- ایجاد اعتماد به نفس در مدیران
- مشارکت دادن پرسنل در امر هدفگذاری
- تشریح اهداف سازمانی و تشویق به احترام به آنها
- برقراری سیستم انضباطی و نظم در سلسله مراتب سازمان
- رعایت احترام از طرف مدیریت و زیردستان به طور متقابل
۲-۵-۲ وحدت و هماهنگی در مدیریت
در مکتب اسلام وحدت مسلمین به صورت یک اصل به کرات مورد سفارش و تأکید خداوند و پیامبر و ائمه قرار گرفته است. «إنَّ هَذِهِ اُمتُکم واحِدَه و أنا ربّکم فاعبُدُون» (این امت امت واحد هستند و من هم پروردگار آنها که مرا بپرستند.) (سورۀ میارکۀ انبیا، آیۀ ۹۲) مشخص نمودن این شاخص که خداوند خود را پروردگار همه معرفی و همه را به ستایش خود فرا میخواند نشانهای از همدلی و وحدت میان مسلمانان میباشد و هر انسان پاکدلی که حقیقت دین را درک نماید با برادر دینی خود به مانند پارهای از وجود رفتار مینماید. این وحدت و هماهنگی بیشتر در راستای اعتلاء و سربلندی انسان است چرا که ضرورت پیشرفت یک جامعۀ اسلامی در گرو حفظ وحدت بین افراد آن است و همانگونه که پیشوایان دینی بر این امر اشاره داشتهاند و خداوند در بسیاری از موارد مومنین را برابر و برادر یکدیگر میخواند و تأکید بر این نکته ضروری است که تاریخ مسلمین بزرگترین شکست را به دنبال تفرقه و اختلاف میان مسلمانان به یاد دارد.
اسلام به عنوان یک سیستم جامع و کامل و یک برنامۀ حساب شده راهنمای بشر گردیده است و همانگونه که از تعریف سیستم بر میآید مجموعۀ به هم پیوسته از اجزای مختلف است که جهت حصول به یک هدف دائماً در تعامل متقابل هستند. مسلمانان اجزاء این سیستم هستند. زنده و پویا بودن سیستم اسلام در گرو وابستگی اجزاء آن و نگه داشتن حلقه های اتصال به یکدیگر است و این زنجیر چنانچه از هم بگسلد سیستم را به زوال و نابودی میکشاند.
بنابراین تفکیک نیروها و وظایف از یکدیگر و هماهنگ نمودن آنها ماهیت این ویژگی را در مدیریت اسلامی تشکیل میدهد. خداوند متعال این وحدت را در بعدی وسیعتر در آیۀ «اطیعوالله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم» ترسیم نموده است و برای بشریت راهنما قرار داده است.
۳-۵-۲ مشارکت عمومی
اسلام بر مسألۀ مشورت و شوراهتمام خاص داشته است و پیغمبر اسلام همواره اصحاب را به مشورت سفارش نمودهاند. پیامبر(ص) در بسیاری از مسائل حساس مانند جنگها از اصحاب نظر
میگرفتهاند و اگرچه حتی خود نظری مخالف آن داشتند اما رأی اکثریت را میپذیرفتند مانند شور در مسألۀ جنگ احد، خندق و … . خداوند در سورۀ آل عمران آیۀ ۱۵۹ فرمودهاند: «در کارها با آنان مشورت کن اما زمانی که تصمیم گرفتی (قاطع باش) و بر خدا توکل کن زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد». سیره رسول خدا این گونه بوده است که افرادی به نام «عریف» و «نقیب» منصوب میکردند تا با گرفتن گزارشهای لازم و با اطلاعات کافی تصمیمگیری کنند.
۴-۵-۲ آخرتگرایی در هدف گذاری
اولین مرحلۀ برنامه ریزی که یکی از وظایف مدیران میباشد هدفگذاری است که توجه به نحوۀ نگرش مدیر به کار، زیردستان و ماموریتهای سازمانی قسمتی از تأثیرگذاری بر هدفگذاری خواهد بود و چیزی که اشراف بر همۀ موارد فوق دارد باورها و نگرشهای خود مدیر به عنوان
هدفگذار است.
مدیران با نگرش اسلامی و با اعتقاد به اصل آخرت گرایی میبایست اهدافی را تعیین نمایند که با تواناییها و خواسته های کارکنان مطابقت داشته باشد و سلامت و سعادت سازمان را در پی داشته باشد و همچنین به مسئولیتهای اجتماعی سازمان نیز مساعی نظرداشته باشد. با این جهان بینی مدیران هرگاه ظلمی صورت پذیرد و یا حقی زایل شود خود را در جایی غیر از این جهان پاسخگوی خواهند دید.
۵-۵-۲ اعمال مدیریت بر اساس اختیار نه اجبار
انسان از بدو خلقت با پذیرفتن بار امانت الهی دارای اختیار بوده است. بنابراین انسان دارای اختیاری آگاهانه است که وی را مکلف میسازد برای کلیه اعمالش دلیل منطقی و قابل قبول داشته باشد و این دلایل میبایست در چارچوب ارزشهای دینی و انسانیاش قابل اثبات باشند. بنابراین مسألۀ اختیار به طور فراگیر کلیۀ شئون زندگی مادی بشر و به تبع آن اخری آن را در بر میگیرد و مسألۀ مدیریت نیز از این قاعده مستثنی نمیباشد.
دین مبین اسلام سعی و تلاش خود را بیشتر به پرورش انسان و رسیدن به مرحلۀ خودیابی متمرکز نموده است و راهنمایی پیامبر (ص) و ائمه بر این امر متکی بوده است تا انسان جایگاه واقعی خود را بشناسد و همواره به او هشدار و تذکر دادهاند تا قدر و منزلت خود را دریابد و مقام خلیفه اللهی خود را روی زمین به اثبات رساند.
۶-۵-۲ اعمال مدیریت بر اساس بصیرت نیروها
در دین اسلام اصول دین که پایه های استوار دین تلقی میشوند باید از طریق بینش و تحقیق حاصل شوند و مسلمانان نمیتوانند به حکم تقلید آنها را بپذیرند بلکه با بصیرت و آگاهیای که کسب میکنند خدا، رسول و آخرت را میپذیرند. در فروع دین نیز تقلید جایز شمرده شده است نه وجاب بدین معنا که انسان خود میتواند به مرحلۀ شناخت برسد و چنانچه معذور بود میتواند تقلید کند. مدیریت اسلامی بر پرورش نیروهای کار و زیردستان توصیه میکند و بر این امر به قدری اهتمام دارد که مسألۀ فراگیری و یاد دادن را واجب و ضروری میشمرد. چراکه زمانی که کارکنان یک مجموعه نسبت به اهداف و کار خود آشنایی داشته باشند راحت تر و با اشتیاق بیشتری دستورات را پذیرفته و خود را به عنوان عضو لاینفک سازمان تلقی خواهند کرد و این بهترین موقعیت برای سازمان و مدیریت خواهد بود که نتیجهای جز همدلی بر اساس اعتماد متقابل نخواهد داشت.
۷-۵-۲ داشتن مهر و عطوفت
در قرآن کریم سورۀ آل عمران آیۀ ۱۵۹ میفرماید: به موجب لطف و رحمت الهی بر ایشان نرم دل شدی که اگر تندخو و سخت دل بودی از پیرامونت پراکنده میشدند» نیروی محبت «از نظر اجتماعی نیروی عظیم و مؤثری است و بهترین اجتماع، اجتماعی است که با نیروی محبت اداره شود. محبتِ زعیم و زمامدار به مردم و محبت مردم نسبت به زعیم عامل بزرگی برای اثبات و ادامۀ حیات حکومت است. تا عامل محبت نباشد رهبر نمیتواند یا بسیار دشوار است که اجتماعی را رهبری کند. و مردم را افرادی منضبط و قانونی تربیت کند ولو اینکه عدالت و مساوات را در آن اجتماع برقرار کند. مردم آنگاه قانونی خواهند بود که از زمامدارشان علاقه ببینند و این علاقه هاست که مردم را به پیروی میکشاند» (مطهری، جاذبه و دافعۀ علی(ع)، ۶۱-۶۲).
۸-۵-۲ داشتن سعۀ صدر
یکی دیگر از ویژگیهای ضروری مدیر در مدیریت اسلامی داشتن سعۀ صدر، ظرفیت زیاد و تحمل و حوصلۀ بسیار است. پیامبر اکرم با سعۀ صدری شگفت انگیز در اداره و رهبری مردم پایداری نمود. فردی که سعۀ صدر دارد هرگز کسی را رسوا نمیکند و عذر مردم را میپذیرد و رفتار آنها را حمل بر درستی میکند تا آنان که شایسته هدایت و تربیتند، هدایت شوند. حضرت علی(ع) در نامۀ ۵۰ نهجالبلاغه میفرماید: «سزاوار است کارفرما را که فزونی یافته و نعمتی که به آن رسیده سبب تغییر حال او بر رعیت و مردم شود و نعمتهایی که خدا به او داده او را به بندگان خدا نزدیک و بر برادرانش مهربان کند.»
۹-۵-۲ قضاوت و داوری
یکی دیگر از اموری که مدیر همیشه با آن برخورد دارد داوری و قضاوت است. از اموری که موجب قضاوت و داوری نادرست میشود عجله و شتاب در داوری است. از امسلمه روایت شده است که: شنیدم رسول خدا (ص) میفرمود: «کسی که مسئولیت قضاوت میان مسلمانان را پذیرفت باید در نگاه و جایگاه نشستن و اشاره میان آنان مساوات را رعایت کند و نباید صدای خود را بر یک طرف نزاع بلندتر از دیگری کند. (اخبار القضاه، ج۱، ۳۱). (اسماعیلی، ۱۳۹۱: ۵۷-۸۰ و مشتاق: ۱۳۸۵: ۲۵-۳۴ و ابراهیمی، ۱۳۷۵: ۴۴-۷۱).
ویژگیهای بسیار دیگری برای مدیر شایسته در مبانی مدیریت اسلامی بیان شده است. بسیاری از این ویژگیها توسط امیرالمؤمنان حضرت علی(ع) بیان و تشریح شده است و لذا در فصل سوم پایان نامه به طور جامع تحلیل خواند شد.
فصل سوم
بررسی زندگی آراء و اندیشه های حضرت علی (ع) و مولانا
۱-۳ بررسی زندگی آراء و اندیشه های حضرت علی (ع)
در این بخش ضمن آشنایی کوتاهی با زندگی حضرت علی (ع)، نگاهی نیز به اندیشه های ایشان
میافکنیم و همچنین اثر عظیم و گرانسنگ ایشان – نهجالبلاغه- که حاوی آرا و اندیشه های آن امام بزرگوار است را مورد تحلیلی اجمالی قرار خواهیم داد.
۱-۱-۳ زندگی حضرت علی (ع)
حضرت علی علیه السلام بنابر قول مشهور، روز سیزدهم ماه رجب، سى سال پس از عام الفیل، در شهر مکه معظّمه، در میان کعبه الهى دیده به جهان گشود و با نور طلعتش، جهانى تاریک را روشنائى بخشید.
نام آن حضرت علی و کنیۀ ایشان ابوتراب، ابو الائمّه، ابوالحسن و … . میباشد. از جمله القاب ایشان امیرالمؤمنین، یعسوب الدّین، یعسوب المؤمنین، قائد الغرُّالمحجَّلین، امام المتّقین، سیّد الاوصیاء، اسدالله، مرتضى، حیدر، أَنزع، قَضْم، وصىّ، ولىّ و … است.
پدرآن حضرت عمران عبدمناف معروف به ابوطالب و مادر ایشان فاطمه بنت اسد، نوه هاشم، اولین زن هاشمیهاى که با مرد هاشمى، ابوطالب ازدواج کرد؛ و چون در پرورش حضرت رسول دخالت داشت، حضرت او را به عنوان مادر خطاب مىنمود. ابوطالب پدر امام على(ع) در میان قریش بسیار بزرگ و محترم بود، او در تربیت فرزندان خود دقت و تلاش زیادی نموده و از ابتدا آن ها را با تقوى و با فضیلت تربیت میکرد و از کودکى فنون اسبسوارى و رزم و تیراندازى را به رسم عرب به آنها تعلیم میداد.
پیغمبر اکرم(ص) در کودکى از داشتن پدر محروم شده بودند، ایشان در ابتدا تحت کفالت جد خود عبدالمطلب قرار گرفته بود و پس از فوت عبدالمطلب فرزندش ابوطالب، برادرزاده خود را در دامن پر عطوفت خود بزرگ نمود. چون نبى گرامى در خانه عموى خود ابوطالب بزرگ شد بپاس احترام و به منظور تشکر و قدردانى از فداکاریهاى عموى خود در صدد بود که بنحوى ازانحاء و بنا به وظیفه حقشناسى کمک و مساعدتى به عموى مهربان خود نموده باشد. اتفاقا در آنموقع که على علیه السلام وارد ششمین سال زندگانى خود شده بود قحطى عظیمى در مکه پدیدار شد و چون ابوطالب مرد عیالمند بوده و اداره هزینه یک خانواده پر جمعیت در سال قحطى خالى از اشکال نبود لذا پیغمبر (ص)، على علیه السلام را که دوران شیرخوارگی و کودکى را گذرانیده و در سن شش سالگى بود جهت تکفل معاش از پدرش ابوطالب گرفته و بدین بهانه او را تحت تربیت و قیمومت خود قرار داد و بهمان ترتیب که پیغمبر (ص) در پناه عم خود ابوطالب و زوجه وى فاطمه زندگى میکرد پیغمبر و زوجهاش خدیجه (س) نیز براى على علیه السلام بمنزله پدر و مادر مهربانى بودند.
على علیه السلام از کودکى سرگرم عواطف محمدى بوده و الفت و علاقۀ بى نظیرى به پیغمبر داشتند که رشته محکم آن قابل گسیختن نبود. على (ع) سایهوار دنبال پیغمبر (ص) میرفت و تحت تربیت و تأدیب مستقیم آن حضرت قرار میگرفت و در تمام شئون پیرو عقاید و عادات او بود
بطوریکه در اندک مدتى تمام حرکات و سکنات و اخلاق و عادات او را فرا گرفت.
على (ع) تا سن هشت سالگى تحت کفالت پیغمبر (ص) بود و آنگاه به منزل پدرش مراجعت نمود ولى این بازگشت او را از مصاحبت پیغمبر (ص) مانع نشد و اکثر اوقات على (ع) در خدمت رسول اکرم(ص)سپرى میشد آن حضرت نیز مهربانیها و محبتهاى ابوطالب را که در زوایاى قلبش انباشته بود در دل على منعکس میساخت و فضائل اخلاقى و ملکات نفسانى خود را سرمشق تربیت او قرار میداد و بدین ترتیب دوران کودکى و ایام طفولیت على (ع) تا سن ده سالگى بعثت پیغمبر (ص) در پناه و حمایت آن حضرت برگزار گردید و همین تعلیم و تربیت مقدماتى موجب شد که على علیه السلام پیش از همه دعوت پیغمبر (ص) را پذیرفت و تا پایان عمر آماده جانبازى و فداکارى در راه حق و حقیقت گردید. حضرت علی (ع) در سن هفت سالگى با آن حضرت نماز جماعت خواند. آن بزرگوار در تمام جنگهاى زمان حضرت رسول غیر از جنگ تبوک، مشارکت داشت و بیشترین پیروزىها به دست برومند و تواناى آن حضرت نصیب اسلام و مسلمین گردید.
پس از رحلت حضرت رسول (ص)، جنگهائى بر علیه اسلام و بر علیه آن حضرت توسط منافقین و مخالفین به وقوع پیوست، که مهمترین آنها سه جنگ به نامهاى: جمل، صفّین و نهروان مىباشد.
جنگ جمل در ماه جمادی الثّانى، سال ۳۶ هجرى قمرى، با ناکثین، به سرکردگى عایشه، طلحه و زبیر، اتفاق افتاد. [مطابق با آذر ماه، سال ۳۵ شمسى] جنگ صفین در ماه ذى الحجه، سال ۳۶ هجرى قمرى، با مارقین، به سرکردگى معاویه، رخ داد. [مطابق با خرداد ماه، سال ۳۶ شمسى] جنگ نهروان در سال ۳۸ هجرى قمرى [مطابق با اردیبهشت ماه، سال ۳۷ شمسى.]، با قاسطین، به سرکردگى خوارج واقع شد؛ و ایشان حدود چهل هزار نفر بودند، که با نصایح حضرت دوازده هزار نفر آنها توبه کردند و فقط ۹ نفرشان از معرکه گریختند؛ و مابقى کشته شدند و از مسلمین نیز تعداد ۹ نفر شهید گشت. به طور کلى آن حضرت هفتاد و دو مرحله جنگ و مبارزه با مخالفان و دشمنان داشته است. [آمار مذکور طبق جمع بندى صاحب کتاب ارشاد القلوب دیلمى، صفحه ۲۱۹ مىباشد].
حضرت در مناسبتهاى مکرّر و مختلف، توسط پیغمبر اسلام (ص) به عنوان اولین جانشین و خلیفه تعیین و معرفى گردید و در نهایت، پس از حجّه الوداع، روز هیجدهم ذى الحجّه، سال دهم قمرى [مطابق با دهم فروردین ماه، سال دهم شمسى.]، حضرت در محلى به نام غدیر خم بین مکه و مدینه به طور رسمى مطرح و منصوب به ولایت و خلافت شد ولى به علتهایى، خلافت ظاهرى به دست دیگران افتاد، تا آن که در سال ۳۵ هجرى، پس از قتل عثمان مردم با حضرت على علیه السلام بیعت کردند و این بیعت پنج سال به طول انجامید.
آن حضرت در اجراى حقّ و عدالت و قانون، و طرفدارى و حمایت از مظلومان و محرومان، همچنین مبارزه با بى عدالتى و برخورد با ظالمان و چپاولگران، قاطع و سختگیر بود و احادیث بسیارى در شأن و عظمت آن امام بزرگوار وارد شده است.
در مدت عمر شریف حضرت بین محدّثین و مورّخین اختلاف است؛ ولى مشهور ۶۳ سال گفتهاند، که ۳۳ سال همزمان با پیغمبر اسلام (ص)، ۱۰ سال قبل از بعثت، ۱۳ سال در مکه و ۱۰ سال در مدینه بود و سى سال هم پس از رحلت آن حضرت با تحمل سختىها و مصائب جانکاه به سر برد.
مدت امامت و خلافت واقعى آن امام علیه السلام، که بلافاصله پس از رحلت حضرت رسول صلّى الله علیه و آله شروع شد، سى سال به طول انجامید و خلافت ظاهرى و واقعى که پس از قتل عثمان شروع گردید، تنها پنج سال بوده است.
حضرت در سال چهلّم هجرى [مطابق با یازدهم بهمن ماه، سال ۳۹ شمسى]، صبح جمعه، نوزدهم ماه رمضان، در محراب عبادتِ مسجد کوفه که یکى از چهار مسجد معروف و عظیم القدر است توسّط عبدالرّحمن بن ملجم مرادى؛ و ترغیب زنى به نام قطّامه، به وسیله شمشیر زهراگین ضربت خوردند؛ و شب ۲۱ همان ماه به فیض عُظْماى شهادت نایل گردید. (رک: ناسخ التّواریخ، دلائل الامامه طبرى، مناقب ابن شهر آشوب، بحارالانوار).
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 04:32:00 ق.ظ ]