پیشینه داخلی

 

    1. “خودی و انسان آرمانی در شعر اقبال لاهوری” موضوعی است که میر ( ۱۳۸۸) با روش توصیفی انجام داده است. در ابتداء نویسنده به اندیشۀ توحیدی و قرآنی اقبال اشاره می کند. سپس به اهمیت تعالیم قرآنی و نقش آن در شکل گیری آراء اقبال می پردازد. در بخش بعدی، پژوهش گر به فلسفۀ خودی اقبال اشاره می کند؛ و معتقد است که وی با مشاهدۀ انحطاط و زوال هویت در اقوام شرق، علی الخصوص مسلمانان، راه درمان این انحطاط را در توجّه بیشتر به اندیشۀ خودی و بازگشتن به خویشتن می داند. در بخش آخر، نویسنده اشاره ای به مراحل تربیت و پرورش خودی از دیدگاه اقبال لاهوری می کند.

 

    1. مشایخ فریدنی (۱۳۷۳) در کتاب نوای شاعر فردا، بر اساس دریافت کتاب اسرار خودی اقبال شرح می دهد که جوهر کائنات و اساس آفرینش، خودی یا خویشتن است. این خودی، چون با عشق مقرون گردد، چنان قدرتی خواهد داشت که می تواند بر سراسر جهان آفرینش حکم فرمایی کند. این خودی با پیروی کامل از شریعت محمّدی و با خویشتن داری وضبط نفس از مناهی و محرّمات، چنان نیرویی به انسان می بخشد که او را تا مقام خلیفه اللهی بالا می برد. اقبال معتقد است که شرقیان و بویژه مسلمانان شخصیت خود را فراموش نموده اند و در نتیجه مجذوب غرب شده اند. اهل اسلام باید به اسرار نهفته ای که در خودیِ خود دارند، پی ببرند و به جای رها کردن کارها به تقدیر، روی به کار و کوشش آورند(مشایخ فریدنی،۵۴:۱۳۷۳).

 

    1. بهرامی (۱۳۹۰) پایان نامه ای تحت عنوان” تأثیر اندیشۀ اصلاح گرایانۀ اقبال لاهوری بر اشعار فارسی او"که در مقطع کارشناسی ارشد، با راهنمایی جمال احمدی و در دانشگاه آزاد اسلامی واحد سنندج تهیه شده را، دفاع کرده است. پژوهش گر در این پایان نامه اقبال را جزء اندیشمندان برتر مسلمان در قرون اخیر قرار می دهد، و معتقد است که اندیشه های اقبال لاهوری بیشتر از قرآن و مضامین قرآنی تأثیر پذیرفته است. در ادامه آمده، اقبال اصلاح گری است که در ردیف افرادی مانند سید جمال الدین اسدآبادی قرار می گیرد. اقبال با مشاهدۀ انحطاط و زوال هویّت در اقوام شرق، خصوصاً مسلمانان، راه درمان این انحطاط را در توجّه بیشتر به خود و ارزش خودی می داند. و سرانجام به مراحل تربیت و پرورش خودی پرداخته شده است.

 

      1. شاه محمدی (۱۳۸۴) در مقاله ای تحت عنوان” تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری” با پرداختن به نگرش اقبال لاهوری دربارۀ علم جدید، دین، خدا و جهان طبیعت، نشان می دهد که در نظر او علم و دین، نه در تعارض و نه در تمایز و جدایی، بلکه در تعامل با یکدیگرند و علوم جدید هیچ تعارضی با روح تعالیم قرآنی و اسلامی ندارند. در پایان، نویسنده معتقد است که در نظر اقبال، برای ارائۀ تفسیری جامع از واقعیت، تعامل علم و دین با یکدیگر لازم است.

    پایان نامه - مقاله

 

پیشینۀ خارجی

 

    1. “ذوق زیبایی شناسی اقبال لاهوری” عنوان رسالۀ فقری[۱۲]است. این رساله که پنج فصل دارد بیشتر به زیبایی شناسی پرداخته است، ولی بخش هایی به ویژگی های رفتاری و تربیتی مسلمانان اختصاص یافته است. اینکه اقوام شرق(مسلمانان) به هنگام بیداری، در غفلت و خواب به سر می برند. در ادامه محقّق به ارزش علم نزد اقبال اشاره کرده و معتقد است که وی علوم پیشرفته زمان خود را که عمدتاً توسط کشورهای غربی هدایت و به کار برده می شد را، به این دلیل که تنها برای به دست آوردن مادّیات بود، چندان نافع نمی داند، اقبال علمی را نافع و حقیقی می داند که از ارادت قلبی و عشق لبریز باشد. او پیامبر اکرم(ص) را نمونۀ انسان کامل می داند. اقبال تمام زیبایی و خیر را در جمال خداوند، سپس انسان کامل (پیامبر خاتم(ص)) و عشق ورزی به انسان ها می داند. .

 

جمع بندی و چهارچوب مفهومی تحقیق
وجه اشتراکِ تمامیِ پژوهش های صورت گرفته در مورد اندیشه های اقبال این است که، همۀ پژوهش گران، اقبال را مسلمانی تحوّل خواه و در عین حال مقیّد و متعهّد به آموزه های اسلام می دانند. اقبال لاهوری یکی از بزرگ ترین و مشهورترین متفکّران جهان اسلام است، که به دلیل تسلّط وی بر علوم گوناگون مانند: فلسفه، سیاست، شعر و علوم دینی، علی الخصوص دین اسلام… لقب علّامه را به وی داده اند. علّامه در آراء خود به موضوعات بسیاری پرداخته است، که یکی از آن موضوعات، تعلیم و تربیت و آراء تربیتی می باشد.
در این پژوهش به تحلیل و بررسی آراء تربیتی اقبال پرداخته ایم؛ زیرا با توجّه به جست و جویی که در میان منابع داخلی و خارجی صورت گرفت؛ پژوهشی به شکل مفصّل و تخصّصی، به موضوع آراء تربیتی اقبال لاهوری نپرداخته، و اگر هم پژوهشی صورت گرفته، پیرامون اشعار و سبک شعری و بیشتر در مورد افکار و اندیشه های سیاسی وی بوده است. در این تحقیق سعی داریم تا با پر کردن این خلاء و پرداختن به این موضوع، کمکی به شناساندن آراء تربیتی این اندیشمندِ آگاه به زمانه اش کنیم، و در عین حال راهی روشن را برای مسلمانانی قرار دهیم که خواهان تعالیم تربیتی ناب و در عین حال اسلامی هستند.
چارچوب مفهومی تحقیق:
فصل سوم
روش پژوهش
روش شناسی تحقیق
روش پژوهش مورد نظر در این پژوهش از نوع پژوهش های بنیادی نظری می باشد. در این نوع پژوهش ها اطلاعات و موادّ اوّلیه تحلیل به روش کتابخانه ای جمع آوری می شود. پژوهش های بنیادی نظری از نوع پژوهش های کیفی محسوب می شوند. در این تحقیق، روش گردآوری اطّلاعات کتابخانه ای، و ابزار آن فرم های فیش است. از این رو به دلیل مطالعه کتاب ها و مقالات متنوّع ومنابعی پیرامون تربیت به طور کلّی و آراء تربیتی اقبال لاهوری به طور اخص و تحلیل آن منابع، روش تحقیق آمیزه ای از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و تحلیل اسنادی است.
جامعه آماری
با توجه به اینکه این تحقیق میدانی نیست و با آمار و ارقام سرو کار نداریم، بنابراین این جامعه آماری به معنای متعارف وجود ندارد، و با جامعه متنی روبه رو هستیم. در تحقیق حاضر جامعه متنی، کلیه پایان نامه ها، کتب و مقالات موجود در کتابخانه ها و سایت ها و مجلّات علمی پژوهشی و علمی کاربردی و دیگر نوشته های پیرامون عنوان مورد پژوهش می باشد.
نمونه تحقیق
این تحقیق از نمونه های هدفمند دست اول (که آثار اقبال را شامل می شود)، دست دوم که منابعی که در مورد اقبال و توسط دیگران نوشته شده و در دسترس، با توجه به سوالات پژوهش استفاده خواهد شد. روش نمونه گیری نیز در راستای پاسخ گویی به سوالات و اهداف تحقیق، هدف مند می باشد.
ابزارهای تحقیق
از آنجایی که این تحقیق، یک تحقیق نظری و بنیادی می باشد، لذا ابزار تحقیق، فرم های فیش برداری بوده است که با توجه به موضوع تحقیق، یعنی بررسی اجمالی اندیشه و آراء تربیتی اقبال لاهوری، تهیه و مورد استفاده قرار گرفته است.
شیوۀ انجام تحقیق

 

    1. بررسی و جمع آوری منابع نظری مرتبط با موضوع تحلیل آراء تربیتی اقبال لاهوری

 

    1. مطالعۀ منابع مرتبط و فیش برداری از آنها

 

    1. طبقه بندی محتوایی مطالب

 

    1. پاسخ به سوالات مطرح شده در تحقیق

 

    1. جمع بندی و نتیجه گیری

 

شیوۀ تحلیل داده ها
داده های جمع داده آوری شده با بهره گرفتن از تکنیک های تحلیل کیفی، تحلیل شده است.
فصل چهارم
یافته های تحقیق
سؤال اوّل: مبانی تربیت از دیدگاه اقبال لاهوری چیست؟
منابع تعلیم و تربیت در اسلام از دو منظر و معنی قابل بررسی است: ۱- منابع اولیۀ اسلام که بازگو کنندۀ (انسان آن چنان که هست) و (انسان آن چنان که باید باشد) هستند. این منابع عبارتند از:
۱-۱: کتاب الله(قرآن کریم) که بیان کنندۀ موجودیت انسان است، از نظر واقعیاتی که طبیعت جسمانی و روانی او را تشکیل می دهند. و بیان کنندۀ راه های به فعلیت رساندن استعدادهای مثبت انسان و قراردادن او در مسیر جاذبۀ کمال است.
۲-۱:سنّت پیامبراکرم(ص) که شامل: گفتار، کردار و امضای عملی قانون گزار اسلام است. سنت پیامبراکرم(ص) در هر شکلی که باشد، توضیح دهنده و مفسّر قرآن و مقداری دیگر از احکام و تکالیف است.
۳-۱:اجماع که در اصطلاحات فقها به معنای اتّفاق نظرمجتهدان اسلام در یک عصر(یا از صدر اسلام تا زمان حال) بر سر یک مسئلۀ فقهی است.
۴-۱:عقل که دارای دو نوع عقل یا دو نوع فعّالیت؛ شامل عقل نظری معمولی است که این فعالیت، با عینکی که انسان برای شناخت هستی و وجود خویشتن به چشمانش زده و نگرش با عینک را هم برای خود ضروری تشخیص داده است، کاری ندارد. و فعالیت دیگر عقل که فعالیت عقل سلیم(عقل کامل) است که عامل اصلی ادارۀ حیات معقول که ضامن به فعلیت رسیدن کمال ممکن دربارۀ یک انسان است(جعفری تبریزی، ۱۳۹۰: ۲۳-۳۰).
۲- اصول، قواعد و اهداف تعلیم و تربیت: که به اهداف تربیتی(اهداف نسبی و مطلق) به شکل مجزّا پرداخته خواهد شد.
در این تحقیق منظور از مبانی تربیتی، همان معنای اوّل از مبانی تربیت که شامل منابعی است که محتوای مباحث و اعمال تربیتی از آنها نشأت گرفته اند؛ و در تمامی مضامین و ارکان تعلیم و تربیت به عنوان منبع و مأخذ مورد توجّه هستند، مورد نظر است.
علّامه اقبال لاهوری نیز در کتاب احیای فکر دینی در اسلام، به طور مفصّل به معرّفی منابع اصیل و اصلی دین اسلام می پردازد. اقبال از چهار منبع مورد قبول در فقه اسلامی نام می برد که قرآن کریم، حدیث، اجماع و قیاس(عقل استدلالی) را شامل می شود. از ویژگی های دیدگاه اقبال این است که قرآن کریم به عنوان مهمترین منبع مورد استفاده قرار می گیرد، و منابع دیگر، تأیید کننده این منبع هستند و یا در مواقعی به کار گرفته می شوند، که در مورد آن موضوع صریحاً اشاره ای نشده باشد. اگرچه نظر و توضیحات اقبال در مورد برخی از این منابع، در نظر اوّل کمی متفاوت از تعاریف و نظرات معمول دانشمندان مسلمان به نظر می رسد، البته این نکته را بیشتر در مورد اهمّیت زیادی که به اجماع می دهد و اینکه منبع چهارم را قیاس معرّفی می کند، می توان مشاهده کرد؛ ولی در واقع بیانی جدید از همان منابع چهارگانۀ مورد اتّفاق مسلمانان است.
مقصود اقبال برای مطرح کردن منابع چهارگانۀ فقه اسلامی، نشان دادن لزوم تحوّل، تطوّر و تکامل با بهره گرفتن از این منابع است؛ زیرا وی معتقد است که درجازدن در مذاهب فقهی و با تغییرناپذیر دانستن آنها، در واقع ضربه ای به پیکره ی دین اسلام وارد می سازیم، و قصد دارد که لزوم داشتن فقهی پویا را برای مسائل روز مسلمانان گوشزد کند. منابع چهارگانه ای که ذکر شد نه تنها منابعی دینی، بلکه در واقع منبعی برای تمامی جنبه های زندگانی مسلمانان هستند، اقبال نیز مانند اکثر قریب به اتّفاق دانشمندان جهان اسلام؛ هرچند هر یک با کمی تفاوت در ترتیب اهمیّت و تعاریف اصطلاحی از این منابع، این منابع را قبول دارد و تقریباً در تمامی نظرات خود به این منابع توجّه دارد، در مورد نظرات تربیتی نیز به همین شکل است. اقبال این منابع را به عنوان مبنا و مبانی هر نظری می پذیرد و در این راه تقلید از بیگانگان را امری بیهوده و در عین حال گمراه کننده می شمارد، و اعتقاد دارد که یک مسلمان واقعی باید خودش با منابع اصیل اسلامی آشنا شود، و با خود شناسی ای که در این راه پدید می آید، می تواند راه خود را در تمامی زمینه ها هموار سازد. اقبال این نکته را در کتاب احیای فکر دینی در اسلام بیان کرده است، البته می توان این نکته را در عنوان کتاب اقبال و تلاش وی برای احیای تفکّرات اسلامی دید. وی مرکزیّت و اصالت را به دین، ایمان و منابع دینی می دهد. وی می گوید:"فلسفه که به قضاوت دربارۀ دین برمی خیزد، نمی تواند در میان مفروضات و معطیات خود به دین مقام پست تری بدهد. دین چیزی نیست که بتوان آن را با یکی از شاخه های علم مقایسه کرد؛ نه فکر مجرّد است و نه احساس مجرّد و نه عمل مجرّد؛ بیان و تعبیری از تمام وجود آدمی است. بنابراین، فلسفه در ارزش یابی دین باید به این مرکزیّت دین معترف باشد. هیچ دلیلی در دست نیست تا بنابرآن فرض کنیم که اندیشه و اشراق یا درون بینی اصولا معارض با یکدیگرند. هر دو از یک ریشه جوانه می زنند و مکمّل یکدیگرند؛ هر دو خواستار یک حقیقت اند. اشراق و درون بینی در واقع، همان گونه که برگسون می گوید، نوع عالی تری از عقل است"( اقبال لاهوری، ۱۳۶۲: ۵).
(مبانی)انسان شناسی از منظر اقبال لاهوری

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 01:20:00 ب.ظ ]