سیستم¬های اطلاعاتی مدیریت صنعتی- قسمت ۱۲ | ... | |
اساسی ترین مشخصه سازمان های هوشمند قرن بیست و یکم، تأکید بر دانش و اطلاعات است. برخلاف سازمان های گذشته، سازمان های امروزی دارای تکنولوژی پیشرفته بوده، نیازمند کسب، مدیریت و بهره برداری از دانش و اطلاعات به منظور بهبود کارآیی، مدیریت و پیگیری تغییرات پایان ناپذیر هستند. دانش، ابزار قدرتمندی است که می تواند تغییرات را در جهان به وجود آورده و نوآوری ها را ممکن سازد.
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir ۲-۲-۳-۱) مفهوم مدیریت دانش مدیریت دانش طیف وسیعی از فعالیتها است که برای مدیریت، مبادله، خلق یا ارتقای سرمایه های فکری در سطح کلان به کار می رود. مدیریت دانش طراحی هوشمندانه فرایندها، ابزار، ساختار و غیره با قصد افزایش، نوسازی، اشتراک یا بهبود استفاده از دانش است که در هر کدام از سه عنصر سرمایه فکری یعنی ساختاری، انسانی و اجتماعی نمایان می شود. مدیریت دانش فرایندی است که به سازمانها کمک می کند تا اطلاعات و مهارت های مهم را که به عنوان حافظه سازمانی محسوب می شود و به طور معمول به صورت سازماندهی نشده وجود دارند، شناسایی، انتخاب، سازماندهی و منتشر نمایند. این امر مدیریت سازمانها را برای حل مسائل یادگیری، برنامه ریزی راهبردی و تصمیم گیریهای پویا به صورت کارا و موثر قادر می سازد (شائمی و همکاران،۱۳۹۲).
۲-۲-۳-۲) علل پیدایش مدیریت دانش
افزایش فوق العاده حجم اطلاعات، ذخیره الکترونیکی آن و افزایش دسترسی به اطلاعات به طور کلی ارزش دانش را افزوده است؛ زیرا فقط از طریق دانش است که این اطلاعات ارزش پیدا می کند، دانش همچنین ارزش بالایی پیدا می کند. زیرا به اقدام نزدیک تر است. اطلاعات به خودی خود تصمیم ایجاد نمی کند، بلکه تبدیل اطلاعات به دانش مبتنی بر انسان ها است که به تصمیم و بنابراین به اقدام می انجامد. تغییر هرم سنی جمعیت و ویژگی های جمعیت شناختی که فقط در منابع کمی به آن اشاره شده است. بسیاری از سازمان ها دریافته اند که حجم زیادی از دانش مهم آنها در آستانه بازنشستگی است. این آگاهی فزاینده وجود دارد که اگر اندازه گیری و اقدام مناسب انجام نشود، قسمت عمده این دانش و خبرگی حیاتی به سادگی از سازمان خارج می شود. تخصصی تر شدن فعالیتها نیز ممکن است خطر از دست رفتن دانش سازمانی و خبرگی به واسطه انتقال یا اخراج کارکنان را بهمراه داشته باشد. در بدو امر به مدیریت دانش فقط از بعد فن آوری نگاه می شد و آن را یک فناوری می پنداشتند. اما به تدریج سازمانها دریافتند که برای استفاده واقعی از مهارت کارکنان، چیزی ماورای مدیریت اطلاعات موردنیاز است. انسانها در مقابل بعد فناوری و الکترونیکی، در مرکز توسعه، اجرا و موفقیت مدیریت دانش قرار می گیرند و همین عامل انسانی وجه تمایز مدیریت دانش از مفاهیم مشابهی چون مدیریت اطلاعات است(منصوری،۱۳۹۰). ۲-۲-۳-۳)راهبردهای مدیریت دانش مدیریت کلان جهت کارآمدی زیرسیستم های خود می بایست ماهیت، اصول و ابعاد مدیریت دانش را بشناسد. راهبردهایی که ماهیت و توانایی متفاوت مدیران را منعکس می نماید عبارتنداز:
راهبرد دانش به عنوان راهبرد کسب وکار که روشی جامع و با وسعت سازمانی برای مدیریت دانش است، که بیشتر به عنوان یک محصول در نظر گرفته می شود. راهبرد مدیریت سرمایه های فکری که بر به کارگیری و ارتقای سرمایه هایی که از قبل در سازمان وجود دارند، تأکید دارد. راهبرد مسئولیت برای سرمایه دانش فردی که از کارکنان حمایت و آنها را ترغیب می کند تا مهارت ها و دانش خود را توسعه دهند و دانش خود را با یکدیگر درمیان گذارند. راهبرد خلق دانش که بر نوآوری و آفرینش دانش جدید از طریق واحدهای تحقیق و توسعه تأکید می کند. راهبرد انتقال دانش که به عنوان بهترین فعالیت در بهبود کیفیت امور و کارایی سازمان مورد توجه قرار گرفته است. راهبرد دانش مشتری- محور که با هدف درک ارباب رجوع و نیازهای آنها به کار گرفته می شود تا خواسته آنها به دقت فراهم شود(شائمی و همکارانش،۱۳۹۲). ۲-۲-۳-۴) تعریف مدیریت دانایی تحقیق در ادبیات مدیریت، نشان میدهد که هیچ تعریف مورد توافقی از مدیریت دانایی وجود ندارد. تعاریف عمدتاً بر قابلیتهای سازمانی در خصوص تولید ثروت از داراییهای داناییمدار متمرکز هستند. و نقش مدیریت دانایی، اکتساب، جمع آوری و استفاده از دانایی فنی سازمانی و درسهای آموخته شدهاست. کمی بیش از ده سال از عمر ابداع مفهوم کلی مدیریت دانایی میگذرد و در این مدت، تعاریف گوناگونی در این خصوص ارائه گردیده که هر یک ابعادی از این موضوع را نمایش میدهند. در ذیل به بیان مهمترین این تعاریف میپردازیم:
مدیریت دانایی، کسب دانایی درست برای افراد مناسب در زمان صحیح و مکان مناسب است، بهگونهای که آنان بتوانند برای دستیابی به اهداف سازمان، بهترین استفاده را از دانایی ببرند. مدیریت دانایی، بنایی سنجیده، صریح و اصولی برای تجدید و استفاده از دانایی در جهت افزایش تأثیر و بازگشت دانایی مربوط به سرمایه دانایی است. تعریف مدیریت دانایی، اغلب به حوزههای تخصصی نویسندگان مقالات وابستهاست. مدیریت دانایی را به صورت فرایند مستمر اطمینان از توسعه تجربی سازمانها در جهت بهبود قابلیت حل مشکلات سازمانی، و حمایت از مزیت رقابتی تعریف میکنند. مدیریت دانایی را به عنوان قابلیت خلق ارزش افزوده از طریق داراییهای ناملموس سازمانی تعریف میکنند. والتز[۳۲] عقیده دارد که مدیریت دانایی، به محدودههای سازمانی، فرایندها و فناوریهای اطلاعاتی مختلفی مربوط است که برای دستیابی، خلق و نشر دانایی جهت تحقق مأموریت سازمانی، اهداف کسب و کار و استراتژیها به کار گرفته میشوند. فرایند خلق، انتشار وبکارگیری دانش به منظور دستیابی به اهداف سازمانی. فلسفهای که شامل مجموعهای از اصول، فرایندها، ساختارهای سازمانی وفناوریهای به کار گرفته شده که افراد را به منظور اشتراک و بکارگیری دانششان جهت مواجهه با اهداف آنها یاری میرساند . مدیریت دانایی مجموعه فرایندهایی است که خلق، نشر و کاربری دانایی راکنترل میکنند. مدیریت دانایی، رسمی سازی و دسترسی به تجربه، دانایی و دیدگاه های استادانه را که قابلیتهای جدید، قدرت کارایی بالاتر، تشویق نوآوری و افزایش ارزش مشتری را در پی داشته باشند، هدف قرار میدهد. مدیریت دانایی، دانستن ارزش دانایی، فهم اطلاعات سازمان، استفاده از سیستمهای تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات به منظور حفظ، استفاده و کاربرد دوباره دانایی میباشد. مدیریت دانایی شامل فرایند ترکِیب بهینه دانش و اطلاعات در سازمان و ایجاد محیطی مناسب به منظور تولید، اشتراک و به کارگیری دانش وتربیت نیروهای انسانی خلاق و نوآور است. مدیریت دانایی، مدیریت اطلاعات و داده به همراه مهار تجربیات ضمنی و نهایی افراد جهت تسهیم، استفاده و توسعه توسط سازمان است که به بهرهوری بیشتر سازمان منجر میگردد. مدیریت دانایی به مثابه چتری است که مباحث متعدد مربوط به ارزش دانایی به عنوان یک عامل تولیدی را در بر میگیرد. مدیریت دانایی، فرایند کشف، کسب، توسعه و ایجاد، نگهداری، ارزیابی و به کارگیری دانایی مناسب در زمان مناسب توسط فرد مناسب در سازمان است که از طریق ایجاد پیوند میان منابع انسانی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و ایجاد ساختاری مناسب برای دستیابی به اهداف سازمانی صورت پذیرد (منصوری و همکاران،۱۳۹۰).
۲-۲-۳-۵) تعاریف مدیریت دانش یکی از تعریف هایی که از مدیریت دانش عرضه شده است : از آن به عنوان «عمل مدیریتی » یاد می کند که« سرمایه فکری یک سازمان را به کار می گیرد تا آن را قادر سازد رسالت و ماموریت خود را تحقق بخشند».
۲-۲-۳-۶)فرایند مدیریت دانش دالکر(۲۰۰۵) بیان میدارد که “مدیریت دانش، فرایندی است که به افراد و سازمان ها یاری می رساند، اطلاعات مهم را بیابند، گزینش ، سازماندهی و منتشر کنند و برای فعالیت هایی چون حل مسئله، یادگیری مادام العمر و برنامه ریزی راهبردی در پاسخ به تغییر و انطباق با محیط متغیر امروزی، ضروری است”. در واقع مدیریت دانش بر چگونگی سازماندهی و استفاده از دانش در جهت بهبود عملکرد فرد و سازمان، تمرکز دارد. از مدیریت دانش، به عنوان فعالیتی برای فراهم آوردن محیط اجتماعی و فنی برای تولید و تسهیم دانش یاد شده است و فرایندی غیر خطی، پویا و چرخه ای است که طی آن کارمندان یک سازمان آموزشی پیوسته با اطلاعات سر و کار دارند، دانش جدید کسب می کنند و برای اصلاح تصمیمات از آن استفاده می کنند. هدف از مدیریت دانش معرفی راه کارهایی است که اعضای یک سازمان آموزشی را در نیل به اهدافشان یاری می رساند. در واقع هدف کلی از مدیریت دانش استفاده ی بیش از یک فرد از یک دانش به خصوص است مثلا تمام کارکنان یک سازمان آموزشی. سازمان های موفق، دریافته اند که دانش مهمترین دارایی آنهاست و به مدیریت دانش به عنوان عامل کلیدی موفقیت سازمان خود می نگرند. اگر چه مدیریت دانش در ابتدا به عنوان مفهومی تجاری مطرح شد و برای سازمان هایی انتفاعی و با هدف افزایش سود به کار رفته است، اما در پی شناخته شدن نقش آن در موفقیت سازمان ها، برای رسیدن به اهداف متفاوت به کار گرفته شده است. لذا می توان گفت مدیریت دانش در یک سازمان و موسسه ی آموزشی مانند مدرسه و حتی دانشگاه ها و سایر مراکز آموزشی نیز هم می تواند کاربرد داشته باشد. فقط لازم است که متناسب با اهداف آموزشی سازمان یا موسسه آموزشی،طراحی شده باشد(منصوری،۱۳۹۰).
۲-۲-۳-۷)رویکردهای مدیریت دانش رویکردهای مدیریت دانش به پنج دسته تقسیم می شوند، رویکرد فناوری اطلاعات، رویکرد افراد مدیریت دانش، رویکرد ماشینی به مدیریت دانش، رویکرد فرهنگی یا رفتاری به مدیریت دانش و رویکرد سیستماتیک به مدیریت دانش. از میان این پنج دسته به توضیح مختصر دربارهی رویکرد افراد مدیریت دانش که در آموزش و سازمان ها و موسسات آموزشی بیشتر کاربرد دارد می پردازیم. این رویکرد به معنی مدیریت افراد است. افرادی که به این رویکرد معتقدند بیشتر به ارزیابی تغییر، بهبود و اصلاح مهارت ها می پردازند. در این دیدگاه دانش برابر است با فرایندها، مهارت ها و دانش عملی که به طور مستمر تغییر می کنند. طرفداران این رویکرد مایلند که بدانند یادگیری چگونه صورت می گیرد و چگونه این قابلیت ها را می توان اداره کرد، البته این رویکرد بسیار قدیمی است (عسگری،۱۳۸۴).
۲-۲-۳-۸) اهدف مدیریت دانش ایجاد یک سازمان یادگیری و شراکت با ایجاد جریانی بین مخازن اطلاعات ایجاد شده توسط افراد قسمت های مختلف شرکت (مالی، عملکرد، هوش رقابتی و غیره؟ ) و مرتبط کردن آنها به یکدیگر است . بیشتر افراد و سازمان ها
افزایش همکاری. بهبود بهره وری . تشویق و قادر ساختن نوآوری. غلبه بر اطلاعات زیادی و تحویل فقط آنچه مورد نیاز است. تسهیل جریان دانش مناسب از تأمین کنندگان به دریافت کنندگان بدون محدودیت زمان و فضا. تسهیل اشتراک دانش میان کارمندان و بازداشتن آنان از اختراع دوباره چرخ به کرات. تصرف و ثبت دانش کارکنان قبل از اینکه آنان شرکت را ترک نمایند، اطمینان یافتن از اینکه دانش با ارزش بهنگام ترک کارمند از دست نمی رود. افزایش آگاهی سازمانی از خلأهای دانش سازمان . کمک به شرکت ها که سبقت جو باقی بمانند با افزایش آگاهی آنان از استراتژی ها، محصولات و بهترین کارکردهای رقیبانشان. بهبود خدمات مشتری (نگودری و یعقوبی،۱۳۹۰). ۲-۲-۳-۹)موانع ایجاد مدیریت دانش در سازمان ها بسیاری از سازمان ها ظاهراً برای دانش ارزش و اعتبار قائل هستند؛ اما باور قلبی برای اجرای آن ندارند. مدیریت دانش در سازمان ها موفق نخواهد شد، مگر اینکه عزمی جدی و اقدامی عملی برای برطرف کردن موانع موجود در برسر راه آن برداشته شود. این موانع به پنج دسته تقسیم می شوند که می توانند موانع ایجاد مدیریت دانش در سازمان های آموزشی نیز شوند:
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 06:09:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|