مصاحبه

پیوستار مصاحبه‌های پژوهشی شامل انواع متفاوتی است که از مصاحبه ساختاریافته[۳۶]، مصاحبه نیمه ساختاریافته[۳۷] تا مصاحبه عمیق[۳۸] یا آزاد را در بر می‌گیرد.
همان‌طور که بیان شد برای نظریه داده‌بنیاد بهترین نوع مصاحبه، مصاحبه عمیق یا آزاد است؛ زیرا هدف رسیدن به نظریه بدون هیچ پیش فرضی است؛ اما عملاً با توجه به این‌که مدیران مدارس متوسطه عموماً حضور ذهن کافی برای ورود به مبحث استانداردهای شغلی را ندارند بدین ترتیب راهنمایی برای مصاحبه تهیه گردید، که درواقع مصاحبه را از نوع عمیق یا آزاد به سمت مصاحبه نیمه‌ ساختاریافته سوق داد.
در مصاحبه نیمه ساختاریافته، پژوهشگر فهرستی از پرسش‌ها یا صرفاً موضوع‌های اصلی پژوهش موردنظر را تهیه می‌کند که این فهرست، برگه راهنمای مصاحبه[۳۹] خوانده می‌شود. برگه راهنمای مصاحبه صرفاً مشخص‌کننده موضوع‌هایی است که مصاحبه، آن‌ ها را پوشش خواهد داد و مصاحبه‌گر، الزامی به رعایت ترتیب در مطرح کردن پرسش‌ها بر طبق برگه راهنمای مصاحبه ندارد. مصاحبه‌گر همچنین می‌تواند علاوه بر آنچه در برگه راهنمای مصاحبه مطرح شده، با توجه به پاسخ‌های مصاحبه‌شونده، پرسش‌های دیگری نیز مطرح کند و یا به تفحص بیشتر در پاسخ‌های مصاحبه‌شوندگان بپردازد. در مصاحبه نیمه ساختاریافته، مصاحبه‌شونده نیز در پاسخگویی به این موضوع‌ها و پرسش‌های باز، از آزاد و اختیار کافی برخوردار است. امتیاز اصلی مصاحبه نیمه ساختاریافته در این است که مصاحبه‌گر درعین‌حال که فرایند کسب اطلاعات از مصاحبه‌شونده را تحت کنترل دارد، در دنبال کردن مسیرهای تازه‌ای که با توجه به پاسخ‌های مصاحبه‌شونده پیش می‌آید، از آزادی لازم برخوردار است. این نوع مصاحبه، در عین تمرکز بر موضوع پژوهش، با دارا بودن انعطاف‌پذیری لازم، به مصاحبه‌شوندگان امکان می‌دهد به جنبه‌هایی از موضوع بپردازند که از دیدگاه آن‌ ها دارای اهمیت است (حریری، ۱۳۸۵).
در این پژوهش، از مصاحبه خبره[۴۰] به‌عنوان نوعی از مصاحبه نیمه‌ ساختاریافته استفاده شده است؛ زیرا در اینجا مصاحبه‌شونده به سبب خبرگی در یک حوزه فعالیتی خاص (مدیریت مدرسه متوسطه)، موردتوجه قرار می‌گیرد و فرد مصاحبه‌شونده، نه به‌عنوان یک مورد واحد، بلکه به‌عنوان نماینده‌ای از یک گروه از افراد خبره در مطالعه شرکت می‌کند.
نکته دیگر درباره مصاحبه از مدیران مدارس این نکته است، که با توجه به این‌که مدیران عموماً با ادبیات دانشگاهی و کلاسیک مدیریت آموزشی آشنا نیستند، عملاً هم سؤالات و ادبیات مصاحبه‌گر باید نزدیک به درک مصاحبه‌شونده قرار می‌گرفت و هم از طرفی پاسخ‌ها و نظراتی که مدیران ارائه می‌کردند تا حدودی با ادبیات دانشگاهی فاصله داشت و باید باز فرآوری و به‌نوعی به ادبیات مرسوم کلاسیک مدیریت آموزشی تبدیل می‌گشت.
در ابتدای مصاحبه از فرد مصاحبه‌شونده درخواست می‌شد تا نظرات خود را درباره شاخص‌ها و استانداردهای یک مدیر مدرسه متوسطه موفق بیان کند؛ از ویژگی‌های شخصی و علمی گرفته تا شاخص‌های عملکردی فرد. در ادامه نیز با توجه به پاسخ ایشان و برگه راهنما به مطالب عمق کافی بخشیده می‌شد تا حدی که مصاحبه‌گر مطمئن گردد که نقطه مغفول و مبهمی در موضوع مطروحه وجود ندارد.
درنهایت از مجموع ۱۵ جلسه مصاحبه از ۱۰ مدیر مدرسه متوسطه، حدود ۱۵ ساعت صوت تهیه گردید؛ که به‌صورت دقیق و کامل تمامی مطالب ضبط‌شده پیدا شد و مجموعاً بیش از ۳۰۰ صفحه متن به دست آمد.

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

مطالعه کتابخانه‌ای

نظریه داده‌بنیاد بر این اصل استوار است که به جای آزمون فرضیه‌هایی که از ادبیات و پیشینه پژوهشی استخراج می‌شود، نظریه از خود داده‌ها تولید شود. این نظریه معمولاً از دلایل شفاهی که بر اساس تجربه‌های اشخاص مطرح می‌گردد استخراج می‌شود. در این روش مرور پیشینه پژوهش بیشتر به‌عنوان زمینه حوزه‌ای که پژوهشگر در مورد آن پژوهش می‌کند، مدنظر قرار می‌گیرد تا به‌عنوان مجموعه‌ای از یافته‌ها که پژوهشگر بر مبنای آن توجیهی برای صورت‌بندی فرضیه داشته باشد (خامسان، ۱۳۸۸، نقل در طالب‌زاده شوشتری، ۱۳۹۰)
بدین ترتیب در حد توان تمامی متون و اسناد کتابخانه‌ای که مرتبط با موضوع استانداردها و یا شایستگی‌های مدیران آموزشی بدون در نظر گرفتن مقطع مورد مطالعه قرار گرفت و یادداشت‌برداری شد. با توجه به کمبود پژوهش‌های صورت گرفته در این موضوع، حتی مطالب مربوط به مدیران گروه دانشگاهی نیز مورد مطالعه اجمالی قرار گرفت و تا حدی مورداستفاده قرار گرفت.
منابع لاتین نیز در حد توان استخراج و ترجمه شده و درنهایت یادداشت‌برداری‌های لازم از آن صورت گرفت.

 

مرحله سوم: کدگذاری باز

در این مرحله، بر اساس روش مرسوم در نظریه داده‌بنیاد، به هر یک از اجزاء، عنوان و برچسبی داده می‌شود. این عنوان، که اصطلاحاً به آن «کد» گفته می‌شود، باید گویای محتوای داده باشد، به‌طوری‌که محقق و خواننده، با مشاهده این عنوان و تیتر، تا حدود زیادی به مفهوم جملات پی ببرند (مایلز[۴۱]، و هوبرمن[۴۲]، ۲۰۰۲)
استراوس و کوربین (۱۹۹۰) در این رابطه می‌گویند:
«نظریه‌ها نمی‌توانند با پیشامدها یا فعالیت‌های واقعی، آن‌طوری که مشاهده یا گزارش‌شده و جزو «داده‌های خام» محسوب می‌شوند، ساخته شوند. پیشامدها، وقایع و اتفاقات، به‌عنوان نشانه‌های بالقوه پدیده در نظر گرفته شده، یا تحلیل می‌شوند، و بدین‌سان برچسب مفهومی[۴۳] دریافت می‌کنند. اگر پاسخ‌دهنده‌ای به پژوهشگر بگوید «من هرروز صبح، ریشم را اصلاح می‌کنم و بعد دوش می‌گیرم.»، سپس پژوهشگر ممکن است به این پدیده برچسب مفهومی «راه و روش زندگی روزمره» بزند. هنگامی‌که پژوهشگر، دیگر پیشامدها را بررسی کرده و با پیشامد اول مقایسه می‌کند، اگر به نظر رسید که همان پدیده را نشان می‌دهند، سپس این پیشامدها نیز برچسب مفهومی «راه و روش زندگی» دریافت می‌کنند. تنها با مقایسه پیشامدها و نامیدن پدیده‌های مشابه با واژه‌های یکسان، نظریه‌پرداز می‌تواند واحدهای اصلی نظریه را روی هم جمع کند.»
بنابراین «مفاهیم»، واحدهای پایه‌ای یا خُرد تحلیل هستند؛ زیرا از تصویر ذهنی و مفهوم‌سازی از داده‌هاست که نظریه شکل می‌گیرد، نه به‌تنهایی از خود داده‌های واقعی (پندیت[۴۴]، ۱۹۹۶؛ نقل در دانایی‌فرد، و امامی، ۱۳۸۶).
شکل ‏۳‑۱: مدل مفهوم- نشانه (گلیسر، ۱۹۷۸)
نشانه
۱
نشانه
۲
نشانه
۳
نشانه
۴
نشانه
۵
نشانه
۶
به شکل ‏۳‑۱ توجه کنید. همان‌گونه که در بالا گفتیم، پیشامدها، نشانه‌های مفاهیم هستند. تطبیق مستمر نشانه‌ها، تحلیل‌گر را با شباهت‌ها، تفاوت‌ها و ثبات معنایی که منجر به ساخت یک مفهوم (مقوله) و ابعاد آن می‌شود، مواجه می‌کند (فرناندز، ۲۰۰۴).
در پژوهش حاضر بعد از پیاده‌سازی مصاحبه‌ها و تبدیل آن‌ ها به متن، تک‌تک جملات، مفاهیم، کلمات، خاطرات و ایده‌هایی که مصاحبه‌کننده به زبان آورد موردبررسی قرار گرفت و کدگذاری آزاد و باز نسبت به قسمت‌های موردنیاز صورت گرفت. در پایان بیش از ۶۷۰ مفهوم یا کد اولیه به دست آمد که البته تعدادی از آن‌ ها تکراری بودند؛ راجع به نوع و یافته‌های مربوط به کدگذاری در فصل چهارم مفصل‌تر بحث خواهد شد.

 

مرحله چهارم: کدگذاری محوری

وظیفه محقق در این مرحله، «دسته‌بندی و مقایسه»[۴۵] عناوین استخراج‌شده از داده‌ها است. این کار مستلزم صرف وقت و حوصله بسیار است، چراکه در ابتدا ارتباط بین آن‌ ها، چندان آشکار نیست، درواقع محقق خود را با انبوهی از داده‌های خام روبرو می‌بیند که چندان به هم ربطی ندارند اما به‌زودی پیوندهای نامرئی هویدا خواهد شد و زیبایی روش نظریه داده‌بنیاد در این مرحله نهفته است (منصوریان، ۱۳۸۶).
با مقایسه مفاهیم مختلف می‌توان زمینه‌های مشترک بیشتری را میان آن‌ ها کشف کرد که امکان طبقه‌بندی مفاهیم مشابه در قالب طبقه‌بندی‌های یکسان را، فراهم خواهد سخت. پدیدآورندگان این نظریه، نام این فرایند مقایسه مستمر مفاهیم با یکدیگر را «روش مقایسه پایدار»[۴۶] یا «روش تطبیق مداوم» نامیده‌اند (سلدن[۴۷]، ۲۰۰۵).
با بهره گرفتن از فن مقایسه پایدار، زمینه ظهور ابعاد مشترک مفاهیم که همان کدگذاری محوری است، امکان‌پذیر گردید. حاصل این مرحله از فرایند تحقیق، شکل‌گیری (مؤلفه‌ها) است.
استراوس در مرحله کدگذاری محوری از چند اقدام اصلی بحث کرده که در جدول زیر نشان داده شده است (استراوس، ۱۹۸۷).
جدول ‏۳‑۲: اقدامات اصلی کدگذاری محوری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۱ بیان کردن ویژگی‌های یک مقوله و ابعاد آن‌ ها؛ اقدامی که حین کدگذاری باز شروع می‌شود.
۲ شناسایی شرایط گوناگون، کنش یا برهم‌کنش‌های گوناگون و پیامدهای گوناگون مربوط به یک پدیده
۳ ربط دهی یک مقوله به زیر مقوله‌هایش؛ از طریق گزاره‌هایی که چگونگی ربط آن‌ ها به همدیگر را مطرح می‌کنند.
۴ جستجوی سرنخ‌هایی در داده‌ها که بر چگونگی ربط دهی‌های ممکن مقوله‌های اصلی به هم دلالت دارد.

در این پژوهش پس از کدگذاری محوری مفاهیم به‌دست‌آمده، ۲۷ مؤلفه حاصل شد که مفصل در فصل چهارم بحث خواهد شد.
جدول ‏۳‑۳: ویژگی‌های انتخاب یک مقوله محوری (لی[۴۸]، ۲۰۰۱؛ نقل در دانایی‌فرد و امامی، ۱۳۸۵)

 

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 07:13:00 ق.ظ ]