گرامى‏ترین درودها و افزون‏ترین برکات خود را بر محمد (ص) بنده و فرستاده‏ات قرار ده، همان پیامبرى که ختم گذشتگان بود.»
« جَعله خاتَم النبیین و سیدَ المرسلین [۷۹] :
او را خاتم پیامبران و سرور پیام آوران خویش قرار داد. »
« أَمِینُ وَحْیِهِ وَ خَاتَمُ رُسُلِهِ وَ بَشِیرُ رَحْمَتِهِ وَ نَذِیرُ نِقْمَتِهِ [۸۰] :
(محمد ص) امین وحى او بود و خاتم پیامبرانش، بشارت دهنده به رحمت او و بیم دهنده از کیفرش.»
« خَتم به نبوته و شیّد به حجته[۸۱] :
نبوت خویش را بدو ختم کرد و حجتش را به استواری رساند. »
در برخی دیگر از سخنان امام علی(ع) هرچند از کلمات صریح در خاتمیت استفاده نشده اما کلمات و عباراتی به کار رفته که به گونه ضمنی بر خاتمیت دلالت دارند؛ از جمله سخن مشهوری است از آن حضرت که به مناسبت ارتحال پیامبر(ص) ایراد کرده است:
« ِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّهِ وَ الْإِنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاء[۸۲] :
با مرگ تو چیزى قطع شد که با مرگ دیگرى قطع نگشت و آن نبوت و اخبار و آگاهى از آسمان بود.»
۲ـ۳ـ۳٫ عصمت، خطاناپذیری و امانتداری
عصمت از موضوعاتی است که در حوزه های مختلف علمی از آن بحث می شود و باور به آن یا رد آن، نتایج مهمی در پی دارد. عصمت به معنای مصون بودن از خطا، اشتباه و گناه است.[۸۳] در اینجا فارغ از مباحث و گفت و گوهایی که صاحب نظران علوم مختلف دینی درباره عصمت پیامبران، پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت آن حضرت (ع) طرح کرده اند، نظرگاه امام علی (ع) را درباره عصمت پیامبر اکرم (ص) به بررسی می گذاریم. بی گمان نظر به نزدیکی منحصر به فرد امام علی (ع) به پیامبر عظیم الشان (ص)، روشن ساختن نظرگاه آن حضرت و نقل مشاهدات حضرت از رفتار و کردار پیامبر(ص) بسیار روشنگر و رهگشا خواهد بود. نگاهی به سخنان امام علی (ع) در این باب نشان می دهد که آن حضرت به دو گونه عصمت در وجود مبارک پیامبر (ص) اشاره کرده است:
یک. عصمت در رسالت و ابلاغ وحی: در برخی گفتارهای امام علی(ع) به عصمت، امانتداری و خطاناپذیری پیامبر(ص) در ابلاغ وحی و ادای تکلیف رسالت به تصریح اشاره شده است که برخی از آنها عبارتند از:
« أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً (ص) صَفْوَتُهُ مِنْ خَلْقِهِ وَ أَمینُهُ عَلى وَحْیِهِ [۸۴] :
گواهی می دهم محمد (ص) برگزیده خدا از میان آفریدگان است و امانتدار وحی الهی.»
صفت امانتداری که در اینجا برای پیامبر (ص) ذکر شده تصریح می نماید که وحی الهی را همان گونه که بر او نزول می شده، به دست مخاطبانش رسانیده است. گفتنی است که امانت در رسانیدن شیئی به دست صاحبان آن، ایجاب می کند که شخص امانتدار نه به عمد و نه سهو، خطایی نکند و شیء امانت، بی کم و کاست و به گونه صحیح به دست صاحبان آن برسد.
« نَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ نَبِیُّهُ وَ رَسُولُهُ إِلى خَلْقِهِ وَ أَمینُهُ عَلى وَحْیِه [۸۵] :
گواهی می دهیم که محمد(ص) بنده و پیامبر و رسول او به سوی آفریدگان اوست و امین در وحی الهی. »
دو. عصمت در رفتار و گفتار شخصی: در چند گفتار امام علی (ع) همچنین از عصمت پیامبر اکرم (ص) در رفتار و گفتار شخصی، با صرف نظر از عصمت در وحی الهی سخن رفته است. جدا از این چند موضع، می توان از مجموع صفات و مکارم اخلاقی که حضرت علی (ع) برای پیامبر (ص) ذکر کرده بدین معنا دست یافت. به عبارتی دیگر، امام علی (ع) در مجموع خطبه ها و نامه ها، صفاتی را برای پیامبر (ص) ذکر کرده که جز برای کسی که از ویژگی عصمت برخوردار است قابل تصور نیست. این صفات روی هم رفته، مجموعه ای را سامان می دهند که مقتضای آن عصمت است. گردآوری این سخنان و بررسی آنها نیازمند پژوهشی پردامنه و مفصل است. در نهج البلاغه ودیگر سخنان منسوب به امیر مومنان (ع) به تکرار از صفات و مکارم اخلاق پیامبر یاد شده است و جملاتی مانند «بأبی أنت و أمّی [یا رسول اللّه‏] طِبت حَیّا و طبت میّتا[۸۶]: ای رسول خدا (ص) پدر و مادرم فدای تو باد!پاک زیستی و پاک از این جهان رخت بر بستی.» بسیار در این سخنان آمده است.[۸۷]
فصل سوم:
بعد اخلاقی و تربیتی پیامبر اکرم (ص)
۳ـ۱٫ اهمیت و جایگاه اخلاق در کلام امام علی(ع)
وفور موضوعات و مطالب اخلاقی در کلمات امام علی (ع)، این حقیقت را نشان می دهد که آن حضرت اهمیت فوق العاده ای برای اخلاق و رفتار اخلاقی قائل بوده و دقت در بیانات اخلاقی امام (ع)، بیانگر آن است که در نظر آن حضرت گویی معضلات بنیادی جامعه اسلامی، در عرصه های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، از ریشه بی اخلاقی و دوری از مکارم اخلاق حادث می گردد و انحراف جوامع بشری همواره پیش زمینه های اخلاقی دارد. بدین رو کمتر خطبه یا نوشتاری از امیرالمومنین (ع) را می توان یافت که به فضایل و رذایل اخلاقی اشارتی در آن نباشد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
درباره سخنان امام علی(ع) درباب اخلاق تقسیم بندیهای مختلفی می توان ارائه کرد؛ از جمله تقسیم به دو دسته که در پی می آید:
اول: سخنانی که حضرت به طور معمول، به عنوان امام مسلمین، ایراد کرده است و هدف از آن تذکر، وعظ و پیشگیری از انحراف اخلاقی و نیز پرورش و تربیت مسلمانان در عرصه اخلاق و رفتار اخلاقی بوده است. در این گفتارها غالبا به صفات اخلاقی نیک و بد اشاره و مضرات خلقیات ناپسند گوشزد گشته و گاه راه درمان آن نیز به تصریح یا کنایه ارائه شده است؛ مانند :
« أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْأَمْرَ یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ کَقَطَرَاتِ الْمَطَرِ إِلَى کُلِّ نَفْسٍ بِمَا قُسِمَ لَهَا مِنْ زِیَادَهٍ أَوْ نُقْصَانٍ فَإِنْ رَأَى أَحَدُکُمْ لِأَخِیهِ غَفِیرَهً فِی أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ نَفْسٍ فَلَا تَکُونَنَّ لَهُ فِتْنَهً فَإِنَّ الْمَرْءَ الْمُسْلِمَ مَا لَمْ یَغْشَ دَنَاءَهً تَظْهَرُ فَیَخْشَعُ لَهَا إِذَا ذُکِرَتْ وَ یُغْرَى بِهَا لِئَامُ النَّاسِ کَانَ کَالْفَالِجِ الْیَاسِرِ الَّذِی یَنْتَظِرُ أَوَّلَ فَوْزَهٍ مِنْ قِدَاحِهِ تُوجِبُ لَهُ الْمَغْنَمَ وَ یُرْفَعُ بِهَا عَنْهُ الْمَغْرَمُ وَ کَذَلِکَ الْمَرْءُ الْمُسْلِمُ الْبَرِی‏ءُ مِنَ الْخِیَانَهِ یَنْتَظِرُ مِنَ اللَّهِ إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ إِمَّا دَاعِیَ اللَّهِ فَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لَهُ وَ إِمَّا رِزْقَ اللَّهِ فَإِذَا هُوَ ذُو أَهْلٍ وَ مَالٍ وَ مَعَهُ دِینُهُ وَ حَسَبُهُ وَ إِنَّ الْمَالَ وَ الْبَنِینَ حَرْثُ الدُّنْیَا وَ الْعَمَلَ الصَّالِحَ حَرْثُ الْآخِرَهِ وَ قَدْ یَجْمَعُهُمَا اللَّهُ تَعَالَى لِأَقْوَامٍ فَاحْذَرُوا مِنَ اللَّهِ مَا حَذَّرَکُمْ‏مِنْ نَفْسِهِ وَ اخْشَوْهُ خَشْیَهً لَیْسَتْ بِتَعْذِیرٍ وَ اعْمَلُوا فِی غَیْرِ رِیَاءٍ وَ لَا سُمْعَهٍ فَإِنَّهُ مَنْ یَعْمَلْ لِغَیْرِ اللَّهِ یَکِلْهُ اللَّهُ لِمَنْ عَمِلَ لَهُ نَسْأَلُ اللَّهَ مَنَازِلَ الشُّهَدَاءِ وَ مُعَایَشَهَ السُّعَدَاءِ وَ مُرَافَقَهَ الْأَنْبِیَاء[۸۸]:
مواهب الهى همچون قطره‏هاى باران از آسمان به زمین مى‏بارد و به هر کس سهمى زیاد یا کم مى‏رسد، بنا بر این هنگامى که یکى از شما براى برادر خود برترى در مال و همسر و فرزند بیند نباید موجب فتنه گردد (و بر او حسد و رشک برد)، زیرا مسلمان تا وقتى که دست به عمل پستى نزده که از آشکار شدنش شرمنده باشد و مردم پست آن را وسیله هتک حرمتش قرار دهند، به مسابقه دهنده ماهرى مى‏ماند که منتظر است در همان دور اول پیروز گردد و ضررى نبیند، همچنین مسلمانى که از خیانت بدور باشد، انتظار دارد یکى از دو خوبى نصیبش گردد: یا عمر او پایان یافته و دعوت الهى فرا رسد و آنچه خداوند در آخرت برایش مهیا کرده بهتر است و یا خداوند او را روزى دهد و صاحب همسر و فرزند و ثروت گردد، در عین این که دین و شخصیت خود را نگاهداشته است. (اما بدانید) ثروت و فرزندان کِشته‏هاى این جهانند و عمل صالح و نیک، زراعت آخرت است و گاهى خداوند هر دو را به افرادى مى‏بخشد. آنچه را خداوند اعلام خطر کرده است بر حذر باشید و از خداوند بترسید بطورى که به گناهى که نیاز به عذرخواهى دارد آلوده نشوید و در کارها ریا و تظاهر و خودنمائى به خرج ندهید؛ چون هر کس کارى براى غیر خدا انجام دهد، خداوند او را بهمان کس وا مى‏گذارد. از خدا مى‏خواهیم که درجات شهیدان و زندگى سعادتمندان و همنشینى پیامبران را به ما عنایت کند.»
گفتار بالاچنانکه پیداست، تمامی ویژگی های یک خطبه واعظانه را در خود دارد؛ زیرا نخست برخی نعمت های خداوند برای بیداری و هوشیاری مستعمان ذکر شده و سپس از چند رذیلت اخلاقی یاد شده و آن گاه به راه درمان اشاره گشته است.
دوم: سخنانی که به مناسبتهای تاریخی ایراد شده اند و نظر به واقعه ای خاص دارند. این گفتارها که عمدتاً در بخش خطابه های آن حضرت به بیان آمده اند، با توجه به نگاه تیزبین امام (ع) و آگاهی ژرف آن حضرت از وضعیت اخلاقی جامعه اسلامی، بازتابی از اخلاق و رفتار مسلمانان معاصر حضرت بوده اند. حضرت در این گونه بیانات، علل وقایع خوشایند یا ناخوشایند معاصر خویش را ارزیابی و رصد کرده است. با دقت در خطابه های حضرت، می توان دریافت که ایشان سبب بسیاری از وقایع ناخوشایند را در بیماریهای اخلاقی مسلمانان و جامعه مومنین و دوری آنان از اسوه حسنه، وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) یافته است. این بیانات، به لحاظ تاریخی دارای ارزش و اهمیت اند و نشان می دهند که مسلمانان در آن روزگار از چه نوع بیماریهای اخلاقی رنج می برده و در معرض کدام آسیبهای اخلاقی بوده اند. توصیفها و تحلیلهای امام (ع) در این بخش، علاوه بر اینکه می توانند سرمشق و راهکارهایی عملی برای نسلهای بعدی در این حوزه باشند، عنایت بدانها برای محققان و مورخانی که ویژگیهای اخلاقی و رفتاری صدر اسلام و علل و اسباب حوادث سیاسی و اجتماعی آن روزگار را پی می جویند، بسیار مفید تواند بود. از این جمله است خطبه ای که حضرت ضمن اشاره به واقعه تبعید ابوذر غفاری توسط حکومت وقت به ربذه، از اهمیت پرهیزگاری و تقوای الهی سخن گفته است :
« یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّکَ غَضِبْتَ لِلَّهِ فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوکَ عَلَى دُنْیَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِینِکَ فَاتْرُکْ فِی أَیْدِیهِمْ مَا خَافُوکَ عَلَیْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَیْهِ فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَى مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاکَ عَمَّا مَنَعُوکَ وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً وَ الْأَکْثَرُ حُسَّداً وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرَضِینَ کَانَتَا عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَى اللَّهَ لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً لَا یُؤْنِسَنَّکَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا یُوحِشَنَّکَ إِلَّا الْبَاطِلُ فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْیَاهُمْ لَأَحَبُّوکَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوکَ [۸۹]:
اى ابوذر تو به خاطر خدا خشم گرفتى و غضب کردى پس به همان کس که برایش غضب نمودى امیدوار باش. این مردم از تو بر دنیایشان ترسیدند و تو از آنها بر دینت، پس آنچه را که آنها برایش در وحشتند به خودشان واگذار و از آنچه مى‏ترسى آنها گرفتارش شوند (کیفر الهى) فرار کن، چه محتاجند به آنچه از آن منعشان مى‏کردى و چه بى‏نیازى، از آنچه تو را منع مى‏کردند و به زودى خواهى یافت که پیروزى براى کیست و چه کسى بیشتر مورد حسد قرار مى‏گیرد، اگر درهاى آسمانها و زمین به روى بنده‏اى بسته شده باشد اما او از خدا بترسد، خداوند، راهى براى او خواهد گشود، آرامش خویش را تنها در حق جستجو کن و غیر از باطل چیزى تو را به وحشت نیفکند، اگر دنیایشان را مى‏پذیرفتى دوستت داشتند و اگر سهمى از آن را به خود اختصاص مى‏دادى (و با آنها کنار مى‏آمدى) دست از تو بر مى‏داشتند.»
در گفتار بالا، افزون بر ذکر چند نکته اخلاقی، اشاراتی به اوضاع سیاسی پس از پیامبر(ص) نیز شده است و چنانکه از کلام امام (ع) بر می آید، ناهنجاری سیاسی این دوره از تاریخ اسلام، به عللی مانند دنیاطلبی و دوری از تقوای الهی باز می گردد.
از آن‏جا که مخصوصاً در عصر امام امیرمؤمنان على (ع) فراوانى و مال و ثروت به خاطر پیشرفت سریع اسلام و غنائم جنگى و غیر آن، توجّه گروه عظیمى از مسلمین به دنیا زیاد شده بود، امام (ع) در جاى جاى خطبه‏هاى نهج البلاغه داد سخن را در نکوهش دنیاى غافل‏کننده و گناه آلود، مى‏دهد وبا بیانى صریح و گویا و تکان‏دهنده که بالاتر از آن تصوّر نمى‏شود، به نکوهش شدید دنیا مى‏پردازد.[۹۰]
۳ـ۲٫ وضعیت اخلاقی حجاز پیش از اسلام در کلام علوی
در بسیاری از کلمات امام علی (ع)، به مناسبتهای مختلف از وضعیت اخلاقی عرب پیش از بعثت یاد شده است. غالباً این سخنان وقتی ایراد شده اند که آن حضرت می خواسته با یادآوری گذشته و تشریح وضعیت حال، مسلمانان را از نعمت رسالت محمدی (ص) و تغییرات مثبتی که بر پایه آن حاصل آمده است، آگاه و از طرفی دیگر، نابسامانیهای اخلاقی را که پس از رحلت پیامبر (ص) بروز یافتند، گوشزد کند. با نگاهی به برخی خطبه ها و گفتارهای امام علی(ع) روشن می شود که آن حضرت وضعیت اخلاقی جامعه بشری را پیش از رسالت بغرنج و نابسامان می دانسته و از گذر ذکر اوضاع آن زمانه و مصائب و مشکلاتی که برای مردمان وجود داشته، مسلمانان را به قدرشناسی از رسالت محمدی (ص) و استفاده از آن در جهت تهذیب نفس و در پیش گرفتن تقوای الهی و تخلق به اخلاق نیک ترغیب می کرده است:
« بَعَثَهُ حِینَ لَا عَلَمٌ قَائِمٌ وَ لَا مَنَارٌ سَاطِعٌ وَ لَا مَنْهَجٌ وَاضِحٌ أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أُحَذِّرُکُمُ الدُّنْیَا فَإِنَّهَا دَارُ شُخُوصٍ وَ مَحَلَّهُ تَنْغِیصٍ سَاکِنُهَا ظَاعِنٌ وَ قَاطِنُهَا بَائِنٌ تَمِیدُ بِأَهْلِهَا مَیَدَانَ السَّفِینَهِ تَقْصِفُهَا الْعَوَاصِفُ فِی لُجَجِ الْبِحَارِ فَمِنْهُمُ الْغَرِقُ الْوَبِقُ وَ مِنْهُمُ النَّاجِی عَلَى بُطُونِ الْأَمْوَاجِ تَحْفِزُهُ الرِّیَاحُ بِأَذْیَالِهَا وَ تَحْمِلُهُ عَلَى أَهْوَالِهَا فَمَا غَرِقَ مِنْهَا فَلَیْسَ بِمُسْتَدْرَکٍ وَ مَا نَجَا مِنْهَا فَإِلَى مَهْلَکٍ عِبَادَ اللَّهِ الْآنَ فَاعْلَمُوا وَ الْأَلْسُنُ مُطْلَقَهٌ وَ الْأَبْدَانُ صَحِیحَهٌ وَ الْأَعْضَاءُ لَدْنَهٌ وَ الْمُنْقَلَبُ فَسِیحٌ وَ الْمَجَالُ عَرِیضٌ قَبْلَ إِرْهَاقِ الْفَوْتِ وَ حُلُولِ الْمَوْتِ فَحَقِّقُوا عَلَیْکُمْ نُزُولَهُ وَ لَا تَنْتَظِرُوا قُدُومَه [۹۱] :
هنگامى پیامبر (ص) را مبعوث ساخت که نه نشانه‏اى (از دین) بر پا و نه چراغ هدایتى روشن و نه طریق حقى آشکار بود. اى بندگان خدا شما را به تقوا توصیه مى‏کنم و از دنیا بر حذر مى‏دارم، زیرا دنیا سراى ناپایدار و جایگاه سختى و مشقت است، ساکنانش مسافر و مقیمانش مجبور به جدائى از آن هستند. دنیا همچون کشتى است که در دل دریاها بادهاى تند و شدید آن را مضطرب مى‏سازد، اهل خود را همیشه در اضطراب و ناراحتى قرار مى‏دهد، (سرنشینان آن) بعضى غرق شده و هلاک گردیده‏اند و برخى در میان امواج در حال نجاتند، بادها آنها را از این سو به آن سو مى‏برند و در جاهاى هولناک قرار مى‏دهند. اما آنها که هلاک شده‏اند باز یافتنشان ممکن نیست و آنان که نجات یافته‏اند نیز در شرف هلاکند. اى بندگان خدا از هم اکنون به هوش باشید هنوز زبانها آزاد، بدنها سالم، اعضاء و جوارح آماده، محل رفت و آمد وسیع و مجال بسیار است، (به هوش باشید) پیش از آنکه فرصت از دست برود و مرگ فرا رسد، آمدن مرگ را مسلم و تحقق یافته شمارید، نه آنکه منتظر آن باشید. (که در عمل سستى و تأخیر کنید.)»
به ظاهر، مخاطب گفتار بالا، عموم جامعه بشری است و امام علی(ع) وضعیت اخلاقی و اجتماعی جامعه بشری در آن روزگار را تشریح کرده است؛ اما آن حضرت در خطبه ای دیگر به صراحت، عرب را مخاطب ساخته و از وضعیت ناهنجار روزگار پیش از اسلام به سختی گلایه کرده است :
« إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً (ص) نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ وَ أَمِیناً عَلَى التَّنْزِیلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِینٍ وَ فِی شَرِّ دَارٍ مُنِیخُونَ بَیْنَ حِجَارَهٍ خُشْنٍ وَ حَیَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْکَدِرَ وَ تَأْکُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَکُمْ الْأَصْنَامُ فِیکُمْ مَنْصُوبَهٌوَ الْآثَامُ بِکُمْ مَعْصُوبَهٌ [۹۲] :
خداوند پیغمبر (ص) را به رسالت مبعوث ساخت تا جهانیان را بیم دهد و امین آیات وى باشد، در حالى که شما ملت عرب بدترین دین و آئین داشتید و در بدترین سرزمینها زندگى مى‏نمودید، در میان سنگهاى خشن و مارهائى که فاقد شنوائى بودند (و به همین جهت از هیچ چیز نمى‏ترسیدند) آبهاى آلوده را مى‏نوشیدید و غذاهاى ناگوار را مى‏خوردید، خون یکدیگر را مى‏ریختید و پیوند خویشاوندى را قطع مى‏نمودید، بتها در میان شما بر پا بود (و پرستش بت شیوه و آئین شما) و گناهان سراسر وجود شما را فرا گرفته بود.»
باید توجه داشت که این سخنان ناظر بر توصیف انحطاط اخلاقی جوامع بشری و جامعه عرب و در مقام نقد بوده نه آنکه مردمان را یکسره فاقد احساس اخلاقی و بایدها و نبایدهای ارزشی و رفتاری بخواند. اینکه گمان بریم قوم عرب هیچ تصوری از مفاهیم خوب و بد و فعل درست و نادرست نداشته اند، چندان پایه و مبنای علمی و تاریخی ندارد. به عکس، بررسی برخی آثار مانند اشعاری که از دوران جاهلی نقل کرده اند،[۹۳] نشان می دهد که اعراب مشرک دارای احساس اخلاقی بوده اند. پژوهشگران معتقدند که حتی اعراب بدوی که از شهر و شهرنشینی بی بهره بوده و زندگانی را در صحاری خشک و به دور از مظاهر تمدن آن روزگار می گذرانیده اند، قوانینی برای نحوه رفتار و کردار داشته اند که درستی یا نادرستی هر عملی خواه شخصی و خواه مربوط به قبیله بر طبق این قوانین سنجیده می شده است. اعراب علی رغم دوری از علم و دانش و اتصاف به صفات زشت و ناپسند، ارزشهای اخلاقی پسندیده ای نیز داشتند؛ چه آن که جامعه ای که به کلی از صفات پسندیده عاری باشد، دوام و بقا ندارد و جامعه بدوی اعراب از گذر همین صفات حیات خود را حفظ کرده بود.[۹۴]
در یک دسته بندی می توان خاستگاه صفات و فضیلتهای اخلاقی عرب پیش از بعثت پیامبر(ص) را به دو دسته تقسیم کرد:
اول: تعالیم انبیای الهی: بنابر روایات دینی، مکه و حرم آن، برگزیده خداوند متعال است و همواره محل رفت و آمد انبیای الهی بوده و کعبه، ساخته عرب نیست بلکه به فرمان خدا و به دست انبیای بزرگ الهی برپا شده است و فریضه حج، که خود الهام کننده فضیلتهای اخلاقی بسیاری است، از آن حضرات بر جای مانده است.[۹۵] بنابرین دور نیست اگر حکم کنیم که تعالیم آن بزرگان اگرچه به صورت ناقص و دگرگون شده، همواره در مخیله قوم عرب بوده است. از این گذشته عرب در آن روزگار همسایه پیروان ادیان توحیدی پیش از اسلام بوده و برای تجارت به مناطقی مانند شامات و عراق ـ جاهایی که تعالیم حضرت موسی (ع) و عیسی (ع) رایج بوده ـ رفت آمد داشته است. افزون بر این، گروه هایی از پیروان ادیانی مانند یهودیت قرنها در جزیره العرب ساکن بوده اند[۹۶] که تعالیم اخلاقی انبیای الهی را حرمت می گذاشته اند و اینان خود عرب بوده اند و با اعراب همسایه خویش، داد و ستد مالی و فرهنگی داشته اند. بنابراین، می توان تعالیم انبیای الهی را یکی از منابع فضیلتهای اخلاقی در میان عرب حجاز دانست.
دوم: تجربه بشری و شرایط زندگی: زندگی در صحرا و سختی معیشت در بادیه، خواه ناخواه ساکنان آن را به برخی ارزشها و حرمتهای اخلاقی راه می نماید که لازمه زندگی در شرایط سخت است. این ارزشهای اخلاقی، همان ارزشهایی اند که مردمان هر جایی از دنیا در چنین شرایطی برای بقای خود بدانها نیاز دارند. این گونه ارزشها حاصل تجارب نسلهای پی در پی در مواجهه با وضعیت و شرایط زندگی خودند و راهکارهای آن قوم برای گذر از مشکلات زیستی و توان گفت که محصول آزمون و خطای قرنها و نسلهای متمادی اند و به صورت طبیعی پدید می آیند. برای نمونه، طبیعی است که میهمان نوازی و رسانیدن آب به تشنگان میان راه، در صحرا، جایی‌ که نیازهای نخستین زندگی مانند آب به سختی به دست می آید، از فضایل اخلاقی شمرده ‌شود.[۹۷]با این همه، وضعیت اخلاقی حجاز معضلاتی بنیادین داشته است که در گفتار امام علی(ع) توصیفی جامع از آن را می توان یافت. بررسی این وضعیت ما را به این حقیقت راه می نماید که ناهنجاری اخلاقی عرب چند عامل داشته است که در زیر خواهیم کوشید به اختصار از آن سخن گوییم:
۳-۲-۱٫ فقدان بنیاد و پایه نظری منسجم و پایدار اخلاقی
بررسی خوبی و بدی یک مفهوم یا درستی و نادرستی یک فعل اخلاقی، نیازمند معیارهایی روشن است که در هر زمان و مکانی قابلیت به میدان آمدن داشته باشند و هر شخصی بتواند آنها را به کار گیرد و با یک استدلال منطقی به نتیجه برسد و این در درجه نخست، نیازمند برخورداری از یک بنیاد نظری منسجم و تعریف شده است که بتوان بر اساس آن، به معیارها و ضوابط دقیقی دست یافت. اما اعراب جاهلی بنیاد نظری و تصور منطقی روشنی از مفاهیم خوب و بد اخلاقی نداشتند و در نتیجه توان راهیابی به معیار و در نتیجه تشخیص اینکه کدام فعل روا و کدام نارواست، از عهده آنان بیرون بود. اعراب بدون آنکه خوب و بد را در یک چارچوب نظری به صورت مشخص، تعریف کرده باشند، در افعال اخلاقی خویش از پدرانشان تقلید می کردند. معیار و ملاک آنها جز احساسی که از طریق پدرانشان بدانان رسیده بود، چیزی نبود و فلان فعل را صرفاً بدین خاطر که از پدرانشان رسیده است، نیک می پنداشتند. بدین رو در صورتی که افعال و رفتار آنان مورد سوال قرار می گرفت، بی آن که بتوانند رفتار خویش را توجیه منطقی کنند، درستی آن را به گذشتگان خود حواله می داده اند:
« وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُواْ مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ ءَابَاءَنَا أَوَ لَوْ کاَنَ ءَابَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیًْا وَ لَا یَهْتَدُون [۹۸] :
و هنگامى که به آنها گفته شود: از آنچه خدا نازل کرده است، پیروى کنید! مى‏گویند: نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروى مى‏نماییم. آیا اگر پدران آنها، چیزى نمى‏فهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آنها پیروى خواهند کرد)؟»
بنابر آیه فوق، معیار خوبی و بدی فعل – که هر نظام اخلاقی منطقی، ناگزیر برای تشخیص و داوری نیازمند آن است و نیز در هنگام پیش آمدن تعارض اخلاقی باید بدان تمسک کرد – در دست اعراب نبود و آنان تنها با تمسک به این که گذشتگان فعلی را انجام می داده اند، حکم به درستی آن می کردند و توانایی استدلال و توجیه منطقی افعال خود را نداشتند. بررسی آیات پرشماری از قرآن کریم که از این معیار اعراب سخن گفته اند، ما را به این حقیقت رهنمون می سازد که پیش از بعثت پیامبر اکرم (ص) معیار مستقلی برای سنجش خوب و بد وجود نداشته و گویی انجام فعل توسط گذشتگان جای هیچ گونه سوالی را در روا بودن فعل باقی نمی گذاشته و این رویه را هر مردمی که معیاری منطقی برای داوری اخلاقی ندارند، به کار می گیرند. در آیه ذیل خدای متعالی از همین حقیقت سخن می گوید و می فرماید :
« بَلْ قَالُواْ إِنَّا وَجَدْنَا ءَابَاءَنَا عَلىَ أُمَّهٍ وَ إِنَّا عَلىَ ءَاثَارِهِم مُّهْتَدُون*وَ کَذَالِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فىِ قَرْیَهٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُترَْفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا ءَابَاءَنَا عَلىَ أُمَّهٍ وَ إِنَّا عَلىَ ءَاثَارِهِم مُّقْتَدُون[۹۹]:
بلکه آنها مى‏گویند: ما نیاکان خود را بر آئینى یافتیم و ما نیز به پیروى آنان هدایت یافته‏ایم* و این گونه در هیچ شهر و دیارى پیش از تو پیامبر انذارکننده‏اى نفرستادیم مگر اینکه ثروتمندان مست و مغرور آن گفتند: ما پدران خود را بر آئینى یافتیم و به آثار آنان اقتدا مى‏کنیم. »
۳-۲-۲٫ فقدان پشتوانه اجرایی درونی و بیرونی
پیروی اعراب از همین قوانین و ضوابط موروثی نیز، که در برخی موارد می توانست گره از کار آنها بگشاید، همواره رعایت نمی شد و بیشتر مربوط به اوضاع عادی و روزمره زندگی بود و در مواقع بحرانی، قدرت ضبط و و ربط کردار و کنترل افراد را نداشت؛ چنانکه شعار اعراب بادیه که می گفتند « انصر اخاک ظالما او مظلوما [۱۰۰] : برادرت را یاری کن خواه ظالم و خواه مظلوم باشد.» این حقیقت را می رساند.[۱۰۱] این بدان سبب بود که ضمانت اجرایی محکمی برای همین ضوابط نیز در کار نبود و اعراب بنابر جهان بینی خود، که به زندگی پس از مرگ و ثواب و عقاب اعتقادی نداشتند، در چنین مواقعی همان ضوابط آباء و اجدادی را نیز که گاه می توانست به اختلافات و منازعات پایان بدهد، به کنار می گذاشتند و به خوی جاهلی و هوا و هوس تن می دادند و از این گذر، فجایعی می آفریدند. پیروی از هوا و هوس در هنگامی که نیاز به خویشتنداری و حلم است، باعث تشتت و اختلاف نظری و رفتاری می شد و حوادث ناگواری می آفرید؛ چنانکه امام علی (ع) در کلمات بسیاری با اشاره به بعثت پیامبر(ص) بدین موضوع اشاره فرموده است:
« أَرْسَلَهُ عَلَى حِینِ فَتْرَهٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ تَنَازُعٍ مِنَ الْأَلْسُنِ [۱۰۲] :
او را پس از یک دوران فترت بعد از پیامبران گذشته فرستاد، به هنگامى که در میان مذاهب مختلف نزاع در گرفته بود.»
« أرسلَهُ … على حین فَتره من الرّسل و ضلاله من النّاس و اختلاف من الأمور و تَنازُِِِِع من الألسن [۱۰۳] :
او را پس از یک دوران فترت بعد از پیامبران گذشته فرستاد؛ هنگامى که مردمان گمراه شده بودند و امورشان به اختلاف افتاده بود و در میان مذاهب مختلف نزاع در گرفته بود.»
جنگها، نزاعها و قتل و غارتهای دائم میان اعراب بی سبب نبودند و سبب آنها را باید در معضلاتی که یاد شد، پی جست. امام علی(ع) در برخی خطبه ها، تصویری روشن از آن وضعیت ارائه کرده که می توان از لابلای آن، علت اصلی را که همانا نبود ضوابط و قوانین روشن از یک طرف و فقدان ضمانت اجرایی همان ضوابط و قواعد رفتاری عام انسانی از سوی دیگر است، رصد کرد:
« أَرْسَلَهُ عَلَى حِینِ فَتْرَهٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ طُولِ هَجْعَهٍ مِنَ الْأُمَم وَ اعْتِزَامٍ مِنَ الْفِتَنِ وَ انْتِشَارٍ مِنَ الْأُمُورِ وَ تَلَظٍّ مِنَ الْحُرُوبِ وَ الدُّنْیَا کَاسِفَهُ النُّورِ ظَاهِرَهُ الْغُرُورِ عَلَى حِینِ اصْفِرَارٍ مِنْ وَرَقِهَا وَ إِیَاسٍ مِنْ ثَمَرِهَا وَ اغْوِرَارٍ مِنْ مَائِهَا قَدْ دَرَسَتْ مَنَارُ الْهُدَى وَ ظَهَرَتْ أَعْلَامُ الرَّدَى فَهِیَ مُتَجَهِّمَهٌ لِأَهْلِهَا عَابِسَهٌ فِی وَجْهِ طَالِبِهَا ثَمَرُهَا الْفِتْنَهُ وَ طَعَامُهَا الْجِیفَهُ وَ شِعَارُهَا الْخَوْفُ وَ دِثَارُهَا السَّیْفُ [۱۰۴]:
هنگامى خداوند رسالت را بر عهده او گذارد که مدتها از بعثت پیامبران پیشین گذشته بود و ملتها در خواب عمیقى فرو رفته بودند. فتنه و فساد جهان را فرا گرفته بود. کارهاى خلاف در میان مردم منتشر و آتش جنگ زبانه مى‏کشید، دنیا بى‏نور و پر از مکر و فریب گشته بود. برگهاى درخت زندگى به زردى گرائیده و از ثمره زندگى خبرى نبود، آب حیات انسانى به زمین فرو رفته، منارهاى هدایت به کهنگى گرائیده، پرچمهاى هلاکت و بدبختى آشکار شده بود، دنیا با قیافه‏اى زشت و کریه به اهلش مى‏نگریست و با چهره عبوس با طالبانش روبرو بود. میوه درخت آن فتنه و طعامش مردار بود، در درون، وحشت و اضطراب و در برون شمشیر، حکومت مى‏کرد.»
برخی افعالی که پیامبر(ص)، بر حرمت آنها تاکید نمود، پیش از آن نیز در نظر مردمان عرب، زشت بودند[۱۰۵]؛ ولی ضمانت اجرایی روانی و فراروانی که دوری مردمان را از افعال ناروا تضمین کند و در مواقع بحرانی مانند غلبه خشم یا شهوت، آنان را از ارتکاب اعمال زشت بازدارد، وجود نداشت.
۳-۲-۳٫ استحاله و نابودی فضایل اخلاقی
چنانکه گذشت، دو دسته فضایل اخلاقی در میان عرب شناخته شده بود که دسته ای از آنها میراث انبیای پیشین بود هرچند بر اثر گذر زمان رنگ و بوی اصیل خود را از دست داده بود. این دو گروه از فضیلت های اخلاقی به نوعی ضرورت زندگی در آن اقلیم و با آن سازگار و هماهنگ بودند و در ابتدا، به گونه ای حکیمانه در جریان حیات صحرا نقش بازی می کردند و زندگی را جاری و ساری می ساختند. فضیلت اخلاقی «مروّت» که دربردارنده فضیلت های اخلاقی دیگری مانند سخاوت، شجاعت، صبر، صداقت و امانت بود، کمال مطلوب اعراب به شمار می رفت[۱۰۶] که لازمه زندگی در صحرا بود. به عنوان نمونه، سخاوت در صحرا که نیازهای اولیه زندگی بسیار کمیاب است، از ضرورتهای زندگی به شمار می رفت و یاری دیگران از طریق میهمان نوازی و بخشندگی را طلب می کرد و این کارها را در نظر عرب که آن گونه زندگی را به خوبی درک کرده بود، ارزشمند می نمود. احساس این نیاز اعراب را به سوی بی اهمیتی به مال و ثروت و حتی نکوهش جمع آوری ثروت بر انگیخته بود.[۱۰۷]
اما به نظر می رسد که رفته رفته فضیلت های اخلاقی و از جمله مروت و زیر مجموعه اش از فلسفه اصیل خود دور گشتند و در دوران نزدیک به ظهور پیامبر، ماهیت و هدف از این فضیلت های اخلاقی چیزی جز آنچه بود که بعدها پیامبر(ص) ترویج و تبلیغ کرد. در دوران نزدیک بعثت، مروت برای عرب ماهیتی خودخواهانه و جاه طلبانه گرفت و عرب بیشتر در اتصاف به این صفت اخلاقی، در پی خودنمایی، نام آوری و شهرت بود. او از این گذر می خواست نام خود را جاودان سازد یا بر دیگران فخر بفروشد. برای نمونه، جود و کرم که از صفات و فضایل مشهور عرب بود و اعراب سخت بدان پایبند بودند و آن را نشانه شرف و اصالت خویش می پنداشتند، نه از روی انگیزه های انسان دوستانه و دستگیری مستمندان و نیازمندان بلکه برای تفاخر و نشان دادن فضیلت و برتری خود بر قبایل دیگر یا مسافرانی که از سرزمین آنها می گذشتند، گرامی داشته می شد. به طور کلی، فضیلتی اخلاقی که یکسره از انگیزه های حیوانی و مباهات و ریاکاری به دور باشد، کمتر میان اعراب پیدا می شد.[۱۰۸]
چنانکه در آینده خواهیم گفت پیامبر(ص) همین فضیلتها را تبلیغ و ترویج کرد؛ اما در ساختار معنایی و فلسفه و حکمت آنها دگرگونی اساسی ایجاد کرد و جانی انسانی و متعالی بدانها بخشید. این نکته را نیز نباید فروگذاشت که از برخی آیات قرآن بر می آید که در هنگام ظهور اسلام، برخی فضیلتهای اخلاقی مانند سخاوت حتی با آن معنای عربی خودخواهانه نیز در شرف نابودی و استحاله بوده اند. ایزوتسو معتقد است که در حول و حوش ظهور اسلام، در جامعه مکه که یک جامعه بازرگانی بود، فضیلت مروت نفوذ پرتوان خود را از دست داده بود و مفهومی که مردم قبیله نشین عرب از مجد و شرافت داشتند دیگر به عنوان شالوده واقعی زندگی کارآیی نداشت.[۱۰۹] اعراب بادیه نشین جمع کردن ثروت را هیچگاه به بخشندگی، جود و کرم ترجیح نمی دادند اما اینک در جامعه مکه، یگانه وسیله شکوه و جلال همان ثروت بود. بدین رو، قرآن کریم نیز از مکیان توانگری که به ظاهر به دین اسلام گرویدند، با تعابیری مانند «یقبضون ایدهم؛ دستانشان را می بستند»[۱۱۰]یاد کرده و آنان را نکوهش کرده است. کثرت نکوهشهای قرآنی خطاب به کسانی که بخل می ورزند نشان از آن دارد که بخل در اواخر روزگار جاهلیت و آغاز روزگار بعثت، از بیماریهای اخلاقی در حال شیوع بوده است. برای نمونه:
« وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ یَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَیْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیامَهِ وَ لِلَّهِ میراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیر[۱۱۱] :

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 01:31:00 ب.ظ ]