سلامت خانواده اصلی، حمایت اجتماعی، توانایی حل مشکل خانواده و عملکرد ازدواج- قسمت ۵ | ... | |
سطح پایینی از هیجانهای منفی داشته و تقریباً هیچ هیجان مثبتی را نشان نمیدهند. الگوهای تعاملی آنها اجتناب است (کار، ۲۰۰۰).
۲-۲- ۱-۵- سلامت ازدواج
مسئولیت: قبول نقشی که زن و شوهرها در حفظ و ایجاد عشق و احترام نسبت به یکدیگر دارند، هدفگذاری، تشویق یکدیگر: تمرکز بر قابلیتهای مثبت، حمایت، پذیرش و توجه مثبت به یکدیگر گفتگوی بیپرده و صریح، گوشدادن همدلانه. گفتگوی مداوم و همواره، نشاندادن پذیرش، تعهد به مشارکت در جهت برآوردن رضایت زناشویی (حسینی، ۱۳۸۹). ۲-۲-۱-۶- عوامل مختلکننده روابط زوجین
تاثیرات اجتماعی استرسهای ناشی از مشکلات اقتصادی، زایمان در سنین بالا و فرصتهای شغلی بخصوص برای زنان چگونگی ازدواج را تحت تاثیر قرار دادهاند (نظری، ۱۳۸۶).
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.
عوامل عمودی عوامل عمودی، شامل ادراکات درونی زوجهاست؛ که در خانواده اصلی کسب کرده و به رابطه زوجی وارد می کنند. اصطلاح عمودی به این اشاره دارد که عوامل استرسزا از شاخههای بالاتر یا نسلهای قبلی به سمت پایین میآیند. خاطرات، الگوهای رفتاری اکتسابی، اسطورههای ازدواج و انتظارات عواملی هستند که زوجها از خانوادههای قبلی خود کسب کرده و در شکل گیری ازدواج آنها تاثیر میگذارد.
عوامل افقی اتفاقات استرسزایی که ممکن است از شروع ازدواج تا پایان زندگی رخ دهند. بعضی از این اتفاقات قابل پیش بینی هستند مانند تولد فرزند، ازدواج فرزندان. بعضی نیز قابل پیش بینی نیستند مانند مرگ، بیماری یا ورشکستگی اقتصادی.
عوامل سیستم- سطح شامل تاثیرات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، مذهبی، اقتصادی و تاثیرات خانواده گسترده بر ازدواج می شود. این گروه از استرسورها شامل فشارهایی است که از تعهد به خانواده، گروههای کاری، سازمانها و دوستانی که زوج با آنها رابطه دارد ناشی می شود (نظری، ۱۳۸۶)؛ بنابراین عواملی هستند که زندگی زناشویی را تحت تأثیر قرار میدهند. در این بین زوجین بعنوان گردانندگان زندگی زناشویی وظایف مختلفی جهت ارتقای روزافزون زندگی مشترک دارند؛ که در ادامه به بیان آنها میپردازیم.
۲-۲-۱-۷- وظایف زوجین
تحکیم استقلال روانشناختی و ایجاد ارتباطات جدید با خانواده اصلی این تکلیف شرط لازم برای زوجین برای همراهشدن با یکدیگر در مسیر زندگی است که از این طریق زوجین از خانواده اصلی جدا میشوند و در عین حال توانایی این را دارند که ارتباط سالمی به شکلی جدید با آنها برقرار کنند. جداشدن از خانواده اصلی به معنی پشتکردن به آنها نیست بلکه، به معنی تغییر در شیوه و میزان نوع ارتباط با آنهاست.
ایجاد هویت زوجی باهم بودن در مقابل خودمختاری این وظیفه شامل ایجاد رابطهای دونفره است که در آن واژه «ما» معنی پیدا می کند. زمانی که فرد علائق شخصی خود را که کاملاً خودمحورانه بوده رها می کند و به عوض، رفاه و آسایش را در رابطه زوجی دنبال می کند، دوستی، صمیمیت و عشق شکوفا میگردد. در این حالت زوجها علائق فردی را در درون رابطه جستجو می کنند.
ایجاد رابطهای جالب و جذاب یک ازدواج خوب احساس تکراریبودن را در زوج ایجاد نمی کند. تجارب لذتبخش زوج در کنار هم بخشی از خاطرههای مشترک آنها را تشکیل میدهد که در شرایط سخت به زوج کمک می کند سرزنده و شاداب بمانند.
ایجاد دیدگاهی دوگانه که ایدهآلهای اولیه را با واقعیت موجود ترکیب می کند با گذشت مدتی از ازدواج، زوجها واقعیات زندگی را بیشتر درک می کنند و ممکن است شیوه های ابراز محبت آنها نسبت به اوایل زندگی تغییر کرده و واقعبینانهتر شود. لازم است زوج هر چند وقت عواملی که آنها را به هم علاقمند کرده را به خاطر آورند و به آنها بهعنوان حالتهای مخصوص و منحصر بفرد نگاه کنند (نظری، ۱۳۸۶). همانطور که بیان شد بخشی از وظایف زوجین، تحکیم استقلال روانشناختی از خانواده اصلی و ایجاد هویت زوجی باهم بودن است؛ بنابراین مهمترین وظیفه تحولی در مرحله ازدواج می تواند گسستن پیوندهای عمیق با والدین در ابتدا و سپس انتقال انرژیهای شخصی از خانواده قبلی به زندگی با همسر باشد (حسینی، ۱۳۸۹). باتوجه به مواردی که بیان شد به نظر میرسد زوجین برای رسیدن به حد مطلوب روابط با یکدیگر بهتر است نسبت به خانواده اصلی خود اقدامات خاصی را انجام دهند؛ بنابراین در سطور بعدی به بررسی تعاریف و نظریات سلامت خانواده اصلی بعنوان یکی از عوامل مؤثر بر سلامت و عملکرد ازدواج پرداختهایم.
۲-۲-۲- سلامت خانواده اصلی
۲-۲-۲-۱- تأثیر خانواده اصلی بر روابط زوجین
۲-۲-۲-۱-۱- دیدگاه های روانتحلیلی دیدگاه کلاسیک روانپویشی مشکلات زناشویی را پیامدهای مشکلات درونروانی همسران میداند در این دیدگاه اعتقاد بر این است که تجربیات اولیه کودکی، خودآگاه و ناخودآگاه حفظ شده و بر فرد و خانواده او در سالهای آینده اثر خواهند گذاشت و برای تغییر فرد و خانواده بهتر است فرد را در زمینه و تاریخچه رشدی در نظر گرفت (بارکر، ۱۹۸۱). بر طبق دیدگاه روابط بینفردی دیدگاه روانتحلیلی، اشخاصی که در ازدواج وارد میشوند، هرکدام دارای تاریخچهای شخصی، یک شخصیت بیهمتا و مجموعه ای از افراد درونیکرده و مخفی هستند که آنها را در تمامی تبادلاتی که متعاقباً با یکدیگر خواهند داشت دخالت میدهند. روابط زناشویی مسئلهدار و ناآرام تحت تأثیر درونفکنیهای آسیبزا یعنی اثرات یا خاطرات مربوط به والدین یا سایر اشخاص قرار دارد (گلدنبرگ[۳۳]۱ و گلدنبرگ، ۲۰۰۱).
۲-۲-۲-۱-۱-۱- نظریه دلبستگی بالبی[۴۰]۶ معتقد است که رفتار دلبستگی بعنوان رفتاری ژنتیکی برای بقای گونه ها حیاتی است. در کودکان ۶ ماهه تا ۳ ساله در هنگام مواجهه با خطر بروز پیدا می کند. در چنین مواردی کودک نیاز دارد که به پرستار یا مادر نزدیک باشد و پس از اینکه به آرامش رسید، دوباره به کشف محیط اطراف بپردازد. هربار که کودک متوجه خطری شود و نیاز دلبستگی به امنیت احساس کند، این چرخه تکرار می شود. پس از چندبار تکرار این وضعیت کودک الگویی رفتاری براساس روابط دلبستگی به منظور پاسخدهی به نیازهای خود برای نزدیکی، آرامش و امنیت را طراحی می کند. الگوهای رفتاری درونی، بعدها بعنوان الگویی برای روابط صمیمانه به کار میروند. الگوی درونی به افراد فرصت میدهد تا در روابط خود با دیگران، درباره نحوه رفتار پیشبینیهایی داشته باشند. بالبی معتقد بود که فرد براساس تجربههایش با یک شریک خاص به باورهای ویژهای درباره یک ارتباط میرسد (نیکولز[۴۱]۷ و شوارتز[۴۲]۸، ۱۹۹۱؛ کار، ۲۰۰۰).
۲-۲-۲-۱-۱-۲- ایماگودرمانی[۴۳]۱ در این رویکرد فرض بر این است که خاستگاه تمام آسیبها، ارتباط و مشکلات ارتباطی در گسیختگی پیوندهای کودکی ریشه دارد. این فرض وجود دارد که با تجربههای دوران کودکی در ارتباط با مراقبان در ذهن فرد یک تصویر نسبت به جنس مقابل شکل میگیرد که از این تصویر با نام ایماگو نام برده می شود. در صورتیکه نیازهای اساسی دوران کودکی در حد مطلوب برآورده شوند یک تصویر خوب نسبت به جنس مخالف شکل میگیرد. این ایماگو در انتخاب شریک زندگی و ارتباط با همسر نقش مهمی دارد. از اینرو سعی می شود با گفتگوی ایماگویی همسران به پویاییهای ارتباطیشان در کودکی پی برده، همتاسازیهای منتقلشده به رابطه امروزی را درک کرده و به تماسهای صمیمیانه روی آورند (هندریکس[۴۴]۲، ۲۰۰۶).
۲-۲-۲-۱-۱-۳- روابط موضوعی رویکرد روابط موضوعی یا ارتباط شیء مبتنی بر نظریه فروید و کارهای نظریهپردازان اخیر مانند کوهات[۴۵]۳، ماهلر[۴۶]۴، فیربرن[۴۷]۵ و وینیکات[۴۸]۶ است. مفهومسازی این نظریه آن است که دشواریهای روابط جاری از تعامل اولیه والدین با کودک نشأت گرفته است (نیکولز و شوارتز، ۱۹۹۱). در زوجدرمانی از دیدگاه روابط شیء تاریخچه خانواده اصلی یکی از مواردی است که مورد توجه قرار میگیرد؛ که از آن با عنوان ابژهها یا موضوعات قدیم یاد می شود. در جر و بحثهای زناشویی همچنان که دعوا و بحث شروع می شود زوجین علاوه بر کشمکش با شخص ناکامکننده فعلی، به جنگ با ابژههای قدیمی غیرقابل دسترس پسروی می کنند و دعوا شکل چرخهای و آشفتهای به خود میگیرد. آنها فقط با یکدیگر درگیر نمیشوند، بلکه با خیالات خانواده خود هم به همان اندازه میجنگند و در کشمکش هستند و نمیتوانند گذشته را از حال تفکیک کنند (دنوان[۴۹]۱، ۲۰۰۳).
۲-۲-۲-۱-۲- دیدگاه های سیستمی
۲-۲-۲-۱-۲-۱- نظریه میلان[۵۰]۲ در مکتب خانوادهدرمانی منظم که گروه میلان آن را طرحریزی کردند، این اعتقاد وجود دارد که خانوادهها بدلیل اشتباههای معرفتشناسی، یعنی نظام باورهای منسوخ خود، واماندهاند. الگوهای تعامل از نسلی به نسل دیگر میرسد بنابراین دیدگاه آگاهی از تاریخچه خانواده در فرایندهای شناختی مهم است. عقاید، باورها، ادراکات و خیالپردازیها در کنار رفتارها مطرح است (نیکولز و شوارتز، ۱۹۹۱).
۲-۲-۲-۱-۲-۲- نظریه بوئن[۵۱]۳
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 03:53:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|