تا رسید آنجا که سرتاسر سرش
غوزهزاری شد سر بارآورش
گفت: سرّ این سر از بیصاحبی است
زان تو پنداری کدو یا طالبی است
تا تو دلّاکی یقین دان مردهشوی
جمله سرها را بُرد بی گفتگوی
تیغ دادن بر کف دلّاک مست
به که افتد شاهی احمد را به دست
آن کُند زخمی سر و این سر بُرد
سر ز سرداران یک کشور بُرد!
(دیوان عارف، ۱۳۵۷، صص۲- ۲۰۴)
یحیی آرینپور در شرح حال عارف مینویسد: «وی همیشه گرفتار احساسات شدید و خیالات سردرگمِ خود بود. از هر چیزی متأثّر میشد و به هر چیزی دل میبست و در این عشق و دلدادگی تا سرحدّ جنون پیش میرفت و چون اندک اختلافات یا بیمهری میدید، رشته اُلفت میگسست و چاره و علاج درد را از گلولهی فلزّی میجست. (آرینپور، ۱۳۸۷، ص۳۵۶) احمد کسروی نیز در بارهی او مینویسد: «عارف مردی بود آزاده و یکرنگ، غیرتمند و دلیر، ارجی به مال و توانگری نمیگذاشت و سختی را بر خود هموار کرده، منّت از کسی نمیپذیرفت. هرگز دروغ نمیگفت و هیچ گاه نادرستی نمیکرد. از دورویی سخت بر کنار بود و آنچه در دل داشت، همان را بر زبان میراند و […] هر که را بد میشد، دشمنی فرو نمیگذاشت. (کسروی، شماره ۶، ص ۱۴۴) عارف آنطور که در شرحِ حال خویش ذکر میکند، بیشتر عمر خود را در آگاهی از آیین ملّی خود – که تا قبل از آن، اسمی از آن در میان نبود، – صرف کردهاست. تصنیفهای عارف را «ترجمانِ اراده و احساسات تودهی مردم» دانستهاند. عارف با استفاده و بهکارگیریِ همزمان شعر و موسیقی و تصنیفهایی با «مضامین ملّی» سهم بسزایی در رشد احساسات ناسیونالیستی و پیشرفت کار آزادیخواهان نیز داشت. محمّدعلی جمالزاده، در نقل خاطرهای شخصی با عارف، از خواندهشدن تصنیفهای این شاعر به زبان عربی، در میان ساکنان عراق سخن به میان آوردهاست. (حائری، ۱۳۷۲، ص۳۵۲)
نصراللّه فتحی نیز از کاظم زادهی ایرانشهر نقل میکند که به هنگام وقوع مسائل آذربایجان و تحریکات ترکان عثمانی، به واسطهی قرابت زبان با مردم این خطّه، به هنگام اجرای تصنیفی از عارف که بدین منظور ساخته شده بود، آذربایجانیها چنان فریاد «زنده باد» به آسمان [رساندند که گویی] هرگز ترک نبوده[اند]. تأثیر دیرپای این تصنیفها، مانند تصنیف: «از خون جوانان وطن، لاله دمیده»، که امروزه نیز در یادبود شهدای وطن به کار میرود، به خوبی مشخص میشود.
۳-۲-۵٫ میرزا علیاکبرخان دهخدا
دهخدا را نیز میتوان یکی از سرآمدان شعر طنز در عصر مشروطیّت به حساب آورد. هر چند که نثرهای طنز دهخدا، همچون مقالات چرندوپرند در سپهر ادبیّات ایران میدرخشد، امّا دهخدا آثار نظمی را نیز به طنز سروده است.
علیاکبر دهخدا معروف به «دخو»، فرزند خان باباخان در حدود سال ۱۲۹۷ هجری قمری در خانوادهای قزوینیالأصل، دیده به جهان گشود. تحصیلات قدیمی را نزد شیخ غلامحسین بروجردی آموخت و پس از آن وارد مدرسهی عالی علوم سیاسی تهران شد. در سال ۱۳۲۱ هـ . ق همراه معاونالدّولهی غفّار، وزیرمختار ایران در حوزهی بالکان به اروپا رفت و طیّ دو سال اقامت در وین، ضمن تحصیل دانشهای جدید، زبان فرانسهی خود را تکمیل کرد و در همان روزهای آغازین جنبش مشروطه، به ایران بازگشت و در انتشار روزنامه «صوراسرافیل» با میرزا جهانگیرخان شیرازی همکاری کرد و مقالات خود را تحت عنوان «چرندوپرند» با نامهای مستعار چاپ کرد. دهخدا پس از به توپ بسته شدن مجلس، به استانبول گریخت و از آنجا به اروپا رفت. دهخدا پس از فتح تهران و اعادهی اصول مشروطه، از تهران و کرمان به نمایندگی مجلس در دورهی دوم انتخاب شد. پس از پایان جنگ جهانی اوّل، از کارهای سیاسی دست شُست و مشاغل مختلفی را عهدهدار شد. پس از شهریور ۱۳۲۰ ش. تمام فعالیتهای خود را به مطالعه و تحقیق معطوف نمود که از جمله آثار مهمّ او میتوان «لغت نامه» را نام برد. دهخدا در سال ۱۳۳۴ ش. در تهران درگذشت.
نام دهخدا با طنز ایران به هم پیونده خورده است. وی در دورانی که بسیاری از قلمها از ترس استبداد، زبان به کام گرفته بودند، طنزهایی صریح، قاطع و نیشدار مینوشت و استبداد و نظام ملوکالطّوایفی را، آمّاج حملهی قرار میداد. استعداد و هوش «دخو» در طنز و ادبیّات، به حدّی بود که انتشار چندین مقاله از وی در روزنامهی صوراسرافیل، نام وی را به عنوان یکی از بنیانگذاران اصلی نثر طنزی و انتقادی زبان فارسی ثبت کرد.
به لحاظ تاریخ اجتماعی و سیاسی معاصر، چرندوپرند را باید تصویرپردازیِ ماهرانه و دقیق از شرایط و موقعیّت تاریخی و اجتماعی ایران عصر مشروطیّت به شمار آورد. دهخدا در شناسایی، پردازش و بازگوییها کاستیها و مُعضلات اجتماعی عصر خود، تیزبینی و دقّت ویژهای به کار میبرد. به دیگر سخن، «هر موضوعی که به نوعی با احوال، سرنوشت و منابع مردم بستگی داشته، از وضع حکومت، مجلس و متصدّیان امور و روابط دولت با ملّت و دُوَل خارجه گرفته تا آداب و رسوم معتقدات». جهل و نادانی، ناآگاهی، بیسوادی، گُسست و تضادّ طبقاتی، اعتیاد، نابسامانیِ راههای ارتباطی، فقر و ناداری، وضعیّت نامناسب بخش کشاورزی، بهداشت نارسا و ضعیف و مسایل مانند آنها، نقاطی است که دهخدا بر آنها انگشت میگذارد. وی بر این باور است که برای رفع و اصلاح آنها، گامهای بلند و استواری باید برداشته شود.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
دهخدا در قطعهی منظوم «رؤسا و ملّت» که در شمارهی ۲۴ روزنامهی صوراسرافیل به چاپ رسید، از وضع استبدادی حاکم بر جامعهی ایران انتقاد کرده است. «رؤسا» در نقش مادر نادان و ناآگاه و «ملّت» به صورت کودک بیمار و رنجوری تصویر شده که در میان بازوان مادر از گرسنگی جان میدهد.
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir
خاک به سرم، بچه به هوش آمده! بخواب ننه «یکسردوگوش» آمده
گریه نکن لولو میآد، میخوره! گُرگه میآید بُزبُزی رو میبره
اِههاِهه، آخر ننه چته؟ «گُشنمه» بترکی! این همه خوردی کمه؟
(آرینپور، ۱۳۸۷، ص ۹۲-۹۳)
نمونهای دیگر از اشعار او:
حق انحصاری © 2021 مطالب علمی گلچین شده. کلیه حقوق مح
موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 09:21:00 ب.ظ ]