-وکردماه رااندرآن روشناای وکردآفتاب راچراغی
-وکردماه رادرمیان ایشان روشنی وکردآفتاب راچراغی
۸-و لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسىَ‏ بَِایَتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ وَ ذَکِّرْهُم بِأَیَّئمِ اللَّهِ إِنَّ فىِ ذَالِکَ لاََیَاتٍ لِّکلُ‏ِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ(۵ابراهیم
-ازتاریکی های کفربه روشنایی ایمان
– ازظلمات کفربه نورایمان
-بیرون آرگروه تراازتاریکیهای کفربه روشنایی ایمان ،یعنی ازکفرباایمان خوان
-ازتاریکیها بروشنائی
– ازتاریکی سوی روشنایی
-ازتاریکی به روشنایی
-از تاریکیهاى جهالت و شبهه‏ به روشنایى علم و یقین
-فصل سوم:
-بخش اول:
-۱-۳-واژه نوردرقرآن:
واژه «نور» ازواژه های مهم قرآن است وکاربردهای مختلف آن شبکه شعاعی گسترده ای راتشکیل می دهد.توضیح این واژه راازبیان معنای مادی آن اغازمی کنیم.درزندگی روزمره نوربه معنای روشنایی است.نوربااینکه همیشه به هنگام دیدن است هیچ گاه دیده نمی شود. استعمال مادی ِآن درمورداجرام آسمانی است که روشنایی دارند:«هوالذی جعل الشمس ضیاء والقمرنورا….»اوکسی است که خورشیدراروشنایی بخشیدوماه راتابان کرد….ضیاءونوردرلغت مترادف دانسته شده اند،ولی گاه میان آن هافرق گذاشته شده است؛ضوءبه روشنایی ذاتی گفته می شودونوربه روشنایی که ازغیرمستفاداست.
لغات فارسی واژه نور:
-اشراق: روشن شدن،درخشیدن،تابان گشتن،برآمدن آفتاب،روشن وتابان شدن آفتاب
-سراج: چراغ جمع سرج
-مستنیر:روشنایی جوینده،روشن شونده
-نور: جمع انوارروشنایی،فروغ،فروز،روشنایی چراغ یاآفتاب،خلاف ظلمت
لغات عربی واژه نور:
-الدُرَیُ(در): ستاره،درخشان
-الأزهر(زهر)جمع(زهر): نورانی،پرتوافکنی//،خوش رنگ،دارای رنگ صاف وخوب//، زیباودرخشنده چهره//ماه،قمر//
–أشرقت (شرق): اِشراق طلوع کردن ودمیدن وپرتوافکندن//درخشش دراثرزیبایی،غرق درشادی وسرور//فلسفه ای است که اساس آن وصول به حقایق ازراه کشف وشهدوتابش انوارالهی برجهت است همان طورکه دنیابانورخورشیدروشن می شود؛منشااین فلسفه افلاطون وحکمت نوافلاطونی است،فلسفه اشراق
ضاءَو(یَضوءُ):روشن ودارای نور
ُطفِئوا:(طفوء)طفئَ-خاموش کردن
ظُلمَه(ظُلُم):[ج ظُلم وظُلمات وظُلُمات وظُلَمات]تاریکی وظلمت
نار(نور)یَنُور:روشن شد،درخشان شد
النور:(جمع انوارونیران)،روشنایی،فروغ،برخلاف تاریکی وظلمت،تابش،پرتو
الامع(لمع):ج لُمَع،درخشنده وپرتوافکن//اشاره کننده وعلامت دهنده ی بادست یابالباس یاباشمشیرخود پرنده بال زنندهبه هنگام پرواز…
۱-۱-۳-واژه نور از نظر لغوی: واژه نوردرفرهنگ لغات
نور:«هیچ تعریفی ازنورمثل خودنورنیست،وچگونه قابل تعریف می گردددرحالی که أشیاءبه واسطه آن تعریف می شوند!ویاکسی که منشأدلالت برأشیاست وابزارکشف واظهارآنها؟تعریف آن است که به وسیله آن،امورپنهان آشکارمی شوند.
راغب می گوید:«پرتومنتشرشده ای که دیدن راآسان می کند.»وی احساس کردکه این تعریف به تنهایی کافی نیست،لذادرپی توضیح وتفصیل بیشتربرآمدتاابهام واشکال آن ازبین ببرد؛می گوید:«بردونوع است :دنیوی واخروی:دنیوی به نظراودوگونه است:
۲٫معقول به چشم بصیرت،که همان امورالهی مثل نورقرآن ونورعقل است که منتشرشده است؛مثل:«قدجاءکم من الله نوروکتاب مبین ؛«وجعلناله نورایمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها»؛«ماکنت تدری ماالکتاب ؛«فهوعلی نورمن ربه؛«نورعلی نوریهدی الله لنوره من یشاء؛
۲. محسوس که دیدن راآسان می کند:هوالذی جعل الشمس ضیاءوالقمرنورا:تخصیص شمس به ضوء(پرتو)وماه به نورازآن جهت است که ضوء(پرتو)ازنورخاص تراست. وفرمود:«وقمرا منیرا»یعنی دارای نور.وگاهی عام است :«وجعل الظلمات والنور»
نوراخروی هم به نظرراغب:
نوری است که مؤمن به وسیله آن درآخرت زندگی می کندوهمان نورعملش ومغفرت ورضوان پروردگاراوست:«یسعی نورهم بین أیدیهم وبأیمانهم یقولون ربناأتمم لنانورناانظرونانقتبس من نورکم؛«فالتمسوا نورا؛بدین ترتیب،معانی نوردرقرآن به قرارزیراست:دیدن،روشن کردن،هدایت،ایمان، ،قرآن،حسنات،ارشاد،آرامش،توبه،ذکروشکر،وهرآنچه که به نوعی به این مفاهیم ارتباط می یابند.یکی ازمعانی بسیارگسترده وعمیق وفراگیرنور،وجوداشیاء،همان ظهورآن هابه قدرت پروردگاراست.«الله نورالسموات والارض»،که به خاطرمبالغه فعل اوست.»
سلطان محمدگنابادی درشرح آیه نورمی گوید:«نوراسمی است برای ظاهرذاتی بدون وساطت چیزدیگرکه موجب ظهورچیزدیگرمی شود.»منظوراوآن است که،وجودبه طورتحقیق واصالت ازآن خدواند،اماسایرانوارکه همان وجوداشیاست،هرچندکه به ذات ظاهرند،امابه علتی برای ظهوروشکل وماهیت وصورت وقلب وروح وحتی جسم مادی نیازمند،که درحقیقت به ذات ظاهرنیستند؛یعنی خودشان رابه وجودنیاورده اند؛بلکه وجودآن هاازخالقی است که به هرچیزوجودبخشیده است ووجودهرچیزبه مثابه نوری است که آن راظاهرمی سازد.به عبارت دیگر،وجودهرشیء همان ظهرآن است،چه برای حس چه برای عقل.
شیخ صدوق درتوحیدروایت می کند،عباس بن هلال ازامام رضا(ع)درباره آیه،«الله نورالسموات والارض»پرسید؛وفرمود:«هادی اهل آسمان وزمین است.»ودرروایت برقی آمده است:«آن های راکه درآسمانندوآن هایی که درزمین هدایت می کند.»منظورازهدایت این جا،معنای فراگیرآن است؛یعنی پیدایش هرموجوددرآسمان هاوزمین به آن گونه که شایسته اوست،وسوق دادن وی به کمال همراه بااسباب وشرایط وضع شده برای او.ازشرح علامه طباطبایی براین حدیث چنین فهمیده می شود،که،مرادازهدایت گاهی سعادت خاص به سوی سعادت دینی است؛وگاهی مراد،هدایت عام می باشد؛یعنی رساندن هرشیء به کمالش.»۱٫معناشناسی واژگان قرآن ،ترجمه سیدحسین سیدی،۱۳۸۷،۶۰۲-۶۰۳-۶۰۷
واژه نور:روشنایی
-آیه ۲۵۷ سوره بقره :آنها راازروشنایی بسوی تاریکی خارج میکنند
آیه ۳۵ سوره نور:خداوند نورآسمانهاوزمین است
مفسران کلمه نوررادراینجابه معنای “هدایت کننده”روشن کننده “وزینت بخش”تفسیرکرده اند.درقرآن مجیدوروایت اسلامی ازچندچیزبه عنوان نوریادشده است:
۱)ذات حضرت حق :الله نورالسماوات والارض”۳۵ نور”
۲)قرآن مجید:والنورالذی انزلنا “۸تغابن”
۳)ایمان: “یخرجهم من الظلمات الی النور” ۲۵۷ بقره”
۴)هدایت الهی:وجعلناله نورایمشی به ۱۲یا۱۳”حدید”
۵)آئین الهی:یریدون ان یطفئوانورالله “۹صف”
۶)شخص پیامبر:وسراجامنیرا”۴۶ احزاب”
۷)امامان معصوم”خلقکم الله انوارا”زیارت جامعه
۸)علم ودانش”العلم یغذفه الله فی قلبه من یشاء”اقتباس ازتفسیرنمونه ج ۱۴ص ۴۷۱
.واژهای قرآنی ترجمه لغات قرآن مجیدص ۷۰۹ علیرضافولادگر
واژه ظلمت:تاریکی جمع ظلمات
ِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
-الحَْمْدُ لِلَّهِ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَ النُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبهِّمْ یَعْدِلُونَ آیه ۱سوره انعام
درآیات قرآن “نور”باصیغه مفردو”ظلمات” به صورت جمع آورده شده است.ممکن است این تعبیراشاره لطیفی به این حقیت باشد که ظلمت(اعم ازحسی ومعنوی) همواره سرچشمه پراکندگی ها وجدایی هااست درصورتی که نورمفردوحدت واجتماع می باشد.نورعلم ونورایمان مایه ی وحدت وظلمات،جهل،کفرونفاق موجب پراکندگی است.ایمان وهدایت همواره یک خط مستقیم است ولی ظلمات وکفرهزاران خط انحرافی دارد.(تفسیرنمونه ج۱۰ ص ۲۶۲وج ۱۸ص۲۳۶)
-خَلَقَکمُ مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنهَْا زَوْجَهَا وَ أَنزَلَ لَکمُ مِّنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِیَهَ أَزْوَاجٍ یخَْلُقُکُمْ فىِ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ خَلْقًا مِّن بَعْدِ خَلْقٍ فىِ ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ( تاریکیهای سه گانه شکم مادر “بطن ورحم ومشیمه”) ذَالِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ فَأَنىَ‏ تُصْرَفُونَ آبه ۶ س زمراوشمارادرشکم مادرانتان آفزینشی بعدازآفرینش دیگردرمیان تاریکیهای سه گانه می بخشد.منظورلایه های محافظی هستندکه محافظ جنین می باشد.۱) شکم مادر۲)رحم مادر۳)کیسه ای که جنین درآن معلق است….(تفسیرنمونه ج ۱۹ ص۳۸۴)
«به سه معنی واژه ظلمات:
۱)تاریکی؛عدم نور؛شب ” الحمْدُ لِلَّهِ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَ النُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبهِِّمْ یَعْدِلُونَ آیه ۱سوره انعام
-«خَلَقَکمُ مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنهَْا زَوْجَهَا وَ أَنزَلَ لَکمُ مِّنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِیَهَ أَزْوَاجٍ یخَْلُقُکُمْ فىِ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ خَلْقًا مِّن بَعْدِ خَلْقٍ فىِ ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ…»( تاریکیهای سه گانه شکم مادر “بطن ورحم ومشیمه”) ذَالِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ فَأَنىَ‏ تُصْرَفُونَ آیه ۶ سوره زمر( سه تاریکی که مفسران گفته اند: “بطن ومشیمه ورحم است”)آیات دیگر:بقره ۱۹-انعام ۱و۹۷-۶۳-۱۲۲-رعد۱۶-انبیاء۸۷-نور۴۰-۶۳فاطر-۲۰و۶ زمر-
۲)کنایه ازگمراهی.جهل.شرک.فسق.آیه ۱۷ بقره-۱۶مائده-۳۹ انعام-۱و۵ ابراهیم-۲۳ احزاب-۹حدید-۱۱طلاق
۳)کنایه ازباطن وعمق “ولاحبه فی ظلمات الارض”انعام آیه ۵۹ (مجمع البیان-تفسیرالمیزان
ظلمت خلاف نوراست،تاریکی جمع آن است ظُلَم وظُلَُمات وظُلَُمات.دانش نامه قرآن پژوهی ازبهاءالدین خرمشاهی، ص۱۴۲۴–۱۴۲۳
«الظلمه:نبودن نوروتاریکی است جمعش:ظلمات است.
که درآیه های «أوکظلمات فی بحرلجی»تاریکی هائی دردریای هول انگیزوژرف ۴۰ نور»«ام من یهدیکم فی ظلمات البروالبحر۶۳ نمل»
وازه ظلمه:به جهل ونادانی وشرک وفسق تعبیرمی شودهمان طورکه واژه نوربه ضدآن هایعنی علم و(خداپرستی وپاکدامنی)تعبیرشده است آیه ۳۹ انعام …».تفسیرلغوی وادبی قرآن راغب اصفهانی، ج۲
«نور:آیه نور،سوره نور»
نوراخروی:مرادازآن روشنایی ونوراست که خداوندمتعال درروزقیامت ودربهشت به بندگان خویش عنایت می کند،چنان که می فرماید:«یوم تری المومنین والمومنات یسعی نورهم بین أیدیهم وبأیمانهم»وهمچنین درعبارت قرآنی همچون«والذین امنوامعه نورهم بین أیدیهم وبأیمانهم»«یقولون ربناأتمم لنانورنا تحریم آیه ۸»«انظرنانقتبس من نورکم»واژه نوربه معنای اخروی آن است.»
۲٫دانش نامه قرآن پژوهی ازبهاءالدین
۲-۱-۳-واژه نور از نظر اصطلاحی:
«تعریف نور:یعنی روشنایی،سفیدی،پاکی و فروغ آن راضدظلمت وتاریکی می دانند.دراصطلاح به چیزی اطلاق می شودکه باعث جلوه گری وظهوراجسام شده وعلت تمیزوجداسازی موجودات واجسام مختلف است چراکه درظلمت وتاریکی همه چیزبه یک صورت وآن هم تیره وکدربه چشم می خوردیعنی عاملی برای شناسایی وجودندارد….کلمه نورمعنای معروفی هم دارد،وآن عبارت است از:چیزی که اجسام کثیف وتیره رابرای دیدن ماروشن می کندوهرچیزی به وسیله آن ظاهروهویدامی گردد؛ولی خودنوربرای ما،ذاتش ،فی نفسه مکشوف وهویدااست که چیزدیگری آن راظاهرنمی کند پس نورعبارت است ازچیزی که باالذات ومظهرغیراست،مظهراجسام قابل دین است.
«درآغازسوره ابراهیم آمده است «الرکتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النورباذن ربهم الی صراط العزیزالحمید»الف،لام،راء،کتابی است که آن رابه سوی توفرودآوردیم تامردم رابه اذن پروردگارشان ازتاریکی هابه سوی روشنایی بیرون آری:به سوی راه آن شکست ناپذیرستوده.برخی گفته اندکه همه کاربردهای نوروظلمت درقرآن استعاری است.به عنوان نمونه،زرکشی درالبرهان،امام فخررازی درکتاب نهایه الیجازفی درایه العجاز،البته هردواینهانگفته اند که نوروظلمت استعاره ازچه چیزی هستند.ولی فخررازی درتفسیرآیه زیر،ظلمات رااستعاره ازکفرونوررااستعاره ازایمان دانسته «فخرالدین رازی ؛مفاتیح الغیب ؛ج۱۱؛۳۲۷»درآیه ۲۶ سوره مائده:وی درجای دیگری ازتفسیرش، این دواستعاره رااین گونه توضیح داده است که تشیه ایمان به نوروکفربه ظلمت فراوان است وجه این تشبه آن است که نوردرهدایت به سوی مقصدومنفعت وبرطرف کردن حیرت به نهایت رسیده واین حال ایمان دردین است؛پس خداوندآنچه راکه درباب دین درنهایت ازاله حیرت وحصول منفعت است ،به آنچه که دردنیادرغایت هدایت به مقصداست و…..است تشبیه کرده است. درمورد ظلمت هم چنین است زیراکسی که ازراهش گم شده است ،چیزی بالاترازظلمت اورا متحیر نمی سازد؛همچنین درمورددین هم چیزی بالاترازکفرنیست؛ازاین روخداکفررابه ظلمت تشبیه کرده است.«همان ،ج ۳۱۳،۲ ،وی دریک موردهم به نظر واقدی اشاره کرده است که ظلمات ونوررادرآیه ۱سوره انعام به معنای شب وروز هستند.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 08:30:00 ق.ظ ]