وَ أنَّ هَوَاکِ ِفی قَلْبِی یُضِیءُ العُمْرَ اِشْرَاقاً
سَیَبْقَی حُبُّنَا اَبَداً بِرُغْمِ البُعْدِ..عِمْلاَقاً[۲۶۱].
به عقیده جویده تنگ شدن شب ها کنایه از نبود اتحاد در میان اعراب و مردم مصر است. در ادامه این قصیده به دنبال پیدا کردن وطن خود بوده و با پیدا کردن آن، شبیه انسانی می شود که آب حیات بر وی نوشانیده اند و وی دوباره زنده شده و عمر دوباره پیدا می کند:
سَأبْحَثُ عَنْکِ ِفی زَهرٍ تَرَعْرَعَ ِفی مَآقِینَا
وَ أسْألُ عَنْکِ ِفی غُصْنٍ..سَیَکْبُرُ بَینَ أیدِینَا
وَ ثَغْرُکِ سَوفَ یَذْکُرُنی..اِذَا تَاهَتْ اَغَانِینَا
وَ عِطْرُکِ سَوفَ یَبْعَثُنَا..وَ یُحْیِی عُمْرَنَا..فِینَا.[۲۶۲]
وطن دوستی فاروق جویده موجب آن شده است تا وی بدون هیچ ترسی در برابر خودکامگی های حکومت سادات و حسنی مبارک ایستادگی نماید و درد و رنجی را مردم از حکومت وی متحمل می شوند را بیان دارد. وطن برای جویده بسان کعبه است که مردم به پرستش و دفاع از آن می پردازند. همین وطن پس از گذشت مدتی اندک، و با دخالت اتحادیه عرب و کشورهای اروپایی مجبور به قبول امضای قرارداد صلح با رژیم اشغاگری می شود که این رژیم در طول جنگ ۶ روزه ۱۹۶۷ صحرای سینا از مصر و بلندی های جولان سوریه و سرزمین قدس را مورد حمله قرار داد. به اعتقاد جویده با امضای آن قرارداد طولی نکشید که وطن به دست اشغالگران و حکومت انور سادات افتاده و دیگر طراوت روزهای خرم و سرسبز گذشته را از دست خواهد داد:
جَعَلْتُکِ کَـعْبَهً فِـی الأرضِ یَأتِـی اِلَیــکِ النَّـاسُ مِـنْ کُــل البِــقاعِ
وَ صُـغْتُ هَـواکِ للدُّنیا نَشِـیداً تَـراقَــصَ حـالِمـاً مِثْـلَ الشُّـعاعِ
وَ کَـمْ ضَـمَّتْکِ عَیـنَایَ اشـتِیاقَاً وَ کَمْ حَمَلتْکِ فِـی شَوقٍ ذِراعِی
وَ کَم هَامَتْ عَلَیکِ ظِلالُ قَلبِی وَ فِی عَینَیکِ کَم سَبِحَتْ شِراعِی
رَجَعتُ لکَعبَتِی.. فَوَجدتُ قَبرَاً وَ زَهـرًا.. حَولـه تَـلهُـو الأفاعِـی
عَبَدتُکِ فی الهَوَی زَمَناً طَوِیلاً وَ صِرتُ الیوم أهُربُ مِن ضِیَاعِی[۲۶۳]
در قصیده فوق، الأفاعی نماد تجاوزگران و اشغالگران بوده و قبر نماد ویرانی کشور و کشته شدن انسان ها توسط غاصبان می باشد.
ظلم و ستم موجود در کشور مصر در زمان حسنی مبارک، رشد فقر و افزایش فشارهای معیشتی بر مردم و تحمل سختی ها و زندان موجب شده بود تا بسیاری از مردم از عشق ورزی به مصر دست برداشته و اقدام به مهاجرت نمایند. ولی جویده با وجود این همه دشواری، هنوز از عشق خود به میهن دست برنداشته و زمان ظلم و ستم به وی آموخته است که عشق محدوده خاصی ندارد. به عقیده جویده، عشق سلطان بدون مکان و زمان بوده و سرزمین عاشقان هم چون ویرانه ای است که جای زندگانی نمی باشد. وی در قصیده شَئٌ سَیَبقَی بَینَنَا به این موضوع اشاره داشته و می گوید:
عکس در مورد عشق ورزی
زَمانُ القَهْرِ عَلَّمَنَا
بِأنَّ الحُبَّ سُلطَانٌ بِلَا أوْطان..
وَ أنَّ مَمَالِکَ العُشَّاقِ أطلالُ[۲۶۴].
همان گونه که در دوران جاهلی شاعران هنگام وقوف بر خرابه های دیار یار به وصف عشق خود و محبوب خود می پرداختند، جویده نیز مضمونی شبیه مضامین دوران جاهلی به اشعار خود بخشیده و سرزمین عاشقان را آن گونه که در دوران جاهلی بیان می شد، به خرابه تشبیه نموده است.
جویده عشق به سرزمین مصر را مهم ترین دلیل باقی ماندنش در کشور به رغم سختی ها و مشکلات دانسته و دوست داشتن خاک میهن را مایه بقای خود در مصر می داند:
أبَتَاه قَدْ عَلَّمْتَنی حُبَّ التُّرَابِ
کَیفَ الحَیَاهُ أعِیشُهَا رُغمَ الصِّعَابِ[۲۶۵].
انسان ها با وجود اختلافات و تفاوت های زیاد، اجزای تشکیل دهنده یک حقیقت واحد هستند. حقیقتی که انسان ها را آزاد و دارای اختیار و دارای حق تصمیم گیری می داند و کسی نمی تواند اراده اش را بر دیگران تحمیل سازد. عشق به سرزمین مصر باعث شده است تا جویده منادی این امر باشد و مردم مهاجر را دعوت به سازندگی و بازگشت دوباره به مصر نماید. علاقه شدید جویده به کشورش وی را بر آن داشته است تا مردم را به مقاومت در برابر حکومت های خودکامه دعوت نماید. وی در قصیده عودوا الی مصر این گونه بیان می دارد:
یَا عَاشِقَ الأرضِ کَیْفَ النِّیلُ تَهْجُرهُ؟/ لَا شَیءَ وَاللَّه غَیرُ النَّیلِ یُغنِینَا/ أعطَاکَ عُمْراً جَمِیلاً عِشتَ تَذکُرهُ/ حَتَّی أتَی النَّفطُ بِالدُّولَارِ یُغرِینَا/ عُودُوا اِلیَ مِصرَ.. غُوصُوا فی شَوَاطِئِهَا/ عُودُوا اِلیَ النِّیلِ عُودُوا کَی نُطَهِّرهُ.[۲۶۶]

 

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir

۳_۱_۱_۲_ عشق به سایر سرزمین های اسلامی

وطن یکی از مهم ترین موضوعاتی است که ذهن جویده را به خود مشغول داشته است. ولی این دغدغه همیشه به کشور مصر محدود نشده، و درد و رنج های کشورهایی هم چون لبنان و فلسطین و ظلم و ستیزهایی که در حق تمامیت ارضی و مردم آن کشورها رخ می دهد، همواره در ذهن شاعر می گنجد.

 

۳_۱_۱_۲_۱_ لبنان

«اگر چه ارتش لبنان نقش عمده ای در جنگ های اولیه اعراب_ اسرائیل ایفا نکرد، اما این کشور همواره تحت حملات مستمر اسرائیلی ها قرار داشته است. در سال های ۱۹۷۸، ۱۹۸۲ و ۲۰۰۶ لبنان توسط نیروهای اسرائیلی مورد حمله قرار گرفت. هربار در پی این حملات جنوب لبنان به اشغال نیروهای اسرائیلی درآمد، اما این مناطق چندی بعد متعاقب هر حمله آزاد شد.»[۲۶۷]
«لبنان از موضوعاتی است که فاروق جویده بر روزگار شکوه و عظمت از دست رفته آن حسرت می خورد و سستی و بی تدبیری ملت عرب را در این خصوص مذمت نموده و بیروت را با قرطبه و غرناطه و لبنان را با اندلس مقایسه می کند. از بین رفتن شکوه بیروت، به معنای نابودی آن نیست. بلکه منظور شاعر از این توصیف و تشبیه آن به شهرهای اندلس، اشاره ای است کوتاه و پوشیده به رنگ و بوی غربی گرفتن لبنان با همه خیابان ها، فروشگاه ها، لباس ها و فراتر از آن، اندیشه های آن و سیاست های دولت آن سرزمین»[۲۶۸].
همواره یاد بیروت در زبان جویده زنده است و در قصیده ای با عنوان یا زمان الحزن فی بیروت، از علاقه خود نسبت به آن سخن گفته و زندان و ظلم را مانعی در مقابل عشق خود تلقی نمی کند:
بِرُغْمِ الصَّمْتِ.. وَالأنقَاضِ یَا بَیروتُ
مَازِلْنَا نُنَاجِیکِ
بِرُغْمِ الخَوفِ.. وَ السَّجَّانِ.. وَ القُضْبَانِ
مَازِلنَا نُنَادِیکِ
بِرُغْمِ القَهْرِ.. وَ الطُّغیانِ.. یَا بَیروتُ
مَازِالَتْ أغَانِیکِ[۲۶۹].
در این ابیات که جویده حمله تلخ اسرائیل به بیروت را در سال ۲۰۰۶ میلادی به تصویر می کشد، با تکرار واژه بیروت به جایگاه این شهر و عشق و علاقه اش به آن اشاره داشته و میزان حزن و اندوه خود را نسبت به آن حمله بیان می دارد. جویده در ادامه این قصیده با به تصویر کشیدن هویت های اسلامی مردم لبنان، خواستار آن است که مردم آن هویت ها را فراموش نکنند:
فَرُغْمَ الصَّمْتِ مَازَالَتْ مَآذِنُنَا
تَکْبِرُ ِفی ظَلامِ اللَّیْلِ
وَ مَازَالَتْ صَلاهُ الفَجْرِ یَا بَیرُوتُ..
تَهْدِرُ فی لَیَالِیکِ[۲۷۰].
در این قصیده، مآذن، صلاه الفجر، دین، الله، قرآن و مساجد نمادهای هویت اسلامی مردم لبنان محسوب می شوند. نمادهایی که با از بین رفتن آن ها، ممکن است هویت اسلامی آن مردم به خطر بیفتد.
جویده پس از آن که از علاقه اش نسبت به بیروت می سراید، و زمانی که از کمک های اتحادیه عرب و کشورهای اسلامی به بیروت نا امید می شود، چشم امید به روزی دارد که در آن روز، شمشیر خدا بیروت را از فلاکت، نجات داده و از آن ها حمایت کند:
وَ سَیْفُ اللَّهِ یَا بَیرُوتُ رُغْمَ الصَّمْتِ
سَوفَ یَظَلُّ یَحْمِیکِ[۲۷۱].

 

۳_۱_۱_۲_۲_ فلسطین و سرزمین قدس

عشق به سرزمین قدس نیز یکی دیگر از مسائلی است که در اشعار جویده مشاهده می گردد. وی در قصیده َلنْ تَمُوتُوا مَرَّتَیْنَ، سرزمین قدس را جایگاه کسانی می داند که به آن علاقه داشته و قدس همواره در قلب های آنان از جایگاه والایی برخوردار است:
اَلْقُدْسُ تَحْتَضِنُ الرِّجَالَ الرَّاحِلِینَ بِحِلْمِهِمْ
وَ الجُرْحُ ِفی الاَعماَقِ غَائِرْ
اَلْقُدْسُ مازالَتْ تُحَلِّقُ ِفی القُلُوبِ..
وَ اِنْ بَدَتْ ِفی الأفْقِ أحزَاناً تُکَابِرْ..[۲۷۲].
«آخرین هجوم صهیونیست ها به مسجدالاقصی که سرآغاز انتفاضه مسجدالاقصی نام گرفت همزمان با ورود آریل شارون (۶ مهر ۱۳۷۹) ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۰میلادی به این مکان مقدس بوده است. ورود توطئه انگیز و برنامه ریزی شده شارون به مسجدالاقصی، حرکتی حساب شده برای متوقف کردن تمامی توافق ها و پیمان های امضا شده میان دولت اسرائیل با تشکیلات خود گردان (و عرفات) بود. شارون پس از ورود به شبستان مسجدالاقصی ، این مکان مقدس را متعلق به یهودیان خواند و تاکید کرد تحت هیچ شرایطی به فلسطینیان بازگردانده نخواهد شد. این حرکت و اظهارات وهن انگیز شارون ، مقدمه یک قیام خونین از سوی مردم فلسطین شد»[۲۷۳]. همزمان با این دیدار و این شورش بود که جویده به عنوان شاعری مسلمان و دوستدار سرزمین های اسلامی، خطاب به شارون در قصیده ای با عنوان رساله الی شارون، به دفاع از سرزمین قدس پرداخته و میزان عشق و علاقه اش را به این سرزمین بیان نموده است. اشعاری که در آن از قدس به عنوان پناهگاه مورد اطمینان و سرزمینی مقدس یاد می کند؛ سرزمینی که برای جویده هم چون مصر، دارای ارزش و اعتبار است:
اَلْقُدسُ أرْضاً وَ قُدَّاساً وَ مِئْذَنَهً
کَالنِّیلِ عِنْدی.. کَالأعْراضِ.. کَالْهَرَمِ[۲۷۴].
« در ۱۸ ژانویه سال ۱۹۷۴میلادی، در پی جنگ ۱۹۷۳، مصر و اسرائیل اقدام به عقد اولین قرارداد عدم درگیری بین دو طرف نمودند. معاهده سینای یک خواستار عقب نشینی نیروهای ساحل غربی از کانال سوئز شده بود. سپس کانال سوئز دوباره در سال ۱۹۷۵بازگشایی شد و قرارداد عدم درگیری دوم بین اسرائیل و مصر به اجرا گذاشته شد. در پی انعقاد این قراردادها در سپتامبر۱۹۷۸، مذاکرات صلح کمپ دیوید بین اسرائیل و مصر و با پا در میانی آغاز شد. توافقات اولیه در ۱۷ سپتامبر صورت گرفت و راه را برای امضای معاهده ای جامع در مارس سال بعد هموار نمود»[۲۷۵]. در پی این توافقنامه بسیاری از شاعران و روشنفکران مصری و عربی که امید به داشتن جامعه ای آرمانی داشتند، اعتراضات خود را مبنی بر مخالفت با این معاهده ابراز داشتند. در این بین فاروق جویده در بین آن روشنفکران از خطری که سرزمین مصر و کشورهای عربی از جمله فلسطین را تهدید می کرد، نگران بود و از مرگ سرزمین قدس سخن می گفت. «قدس سرزمینی مهم و با هویتی تاریخی در بین تمام ادیان ابراهیمی است. سرزمینی که پیروان تمام ادیان ابراهیمی آن را مقدس می‌شمارند. این سرزمین در اسلام نیز اهمیتی ویژ دارد. زادگاه و مدفن بسیاری از پیامبران الهی است، محل معراج رسول اکرم (ص) و قبله اول مسلمانان است، در تاریخ و تمدن اسلامی نقشی مهم و درخشان ایفا نموده است و نمادی از زیست مسالمت‌آمیز پیروان ادیان در سرزمین اسلامی بوده است»[۲۷۶]. جویده نیز در قصیده لأنک عشت فی دمنا از امیدش به بازگشت عرب ها به سرزمینشان خبر داده و قدس را سرزمینی می داند که گذشتگان عرب ها در آن سرزمین سکونت داشته و آن سرزمین، همیشه مهد قرآن و نماز و دین بوده است. سرزمینی که در وجود جویده، مکانی مقدس و غیر قابل فراموش شدن است:
وَ لَنْ نَنْسَاکِ یا قُدْسُ
سَتَجْمَعُنَا صَلاهُ الفَجْرِ فی صَدْرِکْ
وَ قُرآنٌ تَبَسَّمْ فی سَنا ثَغرِکْ
وَ قَدْ نَنْسَی أمانِینَا..
وَ قَدْ نَنْسَی.. مُحِبِّینَا
وَ قَدْ نَنْسَی طُلُوعَ الشَّمْسِ فی غَدِنَا
وَ قَدْ نَنْسَی غُرُوبَ الحُلمِ مِنْ یَدِنَا
وَ لَنْ نَنْسَی مَآذِنَنَا..
سَتَجْمَعُنا.. دِمَاءٌ قَدْ سَکَبنَاهَا
وَ أحلامٌ حَلُمْنَاها..

 

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 10:42:00 ب.ظ ]