همان طور که در فصل گذشته گفته شد در نگارش حاضر مقصود ما ازجایگاه اجتماعی ناظر به دو مفهوم منزلت انسانی و منزلت اجتماعی می باشد. در بخش پیش به بررسی منزلت انسانی زن پرداختیم و اکنون به تبیین نظری مفهوم منزلت اجتماعی خواهیم پرداخت. در بحث از منزلت اجتماعی مهمترین عامل تعیین کننده، پایگاه اجتماعی می باشد. در واقع پایگاه ها و نقش ها تأثیر بسزایی در شکل گیری منزلت اجتماعی و به تبع آن جایگاه اجتماعی دارا هستند. از این رو پیش از هر چیز به سراغ دائره المعارف علوم اجتماعی رفته و در آن کلید واژه ی پایگاه اجتماعی را بررسی می نماییم.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۱-پایگاه اجتماعی
ساروخانی ذیل مقوله پایگاه اجتماعی می نویسد: «از نظر آبرون و نیمکف پایگاه عبارت از ارزشی است که یک جمع و گروه یا جامعه برای نقشی خاصی قائل می‌شوند….به بیان لینتن [۳۹] نیز پایگاه اجتماعی عبارت از وضعی است که یک فرد در زمان معین و نظامی خاص احراز می‌کند… و عواملی چون نژاد، نسب، مذهب و فرهنگ که هر یک بر حسب جامعه، اعتباری خاص به افراد می‌بخشند در سنجش پایگاه اجتماعی مطرح می‌شوند».[۴۰]
زیبائی نژاد نیز معتقد است که پایگاه موقعیتی است در الگویی ویژه و موقعیت هر شخص را در رابطه با کل جامعه نشان می‌دهد. پایگاه جدای از فردی که آن را اشغال می‌کند، مجموعه‌ای از حقوق و تکالیف مشخص است. در این میان نقش، جنبه‌ی پویایی پایگاه را نشان می‌دهد. هنگامی که فرد حقوق و تکالیف مربوط به پایگاه را رعایت می‌کند، نقش خود را ایفا کرده است. پس نقش و پایگاه جدایی ناپذیرند. وی در ادامه می افزاید از نظر لینتون جامعه شناس، تقسیم و انتساب پایگاه ها ( نقش ها) در ارتباط با جنسیت معیاری پایه‌ای در همه‌ی نظام های اجتماعی است. همه جوامع روش‌ها و فعالیت های متفاوتی برای زنان و مردان تعیین می‌کنند. [۴۱]
اصناف مختلف بشر گرچه به لحاظ گوهر وجودی و اصل انسانیت تفاوتی با یکدگیر ندارند، اما تفاوت های برخاسته از جنسیت از جمله تفاوت های روانی و جسمی هر صنف که هویت جنسی فرد را شکل می‌دهند، سبب ایجاد نقش های جنسیتی مختلف چه در بعد فردی و چه اجتماعی می‌گردد. از این رو اساس و ریشه‌ی « پایگاه اجتماعی» را باید در نقش های جنسیتی یافت.

۲-نقش‌های جنسیتی
نقش‌های جنسیتی از جمله موضوع هایی است که در دهه‌ های اخیر کانون توجه دانشمندان علوم اجتماعی قرار گرفته است . « نقش» در جامعه‌ شناسی به وظایف و انتظاراتی اشاره دارد که برای هر فرد بر حسب پایگاه اجتماعی‌اش تعیین شده است . بنابراین نقش جنسیتی عبارت است از « انتظارات غالب در یک جامعه درباره‌ی فعالیت‌ها و رفتارهایی که مردان و زنان می‌توانند یا نمی‌توانند در آنها درگیر شوند ».[۴۲] انتظار جامعه از مردان و زنان درباره ی نقش هایشان می تواند بر پایه ی تفاوت های طبیعی میان زنان و مردان شکل گرفته باشد، یا بر پایه ی فواید و نتایجی که از تقسیم کار جنسیتی به خانواده و اجتماع می رسد. لذا این مفهوم با مفهوم تقسیم کار جنسیتی یکسان نیست؛ زیرا مفهوم نقش، ناظر به انتظارات جامعه است که اساساً جنبه‌ی ذهنی دارد، در حالی که مفهوم تقسیم کار به تقسیم و توزیع واقعی کارها و فعالیت ها اشاره دارد. افزون بر این، مفهوم نقش علاوه بر کارها، ‌رفتارها و بنابر پاره‌ای از تعاریف‌، نگرش‌ها را نیز در بر می‌گیرد.
بنابراین می‌توان مفهوم نقش جنسیتی را با شاخص‌هایی چون اختصاص پاره‌ای وظایف و کارهای خانگی یا اجتماعی به یکی از دو جنس ( برای مثال ،‌اختصاص خانه‌داری به زنان و نان آوری به مردان) و نیز انتظار ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری متفاوت از هر یک از دو جنس ( مانند انتظار روحیه و رفتار عاطفه از زنان و سلطه جویی و حسابگری از مردان ) تعریف کرد. [۴۳]
توزیع و تفکیک نقش‌ها بر حسب جنسیت، پدیده‌ای جهان شمول است و پیشینه‌ای به درازای تاریخ دارد، اما دگرگونی در اندیشه‌های بنیادین فلسفه‌ زندگی بشر، تغییراتی در تبیین « نقش‌‌های جنسیتی» پدید آورده است که از آن به « بحران هویت جنسی» یاد می‌کنند. پیامد چنین بحران عظیمی تزلزل « پایگاه ها و جایگاه های اجتماعی» است که به دنبال آن شاهد فروپاشی نظامی‌های اخلاقی و مدنی خواهیم بود.
از این رو می‌توان گفت که ثبات یا تغییر «نقش‌های جنسیتی» تاثیر مستقیمی بر قوت و ضعف پایگاه‌های اجتماعی می‌گذارد. پس تبیین دقیق «نقش‌های جنسیتی» بر حسب مقولاتی هم چون، «هویت جنسی » ، «خاستگاه و مصادیق آن »… به تقویت و ثبات جایگاه های اجتماعی منجر خواهد شد.
۲-۱هویت جنسی
هویت، به بیان ساده تصویری است که هر فرد از خود دارد و با آن خود را از دیگران متمایز می‌کند. هویت همان «خود پنداره» است، ‌یعنی صفاتی که معتقدیم در ما وجود دارد؛ هر چند چنین اعتقادی تنها یک توهم باشد. پس می‌توان این خود پنداره را مجموعه‌ی احساسات و باورهای فرد درباره‌ی خود، و در بحث هویت جنسیتی مجموعه احساسات و باورهای فرد درباره‌ی صنفی که به آن تعلق دارد، تعریف کرد. دانش پژوهان و صاحب نظران این مبحث معتقدند که ویژگی‌های زیستی مادرزادی بر هویت جنسیتی و فعالیت‌های جنسی ما تاثیر پا برجاء و دائمی دارند.[۴۴]
بعلاوه نوع برخورد دیگران با شخص به منزله ی دختر یا پسر در ایجاد یا تثبیت این هویت اثر دارد. هر جامعه ای با قوانین رسمی یا هنجارهای غیر رسمی خود تعیین می کند که مرد و زن باید چه رفتارهایی داشته باشند؛ چه نقش هایی را می توانند یا باید بر دوش گیرند؛ و چه ویژگی های شخصیتی ای برای آنان مناسب است. بنابراین بر پایه ی شواهد علمی فراوان هویت جنسی هر فرد، اگرچه به کمک عناصر اجتماعی (مثل برخورد و تربیت والدین، نظام پاداشها و الگوگیری) شکل می گیرد، جنبه زیستی و روانی ای که به طور طبیعی در هر فرد وجود دارد، این هویت را استوار می سازد و به آن مشروعیت می بخشد. [۴۵]

۲-۲خاستگاه نقش‌های جنسیتی
از خلال مباحث جامعه شناختی ، سه دیدگاه برای تبیین خاستگاه نقش‌های جنسیتی به دست می‌آید:

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

 

 

طبیعت

فرهنگ اجتماع

صنعتی شدن

۲-۲-۱طبیعت به عنوان خاستگاه نقش‌های جنسیتی
ابتدا باید تصریح کنیم که مراد ما از واژه طبیعت ،‌در این مقام ،‌اعم از بیولوژی و امور روانی است . بنابراین نظریات زیست شناسان و روان کاوانی هم چون فروید در بیان خاستگاه تفاوت‌های مردان و زنان و رابطه‌ی آن با نقش نیز در همین بخش دسته بندی می‌شوند. همواره کسانی بوده‌اند که تفکیک نقش براساس جنسیت را به تفاوت‌های طبیعی میان زنان و مردان باز می‌گرداندند. چنان که هنوز هم تفاوت‌های روان شناختی یا تفاوت زن و مرد در فرزندزایی مبنای اکثر جوامع برای توجیه تقسیم پایگاه و نقش مردان و زنان است. در نگرش دینی تا حد بسیاری رابطه‌ی نقش / جنس به همین تفاوت مستند می‌شود. هر قدر تفاوت‌های میان مردان و زنان از نظر علمی ثابت شود این نظریه بیشتر قوت می‌گیرد. هر قدر رابطه‌ی بین نقش / جنسی به خاستگاه طبیعی مستند نشود، راحت‌تر می‌توان نقش‌های جنسی را به چالش کشید؛ زیرا در فرض مزبور تغییر رابطه‌ی نقش/ جنس میسور نیست.
هر قدر اهداف مشترک بیشتری برای خانواده و اجتماع تعریف شود تقسیم کار ضروری تر می‌شود. حال اگر این طرح با توجه به نیازهای خانه و توانایی‌های بیولوژیک و فیزیولوژیک اعضای آن باشد بیشتر دوام خواهد یافت. لذا بدیهی است در هیچ شیوه‌ای نمی توان فعالیت‌های هم عرضی که از نظر کمی و کیفی کاملاً یکسان باشند برای مردان و زنان تعریف کرد.[۴۶]
۲-۲-۲فرهنگ و اجتماع به عنوان خاستگاه نقش های جنسیتی
نظریاتی که تمایز نقش ها را بر اساس جنسیت به فرهنگ و اجتماع اسناد می‌دهند پر شمارند، که هر یک نیز اهداف متفاوتی را در پی می‌گیرند.
نظریه‌ی فمنیستی
در دوران نظریه پردازان فمنیستی، ‌یعنی دهه‌ های شصت و هفتاد میلادی، تفکیک مفهوم جنس و «جنسیت» مطرح شد. جنسیت (gender) مفهوم تازه ای بود که بنا شد نظریه‌ی جایگزین نظریه‌ی زیست شناختی تفاوت را سامان دهد .
اجتماعی شدن جنسیت به این معنا بود که زنانگی یک برساخته‌ی اجتماعی است. زن بودن، بنابر معیارهای فرهنگی و اجتماعی، به معنای ایفای نقش‌های خاص، مانند خانه داری و مادری است. بنابراین جامعه با ساختن انتظارهای معین از زنان و مردان، آنان را به ایفای نقش‌هایی متمایز وادار و تربیت کرده است. از نظر اینان نقش بیولوژیک زن در بارداری و زایمان پشتوانه‌ای کافی برای توجیه تمایز نقش ها به دست نمی دهد.
گفتنی است نظریه های فمنیستی در بازگرداندن تمایزهای نقش ها به فرهنگ یا عناصر فرهنگی همرأی نیستند. فمنیسم در بستر مدرنیته به دنبال ایجاد مفهومی از برابری بود که نقش های جنسیتی را بر نمی تابید.[۴۷]

نظریه جامعه شناختی کارکردی
نظریه‌های کارکردی، بر تقدم رتبی و اساسی کل و ساختارها بر اجزا متمرکزند. پس بر اساس این نظریات مصالح اجتماعی نیز به گونه‌ای بر مصالح فردی تقدم دارند. در این نظریه‌ها هم چنین، یک پارچگی عناصر سازنده‌ی نظام اجتماعی که وحدت کارکردی نامیده می‌شود نیز ضروری است. هر جزء در جای خود وظیفه‌ی مناسب خود را انجام می‌دهد که این امر تعادل کارکردی نامیده می‌شود.
در این نظریه‌ها انتظارات مشخصی از افراد و گروه ها، متناسب با پایگاهی که دارند، وجود دارد. این انتظاراها نیز ارزش‌گذاری شده اند که ارزش یابی ها در نهادینه کردن رفتار بسیار اثر گذارند.
تالکوت پارسونز یکی از نظریه پردازان کارکرد گرایی ساختار بود که دیدگاهش از پایان جنگ جهانی دوم تا میانه‌ی دهه ۱۹۶۰در قلمرو زبان انگلیسی بر نظریه‌ی اجتماعی سیطره داشت. بر اساس نگرش وی هر جزئی موظف است برای حفظ تعادل کل، وظیفه و نقش معین خود را ایفا کند. این نگرش کلان درباره‌ی خانواده و ارتباط خانواده با نظام بیرونی اجتماع نیز وجود دارد. بنابراین پارسونز بر تمایز نقش ها طبق الگوی «مرد نان آور و زن خانه‌دار» تاکید می‌ورزد. حفظ این الگو هم به سود خانواده و هم به سود اجتماع بزرگ‌تر است. البته وی بر نقش نظام‌هایی از انتظارها نیز تاکید می‌کند و معتقد است این انتظارها هستند که روابط بازیگر را به شیوه‌هایی کنترل می‌کند که به گونه‌ای تنگاتنگ با نیازهای کارکردی خود جامعه پیوند دارد. به عبارت دیگر سامانه‌ی جامعه برای حفظ کارکردهای خود به تنظیم نقش‌های افراد در همه‌ی موارد حتی خانواده می‌پردازد.[۴۸]
۲-۲-۳تأثیر صنعتی شدن بر نقش‌های جنسیتی
مسئله تقسیم نقش بر اساس جنسیت از محورهای مهم اثر گذاری توسعه ی صنعتی است،‌ در آغاز دوره‌ی صنعتی شدن، ‌تمایز نقش‌ها تحکیم می‌شود و سپس این امر دچار دگرگونی‌های دیگری می‌شود. سرمایه‌داری و پدیده‌ی مدرنیته نیز با تأکید بر سه محور اصلی یعنی کار سیاست و زندگی شهری بر این تاثیرات متضاد در زندگی زنان افزودند:
در دوره‌ی اول با آغاز انقلاب صنعتی در سده‌ی نوزدهم و پیدایش کارخانه‌ها و تعاریف جدید از کار و تولید ، ارزش ها تغیر یافت. یافتن پول، سود، اصالت یافتن لذت و انباشتن سرمایه در واقع نظامی ایجاد کرد که در آن کارهای مزدی ارجحیت فرهنگی بیشتر یافت. بنابراین آنچه در این میان اثر گذار بود فقط نظام سخت افزاری دوره‌ی صنعتی نبود بلکه پیامدهای اجتماعی و فرهنگی آن در ارزش گذاری نقش‌های متمایز نیز بسیار مهم و قابل توجه بودند.
در دوره‌ی دوم با ادامه‌ی راه صنعتی شدن و گسترش نظام‌های سرمایه‌داری معیار فوق به گونه‌ای دیگر بر نقش‌های جنسیتی اثر گذاشت. در این دوره عناوین جدیدی پیدا شدند که هر یک به گونه‌ای بر نقش های جنسیتی اثر نهاد. البته پرداختن به تاثیر هر یک از این عوامل از حوصله‌ی این نوشتار خارج بوده و ما تنها به ذکر نام آنها بسنده می‌کنیم، این عناوین عبارتند از :
۱-تخصیصی شدن کار و تشکیل موسسات مختلف خدماتی و اجتماعی
۲-استقلال اقتصادی زنان
عکس مرتبط با اقتصاد
۳-افت اقتدار در خانواده و گسترش ائدیولوژی های فرد محور.[۴۹]

۲-۳بحران هویت جنسی و پیامدهای آن
از اوایل دهه ۱۹۷۰، ‌دولت های غربی متاثر از نظریه‌های علوم اجتماعی و نظام سرمایه‌داری برای از بین بردن نابرابری در نقش های زنان و مردان، سیاست گذاری‌ها جدیدی کردند که نتیجه‌ی آن اجرای الگوی تشابه جنسیتی بود. زیبایی نژاد به مواردی از این پیامدها اشاره می نمایند که عبارتند از:
اول: تغییر در خود پنداره‌های زنان و مردان (هویت جنسی) به کاهش تمایل به رفتارها، نگاه ها و احساسات زنانه و مردانه در هر یک از دو جنس می انجامد و نتیجه آن کم شدن جذابیت زن و مرد برای یکدیگر است. این امر بیش از همه،‌ بر نهاد خانواده تاثیر گذاشته است. کم شدن انگیزه‌های تشکیل خانواده، افزایش تک زیستی،‌ تزلزل در ساختار خانواده کم شدن اثر گذاری خانواده، کاهش نقش زن و افزایش طلاق ناشی از آن است که هر یک از دو جنس،‌ موجودیت خود را به منزله‌ی صنفی مستقل و کارآمد در نظر نگرفته و به ایفای نقش‌های خاص علاقه‌ای ندارند و برای این منظور آموزش ندیده‌اند.
دوم: تغییر الگوی روابط جنسی ، پیامد دیگر اختلال در هویت جنسیتی است. در دهه اخیر به دلیل کم رنگ شدن مرزهای جنسیتی توجه به صفات جنسی،‌ چون حیا و عفاف در زنان و غیرت در مردان تضعیف و تمایل به کنار گذاشتن اصول ثابت اخلاقی و مصالح اجتماعی بیشتر شده است .
سوم: تغییر در خود پنداره‌ی زنان به تغییراتی در نظام ارزشی و آرمان های آنان می‌ انجامد و آن گاه که ایشان میان وضع موجود و آرمان‌های خود تفاوت‌هایی معنا دار مشاهده کنند در پی تغییر وضعیت اجتماعی بر می‌آیند. بنابراین می‌توان شکل گیری جمعیت‌های زنانه برای پی گیری مطالبات خویش و تقویت جنبش‌های زنان را از پیامدهای تحول در هویت جنسی دانست.
چهارم: تحول در الگوی مشارکت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نیز از پیامدهای مهم تغییرات هویتی است. از دهه ۱۹۶۰ بویژه شاهد حضور گسترده‌ی زنان در مشاغل اقتصادی و مناسب سیاسی ای هتسیم که مردانه تلقی می‌شد.
پنجم: افزایش شبهات ذهنی درباره‌ی آموزه‌های دینی که بر تفاوت نقش ها و حقوق زن و مرد تاکید می‌ورزند، پیامد دیگر تحولات هویتی است.
ششم : افزایش بیماریهای مختلف بویژه اضطراب و افسردگی و افزایش تخاصمات و کاهش کارآمدی در خانه و اجتماع نیز از دیگر نتایج تحولات هویتی می‌باشد.[۵۰]
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
تمامی موارد نامبرده حاکی از اهمیت نقش های جنسیتی و ضرورت تفکیک میان آنها می باشد. باور نقش های جنسیتی بر باور هویت جنسی متفاوت مردانه و زنانه مبتنی است. به عبارت دیگر، نقش های جنسیتی رفتار هویت جنسی اند. بنابراین هویت فرد با بن مایه های طبیعی و روانی و کارکردهای متفاوت دو جنس، منشأ تفاوت در نقش هاست که نفی آنها به بحران روان شناختی، اختلال عملکردی و مسائلی دیگر خواهد انجامید. [۵۱]

فصل سوم: بررسی جایگاه اجتماعی زن در کتاب مقدس عبری
مقدمه
در فصل حاضر به بررسی جایگاه اجتماعی زن در کتاب مقدس عبری خواهیم پرداخت. ما این موضوع را ذیل دو بخش یعنی منزلت انسانی و منزلت اجتماعی زن مورد مداقه قرار می دهیم. در بخش اول ذیل سه مولفه ی روایت آفرینش، زن و شر وخطابات متن در صدد تبیین منزلت انسانی زن در متن عبری خواهیم بود. در بخش دیگر با بررسی نقشهای تعریف شده برای زن در خانواده و جامعه منزلت اجتماعی زن را تبیین می نماییم.
بخش اول : بررسی منزلت انسانی زن در کتاب مقدس عبری
۱-روایت آفرینش
«قصه آفرینش تورات، خلقت آدم و گناه اولیه و هبوط او چون کابوسی معرفت انسان را در طی چند هزار سال زیر فشار قرار داده است. این کابوس هنوز بشریت را رها نکرده است ».[۵۲]
روایت آفرینش اسطوره ای است که اساس و بنیان ادیان بوده و بویژه در ادیان ابراهیمی (یهودیت ،اسلام و مسیحیت) شباهت های زیادی با یکدیگر دارد. به کارگیری کلمات خاص جهت نامیدن زن و مرد، زمان آفرینش و چگونگی آفرینش هر یک و علت آفریدن زن، از جمله نکاتی است که در این داستان به آن اشاره می شود. از این جهت بررسی این داستان به عنوان عامل زیر ساخت و بنیادی نوعی تفکر در مورد«زن» درخور توجه می‌باشد.
۱ -۱ اشتراک زن و مرد در اصل انسانییت
کتاب مقدس عبری دو روایت متفاوت از آفرینش اولین زن و مرد مطرح می نماید. اولین روایت در فصل اول سفر پیدایش و دومین روایت در فصل دوم این کتاب مطرح می شود. هر چند که به طور مرسوم روایت دوم به عنوان دنباله و ادامه روایت اول قلمداد می شود اما هر یک حاوی نکات متفاوتی هستند. در روایت اول به آفرینش برابر و همزمان زن و مرد اشاره شده که در آن هر دو شبیه خدا خوانده می شوند و پیوسته با وظایف زایایی و تولید مثل تقویت می شود[۵۳]. در این روایت پس از اینکه ماجرای آفرینش جهان در پنج روز بازگو می شود در روز ششم خدا می فرماید:
حکومت کنند»[۵۴].
در این آیه به آفرینش انسان اعم از زن و مرد اشاره شده که بر این اساس نوع انسان شبیه به خدا آفریده شده است و نوع انسان حاکم بر موجودات زمین خوانده می شود. در این روایت هیچ نشانی از برتری یک جنس بر جنس دیگر موجود نیست و زن و مرد به لحاظ مرتبت و جایگاه انسانی هم ردیف و مشابه یکدیگر می باشند. در ادامه، آیه ۲۷ ، می خوانیم:

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 05:42:00 ق.ظ ]