1
گذشته
بن ماضی
رفتم، خورده بودم 2
حال
بن مضارع
می خورم، بخوریم
جدول 3. زمان دستوری
البته آنجا که سخن از ساختهای دستوری باشد، میتوان از ساخت آینده سخن گفت که از ریشهی «خواه» و مصدر کوتاه فعل اصلی استفاده میشود. در مورد سه جنبهی فعلی ذکر شده در بالا، جالب توجه این که هر یک از این جنبههای صوری دارای معانی و مفاهیم گوناگون میباشند.
نکتهی قابل توجه این که در فعلهای فارسی اغلب اوقات ابزار بیان مفاهیم زمان دستوری، وجه و نمود در هم آمیخته و نمیتوان به راحتی مشخص کرد که چه عنصر صوری، بیان معنای کدام مفهوم را به عهده دارد. مثالهای زیر را بنگرید:
– رضا داشت ناهارش را می خورد.
– علی درسش را به پایان رسانده است.
در مثالهای بالا، مشخص کردن ابزار صوری مفاهیم مزبور همواره امکان پذیر نیست.این نشانهها در یکدیگر ادغام شده و جدا کردن آن ها میسر نیست. مثلا در جمله ی اول ساخت فعلی «داشت میخورد» همزمان هم نشانهی نمود استمرار است و هم نشان می دهد که زمان دستوری فعل گذشته است. در مثال جملهی دوم نیز ساخت فعلی «به پایان رسانده است» هم نشانگر نمود نقلی بوده و هم زمان دستوری گذشته را میرساند. ضمنا در هر دو جمله وجه فعل اخباری است زیرا نشانهی وجه فعل اخباری تهی (Ø) است.
موردی که در دستورهای سنتی وجود دارد این است که در این دستورها سه جنبهی زمان دستوری، وجه و نمود به درستی از یکدیگر متمایز نگشتهاند. در بیشتر این دستورها آمیزهای از هر سه جنبه با عنوان ساختهای فعلی ارائه شده است. برای مثال خانلری (1363) در بخشی با عنوان زمانهای گذشته صیغه هایی را با عنوان ماضی ساده، ماضی نقلی، ماضی بعید مشخص کرده است که در حقیقت آمیزهای از همان سه مفهوم یاد شده هستند. وی ضمن اشاره به مفهوم وجه هیچ سخنی از جنبهی نمود به میان نمیآورد.
گاهی نیز در دستورزبانها مفاهیم نمود، وجه و زمان دستوری تبیین گشتهاند اما به نشانههای صوری آن ها اشارهای نگشته است. برای نمونه، وحیدیان کامیار (1379) جنبههای نمود، وجه و زمان دستوری را در قالب ویژگیهای شش گانهی فعل بیان نموده اما معرفی این جنبهها در همین حد به پایان رسیده و در ادامه از جنبهی وجه و نمود نه اسمی آورده میشود و نه توضیحی در مورد ماهیت آن ها داده میشود. وحیدیان کامیار (1379) پس از ارائه این شش جنبه همانند دیگر دستورهای سنتی ساخت هایی همچون گذشتهی بعید، گذشتهی استمراری، گذشته التزامی، مضارع التزامی و … را معرفی میکند.
نکتهی دیگری که در مورد جنبههای نمود، وجه و زمان دستوری باید به یاد داشت این است که به دلیل یک به یک نبودن رابطهی صورت معنا همیشه از یک نشانهی صوری خاص برای ارجاع به یکی از این مفاهیم استفاده نمیشود. به عنوان مثال نشانهی صوری نمود جاری فعل صرفی داشتن به علاوهی پیشوند فعلی «می-» به علاوهی صرف بن مضارع است. حال ممکن است همین مفهوم به طریقی دیگر بدون این ساخت یا با بهره گرفتن از عبارت «در حال» به اضافهی مصدر منتقل گردد.
1- 2- بیان مسئله
میدانیم که تفاوت و عدم انطباق صورت و معنا از جمله موضوعاتی است که پیوسته مورد توجه زبانشناسان جدید بوده است. در واقع، بحث این پایان نامه شاخهای از مبحث صورت و معنا در حوزهی زمان فعل است. پیش از این نیز زبان شناسان ایرانی دیگری همچون باطنی (1348 و 1357) به یک به یک نبودن رابطهی صورت و معنا و وجود چنین فرض غیر واقعی در میان دستوریان سنتی اشاره کردهاند. در حقیقت دستوریان سنتی علاوه بر یکی کردن مفاهیم نمود، وجه و زمان و ارائه همهی آنها در قالب اصطلاحی به نام زمان، رابطهی زمان دستوری و زمان تقویمی را نیز یک به یک دانسته اند و این امر موجب عدم ارائه تعریفی صحیح از زمان فعل گشته است. باطنی (1357) مواردی مانند جملات زیر را به عنوان موارد عدم انطباق زمان دستوری و تقویمی مطرح میکند:
– اصرار لازم نیست، اگر میدانستم میگفتم (اشاره به حال)
– تو هر طور میخواهی تصمیم بگیر، ولی اگر من به جای تو بودم میرفتم (اشاره به حال یا آینده)
– دلم میخواست الآن پیش ما بود (اشاره به حال)
– برنامهی او معلوم نیست، شاید فردا رفت کوه (اشاره به آینده)
– اتوبوس آمد (حال استمراری – وقتی اتوبوس دارد می آید)
وی با اشاره به موارد بالا اعلام میدارد که در هیچ یک از این جملهها زمان دستوری فعل منطبق با زمان تقویمی نیست. با توجه به این که همین دیدگاه مکانیکی از رابطهی زمان تقویمی و دستوری در همهی کتابهای دستور فارسی و همچنین کتاب های زبان فارسی مقطع راهنمایی و متوسطه نمود پیدا کرده است، میتوانیم این گونه استنباط کنیم که برداشت غالب در میان همهی کسانی که با دستور زبان فارسی آشنا شدهاند، همین رابطهی مکانیکی است که هر ساخت زمان فعل در برابر یک زمان تقویمی قرار دارد.
چنین درکی از رابطهی زمان دستوری و تقویمی باعث ایجاد ابهام در ذهن مخاطبان تعاریف، و غلط جلوه نمودن این تعاریف میشود در حالی که با ترسیم و ارائه شمایی واضح و صحیح از رابطهی زمان دستوری و تقویمی میتوانیم از ذهن مخاطبان رفع ابهام کرده و علل ناهماهنگی بین زمان دستوری و تقویمی را توجیه کنیم.
البته همان طور که در بالا هم اشاره شد مسئله ی عدم انطباق زمان دستوری و تقویمی قبلا هم ب
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
ه طور اجمالی مورد توجه قرار گرفته است اما آن چه که ما در این تحقیق دنبال میکنیم بررسی دقیق جزئیات چگونگی این عدم انطباق و بررسی علل و عوامل ایجاد کنندهی آن است.
3- 1- ضرورت و اهمیت تحقیق
وقتی به سراغ موضوع تفاوت زمان دستوری و زمان تقویمی میرویم در ابتدا ممکن است چنین مبحثی ساده و پیش پا افتاده به نظر رسد اما همین موضوع ساده مورد غفلت بسیاری از دستوریان سنتی قرار گرفته است و هنگامی که به سراغ کتابهای دستور زبان فارسی میرویم میبینیم که در بیشتر کتابهای دستور زبان فارسی به موضوع تفاوت میان زمان دستوری و زمان تقویمی هیچ اشارهای نشده است و این عدم اشاره بدین معناست که در این کتابها اصلا ماهیت این دو شناخته نشده و تفاوتی هم میان آنها گذارده نشده است. در حقیقت هردوی آن ها یکی فرض شدهاند و این امر به ناقص شدن تعاریف آن ها از ساختهای فعلی انجامیده است.
در حقیقت این نقص را هم باید در شمار نواقص بسیاری آورد که از درهم آمیختن صورت و معنا به وجود آمدهاند. مثلا همین طور که در این جا دستور نویسان فارسی با یکی کردن زمان دستوری و زمان تقویمی با مشکل مواجه شدهاند، دستور نویسان عرب نیز جنس دستوری و زیستشناختی را یکی کرده و در نتیجه به دلیل یک به یک و مستقیم نبودن رابطهی این دو به ناچار مقولههایی همچون مذکر مجازی، مونث لفظی، مذکر معنوی و مانند آن را اضافه کردهاند. در صورتی که اگر به سادگی بیان میشد که رابطهی جنس زیستشناختی و جنس دستوری یک به یک نیست، بسیاری از مشکلات ایجاد نمیشد.
البته در دورهی اخیر بسیاری از زبان شناسان موضوع یک به یک نبودن رابطهی صورت و معنا را بررسی کرده و اهمیت آن را مورد تاکید قرار دادهاند و علاوه بر آن بسیاری از زبان شناسان به جنبههای مختلف زبانی و تفاوت صورت و معنا اشاره کرده و برای اثبات گفتهی خود شواهدی را ارائه کردهاند اما از آن جا که همین موضوع به ظاهر ساده در زمان نگارش کتابهای دستور به فراموشی سپرده میشود، باید به اندازهای حول این مبحث کار شود و مقاله ارائه گردد تا موضوع یکی نبودن صورت و معنا و موضوع ریاضی وار نبودن زبان در ذهن همهی زبان شناسان و دستورنویسان نهادینه شود؛ در غیر این صورت راه به کژی خواهد کشید و همچنان شاهد ارائه تعاریف گنگ و نامفهوم از ساختهای زبانی خواهیم بود.
در مورد فارسی نیز پیرامون موضوع زمان دستوری عنوان کردن این مطلب که زمان دستوری ممکن است به اقتضای شرایط بافت و محیط با زمان تقویمی انطباق پیدا نکند، مشکل را حل میکند. از این رو کاربران احتمالی این تحقیق میتوانند دستور نویسانی باشند که قبلا نسبت به این موضوع حساس نبوده اند و نه فقط در حوزهی زمان فعل بلکه در همهی حوزههای دیگر نیز صورت و معنا را در هم آمیختهاند و از این رو تعاریف آن ها از ساختار زبان با مشکل روبرو گشته است.
1- 4- اهداف تحقیق
هدف کلی پژوهش حاضر بررسی جزئیات عدم انطباق زمان دستوری و تقویمی در ساختهای فعلی فارسی است. این پایان نامه قصد دارد مشخص کند که آیا بین زمان تقویمی و زمان دستوری رابطه ای مستقیم و یک به یک وجود دارد یا میتوان مواردی از عدم انطباق یافت. علاوه براین، در صورت وجود عدم انطباق علت آن چیست و این پدیده تا چه حد در زبان فارسی گسترش دارد.
علاوه بر موارد بالا پایان نامهی پیش رو این موضوع را مورد توجه قرار میدهد که آیا وجود چنین مواردی موجب نقص و کاستی زبان فارسی هستند یا از امکانات و نقاط قوت آن به شمار میآیند.
به طور خلاصه اهداف این تحقیق موارد زیر را شامل میشود:
بررسی امکان وجود موارد عدم انطباق بین زمان دستوری و زمان تقویمی
بررسی علت عدم انطباق
مشخص کردن میزان گسترش این پدیده
مشخص کردن این پدیده به عنوان نقطهی ضعف یا نقطهی قوت زبان فارسی
1- 5- سئوالات تحقیق
موارد زیر از جمله مهمترین سئوالات پیگیری شده در این پایان نامه هستند:
میزان گسترهی عدم انطباق زمانهای دستوری با زمانهای تقویمی در صورت وجود چنین پدیده ای در ساختهای فعلی فارسی تا چه حد است؟
نقش عوامل بافتی در مبحث عدم انطباق زمان دستوری با زمان تقویمی چیست؟
آیا عدم انطباق بین زمان دستوری و زمان تقویمی را باید از مزایای زبان یا معایب آن دانست؟
در مورد سوال اول به دنبال این موضوع هستیم تا میزان شیوع و فراوانی این پدیده را در فارسی بررسی کنیم در حقیقت ما میخواهیم بدانیم که آیا عدم انطباق زمان دستوری و زمان تقویمی در زبان فارسی پدیده ای است بسیار نادر که وقوع آن به راحتی قابل چشم پوشی است و یا این که پدیدهای است پرتکرار که در زبان فارسی معمول بوده و در بسیاری از جملات متداول و کتابها و روزنامهها به دفعات مشاهده میشود.
سوال دوم را بدان جهت مطرح کردهایم تا عوامل ایجاد کنندهی عدم انطباق زمان دستوری و تقویمی مشخص گردد. در حقیقت با طرح این سوال قصد داشتهایم به این موضوع پی ببریم که آیا بافت در ایجاد عدم انطباق زمان دستوری و تقویمی نقشی دارد و در صورتی که نقشی ایفا میکند این نقش تا چه حد موثر واقع میشود.
سوال سوم نیز در پی کشف این موضوع است که آیا این پدیده را باید یکی از کاستیهای زبان دانست که باعث ایجاد مشکلاتی همچون کاهش دقت انتقال اطلاعات یا ایجاد کژفهمی در مخاطبان میگردد یا این که باید این مورد
را از جملهی نقاط قوت زبان به شمار آورد که وجود آن موجب افزایش قدرت زبان در انتقال مفاهیم به مخاطبان میشود.
1- 6- فرضیههای تحقیق
مهم ترین فرضیات این تحقیق به شرح زیر میباشند.
عدم انطباق زمان دستوری و زمان تقویمی در زبان فارسی وجود داشته و دارای گسترش است.
عوامل بافتی در مبحث عدم انطباق زمان دستوری با زمان تقویمی نقشی مهمی را ایفا میکنند.
عدم انطباق بین زمان دستوری و زمان تقویمی از مزایای زبان فارسی است.
1- 7- روش تحقیق
در این تحقیق بیشتر سعی شده از دادههای کتابخانهای برای گردآوری دادهها بهره گیری شود و با توجه به ماهیت تحقیق کمتر به روش میدانی رجوع شده است. دادههای زبانی موجود در این تحقیق از منابع مختلفی از جمله رادیو، تلویزیون، کتاب، مجله، اینترنت و حتی صحبتهای افراد معمولی استخراج شده است تا بدین صورت همه ی سیاقهای زبانی مورد استفاده قرار گیرند و از هیچ ساختی مثل ساخت جاری که بیشتر در زبان عامیانه مورد استفاده قرار میگیرد چشم پوشی نشود.
اما برای سند بخشیدن به تحقیق به همراه جملات نشانی و مرجع آن ها نیز ذکر شده است. منابع مورد استفاده برای این پایان نامه حدود بیست شماره ی روزنامهی آفتاب یزد، بیشتر آثار صادق هدایت و همین طور تلویزیون و اینترنت بوده است.
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 09:13:00 ق.ظ ]