(اصلاحات ارضی)
(قانون کار)

 

 

 

محافظه کاران به فقه سنتی تاًکید داشتند و احکام اولیه را تنها مرجع قانون­گذاری می­دانستند (طیف راست)
طیف چپ به “فقه پویا” تاًکید می کردند و احکام اولیه را ناکافی در جریان قانون­گذاری می­دانستند که رهبر بنا برا مصلحت می ­تواند از احکام ثانویه و حکومتی به طور موقت استفاده کند.

 

 

 

 

 

اختلافات در زمینه اقتصادی که نقطه اوج اختلافات بود (نقش دولت)
عکس مرتبط با اقتصاد

 

(به ویژه در دولت موسوی) بخش خصوصی

 

 

 

طیف راست معتقد به سیاست­های باز اقتصادی و کاهش نقش دولت بودند؛ این نگرش از یک طرف ریشه در احکام الهی و برداشت­های جناح­های راست از اسلام داشت و از طرف دیگر بیانگر پایگاه اجتماعی و اقتصادی آنهایی را می­رساند که وابسته به بازار بودند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
طیف چپ معتقد به سیاست­های بسته اقتصادی و افزایش و نظارت نقش دولت در اقتصاد و امور اجتماعی بودند و سیستم کمونیسم

 

 

برگرفته از کتاب کالبدشکافی جناح­های سیاسی ایران، ص ۶۷٫
۳-۴-۲-۲- سیر تحول تبلیغات سیاسی:
از دید “پیتمن”، احزاب رقیب، نمایندگان سیاسی و انتخابات ادواری، عناصر اجتناب ناپذیر یک جامعه مشارکتی هستند. مشارکت مستقیم مردم و کنترل بر محل­های بلاواسطه همراه با رقابت احزاب و گروه­های همسو در امور حکومتی می­توانند اصول دموکراسی را به واقع بینانه ترین صورت ممکن تعمیم دهند؛ بنابراین حق تصمیم ­گیری فرد در سطح محلی و مهمتر از آن برخورداری از فرصت مشارکت گسترده در عرصه هایی مانند کار، بافت های سیاسی ملی را به شدت تغییر خواهد داد. اگر به این امر باور داشته باشیم که مشارکت یعنی مداخله آگاهانه انسان ها و حق آنها در تعیین سرنوشت خویش و اگر معتقد باشیم که با وجود نابرابری در ثروت، قدرت سیاسی، فرصت ها و درآمد، مشارکت واقعی انسان ها افسانه­ای بیش نخواهد بود، به لزوم فعالیت احزاب رقیب و وجود شوراهای قدرتمند مردمی در سطوح ملی و محلی انتخابات ادواری در تعیین نمایندگان مجلس و حق تصمیم ­گیری افراد در عرصه مناسبات کاری، اجتماعی و فرهنگی واقف خواهیم شد و به اهمیت کوچکتر شدن واحدهای تصمیم گیرنده در سطح ملی پی خواهیم برد.
پیشرفت­های چند دهه اخیر در زمینه تبلیغات سیاسی و گسترش وسیع آنها در کشورهای مختلف جهان، سبب شده ­اند که بعضی از صاحب­نظران جامعه شناسی و علوم سیاسی، آن را به عنوان یک پدیده جدید و یک نیروی بزرگ سیاسی بنگرند و حتی قرن بیستم را قرن تبلیغات بنامند. اگر تبلیغات سیاسی را از لحاظ تاریخی بررسی کنیم، ملاحظه می­نماییم که تبلیغات از زمان­های قدیم توجه فرمانروایان را به خود مشغول داشته و در دوره های مختلف، به اشکال گوناگون مورد استفاده قرار گرفته است.
البته نباید از نظر دور داشت که تأثیر تبلیغات در جلب معتقدات عمومی، در قرن بیستم، در فاصله دو جنگ جهانی، بیش از پیش آشکار شد و در کشورهای اروپایی مخصوصاً در اتحاد جماهیر شوروی و آلمان هیتلری، پیشرفت بسیار کرد و حداکثر استفاده از آن به عمل آمد. پیشرفت تکنیک های تبلیغاتی در دو کشور مذکور، سبب شد که تبلیغات بسیاری از کشورهای دیگر جهان نیز بر اساس تجربیات آنها پایه گذاری شوند و امروز هم نظام های تبلیغاتی را با مقایسه دو نمونه تبلیغ مذکور، مورد مطالعه و بررسی قرار می­دهند.
در قرن نوزدهم، با ترویج افکار آزادی­خواهی، ظهور مکتب­های مختلف اجتماعی و تشدید مبارزات سیاسی، فعالیت­های تبلیغاتی به­تدریج توسعه یافتند و مطبوعات مسلکی وسیله مهم برخورد عقاید و آرا قرار گرفتند. در اواخر این قرن، بر اثر رقابت­های سیاسی و نظامی آلمان و فرانسه، مطبوعات دو کشور به تبلیغات خارجی نیز توجه پیدا کردند و بسیاری از مدیران روزنامه­ها و روزنامه­نگاران در نبرد سیاسی دو کشور متخاصم نقش عمده­ای یافتند. با آغاز قرن بیستم و شروع جنگ جهانی اول، تبلیغات سیاسی به عنوان یک سلاح موثر درآمدند و دولت­های مختلف، آن را وسیله اعمال و توسعه قدرت قرار دادند و برای آن، برنامه های وسیع ایجاد کردند. با آنکه حکومت های مختلف در دوره­ های گوناگون تاریخ، تبلیغات سیاسی را وسیله تحکیم فرمانروایی قرار می­دادند، ولی تا قرن بیستم هیچ گاه «پروپاگاندا»، به طور مرتب و منظم صورت نگرفته بود و اشخاص متخصص برای انجام آن گماشته نشده بودند.
از قرن نوزدهم به بعد، با رواج انتخابات عمومی در کشورهای اروپایی و توسعه فرهنگ، فعالیت های سیاسی رونق بیشتری یافتند و چون سواد و دانش جنبه همگانی پیدا کرد، دیگر جلب اعتقاد و اطمینان دسته های معدود روشن­فکران، برای انجام برنامه های خاص سیاسی کافی نبود، بلکه همراه و همفکر ساختن مردم ضرورت پیدا کرد. در قرن بیستم با پیشرفت روان شناسی اجتماعی، دولت­ها، روش­هایی را که صاحبان صنایع و موسسات اقتصادی در تبلیغات تجارتی اتخاذ کرده بودند، در زمینه ­های سیاسی به کار انداختند و با تبلیغات منظم و مرتب برای جلب افکار عمومی، موفقیت­های بزرگی به دست آوردند.
با توجه به مواردی که عنوان شد، شکی نیست که در دنیای امروز، تبلیغات سیاسی در کسب و حفظ قدرت سیاسی نقش عمده­ای دارد و اگر تبلیغات را از نظر جامعه شناسی مطالعه کنیم و مفهوم­ها و شیوه ­های آن را بررسی نماییم، این موضوع به خوبی روشن می­ شود.
در مفهوم تبلیغات سیاسی اغلب صاحب­نظران علوم سیاسی و علوم ارتباطات، «پروپاگاندا» یا تبلیغ را کوشش فرمانروایان برای متقاعد و معتقد ساختن فرمان­برداران به فرمان­برداری تعریف می کنند. در «پروپاگاندا»، به جای اعمال فشار، ایجاد اعتقاد می­ شود. ولی در عمل، وسایل مورد استفاده برای جلب این اعتقاد، به یک نوع فشار غیر مستقیم منتهی می­گردد. (چگینی، ۱۳۸۸؛ ۲۵۵ و ۲۵۴)
عناصر ارتباطات سیاسی:
مطالعه ارتباطات سیاسی توجه ما را به حضور پنج عنصر اصلی این ارتباط و رابطه میان آنها در فرایندی جلب می­ کند که به یاری آن کنش سیاسی را درک می­کنیم. روابط متقابل میان این پنج عنصر، فرایند ارتباط سیاسی را تشکیل می­دهد و شناخت آنها به بررسی ارتباطات سیاسی یاری می­رساند که این عناصر به شرح زیر می­باشد:

 

 

پیام دهندگان: هر فرد یا گروهی که به منظور اثر گذاشتن بر خط مشی دولت اقدام می­ کند، یک پیام دهنده سیاسی است. مایکل راش در مورد این افراد یا گروه­ها می­گوید:”اینها افرادی هستند که اشتیاق دارند از طریق ابزار سازمانی و نهادی بر فرایند تصمیم گیری نفوذ کنند. آنها ممکن است برای انجام این کار با کسب قدرت سیاسی نهادی در مجامع دولتی یا قانونی راه­های نفوذ به قدرت را جستجو کنند و ساست­هایی را برگزینند که می­توانند به کار گیرند؛ مگر آنکه دارندگان قدرت موجود در مخالفت با آنان، راه­ها را مسدود می­ کنند و آنها را وادار می­سازند تا راه­های دیگری برگزینند.

پیام: پیام دهندگان می­کوشند تا به یاری پیام (کلمه، تصویر، حرکت دست و مانند اینها) افکاری را که در سر دارند به ذهن دریافت کنندگان مورد نظرشان (مخاطب) منتقل کنند.

رسانه ­ها: که پیام را به مخاطب می­رسانند. در نظام­های سیاسی دموکراتیک، رسانه ­ها هم انتقال دهندگان ارتباط سیاسی هستند که از درون همان سازمان رسانه­ای سرچشمه می­گیرند و هم فرستندگان آن دسته از پیام­های سیاسی اند که روزنامه نگاران می­سازند. بنابراین نقش رسانه از دو جنبه تعیین کننده است و با وجود این دو حالت است که به ویژه رسانه به رسانه سیاسی تبدیل می­ شود. آشکارترین حالت این است که بازیگران سیاسی باید از رسانه ­ها برای ایجاد ارتباط مخاطبان مورد نظر و انتقال پیام هایشان استفاده کنند. برنامه ­های سیاسی، بیانیه­های سیاستگذاری، درخواست­های انتخاباتی، مبارزات گروه­های فشار و اعمال تروریستی حضوری سیاسی دارند و به طور بالقوه برای تاًثیرگذاری ارتباطی مناسبند و همه اینها به تنهایی به وسعتی بستگی دارند که آنها را گزارش می­ کنند و مخاطبان رسانه ­ها آنها را به عنوان پیام دریافت می­ کنند. در نتیجه ارتباط گران سیاسی باید از طریقی به رسانه ­ها دسترسی پیدا کنند. (راش، ۱۳۷۷، ۹)

مخاطبان یا دریافت کنندگان پیام: که مستقیم یا غیرمستقیم پیام را دریافت می­ کنند. مخاطب ارتباط سیاسی ممکن است بسیا گسترده باشد، همانند دعوت مردم به شرکت در انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری که در این حالت شکل دولتی حزبی چشمگیر است. گستره مخاطبان ممکن است محدود باشد؛ همان گونه که سردبیر یک روزنامه دولت را مخاطب قرار می­دهد و از او می­خواهد که تغییراتی در رهبری ایجاد کند و یا برای حفظ آن تلاش کند. (رنی، ۱۳۷۵، ۱۹۳)

واکنش: میزان و طبیعت مخاطب هر چه بیشتر باشد، هدف همه انواع ارتباط سیاسی رسیدن به تأثیر بر گیرندگان پیام و ایجاد واکنش در آنهاست. از مبارزات ریاست جمهوری تا گفت و گوی میان فردی نمایندگان مجلس در تمام موارد ارتباط گر امیدوار است که در زمینه رفتار سیاسی، پیماش دست کم یکی از چهار واکنش آغازگری، تغییر عقیده، تحکیم عقیده و فعال سازی را به بار آورد.

برای

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 08:51:00 ق.ظ ]