۱- بین نوع ورزش و رفتارهای ضداجتماعی در اوقات فراغت ورزشکاران رشتههای انفرادی رابطهی معنیدار وجود ندارد.
۲- بین نوع ورزش و رفتارهای ضداجتماعی در اوقات فراغت ورزشکاران رشتههای تیمی رابطه معنیدار وجود ندارد.
۳- بین فعالیتهای ورزشکاران انفرادی وتیمی در اوقات فراغت تفاوت معنیدار وجود ندارد.
۴- بین ورزشکاران انفرادی و تیمی عضو تیمهای ملی در فعالیتهای ضد اجتماعی تفاوت معنی دار وجود ندارد.
۵- بین رفتارهای ضداجتماعی در ورزشکاران انفرادی و تیمی زن ومرد عضو تیمهای ملی تفاوت معنیدار وجود ندارد.
۱.۶ تعاریف مفهومی
تعریف ورزش: تعریف ورزش بسیار گسترده میباشد، اما ما در اینجا تعریفی را که از طرف شورای اروپا پیشنهاد و ارائه شده را میآوریم: ورزش به مفهوم کلیهی انواع فعالیتهای جسمانی که چه به صورت سازمانیافته و چه به صورت غیرجدی انجام میپذیرد و اهداف آن تناسباندام، آرامش روانی، شکلدهی روابط اجتماعی و دستیابی به نتایج در کلیه سطوح رقابتی میباشد (کوالتر، ۲۰۰۵).
استراتژیهای اصلی ورزش:
این استراتژیها که دراسپورت اسکاتلند آمده شامل شرکت درفعالیتهای ورزشی میباشد که میتواند کیفیت زندگی فردی و اجتماعی افراد را بالا ببرد و همچنین سلامت اجتماعی افراد را توسعه بخشد و با رفتارهای ضداجتماعی مقابله نماید. اعتمادبه نفس و عزتنفس را افزایش میدهدو و طرز تفکر را از راههای زیر توسعه میبخشد (اسپورت اسکاتلند[۲۴]، ۲۰۰۳).
که شامل پنج استراتژی زیر میباشد:
توسعه سلامت روانی و جسمانی افراد.
توسعه و پیشرفت تحصیلی و آموزش و یادگیری زندگی طولانی.
افزایش فعالیت شهروندان.
برنامهریزی برای مبارزه با جرم و رفتارهای ضداجتماعی.
توسعه اقتصادی.
ورزش : زیر مجموعه فعالیت جسمانی است که به طور ویژه شامل قوانین تعریف شدهی بازی و عنصر رقابت میباشد. (کسپرسن[۲۵]و همکاران، ۱۹۸۵)
رفتارهای ضداجتماعی: پدیدههای اجتماعی هستند که بر اثر عوامل مختلف اقتصادی، اجتماعی و روانی به وجود آمده و بر عملکرد و کارائی مثبت و کیفیت زندگی افراد تاثیر منفی گذاشته و هنجارها و ارزشهای اجتماعی مورد قبول جامعه را تهدید میکند وبا توجه به آثار سوء آن ها انجام مداخلات موثر برای کنترل و کاهش آن ها ضرورت دارد. بر طبق اعلام موسسه (ای.اس.بی[۲۶]) در انگلستان رفتارهای ضداجتماعی شامل اذیت و آزار، آشوب، فحش و دشنام، ترساندن و مرعوب کردن، سر و صدا و شلوغی بیش از حد، آشغال پاشیدن، مستی و شرب خمر، عدم کنترل خود، دروغگوئی و در نهایت پرخاشگری میباشد (اف.ای.های[۲۷] و همکاران، ۲۰۰۷).
در ایران نیز بر طبق تحقیقات معاونت امنیتی نیروی انتظامی انواع رفتارهای ضداجتماعی شامل خودکشی، دعوا کردن، مدگرائی و خیابانگردی، دوستی با جنس مخالف، آزار حیوانات، سیگار کشیدن، صدمه زدن به اموال عمومی، عدم مسولیتپذیری و سوء استفاده از اعتماد دیگران، عدم ندامت از رفتارهای بد خود و در نهایت ترجیح فعالیتهای شبانه به روزانه میباشد (فصلنامهی مطالعات امنیت اجتماعی ویژه ی نیروی انتظامی).
اوقات فراغت: صاحب نظران و دانشمندان علوم مختلف دربارهی معنای واژهی اوقات فراغت به یک تعریف مشترکی دست پیدا نکردهاند، ولی میتوان تعریف گروه بین المللی جامعه شناسی را تعریف مناسب تلقی کرد. این گروه اوقات فراغت را چنین تعریف کردهاند: اوقات فراغت مجموعهای از اشتغالات است که فرد کاملا به رضایت خاطر یا برای استراحت یا برای تفریح به منظور توسعهی آگاهی و یا فراگیری غیرانتفاعی و مشارکت اجتماعی داوطلبانه، بعد از رهایی از الزامات شغلی، خانوادگی و اجتماعی به آن میپردازد. با این تعریف میتوان نتیجه گرفت که اوقات فراغت فرصت مناسبی را در اختیار انسان میگذارد تا خستگی کار روزانه را از تن خویش بیرون کند و با انگیزه بهتر و یا بازیابی نیرو و آمادگی بیشتر، به فعالیتهای خود ادامه دهد (جلالی فراهانی، ۱۳۸۷).
ریشه لغوی اوقات فراغت: در فرهنگ فارسی، دکتر معین فراغت را به معنای آسودگی و استراحت و آرامش و نیز مجال و فرصت معنی نموده است.
ورزشکار: فردی که به فعالیت بدنی بپردازد و تغییراتی از قبیل افزایش تنفس و تعریق در وی رخ دهد.
فصل دوم:
مبانی نظری و پیشینه تحقیق
۲.۱تعریف و مفهوم اوقات فراغت و دیدگاههای مختلف
به طور کلی فراغت را میتوان از چند جنبه تعریف کرد. اول اینکه فراغت در زبانها و فرهنگهای مختلف چگونه تعریف شده است و دوم اینکه دانشمندان و صاحبنظران علوم مختلف با توجه به حوزه علمی خود تعاریف متعدد و متنوعی را در زمینهی فراغت ارائه دادهاند.
در خصوص مفهوم اوقات فراغت دیدگاهها و نظرات متفاوتی بیان شده است. این دیدگاهها ناظر بر برداشتهایی هستند که از معنای آزاد بودن به عمل آمده است. در دیدگاه سنتی یا کلاسیک فراغت، بر تفکر و اندیشه، جستجوی دانش، بحث و جدل، سیاست و آگاهی فرهنگی تأکید میکند و به فراغت به منزله رهایی از اشتغال نگریسته میشود (قائم پناه، ۱۳۷۹).
کاپلان[۲۸] جامعه شناس آمریکایی، در کتاب فراغت در آمریکا، فراغت را در مقابل کار در نظر گرفته است. به نظر او فراغت، خاطرهای دلپذیر است، نوعی رهایی از وظایف اجتماعی، نوعی ادراک روانی آزادی و نوعی فعالیت فرهنگی است و سرشتی از نوع بازی دارد. کاپلان فراغت را از نظر محتوا یعنی نوع فعالیت تحلیل نکرده، بلکه از نظر رابطهای که انسان با این فعالیتها برقرار میکند بررسی کرده است (کشکر، ۱۳۸۶).
اسلاوسن[۲۹] معتقد است که انسان در اوقات فراغت خود به فعالیتهایی میپردازد که به طور معمول اختیاری و داوطلبانه هستند و به دلیل خشنودی و لذتی که به دنبال دارند، یا به منظور برخی از ارزشهای شخصی و اجتماعی که از آنها استنباط میشود انتخاب میگردد (کشکر، ۱۳۸۶).
این فعالیتها ویژه اوقات فراغت بیکاری است و هیچ ارتباطی با کار اصلی شخص ندارد، به طور معمول لذت بخش است و وقتی به عنوان قسمتی از خدمات اجتماعی انجام میگیرد، دارای هدف مثبت و ثمربخش برای خود شخص، گروهها و به طور کلی جامعه است (قنائی، ۱۳۸۷).
جعفری سیاوشانی (۱۳۸۸) از فیتنز نقل میکند که فراغت یک دوره یا بخشی از زندگی انسان است و تفریحات سالم در این دوره نوعی بیان علایق و نگرشهای فرهنگی فرد است. وی معتقد است فراغت برای همهی افراد وجود دارد. لیکن، آنچه مهم است چگونگی استفاده از این همه نیرو و انرژی در این اوقات است.
در کتاب فراغت و تفریحات سالم در جامعه مدرن (۱۹۷۱) فراغت اینگونه تعریف شده است: فراغت بخشی از وقت فرد است که در آن مسئولیتهای کار کردن وسایل مرتبط با کار وجود ندارد و در واقع به شکل زمان اختیاری و کاملأ آزاد میباشد (جمشیدی، ۱۳۸۷).
محمدی (۱۳۸۰) به نقل از ناش[۳۰] (۱۹۵۳) در کتاب فلسفه تفریحات سالم و اوقات فراغت، فراغت را آن بخش از زندگی تعریف میکند که شخص کار موظفی دینی و اجتماعی خود را به جای آورده است، در خواب هم نیست، بنابراین مشتمل بر ساعاتی است که با تفریحات و ورزش سپری میکند.
صاحب نظران و دانشمندان علوم مختلف دربارهی معنای واژهی اوقات فراغت به یک تعریف مشترکی دست پیدا نکردهاند، ولی میتوان تعریف گروه بین المللی جامعه شناسی را مناسب تلقی کرد. این گروه اوقات فراغت را چنین تعریف کردهاند: مجموعهای از اشتغالات است که فرد کاملا به رضایت خاطر یا برای استراحت یا برای تفریح به منظور توسعهی آگاهی و یا فراگیری غیرانتفاعی و مشارکت اجتماعی داوطلبانه، بعد از رهایی از الزامات شغلی، خانوادگی و اجتماعی به آن میپردازد.
با این تعریف میتوان نتیجه گرفت که اوقات فراغت فرصت مناسبی را در اختیار انسان میگذارد تا خستگی کار روزانه را از تن خویش بیرون کند و با انگیزه بهتر و یا بازیابی نیرو و آمادگی بیشتر، به فعالیتهای خود ادامه دهد (جلالی فراهانی، ۱۳۸۷).
۲.۲ شاخصهای فراغت در دوران جدید
شاخص اول؛ در جوامع رشدیافته امروزی، فراغت به طبقات ممتاز و متنعّم اختصاص ندارد؛ بلکه به طبقات دیگر تعمیم یافته و با توسعه صنعت و تکامل فنی نه فقط گسترش مییابد، بلکه افزایش پیدا میکند (کوهستانی و خلیلزاده).
شاخص دوم؛ در سابق طبقات کوچکتر جامعه از آزادی و آسودگی محدودی برخوردار بودند و این اوقات را در خانه و خانواده صرف میکردند. این نوع گذران اوقات صورت غیررسمی و خودمانی داشت؛ ولی با پیشرفت جوامع و پراکندگی وظایف خانواده، تدریجا جنبه رسمی و تجاری پیدا کرد و جزء وظایف موسسات خاص درآمد.
شاخص سوم؛ به کار بردن وسائل و اسباب ماشینی، مثل؛ اتومبیل، تلویزیون و مانند آن که هر یک سهم بزرگی در گذراندن اوقات فراغت، دارند، دیگر شاخص گذران اوقات را تشکیل میدهد.
شاخص چهارم؛ بهدلیل اهمیت خاصی که اوقات فراغت در حیات فردی و اجتماعی احراز کرده، زمان کار از زمان فراغت، بهکلی جدا شده و اوقات فراغت ارزشی بذاته پیدا کرده است (ادبی، ۱۳۵۲).
۲.۳ رویکردهای مختلف در تعریف اوقات فراغت
سه رویکرد اصلی در تعاریف فراغت مطرح شده که میتواند در تمایز عناصر اصلی و ضروری از عناصر فرعی و حاشیهای آن مفید باشند. این سه رویکرد عبارتند از:
فراغت به مثابه زمان: به نظر چارلز برایت بیل[۳۱] اوقات فراغت باقیمانده زمانی است که اجبارا برای برآوردن نیازهای کاری و معیشتی مصرف میشود. اوقات فراغت زمانی است که میتوانیم آنچه را که انجام میدهیم انتخاب کنیم یا زمان آزاد افراد است. اهمیت این نظریه در آن است که فراغت به عنوان زمان، قابل محاسبه و کمیت پذیر است و میتوان با این سوال که چه مقدار به فعالیتهای فراغتی مشغول هستند؟ آن را به کمیت قابل محاسبه تبدیل کرد. دیگر آنکه کمیتپذیری زمان فراغت، امکان مقایسهی آن برای افراد متفاوت و گروههای اجتماعی مختلف را فراهم میسازد (جلالی فراهانی، ۱۳۸۷).
فراغت به عنوان فعالیت: ازاین دیدگاه فراغت عبارت است از بازیها، ورزشها، کار فرهنگی، کنشهای اجتماعی و نوعی فعالیت که ظاهرا شبیه کار است ولی در اصل کار نیست. این رویکرد چندان دقیق و مشخص نیست زیرا به درستی معلوم نیست که مثلا بازیهای بعد از تعطیلی مدرسه جزء فعالیتهای فراغتی محسوب میشوند یا نه؟ به این دلیل تعریف فراغت تنها به عنوان فعالیتهای مشخص موجب تناقص میشود به این جهت تعداد کمی از متخصصین تعریف فوق را به عنوان فراغت پذیرفتهاند. تاکنون هیچ گونه فهرستی از فعالیتهایی که میتوان آنها را فراغت نامید، ارائه نشده است تا معلوم شود افرادی که آن فعالیتها را انجام میدهند درگیر فعالیتهای فراغتی هستند (جلال فراهانی، ۱۳۸۷). در همین رابطه زنگنه به نقل از دومازیه[۳۲] چهار نوع فعالیت را فهرست کرده است: ۱-کار برای امرار معاش ۲-تعهدات خانوادگی ۳-تعهدات خانوادگی – فرهنگی ۴- فعالیتی که موجب ابراز وجود و خود شکوفائی فرد است. به نظر وی فراغت از نوع چهارم است و سایر فعالیتها شبه فراغتی هستند. براساس نظر وی فراغت فعالیتی هدفمند است که از روی انتخاب شخص انجام میشود، فردیت شخصی را تکامل میبخشد و موجب تکامل فردی میشود. فراغت فعالیتی جدای از انتظارات اجتماعی خانواده، دوستان، حکومت یا… نیست، لذا آنچه فراغت را تشکیل میدهد خود فعالیت نیست بلکه کیفیت چگونگی تجربه انجام آن فعالیت است (زنگنه، ۱۳۷۸).
فراغت به عنوان یک تجربه درونی: سومین دیدگاه در تعریف فراغت ناشی از توجه به وضع روانی، جهتگیریها، گرایشها، شرایط و تجربه در ارتباط با فراغتگر است. به سخن دیگر دیدگاه سوم در تعریف خود به عامل فراغت یا فراغت گر توجه نموده است. معروفترین تعریف تجربی در این زمینه به سباستیان دوگرازیا مربوط است که فراغت را در حالتی از وجود و شرایط انسان میداند که تعداد کمی از افراد طالب آن بوده و تعداد کمی توان دستیابی به آن دارند. وی عامل اساسی را در تعریف فراغت حالت و شرایط و یا احساس لذت دانسته است.
در اکثر نگرشهای قدیم و جدید در زمینه تعریف مشخصات فراغت سه جهتگیری مشترک مشاهده شده است که عبارتنداز:
الف) فراغت از آنچه باید انجام گیرد متمایز میشود. فراغت از قلمرو ضرورت جدا میشود یعنی از آنچه که باید انجام گیرد.
ب) فراغت انتخاب آزادانه است که نسبی است نه مطلق.
ج) انگیزه عمدتا امری درونی است. لذا فراغت میتواند ترکیبی از دلایل مشارکت و مزایای پیش بینی شده باشد. از مجموع مقولات مطرح شده چنین به نظر میرسد که فراغت فعالیتی است که بدوا به صرف خودش انتخاب میشود. آنچه فعالیتی را به فراغت تبدیل میکند تعریفی است که فراغتگر به آن میدهد که در هر صورت از حالت ذهنی محض فراتر است. با آنکه آزادی در انتخاب فعالیتهای فراغتی نسبی است ولی میتواند چیزی فراتر از یک احساس محض باشد. به این دلیل جهتدار و متضمن تصمیم گیری واقعی است (جلالی فراهانی، ۱۳۸۷).
۲.۴ اوقات فراغت از دیدگاه مکاتب فلسفی
ایده الیسم[۳۳]: دیدگاههای آن درباره اوقات فراغت نگرشهای اخلاقی و زیباییشناسی و منطق است. این فلسفه هدف سرگرمی و فعالیتهای فوق برنامه را متوجه رفاه و راحتی انسان و کاستن از رنج بشر و افزایش ارزشها و به خصوص ارزش زیبایی شناختی میداند و به فعال ساختن زندگی و تحرک بخشیدن به آن و تشویق دانش آموزان برای رشد همه نیروها و تواناییهای خلاق و تلاشهای ابداع گرانه و فعالیتهای اساسی درونی اهمیت میدهد (رفعت جاه، ۱۳۸۶).
رئالیسم[۳۴]: اهداف برنامههای اوقات فراغت در این فلسفه مبتنی بر استفاده از واقعیت علمی زندگی باید برای رشد شخصیت متعادل جهت دستیابی به تکامل و پیشرفت آن است. رئالیستها بر اهمیت توجه بر جسم به دلیل اینکه یک واقعیت محسوس از وجود آدمی در این دنیا است تأکید میکنند (رفعت جاه، ۱۳۸۶).
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 01:57:00 ق.ظ ]