فصل سوم: روش تحقیق
ابزار گردآوری اطلاعات در این پایان نامه
تعریف روش تحقیق
طرح نظری مسئله تحقیق
چارچوب نظری
روش کتابخانه ای
انواع سند
ابزار سنجش و گردآوری اطلاعات
فصل چهارم: یافته های تحقیق
شیوه ی شخصیت پردازی در بهمن نامه
آغاز حرکت اول داستان
توزیع خویشکاری و تحلیل شخصیت ها در حرکت اول
نمودار پایانی حرکت اول
آغاز حرکت دوم داستان
توزیع خویشکاری و تحلیل شخصیت ها در حرکت دوم
نمودار پایانی حرکت دوم
آغاز حرکت سوم داستان
توزیع خویشکاری و تحلیل شخصیت ها در حرکت سوم
نمودار پایانی حرکت سوم
آغاز حرکت چهارم داستان
توزیع خویشکاری و تحلیل شخصیت ها در حرکت چهارم
نمودار پایانی حرکت چهارم(آخر) داستان
فصل پنجم: نتیجه گیری، پیشنهادات
نتیجه گیری
پیشنهاد برای تحقیقات آینده
منابع و مآخذ

چکیده
ریخت شناسی شخصیت در بهمن نامه
بوسیله‌‌ی
حجت آزادمنش
موضوع بهمن نامه داستان زندگی بهمن پسر اسفندیار پادشاه کیانی و ستیزه جویی های او با خاندان رستم زال است. بهمن که قهرمان این داستان است در نوشته های باستانی و تاریخی دارای شخصیتی خاص است. در این آثار وی پایان دهنده ی دوران پهلوانی و آغازگر دوران تاریخی است. در این تحقیق با بهره گرفتن از الگوی ریخت شناسی پراپ به تحلیل و بررسی شخصیت های بهمن نامه پرداخته ایم زیرا با بهره گرفتن از این الگو به راحتی می توانستیم خویشکاری ها و اعمال شخصیت ها را مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم. داستان بهمن نامه نیز به دلیل این که داستانی حماسی است و در آن از کینه توزی ها و رزم و ستیز سخن به میان رفته است و شخصیت هایش نیز مانند الگوی پراپ از دو حالت قهرمان و شریر و کارکرد های آن دو خارج نمی باشند زمینه ساز استفاده از این الگو شد. ضرورت انجام این تحقیق بررسی و تحلیل شخصیت های بهمن نامه بر اساس الگوی مورد نظر و همچنین واکاوی شحصیت ها از چهار دیدگاه: (۱- قهرمان و ضد قهرمان ۲- تیپ و نوع ۳- ایستایی و پویایی ۴- صفات) . چنین نتیجه گیری می شود که شخصیت ها یا حامی و یاریگر قهرمان داستان هستند و یا رفتاری ضد قهرمان دارند و حامی شریر می باشند. هر کدام از شخصیت ها برای ارائه ی خدمتی و یا مآموریتی وارد صحنه ی داستان می شوند و از خود خویشکاری (کارکردی) را بر جای می گذارند. این داستان دارای چهار حرکت است که در آن خویشکاری هایی رخ می دهد و مهم ترین آن ها، شرارت، نبرد شریر با قهرمان، شکست قهرمان یا شریر،مجازات شریر، رهایی، پاداش، و بر تخت نشستن می باشند.
واژگان کلیدی: بهمن، ریخت شناسی ، خویشکاری، شریر، یاریگر، قهرمان، عامل جادویی.
فصل اول
( کلیات )
۱-۱-مقدمه
ریخت شناسی واژه ای است که در زمینه های مختلف به کار می رود اما وقتی که در عرصه ی ادبیات و داستان از آن یاد می شود معنای دیگری به خود می گیرد و کارکرد آن متفاوت می شود. در طی سالیان گذشته پژوهشگران و منتقدان زیادی خصوصآ در غرب در زمینه ی تحلیل و بررسی آثار ادبی و داستانی تلاش و کوشش نموده اند و هرکدام الگو و طرحی را برای بررسی آثار مطرح کرده اند. با مطالعه و تحقیق در این آثار بهترین الگویی که می توان از آن در انجام این تحقیق بهره برد الگوی ریخت شناسی ولادیمیر پراپ می باشد که در ادامه به شرح و توضیح آن می پردازیم.
واژه ی ریخت شناسی بنا به تعریف ولادمیر پراپ به معنی بررسی وشناخت ریخت هاست و ریخت شناسی شخصیت تحلیل و بررسی وشناخت جزئیات و خصوصیات رفتار ،کردار و منش افراد می باشد. شیوه های شخصیت پردازی در داستان متعدد است، نویسنده با توسل به ابعاد مختلف حیطه ی ریخت شناسی به تحلیل و بررسی و واکاوی شخصیت و شناسایی همه جانبه ی او می پردازد. شخصیت داستانی مانند یک انسان واقعی است. دارای ابعاد متفاوتی است که بعضی از آن ها از چشم انسان پوشیده است و بعضی در معرض چشم همه قرار دارد. بعد اصلی و زیر بنایی شخصیت اندیشه و روان است و طبیعی است که روان افراد قابل درک و لمس نیست ولی اعمال و رفتار و گفتار و حتی قیافه ظاهری افراد نشان دهنده ی ابعاد پنهانی و درونی آن هاست بنابراین ما با درون افراد از طریق گفتار و رفتار و قیافه شان آشنا می شویم. اگر انگیزه ی شخصیت روشن و مشخص نباشد اعمال او غیر قابل توضیح یا باور نکردنی است. انگیزه ی شخصیت اساسآ از دو منبع ناشی می شود : ۱-از طبیعت درون شخصیت که قبل از شروع رمان شکل گرفته است. ۲- از سلسله ای از حوادث بیرونی که بعد از شروع رمان نیاز ها و انتظارهای خاص برای شخصیت ایجاد می کند.
در تعریف شخصیت گفته اند : « شبه شخصیتی است تقلید شده از اجتماع که بینش جهانی نویسنده بدان فردیت و تشخص بخشیده است.» آبرامز می گوید : « شخصیت ها، افرادی هستند که در یک نمایش نامه یا اثر روایی دارای ویژگی اخلاقی و آگاهانه ی پیش شناخته اند. این ویژگی ها در گفتار و عملشان نشان داده می شود. انگیزه و زمینه ای که نویسنده می سازد حالت و طبیعت اخلاقی شخصیت را برای گفتار و عمل تشکیل می دهد. ( عبداللهیان ، ۱۳۸۱: ۵۲-۵۳ )
اشخاص ساخته شده ای (مخلوقی) را که در داستان و نمایش نامه و……ظاهر می شوند، شخصیت می نامند. شخصیت : اثر روایتی یا نمایشی، فردی است که کیفیت روانی و اخلاقی او، در عمل او و آنچه می گوید و می کند، وجود داشته باشد. خلق چنین شخصیت هایی را که برای خواننده در حوزه ی داستان تقریبآ مثل افراد واقعی جلوه می کنند، شخصیت پردازی می خوانند.
۱-۲-بیان مسئله
واژه ی ریخت شناسی طبق تعریف ولادیمیر پراپ، به معنای بررسی و شناخت ریختهاست و ریخت شناسی شخصیت به معنی بررسی وشناخت جزئیات و خصوصیات رفتاری یک فرد می باشد که یک شخصیت را از نظر حالات گوناگون و کنش هایی که در روند داستان دارد مورد بررسی قرار می دهد. بهمن نامه اثری است حماسی که شرح حال و زندگی بهمن پسر اسفندیار و کینه توزی های او نسبت به خاندان زال است که با بهره گرفتن از الگوی ریخت شناسی پراپ به تحلیل و بررسی شخصیت های موجود در آن می پردازیم .
۱-۳-اهداف تحقیق
الف: معرفی وشناخت شخصیت های موجود در بهمن نامه ،بررسی خصوصیات روحی و روانی و کنش ها و حالات رفتاریشان در سیر داستان بر اساس کارکردهای آنان.
ب: دیگر اینکه بعضی از شخصیت های بهمن نامه به مرور زمان به فراموشی سپرده شده اند و در این تحقیق سعی بر آن است تا اطلاعاتی در مورد این اشخاص و اهداف انسانی و یا غیر انسانی آنها بیان شود .
ج: معمولا آن دسته از منظومه های حماسی که پس از شاهنامه سروده شده اند چندان مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته اند. دراین تحقیق با اشاره به نکات حماسی ارزشمندی که در منظومه ی بهمن نامه وجود دارد نشان می دهیم که حماسه های ملی بعد از شاهنامه تا چه اندازه ارزش و اهمیت دارند. د: پدید آوردن یک الگوی ساختاری که مورد استفاده پژوهشگران در زمینه ی آثار اسطوره ای و حماسی قرار گیرد .
۱-۴- فرضیات تحقیق
الف: با بهره گرفتن از الگوی ریخت شناسی شخصیت ها به انواع مختلفی تقسیم می شوند که هر کدام در روند داستان تاثیر می گذارند .
ب: قهرمانان در این مجموعه با کمک یاریگران به هدف خود که همان پیروزی است دست می یابند .
ج: موجودات شریر با طرح نیرنگ وفریب سعی در کارشکنی در کار قهرمانان می کنند .
د: شخصیت های قهرمان و شریر برای نیل به اهداف خود با یک وزیر یا مشاور مشورت می کنند،مخصوصآ زمانیکه در تنگنا قرار می گیرند.
۱-۵-کاربران تحقیق
دانشجویان مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی بیشترین بهره را از این پژوهش خواهند برد و با یک اثر حماسی و همچنین تحلیل و بررسی شخصیت های آن به خوبی آشنا خواهند شد .
فصل دوم
( مبانی نظری )
۲-۱-روایت شناسی
روایت شناسی علم مطالعه ی داستان و به معنای فرضیه ی بیان یا نقد بیان است . اصطلاحی است که از سال ۱۹۶۹ معمول شده است و بر شاخه ای از مطالعات ادبی دلالت دارد که به تجزیه تحلیل روایت ها و نظام های حاکم بر روایت (داستان گویی ) و ساختار پیرنگ اختصاص می یابد .روایت شناسی تجزیه و تحلیل مو شکافانه و پیچیده ای است که از رابطه ی میان داستان و همه عناصر دیگر وابسته به آن می شود که در نقل آن سهیم اند و شامل امکان مستقیم یا بی طرفانه ی نقل ،حضور کارکرد و نقش راوی با کمک صورتک ،صدا وسبک است و در ضمن اهمیت زمان فعل و ضمیر شخصی در برقراری ارتباط میان داستان ، گوینده ی داستان و خواننده را نیز در بر می گیرد و گوناگونی اصول و ضوابط لایه های بیان را مطالعه می کند و همچنین احتمال تغییرات در آگاهی بیرونی و درونی که مستلزم عمل روایت است و رابطه ی میان نویسنده ی واقعی نویسنده ی تلویحی و صدا یا صداهای روایت کننده را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می دهد . ( میر صادقی ، ۱۳۸۷ : ۱۳۵-۱۳۶)
از منظر روایت شناسی،به طور کلی یک رمان در همان حال که دنیای ظاهرآ ثابتی را در مقابل ناپایداری دنیای واقعی در اختیار خواننده می گذارد، متقابلآ از این توانایی برخوردار است که دنیای ناپایداری را در مقابل ثبات دنیای واقعی پیش روی خواننده بگذارد. از این دیدگاه رابطه ای دو سویه بین فرد و اجتماع پدید می آید، هر کنش، تفکر، دیالوگ تکراری شخصیت ها دیگر از نظر خواننده تکراری نیست. بین علت ها و انگیزه های کنش ها، افکار و دیالوگ ها تمایز ایجاد می شود حتی لذت تکرار، که از پتانسیل کافی هم برخوردار است در خواننده پدید می آید و چه بسا فرصتی برای آموختن هم به او بدهد. ( بی نیاز ،۱۳۸۷ : ۱۳۵)
۲-۲-روایت
نوعی از کلام و سخن است که رویداد یا رویدادهایی را بیان کند و از این رو شامل آثار غیر داستانی مانند خاطرات .زندگی نامه ها . زندگی خود نوشت و متن های تاریخی هم می شود چون آن ها هم رخداد یا رخدادهایی را باز گو می کنند . اما در روایت شناسی ادبی روایت شکل های داستانی مانند داستان کوتاه .داستان بلند. نوولت .رمان وحتی اشکال قدیمی تر یعنی افسانه .قصه های جن و پری حماسه حکایت ورمانس را هم در بر می گیرد .(همان ،۱۳۸۷ :۱۰۸)
روایت تصویر پر جنب و جوشی است که زندگی را در حال حرکت نشان می دهد و دگرگونی زندگی از لحظه ای به لحظه ی دیگر را به نمایش می گذارد. روایت درباره ی داستان نیست، خود داستان است. هدف روایت ارائه ی واقعیتی است که خود خواننده آن را پیش چشم بیاورد و علاقه اش نسبت به آن جلب شود و شاید همدردی یا نفرت و کینه ی او را بر انگیزد. ( میر صادقی ،۱۳۸۷ : ۱۳۱)
جستجوی فلسفی حقیقت پیوند میان ادبیات فلسفی و روایت را آشکار تر می سازد.همان گونه که داستان در برابر واقعیت و حقیقت است ،روایت نیز در برابر قوانینی نا زمانمند قرار دارد که آنچه را هست خواه گذشته ،خواه آینده ترسیم می کند.
هر تبیین زمانمند که در حین پیشرفت شگفتی ما را بر انگیزد و آگاهی را تنها با گذشته ی فکری و باز اندیشی رقم زند هر قدر هم استوار بر واقعیت باشد داستان است . روایت فارغ از اینکه تا چه اندازه از کلیات آکنده باشد ،داده ها یا مایه ی اندیشه ای که فراهم می آورد همواره بیش از چیزی است که مصرف کرده است .روایت یا شایسته ی تاویل نیست (سر گرمی صرف است) یا تاویل های فراوانی را موجب می شود ولی این فراوانی معنای روایت ،ناشی از نبوغ انتقادی افراطی نیست . بلکه از دید گاه سفت و سخت فلسفی یکی از ویژگی های ضروری روایت به طور کلی است .جمله های روایتی بر پیش فرض هایی درباره ی بسیاری از وجوه کلی رفتار آدمی استوار است . برای اینکه بدانیم در داستان چه رخ می دهد باید رویدادها را به هم پیوند دهیم و برای این کار باید قوانینی کلی را فرض بگیریم .که مایه ی پیوند درونی رویدادهاست . ( والاس مارتین ،۱۳۸۲: ۱۴۲)
روایت ،نقل رشته ای از حوادث واقعی یا تاریخی یا خیالی است،به گونه ای که ارتباطی میان آن ها وجود داشته و این حوادث بازتاب یکدیگر باشند ودر میان آن ها پیوندی زمانی و انگیزه ای وجود داشته باشد روایت، با عمل داستانی در زمان ،و با زندگی در جریان سر و کار دارد . روایت در جواب سوال «چه اتفاق افتاده است ؟» می آید و داستان را نقل می کند داستان ،توالی حوادث واقعی –تاریخی یا ساختگی است ،بنابر این تسخیر عمل به وسیله ی تخیل را ارائه می دهد . ( میرصادقی ،۱۳۸۷ : ۱۲۶ )
میان رشته حوادث داستان از آغاز تا انجام ارتباطی وجود دارد: این حوادث بازتاب یکدیگرند و پیوندی زمانی و سببی با هم دارند. روایت داستان با عمل داستانی در زمان، وبت زندگی در گردش و جریان سر و کار دارد،عمل داستانی یا حوادث داستان بازتاب یکدیگرند.(همان ،۱۳۸۷ : ۱۲۷)
۲-۲-۱-انواع روایت
نور ثروب فرای از جمله منتقدانی بود که کوشید روش های بررسی ادبیات را مشخص سازد و تا اندازه ای سامان بخشد، ولی دریافت که واژگان رایج در نقد آن زمان ،نمی تواند تمایز های مفهومی مورد نظرش را بیان کند .وی در کتاب کالبد شکافی نقد (۱۹۵۷) نوشته است : واژه ای برای اثر ادبی منثور نداریم ،بنابراین واژه ی رمان در هر موردی به کار می رود و در نتیجه معنای واقعی اش را که نام یک گونه ی ادبی است از دست داده است . آشکار است که تمایز میان ادبیات داستانی و غیر داستانی میان کتاب هایی که در باره ی امور غیر واقعی است و آن هایی که درباره ی هر چیز دیگر است ،منتقدان را بس فرسوده است .( والاس مارتین ،۱۳۸۲ :۱۷ )
در دهه ی ۱۹۵۰ نظریه ی نقد ، واژگان اندکی برای طبقه بندی روایت در اختیار داشت ،ولی در نظریه ی ادبی چنین واژگانی فراوان بود در هر گلچین ادبی که به ترتیب تاریخی مدون شده باشد ،معمولآ نمونه هایی از روایت های طولانی پیش از ظهور رمان- مانند حماسه و رمانس- وجود دارد . هر گلچینی از کتاب حکایت های کانتر بری چاوسر شامل قالب های روایتی کوتاهی همچون قصیده های هزل آمیز ،حکایت های حیوانات ، تمثیل های اخلاقی ،افسانه های مسیحی و حکایت های عامیانه خواهد بود . برخی از حکایت ها را شاید نتوان تقسیم بندی کرد ( ملکه ی پریان اثر ادموند اسپنسر کتاب آداب است یا رمان ؟ حماسه یا تمثیل ؟ یا همه ی اینها .) انواع دیگر روایت ،مانند داستان کار آگاهی و ادبیات گوتیک وداستان عتمی تخیلی ، در بیشتر گلچین ها نیامده است . هر چند همه ی این نام ها برای تعیین نوع داستان مفیدند جملگی محصول تصادفی تاریخ اند ، روایت هایی که از جنبه های بسیاری به هم شبیه اند،نام های گوناگونی یافته اند فقط به این دلیل که در دوره های گوناگونی پدید آمده اند ،و گونه ای مانند «رمانس» شاید شامل سه چهار نوع داستان نا همگون باشد . این شکاف میان تاریخ بدون نظریه و نظریه ای چنان ساده که نمی تواند تاریخ ادبی را ارائه دهد ،همان چیزی است که فرای می خواست با تقسیم بندی روایت آن را پر کند .( همان، ۱۳۸۲: ۱۷)
۲-۲-۲- واقعیت نمایی
از زمانی که داستان و رمان به صورت امروزی آن، در عالم هنر پیدا شد، نویسندگان سعی کردند که به آثار خود حقیقت مانندی یا واقعیت نمایی بدهند و بر خلاف «قصه» زندگی واقعی را تصویر کنند. اما در داستان حوادث آن طور اتفاق نمی افتد که در زندگی واقعی، بلکه داستان سلسله ای از حوادث را که شبیه حوادث زندگی واقعی است برای ما تصویر می کند. در واقع زندگی فردی یا جمعی، رشته ای از وقایع را به وجود می آورد که با منطق زندگی روزمره به هم پیوند خورده است و این وقایع در داستان بر خلاف وقایع زندگی باید آغاز و میانه و پایانی داشته باشد. به همین دلیل جهان داستان منطق خاص خود را دارد که از منطق جهانِ واقع متمایز است، زیرا داستان هرگز زندگی واقعی را عینآ تصویر نمی کند بلکه همانطور که گفته شد برگزیده ی وقایع زندگی در ذهن نویسنده پرداخت و باز آفرینی می شود و همین آفرینش دوباره است که داستان را به وجود می آورد. نویسنده باید وقایع را به گونه ای تصویر کند که امکان رویداد آن ها احساس شود و خواننده باور کند که چنین وقایعی ممکن است اتفاق بیفتد. ( میر صادقی، ۱۳۸۸ : ۱۴۸-۱۴۹ )

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 03:00:00 ق.ظ ]