در هر حال در میان سران بهائیت چهره های ماسون و یهودی بسیاری دیده می شود و اکثریت قریب به اتفاق یهودیانی که دین کلیمی را رها کرده و می کنند به جای اینکه مسیحی یا مسلمان یا مثلاً مارکسیست شوند به بهائیت می پیوندند و در اعتقاد جدید خود نیز راسخ و راحت اند . زیرا بهائیت به سابقه دینی و تمایلات آنها بسیار نزدیک است و در واقع ماسونیت را با چهره ی دینی به آنان عرضه می کنند که ترکیبی است از سنن یهود و ماتریالیسم به عنوان نمونه، «امیرعباس هویدا» که از نخست وزیران معروف دوران سلطنت محمد رضا پهلوی به شمارمی رفت، از نوادگان میرزا یعقوب یهودی و از بهائیان مشهوربود که در دهه ۱۳۲۰ وارد شبکه تارعنکبوتی سیاسیون متمایل به انگلستان شد و از فعالان و اعضای بلندپایه فراماسونری ایران گردید. و دردوران سیزده ساله (از بهمن ۱۳۴۳ تا مرداد ۱۳۵۶) نخست وزیری خویش خدمات زیادی را درراستای تحقق اهداف شوم صهیونیسم و استعمارگران انجام داد. دراین دوران پیوندهای نهان و علنی دربارپهلوی با محافل قدرتمند و چپاولگرغرب و صهیونیسم جهانی، به مستحکم ترین شکل خود رسید[۴۸]
دردوران پهلوی بهائیان درکنارعناصرفراماسون و صهیونیست، نقش مهمی دراجرای نظرات و سیاست های استعمارداشتند. بسیاری از نزدیکان شاه و خاندان پهلوی و عده زیادی از کارگزاران و متولیان پست های حساس و کلیدی کشوربهائی بودند.[۴۹]بسیاری از دولتمردان کابینه هویدا نیز عضو لژهای مختلف فراماسونری بودند. چنان که درگزارش دیگرساواک در تاریخ ۸/۲/۱۳۵۲ اسامی وزرای کابینه هویدا و عضویت آنان درلژهای این سازمان مخوف و وابسته به انگلیس و اسرائیل، به شرح ذیل اعلام می شود: «امیرعباس هویدا(لژ تهران)، محمود قوام صدری وزیر مشاور، نصیرعصار معاون نخست وزیر(لژ ژاندراک)، حسن زاهدی وزیر(لژ اهواز)، منوچهرپرتو وزیردادگستری (لژ کورش)، مجید رهنما وزیرعلوم و آموزش عالی (لژ تهران)، فتح الله ستوده وزیرپست و تلگراف و تلفن (لژ ژاندراک)، مهرداد پهلبد وزیرفرهنگ و هنر(لژ کورش)، ایرج وحیدی وزیرکشاورزی (لژ خیام)، جواد منصوروزیراطلاعات (لژ کورش)، هوشنگ انصاری وزیراقتصاد(لژ خیام)».[۵۰]
عکس مرتبط با اقتصاد
بند دوم:بهائیت وصهیونیسم
روابط گروه ها ورهبران بهائیت با رژیم اسرائیل[۵۱] یکی از خصوصیات ویژه این تشکیلات وعوامل اختلاف وانشعاب رهبران آن راتشکیل می دهد یکصدو پنجاه سال پیش با ظهور میرزا علی محمد باب، بابیگری درایران تشکیل یافت مرکز اصلی و به اصطلاح کعبه آمال بهائیان، ایران بود. اما پس از تار ومار شدن بهائیان درایران وتبعید و فرار رهبران آن به بغداد واستانبول وسرانجام به جزیره قبرس وگریختن پیروان میرزا حسینعلی بهاء عکا این کعبه آمال تغییر جهت داد از آن پس حتی نام و عناوین رهبران بهائیت به افندی که عنوان عثمانی بود تغییر شکل داد و می توان گفت مرکز ثقل بهائیت برای همیشه ازایران برچیده شد وماورای مرزهای آن قرار گرفته شد تا زمانیکه با مرگ چهارمین پیشوای بهائیان تشتت وتفرقه به حدنهائی خود نرسیده بود، ایران مرکزی فراموش شده به شمار می رفت. [۵۲]
بهائیان پس از آن وارد عکا شدند کم کم به این نتیجه رسیدند سرزمین فلسطین می تواند موطن خوب برای آنان باشد، چرا که این منطقه تحت حاکمیت موثر یک دولت اسلامی قرار نداشت وضمناً از جمعیت یکدست اسلامی برخوردار نبود درآن هنگام یهودیان که درصدد تشکیل دولتی برای خود در این منطقه بودند مورد توجه رهبران بهائی قرار گرفتند وبا توجه به دشمنی مسلمانان منطقه بااین دوگروه نوعی احساس قرابت بین انها پدید آمد به ویژه انکه دولت انگلیس که جایگاه خوبی درنزدبهائیان داشت وهمواره از آنها حمایت کرده بود و مدافع جامعه یهود محسوب می شد[۵۳].
تشکیل رژیم اشغالگر قدس به سال ۱۹۴۸ در زمان حیات شوقى‏افندى اتفاق افتاد. قبل از آن در سال ۱۹۴۷، سازمان ملل کمیته‏اى براى رسیدگى به مسأله فلسطین تشکیل داد. شوقى در ۱۴ جولاى ۱۹۴۷، طى نامه‏اى به رئیس این کمیته، بر مطالب قابل توجهى از علائق مشترک بهائیت و صهیونیسم به فلسطین تأکید ورزید و ضمن مقایسه منافع بهائیت با مسلمانان و مسیحیان و یهودی‌ها در فلسطین نتیجه گرفت که تنها یهودیان هستند که علاقه آن‌ ها نسبت به فلسطین تا اندازه‏اى قابل قیاس با علاقه بهائیان به این کشور است؛ زیرا که در اورشلیم، بقایاى معبد مقدسشان قرار داشته و در تاریخ قدیم، آن شهر مرکز مؤسسات مذهبى و سیاسى آنان بوده است. [۵۴]
چرچیل که در آن تاریخ وزیر مستعمرات بریتانیا بود درسوم ژوئن ۱۹۲۲ یاداشتی منتشر کردو اعلان داشت که دولت انگلیس مصمم است یک کانون ملی یهود در فلسطین تاسیس کند. یاداشت مزبور مورد موافقت سازمان یهود وهواخواهانش در فلسطین ومخالفت شدید مسلمانان عرب قرار گرفت از این رو به تدریج وضع انگلستان در این کشور غیر قابل تحمل شد از یکطرف فشار امریکا و از طرف دیگر کدورت اعراب وصهیونیستها وشدت ناامنی و انقلاب در این سرزمین دولت مزبوررا مجبور ساخت که موضوع فلسطین را به سازمان ملل متحد مراجعه دهدودردوم آوریل ۱۹۴۷ درخواست نمود جلسه عمومی سازمان برای رسیدگی به این موضوع تشکیل گردد.
جلسه عمومی از ۲۸ اوریل این کار رسیدگی کردوتصمیم گرفت کمیته ای با نام کمیته مخصوص ملل متحد فلسطین تشکیل دهد کمیته مزبور که از نمایندگان یازده کشور تشکیل وریاست آن با نماینده سوئد بود از فلسطین دیدن کرد وگزارشی تنظیم وتسلیم کرد. [۵۵]
شوقی افندی درنامه ای رسمی به رئیس کمیسیون مخصوص سازمان ملل متحدراجع به قضیه فلسطین نه تنها از حقوق مسلمان عرب درسرزمین فلسطین هیچ گونه دفاعی ننمود واز آن همه آثار ظلم وتعدی ناشی از استعمار اظهار تاسفی نکرد بلکه علناً موقعیت وعلایق بهائیان ویهودیان را به سرزمین مذکور ریشه دارترو مهمتر ازتوجه مسلمانان به سرزمین فلسطین خواند دراین نامه آنچه که شوقی افندی به دستور حامیان انگلیسی وصهیونیستی خودنوشته است صرفا حفظ منافع بهائیت وقبور علی محمد شیرازی ومیراز حسینعلی وعباس افندی را مورد تاکید قرار داده است.[۵۶] بی آنکه ظاهراً برای بهائیان ورهبرشان تفاوتی باشد یهودیان حاکم بر این سرزمین باشند یامسلمانان، البته کاملاً واضح و مبرهن است که شوقی افندی تشکیل یک کشور صهیونیستی را به تشکیل حکومتی اسلامی در فلسطین ترجیح می داد و از محتویات نامه مذکور نیزچنین برداشتی استنباط می شود.
به هر حال بحثها ومذاکرات متعدد در سازمان ملل و تشکیل کمسیونهای حداقل وحداکثر توسط این سازمان هیچ نتیجه ای در حل اختلاف صهیونستها و اعراب نداشت ولذا در چهاردهم مه ۱۹۴۸ دولت انگلیس رسما اختتام قیومت خود بر فلسطین را اعلان داشت ونیروهای خود را از این منطقه خارج نمود در همین روز شورای ملی یهود در تل اویو انعقاد یافت. وتشکیل دولت اسرائیل را اعلان نمود امریکا نخستین کشوری بود که دولت مذکور را به رسمیت شناخت.
پس ازتشکیل دولت اسرائیل لوری ایواس منشی کل شورای بین المللی بهائی در نامه ی به تاریخ سوم مه ۱۹۵۴ می نویسد دراین تاریخی ریئس جمهور و کل هیئت بین المللی بهائی رادر هتل ماکید ودر تالار مخصوص به حضور پذیرفتند پس از چند دقیقه ملاقات رئیس جمهور همراهان به وسیله اتومبیل به بیت مبارکه حرکت کردند در جریان مذاکرات دوستانه وغیر رسمی حضرت ولی الله مقصد و مرام امر بهائی را تشریح کردومراتب دوستی ومحبت بهائیان را نسبت به کشوراسرائیل بیان و امال و ادعیه آنان را برای ترقی وسعادت اسرائیل اظهار فرمودند. در این ملاقات شوقی افندی نظر مساعد خود را نسبت به اسرائیل اعلام کرد و آرزوی بهائیان را برای ترقی و سعادت اسرائیل برشمرد . رئیس جمهور اسرائیل هم ضمن تقدیر از اقدامات و مجاهدات بهائیان در اسرائیل ،آرزوی قلبی خویش را برای موفقیت بهائیان در اسرائیل و سراسر گیتی اظهار داشت و و از خاطره مشرف شدن خدمت عبدالبهاء پیشوای سابق بهائیان در چندین سال قبل یا دکرد.[۵۷]
این امر به خوبی می رساند که بهائیان قبل از تشکیل دولت اسرائیل هواخواه صهیونیسم و روی کارآمدن آن درسرزمین فلسطین بودند .
از نمونه های دیگر روابط بین اسرائیل و بهائیان می توان به گزارش مورخه ۹/۹/۴۶ساواک اشاره کرد.
(شنیده شده است چندی قبل بهائیان ایران مبلغ هنگفتی که چندین میلیون تومان بوده به اسرائیل کمک کرده است البته تصور می رود کمک بهائیان از طریق آقای غفوری نمایندگی سیاسی اسرائیل در ایران و وسیله حبیب القانیان که تماس مستقیم با حبیب ثابت که قبلاً یهودی و اهل کاشان بوده است انجام گردید زیرا از قرار معلوم سرمایه محفل و وجوه جمع آوری شده بهائیان ماهیانه به نام خیراله در صندوقی نزد حبیب ثابت می باشد و مشارالیه این پولها را به ربح می دهد . لکن مبلغ کل جمع آوری شده فعلاً نامعلوم است). [۵۸]
بند سوم:بهائیت و دول متخاصم
در اینجا سعی بر این است که به ترتیب حمایت بیگانگان و دول متخاصم[۵۹] به ترتیب در رابطه با سه استکبار آمریکا ، انگلیس و روسیه تزاری در زمان اوایل شکل گیری بهائیان مورد بررسی قرار گیرد[۶۰].
مرکز اداری تشکیلات جهانی بهائیت در کشور ایالات متحده آمریکا قرار دارد. در همین زمینه روحیه ماکسول همسر کانادایی شوقی افندی و رهبر بهائیان پس از او در کتاب خود تصریح می کند : « آمریکا مرکز ثقل اداره ی امر بهائیت در جهان است و بهائیان آمریکا در تبلیغ و نشر بهائیت و زمینه سازی تاسیس بیت العدل در اسرائیل نقش محوری دارند».[۶۱] براساس آمار منتشره توسط سایت رسمی محفل های بهائیان آمریکا تعداد کل بهائیان آمریکا چیزی در حدود ۱۵۵ هزار نفر است که شامل ایرانی های بهایی در آمریکا هم می شود. و این بیانگر این امر است که بهائیان آمریکا در حدود ۵/۲% کل بهائیان جهان را تشکیل می دهند. این در حالی است که کرسی های ۹ نفره بیت العدل الاعظم در دست آمریکاییها قرار دارد که نه بهائی زاده هستند و نه سابقه ی روشنی در بهائیت داشته اند.[۶۲] این نکته بدیهی به نظر می رسد که تمرکز فعالیت تشکیلات جهانی یک فرقه یا حزب به طور گسترده و دائمی در کشورهای خاص بدون اینکه در محیط فعالیت خود از نوسانات اوضاع سیاسی و تعرضات دولت و ملت آن کشور در امان باشد بدون مساعدت و حمایت طبقه ی حاکم آن کشور ممکن نیست. علاوه بر حمایت آمریکا قبل از انقلاب اسلامی از بهائیان با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (قدس سره) آمریکا حمایت های همه جانبه ی خود را از بهائیت دریغ نکرد. در یکی از اسناد لانه جاسوسی در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۵۸ آمده است : « جناب رابرت پرایدر کشیش مسیحی … کارمند سفارت را مطلع گردانید که یکی از ۹ نفر مردان متفکر جامعه بهائیت برای بحث در مورد اعمال اخیر رژیم جدید ایران ، سری به او زده است. سخنگوی بهائی گفت که احساس می کند جامعه بهائیت از لحاظ حمایت اداری ، اجتماعی و سیاسی در حال مرگ است و با بدترین بحران در تاریخ ۱۲۸ ساله اش مواجه شده است».[۶۳] همچنین سفارت آمریکا درتهران به وزارت خارجه ی متبوع خویش در یک گزارش رسمی می نویسد : « پر واضح است که رهبران بهائیت بسیار نگران هستند و خود را در بحرانی می بینند که در تاریخ بهائیگری بی سابقه بوده است». در یکی از اقدامات پس از انقلاب شکوهمند اسلامی دادستان کل انقلاب اسلامی در سال ۱۳۶۲طی صدور اعلامیه ای بازداشت چند تن از بهائیان را به اتهام جاسوسی برای بیگانگان اعلام کرد و هر نوع فعالیت تشکیلات فرقه ی ضاله را در کشور ممنوع و عضویت افراد در آن تشکیلات را جرم شمرد. در اثر این اقدام ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا صراحتا به حمایت از بهائیان دستگیر شده پرداخت و دادگاه های انقلاب اسلامی را به علت صدور حکم مبنی بر حبس و اعدام جمعی از سران این فرقه را به جرم جاسوسی ، محکوم کرد.[۶۴] امام خمینی هم با مشاهده ی این طرفداری جانبداری ریگان از بهائیان دستگیر شده را دلیل به وابستگی سیاسی آن به امپریالیسم آمریکا شمرد و فرمود : اگر ما دلیل نداشتیم به اینکه اینها جاسوس آمریکا هستند جز طرفداری ریگان از آنها همین برای اثبات مدعا کافی بود … بهائیهان یک مذهب نیستند ، یک حزب هستند یک حزبی که در سابق انگلستان از آنها پشتیبانی می کرد و حال هم آمریکا دارد پشتیبانی می کند. این ها هم جاسوسند مثل آنها…[۶۵] علاوه بر این حمایت ها رسانه های امپریالیستی آمریکا نیز در کنار دولتمردان این کشور به حمایت از بهائیت پرداخته اند و به روش های مختلف ضمن استفاده از همه رسانه ها به تبلیغ بهائیت می پردازند که برخی نمونه های مهم آن ذکر می شود :
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۱- نشریات مهم آمریکایی مانند تایم ، لوس آنجلس تایمز ، دیلی نیوز به هر بهانه ای به تبلیغ بهائیت می پردازند. مثلا در زمستان سال ۱۳۲۶ یکی از سران بهائیت به نام طرازالله سمندری برای تبلیغ به آمریکا سفر کرد و چهار ماه در آن مناطق حضور داشت که با انعکاس رسانه ای مفصل همراه بود مانند اینکه روزنامه دیلی نیوز شیکاگو مصاحبه ای از او چاپ کرد که عنوان آن را پیام دیانت بهائی ، صلح و عدالت گذاشته بود. همچنین به نوشته ی نشریه ی بهائیان علاوه بر اعلانات و اخباری که در این مورد در روزنامه ها ، رادیو ها و تلویزیون ها انتشار یافت و طی آن شمه ای از شرح حال جناب سمندری پخش گردید ، شرح مسبوطی نیز به وسیله ی جورج کورنل سردبیر مذهبی خبرگزاری آسوشیتوپرس انتشاریافت. این نشریه در ادامه می افزاید که جورج کورنل مصاحبه ای با سمندری ترتیب داد که در بیش از ۴۰۰۰ روزنامه ی مختلف در سرتاسر آمریکا در کشورهای مجاور مثل پاناما منتشر گردید.[۶۶] همچنین در روزنامه ی تایم در شماره ۲۶ آوریل ۱۹۶۳ در مقاله ی مشروحی به معرفی فرقه ی بهائیت و درج مصاحبه ای با روحیه ماکسول همسر شوقی افندی می پردازد. بر کسی پوشیده نیست این پوشش وسیع خبری جز با حمایت همه جانبه ی امپریالیسم آمریکا ممکن نیست.
۲- به نوشته ی رسمی بهائیان ایران ، در فیلمی که توسط یکی از کمپانی های معروف فیلمبرداری آمریکا که با نام « اسرائیل از دریا» تهیه شده بود ، صحنه هایی از قبر باب و مرکز جهانی بهائیت به چشم می خورد.[۶۷] همانگونه که مشاهده می شود تبلیغ و حمایت از بهائیت گرچه به طور غیر مستقیم در رسانه های آمریکایی به گونه ای شاخص مشاهده می شود.
۳- در جریان کنفرانس بهائیان در شهر شیکاگو ، رسانه های آن کشور به طور یکپارچه و با هماهنگی کامل به پوشش خبری آن مراسم پرداختند تا آنجا که به نوشته فردی به نام جلال صحیحی از بهائیان شرکت کننده در آن اجلاس اخبار مربوطه به کنفرانس در قریب چهارصد روزنامه منتشر گردید.[۶۸]
این حمایت ها به طور علنی تر ادامه یافت به گونه ای که نشریه ی کنگره ی آمریکا به حمایت از این فرقه در مقاله ای به قلم سناتور کیتینگ اقدام می کند. به نوشته ی نشریه ی رسمی بهائیان در ۱۸ فوریه سال ۱۹۶۳ سناتور فوق الذکر در مقاله ای به حمایت از بهائیان برخاسته که در آن ایام در مراکش دستگیر و به جرم اقدامات سوء خود به اعدام محکوم شده بود.[۶۹]
پیوند بهائیت با دولت انگلیس در سده ی اخیر از مسائلی است که مورخان و مطلعان رشته ی تاریخ و سیاست بر روی آن به نوعی اجماع دارند که از قرن ۲۰ میلادی به بعد شکلی نمایان تر به خود گرفته است. این اجماع به دلیل تعصبات دینی مخالف بهائیت نیست بلکه برداشت طبیعی و معقول این نویسندگان از یک واقعیت مسلم تاریخی است.یکی از دلایل این نویسندگان وجود روابط آشکار سران فرقه ی بهائیت با انگلیس در طول تاریخ و اعطای لقب سر و شوالیه از سوی پادشاه انگلیس به عباس افندی در اوایل قرن بیستم میلادی می باشد که تصویر آن در کتب مختلف آمده است.[۷۰] عباس افندی با قبول این نشان و لقب به تابعیت انگلیس درآمد و تبعه ی آنها شد. تنها در این زمینه نبود که انگلیسی ها به حمایت از این فرقه پرداختند. بلکه پیشوای بهائیان مورد حمایت آشکار چرچیل وزیر مستعمرات انلگیس ، هربرت ساموئل کمیسر عالی بریتانیا در فلسطین و رونال استورز فرماندار حیفا قرار داشت و حتی یک شاعد عینی نیز برای این نکته صحه می گذارد که بهائیان آنجا مورد توجه و اطمینان کامل مقام های انگلیسی حکومت انگلیس بودند و اکثر آنها در مقام های حساس دولتی مانند فرمانداری ، ریاست ثبت اسناد و ماموریت های خیلی بالایی در این سرزمین مشاهده می شدند.[۷۱] اینها تنها نمونه هایی از مواردی است که نشان دهنده ی سوء استفاده ی سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی پیر استعمار در حمایت از این فرقه ی انحرافی است.
علاوه بر این دو کشور استعماری بهائیت از دیرباز با روسیه ی تزاری نیز تعامل و پیوند داشته است و حتی در آثار خود بهائیان شواهد و دلایل تاریخی وجود دارد که بیانگر وابستگی سران فرقه ی بهایی به روسیه ی تزاری است. از جمله ی این موارد می توان به حبس میرزا حیدرعلی اسکویی و جمعی از بهائیان در تبریز اشاره کرد که کنسول روسیه به شجاع الدوله حاکم وقت تبریز ، تغیر نمود و شخصا شبانه به زندان رفته بهائیان را آزاد کرد و با درشکه ی شخصی خود به کنسول گری برد و از آن ها پذیرایی کرد.[۷۲] هم چنین عباس افندی صراحتاً به نقش دولت تزاری درگردآوری الواح وکتب در مسائل بهاییت و بررسی آن توسط همین دانش آموختگان زبان و علوم شرقی در روسیه تصریح می کند.[۷۳] هم چنین در موارد متعددی وجود ارتباط و همکاری بهاییان با موسسات و مراکز سیاسی اقتصادی وابسته به روس تزاری وجود دارد که به موردی از موارد مهم آن اشاره می شود. میرزا ابوالفضل گلپایگانی نویسنده و مبلغ مشهور بهاییان است که نزد آن ها از اهمیت زیاد و برجسته ای برخوردار است . عباس افندی در انجام ماموریت های مهم تبلیغی و نگارش کیفی مهم این فرقه از ابوالفضل گلپایگانی کمک می گرفت .[۷۴] ابوالفضل گلپایگانی در ایام قامتش درسمرقند رساله ای اسکندریه را به نام کاپیتان تومانسکی از جاموسان روس ها بود منتشر کرد و بخشی از آن را در مجله ی روسی وابسته به انجمن همایونی روسی آثار عتیقه به چاپ رساند. [۷۵]
مبحث دوم:اصول اعتقادات از منظر بهائیان
هر دین و آئینی از اصول اعتقادی و فروع و احکام عملی تشکیل شده است. لیکن تمام ادیان توحیدی در چند اصل با هم مشترکند:
برای توضیح اصول عقاید بهائیان ابتدا لازم است که اصول مشترک تمام ادیان توحیدی را بیان کنیم و عقیده تحریفی بهائیان و رهبران آن‌ ها راجع به این اصول ذکر کنیم، اصول مشترکی که تمام ادیان الهی به آن‌ ها اتفاق‌نظر دارند، سه تا اصل است. توحید ،نبوت ، معاد. یعنی تمام ادیان الهی و توحیدی در این اصول مشترکند و اختلافی نسبت به آن‌ ها ندارند.
گفتار اول: اعتقاد به تجلی و تجسد خداوند در میرزا حسینعلی بهاء
توحید به معنی یگانگی خداست، یکی از اعتقادات بهائیان اعتقاد به خدا بودن میرزا علی‌محمد باب و حسینعلی بهاء است، در جای جای کتاب‌های مختلف محمدعلی باب و حسینعلی بهاء به این موضوع اشاره شده است. مثلاً حسینعلی بهاء در زمانی که در زندان عکا بود گفته است که: «واسمع ما یوحی من شطر البلاء علی بقعه المحنه و الا قبلاً من سوره القضاء انه لا اله انا المجون الفرید: « بشنو آنچه را که وحی می‌شود از مصدر بالا بر زمین غم و اندوه از مصدر قضا بر ما به این که نیست خدایی جز من زندانی تنها[۷۶]»
– «تفکر فی‌الدنیا و شأن اهلها ان الذی خلق العالم لنفسه قد حبس فی اخرب الدیار بما اکتسبت ایدی الظالمین .[۷۷]در خصوص دنیا و حالات مردم آن بیندیش زیرا آن‌که جهان را برای خود خلق کرد در خراب‌ترین مکان‌ها به زندانی ستمکاران است.
– ان الذی خلق العالم لنفسه منعوه ان ینظر الی احد من احبائه[۷۸].
از بهاءالله پرسیدند که شما که خود را خدا می‌دانید چرا بعضی از مواقع می‌گویی، ای خدا و در بعضی از نوشته‌هاست از او استمداد می‌کنی؟ بهاءالله جواب داد «یدعو ظاهری باطنی و باطنی ظاهری لافی الملک سوای رکنی‌الناس فی غفله مبین» باطن من ظاهرم را می‌خواند و ظاهرم باطنم را.»در جهان معبودی جز من نیست، لیکن مردم در غفلت آشکارند.[۷۹]
باز در جای دیگر می‌گوید: «ای گروه انشاء بشنوید ندای صاحب اسماء را که ندا می‌کند، از مصدر زندان بزرگ خویش، این که نیست خدایی جزمن توانای کبریا، متکبر، متعالی و دانای حکیم .[۸۰]
در کتاب تاریخ الصدور از عباس‌افندی به خدایی میرزا حسینعلی چنین اذعان و اعتراف شده است «ای تقبل الی الله و منقتطع الی الله» مقام ظاهر قبل نبوت کبری و مقام حضرت اعلی الوهیت مشهودی و مقام جمال اقدس احدیت ذات هویت وجودی و مقام این عبد عبودیت محضه صرفه بحته و هیچ تأویل و تفسیری ندارد .[۸۱]
در جایی دیگر می‌گوید گوش دار که از مصدر بالا بر زمین سخت و ابتلا این وحی نازل شد که نیست خدایی جزء من تنها که در زندان به دست بندگان ظالم خود گرفتارم[۸۲]
از عباس‌افندی راجع به آیه‌ ای از باب پرسیدند در مورد مرد شومی که به هیکل خدا می‌نشیند، عباس‌افندی پاسخ داد: مقصود از مرد شوم میرزایحیی ازل برادر میرزا حسینعلی است. [۸۳]
بنابراین همانطور که از بیانات رهبران بهایی بر می‌آید آن‌ ها اصلاً اصل توحید را نپذیرفتند. همه را به اطاعت و خضوع و خشوع از خودشان وا می داشتند در حالی که خداوند در قرآن کریم به پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: قل انما بشر مثلکم… من هم بشری هستم مثل شما، تنها تفاوت من این است که به من وحی می‌شود… در حالی که رهبران بهایی به صراحت تمام ادعای خدایی و مالکیت جهان را دارند، حسینعلی بهاء می‌گوید: «به تحقیق ظاهر شده است. محبوب عالمین، مقصود عارفین، معبود اصل آسمان‌ها در زمین و محل سجده و سجود اولین و آخرین[۸۴]
گفتار دوم: منسوخ شدن ادیان گذشته و تشریع دین جدید
بهائیان مانند بابیان معتقدند که با ظهور بهاءالله، شریعت اسلام پایان یافته است و دوره‌ی رسالت حضرت‏ محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم سپری شده است و این دوره، دوره‌ی زمامداری جمال اقدس ابهی- بهاءالله- و آئین اوست. رهبران بهائی چنین می‌گویند که هر دین و شریعتی، مدت محدود و معینی دارد و این دوره‌ی محدود تقریباً هزار سال است و هرگاه دوره‌ی هر دینی به پایان رسیده آن دین به وسیله دین و شریعت جدید، نسخ می‌شود. بهائیان دلیل عقلی این نسخ را مقتضیات زندگی بشر و تکامل و رشد عقل و فکر او می‌دانند و معتقدند دین و شریعت همیشه در حال تحول و دگرگونی است[۸۵]
حسینعلی در ابتدای امر خود را من یظهره‌الله موعود نامیده بود. ولی از نوشته‌های ضد و نقیضی که راجع به پیامبر و نبوت دارد بر می‌آید که علی‌رغم اقرار و اعتراف خود به ختم نبوت ادعای نبوت و پیامبری نیز دانسته است: حسینعلی بهاء در مورد خاتمیت رسالت می‌گوید: کما انتم تقرون فی‌الکتاب بان الله لما ختم النبوه العلیاء بلقائه و کان ذلک حتم مختوم.[۸۶]
یا در جای دیگر می‌نویسد الصلوه و السلام علی سید العالم و مربی الامم الذی به انتهت الرساله و النبوه و علی آله و اصحابه دائماً ابداً سرمداً: سلام و درود به آقای اهل عالم و پرورش دهنده امت‌ها کسی که به نبوت و رسالت پایان یافته و بر خاندان و دوستانش سلام و درود دائمی و ابدی و سرمدی باد[۸۷]
و باز می‌گوید: از این گذشته خاتم النبین از محکمات آیات کتاب رب‌العالمین است، اگر هزار و دویست و هفتاد سنه احدی به معنی آن مطلع شد حال هم معانی کلمات منزله بیان را نفی دون‌الله می‌تواند ادراک نماید.[۸۸]
با این‌‌که حسینعلی بهاء به صراحت ختم رسالت را بیان می‌کند با این همه عباس‌افندی می‌نویسد: آن مظاهر نبوت کلیه که با او استقلال اشراق نموده‌اند. مانند حضرت موسی، حضرت مسیح و حضرت محمد (ص) و حضرت اعلی و حضرت جمال مبارک.[۸۹]
میرزا حسینعلی بهاء باز در کتاب اقتدارات می‌گوید ای خدا،من آنان را دعوت نکرده‌ام جزء به چیزی که تو مبعوثم کرده‌ایی و اگر گفته‌ام بیاید به سوی من و نظری داشته‌ام جزء چیزی که تو به او ظاهر ساخته‌ایی و مبعوثم کرده‌ایی[۹۰].
گفتار سوم: انکار قیامت
قیامت هم مثل توحید و نبوت از اصول اساسی تمام ادیان الهی است، رهبران بهایی قیامت به آن مفهوم پذیرفته شده نزد ادیان الهی قبول ندارند و در واقع آن را یک اعتقاد واهی می‌دانند[۹۱]، حسینعلی بها: در کتاب لوح اقدس می‌گوید: به تحقیق قیامت برپا شده و اسرافیل در صور دهید و منادی هم ندا داد و زمین هم به ظهور من متزلزل شد و کوه‌ها هم به ظهور من مانند پنبه زده شد و آسمان‌ها هم پیچیده شد و بهشت هم در طرف راست قرار داده شد، و آتش هم باشتغال درآمد بازهم انکار می‌کنند[۹۲].
علی‌محمد باب می‌گوید: مراد از یوم قیامت، یوم ظهور شجره حقیقت است و مشاهده نمی‌شود که احدی از شیعه یوم قیامت را فهمیده باشد بلکه موهوماً امری را توهم نموده که حقیقت ندارد و آنچه عنوان کرد و نزد عرف و اهل حقیقت تصور از یوم قیامت این است که ظهور شجره حقیقت در هر زمان به هر اسم الی حین غروب آن یوم قیامت است. مثلاً از یوم بعث عیسی تا یوم عروج آن قیامت موسی بوده که ظهور الله در آن زمان ظاهر بود به ظهور آن حقیقت که جزا داد هرکس که مومن به موسی بود و از حین ظهور شجره بیان (یعنی علی‌محمد باب) الی مایغرب قیامت ظهور الله است که در قرآن خداوند وعده فرموده بود که اول آن بعد از دو ساعت و یازده دقیقه از شب پنجم جمادلی‌الاول سنه ۱۲۶۰ اول یوم قیامت قرآن بود .
حسینعلی بها نیز قیامت را توهم دانسته و گفته است قدری تفکر نما تو همان در بین ملأ فرقان بود از ظهور قائم و ظهور قیامت و ظهور ساعت، بعد از ظهور نقطه اولی روح ما سواه فداه معلوم شود که جمیع خاطی بودند و به نظره از بحر علم مشروب نه، بهائیان برای توجیه اعتقادات کفرآلود خود به تأویل آیات قرآن پرداخته‌اند آیات قرآن کریم درباره قیامت آن قدری صریح است که جای هیچ‌گونه تأویل بر نمی‌دارد. میرزا جانی کاشانی می‌نوشت: مراد از قیامت نه قیامت کبری است و بلکه منظور از قیامت، قیامت قائم می‌باشد.[۹۳]
حسینعلی بهاء می‌گوید: ای جماعت بهائیان گوارا باد شما را این بهشت که بقاء جمال من است و هم‌چنین می‌گوید: بگویید مردم که قیامت برپا شده و گذشت قیامت تمام شد. قیامت و صاحب قیامت که من باشم آمد و زلزله زمین تمام شود اگر کسی بگوید که بهشت کجاست. آتش دوزخ، پس ای جماعت بهائیان جواب مردم را بگویید که قیامت عبارت است از ظهور میرزا حسینعلی است و بهشت دیدن روی میرزا حسینعلی است، آتش دوزخ همان جان توست در صورتی‌که ایمان به حسینعلی نیاورده باشید. [۹۴]
از این بیانات به خوبی مشخص است که رهبران بهایی قیامت را بطور کلی انکار می‌کنند و مفهوم قیامت از نظر آن‌ ها در همین دنیا اتفاق می‌افتد و در این زمینه هیچ نوع شباهتی با ادیان آسمانی ندارد.
از دیگر اعتقادات انحرافی بهائیان اعتقاد به مهدودیت نوعی است که بهائیان معتقدند که علی‌محمد باب همان امام زمان وعده داده شده است و این ریشه در اعتقادات شیخیه است که معتقد بودند که روح امام زمان (عج) هم می‌تواند بر بدن‌های دیگر منتقل شود و با فساد کالبد جسمانی آن روح کالبد دیگری را انتخاب می‌کند[۹۵]
علی‌محمد باب قائمیت خود را این‌گونه بیان کردانا القائم الذی انتم بظهوره توعدون[۹۶] عباس افندی علی‌محمد شیرازی را پیغمبر دانسته است . ولی حسینعلی میرزا علی‌محمد شیرازی را امام زمان دانسته است [۹۷]و فاضل مازندرانی عقیده مذکور را جزء عقاید بهائیان قلمداد کرده است [۹۸] و همچنین از دیگر عقاید آنان اعتقاد به نسخ اسلام است. آنان معتقدند که با ظهور بهاءالله شریعت اسلام پایان یافته است و دوره رسالت حضرت محمد (ص) سپری شده است و این دوره، دوره زمامداری جمال اقدس ابهی، بهاءالله و آیین اوست رهبران بهایی می‌گویند که هر دین و شریعتی مدت محدود و معینی دارد و این دوره محدود تقریباً هزار سال است و هرگاه هر دوره دینی به پایان رسید آن دین بوسیله دین و شریعت جدید نسخ می‌شود. بهائیان دلیل عقلی این نسخ را تکامل زندگی بشر، تکامل رشد عقل و تفکر او می‌دانند و معتقدند دین و شریعت همیشه در حال تحول و دگرگونی است [۹۹]، بنابراین بهائیان ادعا می‌کنند که با ظهور باب و بهاء شریعت اسلام الغا گردیده و دوره رسالت محمدمصطفی ـ صلی الله علیه و آله ـ سپری شده است و این دوره دوران زمامداری جمال اقدس الهی و آیین اوست. آنان گاهی میرزا حسینعلی را خداوند لم یلد و لم یولد می‌دانند و گاهی پیامبر مرسل و گاهی وی را مهدی موعود می‌شمارند.
با توجه به مطالبی که گفته شد، این فرقه توضیحی در مورد مبدأ عالم و انسان نمی‌دهد، معلوم نیست قائل به توحید است یا ثنوی‌گرا یا هم‌چون بودایسم منکر مبدأ است، یا چون شیطان پرست‌ها مظاهر طبیعت را پرستش می‌کند تنها چیزی که در تاریخ این فرقه به چشم می‌خورد، ادعای الوهیت میرزا حسینعلی بهاء است، وی [۱۰۰]خویشتن را منبع وحی و تجلّی خدا معرفی کرده، مدعی می‌شود که خداوند خلقت و تدبیر جهان را به او سپرده است و درباره روز تولد خود می‌گوید: فیا حبّذا هذا الفجر الذی فیه ولد من لم یلد و لم یولد[۱۰۱]
مبحث سوم:وضعیت کنونی بهائیت:
امروزه بهائیان با حمایت کشورهای غربی از طریق رسانه های جمعی با بهره گرفتن از تبلیغ و مظلوم نمایی از یک طرف به دنبال افزایش جمعیت خود هستند و از طرف دیگر به دنبال تفرقه افکندن در بین مردم مسلمان ایران هستند
گفتاراول:استفاده از عنصر تبلیغ
یکی از اساسی ترین روش هایی این گروه ها تاکید بر عنصر تبلیغ است، تشکیلات بهائیت تلاشی سازمانیافته را در راستای این تبلیغات آغاز نمود، اصولاً در بهائیت تبلیغ­جایگاه­ویژه­ایی­دارد­به­ طور­مثال­در­پیام­­بیت العدل ۲۶ جون سال ۲۰۰۶ شدیداً تاکید به تبلیغ شده است و تا آنجا پیش رفته است که به اعضای بهایی گوشزد می کند که اگر در تبلیغ سستی کنید رگ حیات تشکیلات قطع می شود و در هر صورت باید تبلیغ کرده ولی با سیاست اگر تبلیغ اشکار ممکن نشد در پنهان به جذب بپردازید.
در اینجا به چند نمونه از پیام های اخیر بیت العدل به مناسبت های گوناگون در خصوص تبلیغ به بهائیان ایران ذکر می شود:
پیام ۲۹ جون ۲۰۰۶: جامعه اسم اعظم در سرزمین مقدس ایران چه افراد و چه تشکیلات امری نیز باید بیش از پیش بکوشند تا اطمینان یابد که برای مقابله با این مسئولیت تاریخی از آمادگی فکری و روانی معلومات امری و مهارت های لازم بهره مند است بدون شک شما عزیزان در این موفقیت خطیر به وظایف خود در مقابل تبلیغ انفرادی که مهم ترین جنبه ی این آمادگی است آگاهید… افراد لحب باید در انجام امر مهم تبلیغ که از جمله وظایف روحانی و تخطی ناپذیر هر بهایی است بیش از بیش آگاه باشند هیچ فرصتی را از دست ندهند با بهره گرفتن از بینش های روحانی و تعلیمانی که در فرایند موسسه آموزشی آموخته اند به این وظیفه خطیر عمل کنند.
پیام دستورالعمل ۲ مارچ ۲۰۰۶ بیت العدل
دولت خواستار تعطیل موسسه آموزشی شد و جامعه بهایی این امر را اجابت نمود ولی بهائیان نمی توانند به خواسته های غیر قابل قبول تن در دهند و یا در مقابل پافشاری دشمنان امرا… بر منع تبلیغ فردی تسلیم گردند و در ایفای این وظیفه احبا طبیعتاً از بینش های روحانی و تعلیماتی که در فرایند موسسه آموزشی آموخته اند استفاده خواهند کرد.
پیام و دستورالعمل ۲۸ جولای ۲۰۰۸ بدون توجه به تلفینات مداومی که شما را به داشتن ایمان ولی سکوت درباره آن فرا می خواند با حکمت و دور از تظاهر و قیل و قال به تبادل افکار درباره ترقی و سر بلندی ایران مشغولند زیرا به خوبی می دانید که ایمان به یک حقیقت را نمیتوان از اظهار و بیان آن جدا ساخت.
یکی از شیوه های تبلیغی اخیر طرح روحی است ،طرح روحی چند سال قبل توسط شخصی بهایی به اسم روحی ارباب ایجاد شده وپس از اجرای آزمایشی آن در کلمبیا به تصویب بیت العدل حیفا درسطح جهانی رسید وبه عنوان یک راهنمای عمل به اتمام محافل بهایی ابلاغ گردید یکی از مهمترین اهداف این طرح ایجاد بسترهای لازم برای افزایش آمار تعداد بهائیان است ومسئولان مرکزیت بهائیت برای ایجاد سهولت در دستیابی به این هدف با یک برنامه ریزی گسترده موسسه­ای تحت عنوان موسسه آموزشی در کشورهای مختلف ایجاد کردند که براساس آخرین آمار فشرده از سوی مرکزیت بهائیت تعداد این گونه مراکزآموزشی به بیش از یکصد مرکز می رسد مرکزیت بهایت برای دستیابی به اهداف طرح روحی زمان بندی های مشخصی رامعین کرده اند که شامل نقشه های چهارو پنج ساله است شعاراصلی نقشه پنج ساله دخو لافواج مقبلین نام دارد موسسات آموزشی که بهائیان در ارتباط با اینطرح ایجاد کرده اند افزون بر هیات مدیره زیر نظر مشاوره قاره ایی بهائیت که از سوی بیت العدل تایید شده است اداره می گردد تبلیغات فرقه بهائیت درکشورهای اسلامی به ویژه خاورمیانه به دلیل حساسیت های خاصی که درمورد آن وجود دارد براساس یک استراتژی ویژه که از سوی مرکزیت بهائیت به آن استراتژی خاموش و پنهان می گویند اداره می شود و برای تحقق اهداف این استراتژی در کشورهای مسلمان زمان بیشتری در نظر گرفته اند وتا سال ۲۰۲۱ میلادی برای رسیدن به اهداف مورد نظر فرصت معین کرده اند.[۱۰۲]
گفتار دوم :تلاش بهائیان برای افزایش جمعیت
پس از پیروزی انقلاب اسلامی تشکیلات بهائیت در ایران برچیده شده و بسیاری از بهائیان از ایران رفتند و عده‌ای دیگر به اسلام برگشتند و عده‌ای دیگر علی‌رغم محدودیت‌ها در ایران ماندند لذا بهائیان جای مانده در ایران تصمیم گرفتند که همچنان به تولید نسل و افزایش جمعیت خود ادامه دهند، هدف آن‌ ها از این تصمیم عبارتند از: الف) افزودن جمعیت بهائیان، جهت گرفتن امتیازات بیشتر ب) فزونی شدن به علت کمی جمعیت در شهر و روستا ج) آماده نمودن جو برای افزایش فعالیت‌های سیاسی[۱۰۳] در خصوص جمعیت بهائیان در حال حاضر آمار درست و دقیقی نیست، و آمارهای ضد و نقیض در این باره زیاد است.[۱۰۴] دایره‌المعارف ایرانیکا (۱۹۹۸) اوج گسترش بهائیت را در دهه ۱۹۶۰ میلادی می‌داند که سبب شد در اواخر سده بیستم میلادی شمار نهادهای بهایی به بیش از ۱۵۰ مجمع روحانی ملی و حدود ۲۵۰ هزار مجمع روحانی محلی به سده دایره‌المعارف اسلامی در سال ۱۹۶۰ مرکز اصلی بهائیت را ایران می‌داند و تعداد آن‌ ها را پانصدهزار تا یک میلیون نفر می‌داند. دومین گروه بعد از ایران ایالات متحد آمریکا می‌داند.[۱۰۵]
آخرین آمار بهائیان به آوریل ۱۹۸۵ تعلق دارد که مرکز سازمان جهانی بهائیان (حیفا، اسرائیل) شمار اعضای خود را در سراسر جهان چهار میلیون و ۷۳۹ هزار نفر اعلام کرد. از این تعداد ۵۹ درصد در قاره آسیا، ۲۰ درصد در آفریقا، ۱۸ درصد در آمریکا و ۱/۶ در استرالیا و نیم درصد در اروپا ساکن بود. [۱۰۶]

فصل دوم
فرقه مجرمانه بهائیت
در این فصل به دنبال اثبات این نکته هستیم که برخلاف تبلیغات بهائیان این آیین صرفا یک فرقه است و دین نیست و براساس مبانی قانونگذاری که هم از لحاظ شرعی و هم از لحاظ عرفی بررسی میشود اصصولا تشکیل چنین فرقه هایی جرم محسوب میشود

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

 

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 10:16:00 ب.ظ ]