هیچ مفهوم غربی نمیتواند برای شرح جیوه به کار رود و تنها مفهوم جیوه است که میتواند تمامی این معانی را در برگیرد. در تفکر هندوئی، روح ابدی و ازلی در هالهای از ابهام فرو رفته است که با برهمن و آتمن ابدی و ازلی متحد است. اما جیوه به عنوان بخشی از روحی که فریبنده میباشد از گذشته جدا شده و به طور ازلی تا آینده ادامه مییابد و نسبت به بخش جسمانی مقاومت بیشتری دارد. او ازلی است و تفاوتی نمیکند که آن شخص به روشن شدگی برسد یا آنکه نتواند به آن دست یابد، در هر صورت جیوه، ابدی میباشد.[۵۲]
بنا به اعتقاد هندوان، جیوه مسئول رنج و لذتی است که از کرمه[۵۳] ناشی میشود. خودهای روان_ فیزیکی وجود دارند که باعث میشوند اشخاص از هم تمییز داده شوند. این امر به علت آشکار شدن مایاست. روحی که گرفتار مایا شده در جسمها سرگردان است و آتمن مانند تیغ شمشیری است که توسط غلاف جیوه پوشیده شده است و روح باید سعی کند که این تیغ شمشیر یعنی آتمن را از غلاف جیوه رها کند.[۵۴]
شنکره بین پرمآتمن و روحهای فردی تمایز زیادی قائل است. اولی را خنثی و جدا از تعینات میداند و دومی را با اصول خودآگاهی وابسته به حس و ذهن میداند. روحی که در زاد و مرگهای بسیار گرفتار است، همان خود است که به نیروی مایا در تکثر بدون پایان ارواح فردی، شکسته میشود. رابطهی آنها را با آتمن عدم دانسته، چرا که معتقد است آنها در شرایط محدود کننده، مقید و اسیرند.[۵۵]
در اوپهنیشدهای کهن بین روح کیهانی و فردی تمایزی نیست. بریهدآرنیکهاوپهنیشد[۵۶] (III,4,1 ) می گوید: آن خود توست که درون همه چیز است.جیوه بازتاب خود است به شیوهی تصویر انسانی که خود را در آئینه میبیند و یا بازتاب منبع نورانی بر روی آب است. اگر انسان آن شرایط محدود کننده و مقید را از میان بردارد جیوه عین آتمن خواهد شد. رابطهی جیوه و آتمن را میتوان در قاب دو مثال روشن نمود.[۵۷] اوپهنیشدها این دو را همچون دو پرندهای میداند که عین هم هستند و اینگونه بیان میدارد که:
بنگر آن دو پرنده را بر درخت
یکی میوهی درخت را شیرین میداند و میخورد
و آن دیگر هیچ نمیخورد و مینگرد
آن که میخورد را نادانیاش از حقیقت خود غافل میکند
و همین است که او را در غم و اندوه فرو برده
آنگاه که به حقیقت دیگری آگاه شد
از بند غم رست.[۵۸]
آن پرندهای که از میوهی درخت میخورد جیوه و پرندهای که دور بود و تماشاگر بود و به دوست خود نگاه میکرد آتمن نامیده میشوند و از پیوند این دو، جیوآتمن بوجود میآید که همان جان جانان است. درخت، جسم است و میوههای آن، لذات میباشند. با این مثال، اوپهنیشدها این مسأله را بیان میکنند که امیال و خواهشهای جسمانی روح را مشغول امیال دنیوی میکنند و زمانی که پرنده به حقیقت پرندهی دیگر که آتمن است پی برد متوجه میشود که خودش نیز مانند اوست بنابراین جیوه، همان آتمن است که محدودیتهای جسم، نفس و ذهن او را جدای از اصل خود نشان میدهد.
مثال دیگر که برای این امر میتوان نام برد، مثال کوزه است، آتمن شبیه فضا و هوای بیرون کوزه است و روح شخصی (جیوه) به فضای خالی درون کوزه شبیه و اجزاء که همان جسماست، کوزه میباشد که اگر کوزه شکسته شود و فضای داخل و خارج آن با هم ادغام شده و جیوه و آتمن با هم یکی میشوند. در اصل میتوان گفت جیوه، توهمی است که مایا را ساخته است. [۵۹]
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.
شریره
شریره، خود سه نوع است: تودهی بدن (استهوله شریره)[۶۰]، بدن لطیف (سوکشمه شریره)[۶۱] و بدن علّی (کرنه شریره)[۶۲] که این سه، یک بدن سخت و ساختار فیزیکی موجودات زنده را شکل دادهاند.[۶۳]زمانیکه موجودات میمیرند، این بدن از هم پاشیده میشود اما همین بدن توسط بدن لطیف باقیمانده و از آن تأثیر میپذیرد و باعث پیشرفت در زندگیهای آینده میشود. فلاسفهی غربی که مادیگرا هستند معتقدند این بدن چون فضائی اشغال نکرده و اندازه و حجم ندارد، بنابراین وجود ندارد اما هندوان این ماده را قبول دارند و آن را به دو بخش تقسیم نمودهاند: هوشیاری[۶۴] و آنچه که هوشیاری ندارد[۶۵] و پرکریت[۶۶] که ذات ماده است با ما یکی میشود و آن بدن لطیف، ذهن نامیده شده چرا که ذهن عامل اصلی بدن لطیف است. بر طبق دیدگاه سنتی، این بدن لطیف از هفده عنصر آگاهی یا بوددهی[۶۷] تشکیل شده است.[۶۸]
کرمه
کرمه در لغت از ریشهی سنسکریت کر گرفته شده که به معنای عمل، فعل، سبب وقوع امری شدن است. ترجمهی این کلمه به پالی کمه[۶۹]، تبتی لس[۷۰]، چینی یین چو[۷۱] یا یه[۷۲]، ژاپنی اینگا[۷۳] یا گو[۷۴] میباشد. بنابر این نظریه، شخص برخی موارد را بوسیله انجام دادن مسائلی بوجود میآورد، به عبارت دیگر شخص توسط عملش چیزی بوجود میآورد.[۷۵]
کرمه در ادیان مختلف آئین هندو، معانی متفاوتی دارد. آئین بودا، کرمه را مترادف با سنکهاره[۷۶] میداند، به این معنا که موجودات، نتیجه اعمالی هستند که در زندگیهای پیشین مرتکب شده اند. در این آئین، کرمه به معنای عمل است که بوداییان معتقدند این عمل باعث سرگردانی در چرخهی بازپیدایی می شود.[۷۷] از نظر آنها کرمه به معنای بازگشت عمل به شخص است، چنانچه در تعالیم آنها آمده است، هر عملی که انجام دادی بازخورد آن را مشاهده خواهی نمود.[۷۸]
در آئین جینه، کرمه به معنای عمل و عکسالعمل است که نتیجهای را به همراه دارد و باعث نگهداشتن جیوه در چرخهی زاد و مرگ خواهد شد. کرمه باعث می شود که جیوه دچار رنجهای بزرگ یا کوچک شود. نتیجه اعمال بد، کرمهی سنگین است که باعث نزول جیوه و ورود آن به زندگیهای جدید در درجات پایین می شود و اعمال خوب باعث می شود که جیوه در زندگی بعدیاش به درجات بالا صعود کند و در آنجا رنج کمتری را متحمل شود.[۷۹]
با توجه به مطالعه مفهوم کرمه در این آئینها متوجه میشویم که آئین هندو معتقد است که راههایی برای از بین بردن کرمه وجود دارد اما آئین جینه، معتقد است با این اعمال نمیتوان کرمه را از بین برد.
سمساره
سمساره از ریشه Sŕ به معانی متفاوتی آمده است که از جمله آنها میتوان به پرواز کردن، به سرعت راندن یا رفتن و نرم رفتن اشاره نمود. جزء دیگر آن از سم sam به معنای، “با یکدیگر” میباشد که با همدیگر به معنای پریدن با یکدیگر معنی میدهد. در تاریخ تفکر هندوئی این واژه را با جزئیات ذکر کرده اند. این واژه در ودهها و براهمنهها و همچنین اوپهنیشدهای اولیه و بهگودگیتا وجود نداشته است و از این امر میتوان نتیجه گرفت که مفهوم سمساره در ادوار مختلف، تغییر نموده اما تغییر آن بسیار ظاهر و فاحش نبود. سمساره واژهای است سنسکریت که به معنای انتقال میباشد و معادل لاتین Reincarnation به معنای تناسخ است یعنی حلول روح متوفی در بدن انسان یا جانور دیگر، باز پیدایی و چرخهی زاد و مرگ نیز به آن میگویند.[۸۰]
سمساره تنها برای ارواحی است که از نظر آئین هندو به راه نیاکان میروند. از نظر آنها، ارواح پس از مرگ دو راه پیش رو دارند: راه خدایان (دوهیانه)[۸۱] و راه نیاکان (پیتریانه)[۸۲]. راه خدایان، راه کسانی است که از طریق دانش و عقیده توانسته اند به جهان برهمن که فراتر از خورشید است رسیده و از وجود مادی و زمینی رهایی پیدا کنند. اما راه نیاکان، راه کسانی است که کارهای نیک انجام داده و اعمال قربانی را به جا میآورند و از ثمرهی این اعمال در ملکوت بهرهمند میشوند اما توانایی اینکه از بازگشت به وجود مادی جلوگیری کنند را ندارند.[۸۳]
تپسه
تپسه از ریشهیبه معنای سوختن، مشتعل شدن، حرارت یا گرما و درد و رنج میباشد. همچنین به هر نوع ریاضت دینی، تپسه میگویند. البته تپسه همیشه به معنای ریاضت نیست بلکه گاهی متعهد شدن برای هدف دستیابی به شایستگی بزرگ یا نیروی معنوی میباشد.[۸۴]
فصل دوم
معرفی متون
مقدمه
مطالعه متون اصلی یک آئین کمک می کند تا شخص با اعتقادات و آموزههای اصلی آن دین و همچنین برخی از آداب و رسوم و حتی تجربههای معنوی پیروان دست یابد. در آئین هندو زمانیکه فرد بخواهد به این منظور دست یابد با حجم گستردهای از متون برخورد خواهد نمود و از آنجا که یک شخص در زمان زندگی خود فرصت کافی برای مطالعه همهی متون را ندارد لذا شایسته است تا هر شخص به فراخور حال خود مسائل مهم این آئین را برای شناخت هر چه بهتر آن مطالعه نماید به صورت منسجم درآورده و در اختیار دیگران قرار دهد.
با یک نگرش کلی در متون آئین هندو میتوان به این نکته دست پیدا کرد که متون ابتدایی ودهای بیشتر با مظاهر طبیعت سرو کار دارند که کمکم در اواخر آن به نوعی یکتاپرستی متمایل می شود. در متون اوپهنیشدی به راحتی میتوان این مسأله را دریافت که از مسائل مادی به مسائل درونی و ماورائی کشیده شده است. اوپهنیشدها حاوی مطالب فیلسوفانه و حکمتهایی در مورد ماوراءالطبیعه و اخلاق میباشند که به صورت رمزی و در قالب تمثیل از حکمای هندی بر جای ماندهاند.
متون آیین هندو
متون هندویی بهطور سنتی به دو دسته تقسیم میشوند: شروتی[۸۵]به معنای شنیده شده که به منزلهی متون الهامی میباشند؛ و متون سمرتی[۸۶] به معنای به یادآورده شده، که همچون متون ثانوی یا روایاتاند.[۸۷]
در اصل میتوان گفت ودهها[۸۸]، براهمنهها[۸۹]، آرنیکهها[۹۰]، اوپهنیشدها[۹۱] جزء شروتیها محسوب می شوند و ایتههاسهها[۹۲] و سوترهها[۹۳] جزء سمرتیها هستند و متون مهابهارته[۹۴] و رامایانه[۹۵] و پورانهها[۹۶] داخل در ایتیهاسهها هستند و همینطورگیتاکه بخشی از مهابهارته محسوب میشود و در حد شروتیها نیزاهیمت دارد.[۹۷]
قدیمیترین و بااهمیتترین متون هندو، ودهها هستند که این تعالیم محرمانه و سری در طی ۱۵۰۰ق م جمع آوری شدهاند. برخی معتقدند این کار در چهار سمهیته [۹۸] آورده شده است: ریگوده[۹۹]، سامهوده[۱۰۰]، یجوروده[۱۰۱]، اتهروهوده[۱۰۲]. ریگوده شامل ۱۰۲۸ بند با موضوع خدایان میباشد. چهار کتاب دیگر، درباره عقاید و فلسفهی هندو هستند. در این نظریه اوپهنیشدها داخل در ودهها بودند.[۱۰۳]
اوپهنیشدها
اوپهنیشدها مبنی بر ودهها هستند و جزء متون قدیمی هند محسوب میشوند. اما به هیچ نحو، یک رسالهی فلسفی قاعدهمند را تشکیل نمیدهند، بلکه آنها بیانگر جستجوی حقیقت توسط ذهنهای کنجکاو و پرتلاش در همهی زمانها میباشند. از طرف دیگر چون اوپهنیشدها حاکی از تجربهی دینی مستقیم واقعیت غایی است و پیشفرضها و انتظارات برای چنین تجربهای در هر زمان متفاوت است، لذا نوع نگارش و محتوای اوپهنیشدها نیز متفاوت میباشد. البته با وجود عدم همسانی، روش و تعلیم در اوپهنیشدها قطعا همانندی معینی در هدف و نگارش آنها وجود دارد.[۱۰۴]
اوپهنیشد در لغت، به معنای نزدیک پایین پا، نشستن، نشستن پایین پای گورو و از نزدیک تعالیم محرمانه و سرّی را از گورو دریافت کردن میباشد.[۱۰۵]
اوپهنیشدها را بر اساس زمان پیدایش و سبک و شکل آنها طبقه بندی مینمایند. براساس زمان، آنها را به کهن و متأخر دستهبندی می کنند. اوپهنیشدهای کهن بر مبنای سبک زبانی، محتوا، تعالیم و بزرگی و کوچکی و شیوه به سه یا چهار دسته تقسیم میشوند. برخی، اوپهنیشدهای اولیه را یازده عدد میدانند که معتقدند شنکره در ودانتهسوتره[۱۰۶] خود آنها را نام برده است که به آنها کهن و اصیل میگویند، آنها عبارت اند از: ۱٫ کندوگیه اوپهنیشد[۱۰۷] ۲٫ تَلَوَیا کَنه اوپهنیشد[۱۰۸] ۳٫ ایتریه اوپهنیشد[۱۰۹] ۴٫کوشی تکی اوپهنیشد[۱۱۰] ۵٫ واگَسَنی اوپهنیشد[۱۱۱] ۶٫ کَتَه اوپهنیشد[۱۱۲] ۷٫ موندکه اوپهنیشد[۱۱۳] ۸٫ تیتیریتکه اوپهنیشد[۱۱۴] ۹٫ بریهدآرنکیه اوپهنیشد[۱۱۵]۱۰٫ شوتاشوتره اوپهنیشد[۱۱۶] ۱۱٫ پرسنه اوپهنیشد[۱۱۷]، بعدها ۱۲٫میتریانه اوپهنیشد[۱۱۸] ۱۳٫ ایشا اوپهنیشد[۱۱۹] را به آن اضافه کردند. از یازده تای اول، تفاسیری موجود است و مولر[۱۲۰] نیز آنها را ترجمه کرده است. سی جلد اوپهنیشد وجود دارد که توسط پرفسور رامیه ترکاراتنه [۱۲۱] آورده شده است. [۱۲۲] تعداد اوپهنیشدهای متأخر را بیش از دویست و پنجاه عدد نام بردهاند.
از لحاظ اعتقادی میتوان گفت که در دوره اوپهنیشدهای کهن در اصل یک خالق وجود دارد. جریانهای فکری مختلف نیز وجود نداشته و نیروهای واقعیتگرا و ثنویتگرا به طور آزادانه با نیروهای معنویتگرا در کشمکش بودند. نوسانات فکری از جهتی به جهت دیگر در حال انتقال بودند و هیچ اظهار عقیدهی رسمی وجود نداشت. به همین علت، هیچ ابزاری برای شناخت وجود ندارد. به عنوان مثال نظریات یجنه ولکیه[۱۲۳] نزدیک به وحدت بود. او دیدگاهی متافیزیکی دارد که معتقد است یک آتمن و یک خدای قادر که کنترل همهی جریانات کیهانی و حتی پاداشها و عذابها با اوست وجود دارد.[۱۲۴]
با بررسی اوپهنیشدها میتوان ادوار مختلف تاریخ را شناسایی نموده و علل بوجود آمدن آنها را دانست.[۱۲۵] تعالیم آنها نمایانگر گذر از خدایان طبیعی به فراطبیعی و به معنای دیگر، گذر از لفظ به معناست و همچنین گذر از چند خداپرستی به عرفان وحدت وجودی میباشد. این متون، گذشتن از مرحله احساسی و تخیلی ودهها را به اندیشه و استدلال بیان می کند. در حقیقت آموزههای اوپهنیشدها، باورهایی است که اصل آنها در ودهها وجود دارد و در این متون یعنی اوپهنیشدها به اوج تکامل میرسد.[۱۲۶]
شوتاشوتره اوپهنیشد
یکی از اوپهنیشدهای کهن، شوتاشوتره میباشد که اوپهنیشدی کوتاه مشتمل بر ۱۱۳ منتره است که در ۶ ادهیا[۱۲۷]جمع آوری شده است. اسم آن از نام فرزانهای گرفته شده که این مطالب را به شاگردانش تعلیم میداده است. البته به نظر نمیآید که این کلمه نام اصلی این ریشی[۱۲۸] باشد بلکه احتمالاَ نام افتخاری او بوده است.[۱۲۹]
کورماپورانه[۱۳۰] و شیوهپورانهها[۱۳۱] فهرستی از ۲۸ اوتارهی[۱۳۲] شیوه[۱۳۳] ارائه می دهند که شوتا[۱۳۴] یعنی نام همان اولین فرزانه آنها میباشد.[۱۳۵]
شنکره[۱۳۶] آن را به معنای شخصی گرفته است که احساساتش را کنترل می کند.” شوتا”به معنای خالص و “اشره”[۱۳۷] به معنای کسی است که احساساتش را کنترل می کند. این کتاب از سیستمهای فلسفهی سنتی طرفداری نمیکند.[۱۳۸]
این اوپهنیشد در حدود قرون پنج یا چهار قبل از میلاد پس از بریهدآرنیکه اوپهنیشد و چندوگیه اوپهنیشد و همچنین قبل از بهگودگیتا نگاشته شده است.[۱۳۹]
این اوپهنیشد از سی و سومین اوپهنیشدهای تنتریانه[۱۴۰] میباشد که نظر مساعدی نسبت به یجورودهی سیاه و مسائلی که در آن آمده ندارد. [۱۴۱] اما برخی معتقدند که این اوپهنیشد متعلق به یجورودهی سیاه میباشد. این متن از معتبرترین اوپهنیشدهاست که بندهای آن بسیار فراوان است و در رسالههای ودانتهای آورده شده است.[۱۴۲]
گاهی اوقات آن را شوتاشوتره اوپهنیشد هم میگویند و حتی گاهی اسم آن را به صورت جمع آوردهاند. این اوپهنیشد در بین اوپهنیشدها از رتبهی بالایی برخوردار است و به عنوان یک اوپهنیشد فرقه ای محسوب می شود چون، زمانیکه از عالیترین مفهوم خود یعنی برهمن صحبت می کند بسیاری از نامهای دیگر را مانند رودره[۱۴۳]، آگنی[۱۴۴]، شیوه و غیره را نیز ذکر می کند.[۱۴۵] این مسأله مستلزم این امر است که پیروان هر فرقه ای نام خدای خود را در این اوپهنیشد مییابند.
بر این اوپهنیشد، شرحهایی نوشته شده است. به عنوان مثال شنکرهننده[۱۴۶] و ویجنانتمن[۱۴۷] تفاسیری نگاشتهاند که به زبان لاتین توسط راجه گوپاله چری[۱۴۸] و به آلمانی توسط ویلهلم روو[۱۴۹] ترجمه شده است.[۱۵۰]
شوتاشوتره اوپهنیشد در میان اوپهنیشدها دارای اهمیت بسزایی است چرا که شنکرهی غیر ثنویتگرا و رامانوجه[۱۵۱]ی عدم ثنویت مشروط و رهبران بسیاری از مکاتب فلسفی هندویی همگی از دیدگاه های این اوپهنیشد حمایت می کنند چرا که این متن، شامل پیامهایی است که می تواند برای حمایت از ثنویت، عدم ثنویت مشروط و غیر ثنویها و حتی دستگاههای فکری دیگر مورد استفاده قرار گیرد.[۱۵۲]
شنکره برای توصیف برهمن، نقل قولی از شوتاشوتره میآورد و میگوید: برهمن خدایی است که برای همه شناخته شده است، علت هستی است. این هستی جز او فرمانروایی ندارد. هیچ نشانهی مشخصهای غیر او نیست. او خودش علت و عامل احساس است. هیچ منبعی غیر از او وجود ندارد. برهمن واقف به همه چیز است. به همین دلیل، او علت هستی است و هیچ چیز دیگری غیر از او نیست.[۱۵۳]
این متن، تأثیر زیادی بر سنت سانکهیه[۱۵۴]، یگه گذاشته است. میتوان آن را مخلوطی از وحدتگرایی دانست. افکار و الفاظ این اوپهنیشد نزدیک به متون وحدتگرایانهی مشهور دیگر مانند بهگودگیتا است.[۱۵۵]
بنابراین، تعالیم این اوپهنیشد را میتوان در سیستم فلسفهی ودانته یافت. علیرغم اینکه عبارات و منابع فلسفی سانکهیه و مؤسس آن یعنی کپیله[۱۵۶] نیز بر مبنای همین اوپهنیشد است. این اوپهنیشد همانند اوپهنیشدهای دیگر، وحدت ارواح در یک نفس را تعلیم میدهد و بر این مسأله نیز تأکید می کند که جهان، خیالات و اوهام نفس است و اولین تجلی ساختگی وجود، روح فراگیری است که در هر روح فردی وجود دارد. شوتاشوتره اوپهنیشد در بسیاری از اصول فلاسفهی سانکهیه مطرح شده است. استنباط این مسأله به این صورت است که این مکتب، معتقد به یک تعیین کننده تجلیات بیرونی مایا[۱۵۷] یا پرکریتی[۱۵۸] است که در فلسفهی اوپهنیشدهای کهن مطرح شده است. همهی این مسائل جزء پیشرفتهای اخیر فلسفهی سانکهیه هستند.[۱۵۹]
در مورد محتویات شش ادهیای این متن مقدس، میتوان گفت که ادهیای اول آن، در مورد تحلیل علل تولد و مرگ، لذت و درد و نکاتی در مورد دانش و ریاضت که موجب خویشتن شناسی یا درک نفس میباشد سخن رفته است.[۱۶۰]
چنانچه در این متن مقدس آمده است: “در این چرخ بینهایت هر چیزی بوجود می آید و از بین میرود، برهمن روح را به گردش در میآورد. او نامتناهی است و منشأ و ظهور و علت بوجود آمدن و از بین رفتن همهی چیزهاست.”[۱۶۱]
این متن، برهمن را به عنوان روحی که در همهی چیزها نفوذ دارد و حاضر است معرفی نموده و همه چیز را وابسته به او میداند و معتقد است که او در همهی موجودات به عنوان یک نیروی درونی وجود دارد و او را آگنی[۱۶۲]، وایو[۱۶۳] و ماه معرفی می کند.[۱۶۴]
در بندهای ۱۵ و ۱۶ شوتاشوتره آمده است: آتمن همانند روغن در دانهی کنجد، کره در خامه، آب در چشمههای پنهان و آتش در چوب، در نفس شخص پنهان است. او مانند کرهی پنهان شده در شیر در همه چیز نفوذ دارد. او منشأ خویشتن شناسی است.[۱۶۵]
ادهیای دوم شامل نیایشی برای فرزانگان است و همینطور جزئیاتی در مورد عمل و فایده یگه بیان شده است.[۱۶۶]
در شوتاشوتره آمده که حقیقت همان است که تو همیشه با خدا متحد هستی اما باید بدانی که برای درک برهمن اول باید احساسات بیرونی را کنترل کرده و ذهنت را مهار کنی و آنگاه بر روی نوری که در قلب آتش است تمرکز کنی، آنگاه نفس یا همان حقیقت درونی در پشت چیزهای مادی ظاهر میشود. این متن به رهرو تأکید می کند که ذهنت را کنترل کن بهطوری که حقیقت نهایی، نفس تابناک خدا با کمک ذهن و عقل به تو الهام شده و بر تو آشکار گردد. احساسات را از وابستگیهای خود نگهدار و سپس آنها را بوسیله نور حقیقت درونی پالایش کن، آنگاه نور بر تو آشکار خواهد شد. شکوه و جلال خدا بزرگ است، تنها از او پیروی کن و با مراقبه، ذهن و عقلت را با برهمن درونی بیامیز.[۱۶۷]
برهمن با عمل مراقبه، بر تو آشکار شده و در درونت جای میگیرد پس نور درونت را با برهمن یکی کن. زمانیکه مراقبه انجام میدهی اشکالی مانند برف، بلور، دود، آتش، نور، خورشید و ماه را میبینی که همهی اینها نشاندهنده این است که راه تو با آشکار شدن برهمن است همانگونه که شوتاشوترهی فرزانه میگوید: من میشناسمش او فراتر از همهی تاریکیهاست. تنها با شناخت اوست که شخص از مرگ میگریزد، او نور بزرگ است و برای همیشه تابنده میباشد.[۱۶۸] و در بخشهای دیگر این متن در مورد دیانهیگه[۱۶۹] بحث شده است.[۱۷۰]
ادهیای سوم در مورد برتری رودراشیوه[۱۷۱] بر دیگران و اتحاد او بر برهمن دلالت می کند.[۱۷۲]
چنانچه در شوتاشوتره آمده است:
“او کسی است که همهی جهانها را بوسیله نیروهایش حمایت و کنترل می کند. او رودره (خدای طوفان ) است، یگانه میباشد که دومی ندارد”[۱۷۳]
و در جای دیگر او را مخاطب قرار داده و میگوید:
“ای رودره! همهی شادیها از توست، تو نابود کننده گناهان هستی.”[۱۷۴]
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 01:34:00 ب.ظ ]