در استدلال بر حقوق بشری بودن حق توسعه، برخی معتقدند درواقع حق توسعه بهعنوان یک حق که در نسل سوم حقوق بشر یعنی حقوق جمعی جای میگیرد، ادامه و تأکید کننده نسل اول و دوم حقوق بشر با عناوین حقوق سیاسی و مدنی و حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میباشد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
این گروه اظهار می کنند که: “نسل اول باعث ایجاد پایههایی برای حق توسعه، براساس مادهی ۲۸[۱۹] اعلامیهی جهانی حقوق بشر می شود؛ و نسل دوم اساس و پایه حق توسعه را با این ایده که حقوق اقتصادی و اجتماعی نمی تواند تنها در درون دولت ملی و بدون توجه به نظم و همکاری میان دولتها در سطح جهانی تضمین شود، شکل میدهد.” (Vincent, 1986, 82) درواقع این گروه، چون حق توسعه را از مصادیق حقوق همبستگی تلقی می کنند، آن را به نسل اول و دوم حقوق بشر پیوند داده است و از آن به عنوان حقوق بشر جمعی و بر پایه همکاری که تضمین کننده ارتقاء سایر حقوق بشر میباشد، یاد می کنند.
عکس مرتبط با اقتصاد
در این راستا، تقریباً در مقدمهی همهی معاهدات بینالمللی مربوط به حقوق بشر، اصل حق توسعه، بدیننحو تکرار شده است: “این آرمان که آحاد بشر آزاد و برخوردار از آزادی مدنی و سیاسی و آزادی از ترس و فقر باشند تنها زمانی تحقق مییابد که شرایطی ایجاد شوند تا هرکس بتواند از حقوق مدنی و سیاسی خود و نیز حقوق اقتصادی، اجتماعی خویش برخوردار گردد.” (سنگوپتا، ۱۳۸۳، ۱۸۲-۱۸۱)
در مقدمهی اعلامیهی ۱۹۸۶ حق توسعه[۲۰]، توسعه “یک فرایند اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه با هدف بهبود مستمر رفاه کامل جامعه و همهی افراد بر اساس مشارکت فعال، آزادانه و هدفمند ایشان در گسترش و توزیع عادلانه مزایای ناشی از این فرایند” تعریف شده است.
اعلامیهی حق توسعه ۱۹۸۶ در ماده ۱، توسعه را بهعنوان یک حق اینچنین تعریف می کند:
“حق توسعه یک حق لاینفک بشری است که به موجب آن هر فرد انسانی و تمامی مردم حق مییابند در توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی شرکت کرده و از آن منتفع شوند به طوریکه تمامی حقوق بشر و آزادیهای بنیادین آنان تحقق یابد.” حق توسعه با این اوصاف ریشه در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقین دارد و بهعنوان حقی از حقوق بشر که همه حقوق و آزادیهای اساسی بدان بستگی دارند، مطرح شده است.
پیشطرح بنیاد بین المللی حقوق بشر، حق توسعه را : “حقوقی که بهرهمندی تمام انسانها از زن و مرد در یک سهم عادلانه از اموال و خدمات جامعه جهانی فراهم کند” میداند. (وکیل و عسکری، ۱۳۸۳، ۹۳)
درواقع مقصود از حق توسعه، فرایندی است که به تحقق همهی حقوق بشر با هم و نیز تحقق تکتک این حقوق منتهی شود. این فرایند باید با رعایت موازین بین المللی حقوق بشر، همانطور که آقای آرجون سنگوپتا معتقد است؛ ” همچون فرایندی مشارکتجویانه، بدون تبعیض، پاسخگویانه و شفاف همراه با برابری در تصمیمگیری و تقسیم ثمرات”[۲۱] همراه باشد. البته باید توجه داشت این ادعا که حق توسعه یکی از حقوق بشر است، تنها می تواند به معنای مطالبهی یک فرایندِ توسعه همراه با عدالت و برابری باشد.
در راستای حقوق بشر بودن توسعه، دبیران کل سازمان ملل و اندیشمندان زیادی نظرات مثبتی دادهاند؛ که در این قسمت لازم است به ذکر برخی از مهمترین این نظرات بپردازیم.
کوفی عنان[۲۲] حق توسعه را: “معیاری جهت سنجش احترام به همهی حقوق دیگر بشر” میداند و اضافه می کند که: “هدف ما بایستی ایجاد شرایطی باشد که در آن همهی افراد بتوانند تواناییهای بالقوهی خود را به حداکثر برسانند و به تحول جامعه در کل کمک کنند.” (جمعی از نویسندگان، ۱۳۸۳، ۲۳) در حقیقت کوفی عنان حق توسعه را پیش شرط و زمینه احترام به دیگر حقوق بشری میداند؛ که این تعبیر مورد قبول کشورهای توسعهیافته نمی باشد.
دبیرکل سازمان ملل بانکی مون[۲۳]، حق توسعه را چنین تشریح می کند: “دولتها باید بهصورت سخت کوشانه تضمین نمایند تا شهروندان آسیبپذیر آنها به یک زندگی به کیفیت بهتر نائل گردند.” او همچنین معتقد است که: “توسعه نباید امتیازی برای گروه اندکی باشد، بلکه آن را امتیازی برای همه می داند.”[۲۴] در واقع بانکی مون، به همکاری و عدم تبعیض در رسیدن به توسعه که از اصول مشترک آن با حقوق بشر میباشد، اشاره کرده است؛ پس میتوان گفت که به طور ضمنی حقوق بشری بودن حق توسعه را به رسمیت شناخته است.
از دیدگاه آمارتیا سن “توسعه مستلزم کنار زدن منابع اصلی اسارت و عدم آزادی، عواملی چون فقر و استبداد، فرصتهای کم اقتصادی، محرومیت اجتماعی، بیتوجهی به تأمین امکانات و دخالت دولتهای سرکوبگر است.” (سن، ۱۳۸۱، ۱۳) در این راستا او گسترش رفاه و متناسب با آن گسترش “آزادیهای اساسی” را فرایند توسعه مینامد و مشخصهی آن را گسترش “قابلیتهای افراد برای پیشبرد آن نوع زندگی که ارزش مینهند یا حق دارند که ارزش نهند” میداند. باید گفت سن دقیقاً با برشمردن معیارهای بنیادی حقوق بشر، راه رسیدن به آنها را توسعه و پیشرفت دانسته و برای توسعه، به طور ضمنی ارزش یک حق بشری را قائل است.
به عقیدهی محمد بِجاوی[۲۵]، قاضی و رئیس سابق دیوان بین المللی دادگستری، حق توسعه یک “حق بنیادین” بشری است؛ (Bedjaoui, 1991, 1252) که پیش شرط آن آزادی، پیشرفت و عدالت؛ و هسته مرکزی حقوق بشر و جنبه بین المللی این حق را، داشتن سهم برابر از ثروت اجتماعی و اقتصادی میداند. (Steiner and Alston, 2008, 1110) در واقع بجاوی نسبت به سایرین پا را فراتر گذاشته و توسعه را پایه و مرکز اصلی حقوق بشر میداند.
آقای کنت دزی[۲۶] مدیرکل توسعه و همکاریهای اقتصادی بین المللی در بیانیهی خود، در ۱۴ اکتبر ۱۹۷۸ تصریح کرد: “توسعه به طور روز افزون به عنوان جریانی که میبایستی با عامل انسانی ربط داده شود، (هم بعنوان نماینده و هم بعنوان منتفع از توسعه) ملاحظه و دیده میشود.” (سماواتی، ۱۳۷۵، ۱۸۲) در این راستا کنت دزی نیز حق توسعه را وابسته به انسان که هستهی مرکزی حقوق بشر است، میداند.
برخی پا را فراتر گذاشته و معتقدند: “حق توسعه یک حق اساسی[۲۷] است به نحوی که پیش شرط اولیه آزادی، پیشرفت، عدالت و خلاقیت محسوب می شود یا به تعبیری اولین سخن و آخرین سخن از حقوق بشر میباشد که به عنوان شروع و انتهای آن به شمار میرود؛ ویا به مثابه هسته مرکزی حقوق است که سایر حقوق نیز از آن میجوشد.” (Steiner and Alston, 2008, 1113) هرچند ممکن است چنین تعبیری از حق توسعه، مورد نظر جهان سوم باشد؛ اما در نظر گرفتن این مفهوم از حق توسعه، مورد پذیرش کشورهای شمال نخواهد بود.
همچنین ماهیت حق توسعه را میتوان از دیدگاه هوفلدی[۲۸] در تقسیم بندی چهارگانهی حق، از گونه حق تکلیف دانست، یعنی اینکه از یک طرف یکایک افراد بشر به عنوان صاحبان این حق مطرح هستند؛ و از طرف دیگر مطالبهی این حق ملازمه با تکلیف دولت مبنی بر اجرای این حق بدون تبعیض دارد.
بنابراین این حق برای افراد در عین حال هم قابل اقامه و هم قابل مطالبه میباشد. (نقیبیمفرد، ۱۳۸۹، ۶۸) البته باید گفت دولتها لزوماً برای ایجاد حق توسعه، تکلیفی ندارند؛ بلکه منظور بهوجود آوردن شرایط اولیه تحقق آن توسط خود دولتهای ملی میباشد. از طرفی نباید از نظر دور داشت که مواد ۵۵ و ۵۶ منشور و بند ۳ ماده ۳ اعلامیهی حق توسعه[۲۹] که تأکید برهمکاری سایر دولتها دارد، این امر را وظیفه آنها نمیداند؛ بلکه امری توافقی برای گسترش عدالت و برابری برمیشمارد.
لذا توسعه فرایندِ پیچیده چندبعدی است که ابتدا بهدست انسان و نهایتاً برای انسان صورت گیرد و همهی جنبه های زندگی فردی و اجتماعی او را شامل شود؛ و ناظر بر بهبود همهجانبهی زندگی اوست. ازاینرو توسعه متغیر وابستهای است که میزان آن به متغیرهای زیادی بستگی دارد. (اخوان کاظمی، ۱۳۸۳، ۱۳) و همانطور که سازمان ملل معتقدست توسعه عبارتست از “فرایندی که کوششهای مردم و دولت را برای بهبود اوضاع اقتصادی و اجتماعی هر منطقه، و مردم این مناطق را در زندگی ملت ترکیب میکند و آنها را بهطور کامل برای مشارکت در پیشرفت ملی توانا میسازد.” (موسایی، ۱۳۸۰، ۴۵)
در حقیقت، حق توسعه را باید یک حق انکارناپذیر انسانی دانست که به وسیله آن هر انسان از صلاحیت مشارکت در توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی برخوردار بوده و باید از مواهب آن بهرهمند شود؛ به گونهای که از این طریق تمامی حقوق انسانی و آزادیهای اساسی برآورده شود. این حق را در چارچوب مزبور میتوان شاخصی از یک “زندگی رضایتبخش” یا “زندگی جامع” به شمار آورد. پس در کل توسعه دگرگونی ارادی در جهت پیشرفت و تجدید سازمان جوامع توسعهنیافته است. امروزه توسعه به مجموعه ای از تحولات فکری، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اطلاق می شود که به گسترش تواناییها و ظرفیتهای جامعه در همهی ابعاد منجر می شود. در مجموع باید گفت حق توسعه، حقی جدید نمی باشد، بلکه حقی است ناشی از حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و میتوان آن را حق بر حقوق[۳۰] نیز نامید.
بخش دوم: مبانی و زمینه های شکل گیری حق توسعه
پیشرفت اقتصادی و رسیدن به نقطهی نهایی ترقی و توسعه در ابعاد گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، در جوامع عقبمانده و درحالتوسعه، از بزگترین دغدغهی جوامع مختلف، بهویژه در چند قرن اخیر میباشد. در این راستا، پیشرفت و توسعه روزافزون کشورهای صنعتی و عقبماندگی سایر کشورها در سراسر جهان باعث شد تا سازمان ملل متحد و مجمع عمومی به تدوین قطعنامهها و ایجاد سازمانهایی در این خصوص بپردازد.
در مورد زمینه های شکل گیری حق توسعه، ابتدا به اسناد و عرفهای بین المللی و منطقهای مرتبط با توسعه میپردازی؛ سپس نهادهای فعال در این زمینه را بررسی مینماییم. در نهایت تحول حق توسعه را از آغاز تاکنون، یعنی طی پنج دهه از نظر میگذرانیم.
گفتار اول: اسناد بین المللی و منطقهای
در حقوق بینالملل شناسایی حق توسعه عمدتاً از طریق اسناد سازمان ملل بوده است. اعلامیه جهانی حقوق بشر ۱۹۴۸[۳۱]، میثاقین حقوق مدنی سیاسی و حقوق اقتصادی فرهنگی ۱۹۶۶[۳۲] و اعلامیه نظم نوین اقتصادی بین المللی ۱۹۷۴ از جمله اسنادی هستند که نقش مهمی در ظهور این حق داشتند.
– در بند ۳ مادهی ۱ منشور سازمان ملل متحد، همکاری و همبستگی بینالمللی، بهعنوان اقداماتی که لازم است برای رسیدن به توسعه انجام شود، بیان شده است؛ (دولتشاه، ۱۳۸۵، ۴۴) البته باید این اقدامات جنبه اجبار و تکلیف پیدا کند نه صرفاً کمکی خیرخواهانه باشد. همچنین مواد ۵۵ و ۵۶ منشور نیز به همکاری بین المللی برای رسیدن به توسعه اشاره دارد.
– برای رسیدن به مقصود مادهی ۱ منشور سازمان ملل متحد، مجمع در ۱۹۵۷، قطعنامهی ۱۱۶۱[۳۳] را تصویب کرد که توسعه اقتصادی و اجتماعی را از ابزارهای رسیدن به صلح، امنیت، پیشرفت اجتماعی، استانداردهای بهتر زندگی، حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همه میداند. (D.Bunn, 2000, 1432)
– مجمع عمومی در سال ۱۹۶۲ “قطعنامهی حاکمیت دائم مردم و ملتها بر منابع و ثروتهای طبیعیشان”[۳۴] را بهرسمیت شناخت. هدف اصلی این قطعنامه توسعه اقتصادی کشورهای درحال توسعه و تازه استقلال یافته بود.
– در کنفرانس بین المللی حقوق بشر تهران ۱۹۶۸[۳۵]، به ارتباط عمیق حقوق بشر و توسعه اقتصادی اشاره شد و صلح و عدالت لازمهی حتمی تحقق کامل حقوق و آزادیهای اساسی انسان اعلام شد.[۳۶] در مادهی ۱۲[۳۷] اعلامیه، به لزوم از میان برداشتن فاصلهی میان کشورهای درحالتوسعه و توسعهیافته اشاره شده است و آن را لازمهی تحقق حقوق بشر میداند. (بینام، ۱۳۸۱، ۱۳۹)
– در سال ۱۹۶۹، مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامهی ۲۵۴۲، “اعلامیهی پیشرفت اجتماعی و توسعه”[۳۸] را با هدف افزایش استانداردهای مادی و معنوی زندگی بشر و تعهد سازمان بر ایجاد “نظم اجتماعی منصفانه”[۳۹] تصویب کرد. (D.Bunn, 2000, 1433) که در آن بر لزوم پیوستگی حقوق مندرج در میثاقین تأکید شده است.
– حق توسعه به عنوان یک حق بشری در سال ۱۹۷۰، طی قطعنامهای در بیست و پنجمین جلسهی مجمع عمومی سازمان ملل، به طور ضمنی بهرسمیت شناخته شد.[۴۰] این حق برای اولین بار در قطعنامهی شماره ۴ سال ۱۹۷۹ کمیسیون حقوق بشر، صراحتاً به عنوان یک حق بشری بهرسمیت شناخته شد. (مولایی، ۱۳۸۹، ۳۳۱)
– “اعلامیهی نظم نوین اقتصادی بینالملل” (NIEO)[41] در سال ۱۹۷۴، تغییر نظام اقتصادی بین المللی آن زمان را یکی از شرایط رسیدن به حق ملل بر توسعه برمیشمارد.
– “منشور حقوق و تکالیف اقتصادی دولتها”[۴۲] در سال ۱۹۷۴ حقوق بینالملل توسعه را به عنوان اساسی برای روابط اقتصادی بین المللی جدید مدنظر قرار داد.
– در ۱۹۷۴، “اعلامیه کوکویوک”[۴۳] در گردهمایی آنکتاد و برنامه عمران ملل متحد تصویب شد. (هتنه، ۱۳۸۸، ۲۱۰) موضوع این اعلامیه، منابع و توسعه و تأکید بر اینکه توسعهنیافتگی ریشه در ساختار و رفتار اقتصادی خود کشورها دارد، بود. در این نشست همچنین اشاره شد که توسعه دلالت بر چیزهایی بیش از نیازهای اساسی دارد. (UNEP/UNCTAD symposium, 1975, 894-895)
– در ماه سپتامبرِ سال ۱۹۷۵، قطعنامهی “توسعه و همکاری اقتصادی بینالمللی”[۴۴] توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد، تصویب شد.[۴۵] این قطعنامه نیز مثل اعلامیهی نظم نوین اقتصادی بین المللی ۱۹۷۴ و منشور حقوق و تکالیف اقتصادی دولتها ۱۹۷۴، بهدنبال ایجاد نظم نوین اقتصادی بین المللی بود.
– در سال ۱۹۷۵ “کنوانسیون لومه ۱”[۴۶] میان اتحادیهی اروپا و ۴۶ کشور عقب مانده و رو به توسعه قارهی آفریقا، ماداگاسکار و حوزه دریای کارائیب و اقیانوس آرام[۴۷] ( که اکنون این تعداد به ۵۲ کشور در حال توسعه رسیده است،) به امضا رسید و جایگزین پیمان قبلی، یعنی “میثاق یائونده”[۴۸] شد.[۴۹] این کنوانسیون بر مبنای برابری محض طرفین همکاری بسته شد و به نقطهی عطف مهم در تاریخ همکاریهای توسعه تبدیل گشت. (Arts, 2000, 127-128) کنوانسیون لومه در چند مرحله بازنگری شد؛ آخرین بازنگری آن، لومه ۴، در سال ۱۹۹۸ صورت گرفت. در واقع میتوان گفت کنوانسیونهای لومه، یک مدل جدید برای روابط شمال و جنوب بود.
– تا فوریهی ۱۹۷۷، توسعه بهعنوان یک حق در هیچیک از اسناد ملل متحد بهکار نرفته بود. در سال ۱۹۷۹[۵۰]، کمیسیون حقوق بشر حق توسعه را در قطعنامهای مورد شناسایی قرار داد و در ۱۹۸۰[۵۱] با تصویب قطعنامهای دیگر، بر دیدگاه پیشین خود تأکید کرد. اما اولینبار عنوان حق توسعه در مجمع عمومی در قطعنامهی ۱۳۳/۳۶، در ۱۴ دسامبر ۱۹۸۱ ذکر شد.[۵۲]
– در سطح منطقهای برای اولینبار حق توسعه سال ۱۹۸۱ در “منشور آفریقایی حقوق بشر و مردم”[۵۳] مورد شناسایی قرار گرفت.[۵۴] این سند اولین سند الزامآور در زمینه حق توسعه بود.[۵۵]
– “اعلامیهی مربوط به توسعه تدریجی اصول عام حقوق بینالملل در ارتباط با نظم نوین اقتصادی بینالمللی”[۵۶] سال ۱۹۸۶ در سئول، مجدداً بر بُعد اقتصادی حق توسعه اشاره دارد و آن را از مهمترین عوامل واجد تغییر برای تحقق این حق برمیشمارد. همچنین اعلامیه در بند ۱ مادهی ۶، حق توسعه را از مقولهی حقوق بشر میداند.[۵۷]
– “اعلامیهی حق توسعه”[۵۸] در ۴ دسامبر ۱۹۸۶ در مجمع تصویب شد. این اعلامیه ضمن تأکید بر اسناد قبلی مرتبط با توسعه، حق توسعه را حقی فردی- جمعی تعریف کرد. موضوع این اعلامیه “بهرسمیت شناختن ایجاد شرایط مطلوب برای توسعه زندگی مردم است که مسئولیت اولیهی آن برعهده کشورهای آنان است.” (Bedjaoui, 1991, 1182) اعلامیه همچنین تأکید می کند حق توسعه موضوع “اصل حاکمیت مردم بر ثروت و منابع خود”، “ایجاد نظم نوین اقتصادی بینالمللی” و “تساوی موقعیت برای توسعه” بهعنوان “یک امتیار ویژه و یک حق برای ملل و تکتک افراد تشکیل دهنده آن” است.
– اعلامیهی ۱۹۸۶ حق توسعه، با قطعنامهی شمارهی ۱۳۳/۴۱[۵۹] در ۱۹۸۶ پیگیری شد. این قطعنامهی کوتاه و فشرده اشعار میدارد: تحقق حق توسعه مستلزم تلاش های ضروری در سطح داخلی و بین المللی منطبق با اصول نظم نوین اقتصادی بین المللی و منشور حقوق و تکالیف دولتها است. در این قطعنامه همچنین بر حق توسعه بهعنوان بخشی از حقوق بشر تأکید شده است.
– در قطعنامهی ۱۹۸۹ “اجلاس سن ژاک”[۶۰]، مؤسسهی حقوق بینالملل، تعهد به احترام و تضمین احترام به حقوق بشر را تعهدی در قبال همه بهشمار میآورد و حق توسعه را بهعنوان یک حق بشری اعلام کرد.
– اولینبار در “کنفرانس استکهلم”[۶۱] سال ۱۹۷۲، سازمان ملل بر مفهوم توسعه پایدار تأکید کرد. با تشکیل “کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه”[۶۲] بار دیگر بر رابطه بین حق توسعه و محیط زیست صحه گذاشته شد. گام بعدی “کنفرانس ریو”[۶۳] در ۱۹۹۲ بود که با تصویب “اعلامیهی محیط زیست و توسعه”[۶۴]، به طور خاص در اصل چهارم آن، حفاظت از محیطزیست را بخش جداییناپذیر توسعه اعلام کرد.[۶۵]
عکس مرتبط با محیط زیست
– بهدنبال آن در ۱۹۹۳ شورایی با عنوان “کمیسیون جهانی محیطزیست و توسعه”[۶۶] برای حقوق نسلهای آینده تشکیل شدکه مسائل مربوط به پیوستگی محیط زیست و توسعه را برای آیندگان مورد رسیدگی قرار دهد. (هیمن- دوآ، ۱۳۸۲، ۲۹۳)
– در “کنفرانس دوم جهانی حقوق بشر وین”[۶۷] سال ۱۹۹۳، حق توسعه حقی جهانشمول و تفکیکناپذیر از دموکراسی و صلح شناخته شد.[۶۸] همچنین تأکید شد هرچند توسعه بهرهمندی از تمام زمینه های حقوق بشر را تسهیل می کند، اما فقدان آن موجب نقض حقوق بشر نیست. (بند ۱۰ قسمت اول اعلامیه) بهعلاوه سمت کمیسر عالی طی قطعنامهی ۱۴۱ در ۱۹۹۴ بر اساس توصیهی اعلامیهی وین ۱۹۹۳ (بند ۱۷ قسمت دوم اعلامیه) ایجاد شد.
– در تأکید کنفرانس وین، در سال ۱۹۹۳ اعلامیه دیگری با عنوان “حق توسعه”[۶۹] توسط مجمع عمومی سازمان تصویب شد؛ که در آن ضمن تأکید بر اسناد قبلی، یکی از وظایف اصلی دبیرکل را توجه به اجرای حق توسعه برمیشمارد.
– بطروس پطروس غالی در سال ۱۹۹۴ “دستور کار برای توسعه” را ارائه کرد. در این دستور کار، او پنج عامل صلح، توسعه، دموکراسی، عدالتِ اجتماعی و محیطزیست را از ابعاد توسعه نام برد. (پطروس غالی، ۱۳۸۱، ۲۵۴)
– “کنفرانس قاهره”[۷۰] در مورد جمعیت و توسعه ۱۹۹۴، اقدامات لازم کشورهای توسعهیافته برای کمک به کشورهای درحالتوسعه را پیش بینی کرد.
– در “کنفرانس کپنهاگ”[۷۱] در سال ۱۹۹۵، جامعه جهانی برای اولینبار متعهد شد فقر مطلق را ریشهکن کند. در این کنفرانس همچنین توسعه اقتصادی و حقوق بشر، از طریق تأمین نیازهای اساسی با تکیه بر همکاری، از ابزارهای رسیدن به توسعه اجتماعی و امنیت بین المللی مطرح شد.
– در سال ۱۹۹۵، “کنفرانس پکن”[۷۲] در مورد زنان و توسعه، بر منع تبعیض جنسی و نقش مؤثر زنان در پیشبرد هر چه بیشتر توسعه تأکید کرد.
– مجمع در ادامه تلاش خود در ۱۹۹۵، در قطعنامهای با عنوان “حق توسعه”[۷۳]، به طور شفافی نسبت به اسناد قبلی، ارتباط حق توسعه را با ابعاد دیگر حقوق بشر مطرح کرد و وظایف دبیرکل، کمیسیون حقوق بشر و کمیسر عالی را در این ارتباط تعیین نمود.
– در سال ۱۹۹۶، قطعنامهی شماره ۱۵ مجدداً تأکید کرد اجرای اعلامیهی حق توسعه ۱۹۸۶، مشارکت مؤثرِ ملتها، ارگانها، سازمانهای نظام ملل و سازمانهای غیردولتی را طلب می کند. (مصفا، ۱۳۷۸، ۲۰۰)
– در سال ۱۹۹۷ کمیسیون حقوق بشر با همت کبا ام.بای، قطعنامهای تصویب کرد که براساس آن تصمیمگرفت توجه ویژهای به موانع تحقق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مبذول نماید. (فرضی پرهخلیل، ۱۳۸۸، ۴۰) در این سند اقدامات بین المللی برای تأمین برخورداری از این حقوق از وظایف این نهاد شمرده شده است.
– یادداشتِ تفاهمی در سال ۱۹۹۸ میان کمیساریای عالی حقوق بشر و برنامهی عمران ملل متحد امضا شد که طی آن برگزاری سمینارهای تخصصی در مناطق مختلف برای تسهیل و پیشبرد توسعه، تصمیم گیری شد. (مصفا، پیشین، ۲۰۱) در راستای تحقق اهداف یادداشت، “سمینار کلمبو”[۷۴] در ۱۹۹۹ با هدف ارتقاء توسعه در آسیا، برگزار شد.
– در ادامه، برنامهی عمران ملل متحد در واکنش به تلاش های اصلاحی دبیرکل سازمان ملل، سندی با عنوان ادغام حقوق بشر با توسعه انسانی صادر کرد. (مولایی، ۱۳۸۱، ۶۰)
– در سال ۲۰۰۰، موافقتنامهی منطقهای “کتنو”[۷۵] میان اتحادیه اروپا و دولتهای آفریقایی، کارائیب و اقیانوس آرام ایجاد شد. هرچند اتحادیهی اروپا این موافقتنامه را سندی برای تحقق حق توسعه برمی شمارد، اما این سند الزامآور نیست.
– رهبران جهان در اجلاس هزاره ملل متحد، در سال ۲۰۰۰ در مورد مجموعه ای از اهداف قابل دستیابی در مدت زمان مشخص توافق کردند که این اهداف باید تا سال ۲۰۱۵ محقق شوند. در این اجلاس “اعلامیه هزاره”[۷۶] با تأکید بر “تعهد به تبدیل توسعه به واقعیتی برای همه و رها ساختن کل بشر از نیاز” تصویب شد.[۷۷]
– “اعلامیهی بروکسل”[۷۸] در سال ۲۰۰۱ با هدف پیشبرد صلح و توسعه در کشورهای درحال توسعه ایجاد شد.
– در سال ۲۰۰۲، “اعلامیهی بین المللی تأمین سرمایه برای توسعه مونتروی”[۷۹]، با هدف ریشهکنی فقر، دستیابی به رشد اقتصادی و ارتقاء توسعه پایدار، تصویب شد.[۸۰]
– “اعلامیهی ژورهانسبورگ”[۸۱] در مورد توسعه پایدار در ۲۰۰۲، در پی “اجلاس نهایی سران درباره توسعه” به بار نشست و فصل جدیدی در همکاریهای شمال و جنوب درباره توسعه گشود. (جاویدفر، ۱۳۸۸، ۱۴) البته در این اعلامیه به طور ضمنی به حق توسعه اشاره شده است.
– کمیسیون حقوق بشر در ۲۰۰۳، قطعنامهی ۷۳ را تحت عنوان “افزایش همکاری بین المللی در زمینه حقوق بشر”[۸۲] تصویب کرد که در آن بر وابستگی دموکراسی و توسعه تأکید شده است.[۸۳]
– دومین سند الزامآور منطقهای، پروتکل مربوط به “منشور آفریقایی حقوق بشر و مردم در مورد حقوق زنان در آفریقا”[۸۴] در سال ۲۰۰۳ مورد شناسایی قرار گرفت. در مادهی ۱۹ این پروتکل به حق برخورداری زنان از حق توسعه پرداخته شده است. (شایگان، ۱۳۸۸، ۶۷)
– در ۲۰۰۷، سند E/2006/233، با تأکید بر اینکه کشورهای ثروتمند مسئول تأمین دسترسی برابر به بازارها و فنآوری خود و ایجاد شرایط توسعه مناسب برای سایر کشورها هستند، ایجاد شد.
– در سال ۲۰۰۹، “اعلامیهی زنان در توسعه”[۸۵] با تأکید بر اعلامیهی پکن، در راستای محو هرگونه تبعیض جنسیتی نسبت به زنان و رسیدن به اهداف توسعه هزاره و پیشرفت آنان تصویب شد.
– در سال ۲۰۱۰، “اعلامیهی همکاری با کشورهای با درآمد متوسط برای توسعه”[۸۶] در پی چالشهایی که از تصویب اعلامیهی هزاره ایجاد شده بود و کشورهای با درآمد متوسط را مشمول موارد اعلامیهی مذکور نمیدانستند، توسط مجمع عمومی تصویب شد. در این اعلامیه، بر اهمیت حمایت از کشورهای کم درآمد و با درآمد متوسط، تأکید شد.
– در سال ۲۰۱۰ همچنین “قطعنامهی حق توسعه”[۸۷] ضمن تأکید بر اسناد قبلی، نقش و وظیفه کمیسر عالی و شورای حقوق بشر در زمینه اجرای حق توسعه، توسط مجمع عمومی تصویب شد.
– در ماه مارس سال ۲۰۱۱، مجدداً مجمع قطعنامهای باعنوان “حق توسعه”[۸۸] تصویب کرد. در این قطعنامه بر اهمیت و فوریتِ عملکردهای مؤثر، برای تحقق حق توسعه توسط تمام نهادهای مربوطه تأکید شده است.
– در جولای ۲۰۱۱، سند “برنامهی عملی برای کشورهای کمتر توسعهیافته در دهه ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۰”[۸۹]، توسط مجمع عمومی امضا شد.
گفتار دوم: عملکرد نهادها و سازمانهای بینالمللی
مهمترین نهاد بین المللی که در زمینهی رسیدن به حق توسعه بیشترین فعالیت را داشته است، سازمان ملل میباشد. در این زمینه، مجمع عمومی و شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان با ایجاد نهادهای وابسته و منطقهای خود، و سازمانهای تخصصی وابسته به سازمان با انجام مأموریتهای مربوطهی خود، نقش بیشتری نسبت به سایر نهادها داشته اند. در این قسمت ابتدا به عملکرد مجمع، شورای اقتصادی و اجتماعی و سازمانهای تخصصی وابسته به ملل متحد میپردازیم؛ سپس برخی از مهمترین سازمانها و نهادهای جهانی و منطقهای فعال در زمینه حق توسعه را بررسی میکنیم.
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:56:00 ب.ظ ]