تمام اشعار قائممقامی از درد درون حکایت دارد، عالمتاج چون شاعر دردها و مصائب خود بوده است در اشعارش زبانی زنانه و قایل فهم دارد و محتوا با وزن هماهنگ است، مگر به ندرت وزن و محتوا هماهنگ نباشند و اشعارش کاملاً بر مخاطب تاثیرگذار است. «ژاله شاعر درون خود و رنجها و ناکامیهای خود بود، با عالم خارج و اجتماع بهصورت کلی کاری نداشت هرگز در صدد آن برنیامد که با ساختن فابلها و قصههای سطحی با زبان حیوانات یا اشیاء بیجان قدمی در راه تربیت و اصلاح جماعات بشری بردارد زیرا که شعرای بزرگ حتی سخنوران غیر مشهور در این مرحله چیزی ناگفته باقی نگذاشتهاند.» (قائممقامی، ۱۳۴۵: ۱۵)
وزن اشعار او متناسب با غم درون اوست، وزن و محتوا با هم متناسب است چرا اشعار او واقعیّتی است که شاعر با آن روبهرو بوده است و درد خود را نگاشته است و دنبال قافیهپردازی و تنوع و زیبایی سخن نبوده است. «در اشعار اوتنوع وزن به ندرت دیده میشود اما وزن بیشتر اشعارش با حالت روحی، مضمون و محتوای شعر هماهنگی و تناسب دارد، مگر در “مرگ فرزند”با وزن مفتعلن، مفتعلن فاعلن در بحر سریع که هیچگونه تناسبی بین وزن و محتوای شعر وجود ندارد.» (کراچی،۱۳۸۳: ۱۹۹)
بعضی رویدادها و حوادث آنقدر او را آزار میدهد که بارها در اشعارش تکرار شده است مانند اعتراض به پدرو مادر، بدگویی از مرد، بدگویی از شوهر و …به گفته غلامحسین یوسفی: «یک ایراد که شاید بر شعر وی وارد میآید تکرار بعضی موضوعات است که از قبیل بیان اندوه و گله از زندگی و شوهر نامناسب که بر حیات و شعر او سایه افکنده است. این حالت محصول طبیعی سرگذشت رنجبار اوست. شاید اگر دیگر اشعار او باقی بود تنوع بیشتری در دیوانش مییافتیم اما در این نهصد و چند بیت چنین تکراری محسوس است.» (یوسفی، ۱۳۸۸: ۴۳۹)
قائممقامی از قدرت تخیل و ادراک خوبی برخوردار بوده است و خیلی خوب مشکلات را توصیف میکند و اشعارش آنقدر تأثیرگذار است، که هر خوانندهای را تحت تأثیر قرار میدهد و همه جوانب را در نظر میگیرد. «از تامل در شعر ژاله به قدرت تخیل وی میتوان پیبرد. تیزپروازی خیال از یک طرف در اشعار او مضمونهای بکر آفریده واز سوی دیگر تصویرهای بدیع گوناگون. ژاله از شیوه شعر پیشینیان مایه گرفته است و بخصوص به سبک خراسانی گرایش دارد و قصیده و قطعه و غزل، اما تازگی مضمون و صورخیال و نیز زیبایی بافت سخن و واژه ها و ترکیبهای نو پدید و موزونش طراوت و جلایی خاص به شعر او بخشیده است، شعرش به شیوه سنتی است با حال و کیفیتی نو و ویژه خویش.» (یوسفی، ۱۳۸۸: ۴۳۱)
بسیاری از منتقدان بر این باورند که ژاله در اشعارش از ناصرخسرو و مسعود سعد تقلید کرده است. «ژاله در فن شعر شدیداً تحت تاثیر ناصرخسرو و مسعودسعدسلمان دو تن از استادان مسلم قصیده و صاحبان مکتب سخنوری قرون مشعشع ادبی ایران است او به قدری خوب از عهده تقلید از این دو سخنگوی پرمایه و بلند پایه برآمده است که اگر ندانیم قطعه یا قصیدهای را که میشنویم از کیست، یقیناً از نظر وسعت و اندیشه و طنطنه و فخامت سخن نمیتوانیم شعر ژاله را از سخنان بلند آن دو سخنور فحل تمیز و تشخیص دهیم.» (کراچی، ۱۳۸۳: ۱۵۵)
البته شاید هیچوقت هدف ژاله تقلید از این دو شاعر نبوده است، امّا چون درد هر دو شاعر را با هم داشته است اشعارش به این دو شاعر شبیه است. ناصر خسرو استاد پند و نصیحت کردن است و مسعودسعدسلمان هم استاد گله و شکایت و شکوه از مصائبی که بر او گذشته و ژاله این دو درد را با هم داشته است، پس شعرش بسیار به این دو شاعر نزدیک است.
ناصرخسرو برای دفاع از دیناسماعیلی و پند دادن به مردم که به اسماعیلیان به چشم بیدین مینگرند شعر میسراید و ژاله برای دفاع از حقوق زن و پند دادن به زنان که خود را رهایی بخشند شعر میسراید، مسعودسعد از روزگار سختی که بر او گذشته و زندانهای که در آن به سر برده است شکوه و گلایه میکند و ژاله از سختیهایی که بر زنان میگذرد و از خانه برای آنها زندان ساختهاند گله و شکایت میکند. بنابراین چون این اشعار از عمق وجود این سه شاعر به وجود آمده است، و مضمون آنها هم پندوگله و شکایت است واضح است که سبک و سیاق آنها به هم نزدیک باشد.
«ژاله وقتی یک موضوع اخلاقی یا اجتماعی یا احیاناً فلسفی طبعآزمایی مینماید گویی ناصرخسرو علوی از ماوراء قرون دهان گشوده و سخن بر زبان او مینهد. هنگامی که از مصائب و سختیهای زندگی و عدم تجانس شوهر و درماندن روح بلندپرواز خویش در قفس تنگ و تاریک خانه آزردگیخاطر از حسادت همگان و بیوفایی و جفای ارقاب و دوستان ناله و ندبه سر میدهد گویی مسعودسعد است که از تنگنای زندان نای و مندیش از جور بیگانه و خویش زاری میکند و مینالد». (کراچی، ۱۳۸۳: ۱۵۷- ۱۵۶)
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
حسین پژمان در مقدمهای که بر دیوان عالمتاج نوشته است آورده است که: «او به جمیع فنون سخنوری احاطه داشته است و هرگز دچار لغزش ادبی نشده است فقط عدول او از مقررات شعری بیاعتنایی به تکرار قافیه است زیرا نمیخواهد موضوع و معنی را فدای لفظ کند.» (قائممقامی،۱۳۴۵: ۲۲)
او همچنین در خصوص ارادت مادرش به شاعران برجسته فارسی میگوید: «مادرم از انواع صنوف شعر به غزل و غزلسرایان انس و الفتی مالامال داشت و به پادشاه سخن و خداوند غزل شیخ بزرگوار سعدی شیرازی عشق و ارادت میورزید و بالغ بر نیمی از غزلیات شیخ و دیوان خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی را از برمیخواند و همیشه دفتری و دیوانی از غزل در دست مطالعه داشت و به عکس به قصیده مطلقاً میل و رغبتی نشان نمیداد و با قصیدهسرایان توجه و عنایتی نداشت. هیچگاه ندیدم قصیدهای بخواند یا دیوان قصیدهسرایی را از نظر بگذراند، او در حالی که از شنیدن یا خواندن غزلی از شیخ یا خواجه حظ و لذت وافر میبرد و سخت به هیجان میآمد، در حالی که همیشه به طور خفی یا جلی به ترنم غزل میپرداخت و با بدایع و طیبات نرد عشق میباخت، با قصیده و قصیدهسرایان میانه گرمی نداشت و شعر غیر عاطفی و غیر احساسی را که نه از نوع غزل باشد در ردیف سخنان بیروح و مصنوع میپنداشت شگفت آن که طبع وقادش دانسته یا ندانسته، خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه به قصیدهسرایی گرایید و سبک فخیم و غرای خراسانی شیوه شعر او گردید، به زبان و آهنگ ناصرخسرو شعر گفت و مسعودوار دُرَرسفت.» (کراچی، ۱۳۸۳: ۱۵۷)
۳-۲-۳-لحن زنانه شاعر:
لحن زنانه بر اشعار قائممقامی حاکم است، چرا که اشعارش حاوی آرزوهای یک زن و گلایه و شکایت از نابرابریها و بیعدالتیها و ظلم و ستمی است که بر زنان زمان او میرفته است. «عالمتاج قائممقامی (ژاله) از جمله شاعران عصر مشروطه است که با بیانی صریح از نگاه یک زن حسّاس، امّا فهیم و دانش آموخته، از جهان اطرافش سخن میگوید. او در اشعارش از مفاهیم جدیدی چون آزادی، وطندوستی و برابری زنان و مردان در قالب اشعاری موزون و احساسی سخن به میان میآورد تا آنجا که میتوان وی را از نخستین شاعران زن نوپرداز و نواندیش ایران در عصر مذکور دانست. وی سردمدار جنبشی بود که سالها بعد کسانی چون پروین اعتصامی و فروغ فرخزاد از آن پیروی کردند.» (خلیلی جهانتیغ و دیگران، ۱۳۹۰: ۱۲۳)
هرچند ژاله اشعارش که صدای اعتراض اوست را آشکار نکرده است، امّا در اشعارش میتوان به مشکلات و سرگذشت بسیاری از زنانی که حتی جرأت گلایه در تنهایی خود را هم نداشتند پی برد. «سرگذشت وی و اشعار شورانگیزش که از زندگانی او مایۀ گرفته سرگذشت گروهی از زنان ایرانی است و بسیاری از مسائلی که در جامعه با آن روبهرو بوده اند، جمعی از آنان در طول حیات رنج بردهاند و خاموش ماندهاند و معدودی مانند ژاله توانستهاند نالههای دل دردمندشان را در اشعارشان سردهند و در تنهایی توانفرسای خویش سروده هایشان را زمزمه کنند.» (باوری پور، ۱۳۸۵: ۳۴۶ )
شاید اگر اطرافیان حرفهای ژاله را میفهمیدند و درک میکردند، ژاله آن اشعار را در تنهایی خود زمزمه نمیکرد و اشعارش را فقط برای دل خود نمیسرود. ژاله با وجود دردها و غمهایی که داشته است فرصت سخنآرایی و تقلید را نداشته است و اصلاً در اشعارش به دنبال آن نبوده است و خیلی راحت مشکلات زنان را با لحنی زنانه بیان میکند. «یکی از ویژگیهای شعر ژاله لحن و بیان زنانه آن است که آب و رنگ و لطافتی خاص به آن بخشیده است. بدیهی است که این شعر او به اقتضای مقام و موضوع بایست چنین باشد. اما رعایت این نکته که زبان شعر و طرز بیان شاعر با مضمون سخت متناسب درآید در عین بدیهی بودن کاری ساده نیست.» (یوسفی، ۱۳۸۸: ۴۲۸)
لحن زنانه ژاله شاید بیشتر از هر چیزی به این موضوع برگردد که او درد خود را نگاشته است، و به تقلید و ادبیات مردانه نیازی نداشته است، او فقط خواسته است با بازگو کردن دردهای خود برای دل دردمندش درد درون را تسکین دهد، بنابراین به ادبیات مردانه و تقلید نیازی نداشته است.
«ژاله از چشمانداز یک زن امور زندگی را میدید، بیراهه نیست اگر بگوییم ادبیات زنانه با او آغاز شد زیرا او نه به سلیقه مردان نوشت و نه از آنان تقلید کرد، او با حدیث نفس خود فردیت زنانه خود را بیان کرد و درونش را نگاشت. اگرچه او هیچ تعمدی در ساختن شعر زنانه نداشت، امّا ذهنیت زنانهاش زبان زنانهای آفرید که نقش خواسته ها و آرزوهای بیپرده یک زن بر صفحه کاغذ بود و در بیان درد دلها، اعتراضها و گلایه هایش چنان صمیمیت و صراحتی داشت که همین حالت طبیعی بیان یکی از ویژگیهای شعر او محسوب شد و این درست نقطه مقابل سنت پوشیدهگویی و رفتار سنتی زن در جامعهی ایران بود در ساختار فرهنگی ایران مصلحتگرایی، اطاعت و دنبالهروی از الگوهای مرسوم به خصوص برای زنان ارزش تلقی شده و با هر هنجار گریزی برخورد شده است. ژاله از میان شیوهی بیان و نوع نگرش و اندیشه با دیگران تفاوت داشت».(باوری پور، ۱۳۸۵: ۳۴۸)
قائممقامی با اینکه در دوره مشروطه فضای خوبی برای رسیدن به اهدافش بود، سکوت اختیار کرد، با این وجود خیلی راحت و با شجاعت تمام مشکلات و دردهایی که متوجه زنان است را در اشعارش بیان میکند و از پیشروان شعر زنانه است. «بدون هیچ تردیدی عالم تاج قائم مقامی(ژاله) یکی از سترکترین راه گشایان شعر مونث معاصر است که در تاریخ ادبیات زنانه ایران هیچ شاعری به اندازه او به فروغ نزدیک نیست و صراحت و گستاخی و صمیمیت او را در بیان احساسات زنانه ندارد و به جرات میتوان عالمتاج قائممقامی را چاووشیخوان راهی خواند که فروغ در انتهای آن به انتظار نشسته بود، انتهای که به راستی آغاز دوباره، بر دوره نوینی از شعر مونث ایران است».(فرخزاد،۱۳۸۰: ۲۰۸)
ژاله قائممقامی از شاعران دوره مشروطیت است که وقتی بیست و سه ساله بود، نهضت مشروطیت به وجود آمد، بنابراین واقعیتها و رویدادهای مشروطه به هر صورت بر شعر شاعران آن دوره تاثیرگذار بوده است، امّا ژاله آنقدر درگیر سختیها و مصائب زندگی خود بود که به رخ دادهای مشروطه توجه نکرده است و بر شعر او تاثیر نگذاشته است. آنچه از اشعار ژاله به دست میآید این است که او شخصیتی حساس و مغرور داشته است او در همان کودکی در جمع حاضر نمیشده است و به کارهایی که مرد به آن میپرداخت توجه کرده است و به نابرابری و بیعدالتی بین زن و مرد پیمیبرد.
او زن و مرد را یکسان میداند و همین مسأله آغاز اختلاف و ناسازگاری با شوهرش میشود. این مسأله آن قدر برای او مهم است، که حتی نمیتواند برای حفظ زندگی مشترکش از آن چشمپوشی کند و بر شعر او تاثیر عمیقی میگذارد، و رهایی از آن شرایط برای او آرزویی میشود که از سایر اتفاقات از جمله نهضت مشروطه غافل میشود.
ژاله قائممقامی نمونه یک زن بیدار و آگاه است و همین بیداری، درد و غمهایی که در اشعارش بازگو میکند را برای او در زندگی به ارمغان میآورد. «شعر پیش از عالمتاج به ویژه شعر زنان، بیشتر محدود و تکراری است و به رغم جهشهای گاه گاه، کمتر بال و پری به حسادت گشوده و از قالب مضامین سنتی بیرون پریده، و یا از محدو ده های اجتماعی مرسوم فراتر رفته است، امّا عالمتاج که به حق میتوان، روحیهاش را با فروغ فرخزاد به مقایسه گرفت نه تنها در قالب بل در مضامین خود، نوعی عصیانگر سنت شکن به شمار میآید، او بدون هیچ ادعایی، شاید هم ناخودآگاهانه از اندیشه های قراردادی کهن روی گردانده و به صمیمیتی نمایان بین واقعیات روزمرهی زندگی و احساسات سرکوب شده خود که نماینده نسلی از زنان حساس و هوشیار آن دوره است پلی بسته و از زبان آنها، به خودگویی میپردازد او بر پیکرهی افکار و حسیات زنانه خویش هیچ جامهای نمیپوشاند، بر سروگیسوی آنها مقنعهای نمیزند و آن را بزک نمیکند و آنچه را که هست عریان و بیپرده و بدون هیچ آرایشی آشکار میکند، او یک زن به تمام معناست زنی جویای عشق و محروم از عشق، و تنها و منزوی، شکست خورده و کام ناگرفته زنی شرقی که عمری را در رویای عشق میگذراند، و جدا از عشق، جسم و روحش تباه و هستیاش افسرده و بیامید میشود و مانند گیاهی در حسرت خورشید میپژمرد».(فرخزاد، ۱۳۸۰: ۲۰۶)
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
یکی از ویژگیهایی که در بیشتر اشعار او به وضوح میتوان دید، دفاع از حقوق زن است. «مهمترین مسئلهای که فکر او را به خود مشغول داشته، تقریباً در جمیع اشعارش بهوضوح دیده میشود عقبماندگی زنان و آرزوی ترقی آنان است وی در دفع گرفتاری همجنسان و به قصد تعدیل حکومت مطلقه مردان بالاخره دفاع از حقوق زنان با گستاخی عجیبی سخن میراند و به جرات میتوان او را نخستین و شاید یگانه مدافع حقوق زن در ایران دانست».(قائممقامی، ۱۳۴۵: ۱۷)
شجاعت و گستاخی او در اشعارش، شاید از اینجا نشأت میگیرد، که اولاً او برای دل خود میسراید و این اشعار آرمانها و آرزوهای اوست که بر زبان میراند، و ثانیاً شاید به خاطر این بوده باشد که او این اشعار را در تنهایی خود میسروده و هیچوقت فکر نمیکرده است که به دست کسی بیفتند. شعر ژاله شعری بینقاب است که خواننده به راحتی به مطالب، خواسته ها، آرزوها و دغدغه های یک زن دردمند پیمیبرد و با او احساس همدردی میکند.
«اشعار او نوعی اعتراف خصوصی است و به راحتی میتوان به دنیای اندیشه او راه یافت. شعر ژاله زبان خاطرات خصوصی یک زن است با کلامی عریان و بازتاب آزردگی خاطر او از ستم جنسی در فرهنگی مرد برتر. شعر او چون نوشته بیبیخانم رساله معایبالرجال حدیث نفسی است بیپرده با روحیهای مردستیز در شرح ضدیت با ستمگریهای مردانه. شعر ژاله تجربه شخصی زندگی یک زن است که تجربه های جمعی زنانه را در خود دارد. آشکار است که با نگرشی روانکاوانه میتوان ارزیابی مشخصتری از او و اشعارش داشت». (کراچی، ۱۳۸۳: ۱۸۲)
سلب تصمیمگیری در انتخاب شوهر برای ژاله، درد و غمهای بسیار، و بدشانسیهایی را به دنبال دارد. «ژاله در زندگی بدشانسیهایی دارد که نابسامانیها و نارضایتیهایی را برایش رقم میزند: ازدواج اجباری، شوهر بیگانه، فرزندی جدامانده از وی، مرگ فرزند دگر، مرگ پدر و مادر در فاصله کوتاه مدت، برادری افلیج و اسیر بنگ و تریاک و… بدیهی است که اشعار او رنجنامهی زندگی زنی چنیین دردمند است، مسلم است اگر ژاله دانا نبود و روحیهای حساس نداشت شاید راحتتر میتوانست به زندگی ادامه دهد اما باید به ژاله گفت تو اهل فضل و کمالی، همین گناهت بس. و چنین است که تصویری که از زندگی ترسیم میکند نشان دردها و سختیها است و گاهی ابیاتش نشان از فلسفهی خیامی دارد».(باوری پور، ۱۳۸۵: ۳۵۲)
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
زندگانی چیست نقشی با خیال آمیخته راحتی با رنج و شوری با ملال آمیخته
عیش ونوشش جمله در کین وحسد بگداخته زرّ و مالش جمله با وِزر و وَبال آمیخته
پرتو لرزان امید این چراغ زندگی شعلهای زیباست با باد محال آمیخته
اصل امکان چیست وین انسان کبر اندوز کیست قصهای از هر طرف با صد سؤال آمیخته
آن بلند اختر سپهر و این تبه گوهر زمین هیچ در هیچ و خیال اندر خیال آمیخته
هر یقینش با هزاران ریب و شک در ساخته هر دلیلش با هزاران احتمال آمیخته
مرگ دانی چیست درسی با هراس آموخته یا سکوتی جاودان با قیل و قال آمیخته
نعمت عقبی خیالی از خیال اندوخته عزت دنیا طلوعی با زوال آمیخته
(قائممقامی، ۱۳۴۵ :۱۰)
۳-۳- تحلیل اشعار عالمتاج قائممقامی در مورد زن:
عالمتاج قائم مقامی(ژاله) با اینکه شخصیتی زودرنج و حساس دارد، امّا نگاهی واقعبینانه به زن دارد چرا که به واقعیّاتی در مورد زن پی میبرد که بسیاری از زنان آن روزگار حتی اجازه فکر کردن به آن واقعیات را به خود نمیدادند و با تسلیم و عادت به آن شرایط در آن فضای ظلمانی که متوجه زن بود، حقارتها و بیعدالتیهایی را که بر زن روا میداشتند قانون به شمار میآوردند و حرفها و عکسالعمل ژاله را در آن شرایط، ساز مخالف به حساب میآوردند و به ژاله قائممقامی به عنوان زنی غیرمعمول و مغرور نگاه میکردند، امّا ژاله قائممقامی نمیخواهد تن به آن حقارتها بدهد و تمام اشعارش گویای عکسالعمل او، در برابر نابرابریها و ظلم و ستم و بیعدالتیها علیه زن است.
۳-۳-۱-نگرش قائممقامی به زن:
یکی از دلایلی که ژاله به گوشهی تنهایی خود میخزد و در تنهایی اشعار را میسراید، و اجازه نمیدهد که اشعارش آشکار شود، حمایت نکردن همنوعان و همجنسان اوست. زنان در زمان او با رفتار و عملکرد خود نه تنها پشت هم را خالی کردهاند بلکه با سکوت بیشتر به این حقارت دامن زدهاند و او معتقد است تا زمانی که زن خود را ضعیف و نان خور مرد است و به خود اجازه نمیدهد که در اجتماع باشد راهی جزء اطاعت از مرد ندارد و این بیعدالتی را جرم کوتاهی زن میداند و معتقد است که هنوز دیر نشده است اگر زن خودش را پیدا کند که کجاست و در چه شرایطی دارد زندگی می کند:
حق انحصاری © 2021 مطالب علمی گلچین شده. کلیه حقوق محفو
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 01:32:00 ب.ظ ]