دیدگاه کارکرد باوری نه تنها از لحاظ علتی که برای مهاجرت ذکر میکند مورد انتقاد است ،بلکه از لحاظ اثار و پیامدهایی که برای مهاجرت بر میشمارد مورد انتقاد است. بر اساس تحقیقات انجام شده ،مهاجرین در محیط مقصد چنانچه کارکردباوران ادعا می کنند جذب محیط نمی شوند.در بسیاری از شهرهای بزرگ جهان سوم مهاجرین در حاشیه شهرها سکونت دارند و به لحاظ سیاسی،اقتصادی،فرهنگی،محیط مسلط انها را نمی پذیرند و مسائلی که به دست می اورند از پایین ترین رده های اجتماعی و عمدتا ناپایداری می باشد. (لهسایی زاده, ۱۳۶۸, ص. ۱۳)
پایان نامه
۸-۴-۲ نظریه وابستگی مهاجرت
در مقابل دیدگاه کارکردگرایان، نظریه پردازان مکتب وابستگی، علل و پیامدهای مهاجرت را در ارتباط با هم می دانند؛ زیرا از نظر آنها مهاجرت و توسعه نابرابر با یکدیگر ارتباط متقابل دارند و یکدیگر را تقویت می کنند. نظریه پردازان مکتب وابستگی در بحث مهاجرت، عدم توسعه را در نظر داشته و تحلیل های خود را در ارتباط با آن ارائه کرده اند. در این دیدگاه مهاجرت روستا به شهر، قانونمند و در عین حال پیچیده تصور شده است که در بردارنده این خصوصیات می باشد:
- فراگیر نبودن مهاجرت
- اجباری بودن مهاجرت
- وجود الگوی معین
- اقتصادی بودن مهاجرت
- محدودیت مهاجران به نیروی کار
افزایش و تنوع مشاغل شهری موجب می شود تا شهرها در نظر روستاییان بیکار مدینه فاضله به نظر بیاید و همراه با جاذبه های خود در مقابل دافعه های روستا مهاجرت را ایجاد می کند. پیروان نظریه وابستگی اعتقاد دارند مهاجرت از طرفی معلول توسعه نابرابر است و از طرفی عامل گسترش تعمیق نابرابری؛ این نظریه در علت یابی مهاجرت از روستا به شهر در جهان سوم معتقدند ابتدا باید به مسئله توسعه یافتگی توجه نمود و در این رابطه نابرابری ساختی و مکانی میان بخش های جامعه را در نظر گرفت. به طور کلی نظریه پردازان وابستگی، مهاجرت از روستا به شهر را در کشورهای جهان سوم پدیده ای جدید در ارتباط با گسترش سرمایه داری وابسته در این کشورها می دانند. (پاپلی یزدی/ابراهیمی م. , ۱۳۸۱, ص. ۱۵۹)
از نظر معتقدین به این رویکرد، مهاجرت نه تنها شکل دهنده وابستگی کشورهای جهان سوم است بلکه خود باعث تقویت وابستگی این کشورها می شود. مهاجرت از طرفی عامل تقویت توسعه نیافتگی منطقه مهاجر فرست است و از طرف دیگر عامل ایجاد و تشدید نارضایتی های منطقه مهاجرپذیر است، زیرا با خروج مهاجران از منطقه، نیروی کار کاهش می یابد که این امر خود باعث کاهش تولیدات روستایی می شود. این امر روستا را از تحول اساسی دور می کند، زیرا محیط را از نیروی تحول زا تخلیه می کند، آنها اعتقاد دارند که ابتدا باید نابرابری موجود در توسعه بین روستا و شهر فقیر و غنی، عقب ماند و پیشرفت را از بین برد تا مسئله مهاجرت خود به خود از بین برود و این امر ممکن نیست مگر اینکه تغییرات ریشه ای در ساخت کشورهای جهان سوم و ارتباط آنها با کشورهای توسعه یافته غرب اتفاق افتد. (لهسایی زاده, ۱۳۶۸, ص. ۱۴/۱۷) (نعمتی, ۱۳۹۰)
طرفداران مکتب وابستگی معتقدند ابتدا نابرابری توسعه بین شهر و روستا و بین فقیر وغنی و بین کشورهای مانده و توسعه یافته را باید از میان برداشت تا مساله مهاجرت خود به خود از بین برود و این امر امکان ندارد مگر اینکه تغییرات ریشه ای در ساخت کشورهای جهان سوم و ارتباط ان با کشورهای توسعه یافته غرب اتفاق افتد. (لهسایی زاده, ۱۳۶۸, ص. ۲۱)
کشورهای سرمایه داری وضعیت مسلط (مرکز) و کشورهای توسعه نیافته وضعیت تحت سلطه (پیرامون) را دارند. این وضعیت در ساختار داخلی کشورها نیز تاثیر گذاشته و سبب به وجود آوردن قطب های پیشرفته و توسعه نیافته سرمایه داری (معمولا در شهرها) و مناطق توسعه نیافته (معمولاً روستاها) گشته است و نوعی عدم تعادل منطقه ای را به وجود می آورد. این امر، باعث مهاجرت و جابه جایی نیروی کار از مناطق روستایی محروم به سوی مناطق شهری پیشرفته می گردد.
«پل سینجر [۹]» یکی از نظریه پرازان این دیدگاه، دو مجموعه عوامل مربوط به مبدا را که باعث مهاجرت می شوند از هم متمایز می کند، این دو مجموعه عبارتند از:
الف) عوامل رکودی، این عوامل زمانی رخ می دهد که جمعیت روستایی به دلیل بهبود نسبی وضح بهداشت و درمان، رشدی بیش از تولیدات کشاورزی داشته باشد و لذا نیروی کار اضافی به وجود می آید. این نیروی کار به علت نبودن اشتغال در روستاها به سوی شهرها مهاجرت می نمایند.
ب) عوامل تغییر دهنده، اما تغییر دهنده موقعی موثرند که روش های تولید سرمایه داری مدرن در مناطق روستایی نفود کرده باشد و باعث تغییر شیوه ها و تکنیک های تولید گردد. در اینجا هدف، افزایش بهروری کار از طریق صنایع سرمایه بر است و بنابراین تعداد شاغلین را کاهش داده، سبب مهاجرت نیروی کار اضافه موجود در روستاها می گردد.
به طور خلاصه در نظریات وابستگی، مهاجرت امری اجباری است که بر اساس عدم توسعه یک محیط (روستا) نسبت به محیط دیگر (شهر) و وابستگی غیر سرمایه داری به بخش سرمایه داری به وجود می آید و یک امر کاملاً استثماری و ادامه آن باعث گسترش هر چه بیشتر توسعه نیافتگی می گردد.
از مدل فوق برای تبیین مهاجرت های شهر به شهر نیز می توان استفاده کرد و مهاجرت از شهرهای توسعه نیافته به شهرهای توسعه یافته تر در یک کشور را در این چارچوب تبیین کرد. (حاج حسینی/ضرغامی, ۱۳۸۵)
۹-۴-۲ مدل سیستمی
کاربرد این گونه مدل ها به طور مشخص در آثار مابوگونج[۱۰] (mabogunje) آغاز گردید. مابوگونج بر این اعتقاد بوده است که به وسیله نظریه عام سیستمی، بهتر می توان مهاجرت های روستا شهری را تعیین نمود. در این مدل هم مهاجرین و هم نهادها که در کنش متقابل هستند در قالب یک چارچوب کلی نگریسته شده و بدین ترتیب، مجموعه اجزا در حال کنش متقابل با یکدیگر با ویژگی ها و روابط در ساختاری منسجم لحاظ می شوند.
متغیرهای اصلی این مدل عبارتند از:

 

    1. خرده سیتسم اجتماعی شدن: این متغیر به عوامل تاثیرگذار بر جامع پذیری فرد نظر دارد: میزان توسعه یافتگی مکان مبدا مهاجر ، بعد خانوار، میزان تحصیلات والدین مهاجر ، میزان وابستگی مهاجر به محل تولد و نیز میزان احساس غربت به آن.

 

    1. خرده سیستم نهادی: این متغیرها نهادهایی که شخص با آنها به نوعی در چالش است مورد توجه قرار می دهد. سطح آگاهی و اطلاعات عمومی و نیز میزان تحصیلات شخص ،سطح آگاهی و شناخت شخص مهاجر در مورد مناطق مبدا و مقصد، وضعیت سازمان ها و اتحادیه های صنفی موجود در مبدا و مقصد و نوع ارتباط با آنها، صلاحیت و شایستگی مهاجر برای اولین استخدام در منطقه مقصد و بالاخره وضعیت تاهل مهاجر.

 

    1. خرده سیستم مصرفی: شامل به دست آوردن کالای مصرفی با دوام (خودرو، تلویزیون و…) ساختن واحد مسکونی در مبدا و بالاخره استخدام همسر در مقصد.

 

    1. متغییرهای تنظیمی: این متغیرها مواردی را در نظر می گیرند نظیر وضعیت منطقه سکونت در مقصد، انگیزه مراجعت به مبدا، مدت اقامت در مقصد و متغیرهای جمعیتی مانند جنس و سن. این مدل (سیستمی) سپس به وسیله ریچموند و ورما برای بررسی مهاجرت های بین المللی نیز مورد استفاده قرار گرفت. (حاج حسینی/ضرغامی ح. , سیری در نظریه های مهاجرت۲/۱, ۱۳۸۵) (زنجانی, ۱۳۸۰, ص. ۱۲۹/۱۳۰)

 

۱۰-۴-۲ مدل شبکه ای
این مدل به طور مشخص تقریبا اوایل دهه ۱۹۸۰ مطرح گردید. سپس به وسیله دیگر صاحب نظران گسترش یافت در این دیدگاه هزینه و فایده مهاجرت در قالب شبکه های مهاجرتی مورد تبیین قرار می گیرد.
به اعتقاد نظریه پردازان این دیدگاه، شبکه های مهاجرتی مشتمل است بر پیوندهای بین افراد که مهاجران قبلی و غیر مهاجران را در مناطق مبدا و مقصد از طریق پیوندهای خویشاوندی، دوستی و یا خاستگاه اجتماعی مشترک به هم مرتبط می سازد. درون شبکه های مزبور حرکات مهاجرتی رو به افزایش می نهد: زیرا که هزینه ها خطرات ناشی از مهاجرت را کاهش داده و مناطق حاصل از آن را افزایش می دهد. در واقع، ارتباطات و تماس های حاصل از این گونه شبکه ها نوعی سرمایه اجتماعی (Social Capital) به شمار می آید که افراد به وسیله آن به موقعیت شغلی بهتری دست می یابند. در این نظریه بر دو عامل تاکید می شود و در واقع این دو عامل هستند که اساس حرکت مهاجرت ها را پی ریزی می کنند:
الف) کاهش هزینه ها، نخستین مهاجرانی که ترک دیار می کنند و مکان های جدید اختیار می کنند، معمولاً پیوندهای اجتماعی حمایت کننده که مهاجرت را برای آنان کم هزینه کند، وجود ندارند. اما پس از اینکه این نخستین مهاجران، به مهاجرت اقدام کردند، هزینه های بالقوه مهاجرت برای دوستان و خویشاندان باقی مانده کاهش می یابد. زیرا به دلیل ماهیت ساختارهای خویشاوندی و دوستی، هر مهاجر جدید مجموعه افرادی با پیوندهای اجتماعی در منطقه مقصد به وجود می آورد. بدین ترتیب شبکه ای از ارتباط بین مهاجران و غیر مهاجران ایجاد می شود و با تعهدات حمایتی ضمنی که در درون این شبکه ها برای افراد به وجود می آید مهاجرت به مرور زمان با کاهش هزینه ها (مادی و معنوی) همراه خواهد بود.
ب) کاهش خطرها، شبکه های تی برای مهاجران تازه وارد مشاغلی به آسانی در اختیارشان قرار می دهد و بدین ترتیب مهاجرت اغلب به منبع قابل اعتماد و مطمئن جهت کسب درآمد تبدیل می شود. در این فرایند هر مهاجر به نوبه خود شبکه مهاجرت را گسترش داده و خطرهای تمام افرادی که به او بستگی دارند و خواهان مهاجرت هستند را کاهش می دهد. هرچند که این نظریه بیشتر برای مهاجرت های بین المللی طرح ریزی شده است. ولی در واقع برای مهاجرت های داخلی نیز می تواند گویای برخی از حقایق مربوط به مهاجرت باشد. (حاج حسینی/ضرغامی ح. , سیری در نظریه های مهاجرت۲/۱, ۱۳۸۵)
۱۱-۴-۲ مدل رفتاری
این مدل پژوهش خود را بر رفتار فردی و جمعی مهاجران متمرکز می کند. توماس[۱۱]و زنانیسکی[۱۲]از جمله پژوهشگرانی بودند که چنین مدلی را پایه ریزی کرده و پژوهش هایی در این زمینه انجام داده اند. یعنی در پژوهش های خود بر نگرش مهاجران که متاثر از ارزش های اجتماعی و نیز نقش سازمان های اجتماعی در رفتارهای مهاجرتی مورد تاکید قرار گرفته است. این مدل سپس به وسیله ایونشتات[۱۳]، اسپیر[۱۴]، گلدیشتاین[۱۵] و فری[۱۶] به طور تخصصی تر گسترش یافت. در گسترش مدل متغیرهایی نظیر بررسی تمایل به مهاجرت (توسط مهاجران)، انتخاب مکان، و بالاخره تصمیم به رفتن (مهاجرت) و یا ماندن سه مرحله ای است که رفتار مهاجران معطوف به آنها می شود، به مراحل اصلی مهاجرت در نظر گرفته شده اند. در ادامه گسترش این پریرر[۱۷](pryeer)، بایرلی[۱۸](bterlee)، تامی[۱۹] (tammy)، فاتو[۲۰] (fatoo) چارچوب هایی برای تحلیل تصمیم گیری به مهاجرت در قالب این مدل ارائه می دهند این چارچوب شامل سه مرحله زیر است:
الف) گاهی قبل از تصمیم به مهاجرت.
ب) تصمیم ضمنی مبنی بر مهاجرت کلی، جزئی و یا ماندن.
ج) تصمیم قطعی به مهاجرت و انتخاب مقصد آن.
این مدل تاکنون برای تحقیقات میدانی به صورت تعاریف علمی درآمده و متغیرهایی نظیر درآمد، خانواده، مقیاس منطقه مبدا مهاجرت، سهولت ارتباط، گروه های قومی و سازگاری مورد تاکید قرار گرفته اند. از دید نظریه پردازان این مدل، مدل های رفتاری بیشتر برای پژوهش در مورد مهاجرت های داخلی دارد. (حاج حسینی/ضرغامی ح. , سیری در نظریه های مهاجرت۲/۱, ۱۳۸۵)
۱۲-۴-۲ جمع بندی پیشینه نظری

 

نام نظریه نکات اصلی تئوری
نظریه راونشتاین ( Ravenstein) مولفه های فاصله ، عوامل جاذبه و دافعه ، جریان متقابل و ویژگی های مکانی و فضایی محل سکونت از عوامل مهم در مهاجرت تلقی می شوند.
قوانین مهاجرت:
مهاجرت و مسافت/ مهاجرت مرحله ای/ جریان و ضد جریان/اختلاف روستا - شهر در تمایل به مهاجرت/افزونی شمار زنان در بین مهاجرین در مسافت های کوتاه/تکنولوژی و مهاجرت/غلبه انگیزه های اقتصادی
نظریه اقتصادی مهاجرت تودارو ( Todaro) مهاجرت، انگیزه‌های اقتصادی خاصی دارد
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 02:11:00 ب.ظ ]