«عرفان‌: حاکی ازاحساس شناختی درونی و قلبی وترجمانی ازماهیت معنوی انسان است، به گونه‌ای که به هیچ وجه انسان طالب کمال بی‌نیازی ازآن نیست. با این وصف در تعریف عرفان می‌توان گفت‌: عرفان استعلای انسان است درقلمرونفس برای استنباط اسرار آن و به همین اساس حضرت علی فرموند:«اَلْعَارِفُ مِنْ عَرَفَ نَفْسَه» یعنی عارف کسی است که نفس خود را بشناسد». (دهباشی مهدی وهمکاران، ۱۳۸۸: ۱۳)، بنابراین تصوف عبارت است از:«شناخت آداب ظاهری و باطنی شرع و پرهیز ازهرگونه اخلاق زشت و ناروا و پرداختن به یک سلسله اعمال خاص، برای قبول تجلّی صفات الهی خواجه عبدالله انصاری می‌نویسد: ابوالقاسم دمشقی گوید از ابوبکر کتانی پرسیدم که علم تصوف چیست ؟ گفت: (کمینه آن است که تو درنیاوی‌) و در مورد صوفی گفته است: «اَلصّوفی هُوَالخارجُ مِنَ النُّعوتِ والرسُوم» صوفی هیچ نشان وتعریفی ندارد».(کیانی محسن، ۱۳۸۹: ۱۵)، عارف ذاتاً بیش ازهرچیز به اسرار الهی علاقه‌منداست، زیرا طریق عرفان اسلامی خود یک بیداری تدریجی است، که بشر را به خود میآورد، تا در مسیر حق گام بردارد و به سعادت و کمال حق برسد. مثالی که دراین زمینه می‌توان بیان کرد، بحث موج ودریا است که هرچه موج بالامی‌رود دوباره به دریا برمی‌گردد، عارف دراین مثال دلش مشغول موج فروکشنده است، امّا دلش مشغول آبی که موج بر جای گذاشته نیست. عارف به آب باقی مانده از موج نیازمنداست، یعنی نیازمند صورت ظاهری دین است. در نتیجه همین جسم و یا نفسش به تنهایی نیست که باعث فروکشیده شدن عارف می‌شود، بلکه هردو باهم هستند واین نفس نامیرا در جهان میرایی زندانی است. پس عارف درک می‌کند آنچه سبب آگاهی او به سوی مرکز اعلا می‌شود، همان خود آگاهی است که او را به سوی امواج می‌کشاند. و از خود فانی و در حق باقی می‌شود، و در وصول به اصل وجود آدمی به یاد می‌آورد (خود) بر این اصل است که از (خود) انسانی بی نهایت فراتر می‌رود، و به چیزی که جز آن نیست وصل می‌شود. (ر. ک. لینگز مارتین، ۱۳۸۳: ۳۴ – ۳۵)

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

فصل اوّل:

 

کلیات تحقیق

 

۱-۱- بیان مسأله

ملاپریشان اهل دلفان بوده ودر قرن هشتم هجری (درمنطقه زاگرس) می‌زیسته است. امّا از زندگی وی هیچ گونه اطلاع دقیقی در دست نیست. عده‌ای از اندیشمندان کرد، ملاپریشان را اهل استان کرمانشاه شهرستان دینورمی‌دانند، امّا مدرکی که دال بر کُردبودن ایشان باشد ندارند. فقط استناد این محققین به سرودن اشعار ملا به زبان کردی است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

هَرچَن مَاو‍رْدِم دَلیـل ژَ قرآن مَواتْ یالانَدرکُردیُخْدُر ایمان
ژَ اَلْـوَار کُـوه حَــق پِیدَامـِیوُ یَـامـَنْ فِـی الجِبـالِ خَـزایِنَه

ملاپریشان در این ابیات به لک ولر بودنش وموقعیت جغرافیایی خود اشاره دارد، که اهل لرستان است. بابکار بردن واژه(الوار) که جمع واژه(لر) است به طور واضح موقعیت جغرافیایی خود رامشخص کرده است و حتی در لغت نامه‌ها الوار را جمع لر دانسته‌اند، لکی ولری دو گویش مردمان لرستان است. در فرهنگ فرس اسدی [لَک، لَکا ولاک] با واژه رنگ سرخ مترادف دانسته است، برهان قاطع آن را بر اکراد صحرانشین اطلاق کرده، رابینو مهاجرت قوم لک دلفان وسلسله را از ماهیدشت کرمانشاه در زمان شاه عباس صفوی می‌داند.(ر.ک. فتح الهی، ۱۳۸۹: ۷۱)، زبان و لهجه‌های جنوبی شامل زبان فارسی میانه (پهلوی) که اززبان پارسی سرچشمه می‌گیرد، آثارزبان فارسی میانه پهلوی مربوط به بعد ازظهور اسلام است. این زبان ازنظرسیاسی، اجتماعی ومذهبی تحت نفوذ دین اسلام قرارمی‌گیرد، دستوروقواعد زبان فارسی دنباله همان زبان فارسی میانه پهلوی است. زبان فارسی تنها زبانی است که تحت تاثیرلهجه ‌های ایرانی نواحی شرقی قرارگرفته است، همچنین لهجه‌های جنوبی که شامل زبان‌های: لری وبختیاری است به زبان(لری) معروف شده‌اند، امّا این لهجه‌هاگسترش چندانی نداشته‌اند. (ر.ک. یارشاطر احسان، ۱۳۷۳: ۱۸– ۲۰)، همچنین به زبان کردی که زبان تمام شعرای لک زبان منطقه زاگرس است اشاره دارد، نه به موقعیت جغرافیایی محل سکونتش. ملاپریشان به زبان شیوای لکی اشعاری در توحیدوخداشناسی، مدح ومنقبت چهارده معصوم علیه‌السلام از خود به جای گذاشته است.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
وی اهل اسلام وبر مذهب رسمی تشیع بوده است، ایشان به هیچ فرقه ویا مسلک‌های صوفیانه‌ای وابستگی نداشته است، تا او را به فرقه‌ای منتسب کنند. هرچند بعضی از اندیشمندانی که به جمع‌ آوری اشعار پراکنده وی اقدام کرده‌اند، او را پیرو فرقه حروفیه واز مریدان شیخ فضل‌الله نعیمی دانسته‌اند. ملاپریشان در ابیات شیوا وسلیس خود مراحل سیر و سلوک عرفانی را بیان داشته است، ودر این اثرماندگار ازتمام اصطلاحات عرفانی به کمک آیات، احادیث و روایات سود برده است. ومراحل سیر وسلوک عرفانی را به تقلید از عرفای قبل وهم عصر خود بیان کرده است، ملاپریشان به زبان فارسی علاقه‌ای برای بیان عقاید خود نداشته است. هرچند بر زبان‌های فارسی، عربی تسلط داشته و دلیل تسلط وی بر این زبان‌ها استفاده از آیات، احادیث و روایاتی است، که از معصومین بیان کرده است. دیوانش از اصطلاحات ادبی خالی نیست، بکار بردن این اصطلاحات در دیوان خودگویای این است که این شاعر توانا بر علوم عصر خودآگاهی کامل داشته است. ملاپریشان از حروف رمزی کلام وحی به خوبی بهره گرفته است و در ابیات خود آن را بکار گرفته است، همین باعث شده است به این عارف حق‌شناس دلفانی نسبتی بدهند که در خور ایشان نیست. ایشان از حروف مقطعه‌ی کلام وحی از طریق حروف ابجد که کمتر شاعری توانسته باآن لفاظی کند کار کرده، وهمین را بهانه‌ی حروفیه بودن وی دانسته اند. به یاد نیاوردن این صنعت ادبی در حین جمع‌ آوری و شرح وبیان اشعار ملاپریشان سبب شده است، تا این عارف خداشناس را به فرقه حروفیه نسبت بدهند. کاش همین عزیران در ابتدا به اوّل سوره‌های مبارک وحی نگاهی می‌انداختند، سپس به کتب علوم بلاغی تا دچار این اشتباه نمی‌شدند. حال پاک کردن این اهانت از ذهن مردم بسی مشکل است. ما نمونه‌ای از ابیات را بیان می‌کنیم تا مورد توجه اندیشمندان عزیر قرارگرفته و به وفور علمی این بزرگ مرد لک، که سبب زنده ماندن این زبان باستانی شده است آگاهی یابند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بادُو، یَک خدا، یَکِی رَسُولَنْ نُقْطِه ی تَحْتِ بَازُوجِ بَتوُلَنْ

۱) شرح بیت: با مشتمل بردو چیزاست یکی احدیت و واحدیت خداوند و دیگری رسول خدا پیام‌آور وحی است، و حضرت علی علیه‌السلام همسرحضرت زهرا بعدازخدا و رسولش خال و مرکزهستی است و نقطه‌ی زیرحرف(ب) است.
۲) نکات بلاغی: رَسُولَن با بَتُولن: کلمه قافیه است، [ل حرف اصلی یا روی و ن حرف وصل است]‌، یک: تکراربرای تاکید، تلمیح: «به حدیث معروف حضرت علی که می‌فرماید: «اَنَاالْنُقْطَه الّتی تَحتِ البَاءِ الْمَبسُوطیِ».»(سلیمانی،۸۷:۱۳۹۰)
۳) شرح مفاهیم عرفانی: دراین بیت ملا اشاره‌ای به جریان حروف تهجی دارد، که انبیاء الهی هرکدام به ازای مراتب موجودات آن را بیان کرده‌اند، حضرت عیسی تاحضرت علی بیان می‌دارند، که موجودات ازبای «بِسْمِ الله‌« وجودیافته‌اند (ب) به دنبال (الف) وجود یافته است. (الف) به ازای ذات باری تعالی خود وجود یافته و (الف) اشاره به اوّلین چیزی که خداوندخلق کرده؛ یعنی عقل اشاره دارد، اصل چیزی که خداوندخلق کرده است عقل می‌باشد. ویا «اَنَا النُّقطه بَاء بِسمِ الله»، (ر.ک. سلیمانی، ۱۳۹۰: ۸۷)، با: با حرف دوّم الفبا است ودرحروف ابجد برابرعدد۲است. (ب+الف= ، ۲+۱=۳ احتمالاً منظور خداوند، حضرت رسول و امیرالمومنین باشد)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

وَصـُورَت چَــاردَه یَکـِی وَ مَعنـی بُـرهَـانِـم اَعـدَاد طَــه حَــقّ زَانـَا

۱) ترجمه بیت: در ظاهر چهارده جسمند، امّا در باطن یکی هستند یعنی همه برای یک هدف برانگیخته شده اند آن هم ادامه رسالت جدشان پیامبر اسلام‌، دلیل وبرهان من دریکی بودن آنان همان است که درسوره مبارک طه بیان شده است که این را خدا می داند‌. اشاره به بیان حضرت امام صادق که می فرمایند‌: طه ویس اسم پیامبر و آلش است وحضرت ولی عصر(عج) در دعای ندبه می‌فرمایند: «یا بْنَ طَه». (تفسیر نمونه، ۱۳/۱۵۷-۱۵۸)
۲) نکات بلاغی: معنی با زانا: کلمه قافیه است‌، طه: ایهام دارد ۱٫ به سوره طه ۲٫ آل رسول‌الله طه و براساس حروف ابجد وحساب جمل: درعرف ادبا ۲۸ حرف الفبای زبان عربی در هشت لفظ جمع شده است‌: ابجد ـ هوز ـ حطی ـ کلمن ـ سعفص ـ قرشت ـ ثخذ ـ ضظغ از قدیم در متون ادبی برای نگاشتن حساب‌ها به این حروف متکی بوده اند و برای هرحرفی از حروف ابجد، قیمت وشماره‌ای گذارده اند:
أ = ۱ ب = ۲ ج = ۳ د = ۴ ه = ۵ و = ۶ ز = ۷ ح = ۸ ط = ۹ ی = ۱۰ ک = ۲۰ ل = ۳۰ م = ۴۰ ن = ۵۰ س = ۶۰ ع = ۷۰ ف = ۸۰ ص = ۹۰ ق = ۱۰۰ ر = ۲۰۰ ش = ۳۰۰ ت = ۴۰۰ ث = ۵۰۰ خ = ۶۰۰ ذ = ۷۰۰ ض = ۸۰۰ ظ = ۹۰۰ غ = ۱۰۰۰٫ (‌ر. ک، اقبالی، ۱۳۶۶: ۱۸۱ – ۱۸۲)، در نتیجه طه = ۱۴ (ط۹ + ه ۵ = ۱۴) همان چهارده معصوم می‌باشد. تضاد بین صورت و معنی.
۳) شرح مفاهیم عرفانی: کلام وحی محل تلطیف سر است و ورود الهامات و به اصغای کلمات رّبانی در قرآن حرف (طـا) کنایه از: طهارت نفس و لطف جوهر عقل است و حضرت رسول‌الله که خود مصدر نور وهدایت است، لقب (طه) یافت. وبه عظمت آیات شماره ۱ و۲: ﴿طه، مَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى﴾ سوره طه خداوند امر کرد که قرآن را بر شما نازل نکردم که خود را به رنج بیندازی! این از الطاف وبرکت حق بود که بعد از نزول کلام وحی از حق تعالی ممنون شد، و رابطه مناسبی بین ذات طاهر محمّدی و حرف (طـا) بر قرار گردید، که طیب وطاهر اسم حضرت ختمی مرتبت قرار گرفت. عارفان جهت کمال مناسب میان ذات حق و رقم حرف (طا) خواصی یافته‌اند، که هرکه (ط = ۹) هر شخصی ۹ طا بر لوح زر خالص بنویسد، به سعادت می‌رسد و هرکسی آن را با خود حمل کند طلسم است؛ برای پیروز شدن بر قهر جن و انس در نتیجه سبب دیدن حضرت محمّد(ص) در خواب خواهد شد. یکی از ویژگی های: (طا) تنهایی وفردیت است که فرد الفردمی‌باشد‌، (طه) از فواید رموز قرآنی است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

از طالب وصل بشنو این حرف طلب کو می نبرد به غیر طا هیچ بــه لب
دردل کنــد او طای طهـارت مـرقوم یعنی که بپرداخت دل از تفرقه رب

(ر.ک. سلیمانی،۱۳۹۰:۱۹۵)، «حق: در بیان عرفان ذات الله را گویند، مراد از حق خداوند است و آنچه خدا بر خود واجب کرده است حق گویند». (سجادی، ۱۳۸۹: ۳۲۲)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جـان گرگان و سگان، هریک جداست متّحـدجـــان هـایِ شیـران خـداست
(مثنوی۴/۴۱۵)

سراسر دیوان این ملای پریشان پراز صنایع ادبی است تاعلم خود را به رخ همه بکشدو بگوید کم ازخداوندگارعشق وعرفان ندارم، ملاپریشان در تمام دیوان گران سنگ خود از اثرمشهور مولانا استفاده نموده است وتحت تأثیر این اثر جاوید عرفانی به زبان پارسی است. ملاپریشان به حق از عهده‌ی وظیفه خود درتقلید ازمولانا برآمده است. سراسر دیوان ملاپریشان تقلید‌های از مولانا است. امّا فرق این دو استادسخن در عقیده وزبان است، یکی برمذهب شیعه و دیگری برمذهب اهل تسنن، واز نظر زبان هم یکی لک زبان است و دیگری فارسی گویی.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[سه شنبه 1400-01-24] [ 10:10:00 ب.ظ ]