دوم بدگمانی در استناد آن چه در این کتاب است به امیرمؤمنان، علی(ع).
تردید در این که گردآورنده ی نهج البلاغه، شریف رضی و یا برادرش سید مرتضی است، شایسته نیست شبهه و یا اشکال خوانده شود؛ چرا که آوازه گردآورنده نهج البلاغه، چونان خورشید در نیمه روز است. این تردید، به واقع پندار و خطایی است برخاسته از نادانی و یا نادان نمایی و ستم کسانی که هوس، فرمانشان می دهد و آن ها دستور می برند؛ و تعصب، لگامشان را گرفته است و آن ها در پی می روند.
چنان که گذشت، ابن خلکان در شرح حال سید مرتضی گفته است: «کسان در این که گردآورنده ی نهج البلاغه اوست و یا برادرش، همداستان نیستند.» نخستین نکته ای که از این سخن به ذهن می رسد، این پرسش است که آن کسان کیستند؟ ای کاش ابن خلکان، یکی از آن ها را نام می برد و پاره ای از دلیل هایشان را بازمی گفت، تا دست کم سخنش به تحقیقی علمی بیشتر می ماند تا به ادعایی صرف.
شاید در نگاه خواننده ی گرامی این مقال، کند و کاو در چیزی که حقیقت آن چون روز نمایان است بیهوده باشد؛ اما اگر بداند که این انگاره ی نادرست، حتی تا زمان نخستین چاپ نهج البلاغه در مصر، دامن گیر آن بوده است؛ بایستیِ این کار را درمی یابد؛ توضیح آن که در سال ۱۳۰۲ هجری قمری، نهج البلاغه با شرح شیخ محمد عبده در دو جلد در مصر به چاپ رسید و در صفحه عنوان آن چنین آمد: «کتاب نهج البلاغه که سید مرتضی آن را از میان سخنان حضرت امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب کرم اللّه وجهه برگزیده است»؛ البته این گمان ناراست، یا از ناشر کتاب است و یا از دست اندرکاران چاپ آن؛ چرا که شیخ محمد عبده کوچک ترین تردیدی در این که گردآورنده کتاب، سید رضی است روانداشته.
دلیل دیگر ما برای پرداختن به این موضوع آن است که برخی از هم روزگاران ما چون: بستانی و جرجی زیدان نیز آن چه را گذشتگان گفته اند، بی اندکی نقد و بررسی بازگفته اند. زیدان می گوید: مشهور است که نهج البلاغه از شریف رضی است؛ اما درست آن است که گردآورنده این کتاب، برادر او شریف مرتضی است. دیگری می گوید: پاره ای از پژوهندگان و نیز نسخه های خطی یمنی، نهج البلاغه را به برادرش رضی نسبت می دهند؛ حال آن که هیچ یک از دو طرف، برای اسناد کتاب به سید رضی و یا برادرش سید مرتضی، دلیل ندارد.
کسانی که در نهج البلاغه شک رواداشته اند، می گویند: این کتاب از سخنان گردآورنده آن سید رضی است و از گفتار امام علی(ع) به شمار نیست. اگر اینان نیک نظر کنند، درمی یابند که نهج البلاغه، هم سیاق روش گفتاری شناخته شده ی حضرت امیرالمؤمنین(ع) است و با سبک سخنانی که ادیبان و دانشمندان از امام علی(ع) از بردارند و مسلم می دانند که از سخنان امام علی(ع) است، سازگار است. هم چنین بر آن ها روشن می شود که سخنان امام علی(ع) و گفتار سید رضی(ره)، هریک ویژگی هایی دارد که آن را به روشنی از دیگری جدا می کند. سخن امام علی(ع) کجا و گفته سید رضی کجا؟! چگونه می شود این را از آن بازنشناخت؟ هرگز زر با سیم اشتباه نمی شود.
آنان که نهج البلاغه را جای تردید پنداشته اند، به دلیل هایی درآویخته اند که پاره ای از آن ها را از مستشرقانی چون هوار و ماسینینون، که بنای کارشان بر شک آفرینی در همه آثار اسلامی است، گرفته اند. برخی از مهم ترین این دلیل ها چنین است
۱٫ سید رضی در آغاز و یا لابه لای نهج البلاغه، از منابعی که به آن ها رجوع کرده و نیز از مشایخی که از آن ها بازگفته، یاد نکرده است؛
۲٫ در نهج البلاغه سجع و آرایش های لفظی و صنایع ادبی ای هست که روزگار علی(ع) با آن ها آشنا نبوده و آن ها را نمی شناخته است. این مقولات ادبی، تنها پس از جاهلیت و صدر اسلام، در ادبیات عرب پدیدار شده است و ادیبان عصر عباسی شیفته آن شدند. سید رضی پس از این دوران و در زمانی که ادیبان با این سبک خو گرفته بودند، زیسته، و در نتیجه کتاب را به سبک و سیاق آن ها نگاشته است؛
۳٫ در نهج البلاغه، برای شرح مسائل و فضیلت های اخلاقی، به بخش کردن و دسته بندی و شمارش آن ها روی شده است؛ می دانیم که در دوران علی(ع) چنین نمی کردند؛
۴٫ در نهج البلاغه، به صحابه ی رسول اللّه(ص) تاخته و آن ها را نکوهیده اند. این کار از کسی چون علی(ع) سر نمی زند؛ مثلاً در لابه لای این کتاب، معاویه و عمرو پسر عاص و نیز هرکسی که آن دو را تأیید کرده و به پشتیبانی از سیاستشان پرداخته، سرزنش شده است.
۵٫ در نهج البلاغه از رخدادهای آینده، بسیار سخن رفته است؛ چنان و چندان که گویی علی(ع) از نهان آگاه بوده و فردا را در آینه امروز می دیده است. چگونه می شود کسی از آن چه پس از خود رخ خواهد داد، بگوید و گفته اش راست درآید. در نهج البلاغه از آمدن و سوختن و کشتن و بردن تاتار سخن رفته است. به پیدایش امویه و ستم و فتنه حجاج و آشوب و ویرانی در کوفه و دولت مهدی(عج) اشارت رفته و آمده است که اسلام را پوستین واژگونه پوشند و آن را جز آن چه است، نمایند. شگفتا! علی چگونه آمدن قرمطیان می دانست؟ و چه سان پیش از نبرد، از شمار شهیدان دوست و جان به دربردگان دشمن در روز واقعه آگاه بود؟ مگر می شود کسی تاریخ نیامده بخواند و رخداد نیفتاده بداند؟
۶٫ در نهج البلاغه، چنان از طاووس یاد شده که پنداری گوینده، سال ها با این پرنده بوده است؛ نگارنده نهج البلاغه آشکارا می گوید: آن چه درباره طاووس می پردازد، از روی دیده است، نه شنیده؛ آن گاه پاره ای انگاره های مردم را درباره طاووس، نادرست می خواند و از زیبایی ها و رنگ و روی و ناز و رفتار خرامانه و پرگشودن عاشقانه و ریزه کاری های آفرینش در این پرنده زیبا می گوید. آیا حجاز زیستگاه طاووس است؟ علی(ع) کجا طاووس دیده و این چنین ریز در آن کاویده است؟
۷٫ واژه وصی و نیز وصایه، فراوان در نهج البلاغه آمده است؛ می دانیم که این دو واژه در عصر امام علی(ع)، برای مردم شناخته و در میان آن ها مرسوم نبوده و پس از دوران علی(ع) ساخته شده است؛
۸٫ پاره ای از خطبه ها و نامه های نهج البلاغه مانند خطبه قاصعه و نامه امام(ع) به فرزندش امام حسن(ع) و نیز نامه ایشان به مالک اشتر بسیار بلند است. این گونه گفتن و نوشتن با روش شناخته شده صحابه رسول اللّه(ص) سازواری ندارد؛
۹٫ در نهج البلاغه، از زهد و وانهادن دنیا و یاد مرگ، بسیار سخن رفته است. این امر از سویی پیامد آشنایی جهان اسلام با فرهنگ مسیحیت است و از سوی دیگر تأثیر صوفیان بر فرهنگ اسلامی را می رساند؛ و این هر دو پس از دوران علی(ع) رخ داده است؛
۱۰٫ در پاره ای از کتاب ها و مأخذهای کهن، برخی از عبارت های نهج البلاغه به کسانی غیر از امام علی(ع) نسبت داده شده است؛
۱۱٫ در بسیاری از فرهنگ های لغت و آثار ادبی، از نهج البلاغه شاهدی نیامده است؛
۱۲٫ بحث های فلسفی و کلامی آمده در نهج البلاغه، در صدر اسلام پیشینیه ندارد و پیامد روابط فرهنگی مسلمانان با دیگران است که پس از دوران علی(ع) رخ داده است.
۴-۴- پاسخ به شبهاتی که در انتساب نهج البلاغه به علی (ع) وجود دارد
پاسخ شبهه نخست: بی سند بودن نهج البلاغه
سید رضی، آن چه را گردآورده، از کتاب های دانشمندان و ادیبان و نیز منابع معتبری گرفته است که در کتاب نهج البلاغه هم گاه به آن ها اشاره کرده است؛ البته او از گردآوری نهج البلاغه، فراهم کردن منبعی برای برگرفتن هنجارهای شرعی از آن را نخواسته است؛ بلکه هدف پی نهادی او از این کار، نشان دادن گوشه ای از شگفتی های بلاغی و شگرفی های فصاحی سخنان امام(ع) به مردم بوده است و از این روست که از سندهای کار خود نگفته است، مگر به ضرورت.
گفتنی است، نیک می دانیم که اگر جناب سید رضی(ع) منابع و مصادر کار خویش را می آورد، باز هم پاره ای از کسان می گفتند: برخی از دانشوران شیعه، به علم حدیث پرداخته، و راویان ثقه را شناسا شده، و منابع و مصادر صحیح را آموخته اند؛ آن گاه حدیث هایی که با مذهبشان سازوار است ساخته، و به این منابع و مصادر نسبت و ارجاع داده اند و با این حدیث های خود ساخته، فراوانی از دانشمندان را فریفته و گمراه کرده اند. پس اگر سید رضی(ره) آن چه اینان می گویند می کرد و یا نمی کرد، فرقی نداشت و رویکرد اینان به نهج البلاغه یکی بود.
منابع و مصادر یاد شده در نهج البلاغه
جناب شریف رضی(ره) در لابه لای کتابش، پانزده بار به شماری از کتاب ها و روایت ها و حکایت ها اشاره کرده است و این خود دلیلی است دندان شکن بر رجوع گردآورنده ی نهج البلاغه به مصادر نخستین و روایات و کتاب های مرجع معتبر. برخی از کتاب هایی که سید رضی به آن ها اشاره کرده، این هاست: بیان و تبیین جاحظ (درگذشته به ۲۰۵ ه . ق)، تاریخ طبری (درگذشته به ۳۱۰ ه . ق)، جمل واقدی (در گذشته به ۲۰۷ه . ق)، مغازی سعید بن یحیی اموی (درگذشته به ۲۴۹ ه . ق)، مقامات ابوجعفر اسکافی (درگذشته به ۲۴۰ ه . ق) مقتضب مبرد (درگذشته به ۲۸۵ ه . ق). سید رضی هم چنین از حکایت امام باقر(ع) و ثعلب از ابن اعرابی و خبر ضرار ضبائی و نیز روایت ابوجحیفه و کمیل بن زیاد نخعی و مسعده بن صدقه از امام صادق(ع) گفته است و از آن چه که ابوعبیده قاسم بن سلام (درگذشته به ۲۲۴ ه . ق) و آن چه به خط هشام بن کلبی (درگذشته در ۲۰۴ ه . ق) یافتنی است؛ یاد کرده است.
کسانی که پیش از سید رضی سخنان امام علی(ع) را گردآوری کرده اند
ابن ابی الحدید در وصف فصاحت امیرالمؤمنین(ع) می گوید: واما فصاحتش، او پیشوای فصیحان است و سرور بلیغان و درباره سخن او گفته شده است: فروتر از سخن آفریدگار و فراتر از گفتار آفریدگان است. کسان از او گفتن و نوشتن آموختند. هنگامی که محفن بن ابی محفن به معاویه گفت: از نزد ناتوان ترین مردم در گفتار، پیش تو آمدم! معاویه به او گفت: وای بر تو! چه می گویی! به خداوند سوگند کسی جز او فصاحت را در میان قریش پی ننهاد و برپا نداشت.
از این روست که گفتار امام(ع) در میان راویان و دانشوران و ادیبان، چندان مورد عنایت و محل توجه است که سخنان هیچ یک از اهل بلاغت با همه فراوانیشان در جاهلیت و اسلام، به پای آن نمی رسد. برخی از دانشوران، سخنان امام را گردآورده اند. شماری از آن ها خطبه های آن حضرت را روایت کرده اند. گروهی، گفته های امام را از برکرده اند. پاره ای از روش امام اثر پذیرفته اند. دسته ای، کلمات قصار امام را به نظم کشیده اند؛ چنان که عده ای در روزگار امام(ع)، سخنانش را تدوین کرده اند و به خاطر سپرده اند و تا امام(ع) لب به سخن گشوده است، گفتار سراسر گل واژه اش را نوشته اند.
ابواسحاق سبیعی از حارث اعور نقل می کند که: امیرالمؤمنین(ع) پس از نماز عصر خطبه ای غرا خواند. شنوندگان از زیبایی های آن و نیز آن چه در بزرگداشت خداوند گفته بود، به شگفت آمدند. ابواسحاق می گوید: به حارث گفتم: آیا آن خطبه را از برکردی؟ گفت: آن را نوشته ام، سپس آن را از روی نوشته اش بر ما املا کرد: «ستایش خدایی راست که نمی میرد و عجایبش پایان نمی پذیرد…».
مسعودی می گوید: امام علی(ع) کسی است که مردم چهارصد و هشتاد و اندی از خطبه های او را از بردارند. امام(ع) این خطبه ها را ناگهانی و ارتجالی ایراد می کرد و مردم آن ها را در گفتار و نوشتار به کار می بردند.
از آن جا که سخن امام علی(ع) ویژگی هایی دارد که آن را از سخنان دیگر خطیبان جدا می کند و روش گفتاری وی آشکارا با بلیغ گویان و ارباب سخن فرق دارد، بسیاری از دانشوران و ادیبان در گذر روزگار کوشیده اند سخنان امام(ع) را در کتاب هایی جداگانه و دیوان هایی ویژه گردآورند که پاره ای از آن ها برجای مانده و فراوانی از میان رفته است. ابن ابی الحدید در این باره می گوید: همین اندازه بدان که برای هیچ یک از صحابه که فصاحتی داشته اند، ده یک و حتی بیست یک آن چه از امام علی(ع) گردآوری کرده، گرد نیاورده اند.
پیش از سید رضی کتاب درباره سخنان امام(ع) نوشته شده است از نگارندگان و گردآورندگان این کتاب ها می توان به کسان زیر اشاره کرد:
در قرن اول: حارث اعور همدانی (درگذشته به ۶۵ ه . ق)؛ زید بن وهب جهنی (درگذشته به ۹۶ ه . ق). جهنی کتابی از خطبه های امام در نمازجمعه ها و روزهای عید و جز این ها گردآورد.
در قرن دوم: ابراهیم بن حکم کوفی؛ ابومنذر هشام بن محمد بن سائب کلبی (درگذشته به ۲۰۴ ه . ق یا ۲۰۶ ه . ق)؛ مسعده بن صدقه؛ محمد بن عمر واقدی (درگذشته به ۲۰۷ه . ق)؛ لوط بن یحیی ازدی (درگذشته به ۱۵۷ه . ق).
در قرن سوم: ابوالحسن علی بن محمد بغدادی (درگذشته به ۲۲۵ ه . ق)؛ صالح بن ابوحماد؛ ابوالخیر رازی؛ ابراهیم بن سلیمان فهیمی؛ ابواسحاق خزاز؛ اسماعیل بن مهران سکونی؛ ابوالحسن بن عبداللّه سعدی (درگذشته به ۲۳۴ ه . ق)؛ سیدعبدالعظیم حسنی (درگذشته به ۲۵۴ ه . ق)؛ ابوعثمان عمر بن بحر جاحظ (درگذشته به ۲۵۵ ه . ق) که یک صد سخن از گفته های [قصار] امام(ع) را جداگانه گردآوری و گزینش کرده است و ثعالبی (درگذشته به ۴۲۹ ه . ق) آن ها را در کتابش الاعجاز و الایجاز آورده است و پس از او خطیب خوارزمی (درگذشته به ۵۶۸ ه . ق) آن ها را در کتاب خود مناقب امیرالمؤمنین از قول جاحظ یاد کرده است. [این یک صد کلمه قصار] در گونه های کلامی نظم و نثر و ترجمه در میان مردم دست به دست می گشته است. از دیگر گردآورندگان قرن سوم، ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی (درگذشته به ۲۸۳ ه . ق) است.
در قرن چهارم: ابوبکر محمد بن حسن بن درید ازدی (درگذشته به ۳۲۱ ه . ق)؛ عبدالعزیز بن یحیی جلودی (درگذشته به ۳۳۲ ه .ق)؛ قاضی نعمان مغربی (درگذشته به ۳۶۳ ه . ق) و بسیاری دیگر که با یاد نام آن ها سخن به درازا می کشد.
گذشته از این ها، خطبه ها و نامه های امام علی(ع) در تاریخ ها، رزم نامه ها، شرح حال ها، خطابه نامه ها و به ویژه کتاب های ادبی آمده است. هم چنان که پندها و کلمات قصار آن حضرت در اندرزنامه ها و کتاب های دعا یاد شده است و شماری از آن ها را در کتاب غریب ابوعبید قاسم بن سلام و نیز کتاب غریب ابن قتیبه می توان دید.
شیخ آقابزرگ تهرانی می گوید: این منابع معتبر و کتاب های مورد اعتماد، در کتاب نامه وزیر، شاپور ابن اردشیر و دیگر کتابخانه های بغداد، زیر نظر شریف رضی(ره) بوده است و او از آن ها برای گردآوری سخنان امیرالمؤمنین(ع) و عرضه آن ها به گونه کتابی جداگانه، استفاده می کرده است.
از آن چه آمده روشن می شود که شریف رضی تک سوار این میدان نبوده است، گرچه او بر باره ای بوده است که کسی به گردش نمی رسیده، نیز او نه نخستین گردآورنده سخنان امیرالمؤمنین علی(ع) است و نه آغازین تدوین کننده آن ها به شمار می رود. باری، با آن مایه بزرگواری و ناب گوهری و فضیلت و شایسته خویی و امانتی که تاریخ از سید رضی به یاد دارد، متهم کردن او به سرقت ادبی و نسبت دادن گفتار خود علی(ع) و منحول خواندن نهج البلاغه، سخنی ناروا و داوری گزافانه ای است و بی پروایی در تهمت رواداشتن، و حق کشی از سرِ تعصب است و در پی هوای نفس رفتن.
منابع نهج البلاغه
دکتر زکی مبارک می گوید: هیچ گریزی نیست، ناگزیر باید بپذیریم که نهج البلاغه منبع و مصدری دارد؛ که اگر چنین نباشد، نهج البلاغه گواهی است بر این که شیعه تواناترین مردم در آفرینش سخنان بلیغ است. پژوهندگان متون کهن، معلوم داشته اند که آن چه در نهج البلاغه است در کتاب های پیشینیان یافتنی است گرچه سید رضی از آن ها یاد نکرده است و همه می دانند و مشهور است که این سخنان، از امیرالمؤمنین امام علی(ع) است. امروزه دست یافتن به همه منابع کار سید رضی(ره) ناشدنی است؛ زیرا کتاب های فراوانی در روزگار او وجود داشته که دست روزگار آن ها را بر باد داده است و از آن ها جز اندکی برجای نمانده است. سید رضی(ره) برای گردآوری سخنان امام علی(ع)، بیشتر از کتابخانه برادرش علم الهدی، که به دارالعلم معروف بوده است، و نیز کتابخانه بیت الحکمه ابونصر شاپور بن اردشیر و زیر آل بویه که با آمدن طغرل به یک سوزانده شد، و پاره ای از کتابخانه های عمومی در مسجدها و مدرسه ها، بهره گرفته است.
این کتابخانه ها از حوادث روزگار بر کنار نبوده است؛ چنان که کتابخانه بیت الحکمه وزیر دیلمیان در آتش نادانی و وحشی گری تاتاران سوخت. استاد امتیاز علی عرشی در این باره می گوید: اگر باد سیاه تاتار برگ و بر بغداد را نمی سوخت و فرونمی ریخت و اگر کتابخانه های گران مایه ای که در بی خردی جاهلان سوخت، مانده بود، اکنون به منبع و مرجع همه ی آن چه در نهج البلاغه است، دسترسی داشتیم. در عین حال بسیاری از منابع نهج البلاغه در کف ابن ابی الحدید شارح نهج البلاغه بوده است و وی عبارت هایی را از آن ها در شرح خود بازگفته است. با مطالعه ی شرح او می توانیم پاره ای از آبشخورهای نهج البلاغه را بشناسیم.
تلاش هایی پیروزمندانه برای شناسایی اسناد نهج البلاغه
شماری از دانشمندان خبره، فهرست های بسامانی از نهج البلاغه فراهم آورده اند. پاره ای از این فهرست ها که به دائره المعارف می ماند، پژوهندگان را یاری می کند تا آن چه را در نهج البلاغه است، در آبشخور اصلی آن بیایند. اگر جست وجوگری به این آثار رجوع کند، یقینش به درستی استناد نهج البلاغه به امیرالمؤمنین علی(ع) چنان و چندان فزونی پذیرد که دیگر به هیچ روی شک و تردید در آن راه نیابد.
اینک پاره ای از این آثار و نویسندگان دانشور آن ها را برمی شمارم:
۱٫ مدارک نهج البلاغه، اثر شیخ هادی آل کاشف الغطاء؛
۲٫ استناد نهج البلاغه، از استاد امتیاز علی عرشی؛
۳٫ الامام علی و نهج البلاغه، نوشته استاد حسین بستانه؛
۴٫ ما هو نهج البلاغه، اثر سید هبت الدین شهرستانی؛
۵ مصادر نهج البلاغه و اسانیده، اثر سیدعبدالزهراء حسینی خطیب. ایشان در نگارش این کتاب، از جمله بر ۱۱۴ منبع که جملگی پیش از سال ۴۰۰ هجری قمری نوشته شده است تکیه دارد. کتاب او از ساختار تألیفی شایسته ای برخوردار است و بیش از آثار پیش از خود به گردآوری و شمارش آبشخورهای نهج البلاغه پرداخته است؛
۶٫ روش تحقیق در اسناد و مدارک نهج البلاغه، کار مرحوم حجه الاسلام والمسلمین محمد دشتی؛
[۷٫ بررسی اسناد و مدارک نهج البلاغه، از مرحوم دکتر سیدجواد مصطفوی؛
۸٫ پژوهشی در اسناد و مدارک نهج البلاغه، اثر دکتر سیدمحمدمهدی جعفری؛
۹٫ نهج البلاغه»…لمن؟، نوشته ی محمد حسین آل یاسین؛
۱۰٫ بحثی کوتاه پیرامون نهج البلاغه، آیه اللّه رضا استادی؛
۱۱٫ نهج البلاغه: ثوثیقه و نسبته للامام علی(ع)، اثر استاد حامد حنفی داود (جزوه ای است نزدیک به ۱۲صفحه)؛
۱۲٫ مقدمه فی مصادر نهج البلاغه، از آیه اللّه حسن حسن زاده آملی.
این سندهای تاریخی، تنها به کار شناسایی و شناساندن آبشخورهای نهج البلاغه نمی آید؛ بلکه آکنده از دلیل ها و برهان های قانع کننده است و سند پاکی دامن نهج البلاغه و گردآورنده بزرگوار آن از تهمت های رنگارنگ و سخنان ناروای برخاسته از هوای نفسی است که درباره آن دو روا داشته اند.
موافقان و مخالفان استناد نهج البلاغه به امام علی(ع)
از دیرباز تاکنون، نهج البلاغه پیوسته در میان دو گروه ره پیموده است: گروهی با او و گروهی بر او. گروه نخست در شمار و نیرو و برهان، برتر از گروه دوم بوده است.
چنان که گذشت، از پیشینیان کسانی چون ابن خلکان، یافعی، صفدی، و ذهبی، از مخالفان اسناد نهج البلاغه به امام علی(ع) به شمار می روند؛ و کسانی چون بستانی و جرجی زیدان در دوران معاصر از آن ها پیروی کردند و سرانجام این دشمنی در کسانی چون طه حسین و احمد امین و شوقی ضیف نیز مؤثر افتاد و آن ها را برانگیخت تا آن رویکرد ویرانگر را پی گیرند.
دکتر حامد داوود در این باره می گوید: چه بسا عذر شخص طه حسین را بپذیریم؛ چرا که روش او شک و تردید در همه اموری است که در حوزه میراث علمی است. این روش شک مدارانه، رفته رفته بر اندیشه و افکار او چیره گشت و پاره ای ناگسستنی از اندیشه و روش مضحک و گزنده ی او شد. شک و شبهه ی او درباره ی نهج البلاغه، مسبوق به هدفی معین که معطوف به موضع او نسبت به امام علی(ع) باشد نیست؛ بلکه شک او درباره ی نهج البلاغه، برخاسته از ژرفای دریای تردیدی است که بر ساختار اندیشه او چیره شده است؛ و اما شاگردان و پیروان طه حسین، که وی بر ذهن و زبانشان چیره گشته است و آن ها چکیده شخصیت او به شمارند، ناخودآگاه به روش شکاکانه ای روی کرده اند که برگزیده ی طه حسین درباره ی اموری است که در حیطه ی میراث علمی جای دارد.
احمد امین، نخستین کسی است که در شیپور شک در نهج البلاغه دمید و شاگردش دکتر شوقی ضیف نیز با او همسو و همنوا شد و درنیافت که تاریخ ادبیات، چه مسؤولیت سنگینی بر دوش کسانی می نهد که این رویکرد را بی کند و کاو و بررسی به اندازه می پذیرند. شوقی ضیف در کتاب مکتب های هنری در نثر عربی به این گرایش خود اشاره می کند. او در برخورد با آثاری جز نهج البلاغه نیز، متأثر از این رویکرد مقلدانه است.
معاصران ما، هنوز هم در دریای شک خود نسبت به استناد این کتاب بزرگ به آن مرد نمونه که پیامبر اکرم(ص) او را دروازه شهر دانش لقب داد، دست و پا می زنند؛ و تنها خدا می داند که روند شک ورزیدن در میراث عربی و اسلامی ما به کجا خواهد انجامید.
در برابر این گروه که بی دلیل و برهان در اِسناد نهج البلاغه به امام علی(ع) تردید می کنند، گروهی دیگر است که با آن ها مبارزه می کنند. اینان از سرِ دادورزی و انصاف در این کتاب می نگرند و بلاغت سخن و زیبایی گفتار امام علی(ع) را می ستایند؛ از آن هاست: سبط ابن جوری، محمد بن طلحه شافعی، عبدالحمید کاتب. وی می گوید: چون هفتاد خطبه از علی(ع) را از برکردم، زبانم باز شد و باز شد. ابن نباته گفته است: یک صد فصل از موعظه های علی ابن ابی طالب(ع) و نیز گنجی از خطابه های او را از برکردم، و هرچه از آن هزینه می کنم فزونی می کند. ابن ابی الحدید و ابی اصبع مصری نیز از آن هایند.
بسیاری از دانشمندان و نویسندگان و ادیبان و پژوهندگان بزرگ معاصر، گردن از یوغ تقلید از کسانی که کارشان شک زایی در میراث درخشان اسلامی است، رهانیدند و از میان سازندگی و ویرانگری، اولی را برگزیدند. اینان از نهج البلاغه به شگفت آمدند و آن را ستودند؛ و برخی از آن ها بر درستی نسبت آن به امام علی(ع) دلیل آوردند. در زیر شماری از این فرزانگان را نام می برم: شیخ محمود شکری آلوسی؛ دکتر حامد حنفی داوود، شیخ ناصیف یازجی؛ استاد محمد حسن نائل مرصفی؛ دکتور زکی مبارک؛ استاد امین نخله؛ استاد عباس محمود عقاد؛ استاد محیی الدین عبدالحمید؛ استاد محمد امین نواوی؛ شیخ محمد عبده؛ دکتر صبحی صالح؛ استاد عبدالمسیح انطاکی، استاد محمد زهری غمراوی؛ شیخ مصطفی غلایینی، استاد محمد کردعلی؛ استاد عبدالواهب حموده،استاد امیر شکیب ارسلان، استاد محمد مهدی شمس الدین، استاد محمدجواد مغنیه.
پاسخ شبهه دوم
گروهی برای نادرست نشان دادن اسناد نهج البلاغه به امام علی(ع)، سجع فراوان را در این کتاب، بهانه کرده اند. یکی از این کسان، احمد امین است. وی پنداشته است در روزگار امام علی(ع) سجع وجود نداشته است و این گونه سخن گفتن، تنها از عصر دوم عباسی آغاز شده است.
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 03:49:00 ق.ظ ]