هدفمند بودن زندگی:
هدفمندی زندگی به وسیلهی تعهّد به اهداف واقعبینانه ایجاد میگردد و برای آن ها منابعی وجود دارد. مذهب یک منبع هدفمندی است. کار و شغل، مراقبت از خانواده، فعّالیّت سیاسی، کار داوطلبانه و فعّالیّتهای تفریحی از دیگر منابع هدفمندی زندگی به شمار میروند. به عقیدهی شلدن و الیوت[۱۷۲] «اهداف هماهنگ با خود» مهم هستند؛ به این معنا که اعتقاد به اهمّیّت اهداف و انتخاب آن ها برای تفریح و لذّت مهم است نه اینکه اهداف از بیرون به فرد تحمیل و یا به منظور اجتناب از احساس گناه و اضطراب پیگیری شوند. آن ها یک الگوی علّی را تأیید کردهاند که بر اساس آن اهداف هماهنگ با خود منجر به تلاش بیشتر و نیل به اهداف و افزایش خوشبختی میشود. نمرات مقیاس هدف زندگی، به طور قوی با نمرات شادی همبستگی دارد (آرگایل، ۲۰۰۱).
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir
روابط مثبت با دیگران :
توانایی برقراری روابط مثبت با دیگران، جزء مهمّی از سلامت روانی تلقّی میشود. کامان و فلت[۱۷۳] (۱۹۸۳، به نقل از رنگریز، ۱۳۸۸) دریافتند که مردم شاد احساس نزدیکی بیشتری با دیگران دارند، احساس اعتماد و مورد علاقهبودن میکنند، بیشتر علاقهمندند با دیگران باشند و نه تنها تعامل اجتماعی بیشتری با دیگران دارند، بلکه کیفیّت ارتباط آن ها بهتر است. نتایج چندین مطالعه نشان داده است که مردم شاد همدیگر را بیشتر دوست دارند و بیشتر به وسیلهی دیگران دوست داشته میشوند و کسانی که وقت بیشتری را با آن ها میگذرانند، میگویند باز هم دوست دارند آن ها را ملاقات کنند. افراد شاد به احتمال بیشتری تن به ازدواج میدهند و از کودکانشان بهتر نگهداری می کنند (آرگایل، ۲۰۰۱). مزلو[۱۷۴] ( ۱۹۵۴) و شولتز (۱۹۶۷؛ به نقل از رنگریز، ۱۳۸۸) مطرح کردند که انسانها دارای نیاز به محبّت میباشند، برطرفکردن این نیاز به حسّ شادمانی آن ها کمک میکند. این نیاز از طریق روابط بینفردی صادقانه برآورده میشود ( لوی[۱۷۵] ، ۲۰۰۸؛ به نقل از همان).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
شرکت داوطلبانه در کارهای گروهی نیز هم در میزان سلامتی و هم در شادی فرد تأثیر مثبت دارد که به نظر میرسد، حضور فرد در گروه، از طریق کاهش نگرانی موجب افزایش شادی میگردد ( برگنوی[۱۷۶]، ۲۰۰۸). بنابراین شادی، اشتیاق انسانها را برای پرداختن به فعّالیّتهای اجتماعی افزایش میدهد و میتوان گفت شادی ابراز شده، یک برچسب اجتماعی است که روابط را تسهیل میکند (ریو، ۲۰۰۵).
ویژگیهای شخصیتی:
در پژوهشهایی که توسّط فارنهام و چنگ[۱۷۷] (۱۹۹۷) در رابطه با همبستگی شادمانی با ویژگیهای شخصیّتی انجام شده پنج عامل عمدهی برونگرایی، سازگاری، وظیفهشناسی، رواننژندی و تجربهپذیری به عنوان مقیاس در نظر گرفته شده و همبستگی هر یک با شادمانی مورد مطالعه قرار گرفت. رواننژندی بیشترین همبستگی منفی را با شادمانی داشته و همبستگی بالایی میان شادمانی با برونگرایی افراد و نیز بار وظیفهشناسی آن ها مشخّص گردیده است (حسینی، ۱۳۸۸).
رفتار انطباقی:
زمانی که فرد باور کند که با اصلاح شایستگیهای خود قادر خواهد بود با موقعیّتها برخورد کارآمدتری داشته باشد به معنی ارائه یک رفتار انطباقی است. ارائه پاسخ انطباقی موجب آزادشدن نوراپینفرین میشود و موجب تولید عاطفهی مثبت میگردد و زمانی که فرد احساس خودکارآمدی زیادی داشته باشد به احتمال زیاد دست به عمل میزند و تمام تلاش خود را به خرج میدهد. دستیابی به هدف، به احساس خود رضامندی می انجامد (فرانکن، ۲۰۰۵). البته برخی تحقیقات نیز به این موضوع پرداختهاند که سازگاری بصورت نسبی در شادمانی فرد تأثیرگذار است. مثلاً رایز[۱۷۸] و همکاران (۲۰۰۵؛ به نقل از رنگریز، ۱۳۸۸) در ارتباط با بیماران دیالیزی نشان دادند که آن ها نسبت به افراد سالم کمتر احساس شادی میکنند. در واقع این بیماران با موقعیّت خود سازگاری یافتهاند (اسوالد و پودتاوی[۱۷۹]، ۲۰۰۸).
سطح درآمد:
تحقیقات زیادی در رابطه با میزان درآمد و شادمانی صورت گرفته است و بیانگر این مسأله است که رضایت از زندگی بستگی به سطح درآمد مرتبط با میانگین درآمد جامعه دارد (وندریک و ولیتجر[۱۸۰]، ۲۰۰۷).
تفاوتهای جنسیّتی
مطالعات زیادی در مورد تفاوتهای جنسیّتی و شادی وجود دارد. وود[۱۸۱] و همکاران (۱۹۸۹، به نقل از آرگایل، ۲۰۰۱) در مورد ۹۳ مطالعه که اکثر آنها در آمریکا انجام شده بود، به تحلیل آماری پرداختند. آن ها دریافتند زنان به طور متوسّط کمیخوشحالتر از مردان بودند (نه خیلی زیاد، ۷% از انحراف معیار)، کمیعاطفهی مثبتتر (همچنین ۷%) و کمی رضایتمندی بیشتری از زندگی داشتند (۳%). این اثرات مثبت ضعیف، برای افراد متأهّل کمی قویتر بود (۸%) همچنین مردان نسبت به زنان با افزایش سن شادتر میشوند.
اثر افزایش سن بر افسردگی، اضطراب و به طور کلّی عواطف منفی خیلی قویتر است. احتمال افسردهشدن زنان دو برابر مردان است، احتمال اینکه زنان از اضطراب و رواننژندی رنج ببرند، ۵۰% بیشتر از مردان است و زنان در زندگی روزمرّه، عواطف منفی بیشتری را تجربه میکنند و این تفاوت جنسیّتی برای اعضای گروهها و فرهنگهای سنّتی کمتر است (نولن هکسما و راستینگ[۱۸۲]، ۱۹۹۹؛ به نقل از همان). این با شادی کلّی بیشتر زنان تناقض ندارد، زیرا افراد افسردهی بیمار، بخش کوچکی از کلّ افراد هستند.
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
زنان نسبت به مردان عواطف مثبت و منفی قویتری را تجربه میکنند. داینر و همکاران (۱۹۸۵) دریافتند میانگین شدّت عواطف زنان نسبت به مردان در یک مقیاس ۱ تا ۶ نمره ای ۳۴/۴ در مقابل ۸۸/۳ بود. این شاید به خاطر آن باشد که زنان در روابط اجتماعی، بیشتر خود را ابراز میکنند و یا آنکه زنان روابط اجتماعی بیشتری دارند. توضیحات دیگر، بر بالاتر بودن سطح افسردگی زنان تأکید دارد. اینگونه پیشنهاد شده است: این افسردگی بیشتر، میتواند تا اندازهای ناشی از سوءاستفادههای جنسی و جسمانی یا ناشی از همدلی زیاد زنان باشد که آن ها را نسبت به ناراحتی دیگران حساستر میسازد، و یا همانگونه که نولن. . . هکسما (۱۹۹۱؛ به نقل از آرگایل، ۲۰۰۱) دریافت، ناشی از شیوهی مقابلهی آن ها با استرس و اندیشناکی آن ها در مورد حوادث منفی باشد. نولن هکسما از مردم سؤال میکرد “وقتی شما احساس افسردگی میکنید، چه کار میکنید؟” زنان احتمال بیشتری داشت که گریهی زیادی داشته و یا با دوستان خود به شکایت و آه و ناله بپردازند، که این شکلی از اندیشناکی است که ممکن است کارها را بدتر کند. این برخلاف نظریهی معمول است که برونریزی در درمان، برای افراد خوب است. مردان احتمال بیشتری داشت که به فعّالیت جسمانی همچون دویدن و یا بازی بپردازند و این فعّالیتها موجب میشود حواس آن ها از مشکلاتشان پرت شود و درگیر فایدههای تمرینات جسمانی همچون خلق خوب شوند.
منابع شادی برای دو جنس متفاوت است. مردها بیشتر به وسیلهی شغلشان، رضایت اقتصادی و خودشان تحت تأثیر قرار میگیرند، زنان همچنین بیشتر در مورد خودشان انتقاد میکنند. برای مردان، بلندقدبودن خوب است، اما زنان همینکه نزدیک قدّ هنجار باشند. برای زنان جذّابیت جسمانی خیلی مهم است و وزن زیاد داشتن بد است. تعداد کمیاز زنان بالای ۴۵ سال، توسّط دیگران جذّاب دانسته میشوند و این برای بسیاری از آن ها منبع عدم رضایت است.
عکس مرتبط با اقتصاد
میزان تفاوتهای جنسیّتی در فرهنگهای مختلف، متفاوت است. در تایوان شادی مردان اساساّ بستگی به رضایت آن ها از شغلشان دارد، درحالیکه شادی زنان، به رضایت از خانوادشان و شادی خانوادهی آن ها بستگی دارد (آرگایل، ۲۰۰۱).
تحقیقات انجام شده در ایران
ـ بهادری خسروشاهی و باباپور خیرالدّین (۱۳۹۱) “رابطهی سبکهای هویّتی و کمالگرایی با احساس شادکامی در دانشجویان”
نتایج به دست آمده نشان داد که شادکامی با سبکهای هویّتی اطّلاعاتی و هنجاری رابطهی مثبت و معنادار و با سبک هویّتی اجتنابی رابطهی منفی و معنادار دارد. همچنین شادکامی با کمالگرایی مثبت رابطهی مثبت و با کمالگرایی منفی رابطهی منفی دارد. نهایتاّ با بهره گرفتن از روش تحلیل رگرسیون همزمان مشخّص شد که متغیّرهای پیشبین قادرند تغییرات متغیّر ملاک (شادکامی) را به طور معناداری پیشبینی کنند.
ـ بهادری خسروشاهی و هاشمی نصرتآباد (۱۳۹۰) در تحقیقی با عنوان “رابطهی امیدواری و تابآوری با بهزیستی روانشناختی در دانشجویان ” نشان دادند که بین امیدواری و تابآوری با بهزیستی روانشناختی رابطهی مثبت و معنادار وجود دارد و متغیّرهای پیشبین، قادرند تغییرات بهزیستی روانشناختی دانشجویان را پیشبینی کنند. بر اساس این دادهها، افرادی که امیدواری و تابآوری بالایی دارند از بهزیستی روانی بالایی نیز برخوردارند.
ـ بیرامی (۱۳۸۹) ” مقایسهی سبکهای هویّت، انواع هویّت در دانشجویان دختر و پسر”
نتایج نشان داد که بین سبک هویّت اطّلاعاتی و سردرگم (۰۱/۰ P<)، در دو گروه دانشجویان دختر و پسر تفاوت معنادار وجود دارد. بین هویّت تعلیقیافته (۰۱۵/۰ P<)، هویّت زود شکلیافته (۰۱/۰ P<)، و هویّت آشفته (۰۱/۰P<)، در دو گروه دانشجویان دختر و پسر تفاوت معنادار است.
ـ هاشمی و رضوی (۱۳۸۷) “بررسی و مقایسهی سبکهای هویّت و عوامل مرتبط با آن در دانشآموزان نوجوان شاهد”
در این تحقیق که دربارهی دانشآموزان نوجوان دخترانه و پسرانهی شاهد انجام شد یافتهها نشان داد که: ۱ـ بین سبکهای هویّتی دانشآموزان دختر و پسر به جز در سبک سردرگم/ اجتنابی تفاوت دیده نمیشود. ۲ـ بین سن، برخی از مؤلّفههای عملکرد خانواده و سبکهای هویّتی رابطهی معناداری دیده شد. ۳ـ بین سبکهای هویّتی و سبکهای کنارآمدن یا مقابله رابطهی معنادار مشاهده شد. نتیجه اینکه شکلگیری هویّت در نوجوانان شاهد تفاوتی با سایر نوجوانان ندارد. از سوی دیگر، نوجوانان دارای هویّت موفّق در خانوادههایی رشد میکنند که در آن ها اعضای خانواده با یکدیگر روابط عاطفی خوبی دارند.
ـ جوکار(۱۳۸۶) ” نقش واسطهای تابآوری در رابطهی بین هوش هیجانی و هوش عمومی با رضایت از زندگی”
نتیجه تصویری برای موضوع هوش
یافتهها نشان داد که اوّلاً، هوش عمومی و هیجانی به صورت مستقیم پیشبینی ضعیفی از رضایت از زندگی دارند. ثانیاّ هوش هیجانی نسبت به هوش عمومی، پیشبینیکننده ی قویتر تابآوری است. ثالثاّ تابآوری نقش واسطهای بین انواع هوش و رضایت از زندگی دارد، ضمن اینکه این نقش در مورد هوش هیجانی قویتر بود. نتایج مقایسهی دیاگرام مسیر دختران و پسران نشان داد که در مورد دختران مسیرها و ضرایب آن ها با نتایج به دست آمده از کلّ گروه همخوانی ندارد.
ـ حجازی و فرتاش (۱۳۸۵) ” تفاوتهای جنسیّتی در سبکهای هویّت، تعهّد هویّت و کیفیّت دوستی”
در این مقاله که در دانشآموزان سال سوّم دبیرستان شهر تهران انجام شد نتایج نشان داد که دختران در استفاده از سبک هویّت اطّلاعاتی بر پسران پیشی میگیرند. ولیکن دختران و پسران در استفاده از سبک هویّت هنجاری و سبک هویّت سردرگم/ اجتنابی و تعهّد هویّت، تفاوت معناداری نشان ندادند. همچنین در ارتباط با مؤلّفههای کیفیّت دوستی، دختران به صورت معناداری در صمیمیّت و افشای خود و تقابل دوستی بر پسران برتری دارند. در مؤلّفههای مجاورت و وفاداری و اعتماد، تفاوت معناداری بین دو جنس مشاهده نشد.
ـ خلعتبری و بهاری (۱۳۸۹) در تحقیقی با نام ” ارتباط بین تابآوری و رضایت از زندگی”به این نتیجه رسیدند که بین تابآوری و رضایت از زندگی رابطه مثبت وجود دارد. بین مردان و زنان از نظر رضایت از زندگی تفاوت وجود دارد . بین زنان و مردان از نظر تابآوری تفاوتی وجود ندارد.
ـ خنیفر، بردبار و قمی (۱۳۹۱) در تحقیقی با نام “بررسی رابطهی بین سبک هویّتی دانشجویان با شادی و ارائه راهکارهای عملی برای ارتقای شادی دانشجویان” دریافتند که بین هویّت، هویّت اطّلاعاتی، هنجاری و تعهّدی با شادی ارتباط معنادار مثبت وجود دارد.
ـ سامانی، جوکار و صحراگرد (۱۳۸۶) “ تاب آوری، سلامت روانی و رضایت مندی از زندگی”
نتایج رگرسیون چندگانه به روش سلسله مراتبی همزمان، بیانگر معناداری نقش واسطهای هیجانهای منفی (افسردگی، اضطراب و فشار روانی)، در رابطهی میان تابآوری خانواده و رضایت از زندگی بود. نتیجه اینکه تابآوری به واسطهی کاهش مشکلات هیجانی (و یا افزایش سطح سلامت روانی) رضایتمندی از زندگی را در پی دارد. اثر متغیّر تابآوری بر رضایتمندی از زندگی غیرمستقیم است.
ـ شکری، شهرآرای، دانشورپور و دستجردی (۱۳۸۶) در پژوهش خود با نام” تفاوتهای فردی در سبکهای هویّت و عملکرد تحصیلی: نقش تعهّد هویّت و بهزیستی روانشناختی” به این نتیجه رسیدند که سبکهای هویّت از طریق پیشبینی تعهّد هویّت و بهزیستی روانشناختی دانشجویان، عملکرد تحصیلی آنان را تبیین می کند.
ـ کهولت و جوکار (۱۳۸۹) در مقالهای با عنوان ” رابطهی سبکهای هویّت و شادی در دانشجویان دانشگاه” دریافتند که سبک هویّت اطّلاعاتی پیشبینیکنندهی مثبت و معنادار برای عاطفهی مثبت است. برای عاطفهی منفی سبک اطّلاعاتی به صورت مثبت و سبک هنجاری به گونهی منفی پیشبینیکننده بودند و مؤلّفهی شناختی شادی به صورت مثبت و معنادار توسّط سبکهای هویّت هنجاری و سردرگم/اجتنابی پیشبینی گردید. نتایج مؤیّد پیشبینی شادی توسّط سبکهای هویّت بود.
تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
ـ آرچر (۱۹۸۹) ” تفاوت های جنسیّتی در توسعهی هویّت: مسائل مربوط به فرایند، دامنه و زمانبندی “
مشخّص شد که هردو جنس وضعیّتهای هویّت را به طور مقایسهای استفاده میکنند به جز سلب حقّ اقامهی دعوی که برای مردان به طور معناداری بیشتر از زنان است. هردو جنس فرایند هویّت را به طور مشابه در حوزههای انتخاب حرفهای، باورهای دینی و جهتگیری نقش جنسی استفاده کردند. مردان به طور قابلتوجّهی بیشتر علاقمند بودند در منطقهی ایدئولوژی سیاسی منع شوند و زنان مایل بودند گسترش دهند. زنان به طور قابلتوجّهی بیشتر علاقمند بودند در مهلت قانونی یا هویّت بدست آمده با احترام به نقشهای خانواده باشند.
ـ ارک، سیمونز، استین، ویکل من و هیچکاک (۱۳۹۰) در پژوهشی نشان دادند که افراد دارای تابآوری بالا، در مواجهه با رویدادهای هیجانی با ماهیّت خنثی و نامعلوم، بیشتر تمایل به نشاندادن هیجانات مثبت داشتند. به اعتقاد آن ها این امر ممکن است به علّت توانایی این افراد برای کنارآمدن موفّقیّتآمیز به هنگام روبروشدن با موقعیّتهای دشوار، به خصوص موقعیّتهایی با ماهیّت بینفردی باشد.
ـ انگ، برگمن، بیسکنتی و والاک (۲۰۰۶) در پژوهشی با نام ” تابآوری روانی، هیجانات مثبت، و انطباق موفّق به استرس در زندگی آینده” نشان دادند که تابآوری واریانس معناداری از بهزیستی روانی و هیجانی را تبیین میکند. سطوح بالاتر تابآوری، هیجانهای مثبت و منفی را پیشبینی میکند. تجربهی هیجانهای مثبت به افراد دارای تابآوری کمک میکند که بتوانند با استرسهای روزمرّه بهتر مقابله کنند (بشارت، ۱۳۸۶).
ـ بررسیهای برزونسکی و کوک، (۲۰۰۲) نشان دادهاند که افراد با سبک هویّت سردرگم/اجتنابی افسردهتر و نوروزگراتر و همچنین در مقایسه با گروههای هنجاری و اطّلاعاتی کمتر با وجدان هستند.
ـ برزونسکی و کینی (۱۹۹۴) در تحقیقی نشان دادند که سبک هویّت اطّلاعاتی و هنجاری با افسردگی رابطهی منفی دارد؛ ولی سبک هویّت سردرگم / اجتنابی رابطهای مثبت با آن نشان میدهد.
ـ توگاد و فردریکسون[۱۸۳] (۲۰۰۴) نشان دادند که تابآوری با هیجانهای مثبت رابطهی مستقیم و با هیجانهای منفی رابطهی معکوس دارد.
ـ بر اساس تحقیقات انجام شده توسط جرالد و مونرو (۲۰۰۱) افراد دارای سبک هویّت اطّلاعاتی خوشقول، دارای روابط اجتماعی قوی، امیدوار نسبت به آینده و شادابند و کمتر دچار افسردگی میشوند (هیتر، ۲۰۰۳).
ـ ریو ( ۲۰۰۵) نشان داد که تابآوری، با هیجانات مثبت، همبستگی مثبت و با هیجانات منفی همانند خشم و غمگینی، همبستگی منفی دارد.
ـ بعضی محقّقان از جمله فردریکسون و جوینر[۱۸۴]، (۲۰۰۲) وهابفول[۱۸۵]، (۱۹۸۹)، (به نقل از سیّد محمودی، رحیمی و محمدی، ۱۳۹۰) معتقدند که هیجانات مثبت منابع روانشناختی بسیار مهمّی هستند که به فرد کمک میکنند در مقابل فشار روانی از روشهای مقابلهای مؤثّری استفاده کند بنابراین افرادی که هیجانات مثبت را به میزان بیشتری تجربه میکنند احتمالاً در مقابل حوادث سخت مقاومتر هستند و بنابراین تابآورتر میباشند (زواترو، جانسون و دیویس[۱۸۶]، ۲۰۰۵؛ به نقل از سیّد محمودی، رحیمی و محمدی، ۱۳۹۰).
ـ فیلیپس و پیتمن (۲۰۰۷) در تحقیقی با نام ” بهزیستی ذهنی روانی نوجوان به وسیلهی هویّت ” که انجام دادند تجزیه و تحلیل واریانس را به منظور بررسی رابطهی بین سبکهای هویّت و دیگر متغیّرهای روانی اجتماعی مورد استفاده قرار دادند. شرکتکنندگان با داشتن یک سبک هویّت سردرگم/اجتنابی که اعتمادبهنفس پایینتر و نمرههای نگرش بزهکارانه بالاتری از آن هایی که با سبک هویّت اطّلاعاتی و هنجاری داشتند طبقهبندی شدند. در همان زمان سبک سردرگم/اجتنابی با ناامیدی بالاتر و نمرههای اثربخشی خوشبینی پایینتری به نسبت سبکهای اطّلاعاتی و هنجاری همراه بود. سبکهای اطّلاعاتی و هنجاری تفاوت معناداری از نظر متغیّرهای وابسته نداشت. نتایج همچنین نشان داد که مردان بیشتر علاقمند به سبک سردرگم و زنان علاقمند به سبک اطّلاعاتی بودند.
ـ پژوهش کار (۲۰۰۴؛ به نقل از بهادری خسروشاهی و هاشمی نصرتآباد) نشان داد که سطوح بالای تابآوری به فرد کمک میکند تا از عواطف و هیجانهای مثبت به منظور پشتسرنهادن تجربههای نامطلوب و بازگشت به وضعیّت مطلوب استفاده کند.
ـ کروگر (۱۹۹۷) ” جنسیّت و هویّت: تقاطع ساختار، محتوا و متن “
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 03:15:00 ب.ظ ]