در این جا ضمیر وی نشانه ی مفعول( را) دارد، اما اثر فعل خوش آمدن به همین ضمیر بر می گردد که از جهت معنی ( نهاد) جمله است. این گونه فعل ها را از باب ناگذر می خوانیم زیرا اگر چه به ظاهر متعدی است ،یعنی مفعول می پذیرد، معنی آن ها از نهاد نمی گذردوبه دیگری اثر نمی کند.
فعل های ناگذر همیشه یکی از حالات انفعالی را بیان می کنند واز این جهت می توان آن ها را فعل های بیان حال خواند.
فعل ناگذر همیشه مرکب است .همکرد های این گونه فعل ها از این قرار است:
(آمدن ، بودن ، شدن، گرفتن ، بردن، زدن ، دادن ، کردن)فعل لازم آن است که مفعول نداشته باشدوفقط به فاعل تمام شود ونیاز به مفعول نداشته باشد؛ مانند :رفتن ، آمدن،خوابیدن (خانلری:۲/ ۱۷۶)
آن است که به مفعول نیازمند نباشد ونشانه اش این است که در جواب کرا،چرا، چه چیزی را یا چه کسی را نمی آید.(فرشید ورد: ۱۴۴)
فعل را از این نظر که اثر آن از فاعل بگذرد وبه مفعول برسد یا تنها متوجه فاعل باشد به دو نوع متعدّی (گذرا) ولازم(ناگذر) تقسیم می کنند وفعل گذرا دو صورت دارد که یکی از معلوم ودیگری را مجهول می خوانند .
اما در فارسی یک نوع سوم نیز وجود دارد که فعل به ظاهر «گذرا» است یعنی مفعول می پذیرد، اما مفعول ظاهر در معنی فاعل است .
« در این گونه فعل ها شناسه یعنی جزء صرفی که بر شخص دلالت می کند، نیست وفعل همیشه یکسان با ساخت دیگر کس مفرد می آید ، اما به جای شناسه، ضمیر مفعولی جدا یا پیوسته به کار می رود .این ضمیر (یا اسم در دیگر کس) از نظر دستوری مفعول است اما از جنبه ی معنوی یا منطقی جانشین نهاد(یا فاعل) جمله است.»(ابوالقاسمی: ۷۰)
۲-۲-۶-۲-گذرا(متعدی)
فعلی که بی مفعول ،معنی خود را تمام نمی کند، یا به سخن دیگر فعلی که به مفعول نیاز دارد تا معنی خود را تمام کند واز فاعل به مفعول برسد یا گذر کند فعل متعدی یا گذرا نامیده می شود.فعل متعدی آن است که افزون بر فاعل، مفعول هم داشته باشد مانند: زدن، کشتن، بردن (حسن حسین را زد).
(گیوی انوری:۶۶)
آن است که عمل فعل به فاعل پایان نیابد واز آن به مفعول سرایت کند. (فرشید ورد: ۱۴۳)
فعل لازم ومتعدی از نظر ساخت با هم فرقی ندارد، از کاربرد آنها در جمله به لازم ومتعدّی بودن آن پی می
بریم. نشانه –ان و - َن که در ساخت فعل واداری و جعلی به کار می رود دلالت بر متعدی بودن فعل می
کند.(ابوالقاسمی:۲۱۱)
باب فعل
۲-۲-۷-فعل معلوم ومجهول
۲-۲-۷-۱-فعل معلوم
هرگاه فعل متعدی رابه فاعل آن نسبت دهیم،آن را معلوم مینامیم؛مانند:
سعید حمید را در خیابان دید .
ولی فعل مجهول همیشه ازفعل متعدی ساخته میشود ودرحکم فعل لازم است.
فعل معلوم فعلى است که نهادش فاعلِ آن باشد یعنی فاعل آن معلوم است.( شاگردان آمدند)
(گیوی –انوری:۶۸)
۲-۲-۷-۲-مجهول
اصطلاح فعل مجهول را به آن گونه از فعل ها اطلاق می کنیم که چون درجمله ای به کار روند نهاد جمله پدید آورنده ی اثر فعل نیست بلکه پذیرنده اثر فعل است به عبارت دیگر فعل معلوم به فاعل نسبت داده می شود و فعل مجهول به مفعول . (خانلری: ۲/ ۳۸۰)
در فارسی دری دوره ی نخستین فعل مجهول از ماده صفت مفعولی با یکی از معین فعل های ذیل ساخته می شود: شدن،آمدن،گشتن( گردیدن ) ورفتن. .( خانلری:۱۳۲)
فعل مجهول به مفعول نسبت داده می شود در مضارعی که فعل لازم منسوب به فاعل است ومفعول ندارد وطبیعی آن است که از فعل متعدّی مجهول ساخته شود اما از فعل لازم نیز به طور مکرر فعل مجهول ساخته شده است.( خانلری:۱۳۳
۲-۲-۸-فعل معین
فعل معین فعلى است که خود داراى معناى خاصّى نیست و تنها به ما کمک مى کند که ساخت هاى گوناگون افعال را به کار بریم فعل هاى معین پرکاربرد از این مصدرها هستند: اَستن، بودن، شدن، گردیدن، گشتن، خواستن، شایستن، بایستن، داشتن.(فرشید ورد:۴۱۵)
فعلی که معنی اصلی خود را از دست داده باشد وبرای صرف کردن فعل دیگر ونشان دادن زمان ، حد، وجه ومعلوم ومجهول بودن آن به کار می رود .(فرشید ورد:۱۴۳)
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
۲-۲-۹-فعل ربطى
فعلى است که داراى فاعل نیست، بلکه تنها میان مسنَدٌالیه (نهاد) و مسنَد رابطه برقرار مى کندومعنی کاملی ندارند وفقط برای اثبات یا نفی نسببت به کارمی روند ومعنای آن هابا آوردن صفت یا کلمه ای دیگرکامل می شود.مانند است در جمله ی زیر.
« هوا روشن است».
فعل هاى ربطى از این مصدرهایند: استن، بودن، شدن، گشتن، گردیدن
نکته: بعضى از فعل ها مى توانند گاه خاص، گاه معین، و گاه ربطى باشند. مثل فعل :است
ـ خاص: یاد تو همواره با ما است = وجود دارد
ـ معین: یاد تو در هر جا شوری برپا کرده است
ـ ربطى: یاد تو همواره زنده است(گیوی –انوری:۷۰)
۲-۲-۱۰-افعال آغازین
فعل های آغازین کلماتی را می گوییم که بر شروع جریان فعلی دلالت می کنند ، وفعلی که منظور اصلی است غالباً به صیغه مصدر است (خانلری: ج۳،۴۶۸)
آغازیدن،آغاز کردن،ایستادن،اندر ایستادن،گرفتن واندر گرفتن برای دلالت بر آغاز کار به کار می روند.
(ابوالقاسمی: ۲۱۴)
۲-۲-۱۱-فعل اَمر
امرفعلی است که با آن فرمانی می دهیم یا از کسی می خواهیم کاری را انجام دهد یا حالتی را بپذیرد. برای فعل امردو ساخت به کار می رود ،دوم شخص مفرد ودوم شخص جمع . که دوم شخص مفرد ساختی است اختصاصی امر ودوم شخص جمع مشترک میان امر وحال التزامی یا ساده. دوم شخص مفرد همان بن حال است که با جزء پیشین « ب » به کار می رود وگاهی بدون « ب » دردوم شخص جمع شناسه بدان افزوده می شود.(گیوی-انوری:۶۴)
۲-۲-۱۲-فعل دعا
برای ساخت فعل دعا ساخت خاصی در زبان قدیم وجود داشته است وآن چنان بوده که در ساخت سوم شخص مفرد حال ساده یاالتزامی « ا »پیش از شناسه می افزوده اند.(گیوی-انوری:۶۵)
۲-۲-۱۳- افعال کنایی
بعضی از فعل ها معنی پوشیده وکنایی وگاهی مجازی دارند که فهمیدن بعضی از آنها به تأمل ومطالعه بیشتر

موضوعات: بدون موضوع
[پنجشنبه 1400-07-29] [ 02:50:00 ب.ظ ]