هدف اصلی این تحقیق، بررسی رابطۀ بین آگاهیهای تیم از انسجام وظیفه و موفقیت تیمی درتیمهای زبدۀ بسکتبال وفوتبال تعیین شد. درصدبرد ـ باخت تیم بعنوان تعریف عملیاتی موفقیت تیمی موردتوجه قرارگرفت و برای تعریف عملیاتی آگاهیهای تیم از انسجام، دو مؤلفه از انسجام وظیفه در پرسشنامه محیط گروهی ـ جذابیتهای فردی در خصوص وظیفه گروهی و یکپارچگی وظیفه با گروه در نظر گرفته شد. ویدمیر و همکاران (۱۹۹۳) پیشنهاد دادهاند که ابعاد مرتبط با وظیفه در همبستگی باید بهطور مستقیم، بیشترین رابطه را با موفقیت تیمی داشته باشد. از آنجا که بُعد یکپارچگی وظیفه با گروه، اعتقادات اعضا را دربارۀ پیگیری منسجمِ اهداف و مقاصد مرتبط با وظیفه گروه میسنجد، ویدمیر و همکاران اظهار کردند «[از نظر مفهومی] بُعد یکپارچگی وظیفه با گروه، نزدیکترین ارتباط را با خروجی عملکرد دارد» (ص۶۸۶). بر اساس این فرض ما فرضیه تحقیق حاضر را بدینگونه تعیین کردیم که ابعاد یکپارچگی وظیفه با گروه و جذابیتهای فردی در خصوص وظیفه گروهی بهطور مثبتی با موفقیت تیمی ارتباط خواهد داشت بهطوری که مؤلفه یکپارچگی وظیفه با گروه رابطۀ قویتری بین انسجام و موفقیت را به نمایش خواهد گذاشت.
هدف فرعی تحقیق حاضر آن بود که پیش از در هم آمیختن پاسخها نسبت به همبستگی تیمی برای ایجاد نمرۀ همبستگی مرکب تیمی، پیرامون سازگاریِ آگاهیهای اعضای تیم در رابطه با همبستگی تصمیم بگیریم. نتایج بررسی، باعث جلب توجهات قابل ملاحظهای در قلمرو ادبیات کلیِ پویاییهای گروهی (مانند کنی و لاوُیی، ۱۹۸۵؛ روسیو و هاوس، ۱۹۹۴؛ موریتز و واتسون، ۱۹۹۸) و همچنین بهطور خاص در قلمرو همبستگی (مثلاً کارون و همکاران، ۱۹۹۸؛ کارون و برالی، ۲۰۰۰؛ پاسکِویچ و همکاران، ۲۰۰۱) شده است. برای مثال، موریتز و واتسون (۱۹۹۸) تأکید کردند که نادیده گرفتن افراد و گروهها در تحقیقات مرتبط با گروه در نتیجۀ این یکسونگریها است: الف) امکان تعمیم افراطی که به موجب آن نسبت دادن روابط یک سطح به سطح مشابه دیگر میسر میشود؛ ب) امکان ناچیز دیدن تأثیر گروه، هنگامی که افراد به عنوان واحد تحلیل قرار میگیرند و همچنین امکان دستکم گرفتن تأثیر فرد، زمانی که گروهها به منزلۀ واحد تحلیل بررسی میشوند؛ و ج) امکان شیء انگاشتن ساختار گروه.
محقق در پژوهش حاضر به دو دلیل تیم را به عنوان واحد تحلیل انتخاب نموده است. اول اینکه، متغیر وابسته موفقیت تیمی محصولی است که در نتیجۀ کنار هم آمدن منسجم تمام تلاشهای اعضای گروه شکل میگیرد. همچنین موفقیت تیمی، سنجهای است که هیچ تغییرپذیری فردی را دربر نمیگیرد و آن را تنها میتوان نتیجۀ کار گروهی دانست. دوم اینکه، اگرچه معیارهای اندازهگیری انسجام وظیفه، از افراد عضو در گروه به دست میآید، اما این آگاهیها درون یک محیط وابسته به یکدیگر توسعه مییابند. درنتیجه، سنجههای همبستگی بهدستآمده از اعضای درون گروه ممکن است به یک طرف متمایل باشند (زاکارو و همکاران، ۱۹۹۵) برای نمونه، یکپارچگی وظیفه با گروه به باورهای مشترک اعضای تیم در رابطه با رویکرد گروه نسبت به عملکردش اشاره دارد؛ بر این اساس، زمانی که همۀ اعضای یک تیم، بهطور کامل، باورهای مشترکی در این خصوص نداشته باشند، آگاهیهایشان از یکپارچگی وظیفه با گروه باید میزان بالایی از سازگاری را نشان داده و وابستگی اشتراکات در میان اعضای گروه را نمایان سازد. بنابراین، ما به این نتیجه رسیدیم که مناسبترین واحد تحلیل برای بررسی سؤال تحقیق، تیم خواهد بود. بهطور خلاصه، ما متقاعد شدیم که قابل قبولترین سازگاری پیرامون همبستگی یکپارچگی وظیفه با گروه و جذابیتهای فردی در خصوص وظیفه گروهی، در میان اعضای هر تیم یافت خواهد شد که این امر با بهره گرفتن از روشهای آماری جهت کنار هم قرار دادن پاسخهای افراد در قالب تیم میسر میشود.
۱٫۹٫۲٫تفاوت گروه و تیم:
برخی روانشناسان سازمانی این دو اصطلاح را مترادف میدانند، در حالی که دیگران آنها را از اساس متفاوت میدانند، بطوری که معتقدند گروه ها زمانی به تیم تبدیل میشوند که اعضای آنها یک احساس تعهد مشترک و اشتیاق به همکاری و همیاری را در میان خود توسعه دهند. به طور کلی، گروه و تیم از نظر ساختار شبیه هم هستند، زیرا در هر دو، تعامل اجتماعی، تأثیر افراد بر یکدیگر و اشتراک در اهداف وجود دارد. برخلاف گروه ها که در آن عملکرد براساس کار انفرادی است، ولی در تیمها عملکرد، محصول همکاری فردی و همکاری اجتماعی است. نتیجه در تیم، محصول مشترک اعضای آن تیم است و همچنین، ممکن است اعضای یک تیم یا یک گروه در یک هدف عمومی با هم مشترک باشند، ولی اعضای یک تیم دارای تعهد مشترک به یک هدف نیزهستند. ( مارتنز، رینر، ۱۳۸۸)
۲٫۹٫۲٫تعریف انسجام گروهی
از دیدگاه شهودی، چنین به نظر میرسد که اثربخشی گروهی که در آن اتفاق نظر و روحیه همکاری وجود نداشته باشد، از گروهی که در آن افراد تشریک مساعی می کنند و عموماً اتفاق نظر دارند، به مراتب کمتر است. در تحقیقاتی که در این زمینه صورت گرفته، روی مسأله انسجام گروه تأکید زیادی شده است و انسجام را به این صورت تعریف کرده اند. درجه یا میزانی که افراد جذب یکدیگر شده و در هدفهای گروه سهیم میشوند. یعنی، هر قدر اعضای گروه بیشتر به یکدیگر جذب شوند و هر قدر هدفهای گروه، با هدفهای فردی اعضای گروه هماهنگتر باشد، انسجام گروه بیشتر خواهد بود (رابینز، استیفن پی، ۱۳۸۶) در محیط ورزشی، انسجام تیمی یا گروهی به و سیله کارون[۱۰۶]، برادلی[۱۰۷] و ویدمایر[۱۰۸] (۱۹۹۸ ) به عنوان فرآیندهای پویایی تعریف شده است که تمایل یک گروه برای پیوستن به همدیگر و باقی ماندن به صورت یک تیم را برای رسیدن به اهداف نشان میدهد. (کارون، آی. وی. براولی، ال. ویدمایر، ۱۹۸۸)
انسجام گروهی مجموعه شبکه نیروهایی است که هدف آن نیروها حفظ روابط اعضای گروه در جهت مقابله با نیروهای تجزیه کننده است، تحت تأثیر عوامل فرهنگی، اقتصادی و ابعاد تجانس گروه قرار دارد (کاظم،۱۳۸۱).
پژوهشگران دو گونه متفاوت از انسجام را مشخص کرده اند:
الف) انسجام اجتماعی:
عبارت است از میزان علاقه مندی اعضای گروه به یکدیگر، تفاهم و اعتماد بین آنها و حمایت آنها از یکدیگر. (مورهه، گریفین، ۱۳۷۷)
ب) انسجام تکلیف
عبارت است از میزان همکاری میان اعضاء و تعهد آنها برای دستیابی به هدفهای مشترک مانند پیروزی در یک مسابقه. (وودز، باربارا، ۱۳۸۵)
از دیدگاه کارون و هاسنبلاس[۱۰۹] (۱۹۹۸) انسجام چهار ویژگی عمده دارد، اول اینکه انسجام چند بعدی است، چون چند فاکتور وجود دارد که یک تیم را کنار هم نگه میدارد. این تعریف نشان میدهد که عوامل زیادی باعث میشوند تا اعضای تیم یک دست شوند و با هم کار کنند. البته این عوامل در یک گروه با گروه دیگر متفاوت است. دوم، انسجام تیمی به طور طبیعی پویا[۱۱۰] میباشد، چون میزان انسجام تیمی ممکن است در طول یک فصل یا از یک فصل به فصل دیگر بطور قابل ملاحظهای تغییر کند. اقدامات لازم برای داشتن یک تیم منسجم در شروع و پایان فصل متفاوت میباشند. سوم اینکه انسجام ابزای است، چون یک گروه برای رسیدن به اهداف و آمال از پیش تعیین شده به انسجام بیشتر نیازدارد. سرانجام، انسجام یک واکنش عاطفی[۱۱۱] است و به واسطه روابط اجتماعی و تعامل عاطفی در بین اعضای گروه بوجود می آید. (مونت، جوی، تی. ۱۹۸۱)
از دیدگاه مارک اچ انشل[۱۱۲] چند عامل در انسجام اجتماعی و انسجام تکلیف اثر میگذارند این عوامل عبارتند از:
ویژگیهای اعضای تیم، ویژگیهای گروه و موقعیت هایی که گروه تجربه می کند (انشل ، ۱۳۸۵). این عوامل در جدول(۴٫۲) نشان داده شده است.
جدول ۴٫۲: عواملی که در انسجام تیم های ورزشی اثر دارند
کارون و هاسنبلاس درسال ۱۹۹۸ مدلتکامل یافته انسجام گروهی را برای تیمهای ورزشی ارائه نمودند. براساس این مدل عوامل زیاد(عوامل محیطی، شخصی، رهبری و تیمی) وجود دارد که میزان انسجام گروهی در تیمهای ورزشی را پیش بینی می کند (باقری، همکاران).
در تحقیقی که دریکی از دانشگاههای اسپانیا توسط ویکتور گارسیا مورالس با عنوان تاثیر رهبری حمایتی و انسجام کار گروهی بر روی یادگیری سازمانی نوآوری و عملکرد انجام شد نشان داد که این پژوهش، تأثیرات یادگیری سازمانی و انسجام تیمی را بر ظرفیت سازمان جهت بهکارگیری نوآوری (تکنیکی و مدیریتی) به منظور برآورده ساختن نیازهای در حال تغییرِ محیط پیرامونیاش، مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد. تحقیق حاضر این موضوع را مورد ارزیابی قرار میدهد که چگونه ویژگیهای مشخصی از سازمان (رهبری حمایتی و انسجام کار تیمی) بهطور معناداری هم بر یادگیری و هم بر نوآوری تأثیرگذار است و همچنین، الزامات این ویژگیها بر عملکرد سازمانی را بررسی میکند. با بررسی دادههای تجربی بهدستآمده از ۲۰۲ مدیر ارشد اجراییِ شرکتهای اسپانیایی، این یافتهها به دست آمدند:
-
- رهبری حمایتی باعث تقویت انسجام تیمی، یادگیری سازمانی، و نوآوری تکنیکی و مدیریتی میشود؛
-
- انسجام تیمی، یادگیری سازمانی را ارتقا بخشیده که این خود، سبب تقویت نوآوری تکنیکی و مدیریتی میشود؛
-
- انسجام تیمی، یادگیری سازمانی و نوآوری تکنیکی و مدیریتی باعث بهبود عملکرد سازمانی میشوند.
۳٫۹٫۲٫ عواملی موثر بر انسجام گروهی
الف) مدت زمانی که اعضای گروه با هم میگذرانند: هرگاه افراد مدت زمان بیشتری را با هم بگذرانند، رشته دوستی آنها محکمتر خواهد شد. آنها به ناچار شروع به صحبت می کنند و از خود واکنش نشان می دهند، و رابطه متقابل بین خود برقرار میسازند. این روابط متقابل(تعامل) عموماً به نوعی علاقه و رغبت مشترک تبدیل می شود و آنان جذب یکدیگر میشوند. (رابینز، استیفن پی، ۱۳۸۶)
ب) سختی پذیرش در گروه: هر قدر و رود به گروه سختتر باشد، انسجام آن گروه بیشتر خواهد بود. (رابینز، استیفن پی، ۱۳۸۶)
ج) جنس عضو گروه: مدارک موجود نشان میدهد که انسجام زنان به مراتب از مردان بیشتر است. (رابینز، استیفن پی، ۱۳۸۶)
د) تهدیدهای خارجی: این تهدیدها باعث میشوند که اعضاء اختلافات داخلی را از یاد ببرند و بدین ترتیب انسجام گروه افزایش مییابد. (وودز، باربارا، ۱۳۸۵)
هـ )موفقیتهای گذشته گروه: اگر یک گروه یک تاریخچه موفق داشته باشد، در آن یک روح صمیمیت و یگانگی به وجود می آید که اعضا را جذب و آنها را متحد میسازد (رابینز، استیفن پی، ۱۳۸۶) ویدمایر و دیگران در تهیه پرسشنامه جو گروهی خود، ادبیات مربوط به موضوعاتی را بررسی کردند که بیشترین تأثیر را بر انسجام گروهی دارند. این موضوعات از این قرارند:
اندازه گروه: هرچه گروه بزرگتر باشد شانس انسجام گروهی کمتر می شود. تحقیقات کارون (۱۹۸۰) نشان داد که احتمال تطابق تعداد اعضای گروه با انتظارها، قوانین، هنجارهای رفتار گروهی، در صورت وجود بیش از سه عضو در گروه، شروع به کاهش می کند. وید مایر و دیگران (۱۹۸۳) در مطالعه ای که اندازه گروه و انسجام در بسکتبال را بررسی کرد، پی بردند که با افزوده شدن به اندازه گروه رضایت و انسجام گروه کاهش پیدا کرد. به ویژه واحدهای سه و شش نفره ایده آل بودند، در حالی که واحدهای دوازده نفره با شادمانی و انسجام کمتر مواجه شدند (رمضانی نژاد، حکیمی، ۱۳۹۰).
کنش متقابل بین اعضای گروه: برخی ورزشها، کنش متقابل بیشتری را در بین اعضای گروه ایجاب می کنند. در ورزشهای تیمی مانند فوتبال و بسکتبال رسیدن به موفقیت به گونه ای مستقیم با توانایی هماهنگ کردن وظایف و نقشهای گوناگون و کنش متقابل اعضا را با یکدیگر، مرتبط است (رضائیان، ۱۳۸۱).
در ورزشهای تیمی دیگر مانند پاروزنی، کریکت و بیسبال که در آن بازیکنان به جای کنش متقابل، همکاری متقابل دارند، برای موفقیت، نیازی به انسجام گروهی بالا نیست.
شفافیت هدفهای تیم: تیم هایی که بر رسیدن به هدفهای تیمی و فردی تأکید زیادی میکنند، جهت گیری تکلیفی بیشتری را درک می کنند، تا تیم هایی که هد فهای شان بیان نشده یا روشن نیست. اصطلاح شفافیت در اینجا دارای اهمیت است زیرا دو عامل را بیان می کند:
۱ ) تعیین هدف هایی که مورد موافقت اعضای تیم هستند.
۲) توانایی اندازه گیری و مشاهده میزان برآورده شدن آن ها. در این شرایط، جهت گروه و تمرکز برای مؤثر بودن عملکرد، انسجام را تقویت می کند (صادق، ۱۳۸۷).
پذیرش گروهی: هدفها فقط تا آن اندازه مؤثر هستند که گروه بر سر آنها به توافق رسیده است. احتمال انسجام تیمی نزدیکتر زمانی بیشتر است که همه یا دست کم بیشتر اعضای گروه هدفهای شان را پذیرفته باشند (رمضانی نژاد، حکیمی ، ۱۳۹۰).
جو گروهی گرم: کمتر احتمال میرود که سبک مربیگری خصمانه و مستبدانه انسجام گروهی را تقویت کند تا سبکی که به نیازهای بازیکنان توجه دارد و دارای رویکردی احترام آمیز و انسانی است. مطالعه فیشر[۱۱۳] و دیگران نشان داد که یک انسجام تیمی بالا، نه فقط رضایت اعضای گروه را بالا میبرد، بلکه انگیزش بازیکن برای بهبود عملکرد را افزایش میدهد. (اصلانخانی، محمدعلی، ۱۳۷۵)
شفافیت نقش اعضا: پژوهشگران پی برده اند که اعضای گروهی که نقش و مقام خود را در گروه میشناسند به احتمال بیشتری از هدفهای آن پشتیبانی می کنند. طبقه بندی نقشهای درون گروه بر افزودن هویت گروهی، تمرکز بر تکالیف ضروری، و لذت بردن دو سویه از مزایای موفقیت گروه، انسجام را تقویت می کند (اصلانخانی، ۱۳۷۵).
قدردانی رهبر از عملکرد اعضاء: تأیید شدن یک نیاز اجتماعی است. رهبران گروه در حد کمتری، دیگر اعضای گروه، با ارائه بازخورد مثبت و در صورت نیاز اطلاعات آموزشی درباره برخی جنبه های عملکرد تیم (مثل نگرش مثبت، تلاشی خوب، عملکردی ماهرانه(، انسجام گروهی را به گونه ای اندازه پذیر بهینه می کند(الوانی، ۱۳۸۵).
۴٫۹٫۲٫ اثرات انسجام بر عملکرد گروه
نتیجه تحقیقات نشان میدهد که گروه های بسیار منسجم، از گروه هایی که انسجام کمتری دارند، اثر بخشترند ولی این رابطه به آن اندازه روشن و مشخص نیست که بتوان مدعی شد انسجام زیاد چیز بسیار خوبی است. (جسکون، راجر، پالمر، ریچارد، ۱۳۸۲)
میتوان چنین فرض کرد که تیمهای منسجم بازیهای بیشتری را برنده شوند و یا برعکس، تیم هایی که انسجام ندارند) با وجود اختلاف و تعارض بیشتر) نمی توانند در حد توان خود ظاهر شوند. یافتههای پژوهشی در این موضوع دو پهلو هستند. برخی پژوهشگران پی برده اند که انسجام با موفقیت تیم ارتباط دارد. به این معنی که بین انسجام تیم و برنده شدن ارتباط بالایی وجود دارد. ولی این امر لزوماً موجب موفقیت نمی شود. پژوهشگران دیگر پی برد ه اند که موفقیت، به جو دوستانه و همدلی بازیکنان تیم ارتباطی ندارد، بلکه به میزان کنش متقابل سازنده آنها در طول مسابقه و استفاده از رهیافتها و مهارت های مناسب وابسته است. نتیجه گیری درباره انسجام و عملکرد مشکل است(کاظمی، آرزو).
حال این مسئله هنگامی حاصل شد که لندز و لوشن[۱۱۴] (۱۹۸) این موضوع را مطرح ساختند که ساختار گروه هنگام بررسی مسئله انسجام باید مورد مطالعه قرار گیرد. آنها تحلیل خود را به یک طبقه بندی ساده و دو گانه از تیمهای ورزشی محدود نمودند. تیمهای کنش متقابل طوری سازماندهی میشوند که موفقیت صرفاً هنگامی حاصل می شود که اعضای تیم به شیوه ای مؤثر و هماهنگ با هم کار کنند. ورزشکاران در چنین تیم هایی، وابسته متقابل و یا زنجیره وابسته میباشند، به این صورت که وقتی فردی به سوی هدفی حرکت می کند، همه اعضای تیم از آن سود میبرند. نمونه تیمهای کنش متقابل بسکتبال، فوتبال، والیبال میباشند. از سوی دیگر تیمهای همکاری کننده، از ساختاری برخور دارند که در آن اعضای تیم در حین تعقیب یک هدف کلی، مستقل از هم عمل مینمایند. گروه های ورزشی همکاری کننده، معمولا نیاز به آن دارند که همه اعضای تیم مهارت های یکسانی اجرا کنند و فعالیت نهایی تیم از مجموع یا میانگین فعالیت مرزی ورزشکار تعیین میگردد. تیم هایی چون تیراندازی، بولینگ و قایقرانی تیمی را میتوان به عنوان گروه های همکاری کننده طبقه بندی نمود. لندرز و لوشن بعد از طبقه بندی تیمها از لحاظ ساختار به عنوان تیمهای کنش متقابل یا همکاری کننده، قادر به نشان دادن این مطلب شدند که گروه های ورزشی همکاری کننده موفق، از انسجام پایین تری برخوردار هستند برعکس تیمهای کنش متقابل موفق، عموماً سطح بالاتری از انسجام را نسبت به رقبای کمتر موفق شان به نمایش در میآورند. بر این مبنا است که تحقیق و نظریه های معاصر مربوط به رابطه انسجام ـ عملکرد خود را به تیمهای ورزشی محدود می کند که در چارچوب طبقه بندی تیمهای کنش متقابل قرار دارد. (برد، آن ماری، ۱۳۷۰)
همچنین طبق تحقیقات نیکلاس پی مورای[۱۱۵] (۲۰۰۷) در زمینه انسجام تیمی، ورزش هایی که فعل و انفعالات کمتری در بین بازیکن شان وجود دارد، برای رسیدن به موفقیت و عملکرد مطلوب، همبستگی و اتکای متقابل بازیکنان، انسجام چندان مهم نیست. ولی در ورزش هایی مانند فوتبال که فعل و انفعالات قابل ملاحظه، همکاری و هماهنگی زیادی در بین بازیکنان شان وجود دارد، برای موفقیت تیمی سطح انسجام وظیفه قابل قبولی مورد نیاز است. همان طور که نشان داده شده انسجام برای ورزشهای گروهی مفید و لازم است ولی مقدار آن به میزان فعل و انفعالات و وابستگی متقابل بازیکنان در آن ورزش بستگی دارد. (گریو، فردویک، جی. ۲۰۰۰)
بطور خلاصه به نظر میرسد که انسجام به گونه شایان توجهی عملکرد ورزشی را بهینه می کند، اما این در حالی است که میتوان گفت موفقیت تیمی، انسجام را بالا میبرد. با این حال مربیان باید بدانند که عضویت در تیمهای منسجم، ارضا کنندهتر از عضویت در تیمهای کمتر منسجم است. بنابراین، شاید بهتر باشد مربیان ایجاد ارتباطهای لذت بخش در بین اعضای تیم انسجام اجتماعی را مدنظر قرار دهند و همچنین، همه اعضای تیم را به گونه ای هماهنگ در جهت رسیدن به هدفهای شخصی و تیمی مطلوب (انسجام تکلیف) کمک کنند (رمضانی نژاد، حکیمی، ۱۳۹۰).
۱۰٫۲٫ پیشینه تحقیق
جباری (۱۳۷۹) در تحقیقی با عنوان سبک رهبری، تواناییها و نحوه عملکرد مربیان تیمهای فوتبال باشگاههای کشور به این نتیجه رسید که بین سبک رهبری انسان گرایی و وظیفه گرایی با برخی ویژگیهای فردی مربیان نظیر سن، مدرک تحصیلی، سابقه مربیگری و درجه مربیگری ارتباط معناداری وجود ندارد. همچنین وی نشان داد بین سبکهای رهبری مربیان دسته یک و دسته دو اختلاف معناداری وجود ندارد (جباری، ۱۳۷۵).
مرادی (۱۳۸۳) نتایج پژوهش نشان داد که از دیدگاه بازیکنان، مربیان بیشتر از سبک رفتار آموزش و تمرین و کمتر از سبک آمرانه استفاده کرده اند. از طرف دیگر، وی ارتباط معنیداری بین انسجام گروهی و درصد پیروزی یک تیم در طول فصل مسابقات گزارش کرد. (مرادی، محمدرضا، ۱۳۸۳)
فتحی و همکاران (۱۳۸۴) به بررسی ارتباط بین سبکهای رهبری مربیان کشتی جهان با میزان موفقیت آنان در کسب عناوین قهرمانی پرداخت. نتایج تحقیق نشان داد که بین سبک رهبری مربیان کشتی جهان تفاوت معنیداری وجود نداشت. همچنین بین نگرش به موفقیت با سبک رهبری رابطه مدار ارتباط مثبت و معنی دار وجود داشت. یعنی با بالا رفتن میزان سبک رهبری رابطه مدار به میزان موفقیت افزوده می شود (فتحی و همکاران، ۱۳۸۴).
موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 03:54:00 ب.ظ ]