مبنای اساسی نظریه های که توسط جنبش فمینیسم یا طرفداران آن مطرح می شود را با نابرابری جنسیتی، ستم جنسی و تفاوتهای جنسیتی تشکیل می داد. به طوریکه در جرم شناسی فمینیستی ۳ پیش فرض اصلی این بود که زنان از نظر ساختاری در جامعه در وضعیت نامساعد و نامطلوب قرار دارند و این به خاطر سلطه تاریخی مردان در همه ابعاد جرم شناسی است. تاکید اصلی بر نابرابری جنسی و توجه به انواع خاصی از جرایم است که بر علیه زنان صرفاً به خاطر زن بودنشان ارتکاب می یابند، مانند: خشونت ، بخش عمده جرم شناسی فمینیستی هم در صدد آشکار کردن زوایای پنهان خشونت علیه زنان است. جرم شناسی فمینیستی سعی کرد از آمیختگی جنسی از اصول مبارزاتی جنبش از اصول مبارزاتی جنبش های فمینیستی این بود که ضمن جستن از ره آوردهای مثبت تجدد و مدرنیته، جوانب مردسالار مدرنیسم را به نقد بکشند. بنابراین می بینیم که فارغ از شکل و نوع جهان بینی جوامع آن چنانکه در درجه نخست برای این حرکت مهم است توجه به نقش فراموش شده زنان است.
اصالت دادن به انسانیت افراد بدون توجه به جنسیت او از اهداف هم آنان بود[۵۳]. جرم شناسی فمینیستی تاکید روی این مساله دارد که متغیر جنسیت باید به عنوان یک متغیر اساسی در مطالعه پدیده بزهکاری مد نظر قرار گیرد. جنبش مورد بحث در عرصه جرم شناسی هم مثل سایر عرصه ها با تنوع و تشت آرا مواجه است. به گونه ای که متناسب با مکاتب و عقایدی که در این عرصه وجود داشت هر کدام با نحوی سعی می کند پدیده بزهکاری زنان را توجیه نمایند.
بند اول: انواع جرم شناسی فمینیسم
جرم شناسی فمینیستی یک مکتب تئوریک نیست. به خاطر اینکه مجموعه ای از گرایشات و عقاید مختلف و متنوع در آن یافت می شود. فراموش شدن زنان در طول تاریخ باعث شده است پس از شکل گیری جنبش های طرفدار حقوق آنها تمام خواسته های تاریخی خود را در این جنبش جستجو کنند. شاید سالیان در ازای طول بکشد تا درستی این نظریات اثباتی رد شود. با این حال از بین این گرایشات در عرصه جرم شناسی ضخیم برخی گرایشات دارای چارچوبی مشخص و نیز به دنبال اهداف معین در این عرصه هستند.
۱-فمینیسم لیبرال: از نظر آن ها مهم ترین عنصر در جامعه خود می باشد و رعایت حقوق او نیز مهمترین عنصر اصل اجتماع است. به خاطر تسلط مردان در تمام عرصه ها شاهد نوعی نژادپرستی در عرصه جنسیت هستیم. به همین دلیل مبارزه با جنس گرایی، همچنین برخورداری زنان از حقوق برابر و افزایش فرصتهای زنان در جامعه از مهم ترین خواسته آنهاست.
۲-فمینیسم مارکسیستی: آنها به حقوق سنتی زنان توجه نمی کنند. بلکه بیشتر توجهشان روی موقعیت اجتماعی زنان بود. آنها سعی می کردند این جایگاه را براساس مضمون کار با دستمزد و کار بدون دستمزد ارزیابی کنند. از نظر آنان کار خانگی که زنان عمدتاً مشغول آن هستند کاری است بی مزد و گونه ای از استثمار و بهره کشی مردانه است. در جامعه اگر زنان دارای شغل هستند بیشتر به مشاغل با دستمزد پایین مشغولند. مردان چون ابزار تولید را در اختیار دارند و در نتیجه در روند تقسیم کار خواسته های خود را به زنان تسهیل می کنند. آن ها فرودست بودن زنان را به خاطر عدم ان ها به ابزار تولید می دانند. این گرایش رفتار بزهکارانه را به تضاد میان در جنس مربوط می داند که در اثر نابرابری اقتصادی پدید آمده است[۵۴].
عکس مرتبط با اقتصاد
۳-فمینیسم رادیکال: به نظر آنان نفوذ روابط مرد سالارانه در تمام ابعاد زندگی مردان که از آن به عنوان رنجهایی که زنان متحمل می شوند یاد می کنند، باعث شده است که زنان زیر ستم جنس مردان درآمده طبقه ای سرکوب شده لقب گیرند.
۴-فمینسیم سوسیالیستی: این جریان تاثر از گرایش رادیکال بوده و سعی می کرد ایرادات و انتقادات وارد برآن را مطرح سازد از نظر آنها زنان هم در قلمرو خصوصی و هم در محیط اجتماعی مورد استثمار و بهره کشی مردان بوده اند. از نظر آنها فرایندی که جوامع غربی طی کرده است. ماحصلش تبدیل شدن زن به متاعی بوده است که تنها برای داد وستد بکار می رود. این رویکرد بر اجتماعی شدن زنان و مشارکت آنها در جامعه و نهادهای تاثیر گذار آن تاکید داشتند. از نظر آنها زنان در حوزه زندگی خصوصی و عمومی مورد بهره کشی مردان بوده اند. در عصر حاضر و در جوامع سرمایه داری هم بهره برداری از جسم زنان امری رایج شده است. از نظر آنها باید با ایجاد تغییرات بنیادی به نحوی که بتواند کنترل جسم و کارکردهای تولید گرایانه خود را حفظ کند این مساله مقابله کرد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۵-فمینسیم فرهنگی: توجه عمده این گرایش به شکل گیری نوعی فرهنگ زمانه در جامعه است. آنها با تاکید و پاسداشت ویژگیهای زیستی و روانی خاص زنان و نکوهش ویژگیهای زیستی و روانی خاص زنان و نکوهش ویژگیهای مردانه به دنبال نوعی گفتمان جنسیتی با تاکید بر مسائل مختص به جنس زنان هستند.
بند دوم: نقد بر جرم شناسی فمینیسم
به خاطر وجود گرایشهای متعدد در جرم شناسی فمینیسمی این رویکرد جرم شناسی دارای جرم شناسی دارای انسجام در تئوریهای و اهداف شخص نمی باشد. شاید علت این مساله پرداختن به مسائل سیاسی و فلسفی باشد که در آن ها را از توجه نمودن به ساز و کارهای جرم شناسان باز داشته است. برخی از محققین معتقدند که این گرایش در تفهیم پیام خود شکست خورده است در حالیکه در نیمه اول قرن ۲۰ با دلایل قانع کننده ای وارد عرصه اجتماع شده بود. ولی با طرح بحثهای تفرقه انگیزانه از مسیر خود دور شده است. حتی به نظر برخی دچار استحاله شده است.
۱-ایجاد شکاف بین مردان و زنان از طریق افزایش حس بی اعتمادی و توجه به تفاوتهای آنها به جای شباهتها در برخی از برحه های زمانی کار به آنجا کشانیده شده است که نهضت مردان نیز شکل می گیرد. مسلماً این بخاطر انحراف جنبش فمینسم و دور شدن آنها از مسیر اصلیشان می باشد.
۲-افراط در بزرگنمایی تفاوتهای جنسیتی از طریق عدم توجه به آداب و رسوم پذیرفته شده در جوامع که برخی تفاوتهای جنسیتی را نهادینه ساخته است وجود تفاوتهای زیستی اجتماعی زنان و مردان اجتناب ناپذیر است. نمی توان در مورد همه این تفاوتها رای به برابری زنان و مردان داد. مگر اینکه بخواهیم جامعه ای نوپا بر پایه باور های این قبیل دیدگاه ها بنا کنیم. امری به نظر غیر ممکن می رسد[۵۵].
۳-تفکیک اجتماعی بین زنان و مردان: در سطح جامعه شاهد افزایش حضور اجتماعی زنان هستیم. بنابراین مساله را به معنای تفکیک اجتماعی زنان از مردان تفسیر کنیم. بلکه پس از قرنها فرصتی برای زنان خواهم شده است که با حضور اجتماعی از استعدادهای خود به بهترین شکل بهره ببرند.
جرم شناسی فمینیستی خاطر حضور افکار افراطی جناح راست دچار تضعیف شد و علی رغم تحولات مهمی که در زنان به دنبال داشت با این حال شاهد برخی تبعیض ها در زندگی آن هستیم. بیشتر آنها دارای مشاغل کم در امد هستند و همچنان در برخی جوامع عنوان جنس دوم شناخته می شود.
گفتار چهارم: جرم شناسی بزه دیده شناسی
یکی از شاخه های بزه دیده شناسی می باشد که بررسی نقش بزه دیده یعنی قربانی جرم در تکوین پدیده مجرمانه بزه نحوه حمایت از وی و نیز اتخاذ تدابیر پیشگیرانه از بزه دیدگی مبادرت می ورزد. باید اذعان نمود رویکرد نخست بزه دیده شناسی به مقصر انگاشتن بزه دیده بوده است که این نوع بزه دیده شناسی متمرکز بر تبیین مولفه های جامعه شناختی و مردم شناختگی است. در این بررسی تنها بر روی نقش بزه دیده در وقوع جرم و میزان مسئولیت او تمرکز نکرده بلکه با توجه به موقعیت بزه دیده که او را در معرض بزه دیدگی قرار می دهد. به حمایت از بزه دیده در کاهش بزه دیدگی و کسب های وارده بر او تلاش می کند. کم کم جرم شناسی به سمت حمایت بزه دیدگان گام برداشت و بزه دیده شناسی حمایتی را مورد مطالعه قرار داد و با این استدلال که بزه دیده یا افراد تحت تکفل و وابسته به او در هر حال بزه دیدگی را تجربه کرده و متحمل مشکلات مادی و معنوی و روانی و عاطفی شده اند بر این باور که نظام کیفری باید در سیاستگذاری های تقنینی- قضائی خود مصالح و منافع بزه دیدگان را پیش از گذشته مورد توجه قرار داده و به جبران خسارت مادی او و مجازات بزهکار برای تسکین خاطره بزه دیدگان بسنده نکنند. کم کم جرم شناسی تبدیل به یک چنین مبارزاتی شد که دفاع از بزه دیده و مبارزه برای بهبود سرنوشت او و ارائه کمک و خدمات اجتماعی و حقوقی بزه دیدگان و تلاش در جهت ترمیم آثار سوء ناشی از بزه دیدگی را هدف خویش قرار می دهد.

پایان نامه

بند اول: چهارچوب مطالعات بزه دیده شناسی
بزه دیده شناسی یکی از شاخه نوین جرم شناسی که به مطالعه بزه دیده مستقیم جرم می پردازد و مجموعه اطلاعات زیست شناسی، روان شناسی و جامعه شناسی مربوط به او را مشخص می کند. این گرایش همچنین مشخصات فرهنگی و اجتماعی بزه دیده و روابط او با مجرم و سهم وی را بر ارتکاب جرم بیان می دارد.
بزه دیده شناسی و گذر زمان دارای ۲ گام و رویکرد مهم بوده است:
۱-رویکرد اول: که بر روی نقش قربانی و میزان تقصیر او در ارتکاب عمل مجرمانه می پرداخت و تقسیم بندی های مختلفی در این زمینه توسط مندلسون، هانتیگ و… بوجود آمد که در همه آنها چگونگی شرکت بزه دیده در فرایند شکل گیری جرم بحث می شود و در مباحث آتی مفصلاً توضیح داده خواهد شد.
۲-رویکرد دوم: پس از توجه به بزه دیده به عنوان یکی از علل تکوین جرم، نقش بزه دیده، در دادرسی کیفری مورد توجه قرار گرفت. در آیین دادرسی کیفری از دیر باز حقوق شاکی اهمیت خاصی داشته است لکن مطالعات نشانگر آن است که این میزان توجه در نهایت منجر به تحقق رضایت خاطر مجنی علیه نمی شد. بنابراین به عنوان گام دوم در بزه دیده شناسی بزه دیدگان صرفنظر از نقششان در تکوین جرم به عنوان اشخاص مظلوم و خسارت دیده مورد توجه قرار گرفتند که باید از اقدامات حمایتی بهره مند شوند.
با این رویکرد در آئین دادرسی کیفری در مراحل اقامه دعوی، تحقیقات اولیه، دادرسی، دادگاه و اجرای حکم حقوقی برای شاکیان و بزه دیده گان پیش بینی شد. برای ترتیب در بزه دیده شناسی ثانویه، مجنی علیه استحقاق حمایت پیدا می کند چه خود در وقوع جرم، مقصر باشد یا خیر.
در صورت اصطلاح ترمیم[۵۶] در عدالت ترمیمی در جهت احیای حقوق شاکی از سوی متهم در نظر گرفته شده است.
علاوه بر خسارات مادی و معنوی که در بزه دیده شناسی ثانویه مورد توجه قرار گرفته است نوعی دیگر از خسارات نیز محل توجه است. وقوع جرم باعث ایرادگو نه ای از نا ملایمات عاطفی و روانی بر مجنی علیه است. مثلاً جرایم خشونت بار آثار روانی ناشی از لزوم تا مدتها مجنی علیه را می آزارد و موجب اختلال در زندگی عادی و روزمره وی می شود.
بند دوم: بزه دیده در تحولات اخیر کیفری
یکی از رویکردهای مهم نظام عدالت کیفری تحت تاثیر تحولات بزه دیده شناسی در رویکرد قربانی جرم کلیدی مرکزی است. این رویکرد باعث شده است که توجه به نیازهای بزه دیده و حقوق وی در نظام عدالت کیفری گسترش یابد. در پی تحولات نوین با رویکرد در ایالات متحده امریکا در قانون حقوق بزه دیده در سال ۲۰۰۴ توسط کنگره به تصویب رسید. در این قانون حقوقی برای بزه دیدگان به رسمیت شناخته شده و تلاش شده است که راهکارهایی برای اجرای آن در فرایندهای نظام عدالت کیفری در نظر گرفته شود این حقوق عبارتند از: حمایت در مقابل متهم، اطلاع و حضور در جلسات دادگاه، ستیزه شدن اظهارات بزه دیده، مشاوره با وکیل دولت، جبران به موقع و کامل رسیدگی سریع و رفتار کرامت مدار.
الف-حق حمایت از بزه دیده در مقابل متهم
حق بزه دیده در حمایت از وی در مقابل متهم از جمله حقوق وی به حساب می آید. این حق از این جا نشات می گیرد که پس از اعلام شکایت بزه دیده این امکان وجود دارد که متهم، بستگان و یا دوستان وی در صدد برآیند که با تحت فشار قرار دادن بزه دیده، جریان دادرسی را به تاخیر انداخته و یا آن را منحرف سازند. لذا دستگاه عدالت کیفری وظیفه دارد که از بزه دیده در مقابل فشارها و یا آسیب هایی که ممکن است از طرف متهم بر بزه دیده وارد شود از بزه دیده حمایت کند. این حمایت می تواند از طریق حمایت فیزیکی وبرقراری محیطی امن برای بزه دیده و یا همراهی پلیس در دادگاه قبل و یا بعد از آن صورت پذیرد.
ب-حق اطلاع از هرگونه جلسات دادگاه
بزه دیده حق دارد که از هر نوع جلسات رسیدگی دادگاه و تصمیمات آن باخبرشود. این جلسات متنوع می باشد. در این جلسات با بررسی واقعه مجرمانه و رفتاری که بزهکاری با بزه دیده انجام داده موجب ایراد خسارت بدوی شده است، پرداخته می شود. بزه دیده باید از جلسات آگاه بوده تا بتواند به موقع نسبت به اعلام نظرات خود اقدام کند.
جلسات دیگری که ممکن است در مورد جرم برگزار شود جلسات مربوط به بررسی اعطایی آزادی مشروط به متهم، بزهکار می باشد. این نوع جلسات به دلیل این که باعث رهایی بزهکار می شود. باید به اطلاع بزه دیده رسیده تا بزه دیده با حضور در این جلسات نظر خود را بیان کند. همچنین هر نوع جلسه ای که نتیجه آن رهایی یا آزادی متهم باشد باید به اطلاع بزه دیده برسد.
به دلیل اهمیت حق اطلاع بزه دیده اعلامیه اصول باید در بند الف ماده ۲ به دولت ها توصیه می کند که شیوه های قضایی و اجرایی را برای پاسخ گویی به نیازهای بزه دیدگان تا بتوانند بزه دیدگان را از نقش و قلمروشان زمان بندی و روند پیشرفت رسیدگی وضعیت پرونده شان آگاه سازند.
ج-حق حضور در تمامی جلسات اداری
بزه دیده حق دارد در تمامی جلسات دادرسی شرکت کند. لزوم اجرای این حق به اندازه ای است که می تواند گفت در صورت عدم اجرای آن می توان جلسه دادرسی را عادلانه حساب آورد. حضور بزه دیده باعث می شود که وی در مواقع لزوم در مورد آسیب ها و صدماتی که از نامید بزهکار متوجه شده است، سخن بگوید و از روند موضوعات مطرح شده در دادگاه نیز مطلع شود. همچنین با توجه به اینکه در نظام عدالت کیفری بزه دیده به عنوان شاهد نگریسته می شود تمامی جلسات دارای باعث می شود که بزه دیده در مواقع لزوم جهت اثبات ادعای خود سوگند یاد کند.
د-حق مشاوره با وکیل
بزه دیده به طور قطعی حق دارد که با وکیل دولت در خصوص پرونده مطروحه مشاوره کند. این حق به این دلیل در نظر گرفته شده است که داستان برای طرح و پیگیری دعاوی در دادگاه ها می تواند برای خود وکیلی انتخاب کند. این وکیل پی از آنکه دادستان تصمیم بر اقامه دعوا و ایراد اتهام به فردی نمود، از طرف دادستان پیگیری حقوقی دعوی را انجام می دهد.
بزه دیده حق دارد که با وکیلی که دولت برای پیگیری دعاوی دادستان تعیین کرده است، نیز مشاهده نماید و وکیل دولت نمی تواند به دلیل این که از طرف دادستان و نه از طرف بزه دیده وکالت امور را به عهده دارد، از ارائه نظر یا مشاوره حقوقی به بزه دیده خودداری کند.
ذ-حق جبران به موقع و کامل خسارت
جبران خسارت از مهمترین حقوق و نیازهای بزه دیده به شمار می آید. به واسطه جبران خسارت نه تنها کسب واژه به بزه دیده ترمیم می یابد. بلکه این عمل نشان دهنده این است که بزهکار به اشتباه خود پی برده است. منظور از جبران خسارت نیز امری فراتر از پرداخت غرامت است. زیرا پرداخت غرامت از مصادیق جبران به حساب می آید.جبران خسارت عبارت از بازگرداندن مال، پرداخت پول برای آسیب یا زیان وارد شده پرداخت هزینه هایی که به دنبال بزه دیدگی حاصل شده خدمات رسانی و ترمیم حقوق بزه دیده خانواده یا بستگان او که اصولاً بر دوش بزه دیده یا انتخابش ثالثی است که در برابر نمیگویند. اهمیت جبران به موقع و کامل خسارت کمتر از خود جبران خسارت نیست. زیرا در صورتی که آسیب ها بزه دیده یا به موقع و به صورت کامل ترسیم نماید و یا اینکه به دلیل عدم شناسایی کامل آسیب ها چه در هنگام وقوع بزه و یا پس از آن و همچنین آسیب هایی که در طی فرایندهای عدالت کیفری به وقوع می پیوندد، نتوان کلیه آسیب های بزه دیده را جبران کرد. در این صورت بزه دیدگی و درباره ی بزه دیده تحمیل می شود.
س- حق رسیدگی سریع و بودن تاخیر
بزه دیده حق دارد که جلسات رسیدگی دادگاه به سرعت و بدون تاخیر غیر معقولی تشکیل شود. هر چند که دستگاه عدالت کیفری بتواند سریع تر به بررسی آسیب ها و نیازهای بزه دیده پس از وقوع بزه بپردازد، به همان میزان در جهت کاهش میزان شدت آسیب ها به بزه دیده کمک کرده است.
ط-حق رفتار کرامت مدار یا بزه دیده
بزه دیده که با احترام با وی رفتار شود رعایت احترام و رفتار کرامت مدار با بزه دیده از معیارهای دادرسی منصفانه نیز به حساب می آید. منظور از رفتار کرامت مدار، رفتار توام با احترام، گرامی داشتن و متناسب با موفقیت انسانی اشخاص و رعایت شان انسانی آنان است. حق بزه دیده برای رفتار کرامت مدار با وی مدارا با وی دارای آن چنان اهمیتی است که می توان گفت که در صورت فقدان آن بزه دیدگی دوباره به عنوان نتیجه ای غیر محسوس از فرایند های نظام عدالت کیفری بر بزه دیده تحمیل می شود.
فصل سوم :
مصادیق بزه دیدگی و بزه کاری زنان
مبحث اول: مصادیق بزه دیدگی خاص زنان
مسئله خشونت علیه زنان قبل از آنکه یک مسئله خانگی، محلی، شهری، کشوری یا منطقه ای باشد یک مساله جهانی است. بعضی از طبقات همچون زنان به دلیل عوامل خاص زیست شناختی و اجتماعی پیش زمینه و استعداد قبلی برای بزه دیده واقع شدن دارند و براساس یافته های جرم شناختی بزه کاران بالقوه قربانیان خود را غالباً از میان افرادی انتخاب می کنند که ارتکاب جرم بر روی آنها دارای خطر و هزینه های بالایی نباشد. بنابراین زنان به عنوان افراد بالقوه آسیب پذیرتر از مردان آماج های مطلوبی برای آنها محسوب می شوند. جنسیت افراد به عنوان یکی از عوامل مهم آسیب پذیری پیش تر افراد نام می برد که زنان را در جامعه آسیب پذیرتر از مردان می کند. استعداد ما پیش زمینه ی بزه دیدگی زنان را می توان هم در درون خانه و هم بیرون از آن بررسی کرد. در بیرون خانه به خاطر خصوصیات خاص زیست شناختی که آنها را سیل های مناسبی برای بزه کاران بالقوه قرار می دهد، ممکن است در معرض تمرینات جسمی و جنسی قرار بگیرند. در درون خانه به دلیل بالا بودن قلم سیاه بزهکاری به خشونت های خانوادگی آسیب پذیری زنان افزایش می یابد.
گفتار اول: مصادیق بزه دیدگی براساس نوع آسیب و صدمه
منظور از آسیب هر نوع ضرر و زیان، خسارت و صدمه به جان، مال، ناموس و آبرو و روح آدمی است که در اثر جرم بزه دیده متحمل می شود ضرر کلمه ای عربی و زبان لغتی فارسی است و غالباً ۲ کلمه را معادل یکدیگرند باهم به کار می برند. ضرر و زیان عنوان خاص قانونی است. اما در قانون تعریف نشده است و قانونگذار آن را بدیهی تلقی کرده و خود را از تعریف آن بی نیاز دیده است. آسیب های مادی وارد بزه دیده به ۲ دسته کلی یعنی آسیب های وارد بر مال بزه دیده و آسیب های وارد بر تمامیت جسمانی او تقسیم می شود.
آسیب های جسمانی عبارت است از ضرری که به حیات انسانی یا سلامت او وارد می آید. این نوع ضرر ممکن است به صورت ایراد ضرب و جرم بر بدن ایجاد مریضی، نقص عضو، از کار افتادگی دائم و موقت و بالاخره مرگ متجلی بشود. این نوع آسیب از جهتی شبیه آسیب مادی و از جمیعت دیگر همانند آسیب معنوی است و آسیب مالی خساراتی است که بر اثر ارتکاب جرم به اموال و دارایی های بزه دیه وارد می شود. آسیب مالی ممکن است به صورت از بین رفتن عین مال یا از بین رفتن منفعت آن و سرانجام از بین بردن حق ایجاد شود و نوع دیگر آسیب، آسیب های معنوی است که در متون قانون ما از آسیب و زیان معنوی تعریفی به عمل نیامده و فقط در ماده ۹ قانون آیین دادرسی به ذکر مصادیق تمثیلی آن اکتفا شده است. اما علمای حقوق در مقام تعریف ضرر معنوی تعابیر و تعاریف گوناگونی به کار برده اند. یکی از حقوقدانان در مورد تعریف ضرر معنوی می نویسد: در تعریف زیان معنوی دشوارتر است و برای این که مفهومی از آن به دست داده باشیم می توان گفت صدمه به منافع عاطفی و غیر مالی است: مانند احساس درد جسمی و رنج های روحی از بین رفتن آبرو و حیثیت و آزادی و سپس ادامه می دهد: باید دانست که تعیین مرز بین ضررهای مادی و معنوی به طور قطع امکان ندارد، زیرا بسیاری از صدمه های روحی و اخلاقی باعث ایجاد زیان های مالی نیز می شود و در روابط مالی شخص با دیگران نیز آثار نامطلوب دارد. به هر حال آسیب های معنوی به ۲ گروه تقسیم می شوند.
۱-زیان های وارد به حیثیت و شهرت به طور خلاصه انچه در زبان عرف، سرمایه یا دارای معنوی شخص است.
۲-لطمه به عواطف و ایجاد تالم و تاثر روحی که شخص با از دست دادن عزیزان خود با ملاحظه درد و رنج آن ها می بینند.
بند اول: خشونت جسمی
خشونت علیه زنان فقط به کتک زدن و تنبیه جسمی گفته می شود کلمات توهین آمیز شک بدبینی که در جماعت مردان آن را خوش غیرتی می دانند همان خشونت است. که بر زنان به اصول مردان ضعیفه اعمال می شوند.
و هیچ گاه نمی فهمد این زن از چه درد می کشد و چه می خواهد و چه رویاهای در سر دارد. بخش اعظم جامعه زنانی تشکیل داده اند که هیچ از خود و حقوقشان نمی دانند و زن خوب بودن را از کدبانو بودن شستن، رفتن، پختن و بچه داری می دانند و دلشان خوش است به موجودات از خود گذشته و پاکی هستند و بهشت زیر پای آنان است. زنان در همه دوران زندگی خود ممکن است با خشونت روبه رو شوند. خشونت جسمی همانطور که از نامش پیداست شیوه ای آزار و اذیت جسمانی، ضرب و جرح، کشیدن مو و سوزاندن، گرفتن و بستن، زندانی کردن، اخراج از خانه، کتک کاری مفصل همه از نمونه های بارز خشونت جسمانی علیه زنان است. زنان به دلیل قدرت بدنی کمتر از مردان مداوا تحت فشار و تنبیه بدنی و خشونت جسمانی قرار می گیرند.
بند دوم: خشونت جنسی
در تعریفی عام خشونت جنسی: هر نوع رفتار خشن، نامتعارف، غیر شرعی یا غیر قانونی جنسی، اعم از لمس کردن بدن تا تجاوز و شک حیثیت بدون رضایت خود و یا اعمال عنف علیه او از قبیل تماس بدنی، مزاحمت، ازار جنسی، فحشای اجباری، تجارت جنسی، تهیه عکس و فیلم مستهجن، قاچاق زنان، ختنه دختران، حاملگی اجباری و … را شامل می شود.
لکن خشونت جنسی در ارتباط زناشویی، تعریف خاصی را می طلبد و آن عبارت از هر گونه بد رفتاری جنسی زوج علیه زوجه برقرای ارتباط به روشی نامتعارف و یا اعمال عنف یا ایجاد رابطه جنسی، اجبار به ایجاد رابطه در زمان عادت ماهیانه و یا شیوه های غیر طبیعی، بی تفاوتی در ارتباط رابطه جنسی، قطع رابطه جنسی … را نام برد..
آنچه در فرهنگ عامه و باور اینکه با عقد ازدواج شوهر مجاز به هرگونه تمتع از زن می باشد.
دستاویز آنها اشاره به آیه ۲۲۳ سوره بقره[۵۷] و آیه ۳۴[۵۸] سوره نسا می باشد.که با سو تعبیر از آیات شریفه قرآن توانسته اند حقی را برای خود متصور شوند که فقط ناشی از تعبیر و نگرش ایشان و مصلح نگری به معنای عمیق است این طرز تفکر منجر به بی توجهی به عواطف و احساسات زن شده که در بسیاری از مواد زمینه ساز بروز چنین رفتارهایی می گردد.
از اثرات جسمی این قسم خشونت می توان از خونریزیهای مکرر، نازایی، نارضایتی جنسی، بیماریهای مسری مقاومتی، قطع قاعدگی، آثار ضرب و شتم، پارگی روده و در نتیجه عفونت و مرگ نام برد. در میان انواع خشونت گروه های جنسی بر زنان نقش انحرافات جنسی بسیار حائز اهمیت می باشد. به این معنا که این افراد کسانی هستند که اساس لذت جنسی آنان با رفتار اکثریت مردم عادی جامعه متفاوت است. این انحراف طیف وسیعی از روش های افراطی و نامتعارف جنسی را در بر گرفته و در حداکثر موارد همسرانی آنها را به آسیب های جنسی، جسمی و روانی دچار می سازد و مهمترین آنها عبارتند از سادسیم، مازوئیسم و جنون جنسیتی از آنجا که ایران آمار رسمی و دقیقی از میزان اینگونه رفتار و روابط زناشویی وجود ندارد و زنان قربانی این رفتار به علت شرم و حیای زیاد، ترس آنها و از دست دادن زندگی مشترک خود شدیداً تمایل دارند مشکل خود را در این زمینه پرده پوشی کنند تحقیق در این مورد حتی در مباحث نظری هم با بن بست های زیادی مواجه می شود. در ایران درجه پذیرش خشونت جنسی در خانواده ها بسیار بالا است در زمینه آن با تاکید مقنن ایران بر تمکین خاص از زوج مساعدتر می شود. تمکین عبارت است از اینکه زن خود را آزاد بگذارد برای شوهرش در هر مکان خود را بدست او دهد مگر در مواردی که قانون او را معذور شمرده است: مانند ایام حیض و مرض مانع تمکین لازم به ذکر است که تمکین به انواع عام و خاص تقسیم می شود لکن عدم تسریع قانونگذاری بر لزوم متعارف بودن تمتع جنسی زوج، آمیزش جنسی با شوهر به هر نحو که او خواستار باشد را متبادر به ذهن ساخته و زمینه ساز سو استفاده اشخاص می شود که با تمسک به این جواز قانونی، ایجاد رابطه ای ناسالم و نامتعارف یا بودن رضایت قلبی با همسر خود اقدام می نماید و چنانچه زن بخواهد از این موضوع امتناع نماید با عنوان ناشزه روبرو می گردد.
زوج مجاز خواهد بود ازپرداخت نفقه به او اجتناب ورزد پیامدی جز سر خوردگی، آسیب های روانی متعددوگاه واکنش های نادرست در بر نخواهد داشت و این در حالی است که در جوامعی چون امریکا دررابطه جنسی به عنف با زوج تحت عنوان کلی خشونت جنسی مورد برخورد کیفری قرار می گیرد و به نظر می رسد با برخورد قانونگذار و وجود ضمانت اجرا در ارتباط با چنین مواردی در کشور ماهم ضروری می باشد.
بند سوم:خشونت روانی
نوع دیگر از خشونت که عمدتاً در محیط خانوادگی بر زنانی اعمال می شود بدرفتاری یا به عبارت دیگر خشونت روانی است. این نوع از خشونت لزوماً همراه با خشونت های بدنی نیست و ممکن است به تنهایی به عنوان یک ابزار تحقیر کننده و تضعیف کننده روحیه علیه زنان، توسط شوهران به کارگرفته شود. این نوع از سوء استفاده از قدرت و خشونت هم دارای دامنه وسیعی از رفتار می باشد که مرتکب سعی می کند توسط آن اعتماد به نفس را از زن گرفته و همواره به او به عنوان جنس دوم بنگرد و این رفتار این چنین در طول زمان تکرار می شود.
در یک تعریف خشونت روانی در زندگی زناشویی از جانب زوج عبارت از هرگونه رفتار با کلامی که مرد با آن شرافت و آبرو و شخصیت و حرمت انسانی همسر خود مخدوش سازدو با عملکرد خود با ایجاد محدودیت بر زن موجب کاهش اعتماد به نفس، احساس حقارت، تخریب شخصیتی افسردگی و ایجاد حس عدم رضایت در زن گرددو به شکل مستقیم و غیر مستقیم .تزلزل روحی او را ایجاد می کند. این نوع از خشونت های شفاهی نیز تعبیر می شود و از مصادیق گسترده این نوع آزار می توان به مواردی چون انتقادهای ناروا، بد دهانی، توهین و تحقیر، سرزنش، اعتراض مداوم به موضوعات مختلف زندگی، کوچک کردن فرد در جمع، تمسخر، فحاشی، تهدید به ازدواج مجدد یا طلاق تهدید به قطع مواجب مالی یا تهدید به گرفتن فرزندان و آبروریزی در محل کار یا تحصیل زن. جدا کردن زن از دوستان یا افراد فامیل، ممنوعیت از دیدار با اعضای خانواده و تلقین مداوم و بی ثباتی و ناکارآمدی … اشاره نمود.[۵۹]
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
خشونت های روانی همانطور که از نامشان برمی آید روح و روان زن را مورد تهاجم جملات و آسیب ها قرار می دهد. برخلاف صدمات بدنی که اثر مستقیم آن ها قابل مشاهده است. مشکلات و ناراحتی های روانی ممکن است بعد از مدتی بروز کند که بعدها این گونه حالات روحی، جسم زن را نیز مورد تهدید قرار می دهد. زنی که مورد چنین بی مهری قرار گرفته باشد. بسیار ضعیف شده و اعتماد به نفس به شدت کاهش می یابد. دسته زیادی از این زنان به لحاظ از دست دادن روحیه و امید به زندگی و افسردگی شدید دست به خودکشی می زنند.[۶۰]
پاره ای دیگر نیز به لحاظ کمبود محبت هر دستی که به سویشان دراز می فشارند و محبت اورا پذیرا می شوند هرچند بدانند که پوچ و ظاهری است. بدین گونه است که این رفتار ها خود باعث افزایش فساد و انحراف در جامعه خواهد شد و اثر مخرب بیشمار را به دنبال خواهد داشت.
خشونت روانی رایج ترین شکل خشونت در خانواده های ایرانی است و نباید از یاد ببریم که پیامد همه اشکال همسرآزاری اعم از فیزیکی و جنسی و غیره چیزی جز ناراحتی و آزارهای روحی نبوده و به شکل مضاعف زن را آزار خواهد داد. به زبانی ریشه بسیاری از اختلافات خانوادگی است. حرف هایی که نزدیک کننده باشد و خشم طرف مقابل را برانگیزد و راهی را بی اختیار انتخاب کند که می تواند عواقب ناگواری داشته باشد.اگرچه کنترل بدرفتاری از ابتدایی ترین اصول روابط متقابل است. تحریک و هیجان نباید اثر چندانی بر کنترل فرد بگذارد و از طرفی فرد خشمگین نمی تواند بدرستی بیندیشد و خشم او را فراگرفته گاه اقدام به اعمال جنون آمیز می نماید. در توضیح این گونه خشونت می توان از مردانی نام برد که دیار ماست بدبینی و سوء ظن نسبت به همسر خود می باشند. رفتارهایی از قبیل محبوس کردن زن در محیط خانه و تحت نظر گرفتن او از طریق نظارت شدید بر رفت و آمدها و تماس های تلفنی، منع ملاقات با دوستان و آشنایان و اعضای خانواده ممانعت از انتقال زن خارج از منزل. تعقیب پنهانی از زمره خشونت روانی امروزه است. در ایران چنانچه این موضوع به اثبات هم برسد نهایت برخورد قانونی مطابق قانون ۶۰۸ ق.م.ا محکومیت زوج به عنوان مرتکب توهین عادی می باشد. لزوم برخورد قاطعانه قانونگذار با توجه به قداست خانواده و زن و اهمیت حمایت از ارزش های اخلاقی روز به روز بیشتر می شود.
بند چهارم:خشونت اقتصادی و کاری

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 02:53:00 ق.ظ ]