بیلی سه عامل مهم وابسته به کاربر را که بر روی ساختار و شکل محیط کار تاثیر دارند، به ترتیب زیر تبیین میدارد:
حوزه دسترسی و فضای خالی اضافی
موقعیت کاربر با توجه به میدان دید
وضعیت بدنی کارگر (ایستاده، نشسته)
اگر محیط کار به نحو مطلوبی سازماندهی شده و آسایش و راحتی کارگر را فراهم آورد، میتوان انتظار برانگیخته شدن وی برای انجام هر چه بهتر کار را داشت. انسان، ماشین آلات، شغل و فضای کار نیز عواملی نیز هستند که طراحی محیط کار را تحت تاثیر قرار میدهند و شامل عوامل اجتماعی، روانی، فیزیکی، فیزیولوژیکی، سازمانی، تکنولوژیک و ارگونومیک میشوند. این عوامل همواره باید در طراحی محیط کار مورد توجه قرار گیرند (چوبینه و دیگران، ۵۱:۱۳۷۸)
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
اصولی که در طراحی یک پست کار باید در نظر گرفته شوند:
تعداد قطعهها و اجزایی که به وسیله دست جابجا میشوند باید به کمترین میزان ممکن کاهش یابند. همچنین تعداد ابزار دستی، قطعهها و کنترلها تا حد امکان کاهش داده شوند. تعداد قطعهها و ابزارهای مورد نیاز، به محصولی که تولید میشود و نیز به مقدار آن بستگی دارد. این نکته مهم است که طراحان کالای تولیدی به چگونگی مونتاژ آن به وسیله نیروی انسانی توجه نمایند. برای مثال: چرا برای مونتاژ محصولی از پنج نوع پیچ مختلف استفاده میشود در حالی که میتوان فقط از دو نوع پیچ استفاده کرد؟ چرا قطعه هایی که قابل تلفیق و ترکیب هستند (مانند پیچ و واشر) در همدیگر ادغام نشوند؟
پست کار را به گونهای سازمان دهید که کارگر بتواند وضعیت بدنی خود را به طور متناوب تغییر دهد. گاهی موقعیت استقرار وسائل، کارگر را در وضعیت بدنی نامناسب و تحملناپذیری قرار میدهد. بسیاری از ماشین آلات صنعتی دارای کنترل پایی هستند. دستگاه پرس سوراخکاری، تسمه نقاله های حمل بار یا مونتاژ محصول، مثال هایی برای این مورد هستنید. برا ی کار با پرس، لازم است که کارگر با دو دست، قطعه کار را نگهداشته و سپس با بهره گرفتن از پدال کنترل پایی، پرس را به کار اندازد. یا در مورد تسمه های نقاله، کارگر بسته به نوع کار خود، و پس از اتمام مراحلی از کار برای ادامه کار، محصول را برای انجام سایر مراحل کاری، با فشار دادن پدال پایی به ایستگاه بعدی هدایت می کند. استفاده از یک پا، موجب وارد آمدن تنش یک جانبه به بدن کارگر میشود که این تنش احتمالا به کمردرد می انجامد. برای پیشگیری از بروز چنین آسیبهایی، باید امکان تغییر محل پدال کنترل وجود داشته باشد به گونه ای که کارگر بتواند به راحتی از هر دو پا استفاده نماید.
توجه به حرکت مطلوب دست و چپ دست یا راست دست بودن کارگر مهم است. حرکت دست به صورت قوصی، سریع و دقیقتر از حرکت افقی یا عمودی آن است. فرض کنید در حال ترسیم خط راستی بر روی کاغذ هستند. اگر ترسیم را در جهت افقی یا عمودی انجام دهید به سختی میتوانید خط راستی بکشید. اگر کاغذ را بچرخانید بگونهای که دست بتواند به سمت دور شدن از بدن حرکت کندکشیدن خط مستقیم آسانتر خواهد شد.توجه به چپ دستی یا راست دستی نیز در طراحی ابزار دستی به ویژه آن دسته از ابزارهایی که در کارهای دقیق و ظریف استفاده میشوند اهمیت زیادی دارند. بی گمان مونتاژ قطعات، کار ظریف و دقیقی است و به مهارت و زبردستی نیازمند است. پس برای افراد چپ دست باید ابزار دستی جداگانه ای طراحی شود.
اجزاء و قطعات در پست کاری به سازماندهی نیاز دارند:
جداسازی اجزاء و قطعات اولیه و ثانویه از همدیگر
اجزاء و قطعات اولیه، آنهایی هستند که به طور مکرر مورد استفاده قرار میگیرند؛ در حالی که اجزاء و قطعات ثانویه آنهایی هستند که گه گاهی از آنها استفاده میشود.
تقسیم وظایف و کارها به وظایف و کارهای ریزتر
تقسیم میز کار به چند ناحیه مختلف
مشخص کردن مناطق حرکت اولیه و ثانویه
حد دسترسی عملی برای اندازه های حد پایین زنان ( صدک پنجم )، ۴۰ سانتیمتر است که حدود منطقه حرکت اولیه را تعیین میکند شکل اجزاء و قطعات اولیه را در منطقه حرکت اولیه قرار دهید و اجزاء و قطعات ثانویه را در منطقه حرکت ثانویه قرار دهید، بگونه ای که فاصله دسترسی از ۶۰ سانتیمتر تجاوز نکند.
شکل (۲-۵): ترتیب و آرایش پست کار که در آن، منطقه اولیه و ثانویه حرکت نشان داده شده است (هلاندر ،۱۹۹۵)
محل ابزارها را در پست کار به گونه ای انتخاب نمایید که برای تمامی وظایف مورد استفاده قرار گیرد. پست کاری که به گونه مطلوب طراحی شده باشد، موجب صرفه جویی در زمان و افزایش بهره وری میشود. مکان یابی مناسب برای ابزار دستی، کنترل ها و قطعات بایستی بر اساس درجه اهمیت و اولویت آنها انجام گیرد (هلاندر ۱۹۹۵؛ حبیبی ۵۶:۱۳۷۷)
۲-۱۹٫نگرش حرفه ای
نگرش یکی از ویژگی های انسانی است که به نظر می رسد از ویژگی های فطری انسانها باشد . نگرش عاملی برای برقراری روابط اجتماعی است . در واقع روابط انسانها با یکدیگر بر پایه نگرش استوار شده است . بدون نگرش رفتار های انسانی معنی و مفهوم خود را از دست می دهند . هر رفتاری که در موقعیتی خاص در قبال دیگری صورت می گیرد ، نشانگر نگرشی است که فرد در قبال دیگران دارد . تفکر عقلانی و منطقی نیز همان است که انسان باید حقوق خویش را بشناسد و حقوق دیگران را نیز رعایت نماید. نگرش یک مفهوم ذهنی ، عقلانی و منطقی است که انسانها برای عملی کردن اهدافشان و حفظ تعادل ، حیات و دوام نظام اجتماعی بر پایه نیروی خود دوستی ساخته و پرداخته کرده اند . شکوفایی استعداد موجب گردیده است که انسان برای حفظ و پرورش آن هنجار هایی را با توجه به موقعیت های مختلف ابداع نماید . بنابر این نگرش یکی از ویژگی های انسانی است که در همه وجود دارد ، اما همه به یک اندازه به آن پایبند نیستند .عوامل متعددی موجب می شود که میزان نگرش در افراد مختلف ، متفاوت باشد ؛ تحقیقات متعددی در این زمینه صورت گرفته و عواملی همچون رضایت ، اعتقادات دینی ، وجدان ، اخلاق ، فرهنگ ، احساس تعلق ، وضعیت اقتصادی ، شخصیت ، میزان تحصیلات و… برنگرش حرفه ای افراد دخیل دانسته اند . یکی از عمده ترین دغدغه های مدیران کارآمد در سطوح مختلف، چگونگی ایجاد بسترهای مناسب بـرای عوامل انسانی شاغل در تمام حرفه ها است تا آنها با حس مسئولیت و نگرش کامل به حرفه خود بپردازند و اصول اخلاقی حاکم بر شغل و حرفه خود را رعایت کنند. اما این مدیران به رغم کارآمد بودن ، بعضاَ با توفیق روبرو نیستند و هرازگاهی در رسانه های جمعی می خوانیم پل یا ساختمانی فرو می ریزد، جاده ای غیراستاندارد ساخته می شود، سازمانی ورشکست می شود، پسابهای کارخانه ای به رودخانه ای سرازیر و یا یکی از کارخانه های صنایع غذایی به علت عدم رعایت مسایل بهداشتی تعطیل می شود. همگی این اتفاقات ، گروههــای مختلف مردم راموردتهدید قرارمی دهد اما دلایل وقوع این اتفاقها چیست؟ بررسی و تحقیق پیرامون چنین اتفاقهایی آنقدر آسان نیست که بتوان با نگاهی ساده به این رخدادها ،آنها را تجزیه وتحلیل کرده و دلایل رخدادشان را به دست آورد. بلکه این دلایل در بطن و نهاد فرایند مشاغل گوناگون و فرهنگ حاکم بر آن استوار است یعنی همان اصول زیربنایی که باید بدان پایبند بود. چندی است اصطلاح نگرش حرفه ای به فرهنگ اداری کشور راه یافته و مورد توجه مدیران ارشد قرار گرفته است. نگرش حرفه ای را میتوان رضایت قلبی و التزام عملی نسبت به وظایف تعیین شده برای انسان تعریف کرد. با این شرط که بدون هرگونه سیستم نظارتی ، شخص وظایف خود را به بهترین نحو ممکن به انجام رساند(نجفی،۷۱:۱۳۸۷)
عکس مرتبط با اقتصاد
نگرش ارزشی است که ناظر بر کلیه ارزش ها و هنجارها می باشد بنابر این نگرش یک امر ذهنی و درونی است که طی جامعه پذیری در فرد درونی می شود . و موجب تحقق هنجار ها و ارزشها از روی میل باطنی می گردد. به نظر می رسد هنجار هایی که از روی نگرش صورت می گیرد از دوام و پایداری بیشتری بر خوردارند امّا هنجارهایی که صرفاً به خاطر پاداش و تنبیه رعایت می شوند موقتی خواهند بود . به نظر می رسد ضعف اخلاق کاری به خاطر بیگانگی نیست بلکه به خاطر آگاهی از وضعیت موجود می باشد .مطابق نظریه خوددوستی انسان با سوء استفاده کردن مخالف است . و مطابق نظر
دورکیم[۱۱۸] و کوهن[۱۱۹] و نظریه کنش متقابل[۱۲۰] و نظریه برابری و انتظار [۱۲۱] ، ضعف اخلاق کاری واکنشی برای شرایط کاری می باشد . و مطابق نظریه احساس بی عدالتی اجتماعی دیویس و گار[۱۲۲] بی عدالتی اجتماعی مهمترین عامل بروز نارضایتی و گسست نگرش گروهی در سطوح مختلف اجتماعی، سازمان یا کلیت نظام سیاسی و اجتماعی است .از دیدگاه هرسی و بلانچارت[۱۲۳] در بخش نظام فرهنگی و نقش آن در نگرش کاری بر موضوعاتی چون انسجام فرهنگی ، معنی کار و ارزش کار تاکید شده است . در بعد معنی کار، دید انسانهانسبت به کار مورد بررسی قرار می گیرد و در بعد ارزش کار این مقوله که انسانها چقدرکارکردن را ارزشمند می دانند، موضوع و مورد فکر و بررسی قرار می گیرد.( حبیبی ، ۱۳۸۳ ) رایلی و کادول[۱۲۴] ، نگرش را به عوامل و انگیزههای درونی و بیرونی شغل تقسیم میکنند و سامرز ، نگرش موثر را نوعی وابستگی و انضمام به سازمان میداند که به صورت پذیرش ارزشهای سازمان و تمایل به باقی ماندن در سازمان تظاهر می کند. فارابی ( ۱۳۸۵ )بر اساس نظریه های علمی و نتایج تحقیقات عوامل اقتصادی ، اجتماعی ،فرهنگی و اقتصادی بر نگرش مؤثر هستند که چند مورد از آنها که رابطه نزدیکی با موضوع دارند مورد بررسی قرار گرفته است .
ویژگیهای افراد دارای نگرش حرفهای
۱- مسئولیتپذیری: در این مورد فرد پاسخگو است و مسئولیت تصمیمها و پیامدهای آنرا میپذیرد، سرمشق دیگران است. حساس و اخلاقمند است، به درستکاری وخوشنامی در کارش اهمیت میدهد، برای اجرای تمام مسئولیتهای خویش کوشاست و مسئولیتی را که برعهده میگیرد با تمام توان و خلوص نیت انجام میدهد.
۲- برتری جویی و رقابت طلبی: در تمام موارد سعی میکند ممتاز باشد، اعتماد به نفس دارد، به مهارت بالایی در حرفه خود دست پیدا میکند، جدی و پرکار است، به موقعیت فعلی خود راضی نیست و از طرق شایسته دنبال ارتقاء خود است ولی سعی نمیکند به هر طریقی و از هر راهی در رقابت برنده باشد.
۳- صادق بودن: مخالف ریاکاری و دورویی است، به ندای وجدان خود گوش فرا میدهد ، در همه حال به شرافتمندی توجه میکند، شجاع و با شهامت است.
۴- احترام به دیگران: به حقوق دیگران احترام میگذارد، برای نظراتشان ارزش قائل است، خوش قول و وقت شناس است، به دیگران حق تصمیمگیری میدهد، تنها منافع خود را ارجح نمیداند.
۵- رعایت و احترام نسبت به ارزشها و هنجارهای اجتماعی: برای ارزشهای اجتماعی احترام قائل است، در فعالیتهای اجتماعی مشارکت میکند، به قوانین اجتماعی احترام میگذارد، در برخورد با فرهنگهای دیگر متعصبانه عمل نمیکند.
۶- عدالت و انصاف: طرفدار حق است، در قضاوت تعصب ندارد، بین افراد از لحاظ فرهنگی، طبقه اجتماعی، اقتصادی، نژاد و قومیت تبعیض قائل نمیشود.
۷- همدردی با دیگران: دلسوز و رحیم است، در مصائب دیگران شریک میشود و از آنان حمایت میکند، به احساسات دیگران توجه میکند، مشکلات دیگران را مشکل خود میداند.
۸- وفاداری: به وظایف خود متعهد است، رازدار و معتمد دیگران است.
۲-۲۰٫تأثیر نگرش حرفه ای بر عملکرد دبیران
امروزه دیگر نمی توان اهمیت و تناسب آموزش و پرورش را برای آینده جوامع، کم ارزش شمرد و آن را فعالیتی در ردیف و موازی سایر فعالیت ها دانست. به تعبیر میتچل[۱۲۵] «اگر تنها یک عرصه از عرصه های حیات بشری نیازمند توجه به آینده باشد، آن عرصه، عرصه آموزش و پرورش است.» (مهرمحمدی، ۱۳۷۶) برای رویارویی مؤثر با چالش های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، علمی و اخلاقی، بستری مناسب تر و کارسازتر از نظام تعلیم و تربیت نمی توان یافت. بنا به دلایل فراوان، در عصر متحول امروز، دیگر از «اهمیت» تربیت چندان سخن نمی رود بلکه «فوریت» آن و در بیانی فراتر، «معجزه» تربیت، بیشتر مورد نظر است. اگر چه تربیت در تغییر زمینه های نامساعد اجتماعی نمی تواند یگانه راه حل تلقی شود، امّا باید باور کرد که معجزه تربیت مانند معجزه آفرینش انسان، می تواند آفریننده شگفتی های باور نکردنی باشد. ازاین رو، اهمیت، فوریت و قدرت اعجاز تربیت، برای تمام کسانی که در اندیشه بهبودبخشی دنیای امروز و تدارک آینده بهتر خویش هستند، گستره ای جهانی دارد. چنانچه تحول جوامع به درستی تحلیل شود، می توان به رابطه دیالکتیک تعلیم و تربیت و جامعه پی برد و بر این باور و اعتقاد راستین صحّه گذاشت که هیچ جامعه ای نمی تواند بدون یک تعلیم و تربیت منظم، مدون، مترقی و پویا به اهداف متعالی دست یابد. این رهیافت، با هر بینش و نگرشی که ما نسبت به آینده داشته باشیم، می تواند واجد معنی و مصداق باشد. بر مبنای چنین مفروضی است که چارلز هندی[۱۲۶] می گوید: «تعلیم و تربیت است که می تواند کلید و رمز اصلی ثروت آینده شود». (هندی، ۱۳۷۵ص ۴۷) سلبی، گلد اسمیت[۱۲۷] بیان می کند که: «برای از بین بردن یک جامعه، هیچ راهی بهتر از تحلیل و تضعیف نظام آموزشی آن کشور نیست.» (تامن، به نقل از گلد اسمیت ۳۰:۱۳۷۸) چنین شواهدی، می تواند ناظر بر اهمیت فرایند خطیر تعلیم وتربیت باشد.لیکن اکنون باید به این پرسش پاسخ داده شود که کفایت و کارایی نظام آموزشی، مستلزم عطف توجه و تمرکز فکری و مادی بیشتر، روی کدام عنصر یا مؤلفه نظام آموزشی است. به بیانی دیگر، با پذیرش نقش تأثیرگذار نهاد آموزش و پرورش، کدام مؤلفه آن در درجه نخست اهمیت و اولویت قرار می گیرد. پاسخ بدین پرسش، مستلزم نگرش نظام مند به موضوع است، به گونه ای که از هیچ عنصر یا مؤلفه ای غفلت نشود و به کلیت نظام و عناصر آن در یک رابطه تعاملی توجه شود. اما بدون غفلت از همه جانبه نگری، می توان نقش برخی عناصر از جمله نقش عنصر «معلم»، را شاخص و برجسته کرد و به آن وزن بیشتری داد.
معلم از آن جهت کارگزار و عامل اصلی تعلیم و تربیت به شمار می آید که اهداف اجرایی و نیز متعالی نظام آموزشی، در نهایت توسط وی محقق می شود و به منصه ظهور می رسد. در نتیجه، معلم به واسطه نقش برتری که دارد، باید به بازنمای تمام و کمال خصوصیات و کیفیت های مطلوب هر نظام آموزشی تبدیل شود. تعامل مستمر و چهره به چهره معلم و دانش آموزان به عنوان دو قطب اصلی نظام تربیتی، معلم را در موقعیت ممتاز و منحصر به فردی قرار می دهد که هیچ یک از دیگر عناصر نظام آموزشی از آن برخوردار نیستند. به همین سبب، ضعف و فتور وی می تواند موجب گسست این زنجیره و شکست در دستیابی به اهداف آموزشی و پرورشی شود. این نکته، یادآور بیان حکمت آمیزی است که می گوید: قوت یک زنجیر، چیزی بیش از قوت ضعیف ترین حلقه آن نیست، در نتیجه، باید از تبدیل شدن عناصر اجرایی و مهم ترین آن یعنی معلم به ضعیف ترین حلقه نظام تربیتی، به طور جدی جلوگیری کرد. برونر[۱۲۸] در مقدمه ای که در سال ۱۹۷۷ بر کتاب مشهور خود «فرایند تعلیم و تربیت »نگاشت، بر اهمیت معلم به عنوان عنصر کلیدی در اجرای برنامه ها تأکید ورزید. وی می گوید: «یک برنامه درسی، بیش از آن که برای دانش آموزان طراحی شده باشد، باید برای معلمان طراحی شود. اگر یک برنامه درسی نتواند معلمان را تغییر دهد، تعادل آنها را بر هم بزند، بر آگاهی آنها بیفزاید و آنها را به حرکت درآورد، قطعا هیچ گونه تأثیری بر کسانی که توسط آنها تعلیم داده می شوند، نخواهد داشت (مهرمحمدی، ۱۳۷۴،ص۷) حال اگر معلم را در کانون فرایند تحول آموزشی و پرورشی قرار دهیم، پرسش قابل طرح دیگر این است که چنین توجهی باید از چه زاویه و منظری باشد تا بتواند بر کیفیت، کفایت و کارایی معلم در نظام آموزشی بیفزاید. شاید این امر بیش از هر چیز مستلزم توجه و اعتبار بخشی به نقش حرفه ای معلم باشد. اصولاً حرفه ای تلقی کردن و کسب تخصص حرفه ای به وسیله دست اندر کاران آموزش و پرورش اساسی ترین راه تضمین کارایی و کیفیت نظام آموزشی است. از این رو، باید بین «حرفه» و «شغل»، تفاوت قائل شد. یک حرفه، دارای ویژگی های ذیل است:
ــ انگیزه خدمت به مردم در افرادی که شغل آنان جنبه حرفه ای دارد، قوی است.
ــ حرفه، خدمات اساسی به جامعه ارائه می دهد. .
ــ هر حرفه، دارای مجموعه دانش ها، اطلاعات و تئوری های منظم و سازمان یافته است.
ــ اعضای هر حرفه، تنها به ذی صلاح ترین و شایسته ترین افراد، اجازه ورود، عضویت و اشتغال می دهند.
ــ افراد در حیطه کار خود دارای اختیار و نفوذ خاصی هستند( اختیار تخصصی) که به وسیله جامعه به رسمیت شناخته شده است.
ــ اعضای هر حرفه، به طور مستمر مطالعه و تحقیق می کنند تا مرزهای دانش و اطلاعات را در رشته خود توسعه دهند.
ــ قضاوت، تصمیمات و اقدامات اعضای هر حرفه، بر زندگی و رفاه مراجعان آنان اثر می گذارد.
ــ اشتغال در حرفه، مادام العمر است. (پرداختچی، ۴۶:۱۳۷۴)
همر نیز در توصیف کار حرفه ای می گوید: «کار حرفه ای، آن فعالیت هایی نیستند که تنها در ساعت و روزهای معین به آن پرداخته شود، بلکه فعالیت هایی هستند که با وجود انسان ها در می آمیزند، انسان ها را در بر می گیرند و تشویق می کنند که به یادگیری و گسترش توانایی های خود بپردازند. آنان (افراد حرفه ای) در پی انجام مستمر کار هستند، به سمت های سازمانی بی توجه اند و رویکرد آنان به افزایش دانش، توانمندی و قدرت نفوذ معطوف است. خودانگیزی و انضباط درونی از ویژگی های فرد حرفه ای است. این افراد، نه به دلیل ترس از سرپرستان و ناظران، بلکه به خاطر اهمیتی که برای کار خود قائل اند، کار را به درستی انجام می دهند.» (همر، ۶۳:۱۹۹۸) به طور خلاصه، دانش، شیوه تفکر و نگرش ویژه، سه خصیصه اساسی در موفقیت حرفه ای است. به دلیل ویژگی های منحصر به فرد موقعیت های تربیتی، تفاوت های فردی و تنوع آن، توجه به پویایی و بالندگی نظام آموزشی، به ویژه معلم، مضاعف می شود، لذا باید بر خصلت حرفه ای بودن عمل معلم به جد تأکید شود. به دلیل چنین اهمیتی است که دونالد [۱۲۹]مفهوم «کارگزار فکور» را مطرح کرده و در دو کتاب مستقل خود به شرح ویژگی ها و خصوصیات چنین کارگزار و عنصر حرفه ای پرداخته است. شون، کارگزاری را واجد ویژگی خاصی می داند. او معتقد است که کارگزاران در برخورد با مسائل عینی و در موقعیت های خاص، خود را به کاربرد مجموعه ممارست ها یا راهکارهای آموخته شده در دوره های تربیت حرفه ای و آموزش دانشگاهی، مقید نمی دانند، بلکه چون مسئله یا موقعیت عملی را در نوع خود منحصر به فرد و در باطن بی بدیل ارزیابی می کنند، می کوشند تمامی قابلیت فکری و وجودی، از جمله دانش علمی خود، را به کار گیرند تا موفق به کشف راه حل خاصی شوند. (مهر محمدی، ۶۷:۱۳۷۷) چنین معلمی، جسارت عدول از قواعد یا رویه های شناخته شده حرفه معلمی را دارا بوده یا دست کم از توان و قابلیت تعدیل آنها به تناسب شرایط و موقعیت خاص و ویژه کلاس درس خود برخوردار است (مهر محمدی، ۹:۱۳۸۳) معلم فکور یا اندیشه ورز، دارای خصوصیاتی است که «تفکر در حین عمل» را به عنوان یک هنجار حرفه ای پذیرفته است. چنین معلمی همواره رفتارش را بر اساس مشاهده و درک موقعیت ها و واکنش های یادگیرندگان تنظیم می کند. دانش خود را توسعه می دهد و یادگیری های او، محور اصلی عملکردهای فکورانه اوست «او فردی آزاداندیش، بازاندیش و عاری از تعصب است؛ پویا و انعطاف پذیر، نوآور و خلاق و پرسشگر است؛ احترام به دیدگاه های دیگران، اعتماد به توانمندی خود، حساس نسبت به رویدادهای کلاس و جامعه خود، قدرت تشخیص نقاط ضعف و قوت دانش آموزان، از جمله ویژگی های وی است؛ او طَرَف مشورت معلمان، علاقمند به تشریک مساعی، مروج یادگیری فعال و دارای نظری روشن درباره یاددهی ـ یادگیری است». (رئوف، ۴۴۴:۱۳۶۹) توجه به چنین ویژگی هایی، به گونه ای آشکار بر معلم به عنوان نقطه اتکای هر تغییر و تحولی دلالت می کند. به همین منظور، برخی از رویکردهای جدید، مبین حرفه گرایی و یا حرفه ای گری معلم، توانمندسازی معلم و پژوهنده بودن معلم است. برای ایجاد، تقویت و گسترش ویژگی های حرفه ای معلم، نظام آموزشی باید تمهیدات خاصی را تدارک ببیند. زمان ساده اندیشی و برخورد ساده لوحانه و معمول با امر خطیر معلمی به سر آمده است. در غیر این صورت، جامعه باید عواقب و پیامدهای سوءِ آن را به طور اجباری بپذیرد. این نکته را باید موکّد نمود که «هیچ تعلیم و تربیتی نمی تواند فراتر از سطح توان معلمان خود پیشرفت کند». در نتیجه، شاغلان و متقاضیان ورود به این حوزه و به عبارتی حرفه (نه شغل) باید از کشش ذهنی و گرایش های عاطفی و انگیزشی لازم بهره مند باشند. البته اگر چه ابتکارات و خلاقیت های فردی را در این فرایند نمی توان نادیده گرفت، لیکن نظام آموزشی باید نظام مند و در پی گسترش صلاحیت ها و توانمندی های معلمان از طریق بازنگری در معیارها، برنامه ها و شیوه های تربیت معلم، آموزش، انگیزش، رفاه، جایگاه، استخدام، نگهداری و ارتقای وی باشد. به بیان سرجیوانی[۱۳۰]: «شرایط آن گونه است که بهبود و پیشرفت آموزش و پرورش، بستگی به بهبود و پیشرفت حرفه ای نیروهای موجود در آن و استفاده از توان آنان دارد تا وارد کردن نیروهای جدید؛ به خصوص اگر نیروهای جدید از توان و صلاحیت حرفه ای برخوردار نباشند». (سرجیوانی، ۶:۱۹۷۵)به طور کلی، راهبردهای ذیل می تواند در توسعه توانایی هاوعمل حرفه ای افرادی که با نظام آموزشی سروکار دارند، به ویژه معلم، موثر باشد:
ــ فرهنگ سازی نسبت به اهمیت تعلیم و تربیت در توسعه همه جانبه جامعه با تأکید بر نقش معلم.
ــ حرفه ای تلقی کردن عمل معلم.
ــ استخدام منطقی و اصولی معلمان و مبتنی نمودن آن بر به گزینی.
ــ نگهداشت معلم در نظام آموزشی، و بهبود و ارتقای موقعیت شخصی، حرفه ای و اجتماعی وی.
ــ ایجاد و توسعه نظام شایسته سالاری در پرتو تثبیت نظام ارزشیابی صحیح.
ــ توسعه و تعمیق روابط انسانی در سازمان، به منظور ایجاد و تعمیق حس اعتماد و احترام متقابل.
ــ آزادی عملی و آکادمیک معلم و افزایش حس استقلال عمل در وی.
ــ استفاده از توانمندی ها و مشارکت وی در ابعاد گوناگون نظام آموزشی.
ــ تلقی از تدریس نه به عنوان رابطه ای یکسویه و کلیشه ای بلکه به منزله مؤلفه ای هنری.
ــ تقویت ویژگی تحقیق و پژوهندگی در معلم.
ــ اصلاح نظام تربیت و بهسازی معلم از طریق توجه کیفی به مراکز تربیت معلم، کمیت و کیفیت آموزش ها و باز آموزی معلم در نظام آموزشی.
هر یک از موارد فوق در یک رابطه تعاملی می تواند به گونه ای ترتیب و انتظام یابد تا معلمان فرصت یابند در حرفه خود ماهرتر شوند و در نتیجه، تأثیر نافذ و کارایی را بر عملکرد نظام آموزشی برجای گذارند. در ادامه، سه مورد از ویژگی های مذکور که به نوبه خود در تقویت حرفه ای عمل معلم تأثیر گذار و تعیین کننده اند، عنوان می شود و مورد بررسی قرار می گیرد. (اگر چه سایر راهبردها نیز مستلزم بررسی است و نگارنده خود را نسبت به بررسی آن متعهد و خواننده را ملزم به پی جویی آن می داند.
۲-۲۰-۱٫ تدریس به منزله مؤلفه ای هنری
تدریس از مقوله «علم» است یا «هنر»؟ این پرسش بین صاحب نظران بحثی پرسابقه و دیرینه است. البته مقصود از ارائه این مبحث در راستای تبیین نقش حرفه ای معلم، انتخاب یکی از دو مؤلفه مذکور که بتواند مبنایی برای تدریس باشد، نیست، بلکه بیشتر، فراخوانی برای تدبر و تعمق در حوزه تعامل معلم و دانش آموز در فرایند یاددهی ـ یادگیری است.
اصولاً اگر تعلیم و تربیت و به تبع آن تدریس، «علم» تلقی شود، در نتیجه باید ضوابط، قانونمندی ها و انضباط خاص علمی را مبنای آن قرار داد. در این نگرش، نتایج از قبل به دقت طراحی و تعریف می شوند؛ یادگیری در یادگیرنده، همانند شکل گیری موادخام معنی پیدا می کند؛ ارزشیابی بر مبنای ملاک های عینی انجام می گیرد و هر آنچه کمّی و قابل اندازه گیری است، موضوعیت می یابد.
در نگرش دیگر، تلقی تعلیم و تربیت به عنوان «هنر»، مطرح است. این گروه استدلال می کنند که از زاویه تفاوت های متنوع و متکثر فردی بین انسان ها و نیز موقعیت های تربیتی، تدریس نمی تواند فقط به یک رابطه علمی مشخص و قانونمندی های خاص فرو کاسته شود، بلکه تربیت همواره باید مبتنی بر بصیرت، خلاقیت، ابتکار و دریافت شهودی باشد.
این دو دیدگاه مذکور، طرفداران و مدافعان خود را دارد.
ثرندایک، از برجسته ترین و نافذترین چهره هایی است که تلاش کرده است قلمرو تعلیم و تربیت را، به طور عام و عرصه تدریس را، به طور خاص به سمت برخورداری از قانون مندی عام فراگیر و تعمیم پذیر علمی بکشاند. وی در نقل قولی مشهور می گوید: «روزی فرا خواهد رسید که ما همان گونه که حرارت و نور را مسخر خود ساخته ایم، روح ها و جان ها را نیز تحت استیلای خود درآوریم» (مهر محمدی، ۱۳۷۴، به نقل از ثرندایک، ۱۱۳:۱۹۹۰) چنین دیدگاهی در چهارچوب الگوی ابزار ـ هدف، در پی کیش کارایی در تربیت، تقویت جنبش استاندارد و اساسا تعلیم و تربیت استاندارد و برخورد کلیشه ای و علمی می باشد و به این ترتیب آموزه ای را القا می کند که تعلیم و تربیت با الهام از «صنعت» به منظور «تولید انبوه» شکل و تداوم یابد. نتیجه چنین نگرشی، عاری شدن فرایند تربیت از خلاقیت، نوآوری و ابتکار است. در مقابل، جان دیوئی با نگرش منفی نسبت به هدف گذاری یک سویه در آموزش و پرورش و تعیین هدف های بیرونی و تحمیلی، دو نوع خطر اساسی را گوشزد می کند:
اول آن که، تدوین هدف های تربیتی از پیش تعیین شده و بیگانه با نیازهای واقعی دانش آموزان، سبب محروم کردن عوامل آموزشی از به کاربردن هوش و قدرت پیش بینی می شود و در نتیجه، پویایی و انعطاف در جریان رشد سازوکارهای عاطفی و روانی دانش آموز از زمینه های ارتجالی و خودبه خودی تفکر که منشأ خلاقیت، ابتکار و نوآوری و اساس تمایز او با دیگران است، تهی می شود و در قالب های محدود، ایستا و جهت گیری های میکانیکی، رنگ می بازد. دوم آنکه، هدف های از پیش تعیین شده، به تدریج به هدف هایی انعطاف ناپذیر و ایستا تبدیل می شود که تأثیر مخربی بر آزادی و انتخاب کارکرد معلم، کیفیت روش های تدریس و نوع فعالیت هایی که وی باید فی البداهه و از روی ابتکار و خلاقیت انجام دهد، می گذارد.» (کریمی، ۱۲۰:۱۳۸۰) همین نگاه مکانیکی به جریان تربیت و تدریس است که به نوعی انفصال دائمی بین آنچه برنامه ریزان «قصد» می کنند، آنچه معلمان «اجرا» می کنند و آنچه دانش آموزان «کسب» می کنند، می انجامد.
نتیجه تصویری برای موضوع هوش
پیچیدگی های انسان، وجود تفاوت ها و تنوعات بی شمار در موقعیت های تربیت و تدریس و کاستی های رویکرد علمی، گروهی از صاحب نظران را بر آن داشته است تا به تدریس از زاویه هنر بنگرند. آنان بر این عقیده اند که با توجه به دشواری ها، ظرافت ها و پیچیدگی های حاکم بر عمل تربیت، جز با اتکا به ممارست های زیبایی شناسانه، نمی توان فرایند یاددهی ـ یادگیری را سامان بخشید. با چنین برداشتی است که گیج می گوید: «تدریس به عنوان یک هنر عملی، بایستی به منزله فرایندی که نیازمند شهود، خلاقیت، فی البداهگی و آشکارسازی مکنونات است، شناخته شود. فرایندی که مجال کافی جهت عدول از الزامات قوانین، فرمول ها و قواعد شناخته شده را در اختیار می گذارد. در تدریس با هر روش، در انتخاب و استفاده از ابزار انگیزش، روشن ساختن تعریف ها، مثال ها، آهنگ پیشرفت، میزان تکرار و امثال آن، نیاز به نوعی برخورد هنرمندانه احساس می شود.» (گیج، ۹۲:۱۳۷۴) الویت آیزنر[۱۳۱] نیز برای تدریس، ماهیت هنری قائل است. وی در کتاب تصورات تربیتی، بحثی با عنوان «هنر تدریس» دارد که طی آن حقیقت تدریس، را مستلزم برخورد ماجراجویانه معلم با یافته های ناشی از موقعیت های پیش آمده در کلاس درس می داند. وی برای ادراک و تفسیر معلم از وقایع کلاس درس که مبتنی بر ژرف نگری او است و نیز راه حل های برگرفته از نبوغ، بصیرت، خلاقیت و تخیل، جایگاه ویژه ای قائل است. و به همین علت، وی تدریس را فرایندی برخوردار از صبغه جدی هنری توصیف می کند. آیزنر به چهار معنی که دلالت بر هنری بودن کار تدریس دارد، اشاره می کند:
اول: تدریس، هنر است چرا که می تواند با چنان مهارت و زیبایی انجام شود که هم برای دانش آموز و هم برای معلم به حق به عنوان یک هنر شناخته شود. (ایجاد لذت و رضایت درونی در معلم و دانش آموز)
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 11:40:00 ب.ظ ]