یکی از مباحث مهم در مبحث «اسباب نزول» که جزء فوائد شناخت آن هم محسوب می شود، شناخت دایره شمول حکم در آیات کریمه است. گاهی تعابیر آیاتی که سبب نزول خاص دارند عام است. آیا سبب نزول آیه موجب تخصیص حکم می شود یا تعبیر عام، ملاک و معیار قرار گرفته و شامل همه مخاطبان می شود؟.
اکثر محققان اسلامی قائل به اعتبار عموم هستند[۱۱۵]. جهت مثال می توان به سبب نزول آیات لعان (هلال بن امیه و همسرش[۱۱۶]) و یا ظهار ( اوس بن الصامت و همسرش خوله بنت ثعلبه[۱۱۷]) اشاره کرد که در خصوص افراد معینی نازل گردیده است. اما احکام آن عمومی و برای تمام مسلمانها جریان دارد. البته کسانی[۱۱۸] هستند که دلیل جریان داشتن احکام را قیاس و دلایل دیگرمی دانند نه عمومیت لفظ، اما در آخر نتیجه این می شود که حکم آیه اختصاص به سبب نزول ندارد. بعضی آیات افک را استثنا کرده اند: « وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُواْ بِأَرْبَعَهِ … إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُواْ فِی الدُّنْیَا وَ الاَْخِرَهِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ[۱۱۹]»
« و کسانى که زنان پاکدامن را به زنا نسبت دهند آنگاه چهار گواه نیاورند… همانا کسانى که زنان پاکدامن بىخبر با ایمان را به زنا نسبت مىدهند در این جهان و آن جهان لعنت شدهاند و آنان راست عذابى بزرگ.» مضمون این آیه با آیه ذیل استثنا شده است:
« إِلَّا الَّذِینَ تَابُواْ مِن بَعْدِ ذَالِکَ وَ أَصْلَحُواْ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ [۱۲۰]»
«مگر آنان که پس از آن توبه کنند و به کار شایسته بپردازند، که خدا آمرزگار و مهربان
است.» به این معنا که عذاب عظیم شامل حال اتهام زننده ای است که ۴ شاهد نیاورده و توبه نکند. اینان بر این باورند که حکم عام آیه به طور مسلم سبب نزول خودش را شامل می شود و تخصیص نمی خورد[۱۲۱]. فخر رازی از مفسرینی است که اصرار دارد مفهوم آیه را محدود به تهمت زدن به زنان پیامبر(ص) بداند و این گناه را تا سر حد کفر قرار دهد[۱۲۲]. بدیهی است مضمون آیه عام بوده و تنها مربوط به خصوص اتهام وارد کردن به خانواده رسالت نیست. سبب نزول آیه انحصار به آن زمان و مکان نداشته و در هر محیط و هر عصر و زمانی جاری است[۱۲۳].
البته آیاتی هستند که تمام الفاظ و عبارات آن به صیغه جمع آمده باشد، اما سبب نزول آن
نشان دهنده این است که فرد یا افراد خاصی مقصود است[۱۲۴]. شایسته است برای نمونه به مواردی اشاره شود:
الف ـ «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکمُْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَکُمْ… .[۱۲۵]»
« پس هر که با تو، پس از آن دانشى که به تو رسید، در باره او- عیسى یا آن حق- ستیزه
و جدل کند، بگو: بیایید تا ما و شما پسران خویش و زنان خویش و خودمان را- کسى را که به منزله خودمان است- بخوانیم… .» آیه در مورد نمایندگان مسیحیان است که بعد از اتمام حجت با نصارا پیامبر اکرم(ص) آنان را دعوت به مباهله[۱۲۶]کرد. آنان بعد از مهلتی که برای مشورت با بزرگان خود گرفتند به این نتیجه رسیدند: اگر ایشان با اهل بیت مخصوصش به مباهله آمد مباهله نمی کنیم. زیرا کسی که راستگو باشد با اهل بیت خود به مباهله نمی آید. پیامبر(ص) طبق قرار موظف بود همه فرزندان و زنان خاص خاندانش و تمام کسانی را که به منزله جان او بودند همراه خود به مباهله ببرد[۱۲۷]. از روایاتی[۱۲۸] که به دست ما رسیده فهمیده می شود مصداق آیه جز علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) کس دیگری نبوده است. یعنی غیر از نامبردگان، کسی که شرکت دادنش امتثال امر خدا باشد نبوده است و این بیانگر این است که آنان در دعوت پیامبر(ص) شریک او بوده اند[۱۲۹]. بنابراین مصداق منحصر به فرد الفاظ «أَبْنَاءَنَا» حسن و حسین (ع) و «نِسَاءَنَا» فاطمه(س) و «أَنفُسَنَا» علی (ع) است[۱۳۰]. شکی نیست که این آیه بهترین دلیل بر صدق نبی در نبوتش و شرافت منزلت همراهان بزرگوارشان می باشد. آیه فوق فرمانی است خطاب به پیامبر اسلام(ص)، ولی این مانع نخواهد بود که افراد با ایمان و متقی در استدلالات خود در برابر دشمنان هر گاه به جائی نرسیدند از آنها دعوت به مباهله کنند.
ب ـ مائده/ ۵۵: « إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوهَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ»
« همانا دوست و سرپرست شما خداست و پیامبرش و کسانى که ایمان آوردهاند، آنان که نماز را برپا مىدارند و زکات مىدهند در حالى که در رکوعند.»
این آیه از مواردی است که با توجه به سبب نزول، مصداق آیه مشخص و معلوم میشود. روایات بسیاری نقل شده که همه دلالت دارند بر اینکه این آیه بعد از بخشیدن انگشتر توسط حضرت علی (ع) در حال رکوع نازل شده است[۱۳۱]. و موضوع مورد نظر آیه ولایت حضرت علی (ع) است[۱۳۲]. بنابراین مصداق منحصر به فرد «وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ» این بزرگوار میباشد.
از دیگر فوائد دانستن «سبب نزول» این است که فهم آیات هموار شده و در نتیجه حفظ آن آسان می گردد و بیشتر در ذهن تثبیت می شود[۱۳۳].
بعضی تا ۱۹ فایده برای شناخت «اسباب نزول» ذکر کرده اند[۱۳۴] که به غیر از موارد ذکر شده به برخی اشاره می کنیم:
شناخت ویژگی های بلاغت قرآن و تناسب آیات با سیاق و وجود یا عدم نسخ، شناخت اعجاز قرآن، آسانی تفسیر مأثور با علم به اسباب نزول، محافظت از ذکر حوادث تاریخی و زندگی پیامبر و سابقه تاریخی مسأله ولایت، معرفی اسوه، دلیلی بر تدریجی بودن نزول آیات، جلب توجه قرآن آموزان در امر آموزش، تاکیدی بر دروغ بودن ادعای کسانی که قرآن را افسانه پیشینیان خوانده اند، همزیستی با آیات و فهم پیامها برای زمان های بعد از
نزول، شناخت نحوه برخورد قرآن با فرهنگهای غیر اسلامی[۱۳۵]و… .
۲ـ ۱ ـ ۴٫ ضرورت شناخت روایات اسباب نزول
مهم ترین مسأله در مباحث «اسباب نزول» شناخت روایات صحیح است. زیرا برای شناخت سبب نزول راهی نیست جز روایت صحیح. گردآوری حدیث در شیعه از همان آغاز و به پیروی از حضرت علی(ع) انجام گرفت[۱۳۶]. صحابیانی چون سلمان فارسی و ابوذرغفاری از متقدمین شیعه بودند که به کتابت حدیث پرداختند[۱۳۷]. اما حدیث اهل سنت به دلیل نهی مقام خلافت از کتابت حدیث تا نیمه قرن دوم به صورت نقل شفاهی و مستند آن حافظه راویان بوده است[۱۳۸]. و جمع و تدوین حدیث نزد اهل سنت به طور رسمی از این تاریخ(قرن دوم) که همزمان با ورود اسرائیلیات[۱۳۹] در این دوره بود، شروع شد[۱۴۰]. نیاز آنها به کشف دلالت معانی برخی آیات موجب شد به دنبال شناخت سبب نزول بروند. از مهمترین پیامدهای جلوگیری از نوشتن احادیث، هموار شدن راه برای جعل حدیث بود[۱۴۱]. جدا از موضوع جعل[۱۴۲]، بی گمان در این زمینه فراموشی ناشی از گذشت زمان در یادآوری صحابه و تمییز دادن اسباب نزول تاثیرگذار بوده است[۱۴۳]. البته این نکته نباید از نظر دور بماند که رسولا… (ص) بارها سبب نزول آیات را برای صحابه تبیین کرده اند[۱۴۴]؛ و اگر ابهامی وجود داشت آن را توضیح داده اند[۱۴۵]؛ بر اعلام کردن نزول آیه و اینکه در مدح و مذمت چه کسانی است اهتمام داشته اند[۱۴۶]. گاهی اوقات در نازل شدن جواب مشکل یا حادثهای هم خود و هم مسلمانان به انتظار می نشستند[۱۴۷]. با توجه به مطالب مذکور این نکته برای ما روشن میشود که پیامبر(ص) سعی داشته اند اصحاب را نسبت به حوادث تاریخی سبب نزول و ارتباطش با آیات قرآن بیدار کنند. در ادامه اصحاب نیز اسباب نزول آیات را ترویج دادهاند.
خوشبختانه روایات شیعه به دلیل اهتمام اهل بیت(ع) در تدوین و نشر حدیث از اصالت
بالایی برخوردار است و روایات صحیحی از ایشان در دست است[۱۴۸] که دلیلی است بر اینکه این بزرگواران نسبت به روشن ساختن سبب نزول های حقیقی فعالیت بسیاری داشته اند[۱۴۹].
۲ـ ۱ـ ۵٫ معیار شناخت روایات صحیح اسباب نزول
بعضی از محققان قرآن و حدیث، بیان داشته اند: روایات نقل شده از صحابه که شاهد
صحنه نزول بوده اند معتبر است[۱۵۰]. همچنین سخنان تابعینی که از پیشوایان تفسیر بوده و گفتارشان را از اصحاب گرفته باشند مانند: مجاهد[۱۵۱]، عکرمه[۱۵۲]. و یا اینکه کلام، توسط حدیث مرسل دیگری تائید شده باشد[۱۵۳]. با وجود اهمیت و ضرورت شناخت این روایات و تلاش دانشمندان علوم قرآنی گاه در کتابهای تفسیری یا اسباب نزول مشاهده می شود به دنبال یک حادثه، چند آیه نقل شده یا چند سبب برای نزول آیه ای آورده اند. آیا همه روایات معتبر هستند یا بعضی سبب نزول ها نظری و اجتهادی و بعضی جعلی اند؟ در این زمینه
اختلاف نظر وجود دارد که به چند دیدگاه اشاره می شود:
الف ـ گروهی چنین توجیه کرده اند: اگر مفسر تعبیر «نزلت فی کذا» را به کار برد و مضمون روایات مختلف بود در این صورت هر دو روایت درصدد بیان مصداق آیه هستند. و اگر در روایتی تعبیر «نزلت فی کذا» بود و در دیگری تعبیر «فنزلت یا فانزل ا…» همین روایت به عنوان سبب نزول پذیرفته می شود. اما اگر هر دو روایت صریح در بیان سبب نزول باشد، آنکه سندش صحیح است را بر می گزینیم. در صورتی که هر دو سندشان صحیح باشد دو حالت دارد:
اول ـ حوادث موجب نزول آیات نزدیک به هم اتفاق افتاده باشد، که همه این حوادث سبب نزول به حساب می آیند.
دوم ـ چنانچه میان حوادث فاصله زمانی زیاد باشد، در این صورت ممکن است آیه به طور مکرر نازل شده باشد[۱۵۴]. در این موارد هم سبب متعدد است و هم نزول، هر چند آیه در هر دو مرتبه یکی باشد. نتیجه مانند مورد اول است و همه حوادث سبب نزول به شمار می آیند.
برای طرح نظریه تکرار نزول[۱۵۵]، توجیه زرکشی چنین است: نزول، به دلیل بزرگداشت آیه و
اینکه هرگز فراموش نشود چند بار تکرار می شود[۱۵۶].
ب ـ گروه دیگر، سبب نزول های نقل شده را چنین دسته بندی کرده اند:
اول ـ دسته ای به صورت بیانات تاریخی هستند نه روایتی از معصوم. اینها تنها در موردی که اطمینان حاصل شود معتبرند.
دوم ـ روایات فاقد سند صحیح و معتبر که احتمال داده می شود از معصومین (ع) صادر شده باشد. این دسته چندان از حجیت برخوردار نیستند.
سوم ـ روایاتی که سند صحیح دارند و معتبرند[۱۵۷]. به این ترتیب بیشتر روایات از لحاظ سند ضعیف و همانطور که بیان شد در میان آنها بسیار تناقض دیده می شود[۱۵۸]. علامه در این باره می نویسد: «…ازین روی حتی صحیح بودن خبر از جهت سند سودی نمی بخشد زیرا صحت سند احتمال کذب رجال سند را از میان می برد یا تضعیف می نماید ولی احتمال دس یا اعمال نظر در جای خود باقی است…[۱۵۹] ».
روش صحیح آن است که در صورتی که حدیث «متواتر یا خبر قطعی الصدور نباشد باید به آیه مورد بحث عرضه و تنها در صورتیکه مضمون آیه و قراینی که در اطراف آیه موجود است با آن سازگار بود به سبب نزول نام برده اعتماد شود[۱۶۰]». روش های دیگری نیز وجود دارد مانند: «تصحیح اسناد، بهره بردن از اخبار متواتر و قطعی الصدور، تطبیق مورد با تاریخ، عقل و…[۱۶۱]» بنابراین برای پذیرش روایتی، باید شرایطی را در نظر گرفت:
الف ـ سبب نزول مقارن نزول آیه باشد. چنانچه فاصله زمانی زیاد باشد، عرف آن واقعه را سبب نزول آیه نمی پذیرد.
ب ـ داستان نقل شده مهم و قابل توجه باشد.
ج ـ آیه با سبب نزول خودش موافقت داشته باشد.
د ـ سبب نزول به سیاق و مضامین پیوسته آیات، اخلال وارد نسازد[۱۶۲].
ه ـ اشکال فهم آیه را به طور کامل و تام حل کرده و ابهام تفسیر را رفع نماید با این قید که مخالف ضروریات دین و بدیهیات عقل نباشد[۱۶۳].
و ـ سند روایت به ویژه آخرین راوی مورد اطمینان باشد(معصوم باشد یا صحابی مورد اطمینان).
ی ـ تواتر یا استفاضه روایت ثابت شده باشد. گر چه روایت با الفاظ مختلف نقل شده ولی از لحاظ مضمون قابل جمع باشد[۱۶۴].
مفسر می تواند با توجه به سند روایات و محتوای آنها در موافقت با دلالت آیات و با نظر
به مطالب گفته شده، با اطمینان خاطر سبب نزول آیات را مورد بررسی و تنقیح قرار داده
و از این روایات در ارائه تفسیری روشن از آیات یاری بگیرد.
نتیجه گیری ـ غرض و هدف کلی آیات قرآن کریم تشریع معارف و قانون گذاری و تذکراتی است که اعتقاد و عمل به آن، انسان را در رساندن به خواسته های خود در هر دو دنیا یاری می رساند. در این میان سبب نزول بیان کننده ی زمینه های نزول و مصادیق آیات است که با بازگو کردن شرایط آن دوران، باعث می شود در ذهن ما تصویری اجمالی از آن رویدادها نقش ببندد. و همانطور که ملاحظه شد بر آن فوائدی مترتب است. با این وجود مصادف شدن نزول بخشی از برنامه های قرآن، با جریان خاصی باعث نمیشود که آن جریان، عمومیت و کلیت حکم را محدود سازد. اهداف نزول قرآن کریم بر زندگی تمام انسانها جاری بوده و هست. بنابراین باید به اسباب نزول به عنوان ابزاری کارآمد نگریست که پرده از روی بسیاری از ابهام های آیات بر می دارد[۱۶۵].
لازم به ذکر است روایات اسباب نزول زمانی قابل پذیرش است که با اسناد صحیح و معتبر به دست آمده باشد.
۲ ـ ۲ . شأن نزول و نقش آن در تفسیر
بیشتر مفسرین و دانشمندان علوم قرآنی به طور مستقل درباره «شأن نزول» بحث نکردهاند و با اینکه این واژه در برخی کتابهای علوم قرآنی متأخر و معاصر و اغلب فارسی به کار رفته است[۱۶۶]، تعریف خاصی برای آن ذکر نکرده اند. گویا بین «شأن نزول» و «سبب نزول» تفاوت قائل نشده اند[۱۶۷]. و گاه این دو واژه را در کنار یکدیگر به عنوان ترادف آورده اند[۱۶۸]. البته بعضی اندیشمندان معاصر در این مبحث، نظر دیگری دارند که در ادامه به آن پرداخته می شود.
۲ ـ ۲ ـ ۱ . معنای لغوی « شأن » «شأن» در لغت به معنای «عمل[۱۶۹]»، «حال[۱۷۰]»، «طلب و خواستن[۱۷۱]»، «قصد کاری داشتن[۱۷۲]»، «سبب امر[۱۷۳]» و «قدر و مرتبه[۱۷۴]» است.
این واژه ۴ مرتبه به معنای «حال و کار[۱۷۵]» در آیات قرآن کریم آمده است.
۲ ـ ۲ ـ ۲ . تعریف اصطلاحی « شأن نزول »
آیه ا… معرفت اولین کسی است که میان «سبب نزول» و «شأننزول» فرق قائل شده و «شأن نزول» را چنین تعریف کرده است:
«اموری که آیه یا سوره ای از قرآن به جهت تبیین و تشریح و یا به جهت عبرت آموزی از آن نازل شده باشد[۱۷۶].»
ایشان «شأن نزول» را اعم از «سبب نزول» می دانند و به عبارت دیگر رابطه بین «شأن نزول» و «سبب نزول» را عموم و خصوص مطلق[۱۷۷] گرفته اند. با این توضیح که: « هر گاه به مناسبت جریانی درباره شخص و یا حادثه ای، خواه در گذشته یا حال یا آینده و یا درباره فرض احکام آیه یا آیاتی نازل شود همه این موارد را شأن نزول آن آیات می گویند… اما سبب نزول، حادثه یا پیشامدی است که متعاقب آن، آیه یا آیاتی نازل می شود و به عبارت دیگر آن پیشامد باعث و موجب نزول می شود، لذا سبب، اخص است و شأن اعم[۱۷۸].» با این تعریف، همه سبب نزول ها، شأن نزول هستند اما داستان هایی مانند داستان امت های پیشین و پیامبران آنها و همینطور فرشتگان الهی و… فقط شأن نزول هستند. تعریف دیگری نیز در این زمینه ارائه شده است که عبارت از: «شأن نزول، واقعه هایی است که قسمتی (آیه یا آیاتی یا سوره ای) از قرآن کریم درباره
آن نازل شده است[۱۷۹].»
مطابق تعریف و با در نظر گرفتن مصداق های موجود، نسبت بین «سبب» و «شأن نزول»
را از نظر مفهوم، متباین[۱۸۰] و از نظر مصداق، عموم و خصوص من وجه[۱۸۱]دانسته اند. با این بیان که آیاتی مانند:
« وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ.ِ..[۱۸۲] »
« و از مردم کس هست که جان خویش به جستن خشنودى خدا مىفروشد…»
هم سبب نزول است و هم شأن نزول. سبب نزول است به این دلیل که این آیه به دنبال قضیه فداکاری حضرت علی (ع) در لیله المبیت نازل شده است. و شأن نزول است چون آیه در صدد بیان فداکاری و ایثار امیرالمؤمنین علی (ع) می باشد.
و آیه فیل/۱: « أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیل»
« آیا ندیدى- ندانستى- که پروردگارت با پیلداران- ابرهه و لشکرش- چه کرد؟» که بیانگر واقعه ابرهه[۱۸۳] است، شأن نزول است. زیرا این آیات سال ها بعد از این واقعه نازل شده است.
و آیه مائده/۵۵: « إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوهَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ»
« همانا دوست و سرپرست شما خداست و پیامبرش و کسانى که ایمان آوردهاند، آنان که نماز را برپا مىدارند و زکات مىدهند در حالى که در رکوعند.»
که در ارتباط با خاتم بخشی حضرت علی (ع) نازل شده است، فقط سبب نزول است. زیرا درست است که این آیه به دنبال انفاق حضرت نازل شده، ولی موضوع مورد نظر آیه، اعلام ولایت ایشان است نه خاص انفاق.
۲ ـ ۲ ـ ۳ . قرینه بودن شأن نزول در تفسیر
برای
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 08:50:00 ق.ظ ]