کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل
کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو





آخرین مطالب


  • تضمینات تسهیلات بانکی- قسمت ۳
  • تاثیر تربیتی کانون اصلاح و تربیت در بازپروری کودکان و نوجوانان معارض با قانون- قسمت ۵
  • پروژه های پژوهشی دانشگاه ها درباره : بررسی احوال، آثار و آراء فاضل تونی (ره)۹۲- فایل ۲۸
  • تاثیر مولفه های برند سازی درایجاد اعتماد به برند- قسمت ۹
  • جايگاه بخش انرژی در اقتصاد ايران رهيافتي مبتني بر تحليل‌هاي داده-ستانده- قسمت 3
  • مسئولیت مدنی دولت در جبران خسارت تطبیقی با حقوق کامن لا (انگلستان)- قسمت ۷
  • اثربخشی مشاوره گروهی بر اساس منابع تکوین خود بر افزایش ابراز وجود معتادان در حال باز توانی- قسمت 13
  • طراحی الگوی راهبردی ارزیابی عملکرد یگان های ناجا- قسمت ۶
  • بررسی رابطه ی بین جنسیت مشارکت اجتماعی- قسمت ۲
  • عملکرد شرکتهای چند ملیتی در راستای نقض یا ارتقاء حقوق بشر۹۳- قسمت ۳
  • مطالب درباره بررسی رابطه مدیریت دانش و نوآوری محصول در شرکت های صنعتی ...
  • بررسی رابطه بین هوش معنوی با تعهد سازمانی کارکنان- قسمت ۱۰
  • تحلیل تفاوتهای حقوقی زن و مرد در قرآن- قسمت ۶
  • راهنمای نگارش مقاله درباره :ارائه مدلی تلفیقی از کارت امتیازی متوازن و هوشین کانری ...
  • حق-توسعه-و-جهان-سوم-با-عنایت-به-مقررات-حقوق-بین-الملل-اقتصادی- قسمت ۴
  • بررسی عوامل مؤثر بر مقبولیت و اعتبار گزارشهای قضایی مامورین انتظامی در مقام ضابط دادگستری شهر ایلام در سال۱۳۹۲- قسمت ۲۷
  • پایان نامه نظریات مکینون شاو، استیگلیتز[۱] و ساختارگرایان جدید
  • راهبرد فرهنگی ـ سیاسی جمهوری اسلامی ایران با تاکید بر گفتمان مهدویت- قسمت ۵
  • تحلیل محتوای کتاب ریاضی هفتم متوسطه اول سال تحصیلی ۹۴-۱۳۹۳- قسمت ۸
  • راهنمای نگارش پایان نامه درباره بررسی رابطه سرسختی روانشناختی و هوش هیجانی بر رضایت زناشوئی معلمان- ...
  • بررسی عوامل مؤثر بر مقبولیت و اعتبار گزارشهای قضایی مامورین انتظامی در مقام ضابط دادگستری شهر ایلام در سال۱۳۹۲- قسمت ۸
  • عدالت و دادرسی در تاریخ بیهقی و سیاستنامه- قسمت ۳
  • تأثیر انواع بستر و تاریخ کاشت بر رشد، عملکرد و اجزای- قسمت ۱۶
  • " پایان نامه -تحقیق-مقاله – ۱-۱۰-۲-۲ به بیانی می توان عوامل زمینه ساز فرسودگی زناشویی را در سه دسته مطرح کرده اند : – 3 "
  • استراتژی نظامی برون مرزی پس از فتح خرمشهر۹۴- فایل ۵
  • پژوهش های انجام شده در رابطه با شرح مشکلات دیوان خاقانی هفت ترکیب بند بلند شرح نشده- فایل ۵
  • بررسی رابطه گرایشهای معنوی با کیفیت زندگی دانشجویان دانشگاه شاهد- قسمت ۱۴
  • ارائه مدلی تلفیقی از کارت امتیازی متوازن و هوشین کانری در سازمان به ...
  • مسئولیت مدنی ناشی از مالکیت تأسیسات صنعتی نفت و گاز با بررسی تطبیقی در حقوق ایران و انگلیس- قسمت ۷
  • راهنمای نگارش مقاله در رابطه با تعیین ارزش غذایی چین های مختلف یونجه با روش های مختلف مانند روش ...
  • بررسی عوامل مؤثر بر سودآوری شعب بانک سرمایه- قسمت ۱۱
  • بررسی اعداد مقدس در آثار عرفانی سبک عراقی- قسمت ۲
  • پژوهش های پیشین در مورد بررسی کتب درسی چاپ سنگی دارلفنون دوره قاجار با تکیه ...




  •  

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

     

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    لطفا صفحه را ببندید

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

    کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

     
      عوامل اقتصادی، اجتماعی مرتبط با کیفیت زندگی زنان دارای کم توانی- قسمت ۴ ...

    دوران حذف و طرد افراد دارای کم توانی از جامعه

    دوران نگهداری در نوا نخانه‌ها ودورکردن آنها از معرض دید مردم

    دوران نگهداری افراد دارای کم توانی در شبانه روزی‌ها بر اساس نوع کم توانی « خدمات موسسه‌ای »

    مرحله تشویق و حمایت افراد دارای کم توانی در راستای زندگی در کنار خانواده و جامعه « خدمات تلفیقی »

    مرحله خود شکوفایی که عبارت است از حمایت از افراد دارای کم توانی در جهت دست یابی به نهایت توانایی‌های خود.

    خودشکوفایی به این معناست که هر فرد دارای کم توانی بتوانند از عهده بر آوردن نیازهای خود بر آید و با دستیابی به یک نقش مثبت در زندگی اجتماعی، بصورت مستقل، محترمانه و با کرامت زندگی کند در واقع این هدف می‌تواند آرمان توان بخشی باشد. (مقدم، ۱۳۸۵: ۸-۹)
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

     

    آغاز تحول در وضعیت زندگی افراد دارای کم توانی

    از بدو خلقت بشر، بیماری همواره همراه وی بوده است و اولین تلاش‌های انسان برای مهار بیماریها بوده، این دوره تاریخی را، پزشکی درمانی[۱] گویند پس از کشف میکروب ها، با کتری ها، ویروس‌ها و… توجه به علل اکثر بیماری‌های عفونی و کشف میکروب‌های مختلف و توجه به موضوع واکسن‌ها و مصونیت‌های حاصله در اثر واکنش‌های گوناگون، بسیاری از بیماری‌ها مثل: آبله، وبا، طاعون و امثال آن درمان یا ریشه کن گردید. این دوره تاریخ پزشکی را دوره پیشگیری[۲] نامیدند.
    تا چند قرن، علم طب همین دو دوره را می‌شناخت اپیدمی فلج اطفال در امریکا، . پس از جنگ جهانی اول و مواجه شدن ممالک دنیا به خصوص اروپا و امریکا با تعداد زیادی دارای کم توانی، دانشمندان علم پزشکی و متخصصان را بر آن داشت تا فکری برای این تعداد بی شمار بکنند، تا بتوانند آنان را به زندگی امیدوار کرده و از نیروی انسانی نهفته در فرد دارای کم توانی به نفع جامعه و خود دارای کم توانی استفاده نمایند. پیشرو این علم در امریکا پزشکی بنام ادوارد راسک[۳] بود که اولین مرکز توانبخشی را در بیمارستان بل ویو[۴] نیویورک تاسیس کرد. بدین ترتیب دوره جدیدی در پزشکی بنام توان بخشی پزشکی یا طب فیزیکی آغاز گردید.(نودهی، ۱۳۸۵: ۲)
    رویداد دیگری که به وضعیت افراد دارای کم توانی کمک کرد، فلسفه بشردوستانه‌ای بود که در دوره رنسانس شکوفا شد ونگرش عمومی نسبت به افراد دارای کم توانی را ملایم‌تر کرد اما تا آن حد پیش نرفت که درمان، مرا قبت وآموزش وپرورش این افراد را در بر بگیرد. اما قرن بیستم سر آغاز نوینی در زندگی افراد دارای کم توانی بود. به خصوص به عنوان دورانی که در آن جامعه بشری به خود جرات داد به رفاه تمامی انسان‌ها به عنوان یک هدف واقعی فکر کند. رشد کمی تعداد افراد دارای کم توانی که ناشی از عوامل متعدد از جمله وقوع دو جنگ جهانی، جنگ‌های پراکنده در اقصی نقاط دنیا، حوادث طبیعی، وقوع سوانح و تصادفات و… از یک سو و رشد علم پزشکی که توانست تحول کیفی گسترده‌ای در شرایط زندگی افراد دارای کم توانی بوجود آورد.بتدریج این نگرش را در جامعه بوجود آورد که کم توانی مشکل ا قلیتی از جامعه نیست، بلکه جزیی از مشکل بشری است که بطور مستقیم ویا غیر مستقیم بر زندگی صدها میلیون از مردم در تمام نقاط جهان اثر گذاشته است. در این رابطه اعلامیه‌های منتشر شده از سوی سازمان ملل یکی از مهمترین و اثر گذارترین عوامل بر وضعیت زندگی افراد دارای کم توانی بود.
    دیدگاه جدید در مفهوم حقوق بشری به میزان توانایی فرد دارای کم توانی ونه ناتوانی وی تاکید دارد ودر جهت ترویج حقوق افراد دارای کم توانی، آزادی انتخاب و فرصت‌های مساوی گام برداشته وسعی برآن دارد که محیط را با نیاز‌های افراد دارای کم توانی، هماهنگ کند. این نوع دیدگاه جامعه را در تغییر نگرش به افراد دارای کم توانی و کمک به آنها در جهت قبول مسئولیت کامل، بعنوان اعضای جامعه تشویق می‌کند.

     

    جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

     

    آمار افراد دارای کم توانی در جهان

    در گذشته چندین برآورد جهانی، از میزان شیوع کم اتوانی ارائه شده است، یکی از تخمین‌هایی که بیشتر مورد استفاده قرار می‌گیرد، مربوط به سال ۱۹۷۶ است که از طرف سازمان بهداشت جهانی WHO منتشر شده است بر مبنای این برآورد از هر ۱۰ نفر از مردم یک نفر دچار کم توانی است که بر حسب شماری از محاسبات و بررسی‌ها، از ناتوانی‌های ناشی از بیماری‌ها، حوادث، سوء تغذیه و علل ژنتیک رنج می‌برند، بر اساس این تخمین شیوع کم توانی در جهان به طور متوسط برابر ۲/۵ در صد می‌شود که این میزان برای کشور‌های توسعه یافته ۷/۷ درصد و برای کشور‌های در حال رشد ۵/۴ در صد برآورد می‌شود بر طبق این تخمین از۲۹۳ /۵ میلیارد نفر جمعیت جهان در سال ۱۹۹۰ حدود ۲۷۶ میلیون نفر دارای کم توانی‌های متوسط و شدید بوده اند، که حدود یک سوم آنان در کشور‌های توسعه یافته و دوسوم آنان در کشور‌های کمتر توسعه یافته زندگی می‌کنند(میرخانی ۱۳۸۷: ۵۵). که این رقم در سال ۲۰۰۰ میلادی به بیش از ۵/۱۳ درصد رسیده است این نسبت‌ها با افزایش جمعیت، جنگ، درگیری‌های اجتماعی و بالا رفتن میانگین سنی سالمندان همچنان بالا خواهد رفت (محمدی، ۱۳۸۵). باز هم بر اساس آمار موجود شمار جهانی افراد دارای کم توانی بیش از ۶۵۰ میلیون نفر است که با خانواده‌هایشان رقمی معادل دو میلیارد نفر را در بر می‌گیرد که بنوعی درگیر مسئله کم توانی هستند (UN ، (۲۰۰۶).
    اگرچه تلاش‌های متعددی به رغم پیشرفت خدمات بهداشتی جهت پیشگیری از بروز ناتوانی در جهان اجرا می‌شود، اما بنظر می‌رسد این اقدامات تاثیر محسوسی در کاهش سایر عوامل ناتوانی زا نخواهد داشت. بنابر این در آینده جهان با افزایش شیوع کم توانی روبه رو خواهد بود. اثرات آلاینده‌های محیطی، آلودگی آب و هوا از تغییرات مهم منجر به افزایش بروز ناتوانی می‌باشد احتمال دارد بعضی تحولات مانند بالا رفتن سطح آگاهی مردم، آموزش خدمات بهداشت، افزایش توانبخشی وهم چنین بهتر شدن وضعیت اقتصادی مردم و کاهش موالید منجر به کاهش بروز ناتوانی گردد. اما همین امر باعث خواهد شد که افراد بیشتری از افراد دارای کم توانی بتوانند ادامه حیات داده ودر جامعه حضور یابند. به طور متوسط سالانه ۵/۸ میلیون نفر با کم توانی‌های متوسط تا شدید (روزانه ۲۳۲۰۰ نفر) به جمعیت دارای کم توانی جهان اضافه می‌شود (محمدی، ۱۳۸۵: ۱۶)
    عکس مرتبط با اقتصاد

     

    آمار افراد دارای کم توانی درایران

    متاسفانه در کشور ما و بسیاری از کشور‌های در حال توسعه به سبب نبودن زبان علمی واحد در طبقه بندی کم توانی، آمار دقیق و درستی از افراد درگیر وجود ندارد.نظر به اینکه درصد‌های ارائه شده توسط هلاندر(یکی از متخصصان سازمان بهداشت جهانی) یکی از معتبرترین آمار‌های موجود جهانی است براساس نظرات وی نرخ شیوع کم ناتوانی در ایران ۳۸ /۴ تخمین زده شده است. آمار در ایران نشان می‌دهد که ناتوانی در مردان حدود ۵/۱ برابر زنان است (دانشگاه علوم بهزیستی ۱۳۷۶)
    میر خانی (۱۳۷۸) مهمترین علت کم توانی‌ها را به دسته‌ های زیر تقسیم می‌کند:
    – اختلالات مادر زادی وقبل از تولد (عقب ماندگی ذهنی، اختلالات ارثی و غیر ژنتیکی)
    – بیماری‌های واگیر
    – بیماری‌های جسمی غیر واگیر (اختلالات روانی، الکلیسم و اعتیاد
    – حوادث
    – سوء تغذیه
    در ایران بر اساس سرشماری کل کشوردرسال ۱۳۸۵ازجمعیت ۷۰۴۹۵۷۸۲نفری کشوربراساس سر شماری سال ۱۳۸۵، بادر نظر گرفتن نرخ شیوع کم توانی به میزان ۳۸ /۴، تعداد ۳۰۸۷۷۱۵ نفر دارای کم توانی در کشور وجود دارد که از این تعداد ۶۲/۲۱ درصد یعنی معادل ۷۴۷۱۳۲ نفر تحت پوشش سازمان بهزیستی قرار دارندکه ۳۶ درصد یعنی۹۶۷,۲۶۸نفر را زنان و۶۴ درصد یعنی ۱۶۴,۴۷۸ نفر را مردان تشکیل می‌دهند.
    جدول ۱ تعداد زنان دارای کم توانی به تفکیک نوع کم توانی

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    افراد دارای کم توانی جسمی – حرکتی ۷۱۲۶۷
    ذهنی ۷۰۵۸۳
    ضایعه نخاعی ۹۶۵
    ” بینایی ۲۰۷۴۵
    ” شنوایی ۳۶۶۴۸
    ” صرع ۱۰۵۷
    چند معلولیتی ۳۲۳۴۵
    روانی مزمن ۱۴۸۰۷
    سالمند ۵۴۴۸

    حقوق بشروکیفیت زندگی

    از دیدگاه خط مشی‌ها و سیاست‌های حقوقی، حقوق بشر می‌تواند به عنوان پایه کیفیت زندگی دیده شود. از این دیدگاه بحث‌های حقوق بشر می‌تواند نقطه شروعی در تحقیق و بررسی ارزش‌های بی بدیل کیفیت زندگی محسوب گردد. می‌توان گفت حقوق بشر بخش جهانی و فراگیر کیفیت زندگی است در واقع توافقی عام در مورد اساس حقوق بشر و سازو کارهای بین المللی وجود دارد و اعتقاد بر این است که این حقوق زمینه ساز پذیرش جهانی کیفیت زندگی است، دیدگاه حقوق بشر بر مسئولیت اجتماع در قبال اعضا تاکید دارد. حقوق دارایی هر فرد است اما تعیین محدوده آن بر عهده اجتماع است.
    مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ مطابق با ۱۹/۹/۱۳۲۷ شمسی، اعلامیه جهانی حقوق بشر را به تصویب رساند. این اعلامیه در ۳۰ ماده بر مهم‌ترین اصول حقوق انسانی تأکید دارد. از جمله مهم‌ترین موضوعات در آن، مباحثی چون حقوق انسانی عام و مدنی، آزادی بیان و عقیده، مالکیت، تابعیت، کار، آموزش و پرورش، امنیت و تأمین اجتماعی، سلامتی و رفاه، ازدواج و مسکن و… است. در سالیان متمادی بعد از تصویب این اعلامیه، در نشست‌ها، مجامع و اجلاس‌های مختلف جهانی، میثاق‌ها، اعلامیه‌ها، قطعنامه‌ها و کنوانسیون (پیمان‌نامه)ها و بیانیه‌های متعدد، بر مواد این اعلامیه تأکید شده است و در بسیاری موارد، مواد مختلف آن زیربنایی برای تصویب قطعنامه‌ها و کنوانسیون‌‌های موضوعی خاص بر پایه حقوق بشر قرار گرفته است. (کمالی، ۱۳۸۹: ۴۴) اعلامیه جهانی حقوق بشر با توجه به دربرگیری و شمول آن بر همه انسان‌ها، دامنه نگاه انسانی به افراد دارای کم توانی را گسترش داد. ماده ۲۵ این اعلامیه به صراحت تأکید می‌کند که انسان‌ها باید در مواقع بی‌کاری، بیماری، نقص عضو، بیوه‌گی، پیری و در تمام موارد دیگری که به عللی خارج از اراده انسان، وسایل امرار معاش از بین رفته باشد، از شرایط آبرومندانه زندگی برخوردار شوند». تأکید ماده ۶ اعلامیه بر حق افراد در داشتن شخصیت حقوقی به عنوان یک انسان در مقابل قانون و نیز داشتن حق کار، انتخاب آزادانه آن و برخورداری از شرایط منصفانه و رضایت‌بخش برای کار بدون هیچ تبعیضی در ماده ۲۳ و دسترسی به آموزش رایگان و اجباری در ماده ۱۳، بسیار بااهمیت است. به نظر می‌رسد ماده ۷ اعلامیه در گسترش پی‌گیری‌های حقوقی بشری افراد دارای کم توانی نقش مهم‌تری ایفا کرده است: «همه در برابر قانون مساوی هستند و حق دارند بدون تبعیض و بالسویه از حمایت قانون برخوردار شوند». این دقیقاً همان چیزی است که طی قرن‌های طولانی درباب افراد ناتوان و دارای کم توانی از آن غفلت شده و یا افراد دارای کم توانی قربانی آن بوده‌اند. شواهد و مستندات فراوانی در این زمینه وجود دارد. (همان: ۴۵)
    نقش اعلامیه جهانی حقوق بشر در پرداختن به حقوق کودکان، زنان، افراد دارای کم توانی وحتی پناهنده گان موجب گردید که آنان بعنوان گروه‌های خاص مورد توجه قرار گیرند واین امر بعد‌ها پیش زمینه تصویب بسیاری از میثاق‌ها، اعلامیه‌ها، قطعنامه‌هاو کنوانسیون (پیمان‌نامه)ها گردید هرچند بسیاری از قوانین مطروحه، در اغلب کشورها هیچگاه ضمانت اجرایی نیافت لیکن طرح مسایل این گروه‌های به حاشیه رانده شده اعتباری جهانی به آنان و مسائل شان بخشید.
    اولین معاهده حقوق بشر در قرن بیست و یکم(کنوانسیون وپروتکل الحاقی حقوق افراد دارای کم توانی مصوب مجمع عمومی سازمان ملل ( ۷-۲۰۰۶ ) به تصویب رسید.
    در سال‌های اخیر جهانیان به این تفکر رسیدند که نادیده گرفته شدن حقوق فردی ۶۵۰ میلیون انسان بیش از این قابل پذیرش نیست وبدین ترتیب مجمع عمومی اولین معاهده جدید حقوق بشر در قرن بیست ویکم را که نتیجه ۲ دهه تلاش در زمینه حمایت از حقوق افراد دارای کم توانی بوده ویک حرکت بزرگ درپی ریزی رفتار ی جهانی با افراد دارای کم توانی می‌باشد را به تصویب رساند.

     

    پیشینه‌های کلیدی برای کنوانسیون:

    – بیانیه جهانی حقوق انسانی
    – تعهد بین المللی راجع به حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی
    – اسناد سازمان جهانی کار (ILO) و دیگر سازمان های بین المللی که بطور کافی به حقوق انسانی و کم توانی می‌پردازند:
    – سال ۱۹۷۱ “اعلامیه جهانی حقوق افراد دارای عقب ماندگی ذهنی” در ۷ ماده که در آن حقوقی مشابه سایر اعضای جامعه برای آنان در نظر گرفته می‌شود.

     

     

    موضوعات: بدون موضوع
    [چهارشنبه 1400-01-25] [ 02:09:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      مقایسه تفکیک و افراز در ثبت اسناد- قسمت ۷ ...

    افراز در لغت به معنی جدا کردن چیزی ازچیز دیگر(در لغت عین تفکیک می باشد) تقسیم در لغت به معنی جدا کردن جیزی از چیز دیگر.
    تفکیک حصه هر یک از شرکا ملک مشاع .یعنی از طریق تراضی شرکاء یا از طریق حکم دادگاه در صورتیکه بین همه شرکا تراضی واقع نشود تقسیم اجباری مستند. ماده۵۹۱ قانون مدنی تقسیم در معنی افراز نیز استدلال شده است ودر اینجا منظور از ان تبدیل سهم مشاع به مفروزاست(ماده۵۹۱ قانون مدنی هرگاه تمام شرکا به تقسیم مال مشترک راضی نباشد تقسیم به نحوی که شرکا تراضی نمایند بعمل می اید ودرصورت عدم توافق بین شرکا حاکم اجبار به تقسیم می کند و مشروط به انکه تقسیم مشتمل بر ضرر نباشد که به این صورت احیا وجایز نیست) در صورتیکه اگر یک یا چند نفر از شرکا راضی به تقسیم نباشند . حسب قسمت اخیر ماده ۵۹۱ قانون مدنی.دعوی افراز.دعوی شریک ملک مشاع باشریک دیگر است به منظورتقسیم مال مزبور درصورت عدم تراضی بر تقسیم (در این صورت حاکم اجبار به تقسیم می کند)مشروط بدانیم که تقسیم محتمل برضرر نباشد ودر این راستا قانون افراز و فروش املاک مشاع درآذر ماه ۱۳۵۷ تصویب وبه موجب ان اداره ثبت مرجع نخستین رسیدگی در دعاوی افراز املاک تعیین گردید.
    (مطابق ماده ۵۹۳ قانون مدنی ضرری که مانع تقسیم می شود . عبارتست از نقصان فاحش نسبت به مقداری که عادتا قابل مسامحه نباشد )
    افراز در مقابل اشاعه است و مبنای آن، این است که مال غیر منقولی را که مشاع بین دو یا چند شریک است، نسبت به سهم آنان جدا کننده و برای هر یک از آنان سند، مالکیت جداگانه صادر نمایند. مانند اینکه مردی سه دانگ مشاع از ششدانگ ملک خود را به موجب سند بیعی که در دفتر خانه اسناد رسمی تنظیم و به ثبت رسیده است، یعنی سند قطعی غیر منقول به زن خود بفروشد. در این صورت ششدانگ ملک از تاریخ تنظیم سند و ثبت آن در دفتر املاک اداره ثبت، دو مالک مشاع داردمرد نسبت به سه دانگ مشاع و زن نسبت به سه دانگ مشاع پس زن به استناد سند نامبرده میتواند از اداره ثبت درخواست کند که سهم مشاع او را از ملک افراز نماید. اداره ثبت در پاسخ به این تقاضا، ملک را از حالت اشاعه خارج و سهم متقاضی را از آن شخص جدا مینماید به این ترتیب، سهم مرد نیز از این ملک، معین و جدا میشود. در این وضعیت، خواه زن بعد از تنظیم سند و ثبت آن، سند مالکیت مشاعی گرفته باشد یا نه میتواند درخواست کند که اداره ثبت، سند مالکیت مفروز ملک را صادر و به او تسلیم نماید. باید دانست که هر گاه اداره ثبت، درخواست افراز را منطبق با مقررات قانونی نداند، به کلیه شرکاء ملک ابلاغ میکند و آنها میتوانند از این تصمیم اداره ثبت ظرف مدت ده روز از تاریخ ابلاغ آن، به دادگاه عمومی شکایت کنند. لازم به یادآوری است که جهت افراز و تفکیک ملک موانعی وجود دارد که به آنها اشاره میگردد.
    ۳-۱-۱-تفاوت تفکیک و افراز
    تفاوت افراز و تفکیک از نظر ماهیتی و شکلی عبارتست از مواردی که به بعضی از آنها بصورت اجمالی اشاره میشود و به تعداد دیگر از آنها در حین مبحث انجام شده اشاره میشود.
    در تفکیک وجود حالت اشاعه بر خلاف افراز ضروری نیست یعنی یک شخص هم میتواند شخصا تقاضای تفکیک ملک کند. در تفکیک با رضایت و تفاهم مالکان مشاع صورت میگیرد اما در افراز معمولا محصول عدم تفاوت و رضایت وجود اختلاف و برای از بین بردن حالت اشاعه است. در تفکیک به سهم کلی شرکاء در ششدانگ توجهی نمیشود و بعد از تفکیک در هنگام تنظیم تقسیم نامه رعایت حقوق و سهم مالکان مشاع منظور میگردد. اما در افراز توجه به سهم و شرکاء لازم و ضروری است و اگر ممکن نباشد افراز تبدیل به تعدیل میشود و باید به بهای اضافی تقدیم و در صورتمجلس افراز قید میشود.
    در تفکیک فقط ملک تقسیم میشود ولی در افراز سهام شرکاء هم تعیین میشود.وضعیت مالکین در تفکیک دخالتی ندارد ولی در افراز اگر یکی از شرکاء محجور یا غایب باشد به صلاحیت مادهی ۳۱۳ امور حسبی باید در دادگاه افراز را اجرا کند. طبق رأی وحدت رویه شماره ۳۵۳۰- مورخ۱۵/۱/۶۰ هیأت‌عمومی دیوانعالی کشور درصورتیکه بین شرکاء محجوریا غایب مفقود الاثری باشد امر افراز راجع به آن بدین شرح میباشد.
    تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)
    نظر به اینکه مقنن به لحاظ حفظ حقوق محجورین و غایب مفقودالاثر و رعایت مصلحت آن طبق قسمت اخیر ماده ۳۱۳ قانون امور حسبی مقدر داشته است که در تقسیم که اگر بین وراث محجور یا غایب باشد تقسیم متوسط نمایندگان آنها در دادگاه بعمل آید و با توجه به ماده ۳۳۶ همین قانون که بموجب آن مقررات قانون امور حسبی راجع به تقسیم سایر اموال نیز جاری خواهد بودو نظر به انکه ماده اول قانون افراز و فروش املاک مشاع که قانون عام است. و بر طبق آن افراز املاکی که جریان ثبتی آن خاتمه یافته است در صلاحیت امور ثبتی محل شناخته شده علی الوصول پاسخ ماده ۳۱۳ قانون امور حسبی که قانون خاص است نمیباشد نظرشعبه پنجم دیوان عالی کشور که تقسیم املاک محجورین و غایب مفقود الاثر را از صلاحیت واحد ثبتی خارج دانسته و در صلاحیت دادگاه شناخته است. صحیح و مطابق با موازین قانونی است این رأی بر طبق ماده واحده قانون وحدت رویه مصوب تیر ماه ۱۳۴۸ شعب دیوانعالی کشور و دادگاه در موارد مشابه لازم الاتباع است.
    اگر بعد از تفکیک تقسیم نامه به توافق شرکاء تنظیم نشود تفکیک بی فایده و باطل است و به ناچار باید افراز صورت گیرد.
    اعتراض به جریان تفکیک باعث توقف ان می شود در همه حال بارضایت معترض ادامه می یابد ولی به اعتراضات در جریان افراز ترتیب اثر نمی دهد واعتراضات بعد از افراز وآنهم توسط مراجع قضایی پیگیری می شود.
    صورت مجلس تفکیکی ملک با انتقال قطعه یا قطعاتی از آن به غیر یا انتقال سهم مشاعی به شریک دیگر یا تنظیم تقسیم نامه کلی تنظیم سندی قطعی بروی ان اعتبار پیدا می کند ولی افراز با صدور حکم و گذر مهلت اعتراض اثر خود را مییابد. به عبارتی تفکیک اقدامی دو مرحله ای و افراز یک مرحلهای است، تفکیک در اداره ثبت در حالت عادی صورت میگیرد بر خلاف افراز که بنا به مورد در اداره ثبت یا دادگاه باید انجام شود. بنا به مورد یعنی اینکه هر گاه شرکاء در خصوص ملک و تقسیم آن تراضی نداشته باشند و نتوانند باهم توافق به تقسیم کنند ناچارا اقدام به افراز مینمایند حال اگر ملک دارای سابقه ثبتی باشد افراز در صلاحیت اداره ثبت اسناد املاک است واگر ملک دارای سابقه ثبتی نباشد افراز در صلاحیت دادگاه میباشد.
    یکی دیگر از تفاوتهای افراز و تفکیک این است که در افراز رأی صادر میشود و در تفکیک صورتمجلس تفکیکی پس به عبارتی در افراز اجبار حاکم است و در تفکیک مسامحه حاکم است.
    حالت اشاعه در تفکیک کلا از بین نمیرود اما در افراز سهم متقاضی از حالت اشاعه بیرون میآید. یعنی اینکه در تفکیک ملک قسمتهایی ممکن است بصورت مشاعی در همه شرکاء از آن استفاده کنند یا اینکه در تفکیک ممکن است مالک یک نفر باشد. مثلا در تفکیک آپارتمان قسمتهای مشترک در استفاده هنوز پس از تفکیک بصورت مشاعی باقی مانده است.
    و یکی دیگر از تفاوتهای تفکیک و افراز این است که اعتراض به تفکیک در اداره ثبت انجام میگیرد و اعتراض به افراز در دادگاه بعمل میآید.
    ۳-۱-۲-مقایسه تفکیک وافراز در املاک
    اصطلاح تفکیک در حقوق جدید ایران پدید آمده است وبه مفهوم افراز وتقسیم می باشد واز نظر عملکردی تفکیک وافراز هیچ فرقی با هم ندارند تنها تفاوت آن در تعداد شرکاء وعلت انجام آن می باشد به عنوان مثال در افراز باید حالت اشاعه وجود داشته باشد وهمچنین در افراز تعداد مالکین مشاعی باید از ۲ نفر بیشتر باشد ودر صورتیکه در تفکیک حالت اشاعه وتعداد کاربرد ندارد وهمانطور که گفته شد در نوع عملکرد از این دو مسئله به بعد، افراز وتفکیک تقریبا مشابه اقدام میگردد پس در خصوص نحوه تفکیک در املاک به شرح ذیل می باشد متقاضی بایدبا مراجعه به دفترخانه اسناد رسمی واخذ تقاضای تفکیک، آن را ضمیه نقشه تفکیک ملک خودنموده و به ثبت محل تسلیم کند (ودر صورتیکه چند نفر شریک باشندو اختلاف در تقسیم پیش آمده باشد در اینجا رسم تفکیک به افراز عوض می شود) تقاضا پس از ثبت در دفتر اندیکاتور جهت ضمیمه شدن به پرونده به شعبه بایگانی ارسال می گردد چنانچه ملک دارای سابقه باشد به یکی از نماینده ونقشه برداران ثبت ارجاع می شود و اگر فاقد سابقه باشد همین درخواست به دادگستری عودت داده می شود. چنانچه ملک دارای سابقه باشد خود اداره ثبت اقدام به ادامه تفکیک ملک نموده و پس از مقایسه محل ترسیم کروکی محل آنرا جهت اظهار نظر به شهرداری ارسال وچنانچه ظرف مدت دو ماه از تاریخ ارسال نقشه واطمینان از وصول نقشه به شهرداری پاسخی در یافت ننمایند اداره ثبت خود راسا اقدام به تفکیک می کند. (حال اینکه همین ارسال پاسخ که در دستورالعمل های صادره به اداره ثبت به مدت دو ماه مهلت به شهرداری داده شده است در ماده ۶ قانون تاسیس شورای عالی شهرسازی این مذت را چهار ماه تعریف کرده اند که خود تناقض است که سبب ایجاد سر درگمی در عوامل اجرائی شده است ) پس از وصول پاسخ شهرداری به نقشه تائید شده نماینده ونقشه بردار جهت بررسی .مطابقت وضع موجود با کروکی تائید شده شهرداری (ماده ۱۰۱) به محل عازم میشوند.
    در بند ۳۸۳ بخشنامه های ثبتی به منظور ایجاد وحدت رویه در مورد تفکیک و افراز واملاک واحدهای ثبتی خاطر نشان نموده است که ادارات ثبت مکلفند تفکیک اراضی محدوده قانونی شهر وحریم ان عمل تفکیک وافراز را در اجرای ماده ۱۵۴ اصلاحی قانون ثبت طبق نقشه ای انجام دهد که بر اساس ماده ۱۰۱ قانون اصلاحی شهرداری به تصویب شهرداری رسیده باشد.در مورد تفکیک ساختمانهایی که به صورت آپارتمان می باشد وبا توجه به گواهی پایان کار وقانون تملک آپارتمانها وآئین نامه آن اقدام شود چرا که به دیده شده است که اینکه آپارتمانها در خصوص اختصاص پارکینگها بصورت خطی دچار مشکلات فراوان شده اند.وهمچنین در مورد تفکیک چند ساختمان جدا از هم در یک قطعه زمینه احداث گردیده چنانچه بر طبق گواهی پایان کار این ساختمانها دارای مشترکات از قبیل راهروها – انبارها وتابلوهای آب وبرق- مرکز حرارت وغیره باشند ویااینکه شهرداری در گواهی صادره عرصه را قابل تفکیک نداند ادارات ثبت بایستی فقط نسبت به تفکیک اعیان ساختمانها با رعایت ضوابت مقرر در قانون تملک آپارتمانها اقدام نمایند.ودر مواردی که این قبیل ساختمانها بر اساس گواهی پایان کار دارای مشترکات نباشند ادارات ثبت راسا نسبت به تفکیک عرصه واعیان اقدام خواهند نمود.در اینجا سوال مطرح می شود که چگونه و در چه شرایطی شهرداری در گواهی فورا اعلام می کند که عرصه قابل تفکیک نمی باشد.(جواب شهرداری در صورتیکه عرصه به متراژ تایید شده مسکن وشهرسازی و یا سازمان شهرداری ها نباشد (کمتر از حد مصوب ) باشد با تفکیک عرصه موافقت نمی کند وتنها اجازه تفکیک اعیانی را میدهد. که پارامتر های مورد تایید مسکن و شهرسازی درقسمت دوم پایان نامه تحت عنوان نقش تفکیک در توسعه شهرسازی و جامعه ی شهری به نظرتان خواهد رسید .
    مسئله_ قواعد عمومی حاکم بر جامعه این چنین می باشد که معمولا مالک پس از اینکه مراحل قانونی ساختمان سازی قبلا اخذ پروانه از شهرداری وپایان کار دراتمام کار ساختمان سازی انجام شد بطوری که بتوان به آن ملک مسکونی گفت.برای اخذ سند مالکیت ملک مسکونی خود به اداره ثبت مراجعه می نماید . ولی در بعضی موارد وقتی مالک برای اخذ پایان کار ساختمان به شهرداری مراجعه می نماید قضیه عملکرد کاملا عکس می شود یعنی شهرداری برای دادن پایان کار به مالک آن را مشروط به اخذ سند مالکیت می کند این درچه مواقعی اتفاق می افتد؟
    این مسئله مربوط می شود به املاک مشاعی مسکونی که مالکین آنها بدون رعایت ضوابط تفکیکی اراضی وبدون اجرای ماده ۱۰۱ قانون شهرداری ، ملک خود را در محل تقسیم وبه اندازه سهم مشاعی در تصرف داشته ودر قطعات متصرفی نیز قبل از سال ۱۳۷۰ بصورت مسکونی احداث بنا نموده اند. این موضوع به دو صورت قابل انجام می باشد.
    ۱- در مورادی که کلیه مالکین حضور داشته وتقاضای تفکیک دارند
    ۲- در مواردی که مالکین تک تک برای تفکیک واخذ سند مراجعه نمایند.
    در مورد اول یعنی مواردی که کلیه مالکین حضور داشته باشند وتقاضای تفکیک کنند پس از اخذ عوارض تفکیک ورعایت ضوابط گذربندی طرح تفکیکی با توجه به کروکی طرح شده براساس ماده ۱۰۱ قانون شهرداری پس از تنظیم صورتمجلس تفکیکی واحدهای ساخته شده ورسیدگی به تخلفات ساختمانی هر قطعه بصورت جداگانه رسیدگی می گردد.
    در مورد دوم در موردی که مراجعه کلیه و مالکیت قطعات مقدور نباشد مالکیت هر قطعه بصورت انفرادی مراجعه نمایند مشروط به رعایت ضوابط گذربندی یعنی اینکه ملک مزبور به یک گذر ثبتی ویا گذر طرح تفصیلی مشرف باشد با رعایت تراکم واخذ تعهد از مالک مبنی بر پاسخگویی به کلیه اعتراضات مجاورین ودعاوی احتمالی اشخاص حقیقی وحقوقی اقدام به صدور پروانه مشروطه می نماید(منظور اینکه پروانه هیچ حقی اعم از حق مالکانه وسایر حقوق ایجاد نمی کند ) واینجا اگر فرد احداث کننده ملک، درخواست گواهی عدم خلاف پس از رسیدگی به تخلفات نماید. در اینصورت صدور گواهی پایان ساختمان موکول به ارائه سند مالکیت خواهد بود چرا که شهرداری هنوز در خصوص مالکیت عرصه دچار تردید می باشد واین تردید زمانی رفع میگردد که سند مالکیت از طرف احداث کننده به شهرداری ارائه شود.
    طبق ماده واحد ، لایحه قانونی راجع به تفکیک وافراز اراضی مورد سازمانی عمرانی اراضی شهری کشور مصوب ۲۲/۱۰/۵۸ سازمان عمران نسبت به اراضی که به موجب قانون لغو مالکیت اراضی موات شهری وکیفیت عمران آن مصوب ۵/۴/۵۸ همه یا قسمتی از آن در تصرف دولت قرار میگیرد از نظر تفکیک وافراز نیاز به جلب حمایت مالکین قبلی نخواهد بود.
    در صورتیکه ساختمانهای احداثی قبل از سال ۱۳۴۹، مستند به تبصره ۸ ماده ۲۰ اصلاحی قانون شهرداریها، واحدهای ثبتی راسا مبادرت به انجام تفکیک و افراز خواهند نمود مرجع تشخیص احداث بنا در سالهای قبل از سال ۱۳۴۹ شهرداری است وملاک عمل ثبت اسناد گواهی صادره از مرجع مذکور خواهد بود.
    ۳-۱-۳-قانون افراز وفروش املاک مشاع
    ماده اول: افراز املاک مشاع که جریان ثبتی آنها خاتمه یا فته است اعم از اینکه در دفتر املاک ثبت شده یا نشده باشد در صورتی که مورد تقاضای یک یا چید شریک باشد با واحد ثبتی عملی خواهد بود ملک مذکور در حوزه آن واقع شده است. واحد ثبتی با رعایت کلیه قوانین ومقررات ملک مورد تقاضا را افراز می نمایند.
    تبصره : نسبت به ملک مشاع که برای آن سند مالکیت معارض صادر گردید،تازمانی که رفع تعارض نشده اقدام به افراز نخواهد شد.
    ماده دوم : تصمیم واحد ثبتی قابل اعتراض از طرف هر یک از شرکاءدر دادگاه شهرستان محل وقوع ملک است مهلت اعتراض ده روز از تاریخ ابلاغ تصمیم مورد اعتراض می باشد. دادگاه شهرستان به دعوی رسیدگی کرده وحکم مقتضی صادر خواهد نمود حکم دادگاه شهرستان قابل شکایت فرجامی است.
    ماده سوم : هزینه تفکیک مفروز ماده ۱۵۰ قانون اصلاحی ثبت اسناد واملاک در موقع اجرای تصمیم قطعی برافراز به وسیله واحد ثبتی دریافت خواهد شد.
    ماده چهارم : ملکی که به موجب تصمیم قطعی غیر قابل افراز تشخیص شود با تقاضای هریک از شرکاءبه دستور دادگاه شهرستان فروخته می شود.
    ماده پنجم : ترتیب رسیدگی واحد ثبتی وابلاغ اوراق وترتیب فروش املاک غیر قابل افراز وتقسیم وجوه حاصل بین شرکاءوبطور کلی مقررات اجرائی این قانون طبق آئین نامه ای خواهد بود که به تصویب وزارت دادگتری میرسد.
    ماده ششم : پرونده های افراز که در تاریخ اجرای این قانون در دادگاه ها مطرح می باشد کماکان مورد رسیدگی وصدور حکم قرار می گیرد ولی اگر خواهان افراز بخواهد دعوی خود را در واحد ثبتی مطرح کند باید دعوی سابق از دادگاه استرداد نماید. قانون فوق مشتمل بر شش ماده ویک تبصره پس از تصویب مجلس شورای ملی در جلسه روز یک شنبه یازدهم دی ماه ۱۳۵۶ در جلسه روز دوشنبه بیست ودوم آبانماه ۱۳۵۷ به تصویب رسیده است.
    ۳-۱-۴-صلاحیت اداره ثبت در رسیدگی به افراز املاک
    صلاحیت اداره ثبت در رسیدگی به افراز املاک : لازم به یاداوری است که تا سال ۱۳۵۷ افراز املاک در صلاحیت دادگاه های عمومی (حقوق دو) قرار داشت در سال ۵۷ به سبب اینکه رسیدگی در امر افراز در دادگاه ها تابع تشریفات طولانی بود و این امر سبب طولانی شدن مراحل افراز گذاشته و نهایتا شرکای مشاعی را در وضعیت نامطلوب اشاعه باقی میگذرد قانون افراز و فروش املاک مشاع در مورخه ۲۲/۸/۵۷ به تصویب رسیده و آئین نامه اجرایی آن نیز در بیستم اردیبهشت ماه سال ۵۸ به تصویب وزرات دادگستری رسید. طبق ماده یک قانون افراز املاکی که جریان ثبتی آن به پایان رسیده (۱) اعم از اینکه در دفتر املاک ثبت شده و یا نشده باشد، به عهده واحد ثبتی محول گردید(۲) اما به سبب رعایت حقوق اقشار خاص و برخی مقررات موجود به طور کامل این صلاحیت از محاکم سلب نگردیده و در سه مورد محاکم مجاز به انجام افراز میباشند:

     

    جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.

     

    اول اینکه با توجه به اینکه تصمیم مسئول واحد ثبتی یک تصمیم اداری است به شرکاء مشاعی این حق داده شده تا ظرف مهلت قانونی بتواند در دادگاه عمومی به تصمیم واحد ثبتی اعتراض نمایند.

    دوم موردی که جریان ثبتی ملکی به پایان نرسیده است.

    سوم زمانی که بین شرکای مشاعی محجوری وجود داشته باشد که در خصوص مورد اخیر به استناد رأی وحدت رویه شماره ۵۹/۲۹- ۱۵/۱/۱۳۶۰و ماده ۳۱۳ از قانونی امور حبسی دادگاه اقدام به تقسیم خواهد نمود. البته موارد دیگری نیز وجود دارد که دادگاه ها در مقام افراز اقدام میکنند مانند: پرونده های تقسیم ترکه به شرطی که در میان اموال متوفی مال منقولی وجود داشته باشد. صرف نظر از موارد فوق الذکر در خصوص املاک اصل بر صلاحیت اداره ثبت محل وقوع ملک میباشد.

    حال که دیدیم در امر افراز اصل بر صلاحیت اداره ثبت است باید منظور و نظر مقنن را در خصوص صلاحیت تعریف نماییم. صلاحیت در لغت به معنی شایستگی معنی شده است. در ترمینولوژی حقوقی در ذیل تعریف صلاحیت آمده است؛ عبارت است از اختیار قانونی یک مامور رسمی برای انجام پارهای از امور مانند صلاحیت دادگاه ها و صلاحیت مامور دولت در تنظیم سند رسمی. به عبارتی دیگر میتوان چنین گفت که صلاحیت همانا امکانی است برای انجام دادن عملی و یا نهی از آن، در مقررات موضوعه و عرف حقوقی منظور از صلاحیت امکان رسیدگی، اظهار نظر در خصوص یک مسئله میباشد. فلذا منظور از صلاحیت یک دادگاه امکان رسیدگی و صدور حکم نسبت به یک موضوع میباشد. فلذا از آنجا که مقنن کاری عبث انجام نمی دهد سلب هر گونه مجوز لازم و یا اختیار لازم از مرجع صلاحیت دار در راستای رسیدگی به مسئله بر خلاف نظر مقنن خواهد بود. در نتیجه بنا بر قاعده معروف اذن در شی اذن در لوازم آن میباشد مرجع صلاحیت دار برای انجام ماموریت خود حق توسل به کلیه اقدامات قانونی لازم را در چهارچوب قانونی خواهد داشت. موید مطلب قسمت اخیر ماده یک قانون افراز و فروش املاک مشاع بوده که مقرر میدارد اداره ثبت با رعایت کلیه قوانین و مقررات ملک مورد تقاضا را افراز مینماید.
    فلذا از مجموع این ماده و کلیت قانون چنین استباط میگردد که اداره ثبت با کلیه اختیارات لازم مکلف است به در خواستهای افراز رسیدگی و تصمیم خود را اعلام نماید و تنها در یک مورد استثناء حق دارد از رسیدگی به افراز خوداری نموده و آن همانا موضوع تبصره ذیل ماده یک بوده که مقرر میدارد در موردی که برای ملک سند معارض صادر شده تا زمان رفع تعارض اقدام به افراز نخوا هد شد.
    برای انجام عملیات افراز بنا بر روش معمول بدوا متقاضیان با مراجعه به قسمتی از اداره مربوطه با خرید برگه هایی شبیه به دادخواست، درخواست خود را به رئیس اداره تقدیم مینمایند(۳) رئیس اداره ثبت پس از وصول درخواست متقاضی افراز، ضمن دستور بر ثبت تقاضا، بر اساس مقررات قانون افراز و فروش املاک مشاع موضوع را به نماینده اداره ثبت ارجاع و نماینده مربوطه به بررسی پایان یافتن جریان ثبتی و اخذ گواهیهای لازم از دفتر بایگانی، املاک و بازداشتی پرداخته و سپس موضوع را به رئیس واحد ثبتی گزارش مینمایدو پس از قرائت گزارش نامیده ثبت و اطمینان از پایان یافتن جریان ثبتی و عدم وجود سند مالکیت معارض، رئیس واحد ثبتی موضوع را به نقشه بردار (مهندس) اداره ثبت ارجاع و نامبرده طبق ماده آئین نامه اجرایی کلیه شرکاء را جهت انجام افراز دعوت مینماید.
    قبل از طرح سوالات و پاسخ بدانها نکاتی را خاطر نشان میسازد. اکثریت قریب به اتفاق کسانی که جهت افراز املاک به اداره ثبت مراجعه مینمایند کسانی هستند که با شرکا خود دارای اختلاف میباشند و احتمالا راهای مسالمت آمیز را رفته و نتیجهای حاصل ننمودهاند. بنابراین عموما یا دارای سند مالکیت نیستند چرا که این اسناد غالبا وراثتی بوده و در ید یکی از وراث قرار داشته و یا اسناد متحد بوده که معمولا در ید یکی از شرکاء میباشد. از طرفی دیگر که مخالف افراز و یا فروش بوده به طور عرف از هر گونه کارشکنی در راستای جلوگیری از امر افراز و یا فروش دریغ نخواهد ورزید. و فلذا با عنایت به روح قانون و سبب ایجاد صلاحیت از مراجع قضایی به اداره ثبت که همانا سرعت بخشیدن به افراز بوده میبایست با مسئل ذیل برخورد و سولات را پاسخ داد سوالات طرح شده همگی ناشی از رویه مختلف اداره ثبت بوده که ذیلا بدان اشاره میگردد.

     

     

    آیا لزومی دارد متقاضی افراز در هنگام درخواست افراز دارای سند مالکیت رسمی بوده و آنرا ارائه نماید؟

    به فرض مثال در شهری مانند تهران با توجه به ضوابط شهرداری، افراز املاک دارای حد نصابی مشخص بوده و خارج از حد مذکور قابل افراز نمیباشد. بر اساس این ضوابط و ملاکها، اکثریت قریب به اتفاق آپارتمانها به جهت قلت مساحت و وضعیت استقرار قابل افراز نبوده و اراضی نیز با توجه به قرار گرفتن در مناطق مختلف غیر قابل افراز میباشند. مثال در منطقه ۱و۳و۴ تهران املاک زیر ۴۰۰۰ متر قابل افراز نمیباشند، آیا تعیین وقت برای رسیدگی به افراز مثال یک آپارتمان ۷۰ متری که دارای ۴ شریک مشاعی است لزومی دارد یا خیر؟

    آیا دعوت از شرکاء مشاعی ضروری است و اگر پاسخ مثبت است تشریفات این دعوت و ابلاغ اوراق تابع چه مقرراتی خواهد بود؟

    اگر متصرف ملک که ممکن است خوانده افراز و یا شخص ثالثی باشد، مانع ورود مامورین اداره ثبت به داخل ملک گردد تکلیف چیست؟ آیا اداره ثبت باید تا رفع مانع عملیات افرازی را متوقف نماید و یا میتواند با درخواست از مأمورین نیروی انتظامی وارد محدوده ملک گردیده و عملیات افرازی را انجام دهد؟

    آیا ادارات ثبت در صورت اتخاذ تصمیم مبنی بر عدم امکان افراز مکلفند تصمیم را به شرکاء ابلاغ نمایند؟

    در خصوص سوال اول باید گفت با توجه به اینکه مأموریت اصلی نماینده ثبت رسیدگی به جریان ثبتی ملک بوده و نهایتا گزارش خود را با اخذ گواهیهای لازم از سه دفتر بایگانی، املاک و بازداشتی ارائه مینماید به نظر میرسد لزومی به ارائه سند مالکیت نباشد. النهایه در مواردی که ملک وراثتی است میتوان خواهان را ملزم به ارائه رونوشت حصر وراثت نمود. فلذا به نظر میرسد رویهای که در اداره ثبت در خصوص لزوم ارائه سند مالکیت وجود دارد با روح قانون هماهنگی نداشته و اداره ثبت مجوزی ندارند تا عملیات افرازی را موکول به اخذ سند مالکیت و اجرای تشریفات مربوطه نمایند.در خصوص سوال دوم یعنی لزوم بازدید از ملک به نظر میرسد نفس این بازدید مخصوصا در خصوص اراضی و مستغلات به جهت انطباق اسناد با وضعیت موجود ضروری باشد. هر جند این مسئله در قانون مورد اشاره قرار نگرفته و در ماده ۳ آئین نامه اجرایی لحاظ گردیده است. اما در مورد آپارتمانها به نظر میرسد با توجه به وجو پایان کار لزومی بر بازدید نباشد. البته اصلاق قانون در حال حاضر مانع بوده که میطلبد با توجه به اینکه نقشه های آپارتمانها در ادارات ثبت موجود بوده مقررات در خصوص آپارتمانها تغییراتی داشته باشد.
    در پاسخ به سوال سوم بدوا لازم است اشاره به مقررات موجود داشته باشیم. در قانون افراز و فروش املاک مشاع اشارهای به لزوم تعیین وقت و دعوت از شرکاء مشاعی نگردیده است. و اما در ماده ۳ از آئین نامه قانون مقرر گردیده است:
    ( پس از تأیید اینکه جریان ثبتی ملک خاتمه یافته و ملک دارای سند سند مالکیت معارض نمیباشد. مسئول واحد ثبتی به نقشه بردار مأموریت می دهد که با دعوت و حضور متقاضی و سایر شرکاء و نماینده ثبت محل را معاینه و با توجه به سوابق ثبتی و تصرفات و رعایت حقوق آنان نقشه ملک مورد افراز را ترسیم و به امضای نماینده ثبت و کلیه شرکاء میرساند)
    درپاسخ به سوال سوم با توجه به نصب آئین نامه کمی دچار تردید میگردیم. چرا که در ماده ششم از آئین نامه اجرایی به جهت اهمیتی که تصمیم واحد ثبتی در خصوص افراز یا عدم افراز یک ملک داشته لزوم ابلاغ آن را به شرکاء مورد ترکیب و در تبصره ذیل طریقه ابلاغ در ائین نامه اسناد رسمی لازم احصا نموده است. فلذا از آنجا که مفاد یک تبصره به اصل ماده باز میگردد به نظر میرسد دعوت از شرکاء تابع مقررات فوق نبوده و یک دعوت عادی باشد. هر چند ادارات ثبت در خصوص تشریفات دعوت نیز به ماده مذکور استناد و دعوت از شرکاء نیز توسط مأمورین ابلاغ صورت گرفته و الحق نیز چاره ای جزء این نمیباشد. اما به نظر میرسد اگر مقنن آئین نامه چنین قصدی داشت، میبایست در مادهای جداگانه مقرر میداشت کلیه تشریفات ابلاغ و دعوت در این قانون تابع مقررات اسناد رسمی لازم الاجرا باشد. فلذا به نظر میرسد این قسمت از آئین نامه نیز اصالحات لازم را میطلبد. ضمن اینکه نظراتی در خصوص لزوم ابلاغ واقعی به شرکاء غایب نیز وجود دارد که با توسل به آنها افراز ساده یک آپارتمانها کوچک که از همان بدو مشخص است که منجر به صدور نظریه عدم افراز خواهد شد ماه ها در اداره ثبت به طول خواهد انجامید. در سئوال چهارم نگارنده با روش های متعددی در اداره ثبت برخورد نموده است. به عنوان مثال یک مورد انجام عملیات افرازی و عدم مجوز شریک متصرف جهت ورود به ملک رئیس اداره ثبت و . . . در زیر گزارش نقشه بردار چنین مرقوم داشتهاند که تا رفع مانع انجام عملیات افراز مقدور نیست و خواهان افراز را به طرح شکایت در دادگستری جهت رفع مانع ارشاد نموده اند. در بعضی مواقع با همکاری رئیس ثبت و با اصدار متقاضی و ارسال گزارش به مراجع قضایی گاهی اوقات مراجع قضایی خطاب به کلانتری در موعد انجام عملیات افراز با رعایت مقررات به ملک وارد و مامورین اداره ثبت را یاری می نمایند.
    در این خصوص به نظر میرسد با توجه به کلیات اشاره شده از جمله به دلالت قسمت اخیر ماده ۱ قانون که مقرر می دارد واحد ثبتی با رعایت کلیه قوانین و مقررات ملک مورد تقاضا را افراز مینماید اقدام دوم اداره ثبت به جهت اینکه اداره ثبت دارای صلاحیت کامل جهت رسیدگی به امر افراز بوده هم با مقررات منطبق بوده و هم با عدالت و انصاف نزدیکتر است. فلذا متوقف نمودن امر افراز و ارشاد افراد به طرح دعوی رفع تصرف و یا خلع ید فاقد وجه قانونی است چرا که اصولا متقاضیان افراز کسانی هستند که با شرکاء مشاعی خود دارای اختلاف بوده و به دلائل گوناگون قصد دارند از وضعیت اجرایی رهایی یابند. این موضوع در مورد اشخاص ثالث که متصرف ملک بوده و مدعی حقی باشند نیز تسری دا شته و النهایه مدعی حق میتواند پس از ورود مأمورین اداره و انجام بازدید، با مراجعه به دادگستری اقامه دعوی نماید. اما مأمورین اداره ثبت نیز نمیتوانند به صرف عدم امکان ورود درخواست متقاضی را متوقف و وی را مجبور به طرح دعوی در دادگستری نمایند.
    در پاسخ به سوال پنجم باید گفت به صراحت و اطلاق ماده ۶ آئین نامه اجرائی مبنی بر لزوم ابلاغ تصمیمات خود به کلیه شرکاء مشاعی میباشند اعم از اینکه نتیجه منجر به افراز و یا عدم امکان افراز پلاک گردیده باشد. توضیحا اینکه اداره حقوقی قوه قضائیه در ۷/۴۷۶۰ مورخ ۸۷/۱۰/۱۹ نظری مخالف بر این نظر اعلام نموده است (۵) در این نطریه بر پایه توسل به قید در صورتیکه ملک قابل افراز باشد آمده در مواردی که ملک قابل افراز نیست لزومی به ابلاغ تصمیم واحد ثبتی به سایر شرکاء وجود ندارد و این در حالی است که قید فوق به ضمیمه نمودن فتوکپی نقشه افرازی باز میگردد و نه کلیت ماده. فلذا مقنن چنین مقرر نموده تصمیم واحد ثبتی باید به کلیه شرکاء به ضمیمه صورتمجلس ابلاغ و در صورتیکه ملک قابل افراز باشد یک رونوشت نیز از نقشه افرازی ضمیمه تصمیم گردیده و به کلیه شرکاء ابلاغ گردد. در پایان ذکراین مطلب را لازم به ضروری میدانم که با توجه به تغییر الگوی مسکن و روند رو به رشد درخواستهای افراز و همچنین جلوگیری ازسلیقهای عمل نمودن واحدهای ثبتی، لزوم بازنگری دقیق و صریح در مقررات قانونی و آئین نامه اجرائی قانون به جهت ایجاد رویه واحد ضروری میباشد.
    و باتوجه به اینکه در جاهایی از آئین نامه اجرائی لازم ابلاغ تصمیمات اداره ثبت به کلیه شرکاء مشاعی ذکر گردیده است پس به نظر می رسد که حضور همه شرکاء پس از اخطاریه اداره ثبت نسبت به وقت حضور در معاینه محل الزامی نباشد چرا که در صورت لزوم همه شرکاء ابلاغ تصمیمات معنا ندارد (نظر شخصی نگارنده پایان نامه)
    ۳-۱-۵-افراز املاک مشاع
    مشاع کلمهای عربی است به معنی بخش نکرده و ملکی که بین دو یا چند نفر مشترک باشد و قسمت هر یک مفروز و محدود نشده باشد آنرا ملک مشاع مینامند اما افراز در اصلاح قضایی و ثبتی عبارتست از جدا کردن سهم مشاع شریک یا شرکاء و یا به تعبیری دیگر افراز عبارتست از جداکردن سهم مشاع بین شریک به نسبت سهم به دلیل اعتراض بر ادامه شراکت بموجب ماده ۵۸۹ قانون مدنی هر یک از شرکاء میتوانند هر وقت که بخواهند تقاضای تقسیم ملک مشاع را بنمایند مگر در مواردیکه تقسیم مال بموجب قانون ممنوع شده یا شرکاء به صورتی الزامی ملزم بر عدم تقسیم شده باشد بنابراین تقسیم انحلال اشاعه است و هر گاه نسبت به تقسیم بین شرکاء تراضی باشد و طرحی را برای تقسیم ارائه نمایند و مایل باشند که آنرا به حالت رسمی تبدیل کنند در اینحالت اداره ثبت و دفاتر اسناد رسمی اقدام خواهند نمود و تقسیم نامه در دفاتر اسناد رسمی تنظیم میشود اما در صورتیکه یک یا چند نفر از شرکاء راضی به تقسیم نباشد در اینحالت دعوی افراز تحقق میپذیرد.
    ۳-۱-۶-مراحل انجام افراز
    بر اساس ماده ۱ قانون افراز و فروش املاک مشاع مصوب سال ۱۳۵۷ در مورد املاک مشاعی که جریان مقدماتی ثبت آنها خاتمه یافته، اعم از اینکه ملک ثبت دفتر املاک شده یا نشده است، رسیدگی به درخواست افراز اینگونه املاک با اداره ثبتی است که ملک مورد تقاضای افراز در حوزه آن اداره واقع شده است لازم به ذکر است که تا سال ۱۳۵۷ افراز املاک مشاع کلا از طریق دادگاه انجام میشد تا اینکه با تصویب قانون افراز و فروش املاک مشاع در این سال، وضعیت تغییر کرده و افراز املاکی که جریان مقدماتی ثبت آنها پایان یافته باشد در اداره ثبت انجام میگیرد.
    مراحل
    ۱- اولین مرحله از عملیات افراز ارائه درخواست افراز و جهت درخواست افراز لازم است فرمهای یکسانی تهیه گردد که در آن مشخصات ملک مورد افراز و مشخصات کامل خواهان و خوانده و نشانی آنها و چنانچه خواهان اطلاعی از نشانی خوانده و سایر مالکین ندارد این مورد صریحا در فرم دادخواست افراز ذکر شود.
    ۲- بموجب ماده یکم آئین نامه افراز و فروش املاک مشاع، پس از تقدیم دادخواست افراز از سوی یک یا چند نفر از شرکاء، رئیس ثبت درخواست را به نماینده ثبت ارجاع میدهد و لازم است که درخواست با پرونده ثبتی و دفتر املاک تطبیق داده شود تا چنانچه درخواست ناقص باشد، مراتب با ذکر موارد نقص به خواهان اعلام تا نسبت به تکمیل آن اقدام نماید.
    ۳- برابر ماده ۲ آئین نامه مذکور، نماینده اقدام کننده پس از بررسی دادخواست، در صورتیکه آنرا کامل تشخیص دهد. کتبا وضعیت ملک را از متصدی دفتر املاک استعلام مینماید و متصدی دفتر املاک موظف است اسامی و مقدار مالکیت در مورد املاک ثبت شده را مطابق ثبت دفتر املاک به نماینده گزارش و نسبت به املاک در جریان ثبت پس از فهرست و منگنه نمودن پرونده توسط بایگان آنرا تحویل نماینده دهد.
    نماینده پس از دریافت پرونده، گزارشی از وضعیت ثبتی ملک مورد درخواست افراز را که حاوی اسامی مالکین و میزان مالکیت آنها و اینکه جریان ثبتی خاتمه یافته و با مجاورین اختلافی ندارد تهیه می نماید.
    پس از وصول گزارش نماینده، رئیس ثبت در صورتیکه پروند را مطابق با قانون و آئین نامه افراز و فروش املاک مشاع، برای افراز آماده بداند، دستور ثبت گزارش را در دفتر اندیکاتور خود و نقشه بردار به امضا مالک یا مالکین مربوط رسانیده و پیش نویس سند مالکیت جدید را تهیه و مراتب را طی گزارش به مسئول اداره ارائه و وقت مراجعه بعدی را به متقاضی اعلام می دارد.

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 02:08:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      بررسی رابطه‌‌ی تعارض والد- فرزند و خودپنداره‌‌ی تحصیلی دانش‌آموزان با رضایت از زندگی آن‌ها- قسمت ۳ ...

    آغاز توجه به بهزیستی

    در چند دهه اخیر و با پیدایش رویکرد روان‌شناسی مثبت، تغییرات بسیاری در تحقیقات روان‌شناختی صورت گرفت؛ علاقه به تحقیق در این حیطه افزایش یافت (شوگرن، لوپز، ویماید، لیتل و پرس‌گروو[۳۷]، ۲۰۰۶) و گرایش پژوهش‌ها برای تبیین پدیده‌های روان‌شناختی، به سمت توانایی‌ها و ویژگی‌های مثبت انسان سوق پیدا کرد (حجازی و همکاران ، ۱۳۹۲). این شاخه‌ی جدید از روان‌شناسی اساساً به مطالعه‌ی علمی توانمندی‌ها، شادمانی[۳۸] و بهزیستی ذهنی انسان (اشنایدر و لوپز[۳۹]، ۲۰۰۷؛ به نقل از شیخی و همکاران ، ۱۳۸۹) و موضوع نسبتاً جدیدتر رضایت از زندگی و رویکردهای لذت‌گرا[۴۰] و سعادت گرا[۴۱] (کار[۴۲]، ۲۰۰۴؛ ترجمه‌ی شریفی و نجفی‌زند، ۱۳۸۷)، می‌پردازد.
    سازمان بهداشت جهانی[۴۳] نیز، سلامت[۴۴] را به‌عنوان حالتی از بهزیستی کامل جسمی، ذهنی و اجتماعی، و نه صرفاً نبود بیماری تعریف کرده است. این سازمان، سلامت روانی[۴۵] را نیز به‌عنوان«حالتی از بهزیستی که در آن فرد توانایی‌های خود را می‌شناسد، می‌تواند با فشارهای روانی بهنجار زندگی کنارآید، به نحو پرثمر و مولدی کار کندو برای اجتماع خویش مفید باشد» تعریف می‌کند (جوشنلو، رستمی و نصرت‌آبادی، ۱۳۸۵).
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    با توجه به نقش تعیین کننده‌ی بهزیستی در تعیین و تبیین کنش وری روان شناختی بهینه در افراد، شواهد تجربی مختلف، مطالعه‌ی نظامدار عوامل تبیین کننده‌ی الگوی تجارب هیجانی مثبت و منفی را به مثابه‌ی یکی از مهم‌ترین اولویت‌های پژوهشی خود تعریف کرده است (هوبنر، سالدو، اسمیت و مک نایت[۴۶]، ۲۰۰۸).

     

    برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

     

    تعریف بهزیستی

    سازه‌ی بهزیستی معمولاً تحت عنوان بهزیستی روان‌شناختی، بهزیستی اجتماعی و بهزیستی ذهنی موردبررسی قرار می‌گیرد (حجازی و همکاران، ۱۳۹۲). بهزیستی ذهنی عبارت است از ارزشیابی زندگی برحسب رضایت و تعادل داشتن بین حالات عاطفی مثبت و منفی. مدلی سه مؤلفه‌ای (و در برخی موارد با مشترک دانستن دو مؤلفه عاطفی[۴۷]، مدل دومؤلفه‌ای) برای مفهوم بهزیستی پیشنهادشده است که عبارت است از: ۱) عاطفه مثبت، ۲) عاطفه منفی، ۳) مؤلفه شناختی[۴۸] رضایت از زندگی (داینر ۲۰۰۰، به نقل از سلطانی‌زاده، ملک‌پور و نشاط‌دوست، ۱۳۹۱).
    بهزیستی ذهنی شامل اصول مهمی است که بر همه ابعاد رفتار انسان و پیشرفت او (شامل سلامت فیزیکی و روانی، پیشرفت مهارتی و آموزشی، صلاحیت اجتماعی و ایجاد روابط مثبت اجتماعی) تأثیرمی‌گذارد (برجز، نیآجی و زاف[۴۹]، ۲۰۰۲؛ به نقل از پیوسته‌گر، دستجردی و دهشیری، ۱۳۸۹).

     

    ابعاد مختلف بهزیستی از نظر ریف

    باید گفت که بهزیستی مفهومی انتزاعی و چندبعدی است که دارای فرضیه‌های متعددی است وعوامل بسیاری در تأمین بهزیستی افراد با یکدیگر تعامل دارند. در این‌جا به دلیل این‌که مدل بهزیستی ریف، مدلی جامع و دربرگیرنده‌ی متغیرهای پژوهش حاضر است، موردبررسی قرارمی‌گیرد.
    مدل ریف شش بعد کارکرد روان شناسی مثبت که بهزیستی را احاطه کرده‌اند، در برمی‌گیرد. این شش بعد عبارت‌اند از:

     

     

    خویشتن پذیری، که شامل ارزیابی مثبت فرد از خودش و گذشته‌اش‌است. (این بعد به دلیل ارزیابی فرد از خودش، می‌تواند با خودپنداره که یکی از متغیرهای پژوهش حاضر است، مرتبط باشد)

    روابط مثبت با دیگران، اشاره به داشتن روابط پاداش‌دهنده با دیگران و کیفیت این رابطه دارد. (این بعد با رابطه‌ی بین والدین و فرزندان و تعارض والد – فرزند که یکی از متغیرهای پژوهش حاضر است، مرتبط است)

    استقلال، که به عنوان احساس خودمختاری تعریف شده است. این تعریف به شکل ساده به استقلال و توانایی تنظیم رفتارها، اشاره دارد.

    تسلط بر محیط، که اشاره به ظرفیت مدیریت مؤثر زندگی و دنیای اطراف دارد.

    هدف در زندگی، که به عنوان این باور که زندگی فرد هدفمند و بامعناست، تعریف شده است.

    رشد شخصی، به معنی رشد توانایی‌های باالقوه و بالفعل ساختن آن‌ هاست(علیزاده، ۱۳۹۲).

    تعریف رضایت از زندگی

    دیدگاه فرد نسبت به زندگی بیشتر بر پایه منابع شناختی است، تا عکس‌العمل‌های هیجانی کوتاه‌مدت. به همین دلیل ازلحاظ مفهومی، رضایت از زندگی (جزء شناختی بهزیستی) پایدارتر از عناصر عاطفی است و درنتیجه از آن به‌عنوان شاخص کلیدی بهزیستی ذهنی مثبت یاد می‌شود (داینر و داینر، ۲۰۰۹).
    تعریف رضایت از زندگی عبارت است از: نگرش مساعد فرد به زندگی خود به‌طورکلی (هیبرون[۵۰]،۲۰۰۷). کرسینی (۲۰۰۲) نیز رضایت از زندگی را ادراک یا احساس کلی مثبت هر فرد، در مورد کیفیت زندگی‌اش، می‌داند. رضایت از زندگی یک فرایند داوری است که افراد کیفیت زندگی خود را بر اساس ملاک‌های منتخب خودارزیابی می‌کنند (شیخی و همکاران، ۱۳۸۹). بنابراین این‌گونه ارزیابی‌ها شامل پاسخ‌های هیجانی افراد، حیطه رضایت و ارزیابی شناختی آنان است (مالکوک[۵۱]، ۲۰۱۱).
    راجع به رضایت، فلاسفه قدیم نظیر ارسطو، افلاطون و همچنین اریک فروم[۵۲] مباحث فراوانی را مطرح کرده‌اند. به عقیده فروم، نیازهای تأمین نشده بر جسم فشار می‌آورند و ارضای آن‌ ها سبب رضایت می‌شود. ازکمپ[۵۳] در تعریف رضایت می‌گوید: «در تضاد با مفهوم خوشحالی که ناظر بر تجربه عاطفی (هیجان‌ها و احساس‌ها) است، رضامندی بر تجربه شناختی یا داورانه ای دلالت دارد که به‌عنوان اختلاف ادراک شده بین آرزو و پیشرفت قابل‌تعریف است. این تعریف طیفی را تشکیل می‌دهد که از ادراک کامروایی تا حس محرومیت را در برمی‌گیرد» (ازکمپ، ترجمه ماهر،۱۳۸۶). در حقیقت رضایت از زندگی این مسائل را منعکس می‌کند که تا چه اندازه نیازهای اساسی برآورده شده‌اند و تا چه اندازه انواع دیگر اهداف، به‌عنوان اهداف قابل‌ دسترسی می‌باشند. درحالی‌که برای افرادی که در شرایط کم‌تر پیشرفته زندگی می‌کنند، ارضای نیازهای اساسی، بیشتر موردتوجه قرار می‌گیرد (کومین و نیستیکو[۵۴]، ۲۰۰۲).
    رضایت از زندگی را به‌عنوان قضاوت شخصی از سعادت و بهروزی و کیفیت زندگی مبتنی بر معیارهای انتخابی هر فرد تعریف کرده‌اند. مفهوم رضایت به‌عنوان یک تجربه درونی است که حضور مثبت هیجان‌ها و نبود احساسات منفی را در برمی‌گیرد (رود، آرتول دی، مونی، نییر، بولدوین، بامر و روبین[۵۵]، ۲۰۰۵). رضایت درونی انسان‌ها، از رشد فردی، اجتماعی و منابع سازشی نشأت می‌گیرد (فانک، هوبنر و والیوس[۵۶]، ۲۰۰۶).
    هنگامی‌که از افراد خواسته می‌شود تا رضایت از زندگی خود را ارزیابی کنند، آنان به راهبردهای اکتشافی، عاطفی و دیگر اطلاعاتی که در خاطرشان به‌آسانی قابل‌ دسترس باشد، تکیه می‌کنند. به عبارتی تعهد فرد به یک سری اهداف جهت دستیابی به آن و وجود اهدافی مرتبط با روابط اجتماعی، کار و فعالیت؛ رضایت از زندگی را می‌سازد (فیلسینگر و توما[۵۷]، ۱۹۸۸، به نقل از شاه سیاه، بهرامی، محبی و ترابی، ۱۳۹۰).
    اصطلاح «زندگی» می‌تواندبه‌عنوان همه حیطه‌های زندگی فرد در مقطع خاصی از زمان، یا به‌عنوان یک قضاوت یکپارچه در مورد زندگی شخص از بدو تولد تعریف شود. این تمایز اغلب در مقیاس‌های فعلی، مبهم مانده است. بنابراین، بهتر است به پاسخ‌دهنده آگاهی داده شود که آیا این سؤال به زندگی او، از بدو تولد یا به زندگی فعلی او در همه حیطه‌ها اشاره دارد (داینر، ۲۰۰۶).

     

    عوامل مرتبط با رضایت از زندگی

    نتایج مطالعات آرسلان، هموتا و آسلو (۲۰۱۰) نشان داد که بین عزت نفس و رضایت از زندگی همبستگی مثبتی وجود دارد. بزرگمهر و سلیمی (۲۰۱۲) به این نتیجه رسیدند که تنهایی عاطفی یک پیش بینی‌کننده‌ی قوی منفی برای رضایت از زندگی است. مطالعات رضاپور و همکاران (۱۳۸۹) نشان داد که دینداری از طریق اثر بر اضطراب، افسردگی، نشانه‌های جسمانی و کنشوری اجتماعی بر رضایت از زندگی تأثیر دارد. نتایج مطالعه‌ی مالکوک(۲۰۱۰) نشان داد که ویژگی‌های شخصیتی و سبک‌های مقابله[۵۸] نقش مهمی در توضیح بهزیستی ذهنی بازی می‌کند. روان نژندی[۵۹] پیش بینی کننده‌ی منفی و برونگرایی[۶۰] و باوجدان بودن[۶۱] پیش بینی کننده مثبتی برای بهزیستی ذهنی است. پژوهش کجباف، سجادیان، کاویانی و انوری(۱۳۹۰) نشان دهنده‌ی این است که سبک زندگی اسلامی و شادکامی بارضایت از زندگی رابطه‌ی مثبت و معناداری وجود دارد. مطالعه‌ی احدی نریمانی، ابوالقاسمی و آسیایی (۱۳۸۸) نیز نشان داد که بین هوش هیجانی و خودکارآمدی با رضایت از زندگی رابطه‌ی مثبت معنادار وجود دارد.
    تصویر توضیحی برای هوش هیجانی
    افرادی که بهزیستی ذهنی و رضایت از زندگی بالایی دارند، بیشتر علاقه‌مندند در اجتماع نقشی به عهده بگیرند، وقت فراغت پرشورتری برای خود ایجاد کنند و در فعالیت‌های عمومی بیشتر شرکت کنند. دارای روحیه مشارکتی بیشتری هستند و عمدتاً دارای هیجان‌های مثبت‌اندوازارزیابی مثبت رویدادهای در حال وقوع استقبال می‌کنند. در مقابل افرادی که بهزیستی ذهنی و رضایت از زندگی پایینی دارند، شرایط و رویدادها را نامطلوب ارزیابی کرده و به همین دلیل هیجانات نامطلوب مثل اضطراب، افسردگی و پرخاشگری را بیشتر تجربه می‌کنند (داینر،۲۰۰۰).
    نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی

     

    عوامل همبسته با رضایت از زندگی از دیدگاه وجودی

    از دیدگاه وجودی، عوامل همبسته با رضایت از زندگی دارای چهار بعد اصلی و نیز عوامل فرعی است (شریعتمدار، ۱۳۹۱). این عوامل را می‌توان به صورت نمودار صفحه‌ی بعد نشان داد:
    نمودار عوامل همبسته با رضایت از زندگی از دیدگاه وجودی(شریعتمدار، ۱۳۹۱)

     

    عوامل فرهنگی تأثیرگذار بر رضایت از زندگی

    بسته بودن: افراد در جوامع بسته، اضطراب زیادی را تجربه می‌کنند، آن‌ ها از این که رفتارشان نامناسب یا نادرست باشد، یا این که مورد انتقاد قرار گیرند، کنار زده شوند و حتی در نتیجه‌ی آن طرد و منزوی شوند، می‌ترسند. بر این اساس انتظار می‌رود، بسته بودن ، با سطوح پایین تر بهزیستی ارتباط داشته باشد(دینر و سو، ۲۰۰۰؛ ترجمه‌ی غضنفری و هاشمی آذر، ۱۳۹۱).
    فرد گرایی: تحقیقات نشان داده است که در فرهنگ‌های فردگرا، سطوح بالای احترام به خود و خوشبینی وجود دارد و احترام به خود بالا باعث بهزیستی درونی بالا و رضایتمندی از زندگی می‌شود. در صورتی که فردگرایی با رقابت جویی همراه باشد، به استرس می‌ انجامد، و این می‌تواند به کاهش رضایت از زندگی منجر شود. اما در صورتی که فردگرایی با آزادی بیشتر برای پیگیری علایق شخصی همراه باشد، این دو ویژگی فردگرایی می‌تواند یکدیگر را در تأثیر بر بهزیستی خنثی نمایند(دینر و سو، ۲۰۰۰؛ ترجمه‌ی غضنفری و هاشمی آذر، ۱۳۹۱).
    پیچیدگی فرهنگی: در جوامع پیچیده فرد برای انتخاب کردن، امکان مقایسه‌ی بیشتری دارد. ممکن است فردی هدف‌های مقایسه ای که احترام به خود را افزایش می‌دهد و در نتیجه باعث بالا رفتن بهزیستی و رضایت از زندگی می‌شود را انتخاب کند. همچنین پیچیدگی فرهنگی ممکن است منجر به اضطراب شود. از آن جا که پیچیدگی فرهنگی با فردگرایی مرتبط است، یعنی آن چه که معمولاً با رقابت جویی مرتبط می‌شود؛ بنابراین می‌تواند سبب کاهش رضایت از زندگی شود(دینر و سو، ۲۰۰۰؛ ترجمه‌ی غضنفری و هاشمی آذر، ۱۳۹۱).

     

    رضایت از زندگی و نوجوانی

    نوجوانی مرحله‌ی انتقال از دوران کودکی به بزرگسالی است. در این دوره نوجوان با دو مسئله‌ی اساسی درگیر است: بازنگری و بازسازی ارتباط با والدین، بزرگسالان و جامعه، و بازشناسی و بازسازی خود به‌عنوان یک فرد مستقل (لطف‌آبادی، ۱۳۹۰). تغییرات آغاز نوجوانی، ادراکات و احساسات نوجوانان درباره خود و روابطشان با دیگران ازجمله والدین را تحت تأثیر قرار می‌دهد (آلیسون[۶۲]، ۲۰۰۰؛ به نقل از قمری، ۱۳۹۲). نوجوان برای کسب استقلال و خودمختاری و در عین حال حفظ و ارتقاء جایگاه خود در روابط با خانواده تلاش می‌کند. این دوره که با تغییرات بسیار سریع زیستی، روانی و اجتماعی همراه است، فراز و نشیب‌های زیادی را به دنبال دارد و مشکلاتی را به وجود می‌آورد که می‌تواند رضایت از زندگی نوجوان را تحت تأثر قرار دهد. مطالعات نشان داده است که بین رضایت از زندگی و مشکلات روان شناختی، انواع رفتارهای پرخطر، شاخص‌های بیماری جسمی و مشکلات تحصیلی در نوجوانان رابطه وجود دارد(هوبنر، سالدو، والیوس و دران[۶۳]، ۲۰۰۷، پیوسته گر، یزدی و مختاری، ۱۳۹۰؛ به نقل از خدابخش و همکاران ، ۱۳۹۲). سالدو و هوبنر(۲۰۰۴) دریافتند که نوجوانان دارای رضایت از زندگی بالا به احتمال کمتری رفتارهای برونی‌سازی را پس از تجارب تنش‌زای مهم زندگی آشکار می‌سازند. نوجوانانی که بهزیستی روان شناختی بالاتر از متوسط دارند، در برآورده ساختن مطالبات موقعیتی و مواجهه با عوامل استرس‌زا به گونه‌ی موفقیت آمیزی عمل می‌کنند؛ در حالی که پایین بودن بهزیستی روان‌شناختی منجر به عدم موفقیت و بروز مشکلات هیجانی می‌شود(ویسر و روتلیج[۶۴]، ۲۰۰۷). رضایت از زندگی به صورت منفی با مشکلات روانی و رفتاری درون‌نمود و برون‌نمود در میان نوجوانان مانند نزاع فیزیکی، حمل اسلحه، افسردگی، اضطراب روان‌رنجورخویی، احساس تنهایی و مشکلات انضباطی مدرسه از نظر معلم رابطه دارد(سالدو و هوبنر، ۲۰۰۴ و والویس، زولینگ و هوبنر[۶۵]، ۲۰۰۱؛ به نقل از علیزاده، ۱۳۹۲). شوگرن (۲۰۰۷) به این نتیجه رسید که امید[۶۶] و خوشبینی[۶۷]، پیش‌بینی کننده‌ی رضایت از زندگی نوجوانان با و بدون معلولیت شناختی[۶۸] است. رجبی، ابوالقاسمی و عباسی(۱۳۹۱) دریافتند که کاهش سطح اضطراب امتحان می‌تواند، رضایت از زندگی دانش آموزان را پیش بینی نماید. همچنین بین کمالگرایی و رضایت از زندگی دانش آموزان دبیرستانی رابطه وجود دارد (نوری ثمرین، خیراله بیاتیانی و سراج خرمی، ۱۳۹۲). عسکری، کهریزی و کهریزی (۱۳۹۲) دریافتند که بین خودکارآمدی، رضایت از زندگی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان رابطه وجود دارد. مطالعه‌ی کیامرثی و ایل بیگی قلعه نو (۱۳۹۱) نشان داد که بین احساس پیوستگی و نارسایی هیجانی با رضایت از زندگی دانش آموزان رابطه وجود دارد.

     

    رویکردهای نظری رضایت از زندگی

    در اینجا تعدادی از رویکردهای نظری بررسی می‌شود که در فهم بهتر رضایت از زندگی به ما کمک خواهد کرد:

     

    رویکرد لذت‌گرا و فضیلت گرا

    نظر روان شناسان لذت‌گرا این است که بهزیستی شامل شادمانی ذهنی است. به نظر رایان و دسی[۶۹] دو رویکرد اصلی در تعریف بهزیستی (و به طبع آن رضایت از زندگی) وجود دارد: لذت‌گرایی و فضیلت گرایی. یکی دانستن بهزیستی با کامیابی لذت‌گرایانه و یا شادی، پیشینه‌ای طولانی دارد. آریستیپوس[۷۰] فیلسوف یونانی در قرن چهارم قبل از میلاد آموزش می‌داد که هدف از زندگی تجربه حداکثر میزان لذت است. لذت‌گرایی فلسفی اولیه وی، به‌وسیله افراد دیگری دنبال شده است. دیساد[۷۱] عقیده داشت که پیگیری هیجان و لذت، هدف نهایی زندگی است. [۷۲]لذت‌گرایی، به شکل‌های مختلفی بیان‌شده است و از تمرکز نسبتاً محدود بر لذت‌های جسمانی تا تمرکز وسیع بر گرایش‌هاو علاقه به خود تغییر کرده است (رایان و دسی، ۲۰۰۱).
    همان‌طور که بحث‌های فلسفی درباره معادل دانستن کامیابی لذت‌گرا با بهزیستی ذهنی وجود دارد، مباحث قابل‌توجهی نیز درباره میزانی که اندازه‌های بهزیستی ذهنی، سرحال بودن را توصیف می‌کند نیز وجود دارد (ریف و سینگر، ۱۹۹۸). ریف (۱۹۸۹) به تفاوت‌های بهزیستی ذهنی که روان شناسان لذت‌گرا از آن طرفداری می‌کنند و بهزیستی روان‌شناختی که نظریه‌پردازان فضیلت گرا طرفداران آن می‌باشند، اشاره نموده است. وی استدلال می‌کندکه بعضی از جنبه‌های عملکرد بهینه مانند محقق ساختن اهداف فردی، نیازمند قانون‌مندی و تلاش فراوان است و این امر حتی ممکن است در تعارض کامل با شادکامی کوتاه‌مدت باشد. او معتقد است که بهزیستی نباید به شکل ساده‌انگارانه، معادل باتجربه بیشتر لذت در مقابل درد در نظر گرفته شود در عوض بهزیستی دربرگیرنده تلاش برای کمال و تحقق پتانسیل‌های واقعی فرد است.
    نظریه‌پردازان فضیلت گرا بهزیستی را بافضیلت برابر می‌دانند. نظریات فضیلت گرا بر آن‌اند که ارضای میل علی‌رغم این‌که در ما لذت ایجاد می‌کند اما همیشه منتهی به بهزیستی نمی‌شود.

     

    نظریه‌ی بافتی یا موقعیتی

    نظریه‌های بافتی یا موقعیتی بر این موضوع تأکیددارندکه عواملی که روی رضایتمندی از زندگی تأثیر می‌گذارد در بین افراد و در طول زمان متغیر است. این‌که حوادث زندگی چه قدر خوب یا بد تفسیر شوند به شرایطی که فرد در آن زندگی می‌کندیا موقعیتی که در آن قرار دارد بستگی دارد. موقعیت یا بافت مطرح‌شده در نظریه‌های مختلف متفاوت است. برای مثال در نظریه سازگاری، زندگی گذشته فرد موردنظر است. درحالی‌که در مدل‌های مقایسه اجتماعی ارزیابی فرد از زندگی‌اش از طریق مقایسه‌ای که بین زندگی خود و اطرافیان انجام می‌دهد موردتوجه است (داینر، ۲۰۰۰). در نظریه‌های بافتی، به نظر می‌رسد رویدادها ارزش ذاتی نداشته باشند و در کنار زمینه‌ای از سایر عوامل مورد ارزیابی قرار گیرند (افشاری،۱۳۸۶).

     

    نظریه سازگاری[۷۳]

    با توجه به این دیدگاه، افراد در ابتدا به وقایع زندگی واتفاقات جدید به‌شدت واکنش نشان می‌دهند اما با مرور زمان به شرایط عادتمی‌کنند و واکنش‌ها تعدیل می‌شود. درواقع هنگام مواجهه با حوادث به بالا یا پایین خط مبنا سوق پیدا می‌کنیم؛ اما دوباره به مبدأ پایدار همیشگی بازمی‌گردیم (که احتمالاً این خط مبنا تحت تأثر شخصیت فرد است). البته این‌یک قانون ثابت نیست چراکه برخی از رویدادهای زندگی به دلیل قدرت تأثیرگذاری باعث می‌شوند که فرد حتی پس سال‌ها به خط پایه بازنگردد مانند بیوه شدن (لوکاس، کلارک، جرجلس و داینر[۷۴]، ۲۰۰۳).

     

    نظریه‌ی هدف

    مفهوم کلی در نظریه‌ی هدف این است که: پیشرفت به‌سوی هدف موجب واکنش مثبت فرد می‌شود وشکست در راه رسیدن به هدف واکنش منفی را تولید می‌کند (افشاری، ۱۳۸۶).ویلسون (۱۹۶۷؛ به نقل از افشاری، ۱۳۸۶)، معتقد است که آرزوها و اهداف بزرگ تهدید جدیدی برای رضایتمندی هستند و ناهمخوانی بین اهداف فرد و زندگی واقعی‌اش سطح رضایتمندی وی از زندگی را کاهش می‌دهد.
    درواقع این دیدگاه معتقد است که هرگاه اهداف و نیازها تحقق یابند رضایت از زندگی را افزایش می‌یابد. در این دیدگاه تفاوت‌های فردی و تغییرات رشدی از جمله شاخص‌های بهزیستی به شمار می‌آیند. اساساً هدف به عنوان یک مدل تعدیل کننده‌ی بهزیستی (اویشی و همکاران، ۱۹۹۹؛ به نقل از دینر و سو، ۲۰۰۰؛ ترجمه‌ی غضنفری و هاشمی آذر، ۱۳۹۱) فرض می‌کند که شاخص‌های بهزیستی در بین افراد تغییر می‌کند و به اهداف و ارزش‌های آنان وابسته است. مثلاً این مدل فرض می‌کند که فردی که هدفش رفتن به دانشکده‌ی پزشکی است تا میزانی که در دانشگاه خوب عمل می‌کند از زندگی‌اش راضی است؛ از سوی دیگر کسی که هدفش داشتن یک زندگی عاشقانه است، تا زمانی که چنین شرایطی داشته باشد، از زندگی‌اش راضی است. اگر فرض کنیم که هدف یک مدل تعیین کننده است، افراد به اندازه‌ی اهمیت خاصی که برای این هدف‌ها قائل‌اند، بهزیستی‌شان را به دست می‌آورند و حفظ می‌کنند. همچنین به اندازه ای که افراد در هدف‌ها و ارزش‌هایشان متفاوت‌اند، در منابع رضایتمندی‌شان نیز متفاوت خواهند بود.

     

    نظریه خودمختاری[۷۵] بهزیستی روانی

    دیدگاه دیگر درباره رضایت از زندگی، نظریه خودمختاری دسی و رایاناست. این نظریه ادعا می‌کند که سه نیاز اساسی روان‌شناختی وجود دارد: نیاز به استقلال[۷۶]، نیاز به شایستگی[۷۷]و نیاز به تعلق و وابستگی[۷۸] و ارضای این نیازها برای بهزیستی ضروری است. شایستگی، تمایل افراد به تعامل مؤثر با محیط و رخ دادن نتایج دلخواه فرد است. استقلال، به‌عنوان تمایل برای خود ابتکاری در تنظیم رفتار افراد توصیف می‌شود. وابستگی، نیاز به احساس ارتباط و پذیرش از طرف نزدیکان است (دسی و رایان،۱۹۸۵ و ۲۰۰۰؛ به نقل از احمدی، نمازی زاده و بهزادنیا، ۱۳۹۲).
    بر اساس این دیدگاه، شلدون و کاسر (۱۹۹۸، به نقل از دینر و سو، ۲۰۰۰؛ ترجمه‌ی غضنفری و هاشمی آذر، ۱۳۹۱) در یافتند که پیش رفتن به سوی این هدف‌های ذاتی( نیازهای روانی) به صورت مثبتی با افزایش رضایتمندی در زندگی همراه است؛ درحالی که پیش رفتن به سوی هدف‌های بیرونی با تغییرات مثبت در رضایتمندی پیوندی ندارد. به عبارت دیگر برطبق نظریه‌ی خودمختاری، “زندگی خوب” زندگی است که فرد در آن برای رشد شخصی، استقلال، روابط هدفمند با دیگران و خدمات اجتماعی، تلاش کند.

     

    رویکرد روان‌شناسی اجتماعی ناآشکار[۷۹]

    در این دیدگاه روابط اجتماعی عامل مهمی است که با عملکرد تکامل‌یافته افراد مرتبط است، به این معنا که روابط اجتماعی نزدیک برای داشتن تجربه رضایتمندی لازم است نه این‌که فقط سودمند باشد. علاوه بر این شواهد تجربی نشان می‌دهد که: مردم از این‌که در گروه طرد شوند یا روابط ضعیفی داشته باشند، رنج می‌برند (داینر و سلیگمن، ۲۰۰۴). وقتی به بررسی حالات و خصوصیات افراد رضایتمند و شاد می‌پردازیم درمی‌یابیم که آن‌ ها بدون استثنا روابط اجتماعی نزدیک و خوشایندی را گزارش کرده‌اند (داینر و سلیگمن، ۲۰۰۲). بنابراین می‌توان گفت داشتن روابط اجتماعی برای ارتقای رضایتمندی از زندگی لازم است و بدون آن دستیابی به سطوح بالای رضایتمندی، دشوار به نظر می‌رسد.

     

    پیشینه پژوهشی درباره رضایت از زندگی

     

    پژوهش‌های داخلی

    حجازی و همکاران (۱۳۹۲) رابطه باورهای اساسی و ادراک از روابط والدینی با بهزیستی ذهنی دانش‌آموزان را بررسی کردند. آن‌ ها بامطالعه ۶۵۵ دانش‌آموز دختر و پسر دبیرستان‌های تهران که به روش خوشه‌ای انتخاب‌شده بودند؛ به این نتیجه رسیدند که: باور به دنیای معنادار، باور به خود مطلوب، ادراک گرمی والدین و ادراک از حمایت والدین از خودمختاری، با بهزیستی ذهنی رابطه مثبت دارد. باور به دنیای معنادار به همراه ادراک گرمی والدین، باور به خود مطلوب وادراک حمایت والدین از خودمختاری ۵۱ درصد از تغییرات بهزیستی ذهنی را تبیین می‌کند.
    عیسی زادگان، شیخی و اسدی مجره (۱۳۹۳) پژوهشی برای مقایسه شادی و رضایت از زندگی در بین تیپ‌های شبانه‌روزی با بررسی ۲۰۰ دانشجو (۱۷۶ دختر و ۲۴ پسر) که به شیوه نمونه‌برداری خوشه‌ای چندمرحله‌ای انتخاب شدند، انجام دادند. نتایج پژوهش حاکی از تفاوت رضایت از زندگی و شادی در بین تیپ‌های شبانه‌روزی بود. افراد با تیپ صبحی در مقایسه با تیپ عصری از میزان بالای رضایت از زندگی برخوردار بودند. نتایج پژوهش پایین بودن میزان شادی را در افراد با تیپ عصری نشان داد.
    داودی، مزارعی کاسکانی و مهرابی‌زاده هنرمند (۱۳۹۳) مهارت اجتماعی، رضایت از زندگی و منبع کنترل در دانش‌آموزان عادی و کم‌شنوا را بررسی کرد.در این پژوهش ۵۰ دانش‌آموز راهنمایی و دبیرستانی کم‌شنواکه با بهره گرفتن از روش نمونه‌گیری تصادفی چندمرحله‌ای انتخاب‌شده بودند و همچنین۵۰ دانش‌آموز عادی که با آن‌ ها همتاشده بودند شرکت داشتند. نتایج تحلیل واریانس نشان داد که در مهارت اجتماعی، رضایت از زندگی و منبع کنترل بین دانش‌آموزان عادی و دانش‌آموزان کم‌شنوا تفاوت وجود دارد و مهارت اجتماعی و رضایت از زندگی دانش‌آموزان عادی بالاتر از دانش‌آموزان کم‌شنوا است.
    نوری ثمرین و همکاران (۱۳۹۲) در بررسی رابطه کمال‌گرایی با رضایت از زندگی و پرخاشگری در بین دانش‌آموزان دبیرستانی نمونه‌ای با حجم ۳۷۰ نفر (۱۸۶ پسر و ۱۸۴ دختر) را که با روش نمونه‌گیری تصادفی طبقه‌ای انتخاب‌شده بود، موردمطالعه قراردادند. نتایج نشان داد که کمال‌گرایی با رضایت از زندگی و پرخاشگری رابطه مثبت و معنادار دارند. همچنین یافته‌ها نشان داد از میان ابعاد کمال‌گرایی، نظم و معیارهای شخصی با رضایت از زندگی و مؤلفه تفاوت و نظم با پرخاشگری رابطه مثبت معنادار وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که نظم و معیارهای شخصی، بهترین پیش بینیکننده برای رضایت از زندگی است.
    عسکری و همکاران (۱۳۹۲) در بررسی نقش خودکارآمدی و رضایت از زندگی در پیش بینی عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان دختر سال سوم دوره متوسطه شهر کرمانشاه با حجم نمونه ۱۵۰ نفر که با روش نمونه‌گیری خوشه‌ای چندمرحله‌ای انتخاب‌شده بودند؛ به این نتیجه رسیدند که بین خودکارآمدی و رضایت از زندگی با عملکرد تحصیلی همبستگی مثبت معناداری وجود دارد و رضایت از زندگی در پیش بینی عملکرد تحصیلی قوی‌تر است.
    تمنائی فر و منصوری نیک (۱۳۹۲) پژوهشی با عنوان پیش بینی رضایت از زندگی بر اساس رگه‌های شخصیتی، حمایت اجتماعی و بهزیستی معنوی انجام دادند. نمونه پژوهش شامل ۲۵۰ دانشجوی دختر و پسر بود که به روش نمونه‌گیری طبقه‌ای انتخاب شدند. نتایج نشان داد که بین رگه‌های شخصیتی، حمایت اجتماعی و بهزیستی معنوی با رضایت از زندگی ارتباط معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که روان‌رنجور خویی پیش بینی کننده قوی‌تری برای رضایت از زندگی است. با توجه به اهمیت مجموعه عوامل درونی و بیرونی مرتبط با رضایت از زندگی در دانشجویان، شناخت این عوامل به درک بهزیستی و برنامه‌ریزی در جهت افزایش رضایتمندی آنان کمک می کند.

     

    پژوهش‌های خارجی

    زائو، وانگ و کونگ[۸۰] (۲۰۱۴) پژوهشی تحت عنوان بررسی اثر میانجیگری حمایت اجتماعی[۸۱]و عزت نفس بر رابطه بین سبک شوخ‌طبعی[۸۲] و رضایت از زندگی در دانشجویان چینی انجام دادند. این پژوهش با بررسی ۴۷۷ دانشجو در محدوده سنی ۱۸ تا ۲۳ سال انجام گرفت، نتایج مدل‌سازی معادلات ساختاری نشان داد که حمایت اجتماعی و عزت نفس به‌طور کامل واسطه ارتباط بین شوخ‌طبعی، شوخ‌طبعی بهبود خود و رضایت از زندگی، است.
    ابوالقاسمی و تکلوی ورنیاب[۸۳](۲۰۱۰) در مطالعه انعطاف پذیری[۸۴]و استرس ادراک شده[۸۵]: پیش بینی رضایت از زندگی در دانش‌آموزان موفق[۸۶] و شکست‌خورده[۸۷]، با بررسی ۱۲۰ دانش‌آموز که با شیوه تصادفی ساده انتخاب‌شده بود، به این نتیجه رسیدند که: انعطاف‌پذیری و استرس ادراک شده مثبت، رابطه مثبتی با رضایت از زندگی در دانش‌آموزان موفق و شکست‌خورده، دارد. همچنین استرس ادراک شده منفی، رابطه منفی با رضایت از زندگی دانش‌آموزان موفق و شکست‌خورده، نشان داد.
    سانگ، کارپنتر، روبرت، فریش و کارلایل[۸۸] (۲۰۱۴) در مطالعه چرا مادی‌گرایان[۸۹] کمتر خوشحال‌اند؟ نقش قدردانی[۹۰] و نیاز به رضایت در روابط بین مادی‌گرایی و رضایت از زندگی که با بررسی ۲۴۶ دانشجوی کارشناسی بازاریابی انجام شد، به این نتیجه رسیدند که: قدردانی و نیاز به رضایت، بین رابطه مادی‌گرایی و کاهش سطح رضایت از زندگی، نقش واسطه‌ای[۹۱] دارد. قدردانی یک واسطه مستقیم[۹۲] بود؛ درحالی‌که نیاز به رضایت از طریق ارتباط آن با قدردانی، نقش غیرمستقیم[۹۳] دارد.
    مالیکا، نوردین، زکریا و سیرون[۹۴] (۲۰۱۳) در مطالعه اکتشافی[۹۵] در رابطه با رضایت از زندگی و عملکرد تحصیلی[۹۶] در دانشجویان کارشناسی در شاه عالم که با شرکت ۱۳۷ نفر انجام گرفت، به این نتیجه رسیدند که هیچ رابطه‌ای بین رضایت از زندگی و عملکرد تحصیلی وجود ندارد.
    مطالعه الله داد، علوی، نینگال و میرزائی[۹۷] (۲۰۱۴) با عنوان شناخت صفات اصلی[۹۸] شخصیت[۹۹] نسبت به رضایت از زندگی در بین دانشجویان متأهل، که با بررسی ۱۵۸ دانشجوی ایرانی متأهل در مالزی انجام گرفت، نشان داد که صفات اصلی مانند اعتمادبه‌نفس، برونگرایی و انعطاف‌پذیری اثری قوی بر رضایت از زندگی دارد.
    پژوهش بزرگ پور و سلیمی[۱۰۰] (۲۰۱۲)، با موضوع عزت نفس، تنهایی[۱۰۱] و رضایت از زندگی که با بررسی ۱۶۳ دختر و ۵۰ پسر صورت گرفت؛ بیانگر این است که: ظاهراً عزت نفس، پیش بینی کننده مثبت قوی‌تر و تنهایی عاطفی[۱۰۲] پیش بینی کننده منفی قوی‌تر برای رضایت از زندگی است.
    به طور خلاصه پژوهش‌ها نشان‌دهنده‌ی وجود رابطه میان متغیرهای: باورهای اساسی، ادراک از روابط والدینی، کمال‌گرایی، خودکارآمدی، عملکرد تحصیلی، حمایت اجتماعی، رگه‌های شخصیتی، عزت نفس، انعطاف‌پذیری، استرس ادراک‌شده‌ی مثبت، قدردانی، برونگرایی و تنهایی عاطفی، با رضایت از زندگی است. همچنین، میزان رضایت از زندگی در میان دانش‌آموزان کم‌شنوا و تیپ‌های عصری نسبت که دانش‌آموزان عادی کمتر است.

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 02:08:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      بررسی تطبیقی معاونت در جرم در حقوق کیفری ایران و لبنان- قسمت ۱۷ ...

    در قانون لبنان، قاعده این است که محرّض به موجب جرمی که بر آن تحریض نموده، مجازات می شود و فرقی ندارد که تام یا شروع شده یا ناقص باشد (م ۲۱۸ ق.م.ل)
    قانون مجازات لبنان مجازات معاون را ازاینکه جرم فاعل اصلی به صورت کامل تحقق یافته باشدیا به مرحله شروع رسیده باشد، برای آن مجازات تعیین نموده است.[۲۶]
    همانطور مجازات معاون در جرم محال قابل تصور است مثلاً کسی در سقط جنین زنی مداخله کند که طبق قانون مجازات میشود. ۴ (م ۵۴۴ مجازات).
    ۲- معاونت در شروع به جرم
    از جمله آثار وارد بر تبعی بودن عمل معاونت این است که، ضرورت دارد که مباشر اصلی عمل مجرمانه را انجام دهد یا لااقل شروع به اجرای آن نموده باشد. در مواردی هم که شروع به اجراء نموده و جرم منظور واقع نشده است، ضرورت دارد که شروع به جرم مزبور قابل مجازات باشد، در این صورت است که میتوان تصور نمود که معاونت در شروع به جرم قابل مجازات است و لیکن شروع به معاونت جرم نمیباشد. اگر زنی به طفل ۱۲ ساله خود سم بدهد که به شوهرسابق او بخوراند ولی هیچ عملی از او سر نزند با اینکه عمل زن در معاونت تمام است ولی چون جرمی از طفل سر نزده معاون نیز قابل مجازات نیست.۵ به همین دلیل چنانچه اعمال مباشر اصلی در مقدمه جرم بوده و یا پس از شروع به میل و اراده او متوقف بماند، به شرط آنکه این مقدار عمل خود جرم نباشد، فعل معاونت نیز محقق نخواهد شد. دراین باره دیوان عالی کشور چنین اظهار نظرکرده است: «… به طورکلی معاون وقتی مستوجب مجازات است که فاعل اصلی مرتکب جرمی شود و یا شروع به اجرای آن نماید. (حکم شماره ۳۵۹۸- ۳۰/۱۰/۱۹) ۶ همکاری و دستیاری فاعل چه درمرحله مقدّماتی وچه درمرحله اجرای جرم اصلی، هنگامی معاونت به شمار می رود که مباشر، جرم را شروع کرده باشد، از این رو مشهور است که معاونت در شروع به جرم مجازات دارد، لیکن شروع به معاونت مجازات ندارد.۱
    بنابراین برای اینکه معاونت در شروع به جرم مصداق یابد، لازم است فعل اصلی قابل مجازات باشد یعنی به مرحله ای از اقدام رسیده باشد که بتوان همین مقدار از عمل را مجازات کرد؛ خواه به صورت جرم تام و خواه به صورت جرم عقیم و یا شروع به جرم باشد، در کلیه این حالات معاون نیز قابل تعقیب و مجازات است.
    با توجه به اینکه در سیستم حقوق ما معاون، مجرمیت و مسئولیت خود را از مباشر به عاریه میگیرد پس بزهکاری معاون وابسته به عمل مباشر است. پس هرگاه مجرم اصلی قصد ارتکاب جرمی را بنماید ولی خواه به علت انصراف ارادی و خواه به این علت که براثر وقوع اوضاع و احوالخارجی که اراده فاعل در آن تاثیر و دخالتی نداشته، قصدش معلق یا بی اثر مانده باشد ودرنتیجه حتی شروع به اجرای آن نکرده باشد، درچنین مواردی معاون جرم به دلیل عدم وقوع جرم درخارج، قابل مجازات نیست. پس درحقیقت شروع به معاونت هرگز مصداق خارجی پیدا نمیکند؛ زیرا اصولاً جرمی در عالم خارج واقع نشده تا بتوان معاونتی برای آن تصور نمود.۲
    قانونگذار لبنان در ماده ۲۰۰ ق.م.ل شروع به جرم را چنین تعریف نموده است: «هرتلاش برای ارتکاب یک جنایت که با اعمالی آغاز می شود که مستقیماً منجر به ارتکاب جرم میشود همانند جنایت محسوب میشود، مشروط براینکه عواملخارج از ارادهی مرتکب مانع پایان جرم شود… هرکسی شروع به جرمیکند وبا ارادهخودازآن برگردد فقط نسبت به اعمالی که انجام داده است مجازات میشود. در صورتی که آن اعمال جرم خاصی را تشکیل دهند»
    بنابراین به نظر می رسد با توجه به اینکه قانونگذار لبنان شروع به جرم را، جرم محسوب نموده و در مورد مجرمیت و مسئولیت معاون جرم نیز از نظام استعارهای، تبعیت نموده است؛ لذا معاونت در شروع به جرم درحقوق لبنان نیز همانند حقوق ایران پذیرفته شده است.
    صاحب نظران این کشور معتقدند که در صورتی که اعمال معاونت تمام شده باشد و شروع به جرمی که مورد نظر معاون و مباشر بوده است، بشود ولی به دلائلی خارج از اراده فاعل،جرم محقق نگردد معاونتشروع به جرم محقق بوده وقابل تعقیب و مجازات خواهد بود. ۳
    در شروع به معاونت نیز هنگامی که معاون اقدام به انجام فعل معاونت نموده ولی به دلایلی خارج از ارادهاش موفق به انجام آن فعل نمیگردد، شروع به معاونت محقق نمیگردد. به طور مثال معاون به منظور گذاشتن اطلاعات در اختیار فاعل جرم اقدام به جمع آوری اطلاعات مینماید، ولی نمیتواند به این اطلاعات دست یابد.[۲۷] و بنابراین درحقوق لبنان عقیده براین است که درحالت شروع به معاونت، معاون قابل تعقیب و مجازات نیست، زیرا معاون وصف مجرمانه عمل خویش را از فعل مجرمانه اصلی به عاریه میگیرد. پس هنگامی که فعل اصلی محقق نمیگردد، معاونت نیز محقق نمی شود. ۲ لذا درحقوق لبنان همانند ایران، معاونت در شروع به جرم مجازات دارد، اما شروع به معاونت مجازاتی ندارد.
    ۳- معاونت در جرم تام
    در صورتیکه تمام عملیات اجرایی جرم به وقوع بپیوندد آن را جرم تام میگویند. برای تشخیص اینکه جرم در چه زمانی تام تلقی میشود میان جرایم مطلق و مقید تفکیک قائل شدهاند. در برابر جرم تام، جرم عقیم و محال قرار دارد.۳
    درجرم تام مرتکب پس از طی مسیر فعل مجرمانه یا با طی بخشی از آن به نتیجه مورد نظر خود دست پیدا میکند. بنابراین تحقق معاونت در جرم تام، مستلزم تحقق کامل فعل مثبتی از مصادیق معاونت در جرم از سوی معاون است و ترک فعل در جرم تام امکان پذیر نیست.
    گفتار دوم: رفتار معاون
    هرنوع عملی که به ار تکاب جرم کمک میکند، جرم معاونت به حساب نمی آید. برای آنکه جرم معاونت مصداق پیدا کند، باید اعمال خاصی که از طرف قانونگذاردر ماده ۴۳ ق.م.ا به صورت حصری پیش بینی گردیده انجام گیرد ودادگاه هم درحکم خود تصریح کند که معاونت به کدام یک از طرق مذکور درقانون انجام گرفته تا دیوان نیز بتواند نسبت به انطباق عمل با قانون، کنترل لازم را بنماید. ۴ بنابراین برای ارزیابی بهتر رفتار معاون لازم است ماهیت رفتار معاون و مصادیق رفتار معاون مورد بررسی قرار بگیرد.
    بند اول: ماهیت رفتار معاون
    برای اینکه معاونت درجرم قابل مجازات باشد، بایستی همکاری ومساعدت در ارتکاب جرم حتماً به یکی از طرق مذکور درماده ۴۳ ق.م.ا به عمل آمده باشد.۵
    ظهور اندیشه مجرمانه گاهی به صورت یک فعل وناشیازآناست و گاهی ناشیازیک ترک فعل است.
    الف) فعل و ترک فعل
    ممکن است مباشرمرتکب فعل یا تر ک فعلی شود که به موجب قانون برای آن مجازات تعیین شده باشد.این سؤال مطرح میشود که معاون در کمک و مساعدت به مرتکب اصلیجرم آیا میتواند با فعل مثبت و منفی رفتار مجرمانه را از خود بروز دهد یا خیر؟ برای پاسخ به این سؤال، هریک ازرفتار مثبت ومنفی را به طور مفصل توضیح داده تا مشخص شود معاونت درجرم برطبق ماده ۴۳ ق.م.ا بر کدامین رفتار شکل میگیرد.
    ۱- فعل: با توجه به اینکه کلیه مصادیق معاونت در جرم در ماده ۴۳ ق.م.ا از اعمال و افعال مثبت تشکیل یافته و دارای عوارض و تظاهرات بیرونی است.[۲۸]
    از طرف دیگر هنگامی ترک فعل و یا فعل منفی یا اجتماع سایر شرایط مربوط به تشکیل جرم، عنوان مجرمانه به خود میگیرد، که مرتکب انجام امری را که از طرف قانونگذار در شرایطی که شخص ملزم به انجام کاری باشد عنوان فعل مجرمانه ی منفی به خود میگیرد. ۲ بنابراین کسی که فقط ناظر ارتکاب جرمی بوده و از وقوع آن جلوگیری به عمل نیاورده را نمیتوان به عنوان معاونت درجرم مجازات نمود؛ به عبارت ساده تر معاونت از طریق خودداری از انجام عمل یا ترک فعل وجود ندارد. ۳
    عمل معاون همواره باید به شکل فعل باشد، لیکن عمل مرتکب اصلی میتواند فعل یا ترک فعلباشد. برایمثال ممکن استکسی شوهری را تشویق به ترک نفقه کند و در اثر این تشویق شوهر نفقه زوجه دائمی خود را تادیه نکند. در این صورت معاونت با فعل مثبت تشویق درجرم ترک انفاق صورتگرفته است. در این مثال فعل معاون یک عمل مثبت است هر چند عمل مرتکب اصلی ترک فعل است.
    دراین مورد آراء متعددی از دیوان کشور صادر گردیده است. به موجب یکی از این آراء «سکوت و عدم اقدام به جلوگیری از ارتکاب بزه را نمیشود، معاونت تلقی کرد. بنابراین اگر کسی درحضور دیگری مرتکب قتلی شود و شخصی با امکان جلوگیری، سکوت اختیار کند شخص حاضر مستوجب هیچ گونه مجازاتی نیست. ۴ بنابراین تحقق معاونت درجرم، مستلزم تحقق یک عمل مثبت مادی است و ترک فعل نمی تواند عنصر مادی جرم معاونت قرارگیرد. ۵
    ۲- ترک فعل
    جرایم ترک فعل از جمله جرایمی هستند که عنصرمادی آنها از «عمل منفی» و «خودداری از اجرای دستور قانونگذار» تشکیل میشود. چون عمل منفی تشکیل دهنده عنصر مادی این قبیل جرایماست؛ لذا این مساله مطرح میشود که آیا معاونت در جرایمترک فعل هممصداق پیدا میکند یا خیر؟
    عده کمی ازحقوقدانان عقیده دارند که چون عنصر مادی ترک فعل از یک عمل منفی تشکیل میشود و باتوجهبه اینکه معاونت با«فعل مثبت یا ایجابی» محقق میشود؛لذا درجرایمترک فعل معاونت مفهوم ندارد.
    این استدلال صحیح نیست. زیرا اگرچه عنصر مادی جرایم ترک فعل را خودداری مجرم از اجرای دستور قانونگذار تشکیل میدهد، اما مجرمی که جرم او ترک فعل است، ممکن است به طور مستقل ویا به تصمیم خود از اجرای دستور قانونگذار خودداری کند یا به تحریک و ترغیب و تطمیع ویا تهدید دیگری. دراین صورت هیچ مانعی در بین نیست که شخص محرک یا تهدید کننده به عنوان معاون جرم هم تحت تعقیب قرار بگیرد.۱
    به عنوان مثال جرم ترک انفاق یکی از جرایم ترک فعل است. قانون شوهر را مکلف کرده که درصورت داشتن استطاعت و تمکین زن (مواد ۱۱۰۸ و ۱۱۹۸ ق.م) نفقه او را پرداخت نماید حال ممکن است که شوهر دراثر تحریک یا ترغیب ویا تهدید دیگری ازپرداخت نفقه زن خودداری کند. دراین حال چون این جرم با معاونت دیگری به وقوع پیوسته است؛ لذا این شخص نیزبهعنوان معاونت درترک انفاق قابل تعقیب و مجازات است. ادارهحقوقی قوه قضاییه در نظریه مشورتی شماره ۴۳۰۹۷/۷-۱۷/۶/۱۳۷۷ اشعار می دارد: «درجرایمیکه با ترک فعل محقق می شود، معاونت قابل تصور است؛مانند: ترغیب به ترک نفقه از جانب شخص غیر»
    به نظر میرسد باید میان کسی که شاهد و ناظر ارتکاب جرم بوده و نقش انفعالی در وقوع آن داشته است و کسی که رفتارش دلالت بر پیوند معنوی با مباشر جرم اصلی میکند قائل به تفکیک شد. در صورت نخست، مشکل است بتوان سکوت را حمل بر معاونت کرد. هر چند رفتار کسی که قادر به جلوگیری از وقوع جرم بوده و کوششی از خود نشان نداده است از نظر موازین اخلاقی، ناپسند و در خور سرزنش است… تنها زمانی میتوان کسی را با سکوت یا عدم تحرک خود مانع وقوع جرم نشده مجازات کرد که مکلف به جلوگیری از وقوع جرم مذکور باشد.بنابراین سکوت مامور نیروی انتظامی درقبال سرقتی که مامور دیگر در حضور او مرتکب می شود معاونت درجرم سرقت نیست، بلکه خود جرم مستقلی است. ۲
    ولی در عین حال قانون مجازات خودداری از کمکبهمصدومینورفعمخاطرات جانی مصوب ۱۳۵۴ تحت شرایطیموضوعجرم مستقلی شده است. ۱
    درحقوق جزای لبنان نظراکثریت حقوقدانان این است که رفتار معاون با هر یک از وسایل معاونت که باشد لازم است ایجابی باشد؛ مثلاً توافق یعنی انعقاد اراده و تبانی برای تدخل (معاونت) در جرم ومساعدت یعنی یاری کردن فاعل و توانایی بخشیدن به او جهت انجام جرم است؛ بنابراین به مجرد اینکه کسی دراثنای ارتکاب جرم توسط فاعل موضع سلبی داشته باشد و از اینکه از وقوع جرم امتناع کند، تدخل (معاونت) در آن جرم محسوب نمی شود. هرچند که ثابت شود او توانایی ممانعت از جرم را داشته است. پس هر کسی شخصی را ببیند که دیگری را مورد ضرب قرار می دهد یا اموالش را میدزد، و او جلوی ارتکاب جرم را نگیرد، معاون در آن جرم به شمار نمیآید. این نظر با نص قانون که وسایل معاونت را به طور حصری تعیین نموده، استدلال میکند که جایز نیست که رفتار سلبی شخص یا امتناع او، موجب مجازات او شود. در مصر هم معاونت درجرم تنها از طریق افعال ایجابی و مثبت شکل مییابد و اصلاً از افعال سلبی و ترک فعل حادث نمیشود.
    در لبنان مطلع شدن از وقوع جرم یا اقداماتی جهت ارتکاب جرم، هیچ جرمی را که قانون برآن مجازات تعیین کرده باشد، شکل نمیدهد. چه بسا علم وآگاهی از وقوع جرم بدون هیچگونه مساعدت جهت ارتکاب جرم یا تشدید اراده و تصمیم مجرم باشد، که در این صورت جرم نمی باشد (دیوان تشخیص لبنان حکم شماره ۱۱۲ تاریخ ۲۵/۳/۱۹۷۴ وهمچنین دیوان تشخیص سوریه حکم شماره ۵۱۴ تاریخ ۱۶/۱۲/۱۹۶۱ ودیوان تشخیص مصربه این نظررأی مثبت دادهاند.) ۲
    درعین حال برخی معتقدند که قانونگذار کمک و مساعدت را شرط تحقق معاونت در جرم دانسته و قلمرو این کمک ومساعدت را محدود به فعل ایجابی ننموده است. درتحقق معاونت درجرم طبیعت وجوهره مساعدت منظور قانونگذار بوده است نه شکل آن، بنابراین خواه به شکل فعل ایجابی باشد، خواه سلبی در هر حال معاونت محقق میگردد. ۳
    بیشترآرای صادره از دادگاه های عالی لبنان وجود توافق پیشین، شرط تحقق معاونت در جرم دانسته شده است وصرف حضور درصحنه ارتکاب جرم و عدم ممانعت از ارتکاب جرم چنانچه مسبوق به توافق پیشین باشد، معاونت درجرم را محقق دانسته اند؛ به طور مثال شعبه تشخیص لبنان درتاریخ ۶/۶/۱۹۷۳ این گونه رأی داد:«صرف حضور درصحنه جرم و عدم ممانعت از ارتکاب جرم، درصورتیکه مسبوقبهتوافق پیشین نباشد، معاونتدرجرممحسوب نمیگردد. ۱»
    البته درنظرانتقادازاین رأی میتوان گفت که به منظور تحقق معاونت، وجود توافق پیشین شرط ضروری نبوده، و معاونت به صورت آنی و یکی شدن و وحدت نیت مجرمانه معاون و فاعل محقق خواهد شد. آنچه مهم است این است که حضور معاون درصحنه ارتکاب جرم باید بر ذهن فاعل تأثیرگذاشته و وی را تشویق به ارتکاب جرم نماید.
    ب) حصری یا تمثیلی بودن رفتار معاون
    سؤالی در اینجا مطرح میشود که مصادیق مندرج در ماده ۴۳ قانون مجازات اسلامی آیا حصری است، و اعمال معاون ضروری است که داخل دربندهای ماده مزبور قرارگیرد یا اینکه رفتار معاون میتواند خارج ازآن بندهای سه گانه بوده و شامل مصادیق دیگری نیز بشود و تمثیلی باشد؟
    ۱- دیدگاه حصری بودن
    هرچند معاون جرم، مجرمیت خود را از مرتکب اصلی به عاریت می گیرد، لیکن لازم است، اعمال معاون جرم منحصراً افعالی باشند که درسه بندماده فوق پیشبینی شدهاند، درغیراین صورت هرگونه عملی خارج از مصادیق فوق الذکر باشد، عنوان معاونت در ارتکاب جرم نخواهد یافت به عبارت دیگر مفاهیم معاونت در ارتکاب جرم حصری بوده و تمثیلی نیست. مصادیق معاونت حصری است و موارد آن را قانون تعیین نموده و هر گونه دخالت در ارتکاب جرم به طور غیر مستقیم، خارج از موارد مزبور به جهت فقدان عنصر قانونی، به عنوان معاونت در جرم قابل تعقیب و مجازات نمیباشد. ۲
    تبانی برارتکاب جرم مطابق بند ۲ ماده ۲۸ قانون مجازات عمومی از مصادیق معاونت در جرم بود ولیکن درحال حاضر با عنایت به اینکه مصادیق معاونت جنبه حصری دارد و تبانی جزء آنها نمیباشد. ۳ به موجب قانون مجازات اسلامی تبانی، معاونت در جرم نمی باشد. قاعده تفسیر مضیق قوانین جزایی ایجاب میکند که مصادیق معاونت را به مواردی بدانیم که به طور قطعیو بدون هیچ گونه تردید با این عنوان شناخته شده است. ۴
    بنابراین مصادیق معاونت در جرم در ماده ۴۳ ق.م.ا جنبه حصری داشته و باید به یکی از طرق مصرحه در قانون صورت گرفته باشد.
    ۲- دیدگاه تمثیلی بودن رفتار معاون
    در مقابل دیدگاه حصری بودن مصادیق معاونت در ماده ۴۳ ق.م.ا اسلامی، برخی بر این عقیده اند که می توان آن مصادیق را با توسّل به قیاس به سایرموارد تسری داد به طوری که مشمولیتآن را خارج از مصادیق ذکرشده درماده ۴۳ ق.م.ا میدانندتا موارد دیگری را در بربگیرد.
    در قانون لبنان، تدخل (معاونت) برطبق مصادیق و صور معین شده درقانون می باشد. دربرخی قوانین بیگانه، همچون قانون کشور سوئیس مصادیق تدخل را به صورت حصری تعیین نکردهاند. درحالیکه قانون فرانسه (ماده ۶۰) آن را به شکل حصری بیان نمودهاند. ۱ قانونگذار لبنان در ماده ۲۱۹ قانون مجازات مصادیق تدخل را به طور حصری بیان نموده است. در ماده ۲۱۹ ق.م.ل، آمده است: دخالت کننده در جنایت یا جنحه است:
    ۱-هرکس ارشاداتی برای ارتکاب جرم انجام دهد هرچند، این ارشادات اثر فعلی نداشته باشد.
    ۲-هرکس تصمیم فاعل را با وسیلهی از وسایل تشدید نماید.
    ۳-هر کس به منظور مصلحت مادی یا معنوی پیشنهاد فاعل برای ارتکاب جرم را قبول نماید.
    ۴-هرکسفاعل را یاریدهد یا نسبت به افعالیکه جرم را مهیا کرده یا تسهیل مینماید، معاونت کند.
    ۵-هرکس قبل از ارتکاب جرم با فاعل یا یکی از شرکای جرم اتفاق نموده و در مخفی کردن آثار جرم یا پنهان کردن یا مصرف نمودن اشیاء حاصل ازجرم یا مخفی کردن یک یا چند نفر از کسانی که در جرم شرکت داشتهاند، شرکت نماید.
    ۶- هرکس از عملکرد جنایی اشرار که روش آنها راهزنی یا ارتکاب اعمال خشونت بار علیه امنیت دولت یا آسایش عمومی یا ضد اشخاص و اموال است، آگاهی داشته و برای آنها غذا یا مکان یا مخفیگاه یا مکان اجتماع فراهم نماید.
    بند دوم: مصادیق رفتار معاون
    مصادیق رفتار معاون عموماً در ماده ۴۳ ق.م.ا درسه بند پیش بینی شده وتحت عنوان «مصادیق عام» از آنها یاد میکنیم وگاهی مصادیق رفتار معاون به طور خاص وغیراز بندهای ماده ۴۳ ق.م.ا پیش بینی شده است. که آنها را تحت عنوان «مصادیق خاص» میشناسیم.
    ۱- مصادیق عام
    ماده ۴۳ قانون مجازات اسلامی درسه بند مصادیق انحصاری معاونت در جرم را به شرح زیرپیش بینی نموده است: «اشخاص زیر معاون جرم محسوب و با توجه به شرایط و امکانات خاطی و دفعات ومراتب جرم و تادیب از وعظ وتهدید ودرجات تعزیر، تعزیرمیشوند:
    ۱- هرکس دیگری را تحریک یا ترغیب یا تهدید یا تطمیع به ارتکاب جرم نماید ویا به وسیله دسیسه و فریب و نیرنگ موجب وقوع جرم شود.
    ۲- هرکسی با علم وعمد وسایل ارتکاب جرم را تهیهکند و یا طریق ارتکاب آن را با علم به قصد مرتکب، ارائه دهد.
    ۳- هرکسی عالماً عامداً وقوع جرم را تسهیل کند.»
    اکنون به شرح مصادیق معاونت در جرم که در ماده مزبور آمده میپردازیم.۱ :
    ۱-۱- تحریک
    تحریک در لغت به معنای به حرکت در آوردن، جنبانیدن و نیز در معنی واداشتن و برانگیختن دیگران آمده است. تحریک به جرم یعنی واداشتن دیگری به ارتکاب جرم به هر دستاویزی، خواه با دادن مال، وعده، و یا فریب و خواه با تشویق، ترغیب و به طور کلی تقویت نیروی اراده ارتکاب به جرم مانند تهییج حس کینه و انتقامجویی، تحریک مندرج در ماده ۴۳ به طور مطلق ذکر شده است. به طوری که اگر قانونگذار در بند یک ماده مذکور به مصادیق دیگر افعال معاونت مانند ترغیب، تهدید و یا تطمیع اشاره نمیکرد باز هم به لحاظ اطلاق تحریک فعل معاونت متحقق می بود. زیرا ترغیب، تهدید و همچنین تطمیع همواره متضمن نوعی تحریک است. به این معنی هرفعل دیگری نظیر پند و اندرز، توصیه و تجویز که مباشر را به ارتکاب جرم مصمّم کند، نوعی تحریک محسوب می شود. ۲ در قانون مجازات اسلامی معنی و مفهوم تحریک مشخص نشده و این مساله را به صورت یک مساله موضوعی و تشخیص آن را به عهده ی قاضی گذارده که با توجه به اصول و قواعد کلی و عرف جامعه آن را احراز نماید. ۳
    اقسام تحریک: تحریک انواع مختلف دارد و ممکن است به اشکال گوناگون واقع شود. تحریک ممکن است مستقیم یا غیر مستقیم باشد. تحریک مستقیم آن است که اندیشه ارتکاب جرم به وضوح بیان و به دیگری القاء شده باشد. ۴ به عبارت دیگر محرک، بدون واسطه و شخصاً، مباشر جرم را تحت تاثیر قرار دهد. مانند آنکه فردی به دیگری مراجعه و با بیانات خود، او را تحریک به ارتکاب جرم نماید. اماتحریک غیرمستقیم تحریکی است که به طور غیرمستقیم دیگری را تحت تاثیر قرار داده و او را به انجام عمل مجرمانهای تحریک نماید. مثلاً تحریر مقاله در یک روزنامه یا مجله که شخص نامعین را برای انجام جرم برانگیزد، نوعی تحریک غیرمستقیم تلقی میشود. ۵
    درعین حال تحریک ممکن است فردی یا جمعی باشد. تحریک فردی به این معنی است که مخاطب شخص معلوم و معین باشد. ۱
    درحالی که تحریک جمعی نسبت به گروه یا جماعتی صورت می پذیرد. در خصوص لزوم فردی بودن تحریک درحقوق جزای ایران دو عقیده متفاوت ابراز شده است. عدهای معتقدند که ضرورت ندارد شخص معینی تحریک شده باشد. و به محض اینکه توصیه یا تشویق و فرمان در ارتکابجرم موثر واقع شود وکسی براثراین گونه تحریکات مرتکب جرم گردد. تحریکات مزبور معاونت درجرم به شمار میرود و مرتکب آن قابل مجازات است. مثلاً هرگاه کسی با انتشار مقالات در روزنامه فساد اخلاقی، دزدی و هرگونه جرمی را تشویق نماید و تشویق وی در شخص اثرکند و مرتکب جرم شود، در این صورت عمل ناشرمعاونت در جرم محسوب است.اما به هرصورت کسی که عملیات وی باعث ارتکاب جرم میشود باید قاصد و عامد باشد. بدین معنی که بخواهد در نتیجه عملیات خود، دیگران مرتکب جرم گردند. ۲ و اضافه میکنند که چون هدف قانونگذار مبارزه با عوامل خطرناک اجتماعی است و با توجه به پیچیدگی روابط اجتماعی، عدم مجازات محرکین غیرمستقیم که بعضاً هم حرفهای هستند،چه بسا به نظم عمومی جامعه لطمه وارد آورد و آثار منفی اجتماعی به دنبال داشته باشد. ۳
    تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
    اما عدهای دیگرمعتقدند که اولاً؛ درحقوق فرانسه که الهام بخش قوانین جزایی ما بوده است، فردی بودن تحریک را شرط تحقق معاونت شناخته است. از سوی دیگر قاعده تفسیر مضیق قوانین جزایی ایجاب میکند که مصادیق معاونت را منحصربه مواردی بدانیم که به طور قطعی و بدون هیچ گونه تردید با این عنوان شناخته و پذیرفته شده است.۴
    حال با توجه به اینکه قانونگذار ایران با عبارتی مطلق هر گونه تحریک را قابل مجازات تلقی کرده است. بعلاوه با توجه به اینکه در طول دوره ی اجرای آن نیز ظاهراً هیچ نوع دلیل و مدرکی وجود نداشته وآراء وحدت رویه دیوان عالی کشور و یا آراء شعب نیز، به جزء در خصوص موثر بودن تحریک، درسایر موارد سکوت کرده است؛ لذا میتوان گفت لزومی به فردی بودن تحریک نباشد. خصوصاً اگربپذیریم که آنچه در بحث تحریک به جرم اهمیت دارد وجود رابطه علیت یا موثر بودن آن میباشد، دیگر نیازی به فردی بودن آن نخواهد داشت.۵

     

    جهت

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 02:08:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      بررسی سه تیپ شخصیتی «عاقل»، «نادان» و «دیوانه» در حکایات طنز آمیز مثنویهای عطار- قسمت ۱۵ ...

    حکایت هشتم مقاله یازدهم ۱۱/۸ صص ۲۳۹ و ۲۴۰ در نکوهش دنیا دوستان و پادشاهان

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    در رهی می رفت‌ هارون گرمگاه دید میلی سر برآورده به راه
    کرد هارون قصد میل سایه‌دار گشت بهلول از دگر سو آشکار
    گفت:« بفکن طمطراق ای پرهوس چون ز دنیا سایه‌ی میلیت بس
    سوی باغ و منظر و ایوان و خیل چیست ـ اِن یکفیک ظل المیل ـ مَیل؟»

    بهلول دانا در این حکایت به خرده گیری از پادشاه وقت « هارون » می‌پردازد که با آن همه جلال و مقام به سایه‌ی میلی قناعت ورزیده و همین او را کفایت می کند. پس بهلول مقام بزرگ او را زیر سؤال می برد و او را ( پرهوس) خطاب می کند. و به او می گوید : حال سایه‌ی میله‌ای برای تو کافی است پس چرا بیهوده به دنبال باغ و خانه‌های مجلل و . هستی؟ در اینجا با بهره گرفتن از استفهام انکاری سعی در هشدار دادن به هارون را دارد.
    حکایت نهم مقاله دوازدهم ۱۲ / ۹/ ص۲۴۸ [در بیان حیرت]
    سگی در راهی کلوچه‌ای یافت و آن را به دهان گرفت. در همین حین قرص ماه را دید، پس کلوچه بر زمین افکند و در پی گرفتن قرص ماه بر آمد؛ چون تلاش بسیار کرد و فایده‌ای نداشت دوباره برگشت تا کلوچه را بردارد ولی آن را نیافت. چون نا امید شد دوباره سراغ ماه آمد و باز تلاش او بیهوده بود. او حیران و بی نصیب به راه خود ادامه داد.
    سگ نماد انسان است که در میان دنیا و عالم معنا گرفتار و سرگردان مانده است، نه چندان از نعمات دنیا به طور کامل می تواند بهره مند شود و نه آنقدر تهذیب نفس کرده که از شیرینی‌های عالم معنا سود جوید، پس سرگردان می ماند. انسانی که قلبش هم جایگاه دنیا و هم جا یگاه آخرت است و توجه یکسان به هر دو دارد؛ از هیچ کدام این ها بهره کافی را نخواهد برد و تنها در حیرت فرو می‌رود. موقعیت سگ در داستان طنز‌آمیز است؛ حماقت وبی عرضگی او به طور واضح در داستان مشهود است و اینکه تصویر سازی از موقعیت او در واقع نشان دهنده حیرت آدمی است بسیار زیبا و شایان توجه است.
    حکایت دوم مقاله سیزدهم ۱۳ / ۲ صص ۲۵۲ و ۲۵۳ [ در نکوهش پادشاهان]
    روزی سلطان محمود از راهی می‌گذشت . در مسیر، پیر مردی را دید که کوله بار بر پشت می‌رود از او پرسید که چه در کوله بارت داری؟ پیر مرد پاسخ داد : امروز از صبح تا شب خوشه چینی می‌کردم تا برای کودکانم ببرم و با آن نان جو بپزم ای بزرگوار ! شاه پرسید از کجا خوشه چینی کرده‌ای؟ گفت : بی شک چون مسلمانم از زمین‌های سلطان خوشه برنچید‌ه ام، زیرا غصبی هستند. و محصول آن حرام است. شاه عصبانی شد و گفت : ای بدگمان چرا مال سلطان را حرام می پنداری؟‌ پیر مرد گفت: من با این پیری و ضعفی که دادم از بهره مندی از مال سلطان خجل هستم وچون خداوند را بر خود شاهد می دانم ابا دارم که لقمه‌ ی حرام سلطان را بخورم.تو با این همه دارایی که دارای شر م نمی کنی که همچنان زمین های مردم را غصب می کنی؟ و باضربه شلاق به زور از آنها زر و سیم می ستانی ؟ با هزار ظلم و ستم، صاحب ملک و مال مردم می‌شوی و آخر سر هم می گویی حلال هستند. ای شهریار به من پاسخ بده این همه دارایی را مادرت با دوک رشتن و پدرت با زراعت به دست آورد. آیا تو برتر از سلیمان هستی ؟ پس چرا مانند او از راه زنبیل بافی امرار معاش نمی‌کنی؟ او به یک زنبیل بافی ساده اکتفا کرد، تو چطور به پانصد فیل بسنده نمی‌کنی؟ اگر چه من فقیر و ضعیف هستم ولی باز به خود حق نمی دهم که از اموال تو بهره‌مند شوم. تو در حقیقت گدا هستی. به بلند همتی من بنگرو از دون همتی خود شرمنده باش، تو باید ملک و ثروتت را آتش بزنی و از من سلطنت را بیاموزی؛ پیر مرد این سخنان را گفت و از پیش شاه رفت. شاه در حالیکه حیران مانده بود از کمال سخنان و رشک مقام او مثل ابر بهاری گریست.
    در این حکایت پیرمرد بسیار هنرمندانه سلطان را از هر آنچه مایه‌ی نازش اوست عریان می‌سازد و از مقام والای ظاهری‌اش به خفت محض، می‌رساند. در ا ین حکا یت، نخست به تمسخر شاه را ( ای گرامی!) خطاب می‌کند و ما با خواندن ادامه ی‌ داستان این نکته را در می‌یابیم . پیرمرد بارها خود را برتر از شاه می خواند و این مطلب حکم توهین بزرگی را برای شاه دارد و عجبا که گستاخانه بیان می شود. منسوب کردن سلطان به صفاتی چون حرام خوری، ظلم و زروگویی، غاصب بودن از جمله هجویات است. تحقیر شاه در آنجا به اوج خود می‌رسد که از او می‌پرسد: مادرت دوک رشته یا پدرت زراعت کرد؟ این یعنی که تودر اصل گدا زاده بوده‌ای و با مال مردم، حال سلطان هستی.
    حکایت چهارم از مقاله‌ی سیزدهم ۱۳/۴ ص ۲۲۵ [در نکوهش رعونت و خود بزرگ بینی]
    مدتی کوتاه،سارخکی بر چناری زندگی می کرد، چون قصد کرد از آنجا برود از چنار کوه پیکر عذر خواهی کرد و گفت: بسیار به تو زحمت دادم، دارم زحمت را کم می‌کنم. چنار که تا به حال با او گفتگو نکرده بود گفت: من از رفتن و آمدن تو چیزی متوجه نشدم و آسوده‌ ام؛ چرا بیهوده سخن می‌گویی؟ اگر صد هزار سارخک مانند تو بر روی تنه‌ام مأوا گزینند؛ لحظه ای مرا با آنان کار نیست. دوست داری بمان دوست نداری نمان ، اصلا تو که هستی که از من سخن می گویی و خود را هم ردیف من می شمری . ولی اگر از در خردی و ناتوانی پیش آیی و سخن بگویی بیشتر مورد توجّه من قرار خواهی گرفت سارخک نوعی پشه است ؛ در اینجا نماد شخصیت نادانی است که چنان دچار رعونت است که فکر می کند مدتی که بر شاخسار چنار زیسته موجب آزار او شده . چنار نماد فرد کامل و بی نیازی است که هزاران پشه در مقابل او هیچ‌اند. او از بی ادبی سارخک عصبانی می شود. و با سخنانش حقارت او را گوشزد می کند؛ کلامش رنگ و بوی هجو دارد و هدفش تأدیب است. ولی در آخر راهکار مناسب جهت برقراری رابطه‌ی لطف‌آمیز را بیان می کند؛ که اگر دست از رعونت برداری و اظهار کوچکی کنی بیشتر مورد تفقد قرار می‌گیری.
    حکایت دوم مقاله چهاردهم ۱۶ /۲/ص ۲۶۱ [درستایش مردانگی حقیقی و شجاعت ذاتی ]

     

    دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    آن مخنث دید مار ی را عظیم جست همچون باد،بربا می‌ زب یم
    گویی جست آن زمان از زیر تیغ گفت:« کو مردی و سنگی ‌ای دریغ !»

    ترسیدن مخنث از مار و به سرعت جستن او به بام، طنز موقعیت محسوب می‌شود. مخنث در ادبیات چهره‌ا‌ی ترسو، فاسد و غیر قابل قبولی را دارد. تشبیهی که برای ترسیدن او به کار رفته، مناسب است و شدّت ضعف او را نشان می دهد. مصراع آخر، اوج طنز این حکایت است. اینکه خود به ترسو بودنش خرده می گیرد و تلویحاً به نقص جسمی‌اش هم طعنه می زند و به تعریض می گوید: حیف کجاست مرد سنگ به دستی که ما را بشکد. تصویر سازی در این دو بیت بسیار ماهرانه صورت گرفته است.
    حکایت سوم مقاله چهاردهم ۱۴/ ۳ / ص۲۶۱ (در ستایش مردانگی حقیقی و شجاعت ذاتی)

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    در وجود آمد بزرگی را پسر نام، حالی ، روستم کردش پدر
    ج
    خود زسستی سخت ناچیز آمد او نام بودش روستم، حیز آمد او

    در اینجا به تناسب ظاهر و باطن تأکید فراوان می شود. اینکه نام نکو و در اصطلاح «دهان پر کنی» بر کسی بگذارند؛ این کافی نیست. اصل ذات و باطن کسی است که متصف به آن صفت خاص باشد یا نه . در حکایت فوق، نام کودک تداعی کننده قدرت، مردانگی و شجاعت است؛ حال آنکه کودک ذاتاً ترسو و ضعیف است، شیخ عطار با بهره‌گیری از آرایه‌های « تضاد» و «تناقض» طنز شیرینی ایجاد کرده است که از نوع ” طنز کلامی ” است.
    حکا یت چهارم، مقاله‌ ی چهاردهم ۱۴ / ۴ . صص ۲۱۷- ۲۱۶
    یکی از عرفای بنام که او را « بوسعید مهنه » می گفتند دچار حالت قبض شد و اندوهی عجیب او را فرا گرفت؛ پس به خادمش امر کرد؛بیرون برود و هرکسی را دید با خود بیاورد شاید از جایی سخن گوید و این گرفتگی روحی ام مرتفع شود. نخستین کسی که خادم دید یک گبر بود پس او را نزد شیخ آورد. شیخ به او گفت : حال مرا چگونه می بینی. را شرح بده.

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    حق انحصاری © 2021 مطالب علمی گلچین شده. کلیه حقوق مح

     

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 02:08:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت
     
    مداحی های محرم