کارل راجرز که مانند مازلو از رهبران روانشناسی انسان گرا محسوب می شود ،هسته ی مرکزی شخصیت فرد را خود فهمی می داند. راجرز ، توانایی عمل فهم خویشتن و تحقق خود را به احساس شخصی ، احترام به خود و ترک پذیرش اجتماعی توسط دیگران ارتباط می دهد .
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
خ) دیدگاه اجتماعی
دردیدگاه اجتماعی ، حالات روانی و اضطرابی به عنوان یک مسأله ی بهداشتی یا نقص شخصی نگریسته نمیشود بلکه نتیجه ومحصول ناتوانی در مقابله موثر یا فشار روانی مورد توجه قرار میگیرد. در این دیدگاه رفتار ناسازگار ، به عنوان یک مشکل که فقط در فرد وجود دارد تلقی نمی گردد بلکه دست کم آنرا به عنوان شکست دستگاه اجتماعی حمایت کننده وی از قبیل زن و شوهر، خواهران ، برادران ، مسئولان ، دوستان و معلمان و… به حساب می آورند زیرا اضطراب کودک فعالیتهای مربوط به برادرها و خواهرها و والدین را محدود می کند(چات ، پینکوس ، ایبرگ [۵۶]، ۲۰۰۵ به نقل از تکالوی(۱۳۸۸).
۵-۲ افسردگی
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
افسردگی یکی از رایج ترین اختلالات روانی است . بر اساس مطالعه ی ملی بیماری ها و آسیب ها در ایران ، افسردگی ، سومین مشکل سلامتی کشور است . این پژوهش با بهره گرفتن از ابزارهای جستجو در پایگاه های الکترونیکی به بررسی نظام مند مطالعات انجام شده در زمینه ی افسردگی در ایران پرداخته است . در مجموع ۴۴ مقاله ی فارسی و ۱۲ مقاله ی اینگلیسی که در فاصله ی سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۸ در مجلات معتبر علمی – پژوهشی داخلی و بین المللی منتشر شده بود ، مورد مطالعه و مرور قرار گرفت. براساس پژوهش های انجام شده شیوع افسردگی در جمعیت های مختلف ایرانی از۵٫۶۹ تا ۷۳ درصد متغیر بوده است . نتایج نشان داده که افسردگی در زنان و دختران بیشتر از مردان است . همچنین شیوع افسردگی در جمعیت روستایی و شهرهای کوچک به نسبت شهرهای بزرگ بیشتر بوده است( خدام، مادانلو، ضیایی، کشتکار[۵۷]، ۱۳۸۹).
افسردگی در کودکان و نوجوانان اختلال روانپزشکی مهمی است که تاثیر قابل ملاحظه ای بر عملکرد روانی – اجتماعی آنان می گذارد و با خطر مرگ به دلیل خودکشی همراه است (هایمان و چابشلم[۵۸]، ۲۰۰۶) شیوع افسردگی اساسی در کودکان سنین مدرسه حدود ۲ و در نوجوانان حدود ۴ تا ۸ درصد است(ماری و لپز[۵۹]، ۱۹۹۷). خطر ابتلا به افسردگی بعد از بلوغ به خصوص در دختران۲ تا ۴ برابر افزایش می یابد. . در کودکان مبتلا به افسردگی خطر خودکشی ۳ برابر بیشتر از افراد نرمال و ۲ برابر بیشتر از افراد مبتلا به اختلال اضطرابی است و این اختلال موجب اختلال عملکرد در حوزه های مختلف از جمله تحصیل ، روابط بین فرد ی، سو مصرف مواد و بزهکاری در کودکان ونوجوانان می شود)سادوک[۶۰]، سادوک و کاپلان[۶۱] ۲۰۰۳).
۱-۵-۲ تعریف افسردگی
افسردگی چهارمین عامل عمده ی بیماری ها در جهان است که به تنهایی بزرگترین سهم بار بیماری های غیر کشنده را به خود اختصاص می دهد . افسردگی از جمله اختلالات خلقی است که سلامت روان را دچار آسیب می نماید . آسیب سلامت روان نیز به نوبه ی خویش علاوه بر آنکه روان انسانهارا پریشان می سازد ، برابعاد دیگر سلامت آنها از جمله سلامت جسمانی و سلامت اجتماعی آنها نیز اثر می گذارد. اختلال افسردگی اساسی ( که افسردگی یک قطبی نیز نامیده می شود)، بدون سابقه ای از دوره های مانیا ، مختلط یا هیپومانی رخ می دهد. دوره ی افسردگی اساسی باید لااقل ۲ هفته به طول انجامد . بیماری که دچار افسردگی میشود ، علاوه بر خلق افسرده یا کاهش شدید علاقه به امور لذت بخش ، لااقل ۴ علامت از فهرستی شامل تغییرات اشتها و وزن ، تغییرات خواب و فعالیت ، فقدان انرژی ، احساس گناه ، مشکل در تفکر و تصمیم گیری و افکار عود کننده ی مرگ یا خودکشی را نیز از خود نشان می دهند( سادوک و کاپلان، ۲۰۰۸). نطریه پردازان یادگیری فرض می کنند که افسردگی و فقدان موقعیت به هم وابسته اند. بسیاری از نظریه پردازان یادگیری به طور وسیعی تحت تاثیر مطالعات ب. اف. اسکینر در مورد شرطی کردن عامل(کنشگر) بوده اند. وقتی افراد افسرده خود را در موقعت های پرتنش می یابند تمایل دارند با تاخیر و کوشش برای گرفتن حمایت عاطفی از دیگران با فشار روانی مقابله کنند. ممکن است جست وجوی افراطی حمایت باعث شود دیگران احساس ناراحتی و تقصیر کنند و یا باعث شود آنان سعی کنند از تماس با شخص افسرده اجتناب نمایند. که این موارد در کودکان بی سرپرست و کودکانی که زندگی باثباتی ندارند بیشتر رخ دهد و این پاسخ اجتنابی به نوبه خود ممکن است باعث تردید افراد افسرده نسبت به صداقت دیگران شود، و ممکن است به همین خاطر باشد که آنها خود را دارای کمبود حمایت می بینند(اسکینر[۶۲]، ۱۹۸۲).
خانواده یکی از محوری ترین محیط های تربیتی است که در حفط سلامت روانی ، اجتماعی و جسمانی فرد نقش بسزایی دارد . شرایط روانی خانواده مانند روابط عاطفی والدین نسبت به فرزندان ، فرزندان نسبت به یکدیگر و والدین نسبت به هم در ایجاد سازگاری و سلامت روانی ، رشد مهارتهای اجتماعی و پیشرفت و موفقیت تحصیلی و شغلی فرزندان نقش تسهیل کننده یا بازدارنده دارند . در این سامانه ی تربیتی والدین نقش اساسی و سرنوشت سازی در زندگی فرزندانشان دارند و فقدان و غیبت هر یک از آنها اثری مخرب بر فرزندان خانواده می گذارد . در این زمان گاهی بر نقش مادر تاکید بسیاری شده است ؛ در حالی که اخیرا اهمیت نقش پدر نیز شناخته شده است.( کرامتی و همکاران ، ۱۳۸۴ ). تاثیر نبودن مادر و پدر بایکدیگر متفاوت است . در سنین خردسالی نبودن مادر مشکلات فراوانی را برای کودک فراهم می آورد ؛ به عبارت دیگر کودک کانون مهر و محبت خود را از دست می دهد ؛ در حالی که از دست رفتن پدر در سالهای نوجوانی و جوانی اهمیت پیدا می کند. فقدان یکی از والدین در سنین اولیه می تواند کودکان را نسبت به افسردگی ناشی از حوادث فشارزای درکشنده آسیب پذیر سازد . کرمن و همکاران (۱۹۹۵) . در بررسی طولی از ۱۹۷ دانش آموزان پایه ی چهارم ، مشاهده کردند میزان پرخاشگری در پسران خانواده های یکی یا تک والد بیش از خانواده های دو والدی است . کاسن ، کوهن ، بروک و هارمارک ( ۱۹۹۶) در مطالعات خود به این نتیجه رسیدند که کودکان بی سرپرست در مقایسه باکودکان تک والد ، احتمال بیشتری دارد که افسردگی و اختلالات اضطراب داشته باشند (ماریسون ، چرلین ، ۱۹۹۵ آگیمباخ ، پریت ، راتیستین ، ۲۰۰۱ ) یکی از عواملی که در ایجاد افسردگی تاثیر دارد ، خانواده است که به شکل های گوناگون می تواند موثر واقع شود ( امیدوار ، ۱۳۸۹ .) در درون خانواده عواملی همچون جدایی یا طلاق والدین در ایجاد یا تشدید افسردگی تاثیرگذار است ( چارتیر [۶۳]و همکاران ، ۲۰۰۱ ).
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
۲-۵-۲ پیشینه نظری افسردکی
افسردگی یکی از رایج ترین انواع ناراحتی های روانی است که باعث مراجعه به روانپزشکان و دیگر متخصصان بهداشت روان می گردد(زلیگمان، ۱۹۷۵). در هر لحظه از زمان ۱۵ درصد تا ۲۰ درصد افراد بزرگسال جامعه ممکن است عوارض و نشانه های افسردگی شدید از خودشان نشان دهند. نسبت زنان به مردان افسرده در ممالک پیشرفته صنعتی دو بر یک است(برامن و هریس[۶۴]، ) مطالعاتی که در سالهای اخیر از طرف متخصصان سازمان جهانی بهداشت در کشور های در حال توسعه آسیا و آفریقا انجام گرفته است از افزایش دامنه شیوع افسردگی در میان ملل در حال رشد حکایت می کند( سازمان بهداشت جهانی، ۱۹۷۳). یکی از زمینه های تاریخی افسردگی اختلالی است در روابط اوایل کودکی، این اختلالا ممکن است به علت از دست دادن واقعی یا فقدان خیالی باشد. نظریه های روان پریشی بر احساسات ناهشیار و واکنش به موقعیت های جدید بر اساس آنچه در زندگی اتفاق افتاده است تاکید می کند. اغلب فرمولهای روان پریشی یر پیشینه روابط خود با دیگران تکیه دارد(فروید، ۱۹۵۷).
۳-۵-۲ سبب شناسی
پژوهش ها نشان میدهد بخش معنا داری از جمعیت مبتلا به درد مزمن از افسرگی ، ناسازگاری و استرس های اجتماعی و محیط خانوادگی رنج می برند) گاسما[۶۵]، ۱۹۹۰) ازمیان ۵ مقاله ی موجود در مورد شیوع افسردگی در میان دانش آموزان ، یک مقاله دانش آموزان مقطع ابتدایی ، یک مقاله دانش آموزان دو مقطع راهنمایی و دبیرستان ، ۳ مقاله دانش آموزان مقطع دبیرستان و یک مقاله دانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی را مورد بررسی قرار داده اند . میران ابتلا به افسردگی در میان دانش آموزان بین ۷٫۶ تا ۷۳ درصد گزارش شده است .کمترین درصد ابتلا به افسردگی مربوط به دانش آموزان ابتدایی گزارش شده است و بیشترین میزان در دانش آموزان دختر متوسطه گزارش شده است . در مقاله ای که در سال ۱۳۸۱ به چاپ رسیده ، ۱۰۴۹ پسر و ۱۰۲۲ دختر دانش آموز چهارم وپنجم به ترتیب ۷٫۶ و ۱۳٫۱ درصد از دانش آموزان از افسردگی رنج می بردند.کمترین میزان ابتلا به افسردگی در مطالعه ی مربوط به افراد بالای ۱۵ سال و بیشترین مبزان مربوط بع دختران دانش آموز دبیرستانی بوده است( داچنیک، لتسچ، کارتیس[۶۶]، ۲۰۰۹)
فراوانی ADHD بزرگسالی ۳٫۹ درصد و فراوانی ADHD کودکی ۸٫۵ درصد بدست آمده است . فراوانی افسردگی در افرادی که ADHD کودکی یا بزرگسالی داشته اند بیشتر بود . افسردگی با مقطع تحصیلی ارتباط آماری معنی داری داشت ، به صورتی که در مقطع کارشناسی بیشترین میزان افسردگی و در مقطه کارشناسی ارشد کمترین میزان افسردگی گزارش شد. ویژگی های اساسی همچون اهمیت قائل شدن برای احساسات دیگران ، به همان میزانی که به احساس های خود اهمیت می دهیم ، اعتماد به نفس و توانایی ایجاد روابط مثبت به نوجوانان در جلب حمایت و موافقت افراد دیگر یاری می رساند و از طرد اجتماعی آنها جلوگیری می نماید . افزایش اعتمادبه نفس و عزت نفس و کاهش اضطراب و ترس ها ، توانایی ایستادگی در مقابل فشارهای ناشی از همسالان و محیط را افزایش داده و نقش مهمی در موفقیت تحصیلی و روابط اجتماعی اثرمند و رضایت بخش بازی می کند.(دنیز، هامارتا و آریا[۶۷]، ۲۰۰۵).
۶-۲ تعریف عزت نفس
درجه تصویب، تایید و پذیرش و ارزشمندی است که شخص نسبت به خود یا خویشتن احساس می­ کند. این احساس ممکن است در مقایسه با دیگران باشد و یا مستقل از آنان باشد. می­توان نحوه شکل گیری عزت نفس را از طریق تفکر در مورد( خود ادراک شده) و ( خود ایده آل) مورد آزمایش قرار داد.خود ادراک شده همان خود پنداره است، یعنی یک دیدگاه عینی درباره مهارت ها، صفات و ویژگی­هایی که در یک فرد وجود دارد یا فرد فاقد آنهاست.خود ایده آل عبارت است از تصوری که هر فرد دوست دارد از خود داشته باشد که لزوما پندارس پوچ و بی ­معنی نیست بلکه یک تمایل صادقانه برای داشتن نگرشها و اسنادهای خاص است. زمانی که خود ادراک شده و خود ایده آل او این است که آدم مشهوری باشد ولی در واقع دوستان انگشت شماری دارد از عزت نفس پایین برخوردار خواهد بود( وجود و شکاف و فاصله بین خود ادراک شده و خود ایده آل عاملی است که مشکلات مربوط به عزت نفس را به وجود می­آورد)(بیابانگرد،۱۳۷۲).
استور بر اساس مکتب روان پویایی ، فرمولی را برای عزت نفس تهیه نمود که این چنین است : نوزاد پس از تولد به طرز فزاینده ای از وابستگی و ناتوانی خود و نیاز به بزرگسالان آگاه می شود . اگر نوزاد در خانواده ای متولد شده باشد که آن خانواده پذیرنده ی وی باشد و مورد محبت ، نوازش و علاقه قرار گیرد به تدریج در طی رشد و تکامل خود احساس ارزشمندی می کند و والدین را به عنوان موضوعات خوب درونی می سازد . حال اگر این نوزاد در خانواده هایی به دنیا آمده باشد که مورد پذیرش ، لطف و نوازش قرار نگیرد از همان ابتدا دچار احساس فقدان ارزشمندی می گردد و این نقیصه در طی فرایند رشد روانی به گونه های مختلف بر رفتار فرد تاثیر می گذارد که این موارد در بچه های بی سرپرست که والدینی ندادند بیشتر به چشم می خورد و در گروه کسانی قرار می گیرند که از ابتدای تولد مورد پذیرش، لطف و نوازش والدین قرار نگرفته اند.
۱-۶-۲ تاریخچه عزت نفس
عزت نفس خواستگاهی گران پایه دارد. بیش از صد سال پیش، ویلیام جیمز[۶۸]، پدر روانشناسی نوین چنین فرمولی برای عزت نفس ارائه داده بود. عزت نفس = (آمال و انتظارات )+ ( موفقیت). مفهوم عزت نفس، نزدیک به هفتاد و پنج سال پس از آنچه که جیمز درباره آن بیان کرد به همان صورت و بدون تغییر باقی ماند. اما در دهه ۱۹۶۰ در علوم اجتماعی تغییر چشمگیری رخ داد. برای توضیح رفتار انسان، اختیار فردی مطرح شد و بتدریج تاثیر پذیرفتن از قوای بیرونی به صورت تبیینی از مد افتاده درآمد در عوض نیروهای بیرونی هدایت فرد از درون به صورت اصلی ترین تبیینی درآمد که روشن می ساخت که انسانها به چه دلیل آنگونه عمل می کنند. دیگر زمان مناسبی برای زنده کردن مفهوم عزت نفس فرارسیده بود و در سال ۱۹۶۷ استانلی کوپر اسمیت چنین مطرح ساخت که عزت نفس در تربیت فرزندان نقش تعیین کننده دارد(بیابانگرد، ۱۳۷۲).
۲-۶-۲ اهمیت عزت نفس
اکثر صاحب نظران برخورداری از عزت نفس( ارزیابی مثبت از خود) را به عنوان عامل مرکزی و اساسی در سازگاری عاطفی و اجتماعی افراد می­دانند. این باور گسترش یافته و دارای تاریخچه طولانی تیز هست. ابتدا روانشناسان و جامعه شناسان از جمله ویلیان جیمز، هریرت میدچالز بر اهمیت عزت نفس مثبت تاکید داشتند. چندی بعد صاحب نظرانی چون سالیوان و هودنی( خودپنداره) را در نظریه های شخصیتی شان وارد کردند. خلاصه اینکه عزت نفس یک جنبه خیلی مهم در کارکرد یا کنش کلی فرد است و یا زمینه های دیگر چون سلامت روانی- اجتماعی و عملکرد تحصیلی در ارتباط است. شیوه های تعاملی عزت نفس به این صورت است که هم می ­تواند علت و هم معلول نوعی از عملکرد که در زمینه دیگر حاصل شده است باشد(محمودی، ۱۳۷۸).
۳-۶-۲ تعریف خود و خودپنداره
برای خودپنداره تعاریف متعددی و تقریبا مشابهی ارائه شده است . از این رو به ذکر یک نمونه ی نسبتا کامل اکتفا می کنیم . « خود» مجموعه ای از عواطف و افکار است که به سبب آگاهی فرد از موجودیت خود می شود . خود دنیای درون شخص است و شامل تمام ادراکات ، عواطف ، ارزشها و طرز تفکر او می باشد . تصویری که می باشد، تصویری که او از خود دارد مسلما برای او اهمیت حیاتی داشته و سعی دارد که این تصویر را نگاه دارد . بدیهی است که اجزای این تصویر را نام شخص ، احساساتش نسبت به اندام و بدن خود ، تصورش از کل بدن ، جنسیت و سن تشکیل می دهند.
۴-۶-۲ علت پیدایی پدیده خود، خودپنداره و عزت نفس
دلیل عمده ی ایجادخود ، خودپنداره و عزت نفس را باید در رابطه با جامعه اش به خصوص در دوران بر اهمیت کودکی و نوجوانی جست وجو کرد . این رابطه را می توان به چند نوع بیان کرد که عبارتند از :
الف . واکنش دیگران :
مهم ترین منشأ پدید آمدن خودپنداره و عزت نفس رفتار و واکنش دیگران نسبت به فرد به خصوص کودک است . این را نظریه ی « آینه ی خود نما » می نامند . نظریه ی مذکور معتقد است که برای دیدن خود به واکنش دیگران توجه کرده ، تصویر خود را در آن واکنش ها میبینیم .
ب . مقایسه با دیگران :
به تدریج که کودک رشد می کند خود را با دیگران مانند برادر ، خواهر ، دوستان ، همسالان و … مقایسه می کند . این مقایسه یکی از منابع اصلی ایجاد خودپنداره و عزت نفس در کودکان است .
ج . همانندسازی با الگوها
کودک با برخی از افراد مهم زندگی خود همانندسازی کرده آنان را به عنوان مدل با الگوی رفتاری خود برمی گزیند ، آنها را می ستاید و میل دارد آنان شود . والدین ، معلمان ، مربیان مهم ترین این الگوها هستند .
د . نیاز به احساس ارزش و عزت نفس :
همراهآن در انسان به وجود می آید که برای نگهداری سلامت روانی و حتی تکامل وجودی او بسیار ضروری است و معمولا اگربر این نیاز خللی وارد شود، احساس حقارت و خودبزرگ بینی در فرد ایجاد می شود .
به نظر می رسد که افراد در نتیجه ی تجارب اولیه ، خودپنداره ای می سازند که برای حفظ و افزایش عزت نفس آنها خوب است یا خوب نیست . شواهد زیادی وجود دارد که افراد با عزت نفس بالا خودپنداره ی متمایزی دارند( کمبل [۶۹]، ۱۹۹۰ مارکوس [۷۰]و نوریوس[۷۱] ، ۱۹۸۶ ، نقل از فرانکن ) .
۵-۶-۲ تغییرات در خودپنداره و عزت نفس در نوجوانی
در دوره ی نوجوانی افراد سعی می کنند شواهدی پیدا کنند که خودنگاره ی آنان را به خودشان نشان دهد . وقتی که نوجوان از خود می پرسد : « آیا من آدم شایسته ای هستم ؟ » « آیا فردی جذاب هستم ؟ » در واقع تلاش می کند درک و دریافتی از خود بدست آورد و احساسات و باورهای خود را در تجارب آتی کامل تر کند . همین طور نوجوان سعی می کند خود آرمانی خویش را با دیگران مقایسه کند ( لطف آبادی ، ۱۳۷۹ ) .واقعیت این است که هم خودنگاره و هم عزت نفس و هم هویت فرد ، همیشه و به خصوص در نوجوانی در حال تغییر و گسترش است .
۶-۶-۲ دیدگاه نظریه پردازان درباره عزت نفس
تئوری شخصیتی ادلر جزء مباحثی از روانشناسی است که اختصاصا به عزت نفس می پردازد و آنرا به عنوان یک متغیر بانفوذ و با اهمیت عنوان می نماید ( اسمیت ، ۱۹۸۷ ) . شیوه ی زندگی ترکیبی مشخص و منحصر به فرد از انگیزه ها ، خصلت ها ، علایق و ارزشها است که درهر عملی که فرد انجام می دهد ، متجلی می شود که تعیین کننده ی نحوه ای اندیشیدن ، آموختن و رفتار کردن است . بنابراین ، این طرح از پیش تعیین شده که زیربنای تمام زندگی روانی را تشکیل می دهد و تمام رفتار فرد از آن نشأت می گیرد . در سال های نخست زندگی فراهم می شود که نقطه ی عطف آن بر نحوه ی کیفیت روابط والدین وکودک استوار می گردد .( منصور ، ۱۳۷۹ ) .
۷-۶-۲ چهار عامل مهم در تحول عزت نفس کودک از نظر کوپر اسمیت:
الف . ارزشی که کودک از سوی دیگران ، از طریق ابراز مهر و محبت ، تحسین و توجه دریافت می کند .
ب . تجربه همراه با موفقیت کودک ، مقام یا موقعیتی که خودش را درارتباط با محیط می بیند .
ج . تعریف شخصی کودک از موفقیت یا شکست .
د . شیوه ی کودک در ارتباط با بازحورد منفی یا انتقاد .
۸-۶-۲ کنترل خود و عزت نفس
به نظر میرسد که کنترل خود به دو صورت مستقیم و غیر مستقیم با عزت نفس مرتبط است . اول اینکه کودکی که توانایی سازمان و جهت دهی فعالیت ها و ابراز عواطفش را دارد ممکن است احساس شایستگی و صلاحیت بیشتری کند . دوم اینکه کودکی که رفتارهایش را از نظر اجتماع به نحو قابل قبولی انجام می دهد احتمالا تایید وتوجه بیشتری از سوی دیگران دریافت میکند . در واقع مطالعات نشان می دهد که کودکان برخوردار از عزت نفس بالا هم احساس سودمندی فردی بهتر و هم احساس کنترل بیشتری می کند . در دوره ی نوجوانی سطح عزت نفس نیز تغییر می کند ، عزت نفس فقط هنگام انتقال از یک مقطع تحصیلی به مقطع دیگر به طور موقتی کاهش می یابد ، و غیر از این مورد در اغلب نوجوانان افزایش می یابد . این افزایش مستمر در عزت نفس ، دلیل دیگری است که پژوهشگران جدید این فرض را که نوجوانی دوره ی آشوب هیجان است ، زیر سوال می برند . برخلاف آنچه تصور می شود ، در اغلب افراد نوجوان شدن به غرور و اعتماد به نفس می انجامد .( پاورز [۷۲]، هاسر و کیلنر [۷۳]، ۱۹۸۹ ، به نقل از لورا برک ، ۱۳۸۳ ) .
۹-۶-۲ رابطه بین منبع کنترل و عزت نفس
یکی از مفاهیم ویژه و پر اهمیت در نظریه ی یادگیری اجتماعی راتر منبع یا مکان کنترل است این مفهوم دارای دو بعد کنترل درونی و بیرونی است . بنابر فرضیات راتر افرادی که دارای کنترل بیرونی هستند دارای ادراک مثبت یا منفی از حوادث و رویدادهایی هستند که ارتباطی با رفتار فرد ندارد و تحت کنترل فردی است . افراد دارای منبع کنترل درونی معتقدند که رویدادهای مثبت زندگی در نتیجه ی طرح ریزی دقیق و کوشش پیگیر خود آنان به دست می آید لذا برای اعمال و رفتار و پیامدهای ناشی از آن قبول مسئولیت می کنند.
۱۰-۶-۲ تاثیر گروه همسالان بر عزت نفس کودکان و نوجوانان
همسالان از راه های خاصی در شکل گیری شخصیت ، رفتار اجتماعی ، نظام ارزشی و نحوه نگرش های یکدیگر دخالت دارند . کودکان از طریق سرمشق گیری و سرمشق دهی در مورد اعمالی که قابل تقلید است و با ارزشیابی فعالیت های یکدیگر و بازخوردی که به یکدیگر می دهند در همدیگر تاثیر می گدارند . کودکان بسیاری از مهارت های اجتماعی را از طریق کنش متقابل به دست می آورند آنها می آموزند که چگونه چیزی بدهند و چیزی بگیرند . در فعالیت دسته جمعی شرکت از جنب و جوش دیگران لذت می برند احساس دیگران را درک کنند تونایی های خود را ارزیابی کنند اعتماد به نفس نمایند به تدریج از خانواده مستقل شوند و سرانجام با جامعه سازگار شوند .
عزت نفس در دوره ی نوجوانی تحت تاثیر عوامل متفاوتی قرار می گیرد . یکی از عوامل بسیار مهم والدین هستند . ارزشی که کودک درباره ی خود قائل است ، عموما نشات گرفته از اهمیتی است که والدین به او می دهند . والدین با محبت و حمایت کننده که پشتیبان کودک هستند و توانایی ها و احساس و رفتار وی را مثبت ارزیابی می کنند ، این نگرش را در کودک به وجود می آورند که او فردیی شلیسته و ارزشمند است . این احساس ارزشمندی در نوجوانی نیز در برداشتی که فرد از خود دارد تداوم می یابد ( لطف آبادی ، ۱۳۷۹ ) . والدین و بزرگسالان سه نوع عزت نفس را به نوجوان القا می کنند . در اثر این القا ، نوجوان توانایی ارزشیابی رفتارها و نتیجه گیری درست از این ارزشیابی ها و قدرت تصمیم گیری برای اصلاح رفتار خود را دارد . چنین حمایت وکنترلی منجر به افزایش عزت نفس در نوجوان می شود .
حمایت از نوجوان
عزت نفس نوجوان
القا کردن به نوجوان
اعمال فشار به نوجوان
شکل ۱ – مدل تعاملی نوع کنترل نوجوان با عزت نفس وی
۱۱-۶-۲ ابعاد عزت نفس
به منطور تعامل بیشتر در مقوله ی عزت نفس ، بحث و بررسی ابعاد مختلف آن مفید به نظر می رسد . از ابعاد عزت نفس می توان به عزت نفس عمومی ، تحصیلی ، جسمانی ، خانوادگی و اجتماعی نام برد .
عزت نفس عمومی :
این عزت نفس عبارت است از یک احساس عمومی ارزش شخص از خودش که این احساس تحت تاثیر ابعاد دیگر عزت نفس یعنی عزت نفس تحصیلی ، بدنی ، خانوادگی و اجتماعی قرار می گیرد . سیستم نگرشی کودک در سالهای پیش کلامی آغاز می شود . شکل کلی احساس ارزشمندی تابع مراحل رشد است . بدین ترتیب عزت نفس هرکس را باید با عزت نفس کلی مقایسه نمود(هارلند [۷۴]و همکاران، ۲۰۰۲).
عزت نفس تحصیلی :
عزت نفس تحصیلی عبارت است از یک احساس و ارزیابی به پیشرفت و توانایی تحصیلی از خودش در ارتباط با برآورده ساختن که والدین ، مدرسه و معلمان از او دارند که اگر بخوبی از عهده این کار برآید دارای عزت نفس تحصیلی مثبت و مفید می باشد . البته این امر صرفا یک ارزیابی از توانایی تحصیلی و پیشرفت تحصیلی نیست و براحتی نمی توان جایگاه تحصیلی یک فرد را مشخص کرد مگر اینکه فاصله ی او با دیگران را محاسبه نمود .
عزت نفس جسمانی :
عزت نفس جسمانی عبارت است از احساس و ارزشی که شخص از توانایی های جسمانی خود دارد که عواملی از جمله ظواهر جسمانی و توانایی های بدنی و ورزیدگی که در ورزش ها اشخاص از خود نشان می دهند در این احساس تاثیر دارند . جذابیت فیزیکی رابطه ی مثبتی با عزت نفس دارد .( پوپ و همکاران ، ۱۹۸۹ به نقل از همتی(۱۳۸۳).
عزت نفس خانوادگی :
عزت نفس خانوادگی عبارت است از احساس و ارزشی که هر شخص بعنوان یکی از اعضای خانواده نسبت به خود دارد . اگر کودک از محبت والدین و سایر اعضای خانواده برخوردار باشد و آنها برای او ارزش قائل باشند کودک از خود برداشتی مثبت در رابطه با خانواده خواهند داشت .
عزت نفس اجتماعی :
عزت نفس اجتماعی عبارت است از احساس و ارزشی که یک شخص در ارتباط با دیگران از نظر تعامل اجتماعی دارد به این صورت که آیا نظر او برای دیگران ارزش دارد و یا آیا دیگران برای او ارزشی قائل هستند ؟ آیا از هم نشینی او لذت می برند ؟ اگر شخص در موارد ذکر شده موفقیت داشته باشد دارای عزت نفس اجتماعی است .
انسان از بدو تولد تا واپسین لحظات حیات برای تامین احتیاجاتش به راهنمایی و حمایت دیگران نیاز دارد کودک نخستین تجارب حمایت اجتماعی خود را در کانون خانواده کسب می کند . نحوه ی برخورد ، پذیرش ، دوست داشتن و مساعدت با کودک وی را برای ایفای نقش های اجتماعی و برطرف ساختن نیازهایش یاری می دهد.
۱۲-۶-۲ شیوه های تربیتی عزت نقس
پایه های عزت نفس بالا یا پایین در همان اوایل زندگی شکل می گشرد . بنابراین روان شناسان توجه شان را معطوف به نقش شیوه های تربیتی در رشد عزت نفس کرده اند .در حقیقت شواهد موجود حاکی از آن است که دخالت ، پذیرش ، حمایت و محدودیت های مشخص شده از جانب والدین در عزت نفس کودکان تاثیر می گذارد( ریون[۷۵] ، ۱۹۹۷ ). کوپر اسمیت ( ۱۹۶۷ ) شیوه های تربیتی مادران پسران دارای عزت نفس بالا و پایین را مقایسه کرد و به این نتیجه رسید که مادرانی که دارای پسران با عزت نفس بالا هستند دارای ویژگی های زیر می باشد:۱- محبت و عاطفه بیشتری به بچه هایشان ابراز می دارند.۲- علاقه ی بیشتری به فعالیت های کودکانشان دارند.۳-کودکانشان را بیشتر می پذیرند. ۴- روش های انضباطی پایداری را به کار می برند.۵- خودشان عزت نفس بالاتری دارند . در نتیجه به نظر می رسد که علاقه ی مادران به کودکانشان قویترین ارتباط را با رشد عزت نفس دارد .( وایتن [۷۶]، لوید[۷۷] ، ۱۹۹۷ به نقل ازمشهدی(۱۳۸۹).

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 11:55:00 ب.ظ ]