ارتباط عوامل بافتی یا موقعیتی به فشارهای بیرونی گفته میشود که بر فرد تحمیل و موجب ترغیب پاسخ تقلب میگردند. از مهمترین این عوامل میتوان به تأثیرات گروه همسال، استادان، معلمان و سیاستهای آموزشی اشاره کرد.
اسکنلون و نیومن(۲۰۰۲) عوامل تأثیرگذار بر تقلب را به شرح زیر میدانند:
۱٫ بیاطلاعی: از آنجا که ممکن است دانشجویان نتوانند به طور کامل موارد تشکیلدهنده تقلب علمی یا جریمهها و تنبیهات آن را تشخیص دهند، آن را به عنوان یک مساله در نظر نمیگیرند. تعدادی از نویسندگان عواملی مانند نبود دانش در باره چگونگی درج نقلقول و ارجاع دادن را از عوامل تأثیرگذار در شیوع تقلب گزارش کرده اند (وایت، ۱۹۹۳).
۲ نگرشهای شخصی: نگرشهای مثبت یا منفی به تقلب، در تلاش و تمایل به وقوع تقلب و گسترش آن اهمیت دارد، چراکه تقلب میتواند به منزله جایگزین مناسبی برای انجام دادن کار سخت محسوب شود.
۳ در دسترس بودن منابع اینترنتی: افزایش امکان دانلود و دسترسی گسترده به پهنای باند بالا، دسترسی به اطلاعات را آسان ساخته و فرایند جدا کردن و چسباندن از منابع را برای تقلب دانشگاهی ساده کرده است.
۴ نبودن تواناییها و صلاحیتهای لازم بر ای انجام دادن کارهای علمی: خود سنجی از توانایی و صلاحیتهای خود میتواند بازتابدهنده نگرشهای شخصی باشد. برای مثال ممکن است بازتاب وجود نداشتن اعتماد در تکمیل تکالیف باشد و به تقلب بینجامد.
۵ عامل فشار: فشارهای ناشی از مواردی مانند کسب نمره بیشتر، کمبود زمان و سنگینی وظایف و حجم بالای تکالیف همگی به عنوان عوامل بالقوه در ایجاد تقلب شناختهشدهاند.
۶ نبود قوانین موسسهای و سازمانی: شدت تقلب و سرقت علمی در دانشگاهها در حال افزایش است، و آن ها باید مقوله تقلب علمی را جدی بگیرند، گر چه در گذشته این موضوع به عنوان یک اولویت مطرح نبود. عوامل مربوط به موسسه میتواند به شکلهای گوناگون بر این موضوع تأثیر بگذارند، مانند قوانین مربوط به مجازات، تنبیه یا اخراج متقلبین.
لاو و سایمنز (۱۹۹۸) بر اساس مصاحبههای جامعی که با دانشجویان کارشناسی ارشد انجام دادند، دو عامل اصلی تأثیرگذار بر تقلب علمی را شناسایی کردند: عوامل تأثیرگذار بیرونی شامل عامل فشار (نمره، زمان موجود و در دسترس بودن انجام تکلیف یا وظیفه مورد نظر) و توجه کم استادان به این پدیده. عوامل تأثیرگذار درونی شامل نگرشهای شخصی (نظر مثبت یا منفی به تقلب دانشگاهی)، ناآگاهی، نبود خود کارآمدی و احساس شایستگی در انجام دادن کارهای علمی.
نظریههای مختلف در مورد تقلب
تاکنون نظریهها و دیدگاه های زیادی در مورد عوامل به وجود آورندهی تقلب ارائه شده است که هر کدام سعی در ارائه نظریه دربارهی عناصر تشکیلدهندهی تقلب داشته اند. دامنه این دیدگاه ها از رشتههای مالی و علوم اداری تا حقوق و روانشناسی کشیده شده است و تقلب را به موضوعی بینرشتهای تبدیل کرده است.
نظریه انتخاب عقلانی کرنیش و کلارک[۲۶] (۱۹۸۷) و پترنوسترو سیمسون[۲۷] (۱۹۹۶)
ادبیات مربوط به هزینه_ فایده کنشگران ریشه در مکتب اصالت فایده قرن هجدهم دارد، و با کارهای نویسندگانی هم چون جرمی بنتهام و سزار بکاریا در قالب مکتب جرمشناسی کلاسیک شناخته میشود. این نظریه در سیر تحول تاریخیاش به تدریج صیقل یافته و امروزه با نام نظریات انتخاب عقلانی معروف میگردد. امروزه نظریات انتخاب عقلانی با عاریت گرفتن، در قالب واژه هایی مانند فرصتها، هزینهها، سودها و فایدهها سخن میگویند، از یک معنا، رهیافت اقتصادی، چرخهای کامل از ۲۰۰ سال موقعیت کلاسیک را به ارمغان آورده که رفتار فرد محصول محاسبه میزان رنج و گنج و سود و زیان است.
عکس مرتبط با اقتصاد
مدل رفتاری نظریه انتخاب عقلانی کرنیش و کلارک[۲۸] (۱۹۸۷) و پترنوسترو سیمسون[۲۹] (۱۹۹۶) انسانها را فاعلان عاقلی میداند و به شیوهای که مطابق و موافق با ارزیابی شخصیشان از منفعت مورد انتظارشان میباشد، عمل میکنند. این ارزیابیها مبتنی بر ادراکات موقعیت محور از هزینه های مورد انتظار (نظیر مجازات) و انگیزهها (نظیر هیجانات) و مشارکت در یک رفتار خاص میباشد (تی بیتس و مایرز[۳۰]، ۱۹۹۹). به این معنی که همه رفتارهای انحرافی تابعی از محاسبات ذهنی افراد از هزینهها و منفعت هم بسته با عواقب ادراکشده آن رفتار در قالب شرایط موقعیتی آن عمل است (اوگلیو و استیورت[۳۱]، ۲۰۱۰).
کاربست نظریه انتخاب عقلانی در بر رفتارهای تقلب دانشگاهی بر اهمیت منافع حاصل از تقلب همانند اجتناب از کار و تلاش، دستیابی به نمرات بالاتر، تحمل کم فشار و استرس و یا صرفهجویی در زمان در کسب موفقیتهای آتی تاکید دارد(مگی و اسپاک، ۲۰۰۸). بر این اساس نظریه انتخاب عقلانی عنوان میکند که افراد تصمیمگیری راجع به مشارکت یا عدم مشارکت در تقلب را بر پایه ملاکها و باورهای اخلاقی فردیشان در قالب موقعیتهای انحرافی که پاداشها و هزینههایی را متعاقباً برای آنان به همراه دارد، را به انجام میرسانند. از این رو، آزمون نظریه های انتخاب عقلانی میتواند تأثیر هر یک از عوامل شخصیتی و موقعیتی مهم در فرایند تصمیمگیری فرد برای انجام تقلب را آشکار سازد.
نظریه مثلث تقلب دونالد کریزی
اصطلاح مثلث تقلب را پروفسور دونالد کریزی[۳۲] (۱۹۹۴) هنگام مطالعه در مورد اشکال تقلب مطرح کرد. پروفسور کریزی سه عامل فشار، فرصت و توجیه را عوامل مؤثر در وقوع تقلب میدانست به گونه ای که به اعتقاد وی بدون وجود این سه شرط، تقلب به جایی ختم نمیشود.
مفهوم نظریهی رفتار برنامهریزیشده را نخستین بار آیزن (۱۹۸۰) در رشته روانشناسی اجتماعی (که برخی کارشناسان آن را در حکم مطالعه علمی رویکردها میدانند) مطرح کرد. نظریه روانشناسی جرم بر نقش قصد و نیت یا همان برنامهریزی در تشریح رفتار تأکید میکند و مدعی است که قصد و نیت برای انجام رفتارهای مختلف را میتوان از راههای زیر پیشبینی کرد:
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
الف) رویکرد نسبت به رفتار: بر اساس نظریه رویکرد نسبت به رفتار (مثلث تقلب) اشاره به درجهای دارد که شخص یک ارزیابی یا برآورد مساعد یا نامساعد از رفتار مورد بحث دارد. بی لی میافزاید که رویکرد نسبت به رفتار به وسیله اعتقاد و باور یک شخص تعیین میشود و این رفتار منجر به پیامدهای معینی میشود و ارزیابی شخص از آن پیامد به گونهای مساعد یا نامساعد تعیین میشود. بنابراین میتوان ارزیابی شخص در جستجوی رفتار تقلب از امکان انجام و نتایج رفتار متقلبانه خود را رویکرد فرد نسبت به آن رفتار نامید.
ب) هنجارهای ذهنی: فیش بین و آین (۱۹۷۵) هنجار ذهنی را تحت عنوان ادراک شخصی از نظر افرادی که برای او مهم هستند و فکر میکند که او باید یا نباید رفتار مورد بحث را انجام دهد، تعریف میکند. از این تعاریف به نظر میرسد که نه تنها هنجارهای ذهنی با یک محرک روانشناسی و حتی با یک انگیزه اجتماعی مرتبط هستند، بلکه ادراکات شرکتکننده بر اساس نظر تعدادی از افراد که برای شرکتکننده در رفتار مهم هستند اشاره دارند.
ج) کنترل رفتار ادراکی (درک شده): کنترل رفتار ادراکی (کوهن و دیگران،۲۰۰۹) به توانایی شخص برای انجام رفتاری مبتنی بر رفتار گذشته آن ها، شایستگی و هرگونه موانع مورد انتظاری که آن ها ممکن است با آن برخورد کنند، اشاره دارد. این همان چیزی است که در نظریه لوزی تقلب تخت عنوان قابلیت فردی از آن یاد شده است.
نظریه لوزی تقلب ولف و هرمن سان
ولف و هرمن سان(۲۰۰۴) معتقدند که مثلث تقلب میتواند با در نظر گرفتن عنصر چهارمی موجب تقویت کشف و جلوگیری از تقلب شود. این عنصر چهارم که مثلث تقلب را به لوزی تقلب تبدیل میکند، استعداد و قابلیت فردی است، که در کنار سه عنصر انگیزه، فشار و توجیه به طور واقعی نقش مهمی در رخداد تقلب ایفا میکند.
به باور ولف و هرمن سان (۲۰۰۴) فرصت راه را برای تقلب باز میکند. انگیزه و توجیه شخص را به سوی آن میکشاند. منتها شخص باید قابلیت و استعداد شناخت راه بازشده به عنوان یک فرصت و برخورداری از مزیت آن را داشته باشد. بنابراین بر اساس دیدگاه لوزی تقلب این فرایند به گونه زیر است:
انگیزه: من میخواهم یا نیاز به ارتکاب تقلب دارم.
فرصت: ضعفی در سیستم وجود دارد که من میتوانم از آن بهرهبرداری کنم.
توجیه: من خودم را متقاعد کردهام که این رفتار متقلبانه ارزش ریسک کردن را دارد.
شایستگی و استعداد: من استعداد و توانایی انجام این کار را دارم و من این فرصت طلایی تقلب را شناسایی کردهام و میتوانم از آن استفاده کنم.
ترکیب مثلث تقلب و نظریه رفتار برنامهریزیشده
دیدگاه مثلث تقلب و نظریه رفتار برنامهریزیشده هر دو برای تحلیل تقلب مورد استفاده قرار گرفتهاند. کوهن و دیگران(۲۰۰۹) این دو نظریه را باهم ترکیب کرده اند. به اعتقاد کوهن و همکاران این دو نظریه به یک اندازه از مفهوم رویکرد استفاده نمی کنند. مفهوم رویکرد در مثلث تقلب مفهومی گسترده است که سه بعد سنتی نظریه رفتار برنامهریزیشده یعنی رویکرد، هنجار ذهنی و کنترل رفتار ادراکی را در بر میگیرد. این مفهوم هم چنین میتواند شامل بعد چهارم یعنی تعهد اخلاقی در حالت رفتارهای متقلبانه میباشد.
دومین و سومین جز از اجزای مثلث انگیزه، فشار و فرصت تحت شمول نظریه رفتار برنامهریزیشده نیستند زیرا آن ها محرکهای خارجی، برای رفتار متقلبانه ارائه میکنند.
نظریه بولونا و لیندکوئیست (۲۰۰۴)
در توضیح اینکه چرا افراد تقلب میکنند؟ میگویند: به طور کلی جایی که بقای شخصی وابسته شرایط رقابتی باشد، این شرایط ممکن است انگیزهای باشد هم برای رفتار صادقانه و هم برای نادرستی. آن جا که بقا کسی در خطر باشد ممکن است راه و روش نا صادقانه در پیشگرفته شود یا راه و روش صادقانه. وقتی رقابت شدید و چنان باشد که قویترها ضعیفترها را از پا در آورند نداشتن صداقت را به آسانی میتوان توجیه کرد. آن گاه فریبکاری سلاحی برای ستیزه بقا میشود. به عبارت دیگر مبارزه برای بقا غالباً رفتار فریبکارانه را به وجود میآورد.
نظریههای رفتار
روانشناسی عبارت از مطالعه ماهیت، عملکرد و پدیده تجربی، ذهنی و رفتاری انسانی است. به طور کلی روانشناسی در جستجوی درک، توضیح، پیشگویی و کنترل رفتار فردی و گروهی است. روانشناسی جرم با مشکلات روانی وابسته با رفتار بزهکاری، بررسی جرم، طرز عمل مجرمان را مطالعه می کندو باید عوامل روانی تأثیرگذار رفتار فرد متقلب به دقت شناسایی شود.
نظریه همبستگی انشقاقی
این نظریه توسط ادوین ساترلند در سال ۱۹۳۳ ارائه شده است. ساترلند طرفدار اثر متقابل نمادین بود و معتقد بود که رفتار بزهکار از اثر متقابل بین انسانی با سایرین یاد گرفته میشود. وی نشان داد که شخصیت و ویژگیهای بیولوژیک و روانیشان ربطی به ارتکاب چنین جرائمی ندارد، این جرائم منحصر به طبقات پایین تر جامعه و افرادی با ویژگیهای خاص نیست، بلکه طبقات بالاتر و افرادی با ویژگیهای معمول دارای سلامت روانی مناسب را نیز شامل میشود.
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
نظریه کنترل اجتماعی
این نظریه توسط تراویس هیریشی در سال ۱۹۶۹ مطرح شد.، وی معتقد است که هر چه یک فرد بیشتر از نهادهای اجتماعی (خانواده، مدرسه، …) دور گردد، احتمال وقوع رفتار مجرمانه توسط فرد افزایش مییابد.
نظریه بنیاد پیت، مارویک و میشل در مورد تقلب
پیت، مارویک و میشل(۱۹۸۰) تقلب را نتیجه یک اثر متقابل بین نیروهای شخصیت فردی و محیط خارجی میدانند. سه طبقهبندی عمده متغیرهای ارائهدهنده این نیرو عبارتاند از: فشار محلی، فرصتهای ارتکاب تقلب و ویژگیهای شخصیتی است. ترکیب این سه متغیر به ارتکاب تقلب می انجامد. در واقع احتمال ارتکاب تقلب زمانی بالا می رود که افراد با کمال شخصیتی پایین تر در جایگاهی قرار میگیرند فشارها و فرصتهای ارتکاب تقلب افزایش مییابد. در نتیجه هر چه کمال شخصیتی بالاتر باشد میزان مقاومت در برابر فشار و فرصت ارتکاب تقلب بیشتر خواهد بود.
معادله خیانت
معادله خیانت ابزار مفهومی دیگر مطرح در زمینه تقلب است که روی تعادل دو آرزوی رقیب در تصمیم به ارتکاب تقلب اتکا دارد. مدل این معادله عنوان میکند که سایر نظریهها توجه کمی به نقش انگیزه داشته اند که یک طرف مهم در معادله خیانت است. بسیاری از اعمال خائنانه دنیای واقعی دارای یک الگوی برجسته از همسانی هستند. از این روست که اغلب متقلبین به علت میل طبیعی به منفعت بر انگیخته میشوند. نویسندگان این نظریه مطرح میکنند که مشاهده خود در گودال منجر به بیش انگیختگی میشود. یک حالت درونی منجر به این میشود تا یک فرد اقداماتی را اتخاذ کند، که به طور طبیعی آن را نامعقول در نظر میگرفت. در واقع ترس از زیان، از لذت منفعت باارزش مساوی بیشتر است.
ویژگیهای شخصیتی افراد متقلب
کانی و ویتس(۲۰۰۶) مطرح میکنند که باید دو عامل در تحلیل روانشناسی شخصیت متقلبین مورد ملاحظه قرار گیرد. اول ویژگیهای بیولوژیک هر فرد که در افراد مختلف متفاوت است و بر رفتار تأثیر میگذارد. دوم ویژگیهای اجتماعی که نحوه عمل فرد در آن جامعه و نحوه برخورد با مشکلات را تعریف کرده یا تحتالشعاع قرار میدهد. این ویژگیها از نحوه برخورد یک فرد با دیگران استنباط میشود.
توماس گلدن (۲۰۰۶) در کتابش عنوان میکند که با مد نظر قرار دادن این عوامل فردی و اجتماعی شخصیت در مطالعات، پس از دهه ۱۹۳۰ سه نوع متقلب شناسایی شده است:
۱٫ متقلبین محاسبه گر: صفات عمده افراد این گروه عبارتاند از: تمایل به تکرار تجاوز، هوش بالاتر نسبت به میانگین، وضعیت خوب آموزشی، دیرتر وارد گود میشوند، ریسکپذیر و فاقد احساساتی مانند آشفتگی و همدردی با دیگران میباشند. آن ها فاقد نیروی درونی، اعتمادبهنفس و عزت نفس هستند که بتوانند خود را با آن تطبیق دهند. به علاوه آن ها موفقیتهایشان را بر اساس معیارهای دیگران تعریف میکنند.
۲ متقلبین ناچار(وابسته به موقعیت): این افراد کاملاً معمولیاند و بدون اینکه قصد صدمه زدن به دیگران را داشته باشند مرتکب چنین تقلبی میشوند.
۳ دلالان قدرت: زیادهخواهی خصیصه اصلی این گروه است.
در ادامه پیشینه نظری به تشریح هویت اخلاقی به عنوان متغیر دیگر پژوهش پرداخته میشود.
هویت اخلاقی
تعریف هویت
هویت عبارت است از یک مفهوم سازمانیافته از خود که ارزشها، باورها و اهدافی که فرد بدان پایبند است تشکیل شده است (اریکسون، ۱۹۶۵). یا هویت عبارت است از یک ساختار مفهومی که متشکل از شرایط, لوازم و مفروضات مربوط به خود است (میکایل برزونکسی,۱۹۹۳). هویت به عنوان یک نظریه, یعنی اینکه هر فردی برای خود یک نظامی از ارزشها و اهداف و عقاید وضع کند و به آن پایبند باشد . هویت یک مفهوم دقیق از خود است و به عبارت دیگر یک نظریه آشکار از یک شخص است . در مطالعه شخصیت انسان هویت یک جنبه اساسی و درونی است که به کمک آن یک فرد با گذشتهاش مرتبط شده و احساس تداوم و یکپارچگی در زندگی میکند . به عبارت دیگر , هویت مفهوم ذهنی یک فرد از خودش میباشد و با عناوین مختلف چون هویت جنسی, هویت گروهی, هویت نژادی و … مورد استفاده قرار میگیرد (ربر,۱۹۸۵)
اریکسون( ۱۹۶۵) کارکرد هویت را ایجاد هماهنگی میان تصور فرد از خودش به عنوان یک فرد بینظیر و دارای ثبات و تصور دیگران میداند. از نظر اریکسون هویت پاسخ به این سؤال است که “من کیستم؟”. از دیدگاه او نوجوانان و بزرگسالانی که احساس هویت در آن ها قوی است خود را افرادی متمایز از دیگران میدانند.
۲-انواع هویت
هویت دارای انواع متفاوتی است, هر چند آن ها باهم مرتبط میباشند و هویت هر فرد مجموعه متشکلی از همه انواع هویتهاست (جهانگیری، ۱۳۹۰):
هویت فردی: هویت فردی عبارت است از اکتشاف و تعهد نسبت به نقشها و هویتهای اجتماعی که انتخابهای حرفهای, مذهبی, سیاسی و اخلاقی فرد را تحت تأثیر قرار میدهد.
هویت اجتماعی : عبارت است از هویتی که تحت تأثیر عواملی مثل سازگاری , هماهنگی با گروه انتخابی یا گروه مرجع و تعهد نسبت به ارزشها و نگرشهای آن هاست(استرام گوئیست,۱۹۶۴)
هویت انفرادی : یکی از مسائلی که اغلب نوجوانان با آن به شدت درگیرند هویت حرفهای آن هاست. یافتن شغل مطلوب و تشخیص تناسب حرفهای باذوق و استعداد شخصی.
هویت فیزیکی و جسمانی: یعنی اینکه نوجوان وضع جسمانی خود را(آنچه که هست از لحاظ جسمانی) بپذیرد و این پذیرش لازمهاش شناخت وضع جسمانی است که یکی از پایههای عمده مفهوم خود را نیز تشکیل میدهد و شامل فهم بدنی و درک بدنی است, فهم بدنی مثل بلند قامت بودن و درک بدنی یعنی آن تصور و برداشت و قضاوتی که از خودداریم.
هویت مذهبی : عبارت است از اتکای فرد به یک نظام یا پایگاه اعتقادی که بر جهتگیری فرد در زمینههای مختلف تأثیر میگذارد. در واقع میتوان گفت که هویت مذهبی فلسفی زندگی و حیات یک فرد را تشکیل میدهد و به عبارتی دیگر نوجوان دارای هویتی مذهبی, عظمت و قدرت و بقا و دوام خود را در مذهب میبیند.
هویت فرهنگی و ملی: عبارت است از پایبندی به آداب و رسوم, سنتها و ارزشهای گذشته و رایج و نوین جامعه به گونه ای که منجر به غرور ملی شود و درعینحال که فرد از استقلال برخوردار است.
هویت سیاسی : عبارت است آگاه, حساس و فعال, بار آوردن افراد نسبت به مسائل و امور جاری به گونه ای که فرد به جای وابسته بودن به رأی و نظر دیگران از استقلال رأی و اندیشه در تصمیمگیری برخوردار باشد.
هویت جهانی : با توجه به از بین رفتن مرزهای بین جوامع با گسترش شبکههای ارتباطی (اینترنت, ماهوارهها) نوجوانان تحت تأثیر فرهنگهای سایر ملل گرفته و آن ها در تشکیل هویت نوجوانان موثرند.
هویت جمعی : عبارت است از توانایی کار با جمع یا گروه به گونه ای که فرد قادر به ابراز عقاید و نظرات خود و پذیرش عقاید و نظرات دیگران و رعایت قوانین و مقررات زندگی جمعی باشد که این هویت منجر به ارضای نیاز تعلق, احترام و امنیت میشود.
هویت جنسی : بر طبق دایره المعارف کودکی و بزرگسالی یک مرحله اصلی در تشکیل هویت جنسی در حدود سه سالگی اتفاق میافتد, وقتی که برای اولین بار بچهها از اختلافات آناتومی بین جنسها آگاه میشوند, معمولاً از طریق مشاهده خواهر و برادر یا همسالان است(گاله، ۱۹۹۸). بعد از آنکه آگاهی از اختلافات اتفاق افتاد , سپس کودک از اختلاف فرهنگی بین زنان و مردان آگاه میشود . قادر میشود والدین از همان جنس را تشخیص دهد و کودک تقلید کردن از آن ها را شروع میکند.
هویت اکولوژیکی : از اسنوورت به خاطر آوردن عنوان اکولوژیکی ستایش شده است. او نظریات اخلاق قضاوت عادلانه کلبرگ و اخلاق مراقبت گلیکان را باهم ترکیب کرده است , وی معتقد است تعیین هویت اکولوژیکی وسعت بخشیدن به خود است که شامل “کل” میگردد. او اخلاق را به هستیشناسی پیوند میدهد.
هویت اخلاقی : عبارت است از استدلال درباره انجام کارها و مسائل از لحاظ مطلوب یا نامطلوب بودن، باارزش یا بیارزش بودن آنها.
به نظر میرسد که بالاترین میزان یکپارچگی اخلاقی، زمانی حاصل میشود که ادراکات و علایق اخلاقی فرد به بخشی از خود پنداره او، یعنی شیوه خاص نگاه فرد به خود و تعریف وی از خود تبدیل شود. وقتی این اتفاق رخ دهد، اخلاق نه تنها به جنبهای از سازمان هشیار شخصیت تبدیل میشود، بلکه به انگیزهها و هیجانات مضاعف نیز تجهیز میگردد. برای مثال، یک فرد علاقمند به امور اخلاقی، تلاش میکند تا راه حل های اخلاقی مناسب پیدا کند و تمایل دارد اعمالش از نظر اخلاقی صحیح باشند، نه تنها به این دلیل که او اهمیت عینی نوعدوستی و عدالت را درک میکند، بلکه به سبب اینکه او خود را به گونه خاصی ادراک میکند و میخواهد به ایدهآلهای خود ملتزم بماند. البته خود پندارهها از سنی به سن دیگر و از شخصی به شخص دیگر، در میزان انسجام درونی یا در استحکام ساختاری، و همچنین در میزان اهمیت ذهنی آن برای فرد، متفاوتاند. واژه هویت، به یک شکل رشد یافته از خود پنداره اشاره دارد؛ شکلی که بااحساس یکپارچگی فزاینده، نفوذ در هشیاری، و توانایی استحکام بخشیدن به احساس ثبات ، فردیت و هدفمندی، مشخص میشود (بلازی، ۱۹۹۵).
آکینو و رید(۲۰۰۲) هویت اخلاقی را اندیشیدن در مورد شناخت و ادراک از خود، که متمرکز بر شماری از صفات اخلاقی مانند مهربانی، عدالت، بخشندگی و… است، تعریف نمودند
هویت اخلاقی مطرحشده توسط آکینو و رید، از دو بعد درونی سازی و نمادین سازی تشکیل شده است. بعد درونی سازی جنبه خصوصی هویت اخلاقی و بعد نمادین سازی جنبه عمومی آن است.
. از نظر هاردی(۲۰۱۰)، هویت اخلاقی متأثر از عوامل فردی و زمینهای است مواردی از قبیل: شخصیت، تحول شناختی، ارزشها، نگرشها و تحول هویت، میتواند بر شکلگیری هویت اخلاقی اثر بگذارد. در سطح زمینهای، مهمترین عامل ساختار اجتماعی است که شامل محله ، مدرسه، خانواده و نهادهایی از قبیل نهادهای مذهبی و سازمانهای محلی است ، که در ارتقای هویت اخلاقی مؤثرند.
لئونارد(۲۰۱۰) پنج عامل زیر را به عنوان عوامل ارتقادهنده هویت اخلاقی نوجوانان بیان کرده است .
۱٫ شناخت اخلاقی؛ ۲٫ خود ادراکی و احساسات اخلاقی؛ ۳٫ شخصیت؛ ۴٫ تأثیر خانواده؛ ۵٫ ارتباط با نهادهای اجتماعی و مذهبی.
نظریههای مختلف در مورد هویت اخلاقی
مدل خود بلازی:
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 03:05:00 ب.ظ ]