وی به شیخ احمد احسایی علاقمند بود و حتی از مریدان شیخ احمد گردید. این علاقه مندی حاکم کرمان در ترویج و گسترش افکار شیخ احمد در کرمان بسیار مؤثر بود. زیرا محمد کریم خان فرزند حاکم از شاگردان و مریدان سید کاظم رشتی بوده و بعد از تحصیل علوم دینی در نجف و کربلا به کرمان بازگشت و رهبری حوزه علمیه و پیروان این گرایش را بر عهده گرفت[۳۱] و بعدها به واسطه نفوذ و اقتدار مالی و خانوادگی که داشت با اتکاء به علم و دانش اندوخته‌اش به توضیح و تبیین اصول اعتقادی شیخ احمد احسایی پرداخت و با بیان نظرات او و تفسیر اعتقادات شیخ بنیان گروهی تحت عنوان شیخیه‌ی کرمانی یا کریمخانیه را گذاشت و به صورت مکتبی مستقل در برابر شیخیه آذربایجان قرار گرفت.
وی با نگارش آثار زیاد در زمینه اعتقادات خود، یکی از پرکارترین افراد در این مسیر به حساب می‌آید و تألیفات زیاد او در مسائل مختلفی چون اعتقادت، احکام، فلسفه، تفسیر و پاسخگویی به شبهات دیگران او را از سایر رهبران این گروه متمایز ساخته است. بعد از مرگ او در سال ۱۲۸۸ هـ ق پسرش حاج محمد خان کرمانی به جانشینی او و رهبری شیخیه کرمان برگزیده شد. هر چند اختلافاتی در خصوص جانشینی محمد کریم خان به وجود آمد از جمله جدایی یکی از شاگردان برجسته حاج محمد کریم خان به نام محمد باقر خندق آبادی که مخالف جانشینی وراثتی بود و با رهبری شیخیه در شهر همدان بنای فرقه‌ای در شیخیه را نهاد که به شیخیه همدانیه یا باقریه معروف گردیده و آثاری از خود بر جای گذاشتند که نگاشته‌هایی در نقد و رد برخی نظرات حاج محمد خان جزء آنهاست و نیز عده ای از شیخیه پیرو پسر بزرگ حاج محمد کریم خان یعنی محمد رحیم خان کرمانی شدند ولی به هر حال، حاج محمد خان جانشین پدر شد و پس از او برادرش حاج زین العابدین خان و بعد از او هم فرزندانش به ترتیب جانشین او و رهبر فرقه بودند که در اصطلاح خود شیخیه به آنها «سرکار آقا» گفته می‌شود. این افراد عبارتند از: [۳۲]
۱٫ حاج محمد خان(۱۲۶۳ ـ ۱۳۲۴ هـ. ق)
۲٫ حاج زین العابدین خان (۱۲۷۶ ـ ۱۳۶۰ ه ق)
۳٫ ابوالقاسم خان ابراهیمی(۱۳۱۴ ـ ۱۳۹۰ هـ. ق)
۴٫ حاج عبدالرضا خان (۱۳۴۰ ـ ۱۴۰۱ هـ. ق)
با ترور و قتل حاج عبدالرضا خان در سال(۱۴۰۱ قـ ۱۳۵۸ هـ. ش) در کرمان، رهبری این گروه به یکی از شاگردان مکتب شیخیه کرمانی در بصره بنام سید علی موسوی فرزند سید عبدالله که او هم از علمای شیخیه در بصره بود منتقل شد و در حال حاضر هم چنان سید علی موسوی که ساکن بصره می‌باشد، رهبری و مرجعیت شیخیه کرمان را بر عهده دارد.[۳۳]
شیخیه کرمان در طول حیات نسبتاً کوتاه خود، دچار درگیری‌ها و مخالفت‌های فراوان گردیده است که مشاهده آثار رهبران این گروه و دیدن شکوائیه‌ها و نالیدنهای بیشمار ایشان از دست سختگیری‌های ناشی از اختلافات دینی یا اعتقادی نبوده و اغراض دیگری به این مسایل دامن زده است. ولی به هر حال موجب شکل گیری فرقه‌ای در میان شیعیان گردیده است. عمده‌ترین علل این تنازعات، بحثهایی چون ریاست طلبی برخی رهبران جامعه و وجود اختلافات طبقاتی در اجتماع آن دوران می‌باشد که جلوه‌ی بارزی از این اختلاف طبقاتی، شاهزاده بودن سران شیخیه در جامعه فقیر کرمان بود که باعث مخالفت‌های زیادی توسط قشر محروم جامعه با این گروه شده و با هدایت برخی رنگ دینی گرفته است و در تاریخ کرمان شواهد زیادی از اینگونه مسایل مطرح شده است که به نمونه‌ای بسنده می‌کنیم:
برخی در کرمان می‌گفتند: «قاجاریه از بنی امیه هستند و جناب آقازاده (حاج محمد کریم خان) از بنی امیه است» و در کوچه هرگاه به یک شیخی می‌رسیدند می‌گفتند: «بر بنی امیه و شیخیه لعنت…» و یا در مجالس می‌گفتند: «به دین سرکار آقا از دنیا نروی صلوات بفرست.»[۳۴]
به هر حال علیرغم وجود فشارهای زیاد اجتماعی و مخالفتها و طرد و تکفیرهای فراوان، جماعت شیخیه در کرمان به حیات خود ادامه داد و در جامعه شیعیان جایگاهی برای خویش نگاه داشت.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
شیخیه کرمان امروزه هم در کرمان دارای پایگاه و مدرسه هستند و علیرغم مخالفت‌های علمی و عملی با ایشان، همچنان در مجالس اختصاصی و محافل مذهبی ویژه همفکران خود، و با داشتن مسجدی مخصوص پیروان خود، در مرکز شهر و نیز احداث بیمارستان و مراکز عمومی به حضور خود در عرصه جامعه شیعی ادامه می‌دهند. اگرچه با فعالیت عده‌ای از علمای کرمان و کمرنگ کردن مرزهای اختلاف، امروزه دیگر از درگیری و نفی و تکفیر بین شیعیان اثنی عشریه و شیخیه خبری نیست و حتی به گونه‌ای شیخیه در میان جامعه شیعیان زندگی می‌کنند که تشخیص آنها مشکل است و مردم با هم و بدون اختلاف و تشخّص خاصی زندگی می‌کنند.[۳۵]

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.

ب) بزرگان

در خصوص ذکر نام بزرگان و علماء شیخیه کرمانی می‌توان گفت عمدتاً همه سلسله مشایخ این طایفه اهل کتابت و نگارش بوده و آثار و مکتوباتی از خود بر جای گذاشته‌اند و با توجه به نو پا بودن و اینکه سالهای زیادی از زمان شروع این تفکر نگذشته است، آثار تقریباً زیادی از خود بر جای گذاشته‌اند که مختصراً به شرح زندگانی این افراد می‌پردازیم.

 

ـ حاج محمد کریم خان کرمانی(۱۲۲۵ـ ۱۲۸۸هـ. ق)

حاج محمد کریم خان قاجار فرزند ابراهیم خان ظهیر الدوله پسر مهدیقلی خان پسر محمد حسن خان پسر فتحعلی شاه قاجار است که پدرش ابراهیم خان پسر عمو و داماد فتحعلی‌شاه قاجار و نیز حاکم کرمان و سیستان بود.[۳۶] وی شب پنجشنبه ۱۸ محرم ۱۲۲۵ هـ. ق در کرمان و در خانواده‌ای صاحب نفوذ و اشرافی و متمول به دنیا آمد. پدرش برای این کودک دو مربی و دو معلم گماشت. وی بعد از فراگیری ادبیات فارسی نزد اساتید خوب شهر کرمان، به یادگیری عربی مشغول شد و از آنجا که پدر مشوق و حامی او در درس و علم بود، راهی عراق شد و قبل از آن به اصفهان رفته و ایامی چند در محضر درس شیخ محمد ابراهیم کلباسی شرکت کرد و در کرمانشاه هم شیخ علی پسر شیخ احمد احسایی را دیدار و ایامی نیز در کلاس درس او شرکت کرد و بعد عازم کربلا شد و در آنجا با ملاقات سید کاظم رشتی مرید او شد به گونه‌ای که همه اموال خود را به استاد خویش بخشید که سید خمس آن را قبول و باقی را به خودش بازگرداند.
همین مرید شدن و بذل مال، موجب شد بین استاد و شاگرد رابطه‌ای قوی پدید آید به گونه‌ای که غیر از موارد درس و بحث، رفت و آمد خانوادگی آنها زیاد گردید و علی‌رغم شاهزاده بودن، حاج محمد کریم خان، با علاقه زیاد، خدمت گذاری سید را می‌نمود. سرانجام محمد کریم خان عازم کرمان گردید. سید کاظم او را تا بیرون شهر بدرقه کرد و وی را تکریم نمود.
در خصوص اخذ اجازه شرعیه از سید کاظم رشتی بین شیخیه کرمان و شیخیه تبریز اختلاف است و هر یک دلایل خود را بیان کرده‌اند.[۳۷]
وی در بازگشت به همدان رفت و با یکی از شاهزادگان قاجار ازدواج کرد و مدتی را هم در تهران در دربار قاجار و در محضر علماء مرکز گذراند و سپس به کرمان مراجعت و به تدریس و موعظه و تصدی ریاست دینی شهر کرمان مشغول گردید.[۳۸] به زودی افکار و آراء شیخ محمد کریم خان گسترش یافت و موجب فراگیری افکار شیخیه در کرمان گردید که البته این فراگیری حکومت علمی و دینی حاج محمد کریم خان، علاوه بر فعالیت‌های علمی و نگارش آثار توسط او، به واسطه قدرت خانوادگی و انتساب او به خاندان حاکم و نیز قدرت مالی او بود که گفته‌اند: «الناس علی دین ملوکهم»
او در راه مبارزه با باب و بابیه بسیار فعال حاضر شد و مطالب فراوانی در رد باب نگاشته و بیان کرد که این ابراز مخالفت‌ها با دشمنی‌های فراوان از سوی بهائیان روبرو شد و حتی او را سفیانی معرفی می‌نمودند.[۳۹]
رشد جایگاه اجتماعی حاج محمد کریم خان موجب شروع درگیری‌ها و مواضع مخالف توسط علماء کرمان گردید و کم‌کم این درگیری‌ها بالا گرفت. به گونه‌ای که به زد و خوردهای فراوان در مجالس شیخیه و سایر شیعیان منجر شد و به رد و تکفیر از طرف علماء این بلاد هم رسید و سختگیری‌هایی برای خان و پیروانش به وجود آمد که آثار حاج محمد کریم خان پر از شکوائیه از این مرارتها و سخت‌گیری زمانه است. سرانجام او در روز دوشنبه ۲۲ شعبان سال ۱۲۸۸ هـ. ق در نزدیکی کرمان درگذشت.
پیکر او را به ودیعه در روستای «لنگر» واقع در شش فرسخی کرمان حدود یکسال و نیم نگهداشتند و سپس او را به کربلا منتقل و در رواق حسینی نزدیک قبر سید کاظم رشتی به خاک سپردند. حاج محمد کریم خان پرکارترین فرد در میان علماء شیخیه کرمان است و آثار زیادی به عربی و فارسی از او بجای مانده است که از آثار مشهور او «ارشاد العوام» است.
بر اساس آمار پیروان شیخ، آثار او ۲۴۶ رساله و ۲۲ فائده و ۹ نامه و مقاله و ۲۱ موعظه است که مجموعاً ۲۶۷ جلد می‌باشد. از او اشعار و قصایدی به عربی و فارسی هم بجای مانده است.[۴۰]

ـ حاج محمد خان کرمانی(۱۲۶۳ـ ۱۳۲۴ هـ. ق)

محمد پسر حاج محمد کریم خان بن ابراهیم خان قاجار است. وی دومین پسر از هشت پسر حاج محمد کریم خان است. که در روز چهارشنبه ۱۹ محرم سال ۱۲۶۳ هـ. ق متولد گردید.
با اشراف پدر به کسب علم پرداخت و بعد از وفات پدر به تدریس و نشر احکام و افکار شیخیه اشتغال یافت. با افزایش فشارهای اجتماعی مخالفان، وی در روستای لنگر ساکن شد و درس و وعظ خود را در آن محل ادامه داد و نیز به نگارش آثارش پرداخت. او در بیستم محرم ۱۳۲۴ هـ. ق در لنگر درگذشت و جسم او برای دفن به کربلا منتقل و در حرم حسینی مدفون گردید.
از محمد خان کرمانی هم آثار زیادی باقی است که مطالب او پس از گردآوری در حدود ۲۰۵ جلد گردیده است. از جمله آثار مشهور او «فصل الخطاب» است که در فقه نگارش یافته است.[۴۱]

 

ـ حاج زین العابدین خان کرمانی(۱۲۷۶ـ ۱۳۶۰ هـ. ق)

وی پسر حاج محمد کریم خان است که در شب سه‌شنبه ۷ رجب سال ۱۲۷۶ متولد گردید. در دوازده سالگی پدرش فوت نمود و سپس تحت تعالیم برادر بزرگ خود حاج محمد خان رشد نموده و دروس علمی را فرا گرفت و به عنوان یکی از علماء محل رجوع و وثوق مردم و دارای سلامت نفس و صدق و ورع شناخته شد. وی بعد از وفات برادرش، زعامت شیخیه را عهده دار گردید و به تدریس وتعلیم و نشر افکار آن، همت گماشت و علیرغم سختگیری‌ها و اذیت‌هایی که می‌شد به عتبات و مشهد الرضا مسافرت‌هایی داشت. وی در اواخر عمر به واسطه بیماری قادر به تدریس نبود و سرانجام در روز شنبه پنجم جمادی الاولی سال ۱۳۶۰ هـ.ق درگذشت و پیکر او هم به کربلا منتقل و در رواق حسینی دفن گردید. از او هم مجموعه‌ای شامل۱۳۹ رساله و ۱۲ فائده و… باقی مانده است که مجموعاً در ۱۵۳ جلد گرد آوری شده است.[۴۲]

 

ـ حاج ابوالقاسم خان کرمانی(۱۳۱۴ـ ۱۳۸۹ هـ. ق)

ابوالقاسم فرزند حاج زین العابدین خان پسر حاج محمد کریم خان بن ابراهیم خان قاجار بود که به همین مناسبت به «ابراهیمی» شهرت یافت. او در شب چهارشنبه بیستم ذی‌الحجه سال ۱۳۱۴ در کرمان متولد شد، دوران کودکی را در رفسنجان سپری نمود. در ادامه به کرمان آمده و نزد اساتید زمان به فراگیری علوم پرداخت. مدتی هم در مشهد همراه استادش احمد بهمنیار بود و بعد از وفات پدر به رهبری شیخیه کرمان برگزیده شد و سرانجام در روز جمعه بیست و هشتم ماه مبارک رمضان در مشهد در گذشت و در رواق حرم مطهر امام رضا دفن گردید.
از این عالم شیخی آثار زیادی از جمله «فهرست کتاب‌های شیخ اجل اوحد، شیخ احسایی و سایر مشایخ عظام» در دو مجلد که شرح حال مشایخ و بزرگان شیخیه می‌باشد و «رساله عملیه» و… بر جای مانده است.[۴۳]

 

ـ حاج عبدالرضا خان ابراهیمی(۱۳۴۰ـ ۱۴۰۱ هـ. ق)

وی پسر حاج ابوالقاسم خان ابن حاج زین العابدین خان ابن حاج محمد کریم خان ابن ابراهیم خان ظهیر الدوله است که در هفتم ربیع الثانی ۱۳۴۰ هـ. ق در کرمان متولد شد. دروس مقدماتی را نزد پدر و جد خود فرا گرفت و مدتی نیز به تهران رفته و دروس جدید فرا گرفت. در بازگشت به کرمان به امر پدر به علوم دینی مشغول گردید و در مدرسه ابراهیمیه به یادگیری دروس فقه و اصول و حکمت پرداخت. با وفات پدر، او مرجع شیخیه کرمان گردید و به تدریس و توسعه علوم شیخیه در کرمان همت گماشت، چند اثر به زبان فارسی از وی به جای مانده است که ۴ عنوان چاپ شده و چند اثر دیگر که مخطوط می‌باشد.[۴۴] سرانجام عبدالرضا خان در سال ۱۳۵۸ هـ.ش در هنگام ورود به منزل ترور و کشته شد.

 

ـ سید عبدالله موسوی(۱۳۱۷ـ ۱۲۸۸ هـ. ق)

یکی از بزرگان شیخیه کرمان که در بصره ساکن بوده و به عنوان وکیل از طرف مرجعیت شیخیه کرمانی در عراق معرفی شده بود، فردی روحانی به نام سید عبدالله موسوی است که در ذی حجت‌ی سال ۱۳۱۷ هـ. ق در «براضعیه» در اطراف «بصره» متولد شد و بعد از تعالیم اولیه راهی نجف گردید. در درس آقا سید ابوالحسن اصفهانی و شیخ محمد حسین نائینی شرکت کرد و در سفر به کرمان به محضر حاج زین العابدین خان کرمانی رسید و بعد از مدتی درس و تحصیل و نوشتن رساله‌‌ای به نام «الاصول الکریمه» به عنوان وکیل حاج زین العابدین خان به بصره رفت و از آن پس هم به عنوان وکیل جانشینان او در بصره به فعالیت پرداخت. از وی آثاری بر جا مانده از جمله چند ترجمه از آثار فارسی خاندان ابراهیمه کرمانی.[۴۵] وی در دهه هشتاد قرن بیستم میلادی درگذشت.[۴۶]

 

ـ سید علی موسوی

وی پس از وفات سید عبد الرضا خان ابراهیمی رهبری شیخیه کرمان را بر عهده گرفته و تاکنون(۱۴۳۱ هـ. ق) پیشوای شیخیه کرمان است و شیخیه کرمان از وی به عنوان مرجع تقلید خویش نام می‌برند. او هم چون پدر ساکن بصره و از روحانیون مورد اقبال در جنوب عراق است و روابط خوب و مستمری با روحانیون و حوزه علمیه شیخیه و جامعه پیروان شیخیه در شهر کرمان دارد.[۴۷]

 

ج) عقاید شیخیه کرمانیّه

شیخیه کرمان همچون سایر شیخیه معتقد به نظرات شیخ احمد احسایی بوده و لی در مواردی با سایر امامیه اختلافاتی دارند که در فصل بعد به آن اشاره خواهد شد.

 

۳٫ شیخیه همدان

 

الف) تاریخ پیدایش

با فعالیتهای علمی و تبلیغی حاج محمد کریم خان کرمانی گسترهء پیروان شیخیه در شهرهائی همچون نائین و جندق و همدان افزایش یافت و نمایندگانی از سوی وی به این شهرها اعزام می‌شد و نظرات شیخ احمد و سید کاظم با تفسیر و تبیین حاج محمد کریم خان ترویج می‌گشت و اختلافی میان شیخیه کریم خانی وجود نداشت ولی با مرگ پسرش حاج محمد خان به جانشینی رسید و با تفسیر جدیدی که از رکن رابع بعنوان ناطق واحد شیعی نمود به نحوی که خود را رکن رابع و این جایگاه را انحصاری و معین معرفی نمود اختلاف میان شیخیه کرمان افتاد و میرزا محمد باقر همدانی که از شاگردان بارز حاج محمد کریم خان و محرر درسهای استاد بوده و از جایگاه علمی مناسبی در میان شیخیه برخوردار بوده است با این تفسیر از رکن رابع مخالفت کرده و در رد آن مطلب می‌نویسد و از نظرات اصیل شیخ و حاج محمد کریم خان کرمانی دفاع می‌کند تعدادی از علمای شیخیه کرمان هم که با این نظر مخالف بودند از کرمان خارج و به سمت اردوگاه میرزا محمد باقر می‌روند و اینگونه است که شیخیه بار دیگر دچار دو دستگی شده و به پیروان میرزا محمد باقر شیخیه با قریه یا شیخیه همدان می‌گویند. این نام هم بواسطه حضور میرزا محمد باقر در شهر همدان و مرکزیت تبلیغ این فکر به آنها اطلاق شده است. پس از آن تا مدتها رساله‌ها و کتابهای زیادی در رد نظرات حاج محمد خان توسط شیخیه همدان نگاشته شده است افرادی چون نظام العلما رساله هائی در رد ناطق واحد نوشته و افراد دیگری چون سید حسن موسوی اصفهانی کتاب «تحریس المؤمنین» و شیخ حسین فریدی بصری در این راه کتاب نوشته‌اند و در راس همه خود میرزا محمد باقر با نوشتن چند رساله و نیز در کتاب «درّه نجفیه» اش به رد این نظریه پرداخته است.
با توجه به استقرار میرزا محمد باقر در شهر همدان مرکزیت شیخیه همدانی در آن شهر بوده و با تبلیغ و ترویج افکار شیخیه گسترش یافت تا اینکه با بالا گرفتن اختلافات بین سایر شیعیان با شیخیه و نیز اوضاع به هم ریخته اجتماعی در دوران مشروطه و ضعف حکومت مرکزی و حاکمان همدان موجب بروز درگیری هائی بین شیخیه و شیعیان گردید و آتش اختلاف افروخته گشت.[۴۸]
تندروی بعضی علمای این شهر و فرصت طلبی برخی افراد سودجو و نیز ساده لوحی بعضی مؤمنین در شعله ور شدن این درگیری‌ها بی اثر نبود و اگرچه شیخیه باقریه آنرا فاقد انگیزه دینی و فقط جهت چپاول و غارت اموال شیخیه می‌دانند ولی به نظر می‌رسد حقیقت ماجرا به واسطه تبلیغات و سماجت شیخیه و مقابله خطباء و علماء شیعه با آنان آتش جنگ فرقه ای در همدان را افروخت. این جنگ که در روز عید فطر سال ۱۳۱۵ هجری شمسی در عهد مظفرالدین شاه به اوج خود رسید با کشته شدن عده ای از طرفین و آتش زدن اموال و مساکن شیخیان و تبادل آتش میان طرفین ادامه پیدا می‌کند و از طرف حکومت هم دخالتی به موقع صورت نمی‌پذیرد تا این درگیری در تاریخ بعنوان حادثه همدان ثبت شد.
بعد از این درگیری میرزا محمد باقر از همدان خارج و به جندق شهری در حاشیه کویر بین یزد و دامغان رفت و تا پایان عمر خود یعنی سال ۱۳۲۵ هـ ش در آنجا ماند.[۴۹] بعد از وفات میرزا محمد باقر و درگیری‌های زیاد شیعیان با شیخیه اکثر طرفداران ایشان به بدنه شیعه جذب شده و فقط عده ای معدود و علمایی انگشت شمار این میراث را حفظ کردند به گونه ای که امروزه در همدان دیگر افرادی با تفکرات شیخیه به ندرت یافت می‌شوند ولی در منطقه جندق و نیز در شهر مقدس مشهد گروهی با این تفکرات زندگی می‌کنند و مدرسه و حسینیه و صندوق قرض الحسنه مخصوص خویش دارند و در حال حاضر از فردی بنام سید احمد پور موسویان پیروی می‌کنند و او دارای تألیفات و مقالاتی پیرامون تبیین افکار و آراء میرزا محمد باقر بوده و به تدریس و تبلیغ آن مشغول می‌باشد. در خطابات شیخیه باقریه از جناب محمد باقر «شریف طباطبائی همدانی» بعنوان مؤسس این مشرب نام برده می‌شود.[۵۰]

 

ب) بزرگان

با توجه به درگیری‌های شیخیه باقریه با سایر شیعیان و نبودن جانشین قدرتمند برای میرزا محمد باقرهمدانی این گروه از شیخیه رشد چندانی نداشته و حوزه عظیم مستقلی برای تربیت شاگردان مکتب خویش بوجود نیاورد فلذا چندان شخصیتها و آثار زیادی ندارند و تنها می‌توان چند نفری را نام برد.

 

ـ میرزا محمد باقر همدانی (۱۲۳۹ ـ ۱۳۱۹ هـ.ق)

محمد باقر بن محمد صادق بن عبدالقیوم بن اشرف بن محمد ابراهیم بن محمد باقر از نوادگان محقق سبزواری صاحب ذخیره است. پدرش مردی محترم و پرهیزکار و خوش رفتار بوده از وطنش یزد به اصفهان رفت و در روستایی از توابع اصفهان، ساکن شد. محمد باقر در سال ۱۲۰۱ در آنجا به دنیا آمد. قسمتی از دروس ابتدایی و نیز طب را از پدرش آموخت و سپس جهت ادامه تحصیل به اصفهان رفت و از محضر علماء اصفهان بهره جست. وی از ابتدا به ادعیه و اوراد، توجه می‌کرد و کتابهای شیخ احمد احسائی، بنیانگذار مکتب شیخیه را مطالعه کرده و روش او را پسندید و سید کاظم رشتی، شاگرد شیخ احمد را به استادی انتخاب کرد و از او کسب علم و عرفان نمود. پس از فوت سید کاظم رشتی مدتی سرگردان بود تا اینکه اوصاف حاج محمدکریم خان و نیز ادعای بابیت سید علی محمد باب را شنید. ابتدا به مشهد رفت و با ملاحسین بشرویه‌ای در مدرسه میرزا جعفر ملاقات کرد. پس از گفتگو با ملاحسین بشرویه‌ای که طرفدار سرسخت سید باب بود، جز مهملات چیزی نشنید. ملاحسین به او می‌گوید: «سید علی محمد الان در اصفهان است. خوب است شما اصفهان رفته و با او گفتگو کنید.» محمد باقر عازم اصفهان شده و با سید علی محمد باب ملاقات و گفتگو می‌کند. کار به مباهله می‌کشد و سید علی محمد باب و حامیانش در این مرحله خجل شده و مباهله انجام نمی‌گیرد و میرزا محمد باقر قصد کرمان می‌کند. اما پدرش رضایت نمی‌دهد که به کرمان برود و با حاج محمد کریم خان ارتباط برقرار کند. به نظر مؤلف «تاریخ مفصل همدان»[۵۱]، پدر میرزا محمد باقر که مردی محترم و پرهیزکار بود، گرایش پسرش به حاج محمدکریم خان را می‌دانسته و از این جهت اجازه رفتن به کرمان را نداده است. در این زمان، حاج محمد کریم خان به هنگام عزیمت به مشهد مقدس، وارد یزد می‌شود و محمد باقر بسوی یزد شتافته، حضور حاج کریم خان می‌رسد ولی کریم خان از زیارت منصرف شده به کرمان برمی‌گردد. میرزا محمد باقر همراه او به کرمان رفته و ملازمت او را اختیار می‌کند و پس از مدتی استفاده از محضر او، به عنوان نماینده حاج محمد کریم خان ـ که ریاست طائفه شیخیه را داشتـ به نائین اعزام می‌شود تا عقاید شیخیه را در نائین، انارک، بیابانک و جندق تبلیغ و ترویج نماید و بعد ازمدتی فعالیت در این مناطق به کرمان باز می‌گردد.
در آن زمان شیخ عبدالصمد بن حسین شاگرد سید کاظم رشتی و حاج محمد کریم خان از اهالی همدان است که ریاست شیخیه را در همدان به عهده داشته، پس از درگذشت عبدالصمد جمعی از پیروان او از حاج محمد کریم خان تقاضای نماینده می‌کنند و او وعده می‌دهد که عالمی را بفرستد. پس از چندی محمد باقر اصفهانی را اعزام می‌کند و نامه مفصلی هم به علاقمندان خود می‌نویسد که شخصی را برای شما فرستادم که نعمت الهی است.
وی پس از غائله همدان به جندق رفت و تا سال ۱۳۱۹ هـ ق که در آنجا وفات یافت ماندگار شد و پیکر او را چند سال به رسم امانت در آنجا نگه داشتند تا ۳ سال بعد که جنازه را به مشهد منتقل و در صحن آزادی مقبره ۳ دفن نمودند.[۵۲]
از وی آثاری بر جای مانده است که کتب و رسایل ایشان ۱۷۶ جلد است که ۵۰ اثر عربی و بقیه به زبان فارسی است. آثار عربی او در چهار مجلد با عنوان «الرسائل» و آثار فارسی نیز در هفت مجلد تحت عنوان «رسائل» اخیراً چاپ شده است در فقه هم کتاب «کفایه المسائل» را نگاشته که مرجع شیخیه باقریه همین کتاب است. علاوه بر این کتاب «درّه نجفیه» در موضوعات علمی و اعتقادی از وی به چاپ رسیده است.[۵۳]

 

ـ میرزا ابوتراب نفیسی کرمانی

وی از مجتهدان شیخیه و از طایفه نفیسی‌های کرمان بود که همراه میرزا محمد باقر از کرمان مهاجرت کرده و از مبلغین وی گردید.

 

ج) عقاید

شیخیه همدان اگرچه به واسطه اختلاف در جانشینی مرجعیت این قوم، از شیخیه کرمان جدا شدند ولی در بسیاری از عقاید، با شیخیه کرمان هماهنگ بوده و همان نظرات حاج محمد کریم خان را قبول دارند و در اصول اعتقادات، همان تفاسیر را پذیرفته‌اند و در خصوص مسایل فقهی هم پیرو مکتب اخباری شیخیه کرمان بوده‌اند ولی در مسایلی چون رکن رابع، اختلافات شدیدی با شیخیه کرمان داشته و آن را رد نموده‌اند.[۵۴] در حقیقت خود را تابع نظرات شیخ و سید و حاج محمد کریم خان کرمانی می‌دانند در همه مسائل و احکام ولی در مسئله ناطق واحد که شیخیه کرمان قایل به آن شدند ایشان قبول نداشته و رد می‌کنند و آنرا انحراف در مسیر شیخیه می‌دانند بنابراین در مسایلی که شیخیه کرمان با سایر شیعیان اختلاف دارند ایشان هم اختلاف نظرهایی دارند، و خود معترفند که همه اعتقادات شیخیه کرمانی را از شیخ و سید و حاج محمد کریم خان کرمانی قبول دارند و اعتقاداتشان همان اعتقادات است و وجه جدائی را همان تبیین وحدت ناطق توسط محمد خان کرمانی می‌شمارند. و آنچه در شیوه عمل و زندگی شخصی ایشان مشهود است حفظ تقیدات و حفظ احکام و مستحبات دینی به صورت جدی و دقت در جزئیات است که این حفظ آداب و اعمال که می­توان آن را جنبه های ظاهری عبادت دانست در بین ایشان بسیار رعایت می­ شود و این حفظ جنبه های ظاهری عبادات در میان اینان بیشتر از شیخیه کرمانی است. به گونه­ ای که ایشان معتقدند که شیخیه کرمان لاابالی در دین شده اند و از رعایت احکام دین دور شده اند و آنها را به بی قیدی در دین متهم می­ کنند که احکام الهی را سبک شمرده اند.[۵۵]

فصل‌دوم:

 

شیخیه‌کرمان وهمدان وعقائدآنان

 

 

مدخل

با ترویج عقائد شیخ احمد احسائی و پدید آمدن نزاع و مباحث مختلف پیرامون آن اعتقادات، پیروان نظرات وی در میان شیعیان به صورت متمایز از سایرین و بنام شیخیه شناخته شدند و مبارزات جامعه شیعی با این گروه هم روز به روز بر جدائی و مرز بندی بین ایشان و سایر شیعیان افزود و از طرف شیخیه هم مرزهای مشخص برای جدائی و تشخّص پیروان تفکر شیخی تبیین گشت و با نوشتن کتاب‌ها و دستورالعمل‌های اعتقادی و حتی رفتاری این عده از شیعیان کاملاً مشخص از سایرین به صورت فرقه‌ای در میان شیعه شناخته شدند و مباحث از حوزه علمی به جامعه پیروان راه یافت و موجب درگیری‌های زیادی گردید از سوئی مخالفین برای سرکوب این گروه اقدام می‌کردند و در این راه برای محکوم کردن معتقدین به آن افکار شروع به نقد و بیان مشکلات فکری این طایقه می‌نمودند و از آنجا که قصدشان محکومیت خصم بود بعضاً با افراط و تندروی همراه می‌شد و انتشار بعضی مطالب و متهم کردن شیخیه بدون بررسی دقیق علمی باعث بوجود آمدن جوّی پر از جدل و مغالطه در میان شیخیه و دیگر شیعیان گردید.
در این میان گروهی از اساس رهبران این جماعت را جاسوس و افراد مزدور اجانب و مجهول‌الهویه معرفی می‌کردند.[۵۶] [۵۷] در مقابل گروهی از شیعیان آنها را از علما و عرفای جهان تشیع می‌شمردند. ولی آنچه از مطالعه آثار بجا مانده از آن دوران نزاع پیداست در بسیاری از موارد اختلاف برداشت‌هایی شده و بحث در آن مطالب بالا گرفته بی آنکه منشاء خلاف روشن و واضح شود. اگر چه در مواردی نظرات شیخیه کاملا مغایر اجماع سایر شیعیان بوده و برداشتی جدید از مطالب اعتقادی در حوزه تفکر شیعی شده است که به جای خود محل مباحث علمی و مناقشه است ولی کشیده شدن این اختلافات به سطح جامعه و درگیری‌های طرفداران هر یک از دو طرف موضوع را از راه صحیح خارج و به مسئله‌ای اجتماعی و سیاسی بدل ساخته است.
در اینجا سعی بر این است که با مراجعه به مطالب بیان شده توسط بزرگان شیخیه و فهم صحیح از توضیحات ایشان، نظرات و اعتقادات آنان را بیان کنیم در این فصل به اعتقادات شیخیه کرمان و همدان می‌پردازیم که تقریباً در تمام موارد اعتقادی و حتی فقهی مشترک بوده و هر دو نظرات شیخ احمد و سید کاظم رشتی و حاج محمد کریم خان کرمانی را پذیرفته و مبنای عقاید خویش قرار داده‌اند و شاید تنها منشاء نزاع تفسیر رکن رابع است که ایشان را به صورت دو گروه متمایز در شیخیه در آورده است.[۵۸]
اگر چه در طول دوران مبارزه با شیخیه در خصوص مطالبی چون توحید و صفات خدا و برخی مسایل کلامی ایشان را محکوم و به مخالفت با شیعیان متهم نموده‌اند ولی آنچه از آثار علمی آنان برداشت می‌شود این است که آنان در اعتقاد به اینگونه مطالب چون سایر شیعیان بوده و همان نظرات را دارند و فضای بدبینی و جدل و مخاصمه باعث چنین برداشت‌هایی شده است که بواسطه طولانی شدن بحث و خارج از موضوع بودن به آنها نمی‌پردازیم و فقط چند مسئله اصلی که بعنوان تفاوتهای اعتقادی شیخیه با سایر شیعیان معروف گشته‌اند را بیان می‌کنیم. صرف نظر از اختلاف در برخی جزئیات و برداشت‌های متفاوت از بعضی مطالب کلامی و فقهی می‌توان نقاط اصلی اختلاف را در چند مسئله برشمرد.
۱ـ اصول دین، ۲ـ معاد، ۳ـ معراج، ۴ـ غلو، ۵ـ رکن رابع.

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 08:13:00 ق.ظ ]