امید به زندگی

اگر چه فرایند تولد نوزاد با رنجهای فراوانی همراه است لیکن برای والدین لذتبخش میباشد. با وجود بسیاری از مشکلات که والدین برای تولد فرزند خود متحمل میشوند امید به سالم و طبیعی بودن کودک معمولاً موجب احساس اعتماد در آنها و در نتیجه پذیرش کودک میگردد. به محض آگاه شدن والدین از معلولیت فرزند، تمام آرزوها و امیدهای آنها مبدل به یاس شده و مشکلات، شروع میشود. در واقع، تولد کودک کمتوان ذهنی نمایانگر فروپاشی تصوراتی است که والدین در سر میپروراندند. مادر، نخستین شخصی است که به طور مستقیم با کودک ارتباط برقرار میکند. رویارویی مادر با فرزند کمتوانذهنی، نیاز کودک به مراقبت دایمی، اهمیت فراهم ساختن شرایط ویژهی رشد، تجربهی تنش والدین ناشی از وجود رفتارهای آیینی، مشکلات زبانی، قشقرق و فقدان مهارت مراقبت از خود در این گروه ازکودکان، همگی زمینه را برای تضعیف کارکرد طبیعی مادر فراهم مینمایند. وجود چنین مشکلاتی افزایش میانگین اختلالات روانی در مادران کودکان استثنایی و به ویژه مادران دارای کودک کمتوانذهنی را در مقایسه با مادران کودکان عادی در پی خواهد داشت. همچنین داشتن توقعات و انتظارات دور از توانایی کودکان و برآورده نشدن آنها موجب ناکامی والدین میشود.
بنابراین تولد یک کودک کمتوانذهنی در مادرانی که به مدت ۹ ماه بارداری، انتظار یک کودک سالم و با ویژگیهای طبیعی را داشته اند موجبات احساس گناه و تقصیر، ناکامی و محرومیت ناشی از طبیعی نبودن کودک را در مادر فراهم میکند که بالطبع غم، اندوه و افسردگی را به دنبال خواهد داشت. در مجموع، چنین شرایطی میتواند سبب گوشهگیری، عدم علاقه به برقراری رابطه با محیط، احساس خودکم بینی و بی ارزشی در مادر شود و پیامدهای منفی همچون اضطراب، پرخاشگری، حرمت به خود پایین و افسردگی شدید را در مادران به دنبال داشته باشد و سلامت آنها را به خطر اندازد. یکی از مهمترین منابع زمینهساز این گروه از مشکلات روانشناختی از دست دادن امید به زندگی به نظر میرسد که امیدواری در تمام ابعاد زندگی ضروری باشد. امید به معنای توانایی باور به داشتن احساس بهتر، در آینده میباشد. امید با نیروی نافذ خود، تحریک کنندهی فعالیت فرد است تا بتواند تجربه های نو کسب نماید و نیروهای تازهای را در فرد ایجاد کند. امید به عنوان یکی از منابع مقابلهی انسان در سازگاری با مشکلات و حتی بیماریهای صعب العلاج در نظر گرفته میشود. همچنین امید میتواند به عنوان یک عامل شفادهنده، چندبعدی، پویا و قدرتمند توصیف شود و نقش مهمی در سازگاری با فقدان داشته باشد.
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
آثار سودمند امید بر سلامت جسمانی و روانی در پژوهشهای مختلفی تایید شده است. به عنوان مثال، همبستگی مثبت امید با عاطفهی مثبت، احساس خودارزشمندی حرمت خود و همبستگی منفی با افسردگی اضطراب احساس فرسودگی و به طور کلی با عاطفهی منفی نشان داده شده است. از نظر اسنایدر و همکاران، ملالت و افسردگی با انسداد یا عدم تحقق اهداف ارتباط دارد و برای فرد، واجد اهمیت است. سطح پایین امید، پیشبینیکنندهی سطح افسردگی و کاستیهای روانی اجتماعی است. بررسی علمی امید به زندگی در انسان قدمتی کوتاه دارد و دوران ابتدایی خود را میگذراند. اسنایدر برای اولین بار، نظریهی امید را مطرح کرد و آن را متشکل از قدرت اراده، قدرت راهیابی، داشتن هدف و تشخیص موانع دانست. گروپمن امید را احساس وجد و نشاط در نظر میگیرد که هنگامی تجربه میشود که فرد آیندهی بهتری را فراسوی چشمان خود انتظار داشته باشد. امید، عبور از موانع مهم و پرتگاه های عمیق را در طی مسیر تسهیل میکند. امید به فرد جرأت میدهد که با شرایط خویش مواجه شود و ظرفیت غلبه بر آنها را پیدا کند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
بر خلاف گروپمن که خصیصهی انفعالی برای امید در نظر میگیرد و آن را مانند دارونما تلقی میکند، اسنایدر معتقد است که امید، خصیصهی فعالی است که در بر گیرندهی داشتن هدف، قدرت برنامه ریزی و اراده برای دستیابی به هدف، توجه به موانع رسیدن به هدف و توانایی رفع آنها است: ناامیدی، فرد را در وضعیت غیر فعالی قرار میدهد که نمیتواند موقعیتهای مختلف خود را بسنجد و در مورد آنها تصمیم بگیرد. ناامیدی، شخص را در برابر عوامل تنشزا، بی دفاع و گرفتار میکند. شخص با گذشت زمان، تمامی امید خود را از دست میدهد و افسردگی عمیق را جایگزین آن میکند. طرز تفکر وی حالت انعطافناپذیر همه یا هیچ دارد که مانع حل مسئله میشود. در حقیقت ناامیدی باعث تضعیف مهارت حل مسئله در فرد می شود. همچنین سبب میشود که فرد به طور دایم تجربه های خود را به شکل منفی و نادرست ارزیابی کرده و پیامدهای نگران کنندهای را برای مشکلات خود در نظر بگیرد. (طاهری و همکاران، ۱۳۹۱)
یکی از مشغلههای بزرگ ذهن انسان، خود انسان است .آفرینش و پیدایش انسان، هدایت شده و جهتدار است یا بیجهت و تصادفی بوده است. اگر برای بودن انسان معنایی وجود دارد، آن معنا یا آن معناها چیست و کدامند و چگونه باید آنها را دریافت و محقق ساخت. (فرانکل، ۱۹۷۵؛ ترجمه یزدی، ۱۳۷۵).
به ذهن برخی، پرسشهایی چون چه باید بکنم؟ چه چیزی درست است؟ چه چیزی غلط است؟ چگونه تصمیم بگیر م؟ به سوی کدام هدف بروم؟ و برای چه غایتی کوشش نمایم؟ خطور میکند. به طور معمول این پرسشها به یک ذهن بیمار و آشفته متبادر نمیشود بلکه از یک روح بیدار و پخته که در فرایند جستجوگری فعال قرار دارد برمیخیزد. متأسفانه افراد شکیبایی خود را از دست میدهند و به راحتی تحت تأثیر گفته های دیگران قرار گرفته و در این مبارزه میدان را خالی میکنند. کسانی هم که پرسشگری میکنند و در جسجوی پاسخ هستند خود را در یک مارپیچ نا امیدی مییابند و چون نمیتوانند ذهن خود را باز یابند و در بحران راه خود را پیدا کنند درجا میزنند (فرانکل، ۱۹۶۳). زندگی توأم با بیماری یا آسیب دیدگی شدید غیرقابل پیشبینی و نامطلوب است. این نوع زندگی پر از خطرهایی است که متوجه خودانگاره شخص است و همچنین به عزتنفس، احساس آزادی، فعالیتهای روزمره، راحتی جسمی و زندگی آیندهی وی لطمه میزند. بیماری لاعلاج پیامدهای مختلفی را برجا میگذارد؛ از جمله: انکار، خشم افسردگی، عدم اطمینان و تنهایی (نصری و همکاران، ۱۳۸۰) در هر دوره از تاریخ، در هر فرهنگ و تمدنی در همه طبقات اجتماعی افرادی وجود داشتهاند که از نظر فعالیت اجتماعی، پایینتر از حد طبیعی بودهاند و این امر سازگاری آنها را با محیط زندگیشان مشکل ساخته است. (نیسی، ۱۳۷۷).

 

رضایت زناشویی

 

 

 

 

 

 

 

برای

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 02:16:00 ب.ظ ]