مقوله تاریخ نگاری در ایران جزء مباحثی است که اخیرا به شیوه علمی و جامع مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در این تحقیق سعی خواهد شد جنبه های مجهول و مبهم تاریخ نگاری عصرافشاریه و دلایل رواج یا افول تاریخ نگاری این دوره مورد بررسی قرار گیرد.

 

 

۱-۲- پرسش های پژوهش

 

۱- علت افول تاریخ نگاری در دوره ی افشاریه چه بوده است؟
۲- مبنای تاریخ نگاری دوره ی افشاریه چه بوده است؟
۳- نادر وارث چه اجتماع و فرهنگی از گذشتگان بود و میزان اشتیاق و تشویق او در امر تاریخنگاری چگونه بود؟

 

 

۱-۳- فرضیات

 

۱- افول تاریخ نگاری در دوره افشاریه به نبود ثبات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی این دوره بر می گردد.
عکس مرتبط با اقتصاد
۲- مبنای تاریخ نگاری دوره افشاریه تحت تأثیر شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زمانه خود بوده است.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
۳- علی رغم برخی سیاستهای نادرشاه، تغییرات زیر بنایی چندانی در اوضاع فرهنگی و اجتماعی نسبت به دوره ی پیش از آن به وجود نیامده است.

 

 

۱-۴- اهداف و ضرورت پژوهش

 

هدف اصلی ازنوشتن این تحقیق بررسی و شناخت تاریخ نگاری ایران در دوره ی افشاریه می باشد. با توجه به این نکته که پژوهشگران از تاریخ نگاری این دوره به طور مشروح سخن به میان نیاورده اند و کمبود تحقیقات مستدل، لزوم پژوهش­های جدیدی را در این دوره ضروری می­نمایاند. لذا این تحقیق سعی در روشن نمودن تغییرات و تحولات تاریخ نگاری در مقطع زمانی مذکور نموده است.
نتایج این پژوهش می تواند در دانشگاه ها، موسسات علمی، تاریخی جهت بررسی و پیشبرد اهداف تاریخی این دوره، کمک قابل توجهی ارائه دهد.

 

 

۱-۵- روش تحقیق

 

این تحقیق از نظر هدف در ردیف تحقیقات نظری می باشد اما بر اساس ماهیت و روش تحقیق جزء تحقیقات تاریخی و توصیفی قرار می گیرد که مراحل آن شامل
۱- شناسایی و جمع آوری منابع و اطلاعات مکتوب در دوره ی مورد پژوهش.
۲- براساس فصل بندی پژوهش، اطلاعات از منابع اصلی و تحقیقات جدید جمع آوری گردد.
۳- دسته بندی اطلاعات و آگاهی های بدست آمده از فیش های پژوهش
۴- پس از طبقه بندی و تجزیه و تحلیل داده ها به تدوین آن پرداخته شود.

 

 

۱-۶- پیشینه تحقیق

 

در رابطه با این موضوع تحقیقی با این مشخصه ویژه در این دوره اختصاصاً انجام نشده است. البته درمنابع و کتب مختلفی که از طرف نویسندگان و محققان بزرگ نوشته شده است و گوشه ­ای از تاریخ این دوره را روشن کرده ­اند که به ذکر اهم آنها پرداخته خواهد شد.

 

 

۱-۷- مشکلات تحقیق

 

یکی از مهمترین مشکلات این تحقیق فقدان متون تاریخی و منابع محلی در دوره ی مورد بحث است. همچنین منابعی که در دسترس بوده آکنده از تغییرات متکلف، مصنوع و مبالغه آمیز است و در اکثر کتابهای این دوره اشتباهات فاحش در مورد برخی رخدادها و تاریخ وقایع به چشم می خورد. که همه ی این عوامل باعث گردید که تحقیق در مورد تاریخ نگاری دوره ی مورد بحث با مشکل مواجه گردد.

 

 

۱-۸- سازماندهی تحقیق

 

این پژوهش در هفت فصل سازماندهی شد و محور اصلی آن تاریخ نگاری ایران در عصر افشاریه می‌باشد.
در فصل دوم این پژوهش به تعاریف مفاهیم و اصطلاحات تاریخ و تاریخ نگاری می پردازد.
در فصل سوم به پیشینه ی تاریخ نگاری در ایران تا روی کار آمدن سلسله ی افشاریه می پردازد.
در فصل چهارم به اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در عصر افشاریه می پردازد.
در فصل پنجم به ویژگی های تاریخ نگاری عصر افشاریه می پردازد.
در فصل ششم به بررسی سفرنامه های عصر افشاریه می پردازد.
در فصل هفتم به بررسی برخی از مهمترین منابع اصلی این دوران می پردازد.

 

 

۱-۹- معرفی برخی از منابع

 

با توجه به اینکه موضوع پژوهش نگارنده تاریخ نگاری سلسله افشاریه می باشد و یک فصل از پژوهش به معرفی برخی از منابع اصلی این دوره اختصاص داده شده است. به همین خاطر از دوباره کاری خودداری شده است و تنها نام برخی از مهمترین منابع اصلی این دوره ذکر شده است: ۱- جهانگشای نادری. ۲- عالم آرای نادری. ۳- مجمل التواریخ. ۴- سفرنامه حزین. ۵- سفرنامه ژان اوتر. ۶- زبده التواریخ. ۷- درّه نادر. ۸- تاریخ نادرشاهی . ۹- سفرنامه بازن پادری .

 

 

فصل دوم

 

 

مفاهیم و اصطلاحات

 

 

۲-۱- معنا و مفهوم تاریخ

 

شاید کمتر واژه­ای به اندازه تاریخ مورد اظهار نظرهای مختلف و گاه متضاد قرار گرفته باشد. این واژه از نظر هرودوت به معنای مطالعه و یا بررسی روزگاران گذشته است. این معنا هنوز در واژه هست. در معنای واژه تاریخ آورده اند:معین کردن وقت چیزی، حفظ کردن زمانی که در آن امر مهمی رخ داده، تعریف وقت، شرح وقایع و سرگذشتهای پیشینیان، وقت و زمان معلوم و معین، زمان وقوع یک امر یا حادثه، در فارسی سالمه نیز میگویند، تواریخ جمع. (عمید،۱۳۸۸،ٌص ص،۴۰۵،۴۰۴)
به لحاظ ریشه شناسی، واژه­ی « تاریخ » معادل” Histoire “ ( ساماران و همکاران، ۱۳۷۵، ص ص ۲۵،۲۴) لاتین شناخته شده است. برخی از محققین و پژوهندگان براین اعتقاد هستند که واژه تاریخ ریشه ای عربی دارد و پس از نشر فرهنگ و معارف اسلامی، به دیگر زبانهای مردم مسلمان جهان، از جمله ایرانیان، ترکان و هندیان وارد شده است. « …اصل واژه « تَارِیخُ» ( تلفظ قبیلۀ قَیس )یا « تَوریخُ » ( تلفظ قبیله بَنوتَمیم) از مادۀ « اَرَخَ » است که در آغاز به معنای « بیان یک امر » و « تعیین وقت » به کار رفته، چنانچه آمده است: « آرَختُ الکِتابَ وَ وَرَختَهُ » یعنی زمان اوقات کتابش را بیان کردم، به همین اعتبار، « اَرَّخ » به معنای نوشتن و نگارش به کار رفته است.» (سجادی و عالم زاده ،۱۳۷۵،ص ص ۱۰،۵)
بسیاری از اندیشوران و لغت شناسان معتقدند که این کلمه « تاریخ » ریشه ای غیر عربی دارد و در زبان های دیگر، چون: ایرانی؛ عبری و آرامی نیز به چشم می خورد. عده ای دیگر از مورخین نیز تاریخ را برگرفته شده از زبانهای گوناگون می دانند. تاریخ از هر زبانی که اخذ شده باشد، مفهوم یکسانی را شامل می شود. در تمام این زبان ها، « تاریخ » یا در مفهوم ماه و روز و تعیین وقت به کار می رود یا ازآن معنای خبروشناخت از انسان و جامعه ی انسانی به دست می آید هر چند تفاوت هایی با هم دارند.
مفهوم تاریخ در زبان عربی و فارسی با زبان لاتینی و زبان یونانی، تجانس و هماهنگی دارد، با این تفاوت که در زبانهای عربی و فارسی، واژه ی مزبوربرمفاهیم دیگری هم دلالت می کند که در زبانهای اروپایی برای آنها واژه خاصی وجود دارد. مفاهیم گاهشماری، تخمین زمان، مبدأ و تاریخ و سالماه، فقط در زبانهای عربی و فارسی به چشم می خورد. «…جنبه های نمایشی، سنجشی، و تجربی در واژۀ اروپایی بیشتر چشمگیر است. جنبه های پایان گرایی وغایت جویی، رابطه با زمان و سرنوشت انسان( متافیزیک) در واژۀ عربی و فارسی بیشتر است. اصل نگارش امور و نوگرایی در واژۀ عربی و فارسی و واژۀ اروپایی وجود دارد…» (همایون ،۱۳۶۶،ص ۵۰)
تمدن های بزرگ بشری هیچ کدام خود را از حفظ خاطره ی گذشته و ثبت خاطره ی جمعی بی نیاز ندیده است. این مسأله در مورد تمدن های کهن خاور زمین، به روشنی مصداق پیدا می کند:«…بدین صورت که در روزگاران باستان، آدمیان تصویرهائی از تمام تاریخ برای خود ساخته اند: نخست تصویرهای اسطوره ای سپس به صورت نفوذ و تأثیر خدا در تصمیمهای سیاسی جهانی (تصویرهای پیامبران دربارۀ تاریخ)، آنگاه به شکل عمل الهی که با آفرینش جهان آغاز می شود و به ارتکاب گناه از جانب آدم و سپس به پایان جهان و روز داوری می انجامد…» (یاسپرس ۱۳۷۳،ص ۱۱)
آنچه که تاریخ بدان می پردازد در واقع کنکاش درتاریخ اندیشه و فکراست وتاریخ چیزی نمی تواند باشد جز اجرای مجدد اندیشه ای که در ذهن مورخ در حال مطالعه تاریخ شکل می گیرد. به این نکته هم باید توجه داشته باشیم که تاریخ هیچ گاه به صورت خالص به دست ما نمی رسد بلکه ازمغز وقایع نگار حوادث تراوشی می کند و باید بیشترین توجه را معطوف به مورخی نمائیم که دست به نگارش زده و همچنین دخالت مورخ در واقع با نیروی تخیل خویش و تابع شرایط مکانی و زمانی بودن مورخ می تواند از اصالت تاریخ آن هنگام که توسط مورخ بازسازی می شود بکاهد.
پس در چنین موقعیتی «…وظیفه مورخ نه عشق ورزیدن به گذشته است و نه رها ساختن خود از گذشته، بلکه باید درک و احاطه گذشته را کلید فهم حال بپندارد…» (کار،ای ،اچ ،۱۳۷۸،ص ص ۴۵_۴۰)
عکس در مورد عشق ورزی
تاریخ قطع نظر از آنکه تا چه حد جنبه ی علمی داشته است، از قدیمترین ایام، گاه یک آینه عبرت تلقی شده است. دکتر عبدالحسین زرین کوب در این باره می گوید: «…تاریخ با ایجاد شوق و علاقه به چیزهایی دور مربوط به گذشته، زمان حال را زیبایی می بخشد و بالاخره به انسان یاد می دهد که هر چه گذشته است محکوم است به زوال، هر چه هم به وجود می آید ناچار روزی ناپدید خواهد شد با تلقین این تصور، تاریخ در واقع به حیات کمک می کند و به زمان حال…» (زرین کوب ،۱۳۷۱،ص۲۵)
حوادث امروز و آینده شبیه به حوادثی است که در گذشته به وقوع پیوسته، هدف و فایده تاریخ، عرضه تجربه و عبرت آموزی از آن برای اصلاح اموراست، مانند اتخاذ سیاستهای درست، توجه به آبادانی و عمران، توجه به زندگی خلق، اصلاحات نظامی و پیشگیری از حوادث نامیمون. بدین گونه بیشترین فایده را از تاریخ، فرمانروایان و سیاستمداران و وزیران برمی گیرندو کم بهره ترین مردم از تاریخ، لااقل در سیاست و تدبیر منزل – از اقسام حکمت عملی – از آن سو می جویند. به همین سبب ابوعلی مسکویه کتاب خود را تجارب الامم نامید. «… در واقع تاریخ تجربۀ گذشته را بر تجربۀ کنونی ما می افزاید و زندگی ما را پر مایه تر می کند. اتکاء بر تجارب گذشته غالباً اخذ تصمیم را در زندگی روزانه آسان می کند…» (زرین کوب، ۱۳۸۱،ص ۱۱)
گذشته از این موارد، تاریخ، گاه یک سلسله اخبار و روایات مربوط به جزئیات حوادث، و گاهی یک نوع تفنن ادبی و هنری محسوب می گردد. به بیانی روشن­تر مطالعه و مداقه در تاریخ، علاوه بر فوایدی که از آن بر شمردیم، مشمول فایدۀ دیگری نیز می گردد که از آن به عنوان « لذت انگیزی » یاد می شود. (زرین­کوب، ۱۳۸۱، ص ص ۲۶-۱۹)
ارتباط تاریخ با حیات انسانی که هر دو تابع نظام علت و معلولی می باشد به حدی است که برخی از صاحب نظران را بر آن داشته که مدعی علمیت یا غیرعلمی بودن تاریخ باشند. به طوریکه، بعضی تاریخ را با شعر و ادب مقایسه کرده ­اند و آن را بیش و کم از یک مقوله شمرده­اند و برخی پا را فراتر نهاده و تاریخ را از شعر و ادب هم فرومایه تر انگاشته اند. ( زرین­کوب، ۱۳۸۱، ص ص ۳۲-۲۷)
تفاوتی که ارسطو بین تاریخ و شعر گذارده است نکته ایست که نقادان و حکماء بعد از وی همان را ملاک تفاوت بین کار شاعر که مبدع و موجد است و کار مورخ که جوینده است نهاده اند، تفاوت کار مورخ و یک هنرمند نزد ارسطو آشکار می گردد، جایی که حکیم خاطر نشان می سازد که : هنر سر و کارش ساختن است در صورتی که سر و کار علم با دانستن است از طریق اصل و ضابطه. (زرین­کوب، ۱۳۸۱، ص ۲۷)
انسان و سرنوشت او موضوع مشترک بسیاری از علوم نظری و تجربی است، و تاریخ و فلسفه نیز از آن مستثنی نمی باشند. اما تفاوت عمده ی این دو علم در برخورد با موضوع واحد خود- انسان است. به طوری که فلسفه، انسان را به طور کلی مطالعه می کند. اما تاریخ با انسان واقعی سرو کار دارد و انسان را با تمام دگرگونیهای فردی او مطالعه می کند. بنا به نظر برخی که تاریخ را محقرترین نوع معرفت بشری در گذشته‌های دور تلقی کرده و فلسفه را عالیترین نوع بر می شمرند، هم اکنون جهت معکوس پیدا کرده و تاریخ علاوه بر توفیق و پیشروی بر فلسفه آن را نیز در جهت نابودی کشانده است. ( زرین­کوب، ۱۳۸۱،ص۳۹)

 

 

۲-۲- مفهوم تاریخ نگاری

 

ما چند مفهوم داریم که باید میان آنها تفکیک قائل شویم. نخست،وقایع نگار است. کار وقایع نگار ثبت واقعه است. او می تواند یک راوی یا شاهد عینی باشد. کسی باشد که واقعه ای را دیده وعیناً برای ما گزارش می دهد. وقایع نگاری صرفاً کار مورخان نیست. گرچه مورخینی هم بوده اند که این کار را انجام داده اند. اینان در کنار سلاطین و پادشاهان حضور داشته اند و به ثبت حوادث و وقایع اقدام می نمودند. کار روزنامه نگاران نیز به نوعی وقایع نگاری است. اینها به لحاظ فنی تاریخ نگار نیستند اما حاصل کار آنها روزی در اختیار محققان تاریخ قرار می گیرد.
در کنار این اصطلاح مفهومی داریم به نام تاریخ نگاری،«… توصیف مکتوب احوال و اعمال انسانی را به هر روش و مبتنی بر هر مکتب و رعایت هر شیوه تنظیم و تدوین، می توان تاریخ نگاری خواند که در معنای خاص بر ثبت وقایع و احوال سیاسی و اجتماعی هر قوم یا جامعه جهانی اطلاق می گردد. عامل متغیردر فن تاریخ نگاری انگیزه ها و اهداف و فواید یا علل نمایی تاریخ نگاری است که بحث از آنها معنای دقیقتر تاریخ نگاری را روشن می کند…» (سجادی و عالم زاده ص ۱۱)
تاریخ نگاری در معنی جدید آن شامل زندگی، آراء و آثار مورخان، شناخت منابع و مأخذ تاریخی، روش‌شناسی تاریخی، فلسفه تاریخ و آیین نگارش است. اولین کوشش یک مورخ در نوشتن تاریخ یک دوره، جمع آوری منابع مربوط به آن دوره است و سپس طبقه بندی کردن آنها می باشد. چون منظور اصلی درتاریخ احیای کلیه وقایع گذشته است، پس هرقدراطلاعات بیشتر فراهم آید و تنوع آنها زیادتر شود، راه وصول به این منظور آسان تر می شود. با این وجود نمی توان از نقشی که مورخان در قبال تاریخ داشته اند، چشم پوشید. آنان که نگارندگان حوادث عصر خود هستند، خود پدیدار های عصری به شمار می روند که در آن زیسته اند و به همین اعتبار فرهنگ عمومی جامعه و ارزش های حاکم بر آن در شرایط تاریخی روزگار آنان از جامعه و تاریخ و حرکت آن دخالت فراوان دارد.
ازآنجا که احوال، اعمال و اندیشه هایی که موضوع تاریخ است در اطراف بنی آدم است، می توان به این نتیجه رسید که آنچه در « دنیا » رخ می دهد و « تاریخ » می گردد، در دوره های مختلف تاریخی بی شباهت به یکدیگر نباشد.
در مجموع آن چه که می توان به اجمال درباره ی تفاوت این واژه ها گفت این است که، وقایع نگار لازم نیست که حتماً به علم تاریخ مسلط باشد، اما تاریخ نگار الزاماً باید آگاه به علم تاریخ و متد­­لوژی آن باشد. مانند فاصله ای که میان سیاستمدار و عالم سیاست وجود دارد.

 

 

۲-۳- اهمیت تاریخ نگاری

 

تاریخ نگاری بخش عظیمی از فرهنگ مکتوب جهان را به خود اختصاص داده و با تکامل عمومی نهضت فکری و علمی همداستانی داشته است. تاریخ نگاری به عنوان یکی از ابعاد و مظاهر فرهنگ و تمدن حائزاهمیت بسیار است، زیرا شناخت و دریافت وجوه مختلف هر فرهنگ و تمدنی، بدون بررسی تاریخ انواع هنرها و دانشهایی که در آن تمدن ظهور کرده یا تکامل یافته ممکن نخواهد بود. مطالعه سیر تاریخ‌نگاری یعنی شناخت زمینه ها، انگیزه ها، مواد، دیدگاه ها، شیوه های تاریخ نگاری، و آثار و منابع تاریخی، مورخان و علاقمندان به تاریخ را قادر می سازد تا به درک دقیقتری از تاریخ دست یابند و با اعتماد و اطمینان بیشتر به نقد و سنجش اخبار و منابع تاریخی بپردازند. ( میر جعفری، عاشوری نزاد، ۱۳۸۶، ص ص ۴- ۳ ) در عصر حاضر، تاریخ، رشته ها، معارف و فنون وابسته به آن مفهوم ویژه و کاربرد نوینی پیدا کرده و از حالت ثبت و ضبط بی سوی وقایع و حوادث تاریخی و اخبار گذشتگان و جنبه های قصه پردازی و افسانه سرائی و مبالغه گوئی بیرون آمده، محور و منبع پایه ای و پر مایه ی بسیاری از علوم حساس و سرنوشت سازی بشری، همچون علوم سیاسی، اقتصادی، نظامی، حقوقی، تربیتی، اخلاقی و غیره قرار گرفته است.
سیاستمداران برجسته و تاریخ شناس، در تدوین استراتژیهای بین المللی و حل مشکلات دیپلماسی پیچیده ای که با آن مواجهند، از منابع پایان ناپذیر « تاریخ » بهره می گیرند.آنان با کاوش در تاریخ و سرزمینهای اقوام گذشته و ملتهای منقرض شده وبا بهره گرفتن از ابزارها و سکوی دانش تاریخ و باستان شناسی، برای ملتهائی که هم اکنون قصد فریب و فتحشان را دارند، شناسنامه تاریخی و ملی پدید آورده و از تمامیت پیکره امت و ملیت واحد موجود و کنونی شان، تجربه می کنند تا در راستای اعمال استراتژی نفوذی خود، آسان تر بتوانند بر آنان تسلط یابند. ( شکوری، ۱۳۷۱،ص ۲۷)
درست است که هر قومی احوالی داشته و حوادثی را از سر گزرانده که تاریخ اورا تشکیل می دهد، ولی این بدان معنی نیست که همه اقوام لزوم حفظ، ثبت و نقل تاریخ را احساس می­کرده اند. انگیزه ها و اهدافی باید وجود می داشت، تا اقوام اهمیت این معنی را در یابند و به ثبت رویدادها بپردازند. اما اینکه چه کسی در چه شرایطی و به چه شیوه ای و برای چه منظوری سخن گفته یا نوشته است، خود می تواند از مقدمات پژوهش های تاریخی باشد. اگر اثر تاریخی تاریخ نگاران در پایگاه تاریخی خود، قرار گیرد و بر پایه ارزش‌های فرهنگی، روند علم و بینش های تاریخ نگاران همان روزگار، بررسی شود، بسیاری از داوری‌ها و نسبت ها و تحسین ها و یا تقبیح ها، دگرگونی می یابد.
به همین سبب ابن خلدون بر آن است. که مورخ می باید بر قواعد سیاست،طبایع موجودات، اختلاف امتها و سرزمینها و روزگاران در سیرت، اخلاق، ادیان و سایر احوال بشر آگاه باشد.۱( ابن خلدون، ۱۳۶۶، ص ۳۷) بدین سبب هر انسانی بدان جهت که در حیات خود احوال، اعمال و اندیشه هایی دارد و احوال، اعمال، حوادث و سوانح دیگر را می بیند و می­شنود و در خود حفظ می کند، می تواند مورّخ به شمار رود. هر امتی در هر سطحی از تمدن و فرهنگ، سهمی از حوادث، سوانح، احوال و اعمال دارد که همان تاریخ اوست اما بر این سهم در مسیر زمان و بر اثر تحولات گوناگون سیاسی و اجتماعی و سایر جنبه های حیات آدمی افزوده می شود و تاریخ قوم گسترده تر و ریشه دارتر می گردد. ( سجادی و عالم­زاده،۱۳۷۵، ص ۱۱)
تاریخ نگاری توصیف احوال و تحولات از طریق ثبت و نگارش آنهاست که در چهار چوب تنگتری عرضه می شود؛ زیرا تاریخ مکتوب، کل تاریخ نیست بلکه آن بخش از احوال، اعمال و اندیشه هایی است که به ضبط آمده است.
تمام اقوام و ملل جهان از هر طبقه به تاریخ نیازمندند. این انگیزه در تمام طبقات و در هر قوم و ملّت، بدون کم و کاست وجود دارد و هیچ فرقه­ ای از فرق نیازش به تاریخ کمتر از دیگری نیست. نهایت، هر صنفی مقصود خود را از تاریخ می جوید و هر گروهی هدف مخصوص به خود را تعقیب می کند. اهل بحث و تحقیق در هر رشته از علوم و فنون که وارد شوند ارتباط و تماس آنرا با تاریخ درک نموده و اعتراف خواهند کرد که بدون جستجو در تاریخ به مقصود نخواهند رسید. تاریخ گمشدۀ هر دانشمند، مطلوب هر هنرمند، سرمایه اهل تتبع و تحقیق، مورد علاقۀ هر متدّین، مقصود هر سیاستمدار و هدف هر ادیب است. و بالجمله، تاریخ مورد احتیاج تمام اجتماعات بشری است. ( آینیه­وند ، ۱۳۶۴، ص ۲۶) تاریخ با این ارتباط و پیوستگی که با تمام مقاصد و اغراض کلیّه طبقات دارد؛ آن تاریخی است که صحیح و مبتنی بر حقایق و واقعیات باشد. آن تاریخی است که جز ثبت حقایق و امور واقعی مقصد و غرض دیگر در تدوین آن دخالت نداشته باشد. بازیچه اغراض گوناگون قرار نگرفته و تمایلات دسته ای مخصوص و مقاصد مغرضانه و خود خواهانه گروه خاصی در تدوین آن راه نیافته باشد.
باید اعتراف نمود، در تمدن ایران اسلامی، تاریخ نگاری دامنه گسترده­ای دارد و از نظر زمانی دوره­ای، به درازای تاریخ ایران اسلامی، از آغاز تا عصر حاضر را در بر می گیرد. تاریخ نگاری از نادر رشته­هایی است که در عصر انحطاط نیز دچار رکود و سستی نشد و بر خلاف اغلب رشته ها همچنان استوار و نیرومند گام برمی­داشت و دسته ای از مهم ترین تواریخ عمومی، دودمانی، محلی، طبقات و انواع دیگر آن در همین عصر نوشته شد. از نظر مضمون نیز تاریخ نگاری اسلامی غیر از تاریخ سیاسی، حوزۀ وسیعی مشتمل بر تاریخ علوم و اخبار و احوال دانشمندان رشته های مختلف محدّثان و فقیهان و ادیبان تا پزشکان و فیلسوفان را در بر می گیرد. ۱( سجادی ،عالم­زاده،۱۳۷۵، ص ۱) به سبب همین گسترش تاریخ نگاری در دوره اسلامی است که گفته اند در مجموع آثار فرهنگی ملل اسلامی، تاریخ نگاری جایگاهی خاص و خلاف معمول دارد؛ هم از نظر حجم و کیفیت، هم از آن جهت که وقتی شاخه های علوم سیر نزولی می پیمود و یا دچار رکود می شد، تاریخ نگاری زنده بود. ( کاهن،۱۳۷۰، ص ۸۹)
ارائه طرحی جامع از تاریخ نگاری، دیدگاه ها و روش های مورخان و تشخیص و تجدید مکاتب تاریخ نگاری خالی از دشواریهایی نیست، با این همه بدون چنین پژوهشهایی بی گمان نمی توان منابع را بدرستی ارزیابی کرد. چرا که تاریخ نگاری، تنها گردآوری روایات یا مقایسۀ آنها و شناخت واقعیت حوادث گذشته نیست؛ و رای این کار نظر به توجیه و تفسیر این واقعیات دارد که بین جزئیات رابطه برقرار می کند و آنها را به یکدیگر پیوند می دهد. این کار در واقع عبارت از تجدید بنای گذشته است بکمک مصالح و موادی که اینجا و آنجا از بقایای آوار حوادث باقی مانده است. (زرین­کوب ،۱۳۸۱،ص ۱۳۸)
تاریخ نگاری، در تقسیم بندی سنتی علوم مذهبی و غیر­مذهبی به این سبب که میراث عهد باستان بوده، مقامی کسب نکرده و در عمل در میان علوم الزاماً به عنوان شاخه غیر علمی محسوب می شده است. به همین خاطر تنها تعداد کمی از مورخان این زحمت را قبول کرده اند که اهداف و روش های خود را برای ما توضیح بدهند. در این گونه رسالات، هدف از تاریخ، بیشتر ارائه پندها و نصایحی همراه با مثالهای تاریخی برای امیرزادگان بوده است که چه کاری را انجام دهند و چه کاری را انجام ندهند و یقیناً این کار فقط بخش کوچکی از تاریخ نگاری واقعی را شامل می شود. ( سجادی و عالم­زاده، ۱۳۷۵، ص ص ۲۰-۱۹)
درمجموع این موضوع را نباید انکار کرد که تاریخ نگاری، یکی از راه هایی است که با وجود آن می توان خواه از جامعه اسلامی به طور کلی و یا از گروه های گوناگون منطقه­ای یا اجتماعی، اطلاع حاصل کرد. ( میرجعفری، عاشوری نزاد، ۱۳۸۶، ص ۴)

 

 

فصل سوم

 

 

پیشینه­ی تاریخ­نگاری در ایران

 

 

۳-۱- تاریخ نگاری در ایران باستان

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 07:52:00 ق.ظ ]