هدفها (الهی) را ترسیم کنیم و ارزشهایى را که براى ما عزیز و محترم است، مشخص کنیم و بعد با همهى قوا بکوشیم؛ اصلًا زندگى جز این معنى ندارد؛ و الّا اگر انسان از ارزشهایى آن ارزشها هرچه مىخواهد باشد خالى باشد، به یک جماد تبدیل خواهد شد؛ یا یک حیات نباتى خواهد داشت؛ جذب کن و رشد کن؛ یا احیاناً یک حیات حیوانى خواهد داشت؛ جذب کن و رشد کن و باز تلاش کن براى اینکه گیر بیاورى، تا مجدداً جذب کنى و رشد جسمانى و مادّى کنى! اینها که ارزشى ندارد؛ این زندگى، انسانى که نیست.
این حرفى که مىزنم، مخصوص ما هم نیست؛ اینطور نیست که من بخواهم ادعا کنم، یا هرکسى بخواهد ادعا کند که این مربوط به یک محدودهى خاص جغرافیایى یا محدودهى خاص اعتقادى است؛ اصلًا براى هوشمندان عالم، زندگى جز این معنایى ندارد؛ فکرى مىکنند، هدفى ترسیم مىکنند و به شوق آن هدف، تلاش مداومى را ادامه مىدهند و پىمىگیرند؛ هرچه هم آن تلاش سختتر باشد و بیشتر عرق آدم را در بیاورد، بعد از اینکه این تلاش انجام شد، آدم خوشحالتر است.
شما اگر یک روز ورزش سنگینى بکنید، بعدش احساس رضایت بیشترى مىکنید. علاوه بر اینکه خود آن ورزش هم تأثیرى در جسم شما مىگذارد و نشاطى به شما مىدهد که طبیعى و قهرى است و دست شما نیست چه بخواهید و چه نخواهید، ورزش در جسم شما اثر مىگذارد یک چیز دیگر هم هست، و آن اینکه شما احساس مىکنید که امروز کار بیشترى کردهاید. یک روز وقتى شما یک برنامهى خوب تنظیم مىکنید، یک اجراى خوب دارید، یک کار جدید مىکنید، خوشحالترید. یک روز وقتى شما یک ساعت بیشتر وقتتان را مصرف مىکنید، البته از روى اختیار، نه از روى اجبار؛ کار اجبارى این خواص را ندارد آخر سر مىگویید امروز یک ساعت بیشتر ماندم؛ یعنى یک خشنودى از خودتان و از کار خودتان دارید. بنابراین، هرچه این تلاش سختتر، سنگینتر، پیگیرتر و به نظر خود آدم درستتر باشد، انسان خوشحالیاش هم بیشتر است؛ این یک اصل کلى است؛ این مخصوص ایران و توران و شرق و غرب عالم نیست؛ همه جا همینطور است؛ هرجا که یکمشت اندیشمند دارند زندگى مىکنند»[۲۳].
رهبری انقلاب اسلامی معقتد است: معنای زندگی یعنی این که ازکلیه امکانات خدادادی اعم ازقوت جسمی و روحی و ارادی و آن چه که خداوند متعال دراختیار انسان قرارداده است، درراه اعلای کلمه ی حق استفاده نمای و درنهایت درصدد زنده نگه داشتن حق باشد که دراین راستا به مجاهدتهای حضرت علی «علیهالسلام» نموده و گفته است که حق باقدرت اراده و بازو و جهاد امیرالمؤمنین «علیهالسلام» زنده و پاینده گردید[۲۴].
نکتهی قابل تأملی که مقام معظم رهبری اخیراً درسفرشان به خراسان شمالی درجمع جوانان بیان کردند، عبارتست از: « فرهنگ زندگی، متأثر ازتفسیر ما اززندگی است و هرهدفی را برای زندگی تعیین کنیم، سبک خاصی را به همراه میآورد»[۲۵] بنابراین، هدف درزندگی با انتخاب سبک زندگی رابطهی مستقیم دارد.
۴- نقش دین درزندگی
براساس تحقیقات متعددی که پیرامون نقش دین درزندگی فردی و اجتماعی انسانها انجام شده است، دین ازجایگاه قابل توجهی برخوردار است؛ به طوری که درفصل دوم به بخشی ازآن موارد اشاره گردید؛ ازجمله این که وارنر درقالب بررسی سبک زندگی یانکی سیتی، علاوه برنحوه گذران اوقات فراغت، تفریحات و سلیقههای ورزشی، به تفاوتهای دینی و چشم اندازهای اخلاقی، پرداخته است یا براساس نظرات میگل و یوهانسون و برخی محققان، ارزشهای تفاوتهای دینی و اخلاقی درچگونگی سبک زندگی و مؤلفههای آن بسیار تأثیرگذار است(Mckee,1969:275)
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
مقام معظم رهبری دربیانات متعدد خود که ما به برخی ازآن موارد اشاره میکنیم، به نقش دین اسلام درزندگی پرداخته است؛ ازجمله این که بیان داشته است: «اسلام فقط براى این نیامد که اعتقادى را در زوایاى قلب و ذهن انسانها به وجود آورد؛ و لو آن اعتقاد، در عمل و زندگى آنها هیچگونه اثرى نگذارد. اسلام آمد تا زندگى را متحوّل کند و راه بشر را تصحیح نماید. اعتقاد به اسلام، سرچشمهى عمل بشر است. احکام و قوانین اسلام، فراگیرِ همهى عرصههاى زندگى انسانهاست- زندگى اجتماعى، زندگى فردى، زندگى سیاسى و مشى اقتصادى- و اسلام براى همهى آنها برنامه و راهنمایى دارد. امروز بحمد اللّه ملت ایران مفتخر است که همهى عرصههاى زندگى خود را تحت تعلیم اسلام گذاشته است. البته واقعیّت زندگى ما، با آن چیزى که اسلام از ما مىخواهد، فاصلهى بسیار زیادى دارد؛ لیکن جهتگیرى نظام اسلامى به سمت پُر کردن این فاصله است»[۲۶]
عکس مرتبط با اقتصاد
البته ایشان قرن نوزدهم را که اوج تحقیقات علمی درعالم غرب بوده است، قرن جدایی ازدین و طرد دین ازصحنهی زندگی معرفی کرده و براین عقیده است که این تفکر، درکشورایران هم اثرگذاربوده؛ به طوری که حتی پایهی اصلی دانشگاههای ایران نیز برمنبای غیردینی بناشده است که بدین ترتیب، علما ازدانشگاه و دانشگاهیان ازعلما روگردان شدهاند[۲۷] ازاین رو، رهبرانقلاب اسلامی ازهمان سالهای اولیه زعامتشان،همواره دربیانات خود برگشتن به نظام اسلامی و تفکر اسلامی راتوصیه نموده و تأکید داشتهاند وقتی دین درزندگی انسانها نقش نداشته باشد، بنای دنیا، دنیای استکباری خواهد شد و این دین است که علاج همه نابهسامانیهاست، بنابراین، ملتهاى مسلمان باید امروز بزرگترین وظیفهى خودشان را بازگشت به اسلام و حاکمیت آن بدانند؛ این، عزیزترین و فورىترین و بزرگترین و مؤثرترین هدفى است که امروز ملتهاى مسلمان مىتوانند دنبال کنند؛ علاجى هم جز این نیست[۲۸].
مقام معظم رهبری، دین، ایمان دینی و توجه دینی را ضامن سعادت انسانها معرفی کرده و براین باورند که بشربدون دین وضع بدی پیداخواهد کرد؛ به طوری که ادوارگوناگون تاریخی نیز گواهی دادهاند واساساً کسانی که قصد نمودند دنیا را منهای دین و با تخلیهی دین اداره کنند، دچار مشکلات صعب شدهاند و ایشان ضمن این که معتقدند این مشکلات به مرورزمان خود را نشان خواهد داد، نتیجهی دنیای بیدینی را بیگانه شدن انسانها ازیکدیگر دانسته که مشکلات فراوانی درزندگیشان درپیش رو خواهند داشت.[۲۹]اگرچه ایشان براین باوراست که امروزه یک اقبال خوبی نسبت به دین و دینداری صورت گرفته و دین درمرکزتوجهات جهانی قراردارد، بنابراین معتقد است: «امروز براى سیاسیّون، متفکّران، متخصّصان مسائل و علوم اجتماعى و بسیارى از تودههاى مردم بخصوص جوانان در بسیارى از نقاط عالم و بهطور خاص در کشورهاى اسلامى، دینِ مورد توجّه، اسلام شریف و احکام مقدّس اسلامى است»[۳۰].
مقام معظم رهبری ضمن این که معتقد است اسلام، دنیا را وسیلهاى در دست انسان براى رسیدن به کمال مىداند، دنیا را نیز با دومفهوم انسان و جهان معنا میکند و براین باوراست که «زندگى انسانها، تلاش انسانها، خرد و دانایى انسانها، حقوق انسانها، وظایف و تکالیف انسانها، صحنهى سیاست انسانها، اقتصاد جوامع انسانى، صحنهى تربیت، صحنهى عدالت؛ اینها همه میدانهاى زندگى است. به این معنا، دنیا میدان اساسىِ وظیفه و مسئولیت و رسالت دین است» بنابراین «دین آمده است تا در این صحنهى عظیم و در این عرصهى متنوع، به مجموعهى تلاش انسان شکل و جهت بدهد و آن را هدایت کند»[۳۱] ازاین رو، به تعبیربوردیو، با توجه به این که سرمایه به میدان معنا می بخشد؛ به گونهای که حجم و ترکیب انواع سرمایه ها نزد فرد، جایگاه وی را درسلسله مراتب میدان تعیین میکند؛ به عبارتی، میتوان هرمیدان را ازطریق نوع ومیزان سرمایه موجود درآن شناسایی نمود، بنابراین، انسانها درمیدان زندگی یا عرصهی اجتماعی، میبایست ازمیزان سرمایهی دینی بیشتری برخوردارباشند که بتوانند دارای جایگاه یک فردِدیندار بوده و به همین نسبت نیز سبک زندگی خود را دینی نمایند.
۵- سبک زندگی اسلامی (حیات طیبه اسلامی)
دین نه تنها میتواند مردم را نسبت به برخی از سبکهای زندگی در قیاس با سبکهای زندگی دیگر ترغیب نماید، بلکه میتواند تأثیر قابل ملاحظهای در کنترل فرهنگ مصرفی و سبکهای زندگی مصرفی داشته باشد؛ دراین خصوص، باکاک معتقد است «هنوز مواعظ دینی میتوانند بسیاری از مردم را در سراسر جهان با دلایل مستحکم و الگوهای برانگیزنده به محدودکردن امیال شان به کالاها و تجارب مصرفی ترغیب کنند» (باکاک،۱۳۸۱: ۱۷۷). از اینرو، دین نه تنها میتواند بر انتخاب سبک زندگی اثر بگذارد، بلکه احتمالاً در سبکهای زندگی دینداران نیز تبعیت کمتری از الگوهای مصرف سرمایهداری خواهد گذاشت.
ازاین رو، مقام معظم رهبری نیز معتقد است: «اسلام، تکلیف مسلمانان را در معاشرت، در کیفیت زندگى فردى، در خورد و خوراک، در لباس پوشیدن، در درس خواندن، در روابط با حکومت، در روابط با یکدیگر و در معاملاتشان معین کرده است. ما نمىخواهیم اینها را از غربىها یاد بگیریم و از آنها تقلید کنیم. جمهورى اسلامى، از اول این را نشان داد»[۳۲]
ما درمبانی نظری این پژوهش به طور مبسوط به تعاریف، ویژگیها و شاخصههای سبک زندگی ازمنظر جامعهشناسان پرداختهایم و دراین جا سعی میکنیم ضرورت واهمیت سبک زندگی دینی و اسلامی، تعاریف، مؤلفهها و ویژگیهای آن را درمنظر مقام معظم رهبری مورد مداقه و بررسی قراردهیم.
۱-۵) ضرورت و اهمیت تشکیل سبک زندگی دینی
رهبرانقلاب اسلامی، ضمن این که معتقد است: «بعثت نبی اکرم «صلیاللهعلیه وآله» دردرجه اول دعوت به توحید بوده و توحید نیز صرفاً یک نظریهی فلسفی و فکری نیست، بلکه یک روش زندگی برای انسانهاست»[۳۳]براین باوراست: «هدف از همهى مبارزاتى که ملت ایران به رهبرى امام بزرگوار انجام داد تا انقلاب به پیروزى رسید و همهى تلاشهایى که بعد از پیروزى انقلاب در این کشور انجام شد، تشکیل «حیات طیبهى اسلامى» بود. اسلام براى انسان، روش زندگى مناسب و لایقى قایل است. اگر تنها این شرایط محقق شد، انسان مىتواند به سعادت و کمال برسد. تلاش همهى دلسوزان بشر و راهنمایان بزرگ انسان و انبیاى عظام و اولیا و مجاهدان فی سبیل الله در طول تاریخ، این بوده است که این حیات طیبه را براى بشر به وجود آورند. از طرف دیگر، سعى همهى دشمنان انسان و شیاطین و طواغیت آن بوده است که بشر را از این حیات طیبه دور کنند. لذا عنصر ایمان و دشمنى با شیطانها و طاغوتها، از اجزاى اصلى دعوت همهى پیامبران بوده و عمل پیامبر اسلام (صلّى الله علیه و آله و سلّم) هم بر این نکته قرار داشته است».[۳۴] بنابراین، ایشان تأکید داشتهاند ما باید تمام تلاش خود را به منظور ایجاد یک زندگی اسلامی صرف نماییم؛[۳۵] البته وظیفهی اصلیِ ارایهی «الگوی زندگی اسلامی» را نیز برعهده حوزههای علمیه قراردادهاند؛ به گونهای که حوزهها میبایست با ایجاد مراکزتحقیقات متعدد، درتمام زمینههای این الگو مثل یک مجموعهی تولیدی مرتب و مدون کار کرده و محصول بدهد.[۳۶]
ایشان، بااشاره به دورماندن قرن بیستم ازدین اسلام و غوطهور شدن درظلمات، طلوع خورشید فروزان اسلام را ازضروریات دانسته و گفتهاند: «ما خواستهایم در هنگامى که نسلهاى بشر، از مکتبهاى گوناگون- از سرمایهدارى پلید غرب تا کمونیسم ملحد شرق- دلزده شدند، بتوانیم مکتب حیاتبخش و راه زندگى سالم و مطلوب و شیرین را به بشر نشان بدهیم و آن، حیات طیبهى اسلامى است. تقریباً در طول این یازده سال، هرچه و در هر قسمتى که ما در راه اسلام پیش رفتیم، در همان قسمت زندگى شیرین شده است و در هر بخشى که توفیقپیدا نکردیم در جهت اسلام حرکت بکنیم، در آن بخش زندگى سخت و تنگ و تلخ باقى مانده است»[۳۷] ازاین رو، «هدف از همهى این جریانات عظیم که به هدایت الهى، از روز اول تا امروز پیش رفته است، عبارت بود از اینکه در این کشور و در این خانهى اسلام، حیات طیبهى اسلامى تحقق پیدا کند» (همان).
مقام معظم رهبری، حرکت به سمت حیات طیبهی الهی و اسلامی را یکی ازمسئلههای اساسی اسلامی دانسته که خداوند متعال نیز دراین آیهی مبارکه «یا ایّها الّذین آمنوا استجیبوا للّه و للرّسول اذا دعاکم لما یحییکم»کسانی را که ایمان آوردهاند، به این زندگی و مایهی حیات طیب و پاکیزه دعوت کرده است؛ و البته این حیات طیبه را نیز یک زندگی در راه خدا و براى رسیدن به هدفهاى عالى دانسته و افزودهاند:
«هدف عالى انسان فقط این نیست که شکمى را به هر شکلى پُر کند؛ این کمترین چیزى است که یک حیوان مىتواند به عنوان هدف خود انتخاب کند. براى انسان، هدف اعلى عبارت از وصول به حق، رسیدن به قرب بارى تعالى و تخلق به اخلاق الهى است. انسان براى رسیدن به آنچنان هدفى، ابزارهاى مادّى و معنوى را لازم دارد. غذا لازم است، اما براى اینکه انسان به سمت هدف حرکت کند، زندگى راحت براى بشر لازم و ضرورى است و اسلام با قوانین و مقررات خود، انسانها را به سمت رفاه و آسایش زندگى مىبرد؛ اما این آسایش زندگى، بهخودىخود هدف نیست. اىبسا انسانهایى که زندگى راحت دارند، دغدغهى معاش و شکم و آسایش ندارند، اما از انسانیت هم بویى نبردهاند. تمدنهاى مادّى، بشر را به آن زندگى دعوت مىکنند؛ البته دروغ هم مىگویند.
در نظامها و کشورهایى که زندگى را با ابزارهاى پیشرفته و با علم مادّى مىگذرانند، آسایش زندگى متعلق به همهى مردم نیست؛ به یک عده از مردم اختصاص دارد. امروز در کشور امریکا، در کشورهاى پیشرفتهى اروپا، گرسنگى، فقر، مردن از کمبود مواد غذایى، نداشتن سرپناه و مسکن، ناامنى حتّى براى یک زندگى حیوانى، فراوان است. آن کسانى که از تکنولوژى و دانش جدید در این کشورها استفاده مىکنند، طبقهى خاصى از مردماند. آنهایى که براى یک شکم غذا مجبورند شرف و ناموس و شخصیت خودشان را بفروشند و انواع اهانتها را تحمل کنند، تودهى عظیمى از مردماند. این، واقعیت قضیه است. ظواهر، پُرزرقوبرق و پُرجلوه است. دوربین تلویزیونها و خبر خبرگزارىها چیزهایى را به عنوان تبلیغات به مردم دنیا ارائه مىدهد که پُرزرقوبرق و چشمگیر است.
اگر تمدن غربى، با این همه پیشرفت علمى، با پیمودن فضا، با ثروتهاى عظیم مادّىیى که در اختیار دارد و از کشورهاى جهان سوم و فقیر دزدى و غارت کرده است، ادعا بکند که فقر را در کشورهاى پیشرفته برانداخته، دروغ گفته است. پس، تمدن غربى، همان زندگى مادّى راحت و برخوردار از رفاه را هم نمىتواند به همهى انسانها بدهد.
نظام اسلامى، علاوه بر اینکه هدفهایى بالاتر از هدفهاى مادّى دارد یعنى در نظام اسلامى، یک انسان فقط با پُر شدن شکم خوشبخت نیست؛ باید زندگى مادّى و رفاه و امنیت او تأمین باشد؛ همچنین اصرار دارد که روح و دل انسان مىباید از یک صفا و تلألؤ و نورانیت و برادرى و فداکارى نسبت به انسانهاى دیگر و عبودیت و بندگى و اخلاص نسبت به خداى متعال برخوردار باشد. اسلام و سایر ادیان الهى، این را براى مردم مىخواهند.
پس، هدف بالاتر از مادّیات است؛ اما مادّیات را هم که اسلام تأمین مىکند، براى عموم مردم تأمین مىکند. یعنى در جامعهى اسلامى، همهى انسانها باید از رفاه، آسایش، امنیت و زندگى کافى براى آسایش خیال برخوردار باشند؛ که نه در تمدن مادّى غرب چنین چیزى وجود دارد و هرگز وجود نخواهد داشت، و نه در تمدن و نظام سوسیالیستى و کمونیستى، که دیدید به چه سرنوشتى دچار شد. نمونه هم صدر اسلام است و براى رسیدن به آن، احکام الهى و اسلامى کافى است.
اگر ما به احکام اسلامى عمل بکنیم، اگر جامعهى اسلامى، ایمان اسلامى را همراه با عمل به مقررات و قوانین الهى تعقیب بکند، همان چیزى اتفاق خواهد افتاد که بشریت در طول تاریخ به دنبال آن بوده است. یعنى چه؟ یعنى آسایش و رفاه مادّى همراه با تکامل و پیشرفت و عروج معنوى….
شما وقتى عبادت مىکنید، دعایى را با حال مىخوانید، نمازى را با توجه اقامه مىکنید، انفاقى به یک مستحق مىکنید، مىبینید چه لذتى مىبرید و چه حالت احتظاظى به شما دست مىدهد. این لذت را با خوردن نمىشود به دست آورد. انسانهایى که طعم بندگى خدا را چشیدهاند که هر انسان مؤمنى در طول زندگى، کموبیش حالات اینطورى برایش پیش مىآید؛ بعضى کم، بعضى زیاد در آن لحظهى توجه به خدا، عبادت خدا، مناجات، گریه براى خدا و در مقابل خدا، لذتى احساس مىکنند که حاضرند دنیا و ما فیها را بدهند، براى آنکه این لذت براى آنها بماند.
البته مادّیات انسان را از آن حالت بیرون مىآورد؛ آن حالت گاهگاهى دست مىدهد. لذت معنوى، یعنى آن حالات. آدمهایى که با خدا و هدفهاى معنوى آشنا نیستند، طعم این لذت را نمىچشند. اىبسا انسانهایى که در سایهى نامبارک نظامهاى مادّى عمرى را گذراندهاند، اما یکلحظه آن حالت توجه به خدا و آن لذت معنوى برایشان پیش نیامده است. آنها نمىفهمند من و شما چه مىگوییم.
اسلام مىخواهد انسانها را آنچنان بالا ببرد، دلها را آنچنان نورانى کند، بدیها را آنچنان از سینهى من و شما بیرون بکَنَد و دور بیندازد، که ما آن حالت لذت معنوى را در همهى آنات زندگیمان، نه فقط در محراب عبادت، بلکه حتّى در محیط کار، در حال درس، در میدان جنگ، در هنگام تعلیم و تعلم و در زمان سازندگى احساس کنیم. «خوشا آنان که دایم در نمازند»، یعنى این. در حال کسب و کار هم با خدا، در حال خوردن و آشامیدن هم باز به یاد خدا. اینگونه انسانى است که در محیط زندگى و در محیط عالم، از او نور پراکنده مىشود. اگر دنیا بتواند اینطور انسانهایى را تربیت کند، ریشهى این جنگها و ظلمها و نابرابریها و پلیدیها و رجسها کنده خواهد شد. این، حیات طیبه است؛ پس، حیات طیبه معنایش این نیست که کسانى فقط نماز بخوانند، عبادت کنند و اصلًا به فکر زندگى و مادّیات نباشند؛ نه، حیات طیبه، یعنى دنیا و آخرت را باهم داشتن… یعنى آن ملتى که تلاش مىکند، سازندگى مىکند، صنعت و بازرگانى و کشاورزى را به اوج مىرساند، قدرت علمى و تکنیکى پیدا مىکند، پیشرفتهاى گوناگون در همه جهت به دست مىآورد؛ اما در همهى این حالات، دل او هم با خداست و روز به روز هم با خدا آشناتر مىشود. این، هدف نظام اسلامى است. این، آن هدفى است که پیامبران اعلام کردند، مصلحان عالم گفتند و در این صد و پنجاه تا دویست سال گذشته، شخصیتهاى برجستهى اسلامى آن را اعلام کردند.
دشمنان اسلام فهمیدهاند که آنچه در آستین و چنتهى اسلام است، چیست و از آن ترسیدهاند. اگر مىبینید با اسلام مبارزه مىکنند، براى این است که مىدانند اگر اسلام با دست باز مشغول سازندگى انسانها بشود و افراد و جوامع انسانى را بسازد، دیگر براى حناى تمدنها و قدرتهاى مادّى، رنگى باقى نخواهد ماند. با جمهورى اسلامى هم به همین دلیل مبارزه مىکنند».[۳۸]
۲-۵) تعریف سبک زندگی اسلامی
با مداقه و بررسی درآثار کتبی و شفاهی مقام معظم رهبری، میتوان مفهوم معادل سبک زندگی دینی (اسلامی) را درمنظر ایشان، «حیات طیبه اسلامی» معرفی نمود که رهبری انقلاب دربیانات خود ازاین واژه – که برگرفته ازقرآن کریم و وعدهی این کتاب آسمانی است-[۳۹] به طور مکرراستفاده نموده است؛ البته ایشان درسخنرانی مورخ ۲۱/۷/۱۳۹۱ با اشاره به توجه عمیق اسلام به مفهوم سبک زندگی، بیان داشتهاند: «درمعارف اسلامی، اصطلاح «عقل معاش» درمفهوم جامع خود، مترادف مفهوم سبک و فرهنگ زندگی است و درقرآن کریم نیز آیات فراوانی دراین زمینه وجود دارد.
اساساً تعاریفی که مقام معظم رهبری ازسبک زندگی اسلامی یا همان حیات طیبه اسلامی دربیانات متعدد خود آورده است و البته پیرامون هرکدام توضیحات مبسوطی دادهاند که ما ازتوضیحات آن صرف نظر میکنیم، به شرح زیر میباشد:
جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.
تأمین همهی خیرات موردعلاقهی انسان،رفاه مادی، امنیت اجتماعی و روحی به همراه صفای معنوی، دانش، بینش، تحقیق، تعبد، خلوص و توجه به خدا؛[۴۰]
سعادت دنیا و عقبی و رفاه مادی و تعالی معنوی؛[۴۱]
زندگیای که کام انسان راشیرین کند و انسان با آن زندگی، احساس آرامش و آسایش نماید؛[۴۲]
زندگی درراه خدا و برای رسیدن به هدفهای عالی؛[۴۳]
دنیا و آخرت را با هم داشتن؛ ماده و معنا را با هم داشتن؛ [۴۴]
زندگىاى است که در آن، راه رسیدن به معنویت و اهداف و سرمنزلهاى نهایىِ این راه، از زندگى دنیایى مردم عبور مىکند. اسلام دنیاى مردم را آباد مىکند؛ منتها آبادى دنیا هدف نهایى نیست. هدف نهایى عبارت است از اینکه انسانها در زندگى دنیوى از معیشت شایسته و مناسب، از آسودگى و امنیت خاطر، و از آزادى فکر و اندیشه برخوردار باشند و از این طریق بهسمت تعالى و فتوح معنوى حرکت کنند. حیات طیبهى اسلامى شامل دنیا و آخرت- هر دو- است. مسئله این است که زندگى دنیوى- که به سمت اهداف الهى حرکت مىکند- باید زندگانى حقیقى و راستینِ عادلانه را براى مردم تأمین کند؛[۴۵]
زندگی دررویهی مادی و نیازهای جسمانی و همچنین، درلایهی نیازهای معنوی- چه علمی، چه عملی، چه روحی- پاسخگوباشد؛[۴۶]
زندگىاى که در آن، هم روح انسان، هم جسم انسان، هم دنیاى انسان، هم آخرت انسان تأمین است؛ زندگى فردى در آن تأمین است، آرامش روحى در آن هست، سکینه و اطمینان در آن هست، آسایش جسمانى در آن وجود دارد؛ فوائد اجتماعى، سعادت اجتماعى، عزت اجتماعى، استقلال و آزادى عمومى هم در آن تأمین است. قرآن اینها را به ما وعده داده است. وقتى قرآن مىگوید: «فلنحیینّه حیاه طیّبه»، یعنى همهى اینها؛ یعنى آن زندگىاى که در آن عزت هست، امنیت هست، رفاه هست، استقلال هست، علم هست،پیشرفت هست، اخلاق هست، حلم هست، گذشت هست. ما با اینها فاصله داریم؛ باید به اینها برسیم؛[۴۷]
۳-۵) شاخصهای سبک زندگی دینی- اسلامی
همان گونه که درفصل دوم به طور مبسوط شاخصهای سبک زندگی بیان شد، شاخصها ازگستردگی زیادی برخوردار است و به تعبیر راجر برون که معتقد است، این تفاوتها، در بیاهمیتترین چیزها ازقبیل: عادات نوشیدن و خوردن سالاد شکل گرفته تا انتخاب کلمات و طرز پوشش و عادت نشستن، همچنین، شیوههای تربیت کودکان (مثلاً: میزان سختگیری به آن ها درمورد دستشویی و نظافت)، رفتارهای جنسی، بهداشتی، مذهبی و سیاسی و میزان عصبی یا روانی بودن (Brown,1965: 132)، به نظر می رسد با این گسترهی زیاد شاخصها، اگر به جزییات آن ازجمله: روش پختوپز، سیگارکشیدن، خوردن سالادو… پرداخته شود، اولاً: نمیتوان فهم صحیح، دقیق و کاملی ازسبک زندگی درک نمود؛ ثانیاً: درگونهشناسی سبکها، خلل ایجاد خواهد شد و چه بسا نتوان سبکها را به طور واقعی شناسایی نموده و دستهبندی نمود و البته تعداد آن نیز بیشمار خواهدشد؛ ثالثاً: موارد جزیی و _اصطلاحاً پیش پاافتاده_ نقش فعالی درسبک زندگی ندارند و چه بسا اینگونه عوامل دراثر ایجاد عوامل اصلی و کلیدی شکل بگیرند؛ ازطرفی، شاخصهای جزیی، فاقد معنای خاص بوده و بیانگر الگوی رفتاری ویژهای نمیباشند.
عکس مرتبط با سیگار
دراحصاء شاخصهای سبک زندگی دینی دراندیشهی مقام معظم رهبری هم ما به این نکتهی فوق توجه نموده و سعی کردهایم که شاخصهای اصلی را آورده و نقش آن را درسبک زندگی دینی برشماریم؛ البته قبل ازاحصاء شاخصهای کلی، به چند شاخص سبک زندگی اسلامی ازقبیل خانواده، ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، تفریحات، کسب وکارورفتارهای فردی و اجتماعی درمحیطهای مختلف که مقام معظم رهبری درجمع جوانان خراسان شمالی درتاریخ ۲۱/۷/۱۳۹۱ اشاره میکنیم؛ البته رهبرانقلاب اسلامی درهمین سخنرانی دراین خصوص بیان کردهاند: «درواقع سبک زندگی به همهی مسایلی برمیگردد که متن زندگی انسان را شکل میدهند».
همچنین، ایشان درخطبههای نمازجمعهی تهران درتاریخ ۲۵/۹/۱۳۷۹ تعدادی شاخص سبک زندگی اسلامی برای جوانان را این گونه برشمردهاند: درس خواندن، عبادت کردن، اخلاق نیک، همکاری اجتماعی، ورزش صحیح و معقول و رعایت آداب و عادات پسندیده درزندگی.
با توجه به این که روش تحقیق ما دراین پژوهش، تحلیل گفتمان است، بنابراین، سعی نمودهایم دالهای مرکزی و برتر و فرعی گفتمان رهبرانقلاب اسلامی درخصوص سبک زندگی اسلامی را که همان شاخصهای موردنظر است، احصاء نموده و نقش هریک را مورد مداقه و بررسی قراردهیم.
دالهای سبک زندگی دینی
با مطالعه کلیهی آثار شفاهی و کتبی ۲۳ سالهی مقام معظم رهبری (ازسال ۱۳۶۸ تا ۱۳۹۱) و بهرهگیری ازشاخصهای سبک زندگی ازمنظر جامعهشناسان، مؤلفههای سبک زندگی دینی دراندیشهی ایشان را دریک دال مرکزی و ۴ دال برتر و ۶ دال فرعی به شرح زیر شناسایی نموده و برشمردهایم که عبارتنداز:
دال مرکزی: منش اسلامی
دال های برتر: معنویت، عقلانیت، الگوداشتن و حفظ مناسک و شعایراسلامی.
دالهای فرعی: نوگرایی و مد، خانواده (شامل: جایگاه زن درجامعه و خانواده و تربیت کودک)، مصرف (شامل: نمایشی، فرهنگی و مادی)، رفتارفردی (شامل: مدیریت بدن، پوشاک و ورزش کردن)، هنر(شامل: شعروموسیقی)، علم گرایی و نوآوری علمی.
این نکته قابل توجه است که هریک ازشاخصهای فوق، با نظرات جامعه شناسانی که درخصوص سبک زندگی و معرفی مؤلفههای آن قلم فرسایی نموده و صاحب نظرهستند، مطابقت داشته است که ما نظرات آنان را درفصل دوم به طور مبسوط آوردهایم که دراین جا صرفاً نام آنان و شاخصهایی را که معرفی کردهاند، متناسب با دالهای اصلی و فرعی گفتمان رهبرانقلاب اسلامی به شرح زیراشاره مینماییم:
دین و معنویت: گردن، ویلیام لوید وارنر، میگل و یوهانسون؛
عقلانیت: گُوردُن؛