نشریه میدل ایست[۱۷۱] نیز نوشت: ” پیدایش یک دولت اسلامی نیرومند شیعی در همسایگی عراق، تاثیرات تحریک کننده ای بر اقلیت شیعه عراق خواهد گذاشت".(همان،۱۳۹۱: ۲۱۰) سرنگونی شاه، تمام کشورهای همسایه ایران را تکان داده است، هر چند ممکن است در تمام نقاط خلیج فارس عینا تکرار نشود ولی آثار آن میتواند کاملا چشم گیر باشد. در طول کشمکش انقلاب ایران بود که خانه خدا در عربستان به دست نیروهای اسلام گرا افتاد و دولت عربستان در نوامبر ۱۹۷۹ م اعلام کرد که آن ها از انقلاب اسلامی الهام گرفته بودند. هر چند آیت الله خمینی این حرکت را محکوم کرده بود اما به دلیل فضای رسانه ای ضد ایران این خبر بازتابی پیدا نکرد. در ایران دولت مهندس بازرگان سکان هدایت کشور را به دست گرفت و از همان ابتدا با بحران های قومی و گروه های تجزیه طلب روبرو شد. چنان که یک روز پس از انقلاب پادگان مهاباد به محاصره نیروهای مسلح حزب منحله دموکرات در آمد و در شهر مهاباد شورای جدیدی برای اداره آن تشکیل شد. این بحران در اسفند ماه در سنندج به اوج خود رسید و و در مجموع این تحرکات تجزیه طلبانه سیاسی – نظامی در کردستان به دیگر مناطق ایران نظیر سیستان و بلوچستان، ترکمن صحرا و خوزستان سرایت کرد. از حمایت های بی دریغ عراق در خوزستان از جریانات تجزیه طلب و روشنفکران عرب در فصل چهارم صحبت خواهیم کرد. به موازات قدرت گیری جریانات تجزیه طلب در ایران و پایتخت نیز آرام شد و موجی از ترورهای شخصیت های انقلابی آغاز شد. شهید مطهری[۱۷۲] و سرلشکر قرنی[۱۷۳] جز اولین کسانی بود که به وسیله ترورهای کور به شهادت میرسیدند. موضع اولیه حزب بعث از انقلاب اسلامی در ایران آن بود که آمریکا زمانی که احساس کرد شاه وجبهه خود را از دست داده و سیاستی مستقل از غرب در پیش گرفته، تغییرش امری ضروری به نظر میرسد و خمینی را به جای او جایگزین کردند و او قطعا در قبال عراق و امت عرب موضعی مخالف خواهد گرفت. در فضای پر آشوب و پر التهاب زمستان ۵۷ دولت عراق دست به ابتکاری ناباوارانه زد و پیامی برای نخست وزیر ایران مهندس بازرگان ارسال کرد: «سیاست استوار جمهوری عراق بر پایه برقراری روابط محکم برادری و همکاری ثمربخش با ملت‌ها و کشورهای همسایه، بر اساس احترام به حق مالکیت، عدم مداخله در امور داخلی دیگران و احترام به آرزو‌های مشروع ملت‌ها مطابق اصولی که آنها به اراده آزاد خود انتخاب کرده‌اند، می‌باشد… عراق به روابط خود با دو ملت همسایه ایران و ترکیه توجه خاصی دارد. این دو ملت فقط همسایه نیستند بلکه ملت‌های برادر هستند که با ملت عرب به طور کلی و با ملت عراق به طور خاص پیوندهای ریشه‌دار و عمیق اسلامی و روابط تاریخی مشترک دارند. ما معتقدیم که این روابط مذهبی و تاریخی باید عاملی تقویت‌کننده در روابط مثبت بین ایران و عراق در دوران جدید باشد… ملت عراق با احساسی موافق به مبارزه ملت دوست و همسایه ایران برای آزادی، عدالت، و پیشرفت نگاه می‌کند و از آن حمایت می‌کند و از پیروزی که ملت ایران به دست آورده است، احساس غرور و شادمانی می‌کند… دولت عراق با رضایتی بسیار به بیانات آیت‌الله خمینی، رهبر نامی مذهبی و دیگر شخصیت‌های مهم در انقلاب مردمی ایران توجه می‌کند… ما سعادت ملت دوست و همسایه را آرزو داریم و مشتاق برقراری روابط پایدار با ایران جدید هستیم، روابطی که بر پایه همکاری ثمربخش و به منظور تقویت پیوندهای مشترک و در خدمت متقابل دو کشور و همچنین برای تحکیم آزادی، صلح، و ثبات در این منطقه باشد.»
پایان نامه - مقاله - پروژه
عراق از حرکت های تجزیه طلبانه در کشور سو استفاده کرد و از فروردین ۱۳۵۸ ه ش حملات خود را به ایران آغاز کرد. در طول سال ۱۳۵۸ ه ش عراق مجموعا ۸۴ بار به مرزهای ایران تجاوز کرد که ۴۱ مورد آن زمینی، ۴۰ مورد آن هوایی و دو مورد آن دریایی بود. اما مواضع دو گانه عراق در ابتدای انقلاب قابل تحلیل خواهد بود. آنان در ۲۵ فروردین ماه در پیامی از طریق سفارت خود در ایران به نخست وزیری ایران اعلام کردند که سیاست عراق مبتنی بر برادری و عدم مداخله در امور داخلی و احترام به آرمان های مشروع ملت ها است و البته این شرط مشروط به رعایت دولت های همجوار است. حسن البکر نیز در تاریخ ۲۱ قروردین ۱۳۵۸ ه ش یعنی ۹ روز پس از رفراندوم سراسری در ایران و برگزیده شدن نظام جمهوری اسلامی توسط اکثریت مردم نامه ای خطاب به آیت الله خمینی نوشت و اظهار امیداوری کرد که نظام جدید جمهوری، مدت های زیادی برای خدمت به ملت دوست ایران و برای خدمت هر چه بیشتر به صلح و عدالت در جهان و برقراری محکم ترین روابط دوستی و همجواری با کلیه کشورهای جهان، بالاخص عراق، پا برجا بماند. آیت الله خمینی نیز در پاسخ او در تاریخ سی ام فروردین[۱۷۴] ماه همان سال به حسن البکر نوشت: نهضت انفجاری ملت ایران در اثر دیکاتوری و اختناق و فشار رژیم پهلوی هشداری بود برای همه مستکبرین در مقابل مستضعفین. من امیدوارم همه دولتها با ملت های خود با مسالمت رفتار کنند. دولت ها باید در خدمت ملت ها باشند و ملت پشتیبان آنان، تا آسایش برای همگان باشد. عاقبت اختناق ها انفجار است و آن نه به صلاح ملت است و نه صلاح دولت. مقامات عراقی گفتند که در پاسخ به آن نامه و آن تلگراف آیت الله خمینی، دو پاسخ متفاوت از ایران دریافت کرده‌‌اند، یک پاسخ که وزارت خارجه ایران ارسال کرده و لحنی مودبانه و دوستانه داشته و دیگری، متنی که به ادعای آنها حاوی کلماتی نامناسب و لحنی خصمانه بوده و خبرگزاری پارس و روزنامه‌های ایرانی منتشر کرده بودند. در ‌‌نهایت مشخص شد پیام حسن البکر به دولت ایران در حالی بود که حدود هشت روز قبل اولین تجاوز آنان به وسیله نیروی هوایی به مرزهای ایران انجام شده بود و ۱۵ نفر را در کردستان کشته بودند. آنها بلافاصله پس از پیروزی انقلاب ایران دو کمیته به نام بصره که بعدا به قرارگاه بصره معروف شد و کمیته کردستان را تشکیل دادند و شروع به خرابکاری و انجام اقدامات تخریبی در داخل کردستان و خوزستان انجام دادند. همچنین فرار سپهبد پالیزبان و ارتشبد اویسی که در داخل ارتش عراق مستقر شده بودند و از طرف بختیار مامور آزادسازی ایران بودند اطلاعات زیادی را در دست عراقی ها گذاشت.
۳-۱۱.برکناری حسن البکر از قدرت
احمد حسن البکر یک فرد نظامی، سیاست مداری پخته و دارای جهان بینی بالایی بود. صدام حسین معاونش با او نسبت فامیلی داشت و هر دو از شهر تکریت عراق بودند. حسن البکر گرچه انسان خشن و پستی بود اما هرگز تمایلی به ایجاد جنگ و ماجراجویی نداشت. در ۲۵ تیر سال ۱۳۵۸ ه ش خبرگزاری فرانسه اعلام کرد که شب گذشته حسن البکر رییس جمهور عراق، استعفا و به جای او صدام حسین به ریاست رسید. بدین ترتیب در یک کودتای آرام درون حزبی، حسن البکر به بهانه بیماری و ناتوانی جسمی از قدرت پایین کشیده شد و پس از مدتی اعلام شد که حسن البکر مرده است. این سیزدهمین بار پس از تشکیل کشور عراق بود که کودتا اتفاق می افتاد. ریاست جمهوری صدام از آن جهت قابل اهمیت است که میتوان شخص صدام را به عنوان یکی از علل آغاز جنگ عراق و ایران به طور مستقل بررسی کرد. صدام بلافاصله تصفیه های درون حزبی را آغاز کرد و ۲۲ نفر را به دلیل ایجاد توطئه علیه وی اعدام و ۳۳ نفر را راهی زندان کرد. پس از روی کار آمدن صدام پیام تبریکی هم از طرف دولت ایران به او ارسال شد که با پاسخ سرد او مواجه شد. مسیر جنگ عراق و ایران از این پس بسیار هموارتر شد. صدام درافتادن با کشوری مثل ایران را برای خود افتخار میدانست و میخواست نام خود را در تاریخ ثبت کند.
۳-۱۲.دیدار مقامات دو کشور در حاشیه اجلاس غیر متعهدها[۱۷۵]
در تابستان سال ۱۳۵۸ وزیر خارجه ایران دکتر ابراهیم یزدی توانست در حاشیه اجلاس نم با وزیر امور خارجه عراق و صدام حسین رییس جمهور عراق دیدار کند. ابراهیم یزدی بعد‌ها درباره دیدارش با صدام حسین این‌طور نوشت که «برخلاف ادعای صدام، مذاکره با او یک بار بیشتر صورت نگرفت اما با سعدون حمادی، وزیر خارجه عراق سه بار در هاوانا[۱۷۶] ملاقات کردم. صدام قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را قبول نداشت و معتقد بود که این قرارداد در شرایط نامساعدی به عراق تحمیل شده اما حاضر هم نبود که این موضع را با صراحت بیان کند… عراق خود را نماینده تمام اعراب معرفی می‌کرد و به بازگرداندن سه جزیره اصرار داشت… ما این ادعا را به کل رد کردیم و حاضر نشدیم که درباره آن حتی مذاکره کنیم.»(مصاحبه با سایت تاریخ ایرانی)
صدام در این گفت‌وگو مساله سه جزیره ایرانی در خلیج فارس را مطرح کرد و گفت که این جزایر در زمان شاه ایران اشغال شده‌اند و شما باید آن‌ها را تخلیه کنید و به امارات برگردانید.
دکتر یزدی میگوید: در پاسخ به این سخنان صدام گفتم در مورد سه جزیره ایرانی در خلیج فارس حاضر نیستیم با شما صحبت کنیم، چون به عراق ربطی ندارد. در واکنش به سخن من صدام گفت مگر شما با باور‌های حزب بعث آشنا نیستید؟ ما معتقدیم هر مساله عربی، مساله حزب بعث است. از او پرسیدم: حزب بعث چند سال است تاسیس شده است؟ صدام گفت: نزدیک به ۵۰ سال است. در پاسخ او گفتم: حزب بعث با یک سابقه ۵۰ ساله هر مساله عربی را مساله خود می‌داند. حوزه علمیه نجف بیش از ۹۰۰ سال سابقه دارد و با منطقی که حزب بعث دارد، امام خمینی هم می‌گوید هر مساله اسلامی، مساله ماست. حال اگر می‌خواهید وارد این چالش بشوید، فکر عواقب آن را هم بکنید.
صدام حسین بعدها در دفاع از تمامیت ارضی کشورهای کوچکِ حوزه‌ خلیج فارس به ایران هشدار داد که « قدرت عراق علیه هر کشوری که بخواهد به مردم یا حاکمیت کویت یا بحرین آسیب رساند، اعمال می‌شود… شاه سه جزیره عربی را در خلیج فارس اشغال کرد. اگر انقلاب ایران، واقعا یک انقلاب اسلامی است چرا این جزایر به صاحبان عرب آنها پس داده نمی‌شود! » آبان ۱۳۵۸ برای اولین بار دولت عراق بر ضرورت تجدیدنظر در قرارداد الجزایر تاکید کرد و کمی پس از آن، ابوالحسن بنی‌صدر، رییس‌جمهوری ایران در گفت‌وگویی با یک نشریه عربی اظهار داشت که سه جزیره به ایران تعلق داشته و خواهند داشت.
۳-۱۳.تسخیر سفارت آمریکا در ایران
در سیزدهم آبان سال ۱۳۵۸ واقعه ای رخ داد که خیلی از محققان آن را یکی از دلایل اصلی شکل گیری جنگ عراق با ایران بود. دانشجویان موسوم به دانشجویان مسلمان پیرو خط امام با حمله به سفارت آمریکا و تصرف آن فصل نویی در روابط ایران و آمریکا رقم زدند. دولت موقت در اعتراض به این حرکت استعفا داد و گروگان ها تا ۳۰ دی ۱۳۵۹ به مدت ۴۴۴ روز در ایران حضور داشتند و به موجب قرارداد الجزایر آزاد شدند.(درودیان،۱۳۹۱: ۲۴۰) آمریکا برای آزادسازی گروگان ها اقدامات زیادی انجام داد. دو روز پس از اشغال سفارت توسط دانشجویان رییس جمهور آمریکا جیمی کارتر[۱۷۷] که بعدها اعلام داشت بحران گروگان گیری دلیل شکست انتخاباتی من بود دستور بررسی اجرای یک عملیات نظامی را داد. حمله نظامی ارتش آمریکا در پنجم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۹ که به پنجه نقاب معروف شد در ۱۵ آبان ۱۳۵۸ کلید زده شد. این حمله با شرکت شش فروند هواپیمای ترابری تاکتیکی سی ۱۳۰ و هشت بالگرد بزرگ آر اچ- [۱۷۸]۵۳ دی موسوم به اسب های دریا و شرکت ۹۷ نفر از نیروهای زبده و ویژه آمریکایی آغار شد. آمریکایی ها قصد داشتند از پایگاه مصیره در عمان به دشت طبس بروند و از آنجا به وسیله شش بالگرد عازم کوهستان های تهران بشوند و سپس به وسیله خودروهایی که توسط عوامل داخلی تهیه شده بود به سمت ورزشگاه امجدیه ( شهید شیرودی ) بروند که در نزدیک سفارت آمریکا قرار داشت. سپس با حمله سفارت گروگان ها را آزاد کرده و آنها را به فرودگاه علی آباد قم انتقال داده و در نهایت به وسیله هواپیماهای هرلوکس از ایران خارج کنند. آنها وارد فضای ایران شدند و در فرودگاه متروکه ای در منطقه ریگ شتر در نزدیک رباط پشت بادام در منطقه کویری ۱۶۵ کیلومتری شهر طبس به زمین نشستند. دو فروند هلی کوپتر از هشت فروند هلی کوپتر پیش بینی شده دچار نقص فنی شد و در همان ابتدای عملیات به ناو نیمیتس بازگشتند. بقیه هلی کوپتر ها هم ۸۵ دقیقه تاخیر داشتند. هلی کوپترهای آمریکایی نیاز به سوخت گیری داشتند و هنگامی که قرار بود این سوخت گیری توسط هواپیمای سی ۱۳۰ انجام بشود به دلیل وقوع طوفان شن و وزش باد دچار اختلال شد و با یکدیگر برخورد کردند و هشت نفر جان خود را از دست دادند. آمریکایی ها که دستپاچه و مذبذب بودند یک اتوبوس از مردم غیر نظامی ایران را به اسارت درآورند تا شاید به درد آنها بخورد. در نهایت آنها تصمیم به خارج شدن از ایران را گرفتند و همگی سوار بر پنج هواپیمای سالم از کشور خارج شدند و شش هلی کوپتر را در ایران جا گذاشتند. مسئولان ایرانی پس از شکست عملیات بود که تازه متوجه حضور آنان در ایران شدند. سایروس ونس[۱۷۹] وزیر امور خارجه آمریکا در اعتراض به شکست در این عملیات استعفا داد. دو دیدگاه کلی در رابطه با ارتباط تسخیر سفارت آمریکا و جنگ با عراق با ایران وجود دارد. مورد اول اظهار میدارد که اشغال سفارت پازل عراق را تکمیل کرد و بعدها قطع رابطه ایران با آمریکا در تاریخ ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ نشان داد که ایران و آمریکا وارد مرحله جدیدی از روابط شده اند و این امکان را بیشتر برای عراق و صدام محیا کرد تا به ایران حمله کنند. نظریه دوم قائل به آن است که تسخیر سفارت آمریکا موجب تاخیر در آغاز جنگ مابین دو طرف شد. چنان که مقامات آمریکایی در دیدار با مقامات ایران ده روز قبل از حادثه گروگان گیری اعلام کرده بودند که آمریکایی ها قصد حمله به ایران را دارند، لذا تسخیر سفارت نقش چندانی در آغاز جنگ میان دو کشور نداشته است.(علایی،۱۳۹۱: ۷۳)
۳-۱۴.دوران دولت ابولحسن بنی صدر در ایران
پس از استعفای دولت موقت و لازم الاجرا بودن قانون اساسی که طبق آن می بایست امکان انتخاب دولت دائمی فراهم می آمد، در پنجم بهمن سال ۱۳۵۸ ابوالحسن بنی صدر به عنوان نخستین رییس جمهور منتخب در ایران برگزیده شد. او پس از تنفیذ حکم خود به وسیله آیت الله خمینی، کار خویش را از تاریخ ۱۵ بهمن ماه آغاز کرد. ریاست جمهوری بنی صدر از آن جهت قابل توجه است که او فرمانده کل قوا نیز بود و در ۱۰ ماهی که فرماندهی جنگ را به عهده داشت نتوانست کمک زیادی به کشور بکند. ریاست او آغاز دور تازه ای از شکل گیری اختلافات میان نیروهای انقلابی و نیروهای طرفدار بنی صدر بود. اختلافات سیاسی میان این دو گروه در زمان هایی به اوج خود میرسید. گفتنی است در چند ماه نبود دولت، شورای انقلاب با حکم آیت الله خمینی مامور اداره کشور شده بود.
۳-۱۵.ترور نافرجام طارق عزیز[۱۸۰]
یک حادثه در ۱۲ فروردین ۱۳۵۹ (اول آوریل ۱۹۸۰)، روابط ایران و عراق را وارد مرحله جدیدی کرد. در آن روز در دانشگاه مستنصریه، مردی به نام سمیر نورعلی بمبی دست‌ساز را به سوی طارق عزیز، عضو شورای رهبری و معاون نخست‌‌وزیر عراق پرتاب کرد. دو دانشجو کشته و چند نفری زخمی شدند و طارق عزیز نیز تنها جراحتی مختصر برداشت. مرد سوء قصدکننده با تیراندازی محافظان طارق عزیز در دم کشته شد. مقامات عراقی اصرار داشتند سمیر را ایرانی‌الاصل بخوانند، و برعکس مقامات ایرانی او را عراقی می‌دانستند و از نسبت دادن ترور نافرجام طارق عزیز به ایران شگفت‌زده بودند.
صدام حسین بهانه مورد نظر خود را برای شدت دادن به لحن و مواضعش علیه ایران پیدا کرده بود. او‌‌ همان روز نطقی سراسر تهدیدآمیز خطاب به رهبران ایران کرد و گفت: « ما دست‌های هر کس را که بخواهد به سوی عراق دراز شود، قطع می‌کنیم. ما با هر کسی که بخواهد با ما بجنگد، می‌جنگیم. برای هر کس که بخواهد دشمن عراق و ملت عرب باشد، ما همچون نیزه‌هایی نوک‌تیز و برنده خواهیم بود.» فردای آن روز نیز صدام در دیدار با طارق عزیز در بیمارستان گفت: « عراق بیش از هر کشور دیگری در خاورمیانه مورد تهدید فرمان آیت‌الله خمینی برای صدور انقلاب اسلامی قرار دارد زیرا ایران یک کشور شیعه است و نیمی از جمعیت ۱۳ میلیونی عراق نیز شیعه هستند. » او در جمع دانشجویان دانشگاه مستنصریه سه بار سوگند خورد که انتقام کشته‌شدگان را خواهد گرفت. در مراسم تشییع کشته‌شدگان اول آوریل هم بمب دیگری به میان جمعیت پرتاب شد که مقامات عراقی باز هم دولت ایران را مسئول آن دانستند و بر حملات خود به ایران و رهبرانش افزودند.
زمینه نامساعدی که با بحران گروگان‌گیری در فضای بین‌المللی و در میان افکار عمومی جهانی علیه ایران ایجاد شده بود، با اشتباهات سیاسی مقامات ایرانی تشدید می‌شد. بنی‌صدر در مصاحبه‌ای اعلام کرد که کشورهای عربی در جنوب خلیج فارس از نظر ایران کشورهای مستقلی نیستند و همین گفته، عراق را به تکاپویی بیشتر انداخت تا اعراب منطقه را علیه ایران تحریک کند و سخنان رییس ‌جمهوری ایران را همچون تهدیدی جدی و نوعی دخالت در امور داخلی‌شان نشان دهد. تا نیمه بهار آن سال، حدود سی‌ هزار عراقی شیعه که ایرانی‌الاصل بودند، بدون اطلاع قبلی و بی‌آنکه مجال یابند اموال شخصی‌شان را بردارند به زور سوار کامیون شدند و در مرز ایران و عراق‌‌ رها شدند. در این مدت وزیر خارجه عراق نامه‌ای به کورت والد‌هایم[۱۸۱]، دبیرکل سازمان ملل متحد نوشت و خواستار استرداد سه جزیره ایرانی به اعراب شد.‌‌ همان روز نامه دیگری با مضمونی مشابه برای فیدل کاسترو[۱۸۲]، رییس ششمین اجلاس کشورهای غیرمتعهد ارسال شد. دیپلماسی نامه‌نگاری به منظور تدارک پاسخ‌های حقوقی برای توجیه تهاجمی که در پیش بود، در دستور کار وزارت خارجه عراق قرار گرفت.(همان،۱۳۹۱: ۱۷۴)
اما در تهران مواضع و واکنش‌های دیپلماتیک، دیرهنگام، تدافعی و کوتاه بود. پاسخ وزارت خارجه ایران به نامه‌ای که عراق به دبیرکل سازمان ملل نوشته بود، نزدیک به دو ماه بعد ارسال شد، نامه‌ای که در آن بر حق حاکمیت ایران بر جزایر سه‌گانه تاکید شد ولی برای تعدیل و رفع آثار منفی سخنان رییس‌جمهوری ایران تنها به این توضیح بسنده شد که « سیاست خارجی ایران بر اصل احترام به استقلال و تمامیت ارضی هر کشور عضو جامعه بین‌الملل مبتنی است… این اصل برای ما موقعی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که درباره روابط ایران با کشورهای هم‌کیش و مسلمان باشد. »
یک نکته قابل تأمل دیگر که در نامه‌های وزارت خارجه عراق خطاب به کشورهای عضو جنبش عدم تعهد به چشم می‌آید، تاکید بر حسن نیت اولیه عراق در زمان روی کار آمدن جمهوری اسلامی است. دیپلماسی عراق می‌کوشید این موضوع را به یاد رهبران دیگر کشور‌ها بیاورد که عراق از به قدرت رسیدن رهبران جدید در ایران خرسند بوده و به همکاری با این دولت هم علاقه داشته و تمام تلاش خود را برای نزدیکی دو کشور همسایه انجام داده اما این جمهوری اسلامی ایران بوده که با اقدامات و اظهارات خود موجب تیرگی روابط دو کشور شده است.
در شرایطی که گروگان‌گیری کارمندان سفارت امریکا در ایران، حمایت هیچ کشوری در جهان را به همراه نداشت، اعضای هر دو بلوک غرب و شرق اشغال این سفارتخانه را محکوم کرده و شورای امنیت رفتار ایران را تجاوزی روشن به حقوق بین‌الملل و منشور ملل متحد و برخلاف تعهدات بین‌المللی ایران تلقی کرده و تحریم‌های اقتصادی علیه ایران تدارک دیده و اجرا می‌شد، افکار عمومی جهانی علیه ایران برانگیخته و پذیرای روایتی بود که عراق از تهدید جمهوری اسلامی مطرح می‌کرد.
۳-۱۶.اخراج دوباره ایرانیان از عراق
یکی از اقدامات تاثیر گذار در روند ایجاد جنگ عراق و ایران، سرکوب نیروهای ایرانی و شیعی و اخراج تحقیرآمیز آنان از عراق به وسیله صدام بود. این سومین باری بود که ایرانیان در طول تشکیل دولت مستقل عراق از آنجا اخراج میشدند. این اقدام در اواخر سال ۱۳۵۸ تا اوایل سال ۱۳۵۹ ه ش به طول انجامید و هزاران ایرانی اخراج و به بیت بسیاری از علما حمله و آنها را دستگیر و حتی به شهادت رساندند. این جنایات باعث شد که آیت الله خمینی در ۲۰ فروردین پیامی را خطاب به ملت ایران صادر کند اظهار امیدواری کند که رژیم بعث چون رژیم شاهنشاهی به زباله دان تاریخ افکنده شود. در بهار ۱۳۵۹ ه ش و با احضار سفرای دو کشور، موج تازه ای از اخراج ایرانی تبار ها و ایرانیان مقیم عراق توسط صدام آغاز شد و مجموعا به ۳۰ هزار نفر اخراج شدند.(همان،۱۳۹۱: ۱۶۰)
۳-۱۷.سیاست فشار به خاندان صدر و حکیم
پس از اینکه در یک اقدام غافل گیرانه امام موسی صدر در واپسین روز اوت ۱۹۷۸ میلادی به دست قذافی ربوده شد[۱۸۳]، ارتباط سید محمد باقر صدر با آیت الله خمینی افزایش یافت به طوری که آیت الله صدر اعتقاد داشت ذوب شدن در امام خمینی، ذوب شدن در اسلام است. این ارتباط نزدیک و صمیمی وی با آیت الله خمینی باعث شد که چندین بار دستگیر و زندانی بشود و در نهایت همزمان که آماده بود از عراق فرار کند در تاریخ ۱۸ فروردین ۱۳۵۹ ه ش درست دو روز پس از قطع رابطه ایران و آمریکا دستگیر شدو آیت الله خمینی در واکنش به این اقدام پیامی داد و گفت: این دست آمریکا است که از آستین صدام بیرون زده است. سید محمد باقر صدر و خواهرش در ۲۱ فروردین به شهادت رسیدند و جنازه هایشان شبانه در وادی السلام نجف اشرف به خاک سپرده شد. همچنین پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و پس ازفوت آیت الله العظمی حکیم، دولت عراق شرایط سخت سیاسی را بر خاندان حکیم تحمیل کرد و طی چند مرحله ۶۳ نفر از خاندان حکیم را به شهادت رساند و در فجیع ترین اقدام در سال ۱۳۶۳ ده تن از سادات بیت آیت الله حکیم را اعدام کرد. در سال ۱۳۵۴ ه ش به موجب تفاهمات قرارداد ۱۹۷۵ م رفت و آمد زائران ایرانی به عراق برای زیارت عتبات عالیات آزاد شده بود اما در اوایل سال ۱۳۵۹ ه ش این ارتباط قطع شد و دولت عراق سخت گیری فراوانی را در حرم های ائمه معصومین و امامزادگان ایجاد نمود. تا بهار سال ۱۳۵۹ ه ش سفیران دو کشور به پایتخت ها بازگشتند و ارتباط دیپلماتیک دو کشور قطع شد. ایران سید محمود دعایی سفیر خودش را فراخواند و سفیر عراق در ایران هم اخراج شده بود.(همان،۱۳۹۱: ۱۶۳)
۳-۱۸.ملاقات صدام حسین و زبینگیو برژینسکی[۱۸۴]
صدام حسین با بیست و دو لشکر بسیار مجهز به ایران حمله ور شده بود و قصد داشت سه روزه تهران پایتخت ایران را به تصرف دربیاورد اما با مقاومت نیروهای ایرانی مواجه شد و آرزوهایش کم کم رنگ باخت. آذر ماه سال ۱۳۵۹ روزنامه فیگارو[۱۸۵] چاپ فرانسه مصاحبه ای از طارق عزیز، معاون نخست وزیر حکومت بعثی عراق به چاپ رسانید که طارق عزیز در آن مدعی شده بود که چراغ سبز حمله عراق به ایران توسط آمریکایی ها داده شده است. بدین گونه که در تیرماه سال ۱۳۵۹ یعنی دو ماه قبل از حمله گسترده و سراسری عراق به مرزهای ایران، صدام حسین رئیس جمهور عراق و زبینگیو برژینسکی نابغه سیاست خارجی دهه های ۶۰ و ۷۰ میلادی آمریکا و مشاور امنیت ملی جیمی کارتر، ملاقاتی را در مرز اردن با یکدیگر انجام داده اند. متن این ادعا را روزنامه جمهوری اسلامی متعلق به ابوالحسن بنی صدر رییس جمهور ایران به چاپ رسانیده است. خبر این دیدار، یکی از ادله محکم محققان ایرانی برای اثبات شریک بودن آمریکا در حمله عراق به ایران به شمار می آید. از این رو افرادی نیز هستند که این ملاقات را به طور کل رد میکنند و آن را امری خیالی میپندارند. یکی از این افراد گری سیک[۱۸۶]، معاون وقت برژینسکی است که معتقد است این موضوع یکی از تصورات غلط عامه پسند پیرامون جنگ عراق و ایران است و چنین دیداری به هیچ وجه صورت نگرفته و شخص برژینسکی نیز این دیدار را رد کرده است.
۳-۱۹.اوج تنش در روابط دو کشور
مدرسه عراقی ها در خرمشهر بسته شده بود و کنسولگری ها دو کشور به تدریج بسته شدند. در ایران هم عملیات های پنجه عقاب و کودتای نقاب با شکست مواجه شده بود. همچنین فعالیت خلق عرب در خوزستان و انفجارهای پی در پی خوزستان تنش را به اوج رسانده بود. درگیری ها در شهریور۱۳۵۹ به اوج خود رسید به طوری که ارتش عراق در بین روزهای ۱۶ تا ۲۰ شهریور ماه به طور جدی مناطق غربی ایران حمله کرد و مناطقی را تصرف کرد.
وزارت امور خارجه عراق در ۱۴ سپتامبر ۱۹۸۰ ( ۲۳ شهریور )، نامه‌ای به هشت سازمان جهانی و منطقه‌ای یعنی خطاب به دبیرکل سازمان ملل متحد، رییس کنفرانس سران کشورهای غیرمتعهد، رییس سازمان کنفرانس اسلامی، اتحادیه عرب، سازمان وحدت افریقا، جامعه اروپایی، سازمان جنوب شرقی آسیا، سازمان کشورهای قاره امریکا ارسال کرد. در این نامه نیز ادعاهای پیشین عراق تکرار شد تا افکار عمومی جهانی از هر جهت برای حقانیت تجاوز عراق به ایران آماده شود: « از زمان تیره شدن روابط ایران و عراق، برخوردهایی در مرز‌ها روی داده و نیروهای ایرانی مرتکب تجاوزات نسبت به اشخاص، نفوذ به داخل اراضی عراق و خرابکاری‌ها شده‌اند که عراق آنها را دفع کرده است. این وقایع محدود و محلی تا روز ۴ اوت ۱۹۸۰ ادامه داشت. در آن روز نیروهای ایران از توپخانه سنگین ۱۷۵ میلی‌متری امریکایی برای بمباران هدف‌های غیرنظامی و شهرهای پرجمعیت استفاده کردند. نیروهای ایران دو شهر خانقین و مندلی را بمباران کردند. نیروهای عراق ناگزیر شدند برای دفع تجاوز آنها، دو شهر قصر شیرین و مهران را بمباران کنند. نیروهای ایرانی علاوه بر بمباران دو شهر عراقی، به منطقه زین‌القوس‌ تجاوز کردند. این منطقه بر اساس موافقتنامه بین دو کشور که اعتبار اجرایی دارد و در عهدنامه مرزهای بین‌المللی و حسن همجواری ۱۹۷۵ نیز که بعد از موافقتنامه الجزایر در ۶ مارس ۱۹۷۵ امضا شد، تایید شده است جزئی از منطقه مرزی خاک عراق است. »
شروع رسمی آغاز جنگ عراق با ایران روز ۳۱ شهریور ماه سال ۱۳۵۹ ه ش است اما قبل از این روز حدود هزار نفر از نیروهای ایرانی به شهادت رسیده بودند. صدام سه روز قبل یعنی در روز ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ ه ش برابر با ۱۷ سپتامبر ۱۹۸۰ م در سخنانی که از تلویزیون عراق پخش میشد قرارداد الجزایز را بی اعتبار اعلام کرد و آن را پاره کرد. سه روز بعد هم به ایران حمله ور شد.
فصل چهارم: استراتژی نظامی برون مرزی پس از فتح خرمشهر
راهبرد ایران برای ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر
۴-۱.نگاهی به تحولات یک سال ابتدایی جنگ
پس از آنکه چارچوب نظری پژوهش را در فصل دوم و در قالب تئوری رئالیسم ( واقع گرایی ) و پیشینه تاریخی پژوهش را در قالب فصل سوم و تحت عنوان روابط ایران و عراق در گذر از تاریخ را از نظر گذرانیم، در این فصل به موضوع اصلی پژوهش یعنی استراتژی نظامی برون مرزی ایران پس از فتح خرمشهر خواهیم پرداخت. در فصل سوم تحولات ایران و عراق تا شهریور سال ۱۳۵۹ ه ش مورد بررسی قرار گرفت و به رویدادهای شکل گرفته از ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ تا فرودین ۱۳۶۱ اشاره نشد و با توجه به مقتضیات فصل چهارم، در این فصل به آنها خواهیم پرداخت.
سوال اصلی پژوهش: استراتژی نظامی برون مرزی ایران پس از فتح خرمشهر بر چه اصولی استوار بود؟
در این فصل عمده تمرکز خود را بر پاسخ به این سوال خواهیم گذاشت و با توجه به رویدادهای شکل گرفته از فروردین ۱۳۶۱ ه ش به این سوال پاسخ خواهیم داد. ارتش عراق توانست پس از آغاز رسمی جنگ در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، حدود ۱۵۰۰۰ کیلومتر مربع از خاک ایران را به اشغال خود درآورد. در آن برهه ابوالحسن بنی صدر رییس جمهور جمهوری اسلامی ایران بود و فرماندهی نیروهای مسلح ایران را بر عهده داشت. او تلاش کرد در سلسله عملیات های چهار گانه متکی به ارتش ایران در نیمه دوم سال ۱۳۵۹ مناطق اشغالی را آزاد سازد و حتی وارد خاک عراق بشود که به دلایل مختلفی نتوانست این مهم را به سرانجام برساند. از اوخر اسفند ماه سال ۱۳۵۹ سپاه پاسداران با سلسله عملیات های محدود خود که تا سال بعد آن به ۲۵ عملیات رسید وارد عرصه جنگ شد.
از شهریور ماه سال ۱۳۶۰ ه ش با برگزیده شدن محسن رضایی به فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ایران سازمان های رزم نهاد مزبور شکل گرفت و به تدریج گسترش یافت.(علایی،۱۳۹۱: ۳۵۸)
از مهر ماه سال ۱۳۶۰ ه ش سلسله عملیات های متوالی و چهار گانه ایران در جبهه های جنوبی تحت فرماندهی مشترک سپاه و ارتش طرح ریزی و اجرا شد و تا سوم خرداد ماه سال ۱۳۶۱، ۸۵ درصد از مناطق اشغالی تحت سیطره ارتش عراق آزاد گردید.(رشید،۱۳۹۱: ۴۴) همچنین در جبهه های میانی و شمالی عملیات های محدود و نیمه گسترده نیز شکل گرفت که موجب ضربه به گروهک ها و تجزیه طلبان کرد شد و همچنین ارتش عراق فهمید که ایران در این منطقه دست و پا بسته نیست. اما ماحصل بحث این پژوهش از عملیات بیت المقدس آغاز میشود که ایران قصد داشت در مرحله چهارم این عملیات از مرز بین المللی عبور کرده و به شرق استان بصره عراق در روستای تنومه برسد و این شهر را مورد تهدید واقع کند. بنا به دلایلی که در ادامه گفته خواهد شد عبور از مرز در عملیات بیت المقدس انجام نشد و به عملیات بعدی یعنی عملیات رمضان موکول شد. شکل گیری اندیشه عبور از مرز و حل این فرضیه که: استراتژی نظامی برون مرزی ایران پس از فتح خرمشهر برتری در معادلات معطوف به جنگ بود، را در این فصل به طور مفصل بررسی خواهیم کرد و پیشنهادات صلح را که از طرف های مختلف به ایران میرسید را از نظر خواهیم گذراند و در فصل پنجم که فصل آخر پژوهش خواهد بود به شرح عملیات رمضان خواهیم پرداخت.
۴-۱-۱.(شهریور ۵۹ تا شهریور ۶۰)
ارتش عراق در ساعت ۱۳:۳۰ روز ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ تهاجم علنی و رسمی خود را به خاک ایران آغاز کرد. در اولین فاز تهاجم گسترده، حملات جنگنده های عراقی به فرودگاه های ایران از جمله فرودگاه مهرآباد شکل گرفت. صدام رویای تداعی دوباره حمله اعراب به اسراییل در روز ۵ ژوئن سال ۱۹۶۷ میلادی را در سر میپروراند. در این حمله که به مدت شش روز به طول انجامید و بعدها به جنگ شش روزه اعراب و اسراییل معروف شد، نیروی هوایی اسراییل ۶۵ درصد از توان نیروی هوایی مصر را نابود کرد.(علایی،۱۳۹۱: ۱۹۶) نیروهای هوایی عراق با ۱۹۲ فروند هواپیما در سه موج حملات متوالی، تهاجم شدیدی به پایگاه های هوایی و فرودگاه های ایران اجرا کرد. به جز یک هواپیمای بمب افکن توپولف[۱۸۷] ۱۶ که مورد اصابت پدافند ایران در منطقه سر پل ذهاب و شرق شهر قصر شیرین قرار گرفت، هواپیماهای دیگر سالم به آشیانه بازگشتند. ضعف و کم تجربگی خلبانان عراقی باعث شد که نتوانند خسارت فراوانی را وارد کنند و گرنه پایگاه های موشکی و پدافند ایران بسیار ضعیف عمل کردند.
این بمباران ها پیش نیاز حرکت واحدهای زمینی عراق به ایران بود و هواپیماهای عراقی در مقام پوشش عمل کردند. پس از پایان موج اول حملات هوایی عراق، تهاجم گسترده قوای زمینی عراق به مرزهای ایران آغاز شد. تجهیزات سازمانی ارتش عراق اغلب ساخت بلوک شرق بود و بر اساس استراتژی زمین پایه طراحی شده بود.(همان،۱۳۹۱: ۱۰۴) در حقیقت ستون فقرات ارتش عراق را قوای زمینی آن تشکیل میداد که شامل سه سپاه بزرگ بود و بیشتر تجهیزات آن زرهی و توپ های صحرایی بود. نیمی از ۴۰۰ هزار نفر نیروی ارتش عراق در نیروی زمینی مستقر بودند و ارتش توانسته بود حدود ۵۰۰۰ تانک و نفر بر را در هفت لشکر زرهی ( ۳،۶،۹،۱۰،۱۲ و مکانیزه ۱ و ۵ ) سازماندهی کند. البته بعدها عراق با خرید گسترده تجهیزات موشکی و هواپیماهای جنگی مثل میراژ[۱۸۸] اف ۱۲۰۰۰ توانست در این بخش نیز خود را تقویت کند و در پایان جنگ با ایران متکی بر نیروی هوایی خود بشود. مبانی استراتژی نظامی ایران بر اساس پیمان سنتو استراتژی هواپایه قرار گرفته بود و همین امر نبرد را در مرزهای زمینی با عراق سخت ساخته بود. البته در همان روز اول و به خصوص در روز دوم آغاز جنگ نیروی هوایی ارتش ایران دست به کار بزرگی زد. آنها عملیات کمان ۹۹ را با اجرای ۱۴۰ فروند جنگنده خود به اجرا در آوردند و پایگاه های الحریه در کرکوک، الدجیل در شمال بغداد و پایگاه های بصره، ناصریه، البکر و الکوت را به شدت بمباران کردند و در پنج روز اول جنگ ۹۱۱ نوبت پرواز جنگی انجام دادند که خود از عواملی بود که روحیه فرماندهان عراقی متزلزل بشود.(همان،۱۳۹۱: ۲۳۶)
ارتش عراق از بعد از ظهر ۳۱ شهریور با ۳۷ تیپ رزمی و با عبور از خط مرزی به منظور اشغال بخش هایی از خاک ایران شروع به تهاجم کرد. در این مرحله از تهاجم که تا ۲۶ آبان به طول انجامید ده شهر از جمله خرمشهر، بستان، سوسنگرد، هویزه، دهلران، قصر شیرین، و نفت شهر، آبادان و بیش از ۱۰۰۰ روستا را به تصرف و محاصره در آورد و توانستند ۱۵۰۰۰ کیلومتر از خاک ایران که عمدتا مناطق سوق الجیشی بودند را اشغال کند. استراتژی عراق در این مرحله “جنگ محدود و برق آسا” بود که پس از یک هفته نبرد سنگین و فشرده و زمین گیر شدن در جبهه های جنوب به این موضوع پی بردند که نمیتواند به اهداف خود دست یابند و تن به یک جنگ فرسایشی سپرد. عراق سه جبهه عمده در شمال غرب، غرب و جنوب برای جنگ با ایران گشوده بود. جبهه جنوبی جنگ نیز خود به سه بخش جبهه شمالی، میانی و جنوبی تقسیم میشد. (درودیان، ۱۳۸۲: ۵۰)
جبهه جنوبی برای عراق اهمیت فراوانی داشت و سپاه سوم خود را که شامل دو لشکر مکانیزه، سه لشکر زرهی و تیپ گارد ریاست جمهوری بود را مامور به درگیری در این منطقه کرده بود. تصرف ساحل شمالی اروند رود و اشغال خوزستان میتوانست عراق را خیلی سریع به اهداف مورد نظرش برساند و اراده خویش را بر ایران تحمیل کند اما در نهایت توانستند فقط یک چهارم استان خوزستان را به اشغال خود دربیاورند. اما در روزهای ابتدایی عراق توانست در فاصله روزهای یکم تا پنجم مهر ماه ظرف پنج روز شهرهای سومار، نفت شهر، مهران، موسیان، بستان و قصر شیرین را به تصرف خود در بیاورد. شهرهای دزفول، شوش، اندیمشک و اهواز نیز در خطر سقوط قرار گرفتند و با سقوط سوسنگرد خطر سقوط اهواز بیش از پیش احساس میشد.(رشید،۱۳۹۱: ۵۴) به همت شهید غیور اصلی[۱۸۹] که از تکاوران ویژه ارتش بود و برای ماموریت به سپاه آمده بود و پاسداران شهر و همچنین پشتیبانی هلی کوپترهای کبری هوانیروز ارتش، سوسنگرد که در سی و یک کیلومتری شهر بستان قرار داشت آزاد شد و ارتش عراق به عقب رانده شد. سوسنگرد در مجموع سه بار محاصره و یک بار اشغال شد. وضعیت طبیعی این شهر طوری بود که به وسیله رودخانه محصور شده بود و قابلیت دفاع را داشت اما باید یک طرح پدافندی مناسب در آنجا استقرار پیدا میکرد تا بتوان دفاع را انجام دهد. شهر بستان و سوسنگرد مرتب به محاصره در می آمد. این دو شهر در جبهه میانی خوزستان قرار داشت.
در جبهه شمالی خوزستان ارتش عراق در تاریخ ۱۵ مهر ماه به دهلران حمله کرد اما با مقاومت نیروهای ارتش ایران که بالغ بر چهار گردان بودند مواجه شد. اما بار دیگر در ۲۱ مهر ماه به دهلران حمله ور شد و توانست آن را به اشغال در بیاورد.
عراق در جبهه جنوبی خوزستان در همان روز های اول توانسته بود از مرز طلاییه – کوشک عبور کند و شهر هویزه را تصرف کند. آنها به وسیله لشکر ۵ خود و تیپ هشت پیاده مکانیزه لشکر سه، توانسته بودند بخشی از جاده اهواز - خرمشهر را تصرف کنند و تا نزدیکی اهواز پیش بیایند که با مقاومت رزمندگان مواجه شدند و در جنگل های گمبوعه در جنوب اهواز متوقف شدند. همچنین انها توانستد پس از عبور از رودخانه کارون، جاده اهواز – آبادان را اشغال و مسدود کنند و چند روز بعد نیز توانستند جاده آبادان – ماهشهر را نیز مسدود کنند.
اشاره به سقوط قصر شیرین و مهران، سومار و نفت شهر شد. این چند شهر در محور میانی قرار داشتند که به نسبت جبهه جنوبی از اهمیت کمتری برای ارتش عراق برخوردار بود. عراق تلاش میکرد در جبهه میانی تعدادی از شهرهای مرزی ایران را اشغال کند تا بتواند راه نیروهای ایرانی را بر جلوگیری از هرگونه پیشروی به سمت بغداد، دیاله و کوت را مسدود کند. آنها همچنین میخواستند با حمله به این مناطق تمرکز ایران را از جبهه های جنوب که اهمیت فوق العاده ای برایشان داشت را از بین ببرند. در مجموع ارتش عراق توانسته بود از جبهه میانی ۴۰ کیلومتر وارد خاک ایران بشود و به اکثر اهداف خود دست یابد. آنها همچنین مردم غیر نظامی زیادی از جمله مردم گیلانغرب را مورد حمله و تعرض قرار دادند. آنها حدود ۸۴ بار با جنگنده های خود به گیلان غرب حمله کردند و حدود ۶۰۰ نفر را به شهادت رساندند.
در جبهه شمال غرب سپاه یکم عراق به وسیله لشکر های ۴ و ۷ ماموریت پیدا کردند که معابر مهم این منطقه به تصرف و اشغال در بیاورد و ارتباط نیروهای ایرانی را با نیروهای کرد عراقی ضد رژیم بعث قطع بکند. در این محور برخی تپه های مهم مرزی در منطقه حاج عمران و همچنین ارتفاع ۱۸۶۴ در منطقه قوچ سلطان و ارتفاعاتی در منطقه پنچوین به تصرف در آمد. همچنین نوسود نیز در تاریخ ۲۶ دی ماه ۱۳۵۹ به تصرف عراق در آمد. بدین ترتیب سه سپاه بزرگ عراق در سه جبهه با ایران درگیر شدند. به ترتیب سپاه یکم عراق در شمال غرب ایران، سپاه دوم در منطقه غرب و سپاه سوم در منطقه جنوب.
۴-۱-۲.اشغال خرمشهر، محاصره آبادان
در ابتدای جنگ شهرستان خرمشهر حدود ۲۰۰ هزار نفر جمعیت داشت و به دلیل وجود تاسیسات بندری، تجاری و گمرکی و راه آهن از اهمیت زیادی برای ایران برخوردار بود. اهمیت اقتصادی خرمشهر نیز قابل توجه است به طوری که امروزه حدود ۲۰ اسکله پهلو گیری در آن وجود دارد و روزانه توان تخلیه ۶۰۰۰ تن بار را دارد. خرمشهر از سال ۱۲۷۷ هجری قمری ۴ بار توسط نیروهای روس، انگلیس، متفقین و عراق به اشغال در آمده است.(مهدی انصاری؛هادی نخعی؛محمد درودیان،۱۳۹۰: ۲۰)
اشغال شهرخرمشهر برای صدام و ارتش عراق بسیار حائز اهمیت بود زیرا به دست آوردن خرمشهر به منزله موفقیت آنها در جنگ با ایران به شمار میرفت.(همان،۱۳۹۰: ۱۶) آنها با تصرف خرمشهر میتوانستند بخش مهمی از اروند رود را به تصرف درآورند و میتوانستند با به دست آوردن خرمشهر به آبادان و اهواز نیز دست پیدا کنند. ارتش عراق از بعد از ظهر روز ۳۱ شهریور ماه آتش سنگین خود را بر روی شهر خرمشهر گشود. حمله زمینی عراقی ها به خرمشهر از غرب این شهر آغاز شد. آنها برای فتح خرمشهر یک گردان نیروی کماندویی در نظر گرفته بودند اما در نهایت بیش از دو لشکر نیرو وارد خرمشهر شد. در روز ۱۹ مهر ماه ارتش عراق توانست جاده های خرمشهر – اهواز و اهواز – آبادان را مسدود کند و خرمشهر را به محاصره در بیاورد.(همان،۱۳۹۰: ۳۱۶)
۳۴ روز درگیری سخت و طاقت فرسا میان نیروهای ایرانی که در داخل خرمشهر بودند با عراقی ها شکل گرفت که بیشترین مقاومت رزمندگان در روز ۲۴ مهر ماه بود و آن روز خرمشهر تبدیل به خونین شهر شد. سر انجام پس از ۳۴ روز فداکاری جانانه و مردانه مردم ایران در برابر ارتش عراق، خرمشهر در روز چهار آبان به تصرف ارتش عراق در آمد. ارتش عراق برای به دست آوردن خرمشهر ۱۵۰۰ نفر تلفات داد و ۴۰۰۰ نفر زخمی روی دستشان گذاشته شد. حدود ۱۰۰ تانک و نفر بر نیز از بین رفت. در حقیقت خرمشهر در تاریخ جمهوری اسلامی نماد و سمبل دو حماسه است. یک حماسه مقاومت ۳۴ روزه مردم که جان های بسیاری فدا شد و عده ای از بهترین جوانان این کشور به شهادت رسیدند اما حاصل آن حفظ آبادان و جلوگیری از دستیابی دشمن به ساحل شرقی اروند رود شد. همچنین مقاومت خرمشهر در این عصر، سنت مبارزه نابرابر و ناحق را زنده کرد و خرمشهر به عراق فهماند نمیتواند به فکر یک پیروزی زود هنگام در جنگ باشد. مقاومت مردمی در خرمشهر باعث شد که آهنگ حرکتی ارتش عراق کند بشود و ایران بتواند بقیه گسل های جنگی خویش را سر و سامان بدهد.(همان،۱۳۹۰: ۲۰)

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 01:03:00 ب.ظ ]