کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل
کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو





آخرین مطالب


  • نقش شناخت زمان و مکان نزول بر تفسیر قرآن- قسمت ۱۵
  • پژوهش های کارشناسی ارشد درباره : ارائه مدلی تلفیقی از کارت امتیازی متوازن و هوشین کانری در سازمان به ...
  • بررسی احکام و مقادیر دیه در حقوق کیفری ایران و ...
  • مشخص نمودن برخی از زوایای بسیار مهم پدیده عملکرد اقتصادی که از جایگاه ویژه ای برخوردار است- قسمت ۲
  • امکان¬سنجی پیاده¬سازی فناوری شناسایی از طریق امواج رادیویی RFIDدر مبارزه با قاچاق کالا- قسمت ۴
  • بررسی تاثیر هوشمندسازی مدارس در تعامل با نگرش به فناوری اطلاعات و ارتباطات بر ارتقاء فرآیند یاددهی یادگیری و خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان پایه سوم دخترانه شهر تبریز- قسمت ۴
  • چه موضوعاتی در اشعار سیاسی فیتوری بارزتر است- قسمت 5
  • عدالت مهدوی مفهوم، ابعاد، شاخص ها از دیدگاه روایات- قسمت ۳
  • دیپلماسی عمومی و سیاست خارجی انگلیس در جمهوری اسلامی ایران- قسمت ۹
  • نقد روانکاوانه¬ی رمان سلوک محمود دولت-آبادی و رمان حین¬ترکناالجسر از عبدالرحمن منیف با رویکردی تطبیقی- قسمت ۲
  • تحلیل رابطه توانمندی( بر اساس مدل ملهم ) با تعهد کارکنان مورد مطالعه سازمان بازرگانی استان قم- قسمت ۱۰
  • شناسایی و رتبه بندی عوامل موثر بر تصمیم گیری سهامداران در خرید سهام عادی در بورس اوراق بهادار تهران- قسمت ۷
  • اصل لزوم در ایقاعات در فقه و حقوق ایران- قسمت ۱۱
  • ارائه مدلی تلفیقی از کارت امتیازی متوازن و هوشین کانری در ...
  • استراتژی قیمت دهی برق در بازار رقابتی برق ایران با استفاده از الگوریتم ...
  • مبانی آزادی اجتماعی از دیدگاه امام خمینی(ره) و مقایسه با آزادی لیبرالیسمی- قسمت ۱۰
  • دانلود مطالب پایان نامه ها در رابطه با مدیریت سود و سیاست های تقسیم سود در شرکت‏های پذیرفته شده در بورس ...
  • بررسی سبک شناسانه وتبیین زیباشناختی و بلاغی ترجمه ی کهن نهج البلاغه- قسمت ۵
  • مقایسه مؤلفه های شکل دهنده به راهبردهای سیاست خارجی آمریکا در دوران بوش و اوباما در خاورمیانه- قسمت ۲
  • بررسی ارتباط ازدواج خویشاوندی با بیماری های ژنتیکی مطالعه موردی شهر اصفهان- قسمت ۶
  • جایگاه تبلیغ دینی در سیاست ها و برنامه ریزی های فرهنگی کشور- قسمت ۱۱
  • بررسی تاثیر مدیریت سرمایه در گردش وتصمیمات مالی برسودآوری شرکت های پذیرفته شده دربورس اوراق بهادارتهران- قسمت ۱۷
  • راهنمای نگارش پایان نامه در مورد بررسی تاثیر بازی ‌های آموزشی رایانه‌ای بر یادگیری املای کلمات زبان ...
  • حقوق رقابت بین المللی قابل اعمال در مشارکت های تجاری فراملی- قسمت 12
  • راهنمای ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی درباره : بررسی نقش خصوصیات شرکت (در قالب عوامل مدل های نمایندگی و عدم ...
  • اثربخشی آموزش مهارتهای معنوی بر ویژگی های استرس زای مادر- کودک در پرستاران- قسمت 6
  • بررسی حقوقی جرم اعتیاد با توجه به قانون اصلاحی قانون مبارزه با مواد مخدر سال ۱۳۸۹- قسمت ۵
  • بررسی میزان آلودگی باکتریایی تخم مرغ های هچ نشده در جوجه کشی شهرستان مهاباد- قسمت ۶
  • موارد مجاز سقط جنین و بررسی عسر و حرج در آن- قسمت ۴
  • بررسی میزان توجه به تنوع سطوح یادگیری، حجم محتوای آموزشی و استاندارد‌های طراحی سوال در آزمون‌های مرحله‌ای و پایانی از دیدگاه دبیران- قسمت ۷
  • طنز درآثار ادبی قرن هشتم هجری با محوریت عبید زاکانی و حافظ شیرازی- قسمت ۶
  • نقش میزان توجه به اقدامات مدیریت منابع انسانی در ارتقاء عملکرد تعاونیهای تولید کشاورزی استان گیلان- قسمت ۲
  • مقایسه دیدگاه های اعضای هیئت علمی و دانشجویان درباره کاربرد مدیریت کیفیت فراگیر در آموزش- قسمت ۸




  •  

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

     

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

     
      پیامدهای تفکرات وهابیت در جهان اسلام- قسمت ۱۰ ...

    قطر، کشوری فاقد ملت است و مردم بومی آن استمرار ترکیب جمعیتی عربستان سعودی محسوب می‌شوند و در واقع، استمرار قبایلی هستند که از عربستان آمده و در آن‌جا سکونت یافته‌اند. قطری‌ها به لحاظ اجتماعی و مذهبی نیز استمرار مذهب و ساختار اجتماعی حاکم بر عربستان محسوب می‌شوند و دومین کشور بعد از عربستان سعودی هستند که در آن گرایش وهابیت ریشه دارد. به استثنای پنج درصد اقلیت مسیحی، بقیه‌ی مردم قطر مسلمان هستند که بیش از پنجاه درصد آنان پیرو مذهب وهابیت‌اند. وزارت اوقاف و امور اسلامی، مسئولیت تبلیغ و دعوت اسلامی، حمایت از آثار و ارزش‌های مذهبی انتشار فرهنگ دینی و تحکیم روابط با سازمان‌ها و مؤسسات اسلامی جهان را برعهده دارد. در قطر بین وهابیت و حکومت و نیز بین علمای و رهبران سیاسی این کشور با رهبران عربستان سعودی پیوندهای مستحکمی وجود دارد. با وجود این، مسلمانان غیر وهابی در قطر از آزادی رضایت‌بخش در انجام شعائر مذهبی خود برخوردار هستند. در واقع، امیرنشین قطر با سیاست‌های شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی، امیر این کشور و نخست‌وزیرش شیخ حمد بن جاسم بن جابر آل ثانی، و به لطف اداره‌ی درست سیاسی و اقتصادی این کشور کوچک و مهم خلیج فارس به همراهی ثروت ناشی از منابع نفت و گاز در سال‌های اخیر نشان داده است که به رغم وسعت و جمعیت بسیار کم، سیاست‌های خود را از پدر معنوی کشورهای حوزه‌ی عربی خلیج فارس، یعنی عربستان و تفکرات وهابی حاکم بر آن جدا کرده است و با مشی مستقل، سعی در تعاملات مثبت منطقه‌ای و بین‌المللی دارد. حوادث اخیر در بحرین و دخالت نظامی مستقیم عربستان در این کشور نیز به نگرانی مقامات قطری از همسایه‌ی زورمند خود دامن زده است.[۷۹]
    عکس مرتبط با اقتصاد
    در همین خصوص، گزارشی که چندی پیش در تیرماه ۱۳۹۰ از سوی جوانان وابسته به انقلابیون بحرین موسوم به انقلاب ۱۴ فوریه منتشر شده است، نشان می‌دهد که مقامات ارشد دولت کویت و قطر به شدت نگران توسعه طلبی و قدرت طلبی آل سعودی هستند و معتقدند که اگر وهابیون بتوانند در بحرین موفق عمل کنند، در مرحله و گام بعدی به فکر اشغال کشور کویت و قطر خواهند بود. در این گزارش بیان شده که دولت مردان کویت و قطر یقین دارند که آل سعود اگر قدرت داشت، حتی یک لحظه هم از اشغال این دو کشور پرهیز نمی‌کرد؛ بنابراین آنان مایل‌اند که ارتش عربستان هرچه سریعتر از بحرین خارج شود، تا اولاً به منزله‌ی شکستی برای این ارتش باشد و ثانیاً، به فکر اشغال کشورشان نیفتد. این گزارش جوانان انقلابی بحرین اشاره می‌کند که مقامات ارشد سعودی به ویژه شاهزاده نایف بن عبدالعزیز آل سعود که طراح اصلی لشکرکشی به بحرین بود، در حال حاضر به دنبال بهانه‌ای می‌گردد تا کویت و قطر را نیز اشغال کرده و به این دوکشور نیز لشکرکشی کند، چرا که برای آنان، اشغال این دو کشور دشوار نیست و تنها نکته‌ای که وجود دارد، نبود بهانه‌ای است. قطر به دلیل کوچک بودن و ضعف قدرت نظامی به راحتی قابل اشغال است. در کویت نیز به دلیل کثرت شیعیان که می‌تواند بهانه‌ای مانند بحرین برای اشغال این کشور باشد، در کنار ضعف ارتش کویت، اشغال این کشور را نیز برای ارتش سعودی آسان کرده است.[۸۰]
    وهابیت در عمان
    عمان و مردم آن از اولین کشورهایی بودند که در زمان پیامبر با آغوش باز دعوت به اسلام را پذیرفتند. پس از ظهور خوارج یک شاخه‌ی فرعی از مذهب اسلام، به نام اباضی پدید آمد که عمان را محل عمده‌ی فعالیت‌های خود قرار دادند و کم‌کم با گرایش مردم عمان به آن‌ ها، دست به تشکیل حکومت اسلامی برمبنای مذاهب اباضی که شاخه‌ای از مذهب خوارج نهروان و یکی از مذاهب هشتگانه‌ی اسلامی است، زدند. حدود ۳۰ درصد مردم عمان از اهل سنت و ۲۳ درصد را شیعیان تشکیل می‌دهند. شیعیان نیز به طور عمده در مسقط و نیز شهرهای «استان ساحلی باطنه» زندگی می‌کنند. می‌توان گفت که میزان پای‌بندی و گرایش مردم به مذهب در عمان از بسیاری از کشورهای عربی دیگر بیش‌تر است، که این امر، نتیجه‌ی قرن‌ها حکومت رهبران مذهبی بر این سرزمین است که با اصول شرعی مملکت را اداره کرده‌اند. از این رو، مذهب وهابی برخلاف بیش‌تر کشورهای همجوار عربستان سعودی در کشور عمان توانسته کمترین نفوذی داشته باشد. با وجود این، وهابیون با هدف انتشار هرچه بیش‌تر اندیشه و افزایش نفوذ خود در منطقه، اخیراً فعالیت در کشورهای عربی اطراف عربستان سعودی به ویژه عمان و اردن را افزایش داده‌اند. گفته می‌شود که مناطق جنوبی کشور عمان یکی از بیش‌ترین مناطقی است که فعالیت‌های تبلیغاتی وهابیون طی چند سال اخیر در آن افزایش یافته است. به همین دلیل، کارشناسان مسائل سیاسی- اجتماعی اعلام کردند که مقامات مسئول در عمان باید با هدف مقابله با تلاش وهابیت برای نفوذ در عمان، به جمهوری اسلامی ایران نزدیکتر شوند، زیرا ایران ترویج کننده‌ی وحدت بین مذاهب اسلامی و حامی اول مقامت در منطقه است.
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    به نظر می‌رسد این دسته از کارشناسان عمانی، عمان نیز باید به قطر که اخیراً روابط خود را با تهران نزدیک کرده و در صف کشورهای حامی مقاومت ایستاده، بپیوندد.[۸۱]
    وهابیت در عراق
    عراق با توجه به تنوع قومی و مذهبی‌اش و نیز بنا به ماهیت ضد شیعی ایدئولوژی وهابیت، هدف مناسبی برای این فرقه به شمار می‌رود. این ماهیت در میان وهابیونی که پیشینه‌نظامی دارند، مشهودتر است. عربستان در خصوص مسائل قومی- مذهبی عراق، ازدو سو تحت فشار است. اول این که نخبگان سنّی رژیم گذشته‌ی عراق و به طور کلی جامعه‌ی سنّی مذهب عرب در این کشور، خود را در مقایسه با گروه‌های شیعه و کردها در اقلیت می‌بیند. همچنین جنگ افروزان سلفی وابسته به القاعده، عراق را جبهه‌ی نبردی برای مقابله با ایالات متحده آمریکا تلقی می‌کنند. سنی‌های عراق را جبهه‌ی نبردی برای مقابله با ایالات متحده آمریکا تلقی می‌کنند. سنی‌های عراق، ارتباطات قوی و طایفه‌ای با اتباع سعودی ساکن عربستان دارند. افراط‌گراها در عربستان به جنگجویان القاعده در عراق کمک‌ مالی و پشتیبانی می‌کنند تا با کفار در سرزمین‌های دیگر مبارزه کنند. موضوع تسلط شیعیان بر ساختار حکومتی عراق و نفوذ طبیعی ایران بر جامعه‌ی شیعیان از دیگر نگرانی‌های عربستان در خصوص مسائل قومی- مذهبی عراق است از همین رو، پس از سقوط صدام و بروز آشفتگی در عراق، این کشور آماج حملات تبلیغاتی و تروریستی وهابیون قرار گرفت و این گروه‌ها، از جمله مهم‌ترین پدیده‌های آشوب و ناآرامی‌ها پس از اشغال عراق به شمار می‌روند. براساس آماری که سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا در چهار سال اول پس از اشغال عراق تهیه کرده بودند و روزنامه‌ی لس‌آنجلس تایمز در شماره‌ی ۶ جولای ۲۰۰۷م. خود منتشر ساخت، حدود نیمی از جنگجویانی که در عراق دست به عملیات تروریستی – انتحاری می‌زنند، عربستانی هستند. براساس گزارش مذکور، ۵۰ درصد دیگر تروریست‌های انتحاری از کشورهایی همچون سوریه، لبنان، یمن وکشورهای شمال آفریقا وارد عراق می‌شوند.[۸۲]
    که اکثر قریب به اتفاق آن‌ ها نیز دارای گرایش سلفی بوده و مورد حمایت وهابیون در عربستان قرار دارند. روزنامه‌ی الشرق الاوسط نیز در شماره‌ی ۳۰ تیر ۱۳۸۶، پرونده‌ی ۴۰۰ جوان عربستانی را که در حال عبور برای انجام عملیات انتحاری به عراق دستگیر شده بودند را گشوده و پدیده گرایش گسترده‌ی جوانان عربستانی به این گونه فعالیت‌ها را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. به نوشته‌ی این روزنامه، فتوای شیوخ وهابی، شبکه‌های ماهواره‌ای سلفی و البته شبکه‌های اینترنتی این فرقه، مهم‌ترین علت گرایش این افراد به سوی انجام عملیات انتحاری در عراق است.[۸۳] این عده مراحل جذب خود را به ترتیب به تهییج، بسیج، تکفیر و بعد از آن، اجرای عملیات انتحاری تقسیم‌بندی کرده‌اند. مبلغان سلفی برای جذب جوانان ابتدا با پیش کشیدن حوادث و رخدادهایی که مثلاً در عراق رخ می‌دهد و به ویژه عملیاتی که نیروهای آمریکایی علیه اهل تسنن در این کشور انجام می‌دهند، ابتدا به تهییج آن‌ ها پرداخته و سپس آن‌ ها را به سوی این اندیشه‌ها جذب و سازمان‌دهی می‌کنند. بعد از آن، با تغذیه‌ی فکری آن‌ ها درباره‌ی کافر بودن افرادی که با اشغالگران در یک کشور مسلمان همکاری می‌کنند و نیز القای اندیشه‌ی کافر بودن شیعیان و ثواب بردن از کشتن آن‌ ها، این جوانان را آماده‌ی انجام عملیات انتحاری می‌کنند و بعد از آن، در فرصت مناسب از آن‌ ها به عنوان بمب‌های متحرک استفاده می‌کنند. علاوه بر این، برخی از کشورهای عربی به طور مستقیم و غیرمستقیم سعی در تقویت و هدایت برخی از گروه‌های سلفی جهادی به سوی اهداف خود دارند. پایگاه عراقی نهرین هفته سوم جولای ۲۰۰۷ در جندی به نقل از منابع مطلع خود در امان، پایتخت اردن، ارتش اسلامی (یکی از گروه‌های نزدیک و همکار با سلفی) با سازمان اطلاعات یکی از کشورهای همسایه‌ی عراق خبر داد و از اختصاص بودجه‌ای هنگفت توسط شورای امنیت ملی این کشور بزرگ و متمول عربی برای سوق عملیات ارتش اسلامی به سوی تخریب جایگاه سیاسی و اجتماعی شیعیان در عراق و ترورشخصیت‌های شیعی در این کشور پرده برداشت.[۸۴] همان‌طور که اشاره شد، اکنون عراق به بستر تولید و حتی صدور تروریست در منطقه وجهان تبدیل شده است، که این مسأله به وضوح، ناشی از تنوع گروه‌های وهابی و سلفی فعال در عراق است.
    فعالیت وهابیون در عراق، حتی به پیش از زمان جنگ آمریکا علیه عراق در سال ۲۰۰۳م. بازمی‌گردد. براساس مدارک موجود، گروهی از جنگجویان وهابی تحت گروه ۱۰۰ به رهبری سرگرد محمد مکاوی معروف به سیف العدل در فوریه ۲۰۰۳م. به مناطق اطراف بغداد منتقل و در آن‌جا مستقر شدند. آن‌ ها مدتی بعد از سقوط بغداد با گروهی که ابومصعب الزرقاوی در عراق هدایت می‌کرد، مرتبط و فعالیت مشترکی را در منطقه‌ی سنی نشین جنوب بغداد انجام دادند. اما این تنها گروه سلفی جهادی نیست که در عراق دست به عملیات تروریستی و فعالیت‌های مسلحانه می‌زند، بلکه تعداد زیادی از گروه‌ها که از نظر فکری به سلفی – جهادی و القاعده نزدیک و شاید از نظر سازمانی به رهبران این گروه وابسته نبودند نیز در صحنه‌ی عراق پس از جنگ پدیدار شدند.[۸۵]
    وهابیت در فلسطین
    مردم فلسطین نیز مانند دیگر مسلمانان و بدون هیچ شائبه‌ی شرک و کفری، به قبر پیامبران و اولیای الهی احترام می‌گذارند و با اعتقاد به این‌که این بزرگواران، بندگان خالص خدا بوده و هر چه دارند از راه بندگی و تعبّد خداوند به دست آورده‌اند، آنان را واسطه‌ی اجابت دعاهایشان از طرف خداوند قرار می‌دهند. بنابراین، مردم فلسطین به وسوسه‌های وهابیت توجهی نداشته و این فرقه در بین مردم سنی مذهب فلسطین جایگاهی ندارد. شاید به همین دلیل است که جریان سلفیه کمترین تقابلی را با صهیونیسم از خود بروز نداده است. وهابی‌ها هیچ‌گونه تحرکی علیه رژیم اشغالگر قدس از خود نشان نمی‌دهند و مفتی‌های وهابی به هیچ عنوان فتوایی در جهت تحریم رژیم اشغالگر قدس و مبارزه با جنایات آن‌ ها و مسائلی از این قبیل صادر نمی‌کنند. حتی گروه‌های تندرو وهابی که القاعده در رأس آنهاست، تاکنون یک سنگ نیز به طرف رژیم صهیونیستی پرتاب نکرده یا بیانیه‌ای را در محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی و تهدید آن‌ ها به تلافی و مقابله به مثل صادر نکرده است. بلکه در بسیاری موارد، پرده‌ی نفاق از چهره‌ی برمی‌دارد و خود را برادر صهیونیسم می‌خواند؛ تاجایی که گوی سبقت را در دشمنی با شیعه از صهیونیسم‌ها می‌ربایند که از این دسته اقدامات می‌توان به فتوای وهابیون مبنی بر حمایت از رژیم اشغالگران قدس در جنگ با حزب‌ا… وحتی حماس اشاره کرد.[۸۶]
    پیوند میان اهداف وهابیت و صهیونیسم یهودی در مقابله با اسلام راستین و همتراز دانستن این دو خطر را برای جهان اسلام و ایران اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر انقلاب اسلامی به درستی تبیین کرده و در این باره بیان داشته‌اند که: «امروز آن دستی که آمریکا علیه وحدت تجهیز کرده عبارت از همین دست پلید وهابیت است. این را صریح به مردم بگویید، پرده‌پوشی نکنید از اول وهابیت را برای ضربه زدن به وحدت اسلام و ایجاد پایگاهی مثل اسرائیل در بین جامعه‌ی مسلمان‌ها آوردند؛ همچنان که اسرائیل را برای این‌که پایگاهی علیه اسلام درست کنند به وجود آوردند.[۸۷]
    وهابیت در اردن
    در سال ۱۳۴۳ هـ..ق. جمعی از پیروان فرقه‌ی وهابیت ناگهان به سرزمین اردن حمله بردند و مردم بی‌اطلاع و بی‌خبر ام العمد و همسایه‌ی آن هجوم آوردند و مردان و زنان بی‌گناه را کشتند و اموال آن‌ ها را غارت کردند. ولی طولی نکشید که با رانده شدن برخی و اسارت برخی دیگر از وهابیون، عقب نشستند. سپس اسیران وهابی به فرمان انگلیس آزاد شدند. و به پناهگاه‌هایشان رسانده شدند مجدداً در سال ۱۳۴۶ هـ..ق. وهابیان با سپاهی متشکل از سی هزار نفر به اردن حمله کرده و قتل و غارت و خون‌ریزی به راه انداختند تا این‌که با پایان یافتن جنگ‌ جهانی دوم و استقلال این کشور از قیمومت بریتانیا، وهابیونی که از سوی عربستان سعودی پشتیبانی می‌شدند به تبلیغ آیین خود در شهرهای مختلف اردن پرداختند و گروهی را نیز با تطمیع خریداری کردند. در حال حاضر، تعداد زیادی از طلاب اردنی، در کشورهای عرب در حوزه‌ی خلیج فارس سکونت داشته و مشغول فراگیری دستورات فرقه‌ی وهابیت و نحوه‌ی آموزش آن به هم میهنانشان هستند. چندی پیش نیز ناصرالدین آلبانی محدث اهل سنت و مروج مسلک وهابیت از دمشق به اردن منتقل شده و بساط تبلیغ را در این کشور پهن کرده است. متأسفانه علما و زعمای دینی اردن از منطق وهابیون آگاه نبوده و نمی‌توانند به صورت منطقی با آنان مواجه شوند. پیروان وهابیت در اردن، همچون وهابیون سایر کشورها، به دسته‌ ها و گروه‌های مختلفی تقسیم می‌شوند. رمضان الرواشده، روزنامه‌نگار اردنی، در نوشتاری که فروردین ۱۳۹۰ در نشریات و پایگاه‌های خبری گوناگون اردنی منتشر کرد، ضمن معرفی جریان وهابیت در اردن، به موضوع وهابیون افراطی در این کشور پرداخت و ازآنان به عنوان وهابیون زرقاء یاد کرده زرقاء، دومین شهر بزرگ اردن و زادگاه ابومصعب الزرقاوی، رهبر شبکه تروریستی القاعده شاخه‌ی عراق و ملقب به «امیر القاعده در کشور «بین النهرین»،محسوب می‌شود. زرقاوی در ۷ ژوئن سال ۲۰۰۶م. در هشت کیلومتری شمال شهر بعقوبه در شمال بغداد، به دست نیروهای آمریکایی کشته شد، ولی همفکران وی که ظاهر و اندیشه‌ای کاملاً شبیه وی دارند، در زادگاه او حضور داشته و روز به روز بر شمارشان افزوده می‌شود. قبیله‌ی وی نیز که بیش‌ترشان از وهابیون افراطی هستند، در همین شهر حضور فعالی دارند. زرقاوی و نزدیکان وی، هرچند در ظاهر هیچ‌گاه حمایت آشکار خود از صدام حسین، دیکتاتور معدوم عراق و رژیم بعث سابق این کشور را اعلام نکردند. ولی همواره همسو با سیاست‌های آنان حرکت کرده‌اند. اما آنچه امروز جلب توجه می‌کند قرار گرفتن وهابیون اردنی در برابر دولت عبدالله دوم است؛ همان وهابیونی که بارها از سوی کشورهای منطقه، نکوهش و از دولت اردن خواسته شده بود، با آن‌ ها برخورد جدی شود؛ ولی امان از این عمل طفره رفته و با آن‌ ها مماشات می‌کرد و گویی، چندان هم از وجود گروهی افراطی- که می‌تواند بعضاً در نقش گروه فشار علیه دیگر کشورهای منطقه عمل کند- ناخرسند نبود.[۸۸] گروه‌های وهابی اردن و به‌ویژه شاخه‌های افراطی آن همچون وهابیون زرقاء، در طول بحران سوریه همواره درصد تشنج آفرینی در این کشور همسایه برآمده‌اند. طی این مدت، گزارش‌هایی فراوانی حاکی بر آموزش هزاران تکفیری لیبیایی در اردن برای ورود به سوریه و جنگ در داخل آن کشور وجود داشت. محمد الشلبی از مسئولان جنبش‌ جهادی سلفی اردن، فروردین ماه ۱۳۹۰ در مصاحبه با روزنامه‌ی القدس فاش ساخته بود که این جنبش با قاچاق تسلیحات به سوریه، سعی می‌کرد تا اوضاع در این کشور همچنان متشنج بماند و تلاش‌ها برای توقف خشونت در این کشور به شکست بینجامد. به گفته‌ی وی، نیروهای امنیتی اردن اخیراً تعدادی از اعضای این جنبش را که در تلاش بودند تا به داخل سوریه نفوذ کرده و دست به انجام عملیات تروریستی در این کشور بزنند را در نزدیکی مرز میان اردن و سوریه دستگیر کرده‌اند.[۸۹]
    وهابیت در آسیای مرکزی
    با این‌که بیش از دو دهه از استقلال کشورهای آسیای مرکزی از شوری سابق می‌گذرد، مشکلات و ساختارهای اقتصادی، ناکافی بودن اطلاعات مسلمانان این مناطق از اسلام اصیل و تبلیغات مؤثر و هدایت شده‌ی وهابیت توانسته است نفوذ خود را در این مناطق گسترش دهد این امر به ویژه در کشورهایی مانند ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان قابل لمس بوده و روند رو به گسترش وهابیت، نگرانی مقامات دولتی و مذهبی این کشورها را باعث شده است. این روند می‌تواند پیامدهای جدّی برای این کشورها به وجود آورد. این روند می‌تواند پیامدهای جدّی برای این کشورها داشته باشد؛ به ویژه این‌که برخی از مناطق همانند دره‌ی فرغانه که مشترک میان چند کشور این منطقه است؛ با افزایش گرایش‌های بنیادگرا مواجه است. علاوه بر آن، ضعف‌های امنیتی این کشور در مرز با افغانستان موجب انتقال سریع بنیادگرایان سلفی از این کشور به سایر جمهوری‌های منطقه می‌شود. در واقع در منطقه آسیای مرکزی، وهابی‌گری اغلب از طریق مرزهای افغانستان و پاکستان به بخش‌هایی از ازبکستان، تاجیکستان و حتی قرقیزستان راه یافت؛ تا جایی که در مجموعه‌ی القاعده و طالبان، هسته‌ای مستقل به نام اتباع ازبک و آسیای مرکزی شکل گرفت و نام افرادی تکفیری مثل طاهر یولداش –هم‌سنگر بن‌لادن- بر زبان‌ها افتاد. سعودی‌ها و وهابیون در این منطقه، سرمایه‌گذاری خویش را حول چند محور متمرکز کرده‌اند که مهم‌ترین آن‌ ها عبارت‌اند از فعالیت‌های تبلیغی در مساجد و مراکز دینی؛ فعالیت در حوزه‌ی توزیع و فروش کتاب و انواع منشورات در قالب تأسیس کتاب‌فروشی وحتی عرضه‌ی لوازم التحریر؛ جذب و تربیت طلاب علوم دینی؛ اعطای بورس تحصیلی در دانشگاه‌های عربستان و برخی دیگر از کشورهای عربی؛ دایر کردن کلاس‌های آموزش قرآن و عقاید در نقاط مختلف و ترویج متون وهابیت؛ حضور فعال در سطح دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی با اشکال مختلف؛ راه‌اندازی مراکز فروش و تجارت کالا با گرایش تبلیغی؛ ورود در برخی مشاغل خدماتی، امدادی و مؤسسات خیریه با رویکرد ترویج و تبلیغ وهابیت. در این میان، فعالیت‌های مذهبی و تبلیغی در سطح مساجد و اماکن دینی از اهتمام بیش‌تری برخوردار است. برخی شواهد نیز حاکی از آن است که بعد از سرکوب شدید القاعده در نواحی مرزی پاکستان و ناامن شدن این منطقه برای حیات افراطیون وهابی و تکفیری، این گروه‌ها بیش‌تر به سمت آسیای مرکزی و قفقاز علاقه نشان داده و برای کسب پایگاه جدید در این حوزه تلاش می‌کنند. بنابراین، خشونت، یکی از مشخصه‌ های اصلی و بارز جنبش‌هایی وهابی در کشورهای آسیای مرکزی محسوب می‌شود؛ (به طوری که وهابی‌ها در این جمهوری‌ها که اغلب به صورت زیرزمینی و مسلحانه است، عمل می‌کنند. در این جمهوری‌ها اغلب بصورت زیرزمینی و مسلحانه عمل می‌کنند. آن‌ ها پس از تشکیل دولت متحجر طالبان در افغانستان تلاش زیادی را برای تغییر اوضاع سیاسی این جمهوری‌ها به نفع خویش انجام دادند. و در این باره، چندین هسته‌ی تشکیلاتی برای براندازی حکومت‌ها ایجاد کردند، اما اغلب آن‌ ها به شدت از سوی دولت‌های این منطقه سرکوب شدند.
    بسیاری نویسندگان که در مورد علل پیدایش وهابیت در جمهوری‌های آسیای مرکزی و قفقاز تحقیق می‌کنند، به نقش عربستان در حمایت و تأمین بودجه‌ی جنبش‌های وهابی اشاره می‌کنند. در ابتدای تشکیل این جهموری‌ها، هزینه تعمیر و احداث مساجد، آموزش ابتدایی اسلامی، اعزام دانشجویان به دانشکده‌های مذهبی خارجی، انتشار کتب اسلامی آموزش زبان عربی و اعزام مسلمانان برای انجام مراسم حج، توسط عربستان تأمین می‌شد، به همین دلیل برخی نویسندگان مدعی هستند که جنبش‌ وهابیت در این منطقه تنها با کمک‌های عربستان شکل گرفته و پایدار مانده است.[۹۰]
    وهابیت در شبه جزیره‌ی بالکان
    به دنبال فروپاشی نظام‌های کمونیستی در بالکان در اواخر دهه ۱۹۸۰م. و اوایل دهه ۱۹۹۰م.، مسلمانان این منطقه به دنبال احیای اسلام و معنویت بوده‌اند. این در حالی است که وهابیون تلاش کرده‌اند با بهره گرفتن از نابسامانی‌های سیاسی و امنیتی موجود و مشکلات شدید اقتصادی در بالکان، اندیشه‌های خود را در منطقه ترویج کنند که با توجه به بهره‌گیری گروه‌هایی همچون طالبان و القاعده از آموزه‌های وهابیت، نگرانی‌ها از رشد وهابیون در بالکان با اهمیت تلقی می‌شود. وهابیت برای اولین بار توسط رزمندگانی که در سال‌های ۱۹۹۲-۱۹۹۵م. برای کمک به مسلمانان بوسنی در جنگ به این منطقه آمده بودند، وارد این قلمرو شدند؛ موضوعی که بعدها به ایجاد تنش‌های جدیدی در شبه جزیره‌ی بالکان انجامید؛ چرا که به رغم همبستگی دوران جنگ و اعتقاد به اسلام سنی، تفاوت‌های عمیق میان مسلمانان بوسنی و هرزگوین وهواداران تفاسیر خشن‌تر از اسلام به سرعت پدیدار شد. پس از امضای توافقنامه نهایی «پیمان صلح دیتون» در ۱۴ دسامبر ۱۹۹۵م. و توقف جنگ سه ساله‌ی داخلی بین قومیتی، بسیاری از مجاهدین وهابی به «بوچینجا»، دهکده‌ای دوردست در شمال شرقی بوسنی (به فاصله‌ی ۳۱ مایل از غرب «توزلا»، سومین شهر بزرگ بوسنی» رفتند؛ مکانی که به عنوان کانون اصلی وهابی‌گری در بوسنی شناخته می‌شود. از میان بازدیدکنندگان این دهکده می‌توان از ایمن الظواهری (یعنی نفر دوم القاعده) نام برد. در همان ابتدا، مقامات محلی و نیروهای سازمان ملل، حضور مجاهدین در این محل را گزارش دادند، ولی نه تنها برای اخراج آنان هیچ تلاشی نشد، بلکه بعضی از آنان عنوان شهروندی بوسنی را نیز دریافت کردند. زمانی که دولت بوسنی در جولای سال ۲۰۰۰م. به اخراج آنان اقدام کرد، مجاهدین ایست‌های بازرسی برپا کردند و کشمکش‌های متعاقب آن به بازداشت ۱۹ تن انجامید. ولی در پی حملات یازده سپتامبر اوضاع کاملاً تغییر یافت. تهدید افراط‌گرایان به حدّی افزایش یافت که سفارت خانه‌های ایالات متحده، انگلستان و هلند در بوسنی موقتاً تعطیل شدند. از سوی دیگر، با افزایش فشارهای جامعه‌ی بین‌الملل تعدادی از مبارزان خارجی داوطلبانه بوسنی را ترک کردند. در سال ۲۰۰۲م. نیز پس از چند حادثه از جمله تیراندازی و درگیری‌های فیزیکی، مردم محلی، مجاهدین را وادار به ترک بوجینچا کردند؛ ولی با وجود این، گفته می‌شود که هنوز تعدادی از آنان در مناطق دور افتاده باقی مانده‌اند. با این حال، فقط افرط‌گرایان اسلامی نبودند که تلاش داشتند ماهیت اسلام بوسنی را عوض کنند، بلکه نقش بعضی از کشورهای اسلامی و به‌ویژه عربستان سعودی را نیز نباید در این میان نادیده گرفت. براین اساس، هرچند مسلمانان بوسنی از رسوخ وهابیت در بوسنی به شدّت نگران‌اند، اما دلارهای سعودی واقعیتی است که توانسته تا اندازه‌ای این فرقه را در کشور اروپایی مسلمان نشین بوسنی و هرزگوین تقویت کند. در حال حاضر نیز کسی تعداد دقیق پیروان وهابیت در بوسنی و هرزگوین را نمی‌داند. در سال ۲۰۰۲م. یک مرد ۲۶ ساله‌ که در رسانه‌های محلی خود را طرفدار وهابیت معرفی کرده بود، سه عضو یک خانواده کروات مسیحی را در کریسمس آن سال کشت و عنوان کرد که از دستورهای مذهبی فرقه‌ی خود پیروی کرده است. سال ۲۰۰۶م. نیز یک وهابی جوان، به خاطر این‌که مادرش برای نماز صبح برنخاسته، او را کشت. بر طبق یک نظر سنجی، ۷۰ درصد مسلمانان بوسنی، مخالف وهابیت هستند؛ در حالی که ۱۳ درصد به شدت از آن حمایت می‌کنند و تنها ۳ درصد خود را وهابی می‌دانند. «عدنان سیلاژ» استاد درس ادیان تطبیقی در دانشکده‌ی مطالعات اسلامی دانشگاه سارایوو معتقد است که وهابیت به شدّت والدین و فرزندان پیشوایان دینی و مجتهدین، اساتید و دانشجویان و همسایگان را از هم جدا کرده است «جاسمین مردان» از مخالفان وهابیت و نویسنده‌ی کتاب در مورد ایدئولوژی و تاریخ وهابیسم نیز اغلب پیروان وهابیت در بوسنی را افرادی جوان و غیر تحصیل کرده می‌داند. مردان که خود در اواخر دهه ۱۹۹۰ به این شاخه گرویده و سپس از آن جدا شده است، می‌گوید: «بسیاری از نظامیان مسلمان که حملات نظامی را علیه اهداف غربی سازمان‌یافته و انجام می‌دهند، پرورش یافته‌ی وهابیت هستند».
    در مقدونیه نیز اکنون وجود دارد که فعالیت گروه‌های وهابی که خود را جزء گروه‌های اسلامی قلمداد می‌کنند، به موقعیت مسلمانان این کشور که همواره در عرصه‌های اجتماعی سیاسی و فرهنگی جامعه نقش مثبتی ایفا کرده‌اند، لطمه بزند. حدود یک چهارم از جمعیت بیش از ۲ میلیون نفر مقدونیه را مسلمانان تشکیل می‌دهند. مسلمانان مقدونیه، آلبانیایی تبار هستند و به هویت دینی خود افتخار می‌کنند. مسلمانان مقدونیه مانند دیگر مسلمانان منطقه بالکان، هویت دینی خود را در شرایط سخت تاریخی، به ویژه در دوران سلطه‌ی کمونیسم بر منطقه حفظ کرده‌اند. مسلمانان مقدونیه در منطقه بالکان خواهان آن هستند که از رشد گروه‌های وهابی جلوگیری به عمل آید. جامعه اسلامی دینی مقدونیه همچنین خواستار انحلال گروه‌های وهابی در حالی که اعلام شده که سازمان امنیت مقدونیه، اخیراً از کشف یک شبکه‌ی وهابی در این کشور خبر داده است. گفته می‌شود این شبکه جهت مقابله با گروه‌های اسلامی معتدل در منطقه‌ی بالکان فعالیت می‌کند. براساس گزارش سازمان امنیت مقدونیه، این شبکه که جهت تبلیغ و گسترش عقاید افراطی وهابیت و برانگیختن اختلاف میان مسلمانان در مساجد و مراکز اسلامی منطقه‌ی بالکان تلاش می‌کند، فعالیت‌های گسترده‌ای را جهت آموزش‌های تروریستی نیز ترتیب داده است. در مقدونیه نیز همچون بوسنی و هرزگوین، ردّ پای دولت عربستان سعودی در حمایت از افراطیون وهابی که کاملاً آشکار است. آن‌گونه که روزنامه‌ی تایمز گزارش داده است، چندی پیش، مقامات کشور مقدونیه اعلام کردند که عربستان سعودی تحت عنوان تقویت جمعیت‌های اسلامی و به بهانه‌ی مقابله با غرب، سالانه میلیون‌ها دلار در راستای تبلیغ وهابیت تکفیری هزینه می‌کند. به گفته‌ی منابع دولتی مقدونیه، وهابیون علاوه بر پرداخت حقوق ماهیانه به پیروان خود در ساخت ده‌ها مسجد و مرکز اسلامی وابسته به وهابیون سرمایه‌گذاری کرده‌اند.
    روزنامه‌ی تایمز همچنین در گزارش خود آورده است که اسنادی کشف شده که نشان می‌دهد بسیاری از جمعیت‌های خیریه اسلامی وابسته‌ی به عربستان سعودی در منطقه‌ی بالکان به نشر افراط‌گرایی و پول‌شویی سازمان‌های تروریستی اقدام می‌کنند. مقامات دولت مقدونیه تأکید کرده‌اند که در دهه گذشته، صدها میلیون شیلینگ برای وهابیون این کشور هزینه شده است که بیش‌تر آن توسط عربستان سعودی در قسمت‌های تبلیغی صرف شده است. آنان عقیده دارند که عربستان سعودی صادر کردن ایدئولوژی خود را در رأس کار خود قرار داده است. با وجود این، وهابیت از مقبولیت چندانی در میان مسلمانان مقدونیه برخوردار نیستند. سلیمان رجب، رهبر اقلیت مسلمان مقدونیه در این باره گفته است که آموزه‌های وهابیت که از سوی روحانیون وابسته به عربستان سعودی تبلیغ می‌شود، با آموزه‌های اسلام راستین تفاوت بسیار دارد.[۹۱]
    وهابیت در آفریقا
    سید محمد سنوسی در سال ۱۲۲۰هـ.ق. در یک خانواده‌ای اصیل و منسوب به خاندان حضرت محمد و در شهر «مستغانم» الجزایر متولد شد. از کودکی به کسب علم علاقه‌مند بود. علوم دینی را در دانشگاه «قرویین» در شهر فاس «ثانی الازهر» محسوب می‌شود، فرا گرفت. بعد از آموزش علوم دینی به سیاحت و تبلیغ در آفریقای شمالی پرداخت. در سفری به بیت‌الله الحرام مدتی را در مکه ماند و تعالیم مذهبی وهابی را از استادان این مذهب فرا گرفت. در سال ۱۸۴۳م. به شمال آفریقا رفت و در لیبی اقامت گزید. در آن زمان طرابلس در لیبی زیر نظر عثمانی‌ها بود. عثمانی‌ها از وجود سید محمد سنوسی که روز به روز مردم را بیش‌تر به خود جذب می‌کرد، به وحشت افتادند و روابط سید محمد سنوسی و عثمانی‌ها به تیرگی گرایید. سید محمد به جغبوب در جنوب صحرای لیبی رفت و در سال ۱۸۹۵م. از دنیا رفت و پسرش، جانشینش شد. این در حالی بود که عقاید سید محمد، تا حد زیادی قسمت مهمی از آفریقای شمالی را در بر گرفته بود.
    روش تبلیغی سید محمد به این صورت بود که ابتدا با «سید احمد بن ادریس فاسی» شیخ قادریه، هم‌پیمان شد و بعد از مرگ فاسی در سال ۱۸۵۵ مرکز فعالیت خود را در جغبوب قرار داد. این شهر به یکی از بزرگ‌ترین مدرسه‌های مبشران اسلام در مرکز آفریقا مبدل شد. شاید به واسطه‌ی سنوسی‌ها بود که نواحی دریاچه چاد، مرکز عمومی اسلام در مرکز آفریقا شد. در آن زمان، تعداد پیروان سنوسی چهل میلیون نفر تخمین زده شد. سنوسی‌ها با این‌که به احتمالی، جزو طرفداران فرقه‌ی وهابی هستند، فرقه‌ای از دراویش نیز محسوب می‌شوند. سنوسیان در هر نقطه، به رسم دراویش، زاویه‌ای می‌ساختند و در آن‌ ها به خواندن نماز جماعت و قرائت قرآن و نیز رتق و فتق امور پیروان خود می‌پرداختند.
    روش سنوسی‌ها در نشر اسلام در میان قبایل آفریقایی به این صورت بود که بردگان خردسال سیاه را می‌خریدند و آن‌ ها را در جغبوب و نقاط دیگر تربیت می‌کردند و چون به حد شرعی می‌رسیدند، در حالی که به قدر کافی علوم دینی به روش سنوسی‌ها را فرا گرفته بودند، آزادشان می‌کردند تا میان هم‌نژادیان خود بروند و آن‌ ها را هدایت کنند. هر سال صدها تن از این مبلغان در تمام آفریقا، از سواحل سومالی در شرق آفریقا گرفته تا سواحل سنگال در غرب، برای تبلیغ عازم می‌شدند.
    به روشنی و قاطعیت نمی‌توان گفت که سید محمد سنوسی ناشر مذهب وهابیت بود. زیرا ظاهراً خود وی طریقه‌ی مخصوص به خود داشت و نباید او را جزو مبلغان وهابیت به حساب آورد. البته باید متذکر شد که مقصود اصلی سید محمد سنوسی رهایی دین اسلام را از شر نفوذ اجانب بود.
    وهابیت در اروپا
    تلاش‌های وهابیت و تبلیغ این فرقه در اروپا از بیست سال پیش آغاز شده است. سرمایه‌گذاری ۷۵ میلیارد پوندی عربستان برای تبلیغ وهابیت در مدارس، مساجد و مؤسسات دینی انجام شده و مبلغانی هم به آن مراکز ارسال می‌شود. وهابیان در ده‌ها نقطه‌ی اروپا از جمله در اطراف سوئیس، مرکز دارند و هر سال میلیاردها دلار هزینه می‌کنند. پرورش مبلغ وهابی در اروپا نیز انجام می‌شود و از دانشجویان وهابی که در اروپا تحصیل می‌کنند، دعوت می‌شود تا در کلاس‌ها شرکت کنند. آن‌ ها هیأتی به نام «هیأت افتاء، ارشاد و امور علمی» دارند. اما روزنامه‌ی فاکس آنگزیگو در واکنش به تأسیس مراکز سعودی نوشت: «عربستان با این کارنامه‌ی ضد حقوق بشیری، چگونه می‌تواند وهابیت را در اروپا گسترش دهد؟» در کل، اروپایی‌ها نگران اقدامات تروریستی و انتحاری وهابیان هستند. آنان بر برخی مساجد و مراکز تجمع مسلمانان، کنترل شدید دارند. طبق آمار وهابیان، تنها در کشور ایتالیا در طی یک دهه، پانصد هزار مسیحی، یهودی، بودایی و… به مسلک وهابیت درآمده‌اند. همچنین آنان مدعی هستند که در یک دهه در آمریکای لاتین، ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر از ادیان دیگرا را وهابی کرده‌اند.[۹۲]
    اندیشه‌های وهابی‌گری و سلفی‌گری با شیوه‌هایی پیوندین رواج می‌یابد که همه‌ی آن‌ ها برنامه‌ریزی شده است. به ویژه آن‌که طرف دیگر این پیوند، یعنی مذاهب سه‌گانه‌ی معتزله، اشاعره و صوفیه، از این جنبش غافل هستند و برای رویارویی با آن و سرکوب این حرکت، هیچ طرح و برنامه‌ای آماده نکرده‌اند تا آن‌جا که اینک مردمان از آن رنج می‌کشند که مپرس. از این رو اهل حق باید برای سرکوب این اندیشه، با نهادن برنامه‌ها و یاری جستن از کارشناسان و متخصصان آگاه در این زمینه برای اجرا، پشت به پشت هم دهند.
    فصل سوم
    باورهای وهابیت
    گفتار اول: میزان در توحید و شرک
    توحید، اساس دعوت رسولان الهی
    بی‌شک دعوت انبیاء، توحید و نفی شرک و بت پرستی بوده است. قرآن کریم نیز این هدف را برنامه‌ی اصلی انبیای الهی معرفی می کند و می‌فرماید: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کلِّ أُمَّهٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ»[۹۳] (هر آینه، در هر امتی، پیامبری فرستادیم تا آنان را به عبادت خدا دعوت نیامند.)
    دعوت به توحید، هدف اساسی بعثت پیامبر اسلام بوده است. پیامبر در حدیثی می‌فرمایند: «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّی یَشْهَدُوا أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَیُقِیمُوا الصَّلاهَ وَیُؤْتُوا الزَّکَاهَ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ عَصَمُوا مِنِّی دِمَاءَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ إلا بِحَقِّ الإسْلامِ وَحِسَابُهُمْ عَلَی اللَّهِ»[۹۴] (من مأمور شدم که با مردم بجنگم تا شهادت به وحدانیت خدا و رسالت محمد دهند و نماز برپادارند و زکات بپردازند و هرگاه چنین کنند، حقوق و اموالشان محفوظ است جز به حق اسلام و حسابشان با خداوند است.)
    مورد نزاع و بحث با وهابیان، آن است که چه عملی شرک و چه عملی نشانه‌ی توحید است؟ در این گفتار اثبات خواهیم کرد مصادیقی که وهابیان، شرک می‌دانند، نه تنها شرک نبوده، بلکه در راستای توحید است.
    برخی مصادیق شرک از دیدگاه بن باز مفتی اعظم وهابیت
    ۱٫ شیخ عبدالعزیز بن باز می‌گوید:
    «دعا از مصادیق عبادت است، هر کس در هر بقعه‌ای از بقعه‌های زمین بگوید: یا رسول الله، یا نبی الله، یا محمد به فریاد من برس، مرا دریاب، مرا شفا بده، امتت را یاری کن، بیماران را شفا بده، گمراهان را هدایت فرما، یا امثال این‌ها، با گفتن این جمله‌ها، برای خدا شریک در عبادت قرار داده و در حقیقت، پیامبر را عبادت نموده است…»[۹۵]
    ۲٫ وی در جای دیگر می‌گوید:
    «بی شک، کسانی که به پیامبر یا غیر او از اولیا و انبیا و ملائکه یا جن، پناه می‌برند، معتقدند که آنان دعایشان را شنیده و حاجاتشان را برآورده می‌کنند. این اعتقادها، انواعی از «شرک اکبر» است؛ زیرا علم غیب را غیر از خدا، کسی دیگر نمی‌داند. دلیل دیگر این که تصرفات و اعمال اموات در دنیا، با مرگ منقطع شده است، خواه پیامبر باشد یا غیر پیامبر و ملائکه و جن نیز از ما غایب و به شؤون خود مشغول‌اند.»[۹۶]
    ۳٫ همو می‌گوید:
    «آن‌چه در کنار قبور از انواع شرک انجام می‌گیرد، قابل توجه است. از جمله صدا زدن صاحبان قبر، استغاثه به آنان، طلب شفای مریض، طلب نصرت بر اعداء و امثال این‌ها، همه از انواع شرک اکبر است که اهل جاهلیت به آن عمل می‌کردند.»[۹۷]
    ۴٫ وی در جای دیگر می‌گوید: «ذبح برای غیر خدا، منکری عظیم و شرک اکبر است؛ خواه برای پیامبر باشد یا ولی یا ستاره یا بت یا غیر این‌ها…»[۹۸]
    ۵٫ بن باز در جای دیگری می‌گوید:
    «در نماز، اقتدا به مشرکان، جایز نیست، که از جمله‌ی آنان، کسانی‌اند که به غیر از خدا استغاثه می‌کنند و از او مدد می‌خواهند؛ زیرا استغاثه به غیر از خدا، از اموات و بت‌ها و جن و غیر این‌ها، از انواع شرک به خداست….»[۹۹]
    ۶٫ وی در جایی دیگر می‌گوید: «قسم به کعبه، یا غیر کعبه از مخلوقات، جایز نیست.»[۱۰۰]
    ۷٫ او می‌گوید: «صدا زدن مُرده و استغاثه به او و طلب مدد از وی، همگی از مصادیق شرک اکبر است، آنان همانند عبادت بت‌ها در زمان پیامبر از قبیل: لات، عزّی و… هستند»[۱۰۱]
    ظاهراً وهابیان تنها خود را موحد خالص می‌دانند و معتقدند بقیه، مشرک‌اند که خون، ذریه و اموالشان احترام ندارد و خانه‌هایشان نیز خانه‌ی جنگ و شرک است.
    عمر عبدالسلام -نویسنده‌ی سنی مذهب- می‌گوید:
    «در سفری که در جوانی به مکه مکرمه برای ادای فریضه‌ی حج به سال ۱۳۹۵هـ.ق. داشتم، در مینه منوره کنار قبر پیامبر اکرم با صحنه‌ی بسیار عجیبی روبه‌رو شدم. دیدم که وهابیان با انواع اهانت‌ها با مسلمین برخورد می‌کنند و مسلمانان را که میهمان خدا و رسولند، با انواع فحش و دشنام از کنار قبر رسول خدا دور می‌سازند. هرگاه زائر، قصد اظهار محبت به حضرت و نزدیک شدن به ضریح رسول خدا و بوسیدن آن را داشت، او را با جمله‌ی «ابتعدوا أیها المشرکون» از ضریح دور می‌ساختند. از این کردار، بسیار ناراحت شدم و بعد از مراجعه به تاریخ دیدم که این اعمال، نشأت گرفته از افکار بزرگان وهابیان از قبیل ابن تیمیه و دیگران است…»[۱۰۲]
    مراحل توحید
    توحید در لغت: چیزی را یکتا و منحصر به خود دانستن و هنگامی که بر خداوند اطلاق می‌گردد، به معنای اعتقاد به وحدانیت و یکی بودن اوست.
    مراحل توحید عبارتند از:
    ۱٫ توحید در الوهیت
    ۲٫ توحید در خالقیت
    ۳٫ توحید در ربوبیت
    ۴ توحید در عبادت
    ۱) توحید در الوهیت
    یعنی تنها موجود مستحق عبادت که دارای همه‌ی صفات کمال و جمال بالاستقلال بوده، خداوند متعال است. «قُل هُوَ اللهُ أَحَدٌ».[۱۰۳]
    ۲) توحید در خالقیت
    یعنی تنها خالق مستقل در عالم، یکی است و هر کس غیر از او، در خالقیتش محتاج به اذن و مشیت اوست و کسی بدون اراده‌ی او کاری انجام نمی‌دهد. ولی این اراده و مشیت الهی با اختیار بنده ناسازگاری ندارد، زیرا اراده‌ی الهی بر این تعلق گرفته که بندگان با اراده و اختیار خود اعمالشان را انجام دهند. «قُلِ اللهُ خالِقُ کُلِّ شَیءٍ»[۱۰۴]
    ۳) توحید در ربوبیت
    یعنی تربیت‌کننده و مدبر بر شؤون عالم و خلقت اشیاء و هدایت‌کننده‌ی آن‌ ها به سوی اهدافشان به صورت مستقل، خداوند متعال است و هر کس دیگری که شأنی از شؤون تدبیر را دارد، به اذن و اراده و مشیت الهی است. «اَلحَمدُ لِلهِ رَبِّ العالَمینَ»[۱۰۵]
    این منافات ندارد که برخی افراد، امثال ملائکه، تدبیر برخی از امور را از جانب خداوند به دست گرفته باشند؛ همان‌گونه که خداوند درباره‌ی آنان می‌فرماید: «فَالمُدَبِّراتِ أَمراً»[۱۰۶]
    ۴) توحید در عبادت

     

    جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

     

    موضوعات: بدون موضوع
    [چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:47:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      شناخت اثربخشی آموزش های ضمن خدمت کارکنان فرماندهی انتظامی استان مازندران- قسمت ۷ ...

    تبصره ـ نیروی انتظامی موظف است ترتیبی اتخاذ نماید که کارکنان واجد شرایط بتوانند به موقع برای طی دوره‌های مندرج در این قانون اعزام شوند. در موارد استثنائی و نیازهای سازمانی با تصویب فرمانده نیروی انتظامی فقط برای یک دوره اعزام کارکنان به تعویق می‌افتد.
    ماده ۶۵ ـ نیروی انتظامی می‌تواند بخشی از نیازهای تخصصی خود را با هماهنگی وزارتخانه‌های علوم‌ ، تحقیقات و فناوری و بهداشت‌ ، درمان و آموزش پزشکی ازطریق اخذ سهمیه و یا استخدام دانشجو از دانشگاه ها و مؤسسات آموزشی خارج از نیروی انتظامی تأمین نماید.
    تبصره ۱ ـ نیروی انتظامی موظف است همه ساله نیازمندیهای تخصصی و تحصیلی خود را اعلام کند تا کارکنان بتوانند درصورت تمایل در رشته‌های مزبور تحصیل نمایند.
    تبصره ۲ ـ نیروی انتظامی هزینه تحصیلی کارکنانی را که در رشته‌های مورد نیاز در دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی تحصیل می‌کنند پرداخت می کند.
    ماده ۶۶ ـ نیروی انتظامی می‌تواند به منظور مبادله علوم و تجربیات تخصصی در امور انتظامی و در قالب سیاستهای کلی کشور نسبت به اعزام کارکنان خود به سایر کشورها و قبول افراد نیروهای انتظامی آنها جهت طی دوره‌های آموزشی مبادرت نماید.
    ماده ۶۷ ـ نیروی انتظامی می‌تواند تجربیات مدون و نتایج تحقیقات علمی مرتبط و مورد نیاز خدمتی کارکنان را که ممتاز شناخته می‌شوند به عنوان بخشی از آموزشهای تخصصی تکمیلی طول خدمت پذیرفته و برای آنها گواهی کفایت آموزش صادر نماید.
    تبصره ـ اجرای این ماده طبق دستورالعملی خواهد بود که به تصویب فرمانده نیروی انتظامی می‌رسد.
    ماده ۶۸ ـ نیروی انتظامی می‌تواند به منظور ارتقا تحصیلی کارکنان خود با بهره گرفتن از امکانات آموزش از راه دور نسبت به برگزاری تمام یا قسمتی از دوره‌های آموزشی موضوع ماده (۳۳) این قانون با هماهنگی وزارتخانه‌های ذی‌ربط اقدام نماید.
    ماده ۶۹ ـ تغییر رسته خدمتی کارکنان نیروی انتظامی در طول خدمت براساس ضوابط و رعایت ماده (۲۸) این قانون مستلزم طی نمودن دوره‌های تخصصی مورد نیاز و یا قبولی در آزمون‌های مربوط به رسته جدید می‌باشد.
    ۲-۲-۴-۷ روش های آموزشی ناجا:
    در ناجا آموزش ها به روش های مختلفی به کارکنان ارائه می شود،از جمله : آموزش حضوری ، آموزش استاد – شاگردی ، آموزش الکترونیکی ( مجازی ) ، آموزش مکاتبه ای ، تطبیق انجام تحقیقات علمی ، تطبیق تجربیات مدون خدمتی ، تیم آموزش.( املایی، علی ، ۱۳۸۰)
    آموزش های حضوری :
    این روش آموزشی با حضور استادان و فراگیران و به صورت رودررو در مجتمع های آموزشی استان ها و یگان ها انجام می شود . حدنصاب شرکت فراگیران در کلاس های درون سازمانی ۲۵ تا ۳۰ نفر می باشد. که یگانها پس از کسب مجوز اجرای دوره ها بر اساس کتاب آموزش های تخصصی _ تکمیلی سالیانه یا بر اساس نیاز سنجی انجام شده در دوره های آموزشی تخصصی کوتاه مدت اقدام به برگزاری آن می کنند. در این روش آموزشی فراگیران در تمامی کلاس های پیش بینی شده در برنامه های تفصیلی حضور یافته و آزمون آنان نیز به صورت حضوری برگزار می گردد و در پایان ، گواهینامه آموزشی صادر خواهد شد.
    در برخی تخصصها و موارد خاص مرتبط با ناجا ، فراگیران می توانند در دوره های آموزشی مؤسسات برون سازمانی مورد تأیید ناجا شرکت کرده ، در پایان دوره ،گواهینامه قبولی را دریافت کنند که در صورت صحت آن مورد قبول ناجا واقع می شود. ( همان)
    آموزش به روش استاد – شاگردی ( چهره به چهره ):
    به گونه ای از روش ها و شیوه های آموزشی گفته می شود که در آن استاد ( آموزش دهنده ) به شکل رودررو و نفر به نفر از نزدیک مطالب آموزشی را به یادگیرنده ( فراگیر ) منتقل می نماید . این روش که یکی از قدیمی ترین روش های آموزش ضمن خدمت می باشد، در صنایعی مانند مانند فلزکاری، نجاری ، لوله کشی ، جوشکاری ، و… فراوان انجام می شود و بطور معمول افرادی که می خواهند حرفه ای را بیاموزند ، بیش از آنکه در این مشاغل پذیرفته شونداین نوع آموزش را باید بگذرانند. البته بعضی از کارآموزان به دلیل ویژگی های فردی از قدرت یادگیری مطلوب تری نیز برخوردارند و برخی ممکن است کندتر یادبگیرند.
    نکته قابل توجه در این نوع آموزش ، به روز نگه داشتن مواد آموزشی در رابطه با شغل می باشد.
    آموزش الکترونیکی( مجازی ) :
    به گونه ای از روش های آموزش از راه دور اطلاق می شود که با بهره گرفتن از فناوری آموزشی « اینترنت ، انترانت و سی دی های آموزشی » اجرا می شود.
    در زمان کنونی بیشتر برنامه های آموزشی با بهره گرفتن از شبکه اینترنت به اجرا در می آید. در این نوع آموزش ، فرد با بهره گرفتن از پست الکترونیکی ، دروس ارسال شده را دریافت می کند و تکلیفی را که مربی خواسته انجام می دهد و از طریق نشانی الکترونیکی به مربی ارسال می کند. افرادی که از طریق اینترنت در آموزش شرکت می کنننه تنها بوسیله پست الکترونیکی مطالب را برای دانشجو و یا کارآموز
    می فرستند، بلکه براساس تکالیفی که مربی تعیین می کند ممکن است به صورت گروهی با دیگر کارآموزان به بحث بپردازدو ضمن آموزش گروهی ، با افراد جددیدی نیز آشنا شوند.
    آموزش مکاتبه ای:
    به گونه ای از روش های آموزشی اطلاق می شود که فراگیران بدون حضور دائمی در کلاس ، با دریافت منابع آموزشی و کسب آمادگی در آزمون مربوطه شرکت می کنند و در صورت موفقیت ، از امتیاز لازم برخوردار می شوند.
    امروزه بعضی از شرکت ها آموزش از راه دور را با استفاده موفقیت آمیز از تلفن امکان پذیر ساخته اند.این نوع شرکت ها با یک برنامه ریزی مشخص ، مطالب درسی و راهنمایی ارائه خدمات را به مشتری را به کارکنان آموزش می دهندو هرگاه تغییراتی در برنامه ایجاد شود از طریق تلفن آنها را توجیه می نمایند و سپس در سال چند بار با توجه به سیاست ها و برنامه های شرکت ، از طریق تلفن در مورد فعالیت ها افراد را مورد آزمون قرار می دهند . در ناجا با واگذاری منابع درسی تخصصی یا طراحی سؤالات تخصصی و واگذاری به کارکنان در همان سال از کلیه کارکنان در رسته های مربوطه آزمون جامع به عمل می آید.( آزمون علملی ارزیابی کارائی کارکنان). ( همان)
    روش تطبیق تحقیقات علمی:
    به تحقیقاتی اطلاق می شود که برابر ماده ۶۷ قانون استخدام ناجا مرتبط و مورد نیاز خدمتی کارکنان بوده و ممتاز شناخته شود و برابر ضوابط و دستورالعمل مربوطه محاسبه و پذیرفته شود. ( همان)
    تطبیق تجربیات مدون:
    به تجربیاتی اطلاق می شود که برابر ماده ۶۷ قانون استخدامی ناجا مرتبط و مورد نیاز خدمتی کارکنان بوده و ممتاز شناخته شود و به عنوان بخشی از آموزش های تخصصی – تکمیلی طول خدمت برابر دستورالعمل مربوطه محاسبه و پذیرفته می شود.
    تیم آموزش:
    به منظور ارتقاء کارایی و اثربخشی کارکنان نیروی انتظامی در اجرای محوله و مشخص کردن ضعف های آموزشی که متأسفانه به جهت بی توجهی ، بی تجربگی ، سهل انگاری و عدم رعایت مسائل حفاظتی رخ می دهدو نیز به منظور تقویت آموزش فردی و یگانی و افزایش ضریب هوشیاری کارکنان در جهت تسلط و اقتدار آنان در انجام مأموریتها و درخشش در عرصه های مختلف مأموریتی و بهره گیری دقیق از فرصتها و امکانات با توجه به تنوع مأموریتها که امکان آموزش متمرکز را غیر ممکن می سازد ، ضرورت تشکیل تیم آموزش جلوه گر می شود وارائه برنامه های آموزشی توسط تیم های آموزشی استانها و یگانها برای کارکنان براساس برنامه زمانبندی ضرورت می یابد ، براین اساس تیم های آموزشی متشکل از کارکنان مجرب با تشخیص فرماندهان و نیاز یگان ها در کلانتری ها و پاسگاه ها حضور می یابند و کارکنان جمعی را در ابعاد مختلف مورد آموزش ضمن خدمت قرار می دهند.
    *درحال حاضر آموزشهای ضمن خدمت در واحدهای آموزشی ( مجتمع های آموزشی ) به صورت دوره های تخصصی تکمیلی ترفیعاتی و تخصصی کوتاه مدت اجرا می گردد. دوره های تخصصی تکمیلی برابر برنامه های تفصیلی ارسالی از معاونت تربیت و آموزش ناجا اجرا شده و مدت آن برای درجات مختلف متفاوت بوده و از ۱۳۲ ساعت الی ۶۳۲ساعت می باشد و در پایان برای فراگیرانی که دوره را با موفقیت طی می نمایند گواهینامه آموزشی صادر شده تا کارکنان در اخذ ترفیع بعدی خود مشکلی نداشته باشند.
    دوره های تخصصی کوتاه مدت نیز بر اساس نیاز سنجی انجام شده و برابر برنامه تفصیلی اجرا شده و مدت آن بیش از ۳ روز وکمتر از دوهفته اجرا می شود. درپایان این دوره ها نیز گواهینامه آموزشی برای فراگیران صادر شده و کارکنان در صورتی که مجموع ساعات آموزشی دوره های کوتاه مدت طی شده آن ها در طول درجه فعلی آنها برابر ساعات اشاره شده در قانون استخدامی ناجا باشد با اخذ کفایت آموزشی از معاونت تربیت و آموزش استان اخذ ترفیع آنان بلامانع خواهد بود.
    آموزش های الکترونیک ( آموزش مجازی ) نیز در حال حاضر در سطح ناجا فعال بوده و با سرور ناجا و مدیریت در معاونت تربیت و آموزش استان این دوره ها اجرا شده و در پایان گواهینامه آموزشی برای فراگیرانی که در آزمون موفق به اخذ نمره قبولی می گردند،صادر می شود.
    تیم آموزش نیز در استان ها فعال بوده و برابر دستورالعمل معاونت تربیت و آموزش ناجا استان ها موظفند سالیانه ۲ مرتبه نسبت به اعزام تیم آموزش به کوپهای سطح استان و با بهره گیری از اساتید مجرب نسبت به این مهم اقدام نمایند . در پایان این آموزش ها گواهینامه ای برای فراگیران صادر نمی گردد.
    آزمون علمی ارزیابی کارایی نیز به صورت سالیانه در سطح ناجا و با بهره گیری از فناوری اطلاعات در ناجا اجرا شده و هرساله کارکنان ناجا پس از مطالعه منابعی که قبلا در اینترانت ناجا قرار داده شده است، برابر رسته خود در این آزمون شرکت نموده و در پایان گواهینامه برای آنان صادر می گردد. این آزموندر دوسال اخیر از طریق اینترانت ناجا برگزار می گردد.
    نتیجه تصویری درباره فناوری اطلاعات
    ۲-۲-۴-۸ انواع آموزشهای ضمن خدمت
    آموزش ضمن خدمت با توجه به ماهیت آموزش ها، مدت زمانی که برای آموزش در نظر گرفته می شود و نیز هدف و منظور از آموزش، متفاوت است. به این اعتبار آموزش های ضمن خدمت را می توان بر حسب زمان به سه دسته آموزشها کوتاه مدت، بلند مدت و ترکیبی تقسیم نمود. بر اساس هدف آموزش های ضمن خدمت نیز، می توان انواع آموزش های توجیهی، بازآموزی، جبرانی و دانش افزایی یا ارتقاء را برشمرد. آموزش های ویژه و تخصصی نیز ، تقسیم بندی آموزش های ضمن خدمت بر اساس ماهیت آنهاست که در ذیل به شرح هر یک می پردازیم.
    ۲-۲-۴-۹ انواع آموزش های ضمن خدمت بر حسب ماهیت، هدف ، زمان
    ۲-۲-۴-۹-۱ انواع آموزش های ضمن خدمت بر حسب ماهیت
    آموزش های ضمن خدمت را همچنین می توان بر اساس ماهیت آنها طبقه بندی کرد.
    از این رهگذر آموزش های ضمن خدمت به انواع تخصصی ( ویژه ) و عمومی تقسیم می شوند.
    الف- آموزش های ویژه یا تخصصی
    در این نوع آموزش ها، عموماً مطالب و موضوع هایی مورد بحث واقع می شود که در دوره های آموزشی قبل از خدمت به اندازه کافی موردتوجه قرار نگرفته است و از آنجا که نیازهای سازمان ایجاب می کند که فرد از مهارت ها و توانایی های ویژه ای برخوردار باشد، این آموزش ها طراحی و اجرا می شود. تربیت مدرس یا معلم برای کلاس ها چند پایه یا تدریس دانش آموزان عشایری در زمره این نوع آموزش هاست.
    ب- آموزش های عمومی
    این نوع آموزش ها برای ایجاد وحدت بینش، نگرش و طرز تفکر در بین کارکنان سازمان و نیز ایجاد یا توسعه برخی مهارت های عمومی به کارکنان ارائه می شود. در برخی از موارد نیز تعمیق نگرش ها، بینش ها یا مهارت های عملی ( که عمدتاً در سطح مطلوبی نیست) هدف اصلی این آموزش ها را تشکیل می دهد. برای مثال آموزش زبان انگلیسی برای کارکنان سازمان در زمره آموزش های عمومی قرار می گیرد.
    ۲-۲-۴-۹-۲ انواع آموزش های ضمن خدمت بر حسب هدف
    آموزش های ضمن خدمت را می توان بر اساس هدف آموزش ها به انواع توجیهی، باز آموزی، جبرانی و دانش افزایی تقسیم نمود.
    الف- آموزش های توجیهی
    آموزش های توجیهی به آن دسته از آموزش های ضمن خدمت اطلاق می شود که برای هماهنگی و آگاه سازی کارکنان جدید الاستخدام ارائه میگردد تا انطباق لازم میان رویه های فردی کارکنان و انتظارات سازمانی به وجود آید. هدف های اساسی این نوع آموزش ها عبارتند از:

     

    جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.

     

    کمک به تشکیل حس ارزشمندی افراد ( بدین معنا که افراد درک کنند که برای سازمان ارزشمندند)؛

    کمک به افراد در جهت اجرای وظایف محوله با حداقل ناآشنایی و فشار روحی؛

    کمک به افراد در شناسایی منابع حمایتی در اجرای نقش و وظایف حرفه ای خود؛

    تقویت حس مسئولیت و تعهد در قبال وظایف و ارباب رجوع ( دولابی نژاد وملک محمدی، ۱۳۷۲).

    اگر چه این نوع آموزش های ضمن خدمت در اکثر سازمان ها برای کارکنان تازه وارد ارائه می شود، ماهیت و محتوای آنان متفاوت است. به این ترتیب بر حسب ضرورت و سیاست های سازمان، آموزش های توجیهی حول یک محور یا چند محورزیر ارائه می شود( کاظمی، ۱۳۷۰).

     

     

    ارائه مطالب نظری و در صورت ضرورت همراه با فعالیت های عملی برای ارتقای مهارت و توانایی های شغلی و حرفه ای؛

    آشنایی با محیط کار ( از آنجا که کارکنان جدید با محیط کار خود آشنایی ندارند و در برخی از موارد از اهداف ومقاصد سازمان مطلع نیستند و از مقررات و ضوابط مربوط آگاهی ندارند، این امر ممکن است منجر به بروز اشتباه هایی در اجرای امور شود که در نهایت هم برای فرد و هم برای سازمان مشکل ایجاد نماید. از این رو در دوره های توجیهی، مقررات و ضوابط برای افراد تشریح میشود)؛

    تشریح سیاست های کلی سازمان مربوط و ارتباط آن با سایر سازمان ها؛

    تشکیلات و وظایف سازمان و واحدهای سازمانی محل اشتغال فرد؛

    ساعات کار موسسه، شیوه حضور وغیاب، پرداخت حقوق، میزان و نحوه استفاده از مرخصی ها، ترفیعات، اضافات و مقررات استخدامی؛

    مقررات مربوط به شکایات و لزوم رعایت سلسله مراتب اداری در این زمینه؛

    تسهیلات و خدمات رفاهی موجود برای پرسنل از قبیل خدمات درمانی، بهداشتی و بانکی
    ( کاظمی،۱۳۷۰ ).

    در برخی از موارد، شرط استخدام قطعی فرد در سازمان یا ادامه همکاری وی منوط به طی موفقیت آمیز دوره های توجیهی است. نظر به ضرورت آگاهی کارکنان از شرایط، مقررات، اهداف، تشکیلات و ساختار سازمانی، آموزش های توجیهی در زمره یکی از انواع مهم آموزش های ضمن خدمت قرار می گیرد.
    ب- بازآموزی
    یکی دیگر از آموزش های ضمن خدمت، آموزش های مجدد یا بازآموزی است. منظور از بازآموزی عبارت است از آن آموزش هایی که برای یادآوری و تکرار محتوای آموزشی که قبلا فراگرفته شده است، سازماندهی و اجرا می شود. برای مثال در صورتی که برای مدیران سازمان برخی از دروسی را که قبلا در دانشگاه و درباره مدیریت گذرانیده اند، مجدداّ برای یادآوری و بیان تحولات جدید ارائه گردد، به اصطلاح بازآموزی گویند.
    دو نکته مهم در خصوص بازآموزی قابل توجه است. نخست آنکه بازآموزی ها در برخی مشاغل نظیر علوم پزشکی و فنی و مهندسی از معنا و مفهوم بیشتری برخوردار است دوم اینکه منحصراّ، بازآموزی تکرار مکررات نیست بلکه در بسیاری از موارد، مشتمل بر یافته های جدید و بررسی مفاهیم و تکنیک های منسوخ شده می باشد. در چنین حالتی بازآموزی یکی از آموزش های مؤثر کارکنان است. اما اگر بازآموزی به تکرار و یادآوری آموخته های قبلی محدود گردد، فاقد ارزش تربیتی است.

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 12:47:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      اجتماع حق فسخ با جبران خسارت- قسمت ۶ ...

    مبحث چهارم – موارد جمع فسخ وجبران خسارت

    در این مبحث سؤالاتی مطرح است که آیا می توان طرفی که دارای حق فسخ است را به جهت اعمال حق فسخ خود، طرف دعوی قرار داده و خسارات ناشی از فسخ را از او مطالبه نمود؟ مسئولیت من علیه الخیار از جهت تقصیر و عمدی که او در ورود خسارت به ذوالخیار داشته و گاهی به همین لحاظ سبب تحقق حق فسخ گردیده است، چیست؟ آیا شناسایی شخصی به غیر از متعاملین که به عنوان ثالث و خارج از قرارداد طرفین می باشد، بعنوان مسئول خسارت ناشی از فسخ قرارداد امکان پذیر است؟

     

    گفتار اول – جبران خسارت توسط ذوالخیار

    توجه به نقش زیان دیده در بروز خسارت، گاه زیان دیده مانع انجام تعهد شده است یا به عبارت دیگری مرتکب فعلی شده که منجر به نقض عهد طرف مقابل می شود[۷۶]
    بنظر می رسد کسی که در صدد اعمال حق خود می باشد را نمی توان به عنوان مسبب یا مباشر ورود خسارت، ملزم به جبران خسارت نمود. زیرا این نوع اجرای حق، مبتنی بر اصل تسلیط است که به صورت عمل حقوقی ظاهر می شود. محدودیت این اصل مستند به دو نص قانونی است که صرفاً از باب وحدت ملاک و تشابه موضوعی، می تواند مورد توجه قرار گیرد. اصل ۴۰ قانون اساسی بیان می دارد: « هیچ کس نمی تواند اعمال حق خویش را وسیلۀ اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد.» مادۀ ۱۳۲ ق.م نیز مقرر می دارد: « کسی نمی تواند در ملک خود تصرفی کند که مستلزم تضرر همسایه شود مگر تصرفی که به قدر متعارف و برای رفع حاجت یا دفع ضرر از خود باشد.»
    با توجه به مواد فوق الذکر، بنظر می رسد بتوان گفت که «خیاراتی که منشأ آن، تخلف من علیه الخیار از شرط ضمن عقد یا تعهد و یا حکم قانون باشد و به نوعی واقعاً جهت دفع ضرر جعل گردد، نمی توان طرفی که دارای حق فسخ است را به دلیل اعمال حق، ملزم به جبران خسارت طرف مقابل نمود، اما خیاراتی که از قبیل خیار شرط و مجلس که از این گونه امور نشأت نگرفته و اشتراط آنها نه به دلیل ورود ضرر بلکه بلحاظ احتمال پشیمانی از انعقاد عقد صورت می گیرد، می تواند از مصادیق این بحث بوده و در صورت اجرای آن، مسئولیت وی را در جبران خسارت وارده به من علیه الخیار مستقر و ثابت دانست.»[۷۷] در دو مادۀ ۳۸۴ و ۳۸۵ ق.م تخلف از مقدار معین شدۀ مبیع و یا تخلف از شرط مقدار مبیع تعیین شده، از موجبات ایجاد حق فسخ حسب مورد برای مشتری و بایع شناخته شده است. مادۀ ۳۸۶ ق.م نیز با تأکید بر سببیت ورود خسارت بیان می دارد: « اگر در مورد دو مادۀ قبل، معامله فسخ شود، بایع باید علاوه بر ثمن، مخارج معامله و مصارف متعارف را که مشتری نموده است بدهد.» بعضا در عین حال که این ماده رابه دیگر موارد فسخ قابل تعمیم می دانند ماهیت خسارت پیش بینی شده در این ماده را مسولیت قراردادی اعلام کرده اند.[۷۸] اما اینکه بایع باید در مقام جبران خسارت وارده برآید بدلیل قصور و کوتاهی او در اعلام دقیق کمیت مبیع و عدم قدرت او بر تسلیم میزان مشروط و معین و همچنین تعلق موضوع مورد تخلف به او، می باشد.[۷۹]

     

    برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

    گفتار دوم – جبران خسارت توسط من علیه الخیار

    در این گفتار مسئولیت من علیه الخیار از جهت تقصیر و عمدی که او در ورود خسارت به ذوالخیار داشته و گاهی به همین لحاظ سبب تحقق حق فسخ گردیده، مورد بررسی قرار خواهد گرفت. «مسلم است که برخی از خیارات قانونی از عملیاتی که عامداً جهت فریب طرف معامله (مانند تدلیس)، ارتکاب می یابد، ناشی می شود و یا اینکه در اثر تقصیر و کوتاهی او در انجام تعهدات اصلی و شروط ضمن عقد، محقق می گردد و از این نظر است که اجرای عقد بنحوی که طرفین قصد کرده اند، متعذر خواهد شد.
    بدیهی است از آنجا که منشأ تحقق حق فسخ و خیارات قانونی و قراردادی، عملیات و قصوری بوده که از ناحیۀ من علیه الخیار سر زده، بنابراین می توان او را از باب تسبیب مسئول شناخته و ملزم به جبران خسارت کسی نمود که به واسطۀ این قصور، صاحب حق فسخ شده و آن را اعمال کرده است. با این وجود در بعضی از خیارات مانند خبار مجلس و خیار شرط که عمدتاً بدلیل پشیمانی احد طرفین اعمال می گردد، نمی توان مسئولیتی را تصور کرد و آن را به من علیه الخیار نسبت داد. بلکه بر عکس ممکن است این مسئولیت بر عهدۀ ذوالخیار مستقر گردد، چراکه صرف نظر از اختیار قانونی یا قراردادی او در فسخ عقد، بعلت ناموجهی عقد را منحل و خسارتی را به طرف مقابل خود نیز وارد کرده است. »[۸۰]

     

    گفتار سوم – جبران خسارت توسط ثالث

    شناسایی شخصی به غیر از متعاملین که به عنوان ثالث و خارج از قرارداد طرفین می باشد، بعنوان مسئول خسارت ناشی از فسخ قرارداد، دشوار و غیر ممکن به نظر می رسد. طرفین قرارداد نیز نمی توانند چنین مسئولیتی را علیه شخص ثالث، توافق کنند. در حقوق ایران قانونگذار صرفاً در دو مورد تعهد علیه ثالث را پذیرفته و ثالث را تحت شرایطی، متعهد و مسئول شناخته است:

     

     

    وصیت عهدی : مادۀ ۸۳۴ ق.م مقرر داشته است:« در وصیت عهدی قبول شرط نیست لیکن وصی می تواند مادام که موصی زنده است وصایت را رد کند و اگر قبل از فوت موصی رد نکرد، بعد از آن حق رد ندارد اگر چه جاهل بر وصایت بوده باشد.»

    قراردادهای ارفاقی موضوع مواد ۴۸۰ و ۴۸۹ قانون تجارت: در اثر انعقاد قرارداد ارفاقی میان طلبکارهایی که در اکثریت بوده اند از یک طرف و تاجر ورشکسته از طرف دیگر، طلبکار هایی که قرارداد ارفاقی را امضاء نکرده اند نمی توانند از محل اموال و دارائیهایی که در آینده به تاجر ورشکسته تعلق می گیرد و یا تحصیل می شود، استیفاء طلب الباقی طلب خود را بنمایند. مگر پس از تأدیۀ طلب تمام کسانی که در قرارداد ارفاقی شرکت داشته یا آن را در ظرف مدت ۱۰ روز امضاء نموده اند.

    همچنین ممکن است به علت فریبکاری و تدلیس شخص ثالث برای یکی از طرفین خیار فسخ قرارداد ایجاد شود. مادۀ ۴۳۸ ق.م مقرر می دارد:« تدلیس عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله می شود، اعم از اینکه از ناحیۀ طرفین و یا شخص ثالث باشد.» اگر چه مادۀ ۴۳۹ ق.م تدلیس بایع را موجب ایجاد حق فسخ برای مشتری و تدلیس مشتری را سبب ایجاد حق فسخ برای بایع شمرده است، اما بند آخر مادۀ ۴۳۸ق.م ارتکاب عملیات ثالث که موجب فریب طرف معامله شود را موجد حق فسخ برای آن طرف می داند.
    بنابراین، باستناد استثناء وارد بر اصل تقدم مسئولیت مباشر و مسبب، یعنی در صورتی که مسبب اقوی از مباشر باشد، می توان شخص ثالث را مسئول جبران خسارت شمرد و طرفی که دارای حق فسخ است می تواند پس از فسخ عقد بدلیل تدلیس، خسارات وارده را از ثالث مطالبه و استیفاء نماید.[۸۱]

     

    مبحث پنجم – امکان جمع حق فسخ و جبران خسارات وارده

    در مواردی که یکی از طرفین عقد بیع به استناد یکی از خیارات قانونی و به منظور جلوگیری از تضرر خود اقدام به فسخ عقد بیع می کند، در واقع ساده ترین و مؤثرترین گام را در جهت حفظ نفع خود و فرار از موقعیت زیانبار ناشی از عقد برمی دارد، ولی همیشه موضوع به این سادگی نبوده و فسخ عقد کافی برای خسارت ذوالخیار نمی باشد و ای بسا که شخص فرصتهای ارزشمند معامله با دیگران را از دست داده و به علت تورم و افزایش قیمت مجبور خواهد بود تا جنس مورد نظر را به چندین برابر قیمت فعلی خریداری نماید. فرض کنیم شخصی در نظر دارد یک دستگاه اتومبیل را که همین امروز نیز نیاز مبرم او هست خریداری کند. او به یک بنگاه خرید و فروش مراجعه نموده و مبیع را تحویل گرفته و ثمن را نیز پرداخت می کند. بعد از تحویل مبیع، خریدار با همان اتومبیل روانۀ مسافرت خارج از شهر می شود و در بین راه به علت عیب مخفی که در اتومبیل بوده، حادثۀ ناگواری اتفاق افتاده و اتومبیل و سرنشینان آن تلف می شوند. بر فرض این که خریدار بتواند عیب مورد معامله را ثابت و عقد بیع را فسخ کند و به جای اتومبیل مورد نظر مثل یا قیمت آن را به بایع بدهد، ولی وجدان احساس می کند که مسئولیت بایع خاتمه نیافته و خسارات وارده به خریدار نیز باید جبران شود.
    در خصوص جبران خسارات وارده به مشتری که ناشی از عیب مورد معامله بوده باشد از نظر قانون مسئولیت مدنی و به شرط اجتماع شرایط سه گانۀ ( فصل زیانبار+ رابطه سببیت + ورود ضرر) بایع ملزم به پرداخت خسارات وارده خواهد بود ولی در مورد خساراتی که بعد از فسخ، خریدار متحمل می شود در حقوق ایران به غیر از هزینه های متعارف انجام معامله، حکم روشنی وجود ندارد.

     

    گفتار اول – امکان جمع حق فسخ با جبران خسارت درکنوانسیون

    در مورد امکان جمع حق فسخ وجبران خسارات وارده به مقررات کنوانسیون توجه می کنیم. در بند ۱ مادۀ ۸۱ کنوانسیون آمده است: « بطلان قرارداد، طرفین را از انجام تعهدات موضوع قرارداد، به شرط تأدیۀ هرنوع خسارات قابل مطالبه، مبری می کند. بطلان، تأثیری در شرایط قرارداد که حاکم بر حقوق و تکالیف طرفین پس از بطلان است، نخواهد داشت.» منظور از عبارت « به شرط تأدیه هر نوع خسارت» در بند ۱ مادۀ فوق این است که حق فسخ به عنوان یکی از ضمانت های اجرایی قرارداد با برخی از طرق دیگر از جمله پرداخت غرامت، قابل جمع است. البته اگر در مادۀ ۸۱ به این امر تصریح نمی شد، نقصی وجود نداشت؛ چون در موارد دیگر کنوانسیون ( از جمله بند ۲ مادۀ ۴۵، بند ۲ مادۀ ۶۱ و مواد ۷۵ و ۷۶ ) به این امر تصریح شده است.[۸۲]
    بنابراین، به موجب بند ۱ مادۀ ۸۱ و بند ۲ از مادۀ ۴۵ کنوانسیون ، استفاده از حق توسل به سایر طروق جبرانی(مانند فسخ بیع یا مطالبۀ کالای جانشین) مشتری را از هیچ حقی که ممکن است جهت مطالبۀ خسارت داشته باشد محروم نمی کند و فسخ قرارداد، به شرط تأدیۀ هر نوع خسارت قابل مطالبه، طرفین را از انجام تعهدات موضوع قرارداد مبری می کند بعنوان مثال خریداری که مجبور شده قرارداد بیع در مورد یک ماشین را چند روز قبل از رفتن به مرخصی به خاطر عدم مطابقت وسیلۀ نقلیه مذکور فسخ کند ممکن است بتواند نسبت به هزینه اجارۀ ماشین کرایه ای اقامۀ دعوی نموده و آنها را مطالبه کند. در کنوانسیون اجازه داده شده است تا خریداری که عقد بیع را به یکی از دلایل مذکور در کنوانسیون یا قرارداد، فسخ می کند حق مطالبۀ هر گونه خسارت وارده را نیز داشته باشد.
    درحقوق فرانسه در این وضع متعهدله می تواند به دادگاه مراجعه کرده یا الزام متعهد را به انجام دادن تعهد بخواهد ویا فسخ باضافه ی خسارت عدم انجام تعهد را مطالبه کند ( ماده ۱۱۸۴ قانون مدنی فرانسه)[۸۳].

     

    گفتار دوم – امکان جمع حق فسخ با جبران خسارت درحقوق ایران

    در حقوق ایران در مادۀ ۳۸۶ ق.م اجازۀ مطالبۀ خسارت علاوه بر فسخ معامله به طور محدودتری به زیاندیده داده شده است. در این ماده می خوانیم: «اگر در مورد دو مادۀ قبل، معامله فسخ شود بایع باید علاوه بر ثمن، مخارج معامله و مصارف متعارف را که مشتری نموده است بدهد.»
    ممکن است گفته شود حق فسخ به علت نقض قرارداد برای جبران ضرر متعهدله است و افزون بر آن چیزی قابل مطالبه نیست. اما، از مادۀ ۳۸۶ ق.م می توان استنباط کرد که اگر به متعهدله زیانهایی از قبیل مخارج معامله و هزینه های متعارف دیگر وارد شده باشد، وی علاوه بر فسخ، می تواند جبران اینگونه خسارات را نیز مطالبه کند. بنابراین، می توان گفت در حقوق ایران، همانند کنوانسیون ، فسخ قرارداد با مطالبۀ خسارت قابل جمع است و از این لحاظ حقوق ایران با کنوانسیون هماهنگی دارد.
    تصور نمی شود حکم مقرر در مادۀ ۳۸۶ ق.م یک حکم خاص و ویژۀ موارد معین در مادتین ۳۸۴ و ۳۸۵ق.م باشد. بنظر می رسد این حکم به موارد مشابه نیز که یکی از متبایعین عقد بیع را به یکی از علل قانونی فسخ نماید، قابل تعمیم می باشد. البته بدیهی است در این میان، خیار شرط وضع دیگری دارد، چون در خیار شرط بنای طرفین این است که ذوالخیار در صورت تمایل حق فسخ داشته باشد. لذا بعد از فسخ، خسارت قابل مطالبه به نظر می رسد، ولی در مورد خیار تدلیس یا عیب یا حتی غبنی که در نتیجۀ استفاده از ناآگاهی و بی مبالاتی مغبون بر او تحمیل شده است، خریدار بعد از فسخ نیز حق مطالبۀ خسارت وارده را خواهد داشت. به هر حال محروم کردن ذوالخیار از حق مطالبۀ خسارت و اکتفا کردن به فسخ عقد، رویه ای مذموم و غیر صحیح در رویۀ قضایی است که بر هیچ پایه محکم حقوقی و فقهی استوار نیست.
    از طرف دیگر در مادۀ ۳۹۱ ق.م نیز مقرر شده است: « در صورت مستحق للغیر درآمدن کل یا بعض از مبیع، بایع باید ثمن مبیع را مسترد دارد و در صورت جهل مشتری به وجود فساد، بایع باید از عهده غرامات وارده بر مشتری نیز برآید.» حکم این ماده در ضمان درک بوده و جایی مطرح می شود که مبیع مال غیر درآید و مالک عقد بیع را تنفیذ نکند و نتیجتاً عقد بیع باطل شود و شاید قیاس این ماده به مورد فسخ معامله از این حیث ناصحیح به نظر رسد، اما حکمت وضع این ماده با مورد فسخ عقد به علت نقض یکی از تعهدات طرف عقد، یکی است. یعنی همانگونه که در هر عقدی به طور ضمنی یا صریح شرط می شود که مبیع سالم بوده و ثمن معامله متعادل و متناسب باشد و فروشنده تدلیس نکرده باشد و به شرط مندرج در قرارداد پایبند باشد، همین طور از این شرط تلویحی نیز قابل استنباط است که فروشنده مال خود را به دیگری بفروشد و فروش مال غیر بدون مجوز قانونی امری خلاف قانون است و مرتکب آن باید از عهدۀ خسارت ناشی از این عمل خود برآید. بویژه که آن از نظر کنوانسیون نیز مستحق للغیر درآمدن مبیع نوعی عدم تطابق حقوقی کالا تلقی شده و موجب حق فسخ خریدار می شود. بنابرین مصرحات قانون مدنی ایران حق فسخ را به عنوان ضمانت اجرای عام برای نقض عهد مطرح نکرده است.[۸۴]
    نتیجه اینکه در حقوق ایران چنانچه یکی از متبایعین برخلاف شروط صریح یا ضمنی مندرج در قرارداد عمل نماید و طرف مقابل مجبور به فسخ عقد شود، فسخ عقد او را از مطالبۀ هر گونه خسارت که رابطۀ سببیت متعارف با تخلف طرف دیگر عقد داشته باشد، محروم نمی کند.

     

    مبحث ششم – تأثیر متقابل فسخ و وجه التزام به عنوان خسارت

    وجه التزام عبارت است از شرطی که طرفین برای ملتزم نمودن یکدیگر به اجرای قرارداد، در قرارداد می آورند. تلقی طرفین از وجه التزام در دو حالت قابل بررسی است:
    حالت اول در موردی است که وجه التزام به عنوان بدل تعهد اصلی تلقی شده و در صورت تخلف متعهد، جایگزین تعهد اصلی می گردد و از مفاد قرارداد نیز چنان برمی آید طرفین، وجه التزام را خسارتی می دانند که در صورت امتناع طرف مقابل از اجرای عقد، قابل مطالبه و استیفاء بوده و با پرداخت آن خسارت، متخلف حق امتناع از اجرای تعهدات قراردادی را خواهد داشت. در این زمینه شعبه ۶ دیوان عالی کشور ایران مبادرت به صدور رأی نموده و بیان می دارد: « اگر کسی طبق ورقه ای بطور تعهد ابتدایی متعهد شود که تا فلان روز در دفتر رسمی برای تنظیم اجاره نامه بنحو مقرر در ورقه مزبور حاضر گردد و در صورت تخلف از این مراتب مبلغی به طرف بدهد، نظر به اینکه در ضمن تعهد، خسارت متصوره از عدم انجام تعهد پیش بینی شده دیگر حقی برای متعهدله جز وجه التزام مقرره موجود نخواهد بود.»[۸۵]
    حالت دوم گاهی در موردی است که وجه التزام به عنوان ضمانت اجرای عقد و تشویق طرفین به اجرای به موقع و صحیح قرارداد و اجتناب از تخلف و نتایج و آثار آن، مورد توافق قرار می گیرد یعنی در صورت تخلف هر یک از طرفین یا یکی از آنها، وجه التزام بر ذمۀ متخلف قرار می گیرد و آنها علاوه بر پرداخت وجه التزام، ملزم به اجرای قرارداد نیز هستند. در این زمینه نیز دیوان عالی کشور ایران مبادرت به صدور رأی نموده و بیان می دارد: «اگر طرفین تعهد مقرر دارند که در مدت معین در دفتر رسمی برای تنظیم سند و ثبت در دفترخانه حاضر شوند که در صورت تخلف هر یک از آنها مبلغی به طرف دیگر بدهد، تعیین این وجه التزام مانع الزام به اجرای قرارداد و تنظیم سند معامله نخواهد بود.»[۸۶]
    تلقی از وجه التزام در هر دو مورد فوق، همان خسارت قراردادی است که مقنن در مادۀ ۲۳۰ قانون مدنی ایران آن را پذیرفته و به آن وجهۀ قانونی داده است. در قانون مدنی ایران به موجب مادۀ ۲۳۰ مقرر شده است:« اگر در ضمن معامله، شرط شده باشد که در صورت تخلف، متخلف مبلغی به عنوان خسارت تأدیه نماید، حاکم نمی تواند او را به بیشتر یا کمتر از آنچه که ملزم شده است، محکوم کند.» کاربرد معمولی این حکم در جایی است که شخص متعهد به انجام امری شده و از ایفای آن تعهد خودداری نماید. در این صورت به درخواست متعهدله وجه التزام مرقوم در قرارداد به عنوان خسارت، جایگزین اصل تعهد شده و متخلف به پرداخت آن محکوم می شود. ولی به نظر می رسد که حق مطالبۀ وجه التزام منافاتی با داشتن حق فسخ معامله ندارد زیرا بعضی از مواد قانون مدنی مانند مادۀ ۳۸۶ ق.م در مواردی آنها را قابل جمع دانسته اند. بنابراین فسخ معامله مانع از مطالبۀ وجه التزام یا هرگونه خسارت ناشی از نقض عهدۀ فروشنده نخواهد بود.
    مادۀ ۳۹ آئین نامۀ اجرای مفاد اسناد رسمی لازم الاجراء و طرز رسیدگی به شکایت از عملیات اجرائی مصوب
    ۶/۴/۱۳۵۵ بیان نموده است: « هر گاه در سند برای تأخیر انجام تعهد، وجه التزام معین شده باشد مطالبۀ وجه التزام مانع مطالبۀ اجراء تعهد نمی باشد ولی اگر وجه التزام برای عدم انجام تعهد مقرر شده باشد متعهدله فقط می تواند یکی از آن دو را مطالبه کند.
    «مسئله ای که در این مبحث مورد نظر است، پذیرش وجه التزام به عنوان یکی از آثار فسخ قرارداد می باشد که بطور ضمنی از قرارداد منعقده و کیفیت عبارات تنظیمی در قرارداد بدست می آید. در واقع مفهوم وجه التزام یا خسارت قراردادی نوع اول که به طرفین حق می دهد که هر یک با امتناع از اجرای قرارداد، عقد را منحل و در قبال آن مبلغی به عنوان خسارت به طرف مقابل بپردازند، از این دسته هستند. بنظر می رسد متعاملین با اشتراط این دسته از شروط با عنایت به آثاری که بر استنکاف متخلف قائل می شوند، در واقع مدلول اعمال حق فسخ را با فرض وجود حق فسخ مورد قصد قرار می دهند. یعنی ابتدا طرفین حق امتناع را در قرارداد ذکر می کنند که این مرحله همان ایجاد حق فسخ است و در مرحله ای که هر یک از اجرای قرارداد امتناع می ورزند، حق مزبور را عملاً مورد اجراء قرار داده و موجب انحلال عقد با پرداخت خسارت می شوند. »[۸۷]
    فصل سوم
    آثار اجتماع فسخ
    و جبران خسارت

     

    فصل سوم – آثار اجتماع فسخ و جبران خسارت

    قرارداد بیع ممکن است به دلایل مختلف فسخ شود. فسخ قرارداد یا در نتیجه یکی از خیارات مانند خیار عیب، خیار غبن، خیار تدلیس و … صورت گیرد و یا این که متعاقدین، عقده را اقاله یا تفاسخ می­ کنند. اثر مهم فسخ، انحلال قرارداد بیع است. هنگامی که این فسخ به نحو معتبر و موثر واقع شود، به عنوان قاعده هر دو طرف از کلیه وظایف آتی خود بری می­شوند. بنابراین بعد از آن فروشنده اجازه ندارد که تقاضای پرداخت ثمن را بنماید و خریدار هم تقاضای تسلیم مبیع را نداد. اجرای عین قرارداد نیز به هر نحو غیر ممکن می­ شود. اگر یکی از طرفین قرارداد فقط بخشی از قرارداد را فسخ کند طرفین تا آن اندازه از قرارداد که فسخ شده از انجام وظایف مربوطه معاف می­شوند.
    به طور کلی در قانون مدنی ایران موادی که به آثار فسخ قرارداد به صورت عام پرداخته باشد وجود ندارد بلکه در هر کدام از موارد فسخ، ممکن است به صورت گذرا به این امر اشاره شده باشد مانند ماده ۲۸۶ و ۲۸۷ و ۲۸۸٫ قانون مدنی راجع به اقاله یا ماده ۴۲۹ در خصوص خیار عیب.
    در این فصل آثار فسخ قرارداد بیع بررسی خواهد شد که یکی از این آثار جبران خسارت ناشی از فسخ قرارداد می­باشد. به طور خلاصه می­توان گفت که فسخ بیع، قرارداد فی مابین را از بین می­برد و متعاقدین به استرداد آن چه که ستانده اند می­شوند. علاوه بر اثر مذکور در مواردی طرفین معامله ملزم به جبران خسارت می­شوند که در این مجال به مبانی فقهی و حقوقی آن اشاره می­ شود.

     

    مبحث اول: آثار اجتماع فسخ و جبران خسارت در فقه

    چنان چه اشاره شد قرار داد فسخ شده حقوق و تکالیف جدیدی را برای طرفین قرارداد ایجاد می­ کند از جمله این که با پایان پذیرفتن رابطه قراردادی طرفین ملزم به استرداد عوضین و منافع می­شوند و در بعضی شرایط امکان مطالبه خسارت نیز وجود دارد. این سوال وجود دارد که آیا بر اساس مبانی و قواعد کلی فقه امامیه امکان اخذ همزمان جبران خسارت و فسخ عقد وجود دارد؟ و اگر این امر قابل پذیرش است، چگونه و بر اساس چه مبانی امکان پذیر است؟
    علیرغم این که فقها در متون فقهی­شان، فسخ بیع را مانع مطالبه خسارت از طرف کسی که در نتیجه اهمال و یا تقصیر دیگری خسارتی به او وارده شده می­دانند و به عقیده آنان اتخاذ دو طریق برای جبران خسارت صحیح نیست و می­گویند متعاقدین می­توانند یا عقد را فسخ کنند و یا این که مطالبه خسارت نمایند. ولی به نظر می­رسد بتوان بر اساس مبانی و قواعد فقهی، اجتماع فسخ و جبران خسارت را روا دانست این قواعد عبارت است از:

     

    گفتاراول- قاعده لاضرر

    مناسب­ترین دلیل فقهی که می ­تواند مبنای اجتماع فسخ و جبران خسارت در فقه امامیه قرار گیرد قاعده معروف فقهی «لاضرر و لاضرار فی الاسلام» است که مبانی آن حدیثی از پیامبر اسلام می­باشد. در بین فقهای امامیه، پنج نظریه در خصوص قاعده لاضرر وجود دارد:
    ۱- این قاعده در بیان حکم تلیفی و نهی از ایجاد ضرر است و شارع مقدس از زیان رساند به دیگران نهی می­ کند و نه بیان نهی حکم وضعی.
    ۲- این قاعده در بیان نهی حکومتی است؛ نه نهی شرعی و این جا نهی مذکور نهی سلطانی و حکومتی است که از پیامبر صادر شده است و در هر حال همانند نظر اول در بیان حکم تکلیفی و نهی ضرر به غیر است. [۸۸]
    ۳- مفاد قاعده، نفی حکم به لسان نفی موضوع است؛ به تعبیر دیگر، ظرف نفی ضرر، عالم عین و خارج است و در مواردی که موضوعات دارای احکام بر مبانی عناوین اولیه است، چنان چ ضرر محتمل باشد، حکم آن موضوع ضرری، مرتفع خواهد شد.
    ۴- این قاعده در بیان نفی حکم ضرر است، یعنی هر حکمی که از طرف شارع بر اساس قواعد اولیه تشریع شده است، اگر مستلزم ضرر باشد، اعم از ضرر بر نفس مکلف یا ضرر مالی و … حکم مزبور به موجب قاعده لاضرر از صفحه تشریع مرفوع می­ شود. مانند حکم لزوم عقدی که به دلیل وجود غبن، موجب ضرر می­ شود و این حکم لزوم، بر اساس لاضرر رفع می­گردد و حق فسخ معامله برای شخص مغبون ایجاد می­گردد.
    ۵- این قاعده در بیان این است که ضرر و ضرار در شرع تجویز نشده؛ اما نه فقط به این معنی که حرام است؛ بلکه به این معنی که ضرر غیر متدارک یا ضرری جبران نشده، در اسلام تجویز نگردیده است.
    اما نظری که مشهور، مورد پذیرش قرار داده اند همان نفی حکم ضرری است که مبنای بسیاری از احکام فقهی قرار گرفته است. البته باید توجه داشت که نفی ضرر هم شامل احکام تکلیفی و هم احکام وضعی است؛ بنابراین احکام شریعت اسلام، در هر دو نوع حکم، مبتنی بر نفی ضرر است.
    اما در این جا این سوال مطرح است که عدم وجود حکم و یا به تعبیر دیگر خلا قانون، موجب ضرر است، ایجاد حکم هم می­ کند؟ یا به عبارت دیگر آیا عدم النفع ضرر است؟
    در جواب باید گفت: چنان چه خلا قانون موجب زیان و خسارت به شخص و یا اشخاصی گردد، و شخصی که با فعل زیانبارش به دیگری خسارت زده است، از سکوت قانونگذار و خلا نظام تشریع، سوء استفاده کند و هیچ مسئولیتی را متوجه خود نداند، چنین ضرری را عرفا منتسب به قانونگذار و نظام تقنینی می دانند و مشمول نفی پیامبر خداست از این رو عدم جعل حکم در موضوعی که قابلیت جعل حکم را دارد، در واقع جعل آن حکم است؛ بنابراین، عدم حکم، چنان چه موجب ضرر باشد، به موجب این قاعده مجوز جعل خواهد بود.
    حتی اگر بپذیریم که به دلالت لفظی، قاعده ایجاد حکم نمی­ کند و شامل احکام عدمی نمی­ شود، می توان از راه تنقیح مناط و الغاء خصوصیت و مناسبت موضوع، آن را شامل احکامی عدمی نیز دانست؛ زیرا هر خصوصیتی که در احکام وجودی است و باعث تشریع قاعده لاضرر شده، همان خصوصیات و ملاک، در مورد احکام عدمی نیز وجود دارد. وقتی خداوند از روی امتنان، ضرر را از مردم دفع می­ کند، دیگر چه تفاوتی می­ کند که این ضرر از احکام وجودی ناشی شود یا از احکام عدمی. بنابراین مفاد قاعده لاضرر، کاملا منطبق با قاعده جبران خسارت است؛ زیرا اگر وظیفه­ جبران خسارت بر دوش شخصی که در معرض خسارت قرار دارد، بار نکنیم، عدم این حکم به مقابله با خسارت، موجب ضرر به فاعل فعل زیانبار است و طبق قاعده لاضرر، این حکم در مقام تشریع منتفی است و بنابراین، حکم به این تکلیف صادر می شود. و در هر حال، قاعده جبران خسارت به وسیله قاعده لاضرر قابل توجیه است و در نظام حقوقی اسلامی، به طور کامل قابل پذیرش می­باشد.

     

    گفتار دوم- قاعده اتلاف

    یکی از قواعد مهمی که فقیهان در موارد مختلف جهت اثبات مسئولیت مدنی و جبران خسارت به آن تمسک جسته­اند، قاعده اتلاف است. بر اساس این قاعده «هر کس مال دیگری را تلف کند ضامن است.» در اعتبار این قاعده جای گفتگو نیست و حتی پاره ای فقیهان گفته اند:
    «اثبات این که اتلاف موجب ضمان است، نیازی به بیان ادله ندارد، همین که ضرورت و اجماع و نصوص فراوانی دلالت بر این می­ کند که مال، عمل و عرض و خون مسلمان محترم بوده و نمی توان به آن ضرر وارد کرد، بر قاعده دلالت دارد.»
    البته باید توضیح داد برخی قاعده تسبیب را صرفا یک نام گذاری توضیحی دانسته و آن را از مصادق قاعده اتلاف می­دانند و گفته­اند: بر اساس ظاهر نصوص و فتاوا، منشا ضمان اتلاف است. پس معیار این است که عرفا متلف صدق کند و این که فقیهان اقدام به تعریف مباشرت و تسبیب و مانند آن کرده ­اند برای مضبوط نمودن چیزی است که به لحاظ عرف عنوان متلف بر آن صادق است و گرنه دلیلی بر مباشرت و تسبیب و تقدیم کی بر دیگری در حال اجتماع آن دو وجود ندارد، پس سزاوار است که معیار را صدق عرفی (عنوان اتلاف) قرار دهیم. به نظر می­رسد امام خمینی جزء قائلین به این قول بودند چنان که می­فرمایند:
    «ضمان دو سبب دیگر نیست هست اتلاف و تسبیب و به عبارت دیگر برای ضمان سبب دیگری هست که اتلاف باشد؛ چه به مباشرت یا به تسبیب» [۸۹]
    و اما اتلافی که به تسبیب باشد عبارت است از این که چیزی را ایجاد کند که به سبب واقعه­ای، اتلاف بر آن چیز مترتب می­ شود مثل این که در معابر، چاهی را بکند و آن گاه انسان یا حیوانی در آن بیفتد، یا چیزهای لغزنده و لیز را در راه­ها بیندازد، یا میخی را در راه به زمین بکوبد و آسیب و جنایتی بر حیوان یا انسانی برسد… پس در همه این موارد فاعل سبب، ضامن می­باشد و بر اوست که غرامت تلف شده را بکشد و عوض آن را بدهد. (امام خمینی، ۱۳۸۵، ج۲، ص۲۰۳)
    از این رو بر اساس این قاعده فقهی هر کس مال دیگری را تلف کند ضامن است و لازم است خسارات وارده را جبران نماید.

     

    گفتار سوم- قاعده تسبیب

    بر اساس قاعده تسبیب، هرگاه عمل شخصی مع الواسطه، باعث تلف شدن مال غیر گردد، عامل، ضامن است و این قاعده را تسبیب می­گویند. در تسبیب، شخص، زمینه­ای را فراهم می­ کند که احتمال وقوع حادثه و تلف می­رود و اگر عمل عامل نباشد، تلف واقع نمی­ شود.
    منظور از فعل، فقط فعل مثبت نیت؛ بلکه منظور اعم است از فعل مثبت و منفی. البته باید به این نکته اساسی توجه داشت که هیچ ترک فعلی، به خودی خود نمی ­تواند موجب مسئولیت مدنی گردد، مگر آن که به وسیله قانون یا قرارداد یا عرف، انجام آن الزامی باشد. [۹۰]که در صورت عدم انجام این تکلیف، شخص مسئول و ضامن است.
    مهم ترین مستند قاعده، روایاتی است که حاکی از مسئولیت مدنی کسی است که غیر مستقیم موجب بروز خسارت به دیگری شده است. از جمله این روایات روایت ذیل است:
    – «کل شی یضر بطریق المسلمین فصاحبه ضامن لما یصیبه» از این رو بر اساس این قاعده فقهی، هر گاه عمل شخصی مع الواسطه، باعث تلف شدن مال غیر گردد، ضامن است و علاوه بر امکان فسخ قرارداد، باید خسارت وارده را جبران نماید.
    البته باید اشاره کرد که دو قاعده اتلاف و تسبیب و استناد به آنها در جواز دریافت خسارت باید گفت، استناد به این دو قاعده برای جبران خسارت در صورتی صحیح است که تفویت منفعت مال صدق کند: زیرا در مواد ۳۲۸ و ۳۳۱ قانون مدنی که مستند قاعده اتلاف و تسبیب است، موضوع آن دو قاعده مال است. به موجب دو قاعده مزبور، از بین بردن مال دیگران، چه به عنوان اتلاف و چه به عنوان تسبیب، موجب مسئولیت عامل زیان است.
    برخی فقها و مولفان حقوقی با این ادعا که بر عدم النفع (که دارای ملاک واحد در اجتماع فسخ و جبران خسارت دارد و آن چیزی جز تفویت منفعت نیست) مال صادق نیست استناد به قاعده اتلاف و تسبیب را برای قابل جبران دانستن آن صحیح نمی دانند. به نظر آنها مال چزی است که فعلا موجود باشد؛ ولی عدم النفع مال نیست، بلکه محروم شدن از کسب مال است. دکتر سید حسن امامی در این باره می­نویسد: «در قانون مدنی ایران ماده صریحی برای جبران خسارت در مورد تفویت منفعت موجود نیست و دو ماده ۳۲۸ و ۳۳۳ شامل آن نمی شود، زیرا خسارت مزبور تلف مال نیست. البته وی با تمسک با قوانین دیگر و قاعده لاضرر عدم النفع را قابل جبران می­داند.
    دکتر ابوالقاسم گرجی نیز با این استدلال که در مورد عدم النفع، کسی مال فعلی دیگری را از بین نبرده است، بلکه مالی را که احیانا می توانسته به دست آورد، نگذاشته به دست آورد، تمسک به قاعده اتلاف و تسبیب را صحیح نمی­داند.
    باید گفت واقعیت این است که مال یک مفهوم عرفی است. مال یعنی چیزی که بتواند مورد داد و ستد قرار گیرد و از نظر اقتصادی ارزش مبادله­ را داشته باشد. و مستفاد از ماده ۳۲۰ قانون مدنی به همین دلیل است که منافع، مال شمرده می­ شود و در صورتی که شخصی اتومبیل یا منزل کسی را غصب کند، علاوه بر عین، ضامن آن نیز خواهد بود، اعم از این که از منافع استفاده کرده باشد یا خیر.
    عکس مرتبط با اقتصاد

     

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 12:47:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      بررسی میزان همسویی گرایشات تحصیلی و شغلی دانش آموزان با آرزوهای شغلی و تحصیلی والدین در شهرستان پاکدشت- قسمت ۶ ...

    وزارت آموزش و پرورش(۱۳۷۴)، در تحقیقی با عنوان «بررسی علل و انگیزه انتخاب رشته تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر دوره متوسطه نظام جدید آذربایجان غربی» به این نتایج دست یافت : ۱٫ برداشت های دانش آموزان از نظرات و پیشنهادات والدین، آرزوهای شغلی و همچنین استعدادهای آنان در انتخاب رشته تحصیلی مؤثر است. ۲٫ برداش های دانش آموزان از خصوصیات و درآمدهای مشاغل، در انتخاب رشته تحصیلی آنها مؤثر است. ۳٫ میان اظهار نظرهای دانش آموزان مشغول به تحصیل در رشته های مختلف تحصیلی و برداشت آنان از نظریات و پیشنهادات والدین در انتخاب رشته تفاوت وجود دارد.
    شریفی (۱۳۷۴)، در تحقیقی تحت عنوان «بررسی عوامل مؤثر در انتخاب رشته تحصیلی و علائق شغلی در دانش آموزان مقطع راهنمایی مدارس شهرستان خرم دره» به این نتایج دست یافت: ۱٫ دانش آموزان در انتخاب شغل به حقوق حاصل از آن توجه بیشتری دارند. ۲٫ دانش آموزان در انتخاب رشته تحصیلی به نظرات مشاور مدرسه اهمیت بیشتری می دهند. ۳٫ دانش آموزان در انتخاب رشته تحصیلی به رشته های نظری گرایش بیشتری دارند. ۴٫ دانش آموزان بیشترین آگاهی در مورد شغل های موجود در جامعه را از طریق مدرسه کسب می کنند.
    کیانی(۱۳۶۹)، با بررسی «تأثیر وضعیت اقتصادی و شغلی والدین در انتخاب رشته تحصیلی در آذربایجان شرقی» به این نتایج دست یافت: وضعیت اقتصادی دانش آموزان رشته خدمات با سایر رشته ها تفاوت معنی داری نداشته اما میزان تحصیلات والدین آنها بطور کلی در سطح پایینتری قرار دارد. مشاغل دانش آموزان رشته علوم تجربی از سایر رشته ها در درجه بالاتری قرار دارد و محقق بطور کلی به این نتیجه رسیده است که مؤثرترین عامل در انتخاب رشته تحصیلی دختران مربوط به والدین می باشد. وضع نمرات دوره راهنمایی و مشاهده در انتخاب رشته مؤثر بوده اند (یوسفی،۱۳۸۶).
    عکس مرتبط با اقتصاد
    تحقیقات انجام در خارج از کشور :
    در این قسمت تحقیقات انجام شده در خارج از کشور که با موضوع پژوهش حاضر مربوط می باشد، ارائه می گردد.
    آدامیوتی، تریکیا و اسویت (۲۰۱۴)، در تحقیقی تحت عنوان «تفاوت های قومی – زبانی و جنسیتی در الگوهای انتخاب رشته در دبیرستان» به این نتایج دست یافتند که الگوهای انتخاب رشته ریاضی و علوم مرتبط به شدت با قومیت همراه است و دانش آموزانی که در رشته های ریاضی و علوم شرکت می کنند، به احتمال زیاد متعلق به گروه قومی زبانی آسیایی هستند.
    سایتری، کرید، زیمر و جی ام بک (۲۰۱۳)، در تحقیقی با عنوان «تأثیر والدین و رفتار حرفه ای نوجوانان در یک محیط جمعی فرهنگی» که با بهره گرفتن از نظریه حرفه ای شناختی اجتماعی روابط بین متغیرهای پدر و مادر (انتظارات شغلی پدر و مادر، تجانس حرفه ای پدر و مادر با نوجوانان) و آرمانهای حرفه ای نوجوانان و اقدامات حرفه ای آنان دریک نمونه که شامل ده کلاس دانش آموزان دبیرستانی اندونزی بود مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که متغیر والدین با آرمانهای حرفه ای نوجوانان و اقدامات حرفه ای همراه بود. این یافته ها نشان می دهد که انتظارات حرفه ای پدر و مادر و نوجوانان و تجانس حرفه ای پدر و مادر، نقش مهمی درآرمانها و اقدامات حرفه ای نوجوانان دارد.
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    یوشیا[۶۹] (۲۰۱۳)، در تحقیقی با عنوان «انگیزش در آموزش: اثرمشارکت والدین دانش آموزان در تعیین سرنوشت دانش آموزان در طول دوره زندگی تصمیم گیری حرفه ای» به این نتیجه رسید که انگیزه دانش آموزان در یادگیری به طور قابل توجهی با خود مختاری در انتخاب رشته در ارتباط است. انواع حمایت و مذاکره متقابل پدر و مادر به خود مختاری بیشتری در انتخاب رشته و شناسائی مقررات منجر شده است. این بحث نتیجه گیری کرد که دخالت پدر و مادر مانند تشویق و ایجاد تغییر واضح و روشن از نظر طول دوره تصمیم گیری شغلی، در انگیزه در یادگیری و تعیین سرنوشت فرزندان در تصمیم گیری شغلی تأثر دارد.
    کلچی، الگن و الفیمی[۷۰](۲۰۱۳) با بررسی خانواده و معلمان به عنوان عوامل مؤثر در تصمیم گیری های شغلی در میان نوجوانان مبتلا به اختلال شنوایی در نیجریه به این نتیجه رسیدند که خانواده و معلمان به عنوان عواملی تأیین کننده در تصمیمات مثبت حرفه ای نوجوانان مبتلا به اختلال شنوایی است. همچنین این مطالعه نشان می دهد که عامل خانواده اثر قابل توجه تری در تصمیم گیری های حرفه ای دارد.
    اقبال متو (۲۰۱۳)، در تحقیقی تحت عنوان «انتخاب حرفه ای دانش آموزان متوسطه با توجه خاص به جنسیت، نوع جریان آموزش والدین» به این نتایج دست یافت که در انتخاب های حرفه ای افراد تحت بررسی، برخی از تفاوت های قابل توجه بر اساس جنسیت و آموزش پدر و مادر وجود دارد.
    آرایو، تاوریا، متا و الیویرا(۲۰۱۲)، با بررسی «مشارکت والدین پرتقالی در سوابق و برنامه ریزی تحصیلی و شغلی نوجوانان» به این نتایج دست یافتند که محیط خانواده به عنوان یک زمینه قوی برای برنامه ریزی شغلی نوجوانان و استدلال اخلاقی درباره اهداف نوجوانان است.
    یورو، آنتونی، سانی و بیمبو (۲۰۱۲)، در تحقیقی تحت عنوان «متغیرهای پیشینه خانواده و انتخاب شغل دانش آموزان در نیجیریه» به این نتایج دست یافتند که نگرش پدر و مادر نسبت به مشاغل، سطح تحصیلات و شغل والدین در انتخاب حرفه ای دانش آموزان اعمال نفوذ می کنند.
    جینپ، آلوین و لانگ[۷۱] (۲۰۱۱)، با بررسی «آرمانهای حرفه ای دانش آموزان دبیرستانهای چینی و انتظارات والدینشان» به این نتیجه رسدند که فاصله انتظارات- آرمانهای شغلی میان دانش آموزان و والدینشان نسبتا کم بود اما فاصله منزلت حرفه ای و شش تیپ شخصیتی (هالند) بیشتر بود. تفاوت های جنسیتی برای انتظارات و آرمانهای والدین برای دانش آموزان دختر و پسر وجود دارد. نوع دبیرستان و تحصیلات پدر و مادر در انتظارات و آرمانها تأثیر داشت.
    ادوارد و کوئینتر(۲۰۱۱)، با بررسی «عوامل مؤثر بر انتخاب حرفه ای در میان دانش آموزان دبیرستانی در شهر کیسومو،کنیا» به این نتیجه رسیدند که در دسترس بودن فرصت های پیشرفت و تجربیات یادگیری تأثیرگذارترین عوامل بر انتخاب حرفه ای در میان دانش آموزان است.در مردان ، تجربه و انعطاف پذیری شغلی و در زنان، در دسترس بودن فرصت پیشرفت، مؤثرترین عوامل بشمار می آیند.
    پری، لیو و پابیم[۷۲] (۲۰۱۰)، با بررسی «تعامل مدرسه به عنوان یک واسطه از عملکرد تحصیلی از طریق آماده سازی شغلی، پیشتیبانی حرفه ای والدین و معلم» به این نتیجه رسیدند که اثرات حمایت معلم و پشتیبانی حرفه ای پدر و مادر در آماده سازی شغلی معنادار بود. تأثیر تعامل مدرسه در کلاسهای آماده سازه سازی شغلی نیز معنادار بود.
    اشبی و اسکون (۲۰۱۰)، در تحقیقی تحت عنوان «موفقیت حرفه ای : نقش آرمانهای حرفه ای نوجوانان، جاه طلبی در پیش بینی وضعیت اجتماعی و درآمد در بزرگسالی» به این یافته ها دست یافت که تعامل عوامل زمینه خانوادگی، آرمانهای حرفه ای نوجوانان و جاه طلبی، دستیابی به موقعیت اجتماعی و درآمد در بزرگسالی را تحت تأثیر قرار می دهد.
    اهیولی و ورای (۲۰۰۹)، با بررسی «اطلاعات حرفه ای و مشکلات انتخاب حرفه در میان دانش آموزان نیجریه» به این نتایج دست یافتند که پس از خود ارزیابی، گام بعدی در فرایند انتخاب حرفه، برنامه ریزی برای بدست آوردن اطلاعات در مورد انتخاب حرفه های مورد علاقه است. از آنجا که حرفه ها به سرعت در حال تغییر هستند، توجه به خدمات دادن اطلاعات باید مورد توجه باشد. همچنین نتایج نشان داد که پدر و مادر تأثیر قابل توجهی در تصمیم گیری و انتخاب حرفه ای دانش آموزان دارند.
    گابریل، جسیکا، یوریچ و بامرت (۲۰۰۸)، در تحقیق خود با عنوان «بررسی مفاهیم خود و ارزشهای بنیادین در انتخاب رشته» به این نتایج دست یافتند که در آلمان، مفاهیم خود و ارزشهای بنیادین، نقش عمده ای در توجیه انتخاب رشته دانش آموزان ایفا می کند ولی در ایالت متحده، انتخاب دانش آموزان به احتمال زیاد به قابلیت و توانایی بستگی دارد.
    کنستانتین، والس و کیندایچی (۲۰۰۵)، با بررسی این موضوع که «تا چه حد درک موانع شغلی و حمایت پدر و مادر، تصمیم گیری حرفه ای و بی تصمیمی شغلی نوجوانان آمریکایی و آفریقایی تبار را پیش بینی می کند» به این نتیجه رسیدند که ادراک مثبت از موانع شغلی،پیش بینی کننده تصمیم گیری حرفه ای است و حمایت پدر و مادر با اطمینان شغلی در ارتباط است. نتایج همچنین برجستگی نظریه شناختی اجتماعی حرفه ای را در مفهوم مسائل حرفه ای مربوط به دانش آموزان دبیرستانی آمریکایی آفریقایی تبار نشان می دهد.
    ویستن و کلر(۲۰۰۴)، در تحقیقی تحت عنوان «بررسی و تجزیه و تحلیل تأثیر خانواده در اشتغال و توسعه آن» به این نتایج دست یافتند که افراد در تصمیم گیری های حرفه ای از اعضای خانواده کمک می گیرند و مهم است که روان شناسان مشاوره درک کنند که چگونه خانواده ها می توانند درتسهیل توسعه حرفه ای تأثیر مثبت داشته باشند. در سراسر طول عمر هر دو متغیر ساختار خانواده و فرایند خانواده در زندگی حرفه ای فرزندان نفوذ دارند.
    والادز (۲۰۰۲)، با بررسی «تأثیر سرمایه اجتماعی بر انتخاب رشته ریاضیات توسط دانش آموزان دبیرستانی لاتین» به این نتیجه رسید که جنبه های مشارکت والدین ممکن است در انتخاب رشته دانش آموزان سفید مؤثر باشد اما برای دانش آموزان لاتین، مؤثر نیست.
    اتو (۲۰۰۰)، با بررسی «دیدگاه نوجوانان از نفوذ والدین در توسعه حرفه ای» به این نتایج دست یافت که بین ارزشها و آرمانها و برنامه های حرفه ای نوجوانان و والدین سازگاری وجود دارد و نوجوانان برای ساخت برنامه حرفه ای خود اغلب به مادران خود توجه می کنند. نتایج اهمیت پدر و مادر را به عنوان منابعی برای مشاوران در تسهیل توسعه حرفه ای نوجوانان نشان داد.
    فرنگا و جویسیب (۱۹۹۸)، در تحقیق خود تحت عنوان «نگرش مربوط به علم و انتخاب رشته : مقایسه دختران و پسران» به این نتیجه رسیدند که نگرش های مربوط به علم، پیش بینی کننده مهمی برای انتخاب رشته توسط دختران می باشد اما برای پسران، نگرشهای مربوط به علم با انتخاب رشته مرتبط نیست.
    بم و مورتیمر (۱۹۷۶) در تحقیقاتی که انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که پسران اغلب همان شغلی را انتخاب می کنند که پدرانشان به آن اشتغال داشته اند زیرا به حرفه پدر آشنایی بیشتر و دسترسی راحتری داشته اند و در بعضی موارد والدین انگیزه زیادی ایجاد می کنند. گاهی نیز فرزندان تحت فشار والدین هستند که همان شغل را انتخاب کنند. البته ظاهرا در این میان عوامل حساس تری دخیل است، برای مثال ممکن است پدر ارزشهایش را به پسرش منتقل کند که با شغلش ارتباط دارد. چنین فرایندی موقعی بیشتر است که شغل پدر از اعتبار اجتماعی بالایی برخوردار باشد و پدر و پسر رابطه نزدیکتری داشته باشند و بطور کلی پدر سرمشق مثبتی برای پسر باشد(شریفی،۱۳۷۴).
    هافمن(۱۹۷۴) و هوستون (۱۹۸۳) در تحقیقاتی که انجام دادند به این نتیجه رسیدند که مادر هم به عنوان سرمشق در انتخاب حرفه دختران و نگرش آنان در مورد حرفه مناسب برای دختران و پسران تأثیر می گذارد. پسران نوجوان و به خصوص دختران نوجوان که مادران شاغل دارند در مقایسه با پسران و دخترانی که مادران شاغل ندارند، بیشتر مادران خود را تحسین می کنند و مایلند که مثل آنها باشند(شریفی،۱۳۷۴).
    روزنبرگ[۷۳](۱۹۵۷) در تحقیق خود رابطه بین طبقه اجتماعی و والدین و میزان درآمد آنها را با انتظارات شغلی فرزندان مورد بررسی قرار دادند. این تحقیق نشان داد که رابطه زیادی بین درآمد پدر و مادر و انتخاب شغل فرزندان وجود دارد. این تحقیق نشان داد که گویا فرزندان در نظر داشته اند همان شیوه پدرانشان را تعقیب نمایند لذا درآمد خانواده اثر مهمی در تعیین انتظارات شغلی فرزندان دارد(پور بختیار،۱۳۷۲).
    گرین و پارکر[۷۴] (۱۹۶۵) در تحقیقی که انجام دادند به این نتیجه رسیدند که نوجوانان پسری که با خانواده های خود روابط با محبت و گرمی داشته اند بسوی مشاغلی که بیشتر با مردم سرو کار داشت تمایل نشان دادند در حالیکه نوجوانان دختر به این صورت نبوده اند. نوجوانان پسری که با خانواده های خود رئابط سرد داشته اند بسوس مشاغل سخت و صنعتی علاقه نشان نداده اند ولی دخترانی که در خانواده هایی تربیت شده اند که رابطه آنها با والدین سرد بوده است بسوی مشاغل صنعتی تمایل نشان داده اند (شفیع آبادی،۱۳۸۹)
    کنیان پی بل[۷۵](۱۹۶۲) کوشیدند رابطه بین زمینه خانودگی و گرایش شغلی نوجوانان را مطالعه کنند. آنها تعداد۱۲۱ نفر دانش آموز پسر در کلاس یازدهم را انتخاب نمودند و پرسشنامه شغلی سوپر را که تعیین کننده زمینه فرهنگی روابط خانوادگی و استقلال نوجوانان است با این افراد اجرا کردند. محققان پیش بینی نمودند که با توجه به نظریه رو باید محیط خانوادگی گرم افرادی را پرورش دهد که بسوی مردم گرایش دارند. نتیجه این تحقیق نشان داد که این بخش از نظریه رو در مورد این نوجوانان صادق است(شفیع آبادی،۱۳۸۹).
    برونکان و کرایتز[۷۶](۱۹۶۴) با بهره گرفتن از پرسشنامه روابط خانوادگی در صدد بر آمدند تا نظریه رو را مورد بررسی قرار دهند. آنها این پرسشنامه را با ۲۹۸ نفر دانشجوی روانشناسی اجرا کردند. نمرات پرسشنامه با چگونگی انتخاب شغل که توسط رو پیشنهاد شده است رابطه داشت لذا نتیجه گرفتند که انتخاب شغل با تربیت اولیه و تجارب زمان کودکی ارتباط دارد(شفیع آباد،۱۳۸۹).
    یونگ و فریزن (۱۹۶۰) تحقیقی روی تمایلات والدین و تأثیر آن روی انتخاب و توسعه شغل فرزندان انجام دادند که نتایج این تحقیق نشان داد، گرچه والدین ضرورتا سعی نمی کنند که بر فرزندان خود در انتخاب شغل تأثیر بگذارند ولی با این حال والدین در انتخاب شغل و پیشرفت شغلی فرزندان بسیار مؤثرند(آقاجری،۱۳۷۴).

    فصل سوم
    روش تحقیق
    مقدمه :
    در این فصل ابتدا به بررسی نوع و روش پژوهش پرداخته می شود تحقیق حاضر از نوع کیفی بوده که هدف این روش توصیف واقعیت های اجتماعی از دیدگاه افراد است. در این پژوهش از الگوی نظریه مبنایی استفاده شده است. در ادامه به تعریف نظریه مبنایی و فرایند آن می پردازیم سپس جامعه آماری و نمونه پژوهش و پس از آن ابزار پژوهش و روش تجزیه و تحلیل داده ها ارائه می شود.
    جامعه آماری :
    جامعه آماری را دانش آموزان پایه اول متوسطه مجتمع آموزشی غیر انتفاعی شهید قرچه لو شهرستان پاکدشت مشغول به تحصیل در سال تحصیلی ۹۴-۹۳ و نیز مادران آنها ، تشکیل می دهد.
    نمونه و روش نمونه گیری:
    روش نمونه گیری هدفمند می باشد. نمونه گیری هدفمند به این معنی است که واحدها به جای انتخاب تصادفی به علت ویژگیهای آنها نسبت به پدیده مورد مطالعه انتخاب می شوند. نمونه گیری به این صورت بود که در دو کلاس پایه اول موجود در مجتمع اعلام شد که تحقیقی در زمینه انتخاب رشته تحصیلی در دبیرستان و دانشگاه از سوی محقق که در این مجتمع مشاور نیز می باشد صورت خواهد گرفت و کسانی که مایل هستند می توانند در مصاحبه شرکت کنند. دانش آموزان نیز تمایل زیادی برای شرکت در مصاحبه از خود نشان دادند. به دانش آموزانی که از آنها مصاحبه شده بود، دعوت نامه هایی به منظور حضور مادرانشان در مدرسه برای انجام مصاحبه داده شد. لازم به ذکر است که نمونه گیری از دانش آموزان و مادران، در جریان مصاحبه و با توجه به میزان اشباع پاسخها مشخص شد. در پژوهش حاضر تعداد دانش آموزانی که با آنها مصاحبه صورت گرفت، ۲۳ نفر و تعداد مادرانی که با آنها مصاحبه شد، ۱۷ نفر بود.
    ابزار جمع آوری اطلاعات:
    گردآوری اطلاعات از طریق مصاحبه(نیمه ساختاری) می باشد. هدف مصاحبه پی بردن به آنچه در ذهن مردم است، می باشد. این نوع مصاحبه بین مصاحبه های ساخت دار و اکتشافی قرار دارد و شامل سوالهای خاص است ولی پرسیدن آنها به صورت باز پاسخ می باشد. از همه مصاحبه شوندگان سوالهای یکسانی پرسیده می شود ولی آنها در پاسخ گویی به سوالات آزادی دارند. مصاحبه مورد نظر با راهنمایی اساتید راهنما و مشاور توسط محقق نوشته شد. مصاحبه بصورت آزمایشی با سه نفر از دانش آموزان اجرا شد و مصاحبه های ضبط شده روی ورق پیاده شدند و به اساتید ارائه شد. ایرادات توسط آنها برطرف شد و پس از آماده نمودن کامل سوالات مصاحبه و تایید نهایی توسط اساتید، به مجتمع آموزشی شهید قرچه لو در شهرستان پاکدشت مراجعه شد. محقق چون در این مجتمع آموزشی مشاور است ، با همکاری کامل مدیر و دانش آموزان مواجه شد. دانش آموزان پایه اول که با آنها در مورد تحقیق در زمینه انتخاب رشته صحبت شده بود به صورت داوطلبانه به محقق مراجعه کرده و مصاحبه با آنها صورت گرفت. در ضمن دعوت نامه هایی به دانش آموزان جهت حضور مادرانشان ارائه شد. در این پژوهش بدلیل اینکه امکان مصاحبه با پدر نبود، نظر پدر را از مادر پرسیدم. اگردر طول مصاحبه پاسخهای داده شده از سوی مصاحبه شوندگان کافی نبود، مصاحبه گر با طرح سوالات لازم اطلاعات کافی و روشنی بدست می آورد. در طول مصاحبه یادداشت برداری نمی شد و مصاحبه ها با رضایت مصاحبه شوندگان ضبط می شد. سپس مصاحبه های ضبط شده یادداشت برداری شدند.
    روش اجرای تحقیق :
    روش پژوهش حاضر کیفی است و از الگوی نظریه زمینه ای استفاده شده است.
    نظریه زمینه ای (بنیادی)، از اهمیت قابل توجهی در میان انواع روش شناسی کیفی برخوردار است. این نظریه، عنوان نوعی نظریه کلان قابل طرح است که محقق می تواند بر اساس آن، اقدام به تولید یک تبیین عام (یک نظریه ) از یک فرایند، کنش یا تعامل کند که بر اساس دیدگاه تعداد بسیاری از مشارکت کنندگان شکل گرفته است. سه خصوصیت کلیدی در زبان روش شناختی نظریه بنیادی وجود دارد که کمک جدی به مطالعات کیفی نموده است. این خصوصیت ها عبارتند از : حساسیت نظری، نمونه گیری نظری و اشباع نظری. در طراحی مدل پارادایمی نظریه بنیادی، محقق به طور مداوم، میان تفکر استقرایی ( ایجاد مفاهیم، مقولات و روابط بین آنها ) و تفکر قیاسی ( آزمون مفاهیم، مقولات و روابط بین آنها ) در رفت و برگشت قرار می گیرد. نظریه زمینه ای به عنوان مسیر و بستری سازمان یافته برای جمع آوری و تحلیل اطلاعات با هدف تولید نظریه معرفی گردید (ایمان،۱۳۹۱).
    نظریه زمینه ای یک نظریه مسئله – محور است و بر ارتباط دادن مراحل و گام هایی استوار است که به تعیین ساختار نظری مسئله کمک می کند. در فرایند ساخت این نظریه، داده های گردآوری شده در سه مرحله کد بندی شده و به هم متصل می شوند که عبارتند از کد گذاری باز، کد بندی محوری و کد بندی گزینشی یا انتخابی (محمد پور،۱۳۹۰).

    روش تجزیه و تحلیل داه ها:
    پژوهش حاضر از نوع کیفی(مصاحبه نیمه ساخت یافته) بود و برای تجزیه و تحلیل مصاحبه به روش تحلیل محتوا، ابتدا با شیوه کدگذاری اقدام به طبقه بندی داده ه به صورت کلی و در مرحله بعد کدگذاری به صورت جزئی تر انجام شد. بدین منظور محتوای داده ها بررسی و کدگذاری و مورد تحلیل قرار گرفت. در کدگذاری باز، متن هر مصاحبه چندین بار خوانده شد و جملات اصلی آن استخراج و به صورت کدهایی ثبت شد. سپس کدهایی که به لحاظ مفهومی با یکدیگر مشابه بودند، در دسته های مشترک قرار گرفتند. در کدگذاری محوری کدها و دسته های اولیه که در کدگذاری باز ایجاد شده بودند با یکدیگر مقایسه و ضمن ادغام موارد مشابه، دسته هایی که به یکدیگر مرتبط بودند حول محور مشترکی قرار گرفتند.
    فصل چهارم
    تجزیه و تحلیل داده

    مقدمه :
    هدف از پژوهش حاضر تعیین میزان همسویی گرایشات تحصیلی و شغلی دانش آموزان با آرزوهای تحصیلی و شغلی والدین بوده است. برای دسترسی به این هدف کلی، سؤالاتی برای پژوهشگر مطرح بوده است (میزان همسویی گرایشات تحصیلی دانش آموزان با آرزوهای تحصیلی والدین به چگونه است؟ میزان همسویی گرایشات شغلی دانش آموزان با والدین چگونه است؟)، که در این فصل داده های حاصل از اجرای پژوهش مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت. در ادامه ابتدا جداول جمعیت شناختی و سپس جداول حاصل از کدگذاری و فراوانی مربوطه ارائه می گردد.
    یافته ها :
    جدول ۱-۴ ویژگیهای جمعیت شناختی گروه نمونه (دانش آموزان)

     

    برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    حق انحصاری © 2021 مطالب علمی گلچین شده. کلیه حقوق محف

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 12:47:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      صیانت و پیشگیری از جرم و گناه از منظر قرآن کریم و راهکار های نهادینه کردن آن در بین کارکنان ناجا- قسمت ۹ ...

    برخی آیات آغاز سوره «نساء» و سوره «نور» با بیان احکام روابط زن و مرد صیانت جامعه را ضمانت می کند و اکیدا زن و مرد را به رعایت عفت و حجاب وادار می‌سازد (جوادی آملی، ۱۳۸۵، ج ۱۸، ص ۲۶۶).
    «الزَّانىِ لَا یَنکِحُ إِلَّا زَانِیَهً أَوْ مُشْرِکَهً وَ الزَّانِیَهُ لَا یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذَلِکَ عَلىَ الْمُؤْمِنِینَ؛ مرد زناکار جز با زن زناکار و مشرک نکاح نکند و زن زناکار هم جز با مرد زانى و مشرک نکاح نخواهدکرد و این کار بر مردان مؤمن حرام است.» (نور/۳)
    «یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُواْ فىِ الْمَجَالِسِ فَافْسَحُواْ یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ وَ إِذَا قِیلَ انشُزُواْ فَانشُزُواْ یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ؛ هان! اى کسانى که ایمان آورده‏اید وقتى به شما گفته مى‏شود در مجالس به یکدیگر جا بدهید جا دهید تا خدا هم جاى شما را در بهشت وسعت دهد و وقتى هم گفته مى‏شود برخیزید تا شخص محترمى بنشیند برخیزید خداى تعالى مؤمنین را به یک درجه، و علم داده شدگان را به چند درجه برترى داده و خدا بدانچه مى‏کنید با خبر است.» (مجادله/۱۱)
    «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا یَحِلُّ لَکُمْ أَن تَرِثُواْ النِّسَاءَ کَرْهًا وَ لَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُواْ بِبَعْضِ مَا ءَاتَیْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَن یَأْتِینَ بِفَاحِشَهٍ مُّبَیِّنَهٍ وَ عَاشرِوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسىَ أَن تَکْرَهُواْ شَیْئا وَ یجَعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیرْا کَثِیرًا؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید، شما را حلال نیست که زنان را بر خلاف میلشان به ارث ببرید. و تا قسمتى از آنچه را که به آنها داده‏اید بازپس ستانید بر آنها سخت مگیرید، مگر آنکه مرتکب فحشایى به ثبوت رسیده شده باشند. و با آنان به نیکویى رفتار کنید. و اگر شما را از زنان خوش نیامد، چه بسا چیزها که شما را از آن خوش نمى‏آید در حالى که خدا خیر کثیرى در آن نهاده باشد.» (نساء/۱۹)
    یک مورد از نکاح‏های محرّم، نکاح با زنان شوهردار است (والمُحصَناتُ مِنَ النِّساء). براساس روایات، زنان دارای عده وفات یا عده طلاق رجعی نیز در حکم زن‏های شوهردارند و ازدواج با آنان قبل از انقضای عده حرام است.
    «احصان» به معنای حفظ کردن و صیانت است. زنان همسردار را «محصنات» می‏خوانند بدین تصور که همسر است که او را حفظ کرده و شوهرداشتن مایه نجات و ایمنی او از فرو افتادن در گناه است (جوادی آملی، ۱۳۸۵، ج ۱۸، ص ۲۸۶).
    براین اساس، عنوان”محصنات”در قرآن کریم بر مصادیق متعددی از زن‏ها حمل شده است؛ امّا مفهوم آن از جهت معنای لغوی در همه موارد یکی است؛ یعنی مفهوم احصان که به معنای حفظ و صیانت است، در عفائف (زن‏های پاکدامن)، زن‏های آزاد و زنان شوهردار لحاظ شده است.
    مراد از (والمُحصَناتُ مِنَ النِّساء) در آیه موردبحث که نکاح با آن‏ها حرام است، زن‏های عفیف نیست، زیرا نکاح زن مسلمانی که مانعی از ازدواج ندارد، جایز است؛ چه عفیف باشد یا غیرعفیف، هرچند نکاح با زن‏های غیرعفیف کراهت دارد و آیه (الزّانی لایَنکِحُ اِلاّزانِیَهً اَو مُشرِکَهً والزّانِیَهُ لایَنکِحُها اِلاّزانٍ اَو مُشرِک) نیز بر حرمت تشریعی آن دلالت ندارد، پس نکاح زن مسلمان غیرعفیف هم جایز است.
    منظور از (المُحصَنات)، زن‏های آزاد هم نیست، چون نکاح زن‏های آزاد جایز است، بنابراین مراد از «محصنات» زن‏های شوهردار است، پس نکاح با زن‏های شوهردار حرام است. (المُحصَنات) عطف است بر محرّمات مطرح در آیه پیشین (حُرِّمَت عَلَیکُم اُمَّهاتُکُم وبَناتُکُم… )
    گفتنی است که کلمه (المُحصَنات) جمع مؤنث سالم است و نیازی به قید (مِنَ النِّساء) ندارد (جوادی آملی،۱۳۸۵، ج ۱۸، ص ۲۹۶).
    زنان صالح و رازدار نه تنها «حافظات فی الغیب»، بلکه (حافِظتٌ لِلغَیب) هستند و هم آبروی دیگر مردان و زنان را، هم حیثیت، عِرض و حرمت شوهر را و هم اموال و اسرار خانه را صیانت می‏کنند.
    حافظ اسرار بودن زن به توفیق خدا و صیانت اوست. (بِما حَفِظَ الله) در این جمله، «باء» برای سببیت و «ما» مصدریه است؛ یعنی زنان صالح به سبب برخورداری از توفیق الهی به این اوصاف آراسته‏اند.
    سربرتافتن همسر از تمکین نسبت به وظایف متقابل همسری را «نشوز» گویند و زن را در صورت عدم تمکین در آمیزش، «ناشزه» می‏نامند.
    مراد از “خوف نشوز”، (واللّاتی تَخافونَ نُشوزَهُنّ) آشکار شدن نشانه‏های نشوز (سرپیچی و نافرمانی کردن از طاعت) است.
    با خوف نشوز و نمایان شدن نشانه‏های ناسازگاری، برای متنبّه شدن زن، به ترتیب سه مرحله برنامه‏های اصلاحی انجام می‏شود و به دیگر سخن، وظیفه مرد در صورت نشوز زن به ترتیب عبارت است از:
    ۱- موعظه کردن و پند و اندرز ۲- قهر و هجر (از هجرت به معنای ترک و رهایی علاقه است نه از هُجر به معنی سخن زشت ونه از هجار به معنی طناب) و جدایی در بستر و رختخواب به اندازه‏ای که اثرگذار باشد یا بی‏نتیجه بودن آن روشن گردد (جوادی آملی،۱۳۸۵، ج ۱۸، ص۵۴۷).
    و سومین صفت زیبای آنان را رازداری می‏شمارد؛ یعنی حافظ آبرو و اسرار دیگران بودن: (حافِظاتٌ لِلغَیب).
    زنان صالح و رازدار هم آبروی دیگر مردان و زنان را، هم عرض و حرمت شوهر و هم اموال و اسرار خانه را صیانت می‏کنند.
    مرد، طبق وظیفه‏اش، هر روزه، صبحدم برای کسب روزی از خانه بیرون می‏رود و زن نگهبان همه شئون زندگی مانند اموال، اسرار، حیثیّت و آبروی اوست. اگر زنان رازدار نباشند، برای خانواده، آبرویی نمی‏ماند.
    حافظ اسرار بودن زن، به توفیق خدا و صیانت اوست (بِما حَفِظَ الله). “باء” برای سببیّت و “ما” مصدریّه است؛ یعنی زنان صالح، به سبب برخورداری از توفیق الهی به این اوصاف آراسته‏اند. خدا به آنان توفیق صیانت می‏دهد و نیز برای استواری نظام خانواده، مقرّرات وضع می‏کند و به شوهران در کیفیت معاشرت با زنان چنین سفارش می‏فرماید: (وعاشِروهُنَّ بِالمَعروف).
    نافرمانی زن از وظیفه همسری (نشوز)، سربرتافتن همسر از تمکین نسبت به وظایف متقابل همسری را «نشوز» گویند که نوعی پرخاش و برافروختگی نسبت به قانون همسری است (جوادی آملی، ۱۳۸۵، ج ۱۸، ص۵۵۷).
    «وَ الَّذِینَ تَبَوَّءُو الدَّارَ وَ الْایمَانَ مِن قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیهْمْ وَ لَا یجَدُونَ فىِ صُدُورِهِمْ حَاجَهً مِّمَّا أُوتُواْ وَ یُؤْثِرُونَ عَلىَ أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کاَنَ بهِمْ خَصَاصَهٌ وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ و کسانى که پیش از آمدن مهاجران در دیار خود بوده‏اند و ایمان آورده‏اند، آنهایى را که به سویشان مهاجرت کرده‏اند دوست مى‏دارند. و از آنچه مهاجران را داده مى‏شود در دل احساس حسد نمى‏کنند، و دیگران را بر خویش ترجیح مى‏دهند هرچند خود نیازمند باشند. و آنان که از بخل خویش در امان مانده باشند رستگارانند.» (حشر/۹)
    «فَاتَّقُواْ اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُواْ وَ أَطِیعُواْ وَ أَنفِقُواْ خَیرْا لّأِنفُسِکُمْ وَ مَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ تا توانید از خدا بترسید و گوش فرا دارید و اطاعت کنید و به سود خود از مالتان انفاق کنید. و آنان که از حرص نفس خویش در امان مانده‏اند رستگارند.» (تغابن/۱۶)
    «أَوْ کاَلَّذِى مَرَّ عَلىَ‏ قَرْیَهٍ وَ هِىَ خَاوِیَهٌ عَلىَ‏ عُرُوشِهَا قَالَ أَنىَ‏ یُحْىِ هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِاْئَهَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِاْئَهَ عَامٍ فَانظُرْ إِلىَ‏ طَعَامِکَ وَ شَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَ انظُرْ إِلىَ‏ حِمَارِکَ وَ لِنَجْعَلَکَ ءَایَهً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلىَ الْعِظَامِ کَیْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَینَ‏َ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلىَ‏ کُلّ‏ِ شىَ‏ْءٍ قَدِیرٌ؛ یا مانند آن کس که به دهى رسید، دهى که سقف‌هاى بناهایش فرو ریخته بود. گفت: از کجا خدا این مردگان را زنده کند؟ خدا او را به مدت صد سال میراند. آن گاه زنده‏اش کرد. و گفت: چه مدت در اینجا بوده‏اى؟ گفت: یک روز یا قسمتى از روز. گفت: نه، صد سال است که در اینجا بوده‏اى. به طعام و آبت بنگر که تغییر نکرده است، و به خرت بنگر، مى‏خواهیم تو را براى مردمان عبرتى گردانیم، بنگر که استخوان‌ها را چگونه به هم مى‏پیوندیم و گوشت بر آن مى‏پوشانیم. چون قدرت خدا بر او آشکار شد، گفت: مى‏دانم که خدا بر هرکارى تواناست.» (بقره/۲۵۹)
    نشوزاً: «نشز» بر وزن «فلس» مکان مرتفع را می‏گویند (راغب اصفهانی، ۱۴۱۶، ص۸۰۶؛ جوادی آملی،۱۳۸۵، ج ۲۱، ص ۵۲). همچنین مصدر و به معنای برخاستن است. کسی را که از میان نشستگان برمی‏خیزد و آن را که در محیط خانوادگی و اخلاقی گردنکشی می‏کند و خود را از دیگران برتر می‏نمایاند و همچنین تپه‏هایی را که از سطح زمین برجسته دیده می‏شوند، ناشز می‏خوانند (راغب،۱۴۱۶، ص۸۰۶؛ ابن منظور،ج۵،صص۴۱۸-۴۱۷).
    چون زنده کردن، نوعی برخیزاندن از زمین است، قرآن کریم واژه مزبور را درباره آن به کار برده است: (وانظُر إلَی العِظامِ کَیفَ نُنشِزُها) (جوادی آملی،۱۳۸۵،ج۱۲،ص۲۶۳).
    ۲-۴-۶- اعتصام و صیانت
    از واژگانی که با «صیانت» نسبت معنوی دارد، واژه”اعتصام” است. اعتصام هم در مسائل شخصی و فردی موجب صیانت نفس و رهایی از خطیئه می شود و هم باعث رهایی سازمان و جامعه از تشخیص نادرست در ارزش‌ها شده و ره آورد عصمت جمعی را به همراه دارد. اعتصام و پناه بردن به کسی که معصوم و مصون از خطا و عصیان است، عصمت و خودکنترلی را دربردارد (سید تاج‌الدینی؛ مجرد، ۱۳۹۱، ص۵۵).
    مفهوم شناسی اعتصام: «اعتصام» در لغت به معنی اراده نگهداری از خویش و رفع آسیب است که به دلالت التزام چنگ زدن به چیزی است که نگهدار و مدافع انسان در برابر خطر و زیان باشد (مصطفوی،۱۳۶۰، ج۸، ص۱۵۵).
    «اعتصام» برگرفتن وسیله حفظ و دفاع، اراده عصمت بخشیدن به خود و حفظ خویشتن از چیزهای زیان بار است. (همان،ص۱۵۴) صاحب مجمع البحرین گوید: “اعتصام” پناه بردن عاجزانه به خدا از راه اطاعت و بندگی است (طریحی،۱۳۶۳، ج۶، ص۱۱۶).
    شیخ کبیر علامه قیصری می نویسد: “اعتصام” برگرفته از عصمت و آن نیز ایمنی به وسیله اسمای”عاصم” و “حفیظ” است (ابن سینا،۱۳۷۷، ج۳، ص۳۰۷۹).
    با توجه به معنای لغوی و اصطلاحی اعتصام معلوم می شود که اعتصام وسیله ایمنی بخش برای نجات از عوامل تهدید کننده و آسیب زا است. راه برون‌رفت از اسارت دنیا و سقوط در سیاه چال طبیعت، درگرو اعتصام به ریسمانی است که یک سر آن در دست خداوند عاصم و سر دیگرش در دسترس انسان معتصم است. نکته قابل‌ذکر این که اعتصام به معنای گرفتن و چنگ زدن به چیزی است که خودش ایمن بوده و به گیرنده اش ایمنی و آرامش ببخشد. پس”معتصم به” باید”مصون” و “معصوم”باشد تا”صائن”و “عاصم”دیگران گردد. هم نلغزد و هم لغزش دیگران را بگیرد.
    در جمع‌بندی نهایی می‌توان گفت: اعتصام، بهره برداری از عصمت دیگری برای دستیابی به عصمت (عاصمیت و معصومیت) خود اوست. به بیان دیگر اعتصام، حالتی درونی است که با پناه بردن به عاصمی مطمئن برای حصول عصمت و مصونیت انجام می‌گیرد (سید تاج الدینی؛ مجرد، ۱۳۹۱، ص۵۶).
    ۲-۴-۶-۱-اعتصام به خدا و اعتصام به ریسمان الهی
    براساس آیات قرآن مجید، اعتصام از نگاه متعلق و “معتصم به” دو مرتبه دارد:
    ۱-به ریسمان خدا: «وَ اعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُواْ وَ اذْکُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَینْ‏َ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ کُنتُمْ عَلىَ‏ شَفَا حُفْرَهٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنهَا کَذَالِکَ یُبَینِ‏ُّ اللَّهُ لَکُمْ ءَایَاتِهِ لَعَلَّکمُ‏ْ تَهْتَدُون؛ و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت‏خدا را بر خود یاد کنید آنگاه که دشمنان [یکدیگر] بودید پس میان دلهاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید این گونه خداوند نشانه‏هاى خود را براى شما روشن مى‏کند باشد که شما راه یابید.» (آل عمران/۱۰۳)
    ۲-به ذات اقدس الهی: «وَ جَاهِدُواْ فىِ اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَئکُمْ وَ مَا جَعَلَ عَلَیْکمُ‏ْ فىِ الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّئکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِن قَبْلُ وَ فىِ هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیدًا عَلَیْکمُ‏ْ وَ تَکُونُواْ شُهَدَاءَ عَلىَ النَّاسِ فَأَقِیمُواْ الصَّلَوهَ وَ ءَاتُواْ الزَّکَوهَ وَ اعْتَصِمُواْ بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَئکمُ‏ْ فَنِعْمَ الْمَوْلىَ‏ وَ نِعْمَ النَّصِیر؛ و در راه خدا کارزار کنید چنان که سزاوار کارزار کردن براى او است او شما را برگزید و در این دین براى شما دشوارى ننهاده آئین پدرتان ابراهیم است و او شما را از پیش و هم در این قرآن مسلمان نام داد تا این پیغمبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید پس نماز گزارید و زکات دهید و به خدا تکیه کنید که او مولاى شما است و چه خوب مولا و چه خوب یاورى است.» (حج/۷۸)
    ۲-۴-۶-۲- انواع اعتصام
    الف-اعتصام فردی: وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنتُمْ تُتْلىَ‏ عَلَیْکُمْ ءَایَاتُ اللَّهِ وَ فِیکُمْ رَسُولُهُ وَ مَن یَعْتَصِم بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِىَ إِلىَ‏ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ؛ چگونه کافر مى‏شوید در حالى که آیات خدا بر شما خوانده مى شود و رسول او در میان شماست؟ و هر که به خدا تمسک جوید به راه راست هدایت شده است.» ‏(آل عمران/۱۰۱)
    ب- اعتصام گروهی: «نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقّ‏ِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَینْ‏َ یَدَیْهِ وَ أَنزَلَ التَّوْرَئهَ وَ الْانجِیلَ؛ او کتاب را به حق بر تو نازل کرد، در حالى که آن کتاب تصدیق کننده کتب پیشین بود و نیز تورات و انجیل را قبل از قرآن به منظور هدایت مردم و سپس فرقان را نازل کرد.» (آل عمران/۳)
    این آیه کریمه به دلیل قید«جمیعا» و «لا تفرقوا» و نیز ذکر عوامل و موانع اتحاد و یکپارچگی جامعه اسلامی در ادامه (اذ کنتم …اخوانا) (آل عمران /۱۰۳)، به اعتصام جمعی نظر دارد.
    از سوی دیگر، آیه (آل عمران/۳) تنها راه بازیابی جامعه به منزلت قرب الهی و لقاءالله را اعتصام یکپارچه مسلمانان به حبل الهی می داند. تلاش شیطان نیز در برابر فراخوان خدای سبحان به اتحاد بر پایه مستحکم اعتقاد و ایمان، پاره کردن این رشته به هم پیوسته است. وقتی مستمسکی نبود تا همگان بدان روی آورند، امت اسلام گروه گروه می شوند و نتیجه تفرقه، پدیداری فتنه خواهد بود.
    براین‌اساس، محور اتحاد و نجات امت، حبل الله و تنها راه حفظ پیوندهای اعتقادی و روابط درونی میان انسان و خدا (یگانه محور وحدت و همدلی اهل ایمان) اعتصام به قرآن و عترت است. خدای سبحان امر به اعتصام را همراه با نهی از تفرقه آورده که بیانگر چگونگی اعتصام مطلوب است؛ زیرا اگر تک تک مسلمانان به حبل الله معتصم بوده ولی با هم نباشند، در کیفیت اعتصام دچار گسست هستند. پس باید همگی با هم در خدمت قرآن و عترتباشند و بدان اعتصام ورزند (سید تاج الدینی؛ مجرد، ۱۳۹۱، ص ۷۵).
    ۲-۴-۷- عصمت و صیانت
    از دیگر واژگانی که قرابت معنایی و همبستگی مفهومی با صیانت در ادبیات دینی دارد واژه عصمت است که بالاترین مرتبه آن را معصومینو مراتب پائینی را متقین دارا هستند. عصمت در دو چهره فردی و جمعی قابل مشاهده است.
    میان واژگان: صیانت، تقوا، عدالت و عصمت، ارتباط مفهومی و معنایی وجود دارد. درواقع این چهار کلید واژه، یک حقیقت است که واجد درجات متفاوت هستند. تفصیل مطلب این که اگر تقوا را عالی‌ترین درجه و شدت صیانت بدانیم (بحارالانوار،۱۴۰۳ه. ق، ج۶۷، ص۱۱۰)، عدالت مرتبه نهایی و اوج تقوا می باشد چه این که عصمت درجه غایی و کمالی عدالت محسوب می‌شود. باید توجه داشت که صیانت و عدالت، ملکه عملی است که صاحب آن را از ارتکاب گناه عمدی و سهوی بازمی‌دارد؛ درحالی‌که عصمت ملکه عملی و علمی است که علاوه بر محافظت از گناه، آدمی را از جهل، خطا، نسیان و مغالطه در اندیشه و تفکر نیز مصون می‌دارد (سیدتاج الدینی؛ مجرد،۱۳۹۱، ص۱۹۵).
    معنای لغوی عصمت
    معنی ذکر شده اهل لغت درباره واژه عصمت عبارت است از:
    الف) خلیل بن احمد فراهیدی در کتاب العین، ج۱، ص۳۱۳ عصمت را به معنای دفع کردن دانسته است. براساس این عبارت، فعل”عصم” متعدی است و در حقیقت فعل کسی دیگر است و مطاوعه آن همان اعتصم یا استعصم است. خلیل در ادامه از حقیقت عصمت این گونه پرده برمی دارد که معتصم یا مستعصم، کسی است که به وسیله چیزی که همان عصمت است چیزی از او دفع شود و به لحاظ فعل عاصم که همان معنای عصمت است به معتصم، معصوم گفته می شود. البته «عصم» آن هنگام که به باب افعال می رود، اگر به معنای لازم باشد به معنای پناه بردن به چیزی برای منع شدن است و آن هنگام که متعدی باشد به معنای آماده ساختن چیزی است که به وسیله آن فعل اعتصام رخ می‌دهد. خلیل بر این باور است که خود واژه عصمت در اصل به معنی قلاده است و جمع آن اعصام است. همچنین هر طنابی که به وسیله آن چیزی نگه داشته یا منع می شود عصام نامیده می‌شود که جمع آن« عِصَم» است.
    ب) زبیدی و فیومی، عصمت را به معنای منع دانسته اند (محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس، ج ۸، صص۳۹۹-۳۹۸؛ احمدبن محمد فیومی، المصباح المنیر،ج۲، ص ۴۱۴). زبیدی اگرچه عصمت را به معنای منع و قلاده می داند، در توضیح معنای آن، برمعنای مترادف بودن عصم با مفاهیمی همچون اکتسب، منع و وقی تاکید می‌ورزد و همچون جوهری که حفظ را نیز از معانی عصمت دانسته است بر متعدی بودن این فعل تاکید می‌کند وآن گاه که گفته می‌شود اعتصمت بالله به معنای آن است که به لطف خدا از معصیت منع شده است (اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، ج ۵، ص ۱۹۸۶).
    ج) راغب اصفهانی و ابن فارس، عصمت را به معنای خودداری و منع دانسته‌اند.
    نگاهی کلی به نظریات اصحاب لغت، ما را به این نتیجه می رساند که اولا “عصم” به معنای بازداشتن است که فعلی متعدی است، فاعلش کسی دیگر است و مطاوعه آن اعتصم یا استعصم… است و درحقیقت عاصم و معتصم (مستعصم) دو نفرند.
    ثانیا: عصمت اسم آن چیزی است که فعل عصم به وسیله آن محقق می‌شود. از این رو به اموری همچون طناب و قلاده اطلاق شده است.
    ثالثا: در عصمت یا بازداشتن غالبا یا دایما به بازداشتن از خطر توجه شده است؛ حال این خطر می‌تواند گناه باشد یا شری دیگر مانند غرق شدن و…
    رابعا: در تحقیق عصمت-به‌ویژه درکاربردهایی که همراه با گناه، شر، سوء و مانند آن است- به هر معنایی(دفع،منع،حفظ)که در نظر گرفته شود، اختیار شخصی معتصم، امری پذیرفته شده است.
    خداوند در قرآن کریم در آیه ۱۰۱ سوره آل عمران می‌فرماید: «وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنتُمْ تُتْلىَ‏ عَلَیْکُمْ ءَایَاتُ اللَّهِ وَ فِیکُمْ رَسُولُهُ وَ مَن یَعْتَصِم بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِىَ إِلىَ‏ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ»
    معصوم کسی است که به وسیله (با استعانت از) خداوند از همه محارم الهی ممتنع می‌شود و خداوند فرمود: هرکس به خدا چنگ زند، به راه راست هدایت شده است (سیدتاج الدینی؛ مجرد، ۱۳۹۱، ص۲۰۲).
    «قُلْ یَأَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَکْفُرُونَ بِایَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ شَهِیدٌ عَلىَ‏ مَا تَعْمَلُونَ؛ بگو: اى اهل کتاب چرا آیات خدا را انکار مى‏کنید؟ خدا ناظر بر اعمال شماست.» (آل عمران/۹۸)
    «وَ کَیْفَ تَکْفُرُونَ وَ أَنتُمْ تُتْلىَ‏ عَلَیْکُمْ ءَایَاتُ اللَّهِ وَ فِیکُمْ رَسُولُهُ وَ مَن یَعْتَصِم بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِىَ إِلىَ‏ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ؛ چگونه کافر مى‏شوید در حالى که آیات خدا بر شما خوانده مى‌شود و رسول او در میان شماست؟ و هرکه به خدا تمسک جوید به راه راست هدایت شده است.» (آل عمران/۱۰۱)
    قرآن کریم جامعه بشری را هم انذار می‏کند و وعید می‏دهد و هم بشارت و وعده. (هماهنگی تبشیر و انذار)
    خداوند در آیه مورد بحث، نخست مؤمنان را از خطر اطاعت از کافران برحذرداشته و عواقب ناخوشایند این پیروی مذموم را یادآور شده است، سپس در آیه بعدی وعده و تبشیر داده است (ومَن یَعتَصِم بِاللهِ فَقَد هُدِی إلی صِراطٍ مُستَقیم)؛ یعنی راه نجات از این خطر بزرگ، اعتصام به خدا و انقطاع از غیر اوست، پس متوسّل و تمسّک به خدا، به آسانی در راه صیانت از انحراف، یعنی صراط عظیم مستقیم راه یافته است، زیرا خداوند، معتصم به او را که خود را با توسل به خدا از بدی‏ها نگه‏دارد، به مقصد می‏رساند.
    اعتصام به خدا که همان ایمان، اسلام و اهتداست همراه دارنده نوعی هدایت پاداشی است. این هدایت، هدف نهایی و از نظر مفهوم (نه مصداق) با اعتصام متفاوت و از این‏رو جزا قرار گرفته است (جوادی آملی، ۱۳۸۵، ج ۱۵، ص ۱۸۵).
    «قَالَ سَــاوِى إِلىَ‏ جَبَلٍ یَعْصِمُنىِ مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِمَ وَ حَالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکاَنَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ؛ گفت: من بر سر کوهى که مرا از آب نگه دارد، جاخواهم گرفت. گفت: امروز هیچ نگهدارنده‏اى از فرمان خدا نیست مگر کسى را که بر او رحم آورد. ناگهان موج میان آن دو حایل گشت و او از غرق‏شدگان بود.» (هود/۴۳)
    یعتصم: در معنای “عصم” دو قید “حفظ” و “دفع” با هم جمع‏اند (مصطفوی، ۱۳۶۰، ج۸، ص۱۵۴).
    عصم به معنای نگه داشتن همراه با جلوگیری است. خلیل می‏گوید: “عصمت” آن است که خدا تو را از شر نگه دارد و بدی را از تو دفع کند (فراهیدی،۱۴۱۴ه. ق، ج۲، ص۱۲۲۰).
    پسر حضرت نوح گفت: به کوه پناه می‏برم تا مرا از هجوم آب نگه‏دارد (قالَ سآوی إلی جَبَلٍ یَعصِمُنی مِنَ الماء) حضرت نوح فرمود: امروز در برابر فرمان خدا هیچ نگهدارنده‏ای نیست: (لاعاصِمَ الیَومَ مِن أمرِ الله).
    در (و مَن یَعتَصِم بِاللّه) مفعول (یَعتَصِم)، یعنی “نفسه”، حذف شده و “باء” برای ارتباط و الصاق است؛ یعنی هرکه خود را با توسل به خدا از بدی‏ها نگه‏دارد، به صراط مستقیم هدایت شده است (جوادی آملی، ۱۳۸۵، ج۵، ص۱۸۸).
    برای صیانت جامعه اسلامی از آفت جهل و اُفتِ جهالت، هم اطلاع همگان از وضع عمومی امّت اسلامی لازم است و هم احساس مسئولیت با حمایت کردن از متصدیان امر به معروف و مجریان نهی از منکر؛ زیرا بی‏خبری، با هماهنگی ملّی سازگار نیست، چون اولین وظیفه برای اعضای یک نهاد منسجم، آگاهی از سلامت و مرض سایر اعضا و مبادرت به درمان و تأمین بهداشت آن‏هاست.
    فرق اساسی کارهایی که در ارگان امر به معروف و نهی از منکر انجام می‏یابد با آنچه در حوزه قضا از قبیل حدّ و تعزیر صورت می‏پذیرد این است که کارهای مزبور در امر به معروف و نهی‌ از ‌منکر همانند بهداشت برای دفع خطر و عدم ابتلا به آلودگی گناه است و در حوزه قضا همانند درمان برای رفع خطر واقع شده و تطهیر آلودگان بعد از ابتلاست. ممکن است مراحل نهایی امر به معروف و نهی از منکر که با حمل سلاح همراه و با ضرب و جرح هماهنگ‏اند شبیه بخش‏هایی از احکام قضایی باشند؛ لیکن تفاوت بین دفع و رفع و تمایز بین بهداشت و درمان همچنان محفوظ است (جوادی آملی،۱۳۸۵، ج ۱۵، ص ۲۶۸).
    «وَ أَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ وَ اللَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ؛ اما آنان که ایمان آوردند و کارهاى نیک کردند، خدا مزدشان را به تمامى خواهد داد. خدا ستمکاران را دوست ندارد.» (آل عمران/۵۷)
    «توفیه اجر» که درباره مؤمنان به کارمی‏رود، به معنای ادای کامل پاداش است که در برزخ و قیامت کبرا تحقق می‏پذیرد، بنابراین پرهیزگاران پس از مرگ، همه پاداش اعمال خود را تدریجاً بی‏هیچ کم وکاستی می‏گیرند، بلکه شاید پاداش بیشتر به آن‌ ها داده شود.
    درجه عالی رستگاری و فوز عظیم، نجات از جهنم و دستیابی به بهشت جاودان در قیامت کبراست.
    برای راه‌یافتن به بهشت برین باید از کانال آتش گذشت و نجات از جاذبه‏های اطراف آتش، مقاومتی ستودنی می‏خواهد؛ ازاین‏رو کسی از آتش دوزخ به‌دور است که در دنیا با مراقبت، خود را از گناه به دور داشته و از نفس خود صیانت کند تا به متاع دنیا مغرور نگردد، بنابراین تنها راه رهیدن از آتش و رسیدن به بهشت، رستن از حبّ دنیاست که سرچشمه گناهان و سبب سقوط در ورطه هلاکت است. زرق و برق دنیا جز فریب نیست. دنیا متاع غرور است و غرور وصفی ثبوتی برای آن است. البته دنیای مذموم، عنوان‏ها و تعلّقات اعتباری دنیاست که به تکاثر بازمی‏گردد؛ نه آفریدگان خداوند و موجودات نشئه طبیعت که مأموریت الهی خویش را انجام می‏دهند (جوادی آملی، ۱۳۸۵، ج۱۶، ص۵۱۸).
    «وَ اعْتَصِمُواْ بِحَبلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُواْ وَ اذْکُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَینْ‏َ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ کُنتُمْ عَلىَ‏ شَفَا حُفْرَهٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنهَا کَذَلِکَ یُبَینِ‏ُّ اللَّهُ لَکُمْ ءَایَاتِهِ لَعَلَّکمُ‏ْ تَهتَدُونَ؛ و همگان دست در ریسمان خدا زنید و پراکنده مشوید و از نعمتى که خدا بر شما ارزانى داشته است یاد کنید، آن هنگام که دشمن یکدیگر بودید و او دل‌های‌تان را به هم مهربان ساخت و به لطف او برادر شدید و بر لبه پرتگاهى از آتش بودید، خدا شما را از آن برهانید. خدا آیات خود را براى شما این‌چنین بیان مى‏کند، شاید هدایت یابید.» (آل عمران/۱۰۳)
    در این آیه نیز اتحاد و برادری را از نعمت‎های الهی برمی‌شمارد (واعتَصِموا بِحَبلِ اللّهِ جَمیعاً ولاتَفَرَّقوا واذکُروا نِعمَتَ اللّهِ عَلَیکُم إذ کُنتُم أعداءً فَألَّفَ بَینَ قُلوبِکُم فَأصبَحتُم بِنِعمَتِهِ إخواناً)، آیه مورد بحث به منزله”کبرا” است؛ یعنی اتحاد و برادری و انقیاد عمومی نعمت خداست و نعمت الهی را هرکس تغییر دهد و به اختلاف و تفرقه تبدیل کند، به عقوبت خدا دچار می‌شود. اتحاد و برادری و انقیاد عمومی، بدون اعتقاد به خدا ممکن نیست، چون فقط مبدأ واحد است که وحدت می‌آورد، وگرنه مبادی کثیر، عامل کثرت و تفرقه است. جز خدا همه چیز کثیر است و تنها واحد ذاتی خداست. ممکن نیست کثیر ذاتی، عاملِ وحدت باشد، زیرا هر مبدأیی پیروان خود را به سوی خویش می‌خواند، از این رو خدای سبحان اتحاد و برادری را در پرتو ایمان به خدای واحد و اعتقاد همگانی به اصول و فروع دین می‌داند (واعتَصِموا بِحَبلِ اللّهِ جَمیعاً ولاتَفَرَّقوا واذکُروا نِعمَتَ اللّهِ عَلَیکُم إذ کُنتُم أعداءً فَألَّفَ بَینَ قُلوبِکُم فَأصبَحتُم بِنِعمَتِهِ إخوانا)؛ یعنی صیانت از هلاکت، در اعتصام عمومی و همگانی به قرآن و عترت می باشد (جوادی آملی، ۱۳۸۵، ج ۱۰، ص ۳۳۲).

     

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 12:46:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت
     
    مداحی های محرم