3- اعطای قدرت اجرایی بیشتر به والدین دانش آموزان جهت مشارکت هر چه بیشتر آنان در حوزه آموزش کودکان
4- ارائه خدمات آموزشی بهداشتی به دانش آموزان ابتدایی ومتوسطه
5- اجرای طرح جامع دولت با عنوان سوستارت (حمایت علمی، آموزشی وبهداشتی برای دانشآموزان کلیه مقاطع)
6- ایجاد فرصتهای برابر آموزشی، پرورشی استعدادها ومهارتها یکایک افراد طبق نیاز جامعه به منظور بهرهمند شدن از یک زندگی پربار ومشارکت در جامعه قرن بیست ویکم
7- پرورش همه جانبه کودکان در ابعاد، ارزشهای روحی واخلاقی، دانش ،مهارت وخلاقیت، عزت نفس، همکاری وتلاشهای گروهی، آگاهی های فرهنگی، شناخت واحترام به جامعه، احترام وارزش به کار بدنی، ارزش قائل شدن برای یادگیری، حمایت از افراد در کسب مهارت های ارتباطی کتبی وشفاهی وتوانایی های محاسباتی اجتماعی (بنی سی،1386)
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
4-1-4 مقاطع آموزشی:
آموزش وپرورش در کشور انگلستان تقریباً چهار مرحله دارد:
الف)آموزش وپرورش برای سنین زیر 5 سال: این مرحله پیش از دوره اجباری است که معمولاً از اختیارات اداره آموزش وپرورش محلی است ودولت نیز در سال 1994 مسئولیت تأمین فضاهای آموزشی مورد نیاز را طی مرور زمان برای کلیه کودکان چهارساله را به عهده گرفت.
ب) آموزش وپرورش برای سنین 5تا9 سال: آموزش ابتدایی در 5 سالگی آغاز ودر 11 سالگی به پایان میرسد این دوره خود شامل دو مرحله است: 1- مرحله کودکی که 5تا 7سالگی را شامل میشود. 2- خردسالی که شامل آموزش کودکان 7 تا11 سال است. آموزش در این دوره اجباری میباشد.
ج)آموزش وپرورش برای سنین 11 تا18 سالگی: که به آموزش متوسطه معروف است در واقع آموزش پس از دوره اجباری معمولاً توسط مدارس دوره متوسطه فرم ششم[24] انجام میشود.
د)آموزش وپرورش برای سنین بالای 18 سال: آموزش بزرگسالان که سنین آنان بالاتر از 18 سال است توسط موسسات آموزش عالی، موسسات آموزش تکمیلی یا کارآموزی، برای کسب صلاحیتهای حرفهای وعلمی ومدارک دانشگاهی در سطح عالی، صورت میپذیرد (غفّاری، 1383).
بررسی سوال دوم پژوهش
4-2 جایگاه و نقش فلسفه تعلیم و تربیت در نظام آموزش و پرورش کشور آمریکا چگونه است؟
4-2-1 فلسفه تعلیم وتربیت ونظام آموزشی آمریکا
سطح زندگی مردم ایالات متحده از همه کشورها به جز چند کشور، بالاتر است. علت پیشرفت تعلیم وتربیت در دنیای آمریکا را باید در درجه اول در قیامهای مذهبی پروتستانها که در اروپا ظاهر گشت جستجو کرد. این امر در اثر اصلاحاتی که درمذهب کاتولیک صورت گرفت ودر نتیجه فعالیتهای سیاسی نیز منتهی گشت، بدون ارتباط نبود (پورمقدّس پور، 1348) .
عدهای از مهاجر نشینان انگلیسی که اغلب به مذهب پروتستان گرویده بودند به آمریکا آمدند تا به آزادی مذهبی برسند. در سالهای 1642-1647 ایالت مهاجرنشینی ماسوچوست، لوایحی را مورد تصویب قرار داد که به موجب آن قوانین هر شهر موظف گردید که مدارسی برپا کند ودر آن مدارس به کودکان خواندن، نوشتن وتعلیمات مذهبی یاد دهد ومخارج وهزینه های این مدارس را از بودجه خود پرداخت نماید که این لایحه اولین اقدام در مورد تعلیم وتربیت بود. بدین ترتیب، هر ایالتی خود را موظف دانست که وسایل تحصیل را برای همه، فراهم سازد وهزینه هایش را از درآمدهای ایالتی بپردازد تا اینکه هر ایالتی بسعادت نائل گردد (همان منبع، 80).
میراث فرهنگی اجتماعی آمریکای مستعمره، بخصوص در قرن هفدهم، کاملاً انگیسی بود واثر چندانی از دیگر گروه های ملی وفرهنگی اروپا نداشت. همانند انگلستان، کلیسا واشراف بر زندگی اجتماعی مستعمرات کاملا حاکم بودند. بی توجهی به آموزش وپرورش همگانی براساس اعتقادات کهنه وقرون وسطایی بر این پایه بود که انسان معمولی نمیتواند ونباید بیندیشید واین دیدگاه بویژه در مستعمرات جنوب شدیداً حمایت میشد (نخستین، 1379) .
نهضت لانکستر که در اصل انگلیسی بود کارهای آموزشی قابل توجهی در مستعمرات انجام داد. چارلز پیکتون، جوف لانکاستر وشپرد جانسون این روش جدید را در سال 1818 در آمریکا متداول ساختند، هر چند انجمن مدارس آزاد آن را برای اولین بار در سال 1806 در نیویورک معرفی کرده بود. ترویج این نهضت را انجمن اصلاحی هلند، اتحادیه زنان، انجمن مانیومیشین وانجمن کاتولیکها به عهده داشتند (نخستین، 1379).
جنبش مهدکودک که رابرت آون آن را بنیان نهاد، در اول قرن نوزدهم در آمریکا گسترش موفقیتآمیزی داشت که بر آموزش همگانی در آمریکا پیشی گرفت واز روش های تدریس ویادگیری پستالوزی استفاده کرد که جلوه واهمیت تازه ای به آموزش وپرورش داد وتربیت معلم وجنبش دانشسراها را تشویق نمود. در اینجا بطور خلاصه تاثیر فرانسه را نیز بر آموزش وپرورش آمریکا در اوایل قرن نوزدهم متذکر میشویم که مهمترین آنها نظرات انسانگرایانه مساوات وبرابری انسانها بود که بنجامین فرانکلین، جان آدامز وتوماس جفرسون آن را در آمریکا گسترش دادند. مقاله آموزش وپرورش ملی جفرسون در سال 1800 ولایحه او برای نشر عمومی دانش در سال 1779 نشانگر نظرات آموزشی مساواتگرایانه وغیرمذهبی فرانسوی است که در قرن نوزدهم به شکل گیری فلسفه تعلیم و تربیت فرانسه و آمریکا کمک کرد (نخستین، 1379).
«گسترش وتوسعه آموزش و پرورش قرن هجدهم به تدریج به بیداری خاص دهه های قبل از انقلاب کمک کرد وبعضی از مهمترین آثار آموزشی مستعمرات در حال تغییر شامل: مشکلات زندگی پیشتازی وفقدان ارتباط با اروپا باعث برنامه های آموزشی محدود وبی ثبات در مستعمرات قرن هفدهم شد. اگرچه در اواخر این قرن وشروع قرن هیجدهم، مدارس کاملاً تحت تسلط کلیسا قرار داشتند، گسترش آنها وبسط برنامههایآموزشی در صحنه آموزش وپرورش قابل رویت بود» (همان منبع، 734).
در دوران بعد از 1820، قیام مردم آمریکا بخاطر آزادیهای دموکراتیک، تأثیر قابل ملاحظهای بر روی تحصیلات وتعلیم وتربیت داشت. این قیام باعث گردید که مدارس عمومی که تا آن زمان تحت تسلط مقامات مذهبی کلیسا بودند، آزاد گردند. تا قبل از سال1850 ایالات مختلف بودجه لازم را جهت تامین مخارج مدارس عمومی وابتدایی تهیه نمودند ونهضت طرفداران دبیرستانهای عمومی نیز در همه جا دیده میشد (پورمقدس، 1348).
فلسفه ونظرات پستالوزی بیشترین تأثیر خود را در تعلیم وتربیت آمریکا قبل از 1860 داشت، اکثر نظرات او مانند تأکید بر بیان شفاهی و پیشبرد تربیت معلم تا امروز در تعلیم وتربیت آمریکا باقی مانده است (نخستین، 1379).
درسال 1872 دیوان عالی ایالت میشیگان اعلام داشت که رای دهندگان یک هیئت منطقه آموزش وپرورش محلی: قانوناً حق تأسیس دبیرستانها را دارند. در سال 1819به تأسیس دانشگاه ها مبادرت ورزیدند وبدین ترتیب سیستم تربیتی عمومی وهمگانی را که در اختیار همه آمریکاییها قرار گرفت وهزینه آن از بودجه عمومی ایالات، تأمین میگشت، بوجود آوردند (پورمقدس، 1348).
در سالهای بین 1890 تا 1920 فلسفه انسانگرا در کشور آمریکا به خوبی شکل یافت نوشته های اروپاییانی چون پستالوزی، روسو وفروبل توزیع شد ومورد مطالعه صاحب نظران آموزش وپرورش قرار گرفت. آنان به این نظر که کودکان مورد توجه یادگیری هستند نه موضوع های درسی، توجه کردند وبه عنوان «پیشرفتگرایان» نام گرفتند. تا اواخر دهه 1920 این صاحب نظران فشار عمدهای برای ایجاد انجمن تعلیم وتربیت پیشرفتگرا به وجود وارد کردند(وایلز، 1382).
طی قرن نوزدهم چهار نظریه آموزشی در آمریکا برای بقای خود تلاش میکردند که عبارت بودند از : 1)نظریه فرقهای آموزش وپرورش بخاطر اخلاق ورستگاری 2) دیدگاه فرهنگی آموزش وپرورش برای مشاغل علمی وشهروندی 3)دیدگاه کاربردی 4) دیدگاه نظام فکری یا آموزش وپرورش برای افزایش قوه تعقل، تقویت حافظه وپرورش نیروی قضاوت واستدلال (نخستین، 1379).
در دهه 1950 آموزش عمومی کشور در تسخیر پاسخ آمریکا به پرتاپ سفینه اسپاتنیک روسیه بود. در این دوران سبقتگیری برنامههایدرسی ریاضیات وعلوم با بهره گرفتن از بودجه اختصاص یافته از سوی بنیاد ملی علوم شکلی جدید یافت (وایلز، 1382).
تا اواخر قرن نوزدهم مدارس مطالعه وتحقیقهای غیرمذهبی را در برنامههای تحصیلی خود ملحوظ نکردند. فلسفه تعلیم وتربیت آمریکا در سال 1954 در آتلانتیک سیتی آغاز شد. در آن روز گروهی تحصیلکرده که بیشتر مدارج علمی داشتند «جامعه جان دیویی» را بنیان نهادند. مبحث این جامعه ناظر به اقتصاد رو به فروپاشی جامعه غرب واعتقاد مشترک اجتماع روشنفکری، علمی، تربیتی به موقف فلسفه دیویی بود. امید این مردان بود که در دفاتر کار فلسفه دیویی، نقشی قدرتمند ومثبت برای نهاد تعلیم وتربیت در بازسازی جامعه آمریکا فراهم آورند. که قبل آن فلسفه تعلیم وتربیت در آمریکا تنها به صورت حرکتهای فکری ناپیوسته ونامنظم وجو داشت (باقری،1376).
عکس مرتبط با اقتصاد
تا قبل از این، بحثهای فلسفی در غرب تا حدی به تعلیم وتربیت پرداختهاند که به عنوان پیش زمینه فلسفه تعلیم وتربیت در نظر گرفته میشوند. از این رو فلسفههای پیشین متعددی، مقدم بر «جامعه جاندیوئی» وجود داشت. اما جامعه بود که برای نخستین بار، حوزهای از افراد صاحبنظر پدید آورد (همان منبع، 77).
«در اوائل دهه 1950، فلسفه تعلیم وتربیت، از طریق بنیانگذاری «جامعه فلسفه تعلیم وتربیت» در سال 1941، از صورت تخصصی به جامعه علمی راه یافت. این جامعه خود را متعهد به یک حرکت فلسفی عملی کردهبود. علی رغم جامعه جاندیوئی، این جامعه، اعتبار اجتماعی نداشت» (باقری، 1376: 35).
«جامعه» در سال 1951مجله «نظریه تربیتی» را منتشر کرد که بیشترین فضای آن در اختیار فلسفه تعلیم وتربیت قرار گرفت. فلسفه تعلیم وتربیت، چنانکه آغازگران آن یعنی «جامعه جاندیوئی» و اعضای آن نشان دادند، حرکتی نامنظمی بود که تلاش میکرد در بازسازی جامعه آمریکا که عمیقاً درگیر رکود اقتصادی بود، جایگاهی برای آموزش وپرورش بیابد (همان منبع، 132).
فلسفه تعلیم وتربیت آمریکا پس از جنگ به وجودآمد که به دلیل آشنا شدن با فرهنگ کشورهای شرکتکننده در جنگ جهانی دوم به پیشرفت چشمگیری دست پیدا کرد. فلسفه تعلیم وتربیت که پس از جنگ با افزایش تقاضا برای آموزش مواجه گردید، نیاز به تربیت معلم را به خوبی احساس کرد. تقاضایی که تا آن زمان نادیده گرفته شده بود، در ایالات متحده با گسترش امکانات تعلیم و تربیت وبا توجه به دوره های فلسفه تربیتی که تحت هدایت دیوئی در دوره بین دو جنگ، به منزله بخش معینی از تربیت معلم ومطالعه علمی تعلیم وتربیت درآمده بود، فراهم شد (همان منبع،115).
در سال 1963 آموزش مذهب وانجام مراسم در مدارس غیرقانونی ومخالف نخستین اصلاحیه ایالات متحده اعلام شد که به موجب آن انجام امور مذهبی در مدارس همگانی مجاز شناخته نمیشد (بست، 1376).
مدرسه نمونه یا «مدرسه آزمایشگاه» یعنی مهمترین موسسه آموزشی تاریخ آموزش وپرورش آمریکا در سال 1984 توسط جاندیویی تاسیس شد اما دیویی در سال 1904 استعفا داد وکرسی فلسفه دانشگاه کلمبیا را تا سال 1930 برعهده گرفت (باقری، 1376).
در سال 1918 -1919 در واشنگتندیسی، عدهای از مربیان تعلیم وتربیت انجمن آموزش وپرورش پیشرو را تشکیل دادند که این انجمن اصولی را که عمدتاً بر کودکمحوری استوار بود در دستور کار خود قرار داد (صفوی، 1366).
در سال 1918ویلیام کلیاپاتریک از طریق نظرات دیویی طرح تازه-ای برای روش پروژه پایهریزی کرد که این روش نه تنها مفهومی از یک روش فنی آموزشی است بلکه فلسفهای از تعلیم وتربیت میباشد که به صورت روش درآمده است (همان منبع، 35).
آموزش اجباری در آمریکا در سال 1920 آغاز شد(فرجاد، 1373). در سال1929 اتحادیه سیاسی اقدام مستقل با هدف بسط احساسات آزادیخواهی وتحکیم مبانی تعلیم وتربیت آمریکا برای ایجاد جامعهای نوکرد (ایروانی، 1389).
گسترش فلسفه هربارت در تربیت معلم که در اواخر قرن نوزدهم شکل گرفت که نظرات کاربردی وعلمی او بر تعلیم وتربیت آمریکا تا اوایل قرن بیستم ادامه داشت (نخستین، 1379). خصوصیات اصلی آموزش و پرورش مستعمرات اکثراً اروپایی باقی ماند. ویژگیهای طبقاتی در آن نقش نداشت علاوه بر آن بی عدالتی آموزشی، تسلط دین بر آموزش وپرورش، اصول شدید آموزش وتدریس، حفظ کردن وبازگویی، آموزش ضعیف وبیسوادی توده های مردم، معلمان خوب تربیتنیافته، تسهیلات ووسایل کمک آموزشی ضعیف، ساختمانهای مخروبه ونامناسب، برنامه تحصیلی محدود وفعالیتهای مختلف تعلیم وتربیتی که حاصل زمینه های خاص مذهبی است (نخستین، 1379).
«طی قرن نوزدهم وبیستم، وقایع جدید ومهم زیادی در تصمیمگیریها وتحولات آموزشی در آمریکا وجود داشت است که گاهی جداسازی آن زمینه ها وتوجهات از هم بسیار مشکل میباشد» (نخستین، 1379). از اواخر دهه 1950 آمریکا، توجه ویژه ای به تحلیل ماهیت یا ویژگیهای دانش مبذول داشت. این بررسیها که تحت عنوان «ساختار دانش» شهرت یافته است. این دیدگاه در آمریکا توسط جروم برونر(1960)، فیلیپ فینیکس(1964)، جوزفشواب (1965) مطرح شد. این دیدگاه برای دانش، ساختارهای متفاوت وبه تبع آن، منطقهای متفاوتی قائل شده وبر همین اساس در برنامه درسی به طور اساسی به رویکرد رشتهگرا یا کثرتگرا اشاره دارد (باقری، 1389).
با تغییر وتحول کشور در دهه های اول قرن بیستم، آموزش وپرورش عمومی نیز تغییر یافت. از بین رویدادهای عمدهای که این تغییرات را در مدارس تحت تأثیر قرار داد ظهور فلسفههای متعارض آموزش وپرورش (سنتی، کودکمحور، مهندسیاجتماعی)، پیدایش روانشناسی در کشور وجهتیابیهای اولیهاش به سوی انتظار فزاینده از آموزش وپرورش بدنبال جنگ جهانی ودوره طولانی رکود بود (وایلز، 1382).
در میان کشورهای غربی، آمریکا نخستین کشوری بود که در آستانه قرن بیستم به گونهای منظم وضعیت تازهای از تعلیم وتربیت را که در حال شکلگیری بود، به عنوان نهضت جدیدی از بازسازی مدارس به وجود آورد (صفوی، 1374). دیویی کسی بود که در نظام تعلیم وتربیت آمریکا در آن دوره نقش اساسی داشت. مرکز فلسفه عملگرای او انسان بود که ریشه در طبیعتگرایی وانسانگرایی داشت. فلسفه پراگماتیسم بر این مبنا شکل گرفت که حقیقت نسبی است (صفوی، 1366).
در سال 2000 هدف عمده تعلیم وتربیت نیازهای کودکان به خصوص در نوباوگی واوان کودکی را مخاطب قرار میدهد (وایلز،1382). در مدارس آمریکا دسته بندیهایی از فلسفه آموزشی ونظریه یادگیری به طور مسالمتآمیز همزیستی دارند. این همزیستی که تا اندازهای پدیده بینظیری است به دلیل برخورداری آنها از یک نظام آموزشی باز، غیرمتمرکز، سیاسیشدهای که کسی بر آن بطور مطلق حکمران نیست (وایلز، 1382).
قرن بیست ویکم همواره نشانه های تغییرات زندگی را منعکس میکند و آموزش وپرورش نمیتواند. استثنایی بر این قاعده باشد. بنظر میرسد در دو دهه قبل این تغییرات در آموزش وپرورش در حرکت بیشتر قرار گرفته بود با تداوم اصلاح آموزشی در قرن بیست ویکم شماری از نوآوریها برای پرداختن به مسائل آموزش وپرورش پیشنهاد شده است. فلسفه تعلیم وتربیت این قرن حاکی از آن است که اگر قرار باشد آموزش وپرورش به مقصد آماده سازی دانش آموزان برای زندگی شاد ومولد در قرن بیست ویکم که تنها میتوان از روی حدس وگمان تقاضاهای آنها را پیشگویی کرد، حرکت کند؛ آموزش وپرورش وظایف بسیار سنگینی خواهد داشت. فناوری به صرف خود تنها راه مشکلات آموزشی وپرورشی کشور نیست بلکه یکی از بخشهای ضروری آن است. با مجهز شدن به ابزار فناوری، همراه با نظرات جدید، میتوان به چالشگری این قرن پاسخ داد وزندگی بهتری برای شهروندان به ارمغان آورد (همان منبع، 83) .
در حال حاضر در ایالات متحده اندیشه های دیوئی که در آموزش و پرورش اصل کودک محوری را پایه گذاری کرده بود واقع می گردد، اگر چه به روش او نیز انتقادت زیادی شده است ولی دیوئی توانست در فلسفه آموزش وپرورش انقلابی جدید به وجود آورد واز خود نامی جاویدان در تاریخ آموزش وپرورش جهان باقی بگذارد که طبق فلسفه وروش او آشنایی کودک با محیط زندگی خود از مسائل اصولی ومهم تلقی میشود، بویژه آشنایی او با صنایع وحرفههایی که در محیط زندگی او رواج دارند. بدینطریق دانشآموزان در زمان تحصیل به دفعات مکرر از کارخانه ها ومراکز صنعتی و کشاورزی منطقه خود بازدید به عمل میآورند (فرجاد، 1373).
4-2-2 اهداف آموزش وپرورش:
نظام اجتماعی آمریکا به فرد اهمیت میدهد، زیرا به اصل تفرد توجه دارند. به همین دلیل در نظام آموزش وپرورش آمریکا، انتخاب افراد به عنوان برگزیدگان وتدارک مدارس خاص برای آنان معنا ندارد وبرای عموم افراد چه با استعداد وچه آنها که در مراحل پایینتری از بهرههوشی قرار دارند، امکان پیشرفت وجود دارد، زیرا در جامعه آمریکا هدف اصلی از آموزش وپرورش تربیت فرد اجتماعی است وبراساس آن توکویل[25] میگوید: «آمریکا در نهایت به برابری افراد با هم بیشتر از آزادی آنها اهمیت میدهد». به عبارت دیگر آمریکا کوشش میکند که برنامههای تربیتی وآموزشی خود را در سطح متعارف وقابل فهم برای توده های وسیع جامعه مطرح واز امتیازات فردی چشم بپوشد (فرجاد، 1373).
که شامل اهداف کلی زیر میباشد:
1-دستیابی یکسان به آموزش عمومی حتی برای گروه های اقلیت ومعلولیت
2- تعهد به عقاید دمکراتیزم وآزادیهای فردی وتوجه به تنوع جمعیت
3- شکوفا نمودن قوای پتانسل هر یک از کودکان تا حد ممکن، تا بعنوان یک شهروند جامعهای آزاد به خدمت بپردازد.
4- دانشآموزان ایالت متحده در علوم وریاضیات اول شوند.
5- هر بزرگسال آمریکایی باسواد شود.
6- کوشش آموزش وپرورش کشور در جهت دستیابی به برنامههای در حال پیشرفت در مهارتها وموقعیتهای حرفهای، کسب دانش ومهارتهای مورد نیاز وآموزش وآمادهسازی دانشآموزان آمریکایی برای قرن 21 قرار گیرد.
7- هر مدرسه مشارکت ودخالت والدین را در امر پیشرفت، رشداجتماعی، عاطفی، علمی فرزندان خود افزایش دهد (دفتر اطلاع رسانی وسنجش افکار، بی تا).
4-2-3 اهم سیاستهای آموزش وپروش
1-تقویت تحقیقات کاربردی وتعقیب تحقیقات بین المللی وملی
2-تعامل با صاحب نظران سیاستگذاران و رهبران آموزش در جهت بهبود سیاستها
3-تقویت میزان پاسخگویی نظام آموزشی

اصلاح ارزشیابی برنامه درسی وتحلیل اجزای نظام آموزش عمومی برپایه تغییر وتحوّل وضع اجتماعی آموزش معلمان
تقویت تفکر استدلال دانشآموزان وارزیابی مداوم آنان

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 02:16:00 ق.ظ ]