۶- از لحاظ احساسی و هیجانی ثبات ندارد؛ زیرا خلق او به شدت واکنشی است (یعنی بدون فکر کردن درباره موضوع مودش تغییر می­ کند) مثلاً دیسفوریای اپیزودیک شدید، زودرنجی و زودخشمی، اضطراب که معمولاً چند ساعت طول می­کشد و به ندرت بیشتر از چند روز ادامه می­یابد.
۷- تقریباً همیشه احساس خلاء می­ کند.
۸- به شدت و نامتناسب با محرک خشمگین­کننده عصبانی می­ شود یا نمی ­تواند خشم خود را کنترل کند (مثلاً بسیار زود و به فراوانی عصبانی می­ شود، همیشه عصبانی است یا به طور مکرر با دیگران وارد دعواهای فیزیکی می­ شود).
۹- افکار پارانوئیدی موقت و مرتبط با استرس دارد یا سمپتوم­های شدید، گستگی نشان می­دهد.
اختلال شخصیت خودشیفته
افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته[۵۱] توانایی­های خود را بیش از آنچه هست تخمین می­زنند، موفقیت­های خود را بزرگتر از آنچه هست می­دانند، در همه چیز به تحسین دیگران نیاز دارند و با مردم همدلی نمی­ کنند. این افراد معتقدند که برتر و بهتر از دیگران هستند و از آن­ها انتظار دارند که این برتری را به رسمیت بشناسند. آن­ها به طور دایم منتظر تعریف و تمجید دیگران هستند و در صورتی که کسی از آن­ها تعریف نکند، ممکن است خشمگین شوند. در روابط میان­فردی، از دیگران انتظار دارند که وقت، انرژی و احساسات خود را وقف آن­ها کنند و از دیگران به نفع خود سوء استفاده می­ کنند. افراد خودشیفته با دیگران همدلی ندارند و احساسات و خواسته­ های دیگران را نمی­توانند تشخیص دهند یا آن­ها را کاملاً نادیده می­گیرند. به همین علت، پیشینه آن­ها پُر از روابط نافرجام است. افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته، همسرانی را ترجیح می­ دهند که آن­ها را آشکارا ستایش می­ کنند، نه همسرانی را که آن­ها را واقعاً دوست دارند (یعنی همسرانی را که دایم قربان صدقه می­روند اما ممکن است آن­ها را زیاد دوست نداشته باشند، به همسرانی که زیاد قربان صدقه نمی­روند ولی با عمل نشان می­ دهند که دوستشان دارند، ترجیح می­دهند). اما در پشت ظاهر پر سر و صدای این افراد که درباره موفقیت­ها و استعدادهایشان داستان­های پر آب و تابی تعریف می­ کنند، اعتماد به نفسی بسیار شکننده وجود دارد و این افراد دایماً به تأیید دیگران نیازمند هستند و اطرافیان باید دایم به آن­ها اطمینان بدهند که حرف­­ها و کارهایشان درست است. وقتی دیگران به آن­ها قوت قلب نمی­دهند، خشمگین و پرخاشگر می­شوند. به علت عدم همدلی با دیگران و تلاش برای سوء استفاده از آن­ها، اختلال شخصیت خودشیفته ممکن است به رفتارهای مجرمانه و بزهکارانه منجر شود.
یکی از مکانیسم­های دفاعی که افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته به کار می­برند گسستگی است. این افراد از انکار و گسستگی استفاده می­ کنند تا احساس حقارتی را که در طول کودکی در آن­­ها به وجود آمده است از خودشان دور کنند. مکانیسم دفاعی گسستگی یکی از انواع فرعی مکانیسم دفاعی انکار است (کرینگ و همکاران، ۲۰۱۲).
معیارهای DSM-5 برای اختلال خودشیفته
فرد تقریباً در همه جوانب زندگی خود احساس خودبزرگ­بینی دارد (در خیال یا در رفتار)، نیاز به تعریف و تمجید دیگران دارد و همدلی ندارد. این وضعیت از اواخر نوجوانی و قبل از اوایل بزرگسالی شروع شده است در شرایط مختلف حضور دارد و پنج مورد (یا بیشتر) از موارد زیر آن را نشان می­دهند:
۱- خودبزرگ­بینی دارد و احساس می­ کند فردی مهم است (مثلاً موفقیت­ها و استعدادهای خود را بزرگ جلوه می­دهد و بدون آنکه موفقیت­های بزرگی داشته باشد انتظار دارد دیگران او را فردی بسیار خوب و مهم بدانند.
۲- دایم درباره موفقیت، قدرت، هوش، زیبایی و عشق ایده­آل خیالبافی می­ کند.
۳- باور دارد که فردی بسیار «خاص» و تافته جدابافته است و فقط کسانی که خودشان افرادی خاص یا با کلاس هستند می­توانند او را درک کنند یا فقط باید با چنین افرادی رفت و آمد داشته باشد.
۴- به تمجید و تحسین دیگران به شدت نیاز دارد.
۵- همیشه حق به جانب است و فکر می­ کند هر کاری بخواهد می ­تواند انجام دهد (بدون هیچ منطقی انتظار دارد دیگران در حق او لطف خاصی انجام دهند یا رفتاری متفاوت از دیگران با او داشته باشند یا به طور اتوماتیک انتظارات و خواسته­ های او را برآورده کنند.
۶- از دیگران سوء استفاده می­ کند (از آن­ها استفاده می­ کند تا به اهداف خود برسد).
۷- همدلی ندارد، یعنی نمی­خواهد احساسات و نیازهای دیگران را متوجه شود و به رسمیت بشناسد.
۸- معمولاً حسادت دیگران را می­ کند یا فکر می­ کند دیگران حسادت او را می­ کنند.
۹- رفتار مبتکرانه دارد یا از بال به دیگران نگاه می­ کند.
اختلال شخصیت هیستریونیک
افراد مبتلا به اختلال شخصیت هیستریونیک[۵۲] که قبلاً اختلال شخصیت هیستریک نامیده می­شد، بسیار هیجانی هستند و دایم می­خواهند مرکز توجه واقع شوند. مودهای افراطی و اغراق­آمیز آن­ها ممکن است زندگی را برای خودشان و دیگران دشوارتر کنند. اگر بخواهیم اصطلاح هیستریونیک را به فارسی ترجمه کنیم. احتمالاً بهترین معادل هنرپیشه خواهد بود. هیستریونیک به معنای «به شیوه­ای تئاتری» نیز هست. بنابراین، اختلال شخصیت نمایشی نیز معادل خوبی برای اصطلاح انگلیسی است. این افراد بسیار دراماتیک هستند.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت هیستریونیک همیشه روی صحنه هستند و برای تعریف کردن رویدادهای عادی و پیش پا افتاده زندگی از ژست­ها، رفتارها و زبان تئاتری استفاده می­ کنند. آن­ها مثل آفتاب­پرست دایم خودشان را عوض می­ کنند تا توجه تماشاچی­ها و نظر مساعد آن­ها را به خود جلب کنند و در این راه علاوه بر ظاهر، عقاید و باورهای خود را نیز تغییر می­دهند.
افراد هیستریونیک هیجان­های خود را به شیوه­ای مبالغه­آمیز نشان می­دهند. برای مثال کسی را که لحظه­ای پیش به او معرفی شده است می­بوسند یا در طول یک فیلم سینمایی غمگین به طور غیرقابل کنترلی گریه می­ کنند. آن­ها معمولاً از خود راضی و خودمحور هستند و اگر مرکز توجه قرار نگیرند بسیار معذب می­شوند. اغلب رفتار و ظاهری آراسته و جلب توجه­کننده دارند و همیشه نگران ظاهر خود هستند. علاوه بر این، دایم به دنبال تعریف و تأیید دیگران هستند و اگر دیگران به آن­ها توجه یا از آن­ها تعریف نکنند ممکن است ناراحت یا عصبانی شوند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت هیستریونیک معمولاً ایمپالسیو نیز هستند و به زحمت می­توانند ارضای امیال خود را به تعویق بیندازند.
این افراد معمولاً رویدادهای را به صورت سیاه یا سفید می­بینند و سایه­های خاکستری را مدنظر قرار نمی­دهند. گفتار آن­ها معمولاً مبهم است، کلی گویی می­ کنند و جزئیات ارائه نمی­ دهند و زیاد اغراق می­ کنند (بیدیل و همکاران، ۲۰۱۱).
معیارهای DSM-5 برای اختلال هیستریونیک
فرد تقریباً در همه جوانب زندگی به صورت مفرط هیجانی و به دنبال جلب توجه است. این وضعیت از اواخر نوجوانی و قبل از اوایل بزرگسالی شروع شده است و در شرایط مختلف حضور دارد و این حالت را پنج مورد (یا بیشتر) از موارد زیر نشان می­دهند:
۱- در موقعیت­هایی که فرد مرکز توجه دیگران واقع نمی­ شود احساس ناراحتی و معذب بودن می­ کند.
۲- رفتار او در تعامل با دیگران معمولاً رفتاری مبتنی بر اغوای سکشوآل یا تحریک­کننده تلقی می­ شود.
۳- هیجان­هایش به سرعت تغییر می­ کنند یا احساسات خود را به صورت سطحی نشان می­دهد.
۴- به طور دایم از ظاهر فیزیکی خود برای جلب توجه دیگران استفاده می­ کند.
۵- طرز حرف زدن او بی­نهایت کلی­گویانه است و حرف­هایش فاقد جزئیات هستند.
۶- هیجان­ها و احساسات خود را به شیوه­ای تئاتری و مبالغه­آمیز نشان می­دهد.
۷- تلقین­پذیر است (به آسانی تحت تأثیر دیگران یا شرایط حاکم قرار می­گیرد.)
۸- روابط میان فردی را بیشتر از آنچه واقعاً هستند صمیمانه می­پندارد.
اختلال شخصیت اجتنابی
ویژگی­های اصلی اختلال شخصیت اجتنابی[۵۳] عبارتند از گریز دایم از جمع، احساس حقارت و حساسیت بیش از حد به نظرات منفی و انتقادات دیگران. این ویژگی­ها در اواخر کودکی یا اوایل نوجوانی ظاهر می­شوند و در انواع زمینه ­های به چشم می­خورند، از جمله زمینه ­های اجتماعی، شغلی و تعاملات میان­فردی. افراد مبتلا به اختلال شخصیت اجتنابی از انتقاد، عدم تأیید و عدم پذیرش می­ترسند و همیشه فکر می­ کنند که دیگران می­خواهند از آن­ها ایراد بگیرند و کارهایشان را تقبیح کنند. به علت این ترس­ها، مبتلایان به اختلال شخصیت اجتنابی، از مدرسه، کار و همه فعالیت­های اجتماعی اجتناب می­ کنند و نمی­توانند با کسی دوست صمیمی شوند، مگر مطمئن باشند دوستانی که می­یابند هرگز از آن­ها ایراد نخواهند گرفت. این افراد معمولاً خجالتی هستند و از ترس مسخره شدن یا خجالت کشدن درباره خود هیچ حرفی نمی­زنند. آن­ها اطلاعات و نظرهای مبهم را به شیوه منفی تفسیر می­ کنند. مثلاً وقتی کسی می­گوید «من از کیفیت کار شما بسیار شگفت­زده شدم»، آن را انتقاد و عدم تأیید تفسیر می­ کنند، در حالیکه این جمله می ­تواند به معنای ستایش و تعریف نیز تلقی شود. افراد مبتلا به اختلال شخصیت اجتنابی با غریبه­ها اصلاً راحت نیستند و به هر قیمتی سعی می­ کنند از مواجهه با افراد غریبه دوری جویند. به همین دلیل، ریسک­پذیری ندارد، به فعالیت­های جدید دست نمی­زنند و حتی اگر ترفیع شغلی آن­ها باعث مسئولیت بیشتر و تعامل بیشتر با مردم شود، آن را رد می­ کنند.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
افراد مبتلا به اختلال شخصیت اجتنابی اعتماد به نفس ضعیفی دارند و از اینکه منزوی هستند و نمی­توانند از مزایای مراودات اجتماعی و روابط صمیمانه­ای که دیگران از آن­ها لذت می­برند بهره ببرند از دست خود عصبانی می­شوند. اختلال شخصیت اجتنابی با فوبیای اجتماعی خصوصیات مشترک زیادی دارد و اکثر کسانی که لیبل ابتلا به این اختلال را دریافت می­ کنند، مبتلا به فوبیای اجتماعی نیز تشخیص داده می­شوند. تفاوت این دو در این است که افراد مبتلا به فوبیای اجتماعی معمولاً در موقعیت­هایی که باید عملکرد اجتماعی خوبی داشته باشند، مضطرب می­شوند (مثلاً سخنرانی در مقابل دیگران یا مصاحبه شغلی)، اما در اختلال شخصیت اجتنابی به طور کلی تعاملات فردی و روابط اجتماعی و نیز انتقاد و عدم پذیرش احتمالی از سوی دیگر باعث ترس و اضطراب فرد می­ شود. بعضی شواهد نیز نشان می­دهد که اختلال شخصیت اجتنابی، به طور کلی با سایر رفتارهای اجتنابی مثل اجتناب از هیجان، عقاید جدید و رویدادهای غیراجتماعی، ارتباط دارد (گنجی، ۱۳۹۲).
بر خلاف افرادی که از دیگران پرهیز می­ کنند؛ زیرا علاقه­ای به آنان ندارند و بر خلاف افرادی که به خاطر بزرگ شدن در یک فرهنگ و جامعه خاص، اصولاً خجالتی هستند و ترجیح می­ دهند تنها باشند، افراد مبتلا به اختلال شخصیت اجتنابی دوست ندارند تنها بمانند. برعکس آن­ها تشنه محبت و زندگی اجتماعی فعال هستند. آن­ها تماس­های اجتماعی را دوست دارند (ولی از آن­ها می­ترسند) و این دوگانگی ممکن است به شیوه ­های مختلف خودش را نشان دهد. بسیاری از افراد مبتلا به این اختلال به دنبال درس و تحصیلات می­روند، لباس­های بسیار زیبا و گران­قیمت می­خرند یا در جامعه هنرمندان فعالیت بسیار زیادی دارند. نیاز آن­ها به تماس با دیگران و روابط میان­فردی معمولاً در تار و پود فعالیت­هایشان تنیده شده است. به این ترتیب، فرد مبتلا به اختلال شخصیت اجتنابی ممکن است اشعاری در نکوهش تنهایی یا وصف نیاز انسان به انس و الفت بنویسد یا حفظ کند. یکی از مکانیسم­های دفاعی این افراد خیالپردازی است. آن­ها در خیالات خود آرزوهایشان را برآورده می­ کنند تا حدی که تخیل و تجسم آن­ها گاهی به افراط کشیده می­ شود.
افراد مبتلا به این اختلال در یک درو باطل­گیر می­افتند، از آنجا که مشغله ذهنی و نگرانی دایمی آن­ها طرد شدن و تحویل گرفته نشدن است، به طور دایم گوش به زنگ علایم تحقیر و تمسخر از سوی دیگران هستند. این نگرانی باعث می­ شود آن­ها تعداد بسیار زیادی از رویدادها را به حساب طرد شدن و تحویل گرفته نشدن بگذارند و این موضوع باعث می­ شود از دیگران اجتناب کنند. به این ترتیب، مهارت­ های اجتماعی آن­ها ممکن است ضعیف بشود و به خاطر مهارت­ های اجتماعی ضعیف و غلط، دیگران ممکن است از آن­ها انتقاد کنند. به عبارت دیگر، ترس از انتقاد ممکن است به انتقاد منجر شود. افراد مبتلا به اختلال شخصیت اجتنابی معمولاً احساس می­ کنند غمگین، نگران، مضطرب و ناراحتند، از دست خودشان عصبانی هستند و در سال­های پیری احساس حقارت و بی­عرضگی می­ کنند (باربارا[۵۴]، ۲۰۱۲).
با این حال، بعضی روان­شناسان بالینی اعتقاد دارند که اختلال شخصیت اجتنابی و فوبیای اجتماعی، اجزای مجموعه بزرگتری به نام طیف اضطراب اجتماعی[۵۵] را تشکیل می­دهند. بعضی شواهد نشان می­دهند: هر وقت اختلال شخصیت اجتنابی با فوبیای اجتماعی کاموربیدیتی دارد، شدت سمپتوم­های آن بسیار شدیدتر است و بین این دو اختلال ارتباط ژنتیک وجود دارد؛ زیرا وقتی فرد مبتلا به یکی از این دو اختلال تشخیص داده می­ شود، احتمال اینکه یکی از اعضای درجه یک خانواده او نیز به یکی از این دو اختلال مبتلا شود، دو سوم افزایش می­یابد.
معیارهای DSM-5 برای اختلال شخصیت اجتنابی
فرد تقریباً در همه جنبه­ های زندگی در حضور دیگران معذب است، احساس بی­کفایتی می­ کند و نسبت به ارزیابی منفی دیگران از او به شدت حساس است. این وضعیت از اواخر نوجوانی و قبل از اوایل بزرگسالی شروع شده است و در شرایط و موقیعت­های مختلف حضور دارد و این حالت را چهار مورد (یا بیشتر) از موارد زیر نشان می­دهند:
۱- از شغل­ها و فعالیت­های حرفه­ای که در آن­ها به تماس اجتماعی و تعاملات اجتماعی زیاد نیاز است دوری می­ کند؛ زیرا از انتقاد، ایرادگیری یا مورد قبول واقع نشدن می­ترسد.
۲- دوست ندارد با دیگران رابطه میان­فردی نزدیک داشته باشد مگر اینکه مطمئن باشد او را دوست دارند.
۳- حتی وقتی با کسی رابطه میان­فردی صمیمانه دارد، تودار است و با احتیاط حرف می­زند و عمل می­ کند؛ زیرا می­ترسد شرمنده یا مسخره شود.
۴- در موقعیت­های اجتماعی دایم به این فکر است که هر لحظه ممکن است از او ایراد بگیرند یا عقایدش را قبول نکنند.
۵- در موقعیت­های میان­فردی جدید عصبی می­ شود؛ زیرا احساس بی­کفایتی می­ کند.
۶- احساس می­ کند مهارت­ های اجتماعی ندارد، جذابیت شخصی ندارد یا پایین­تر از دیگران است.
۷- معمولاً دوست ندارد ریسک شخصی کند یا در هر گونه فعالیت جدید شرکت کند؛ زیرا ممکن است به دیگران ثابت شود بی­کفایت است و در نتیجه شرمنده شود.
اختلال شخصیت وابسته
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته[۵۶] هم برای تصمیم­ گیری­ های عادی و هم برای تصمیمات مهم به دیگران متکی هستند و این باعث می­ شود یک ترس غیرمنطقی از ترک شدن و تنها گذاشته شدن در آن­ها به وجود آید. حتی وقتی عقیده خودشان با عقیده دیگران تفاوت دارد، گاهی حرف دیگران را قبول می­ کنند صرفاً برای اینکه طرف مقابل آن­ها را طرد نکند. تمایل آن­ها به ایجاد و حفظ روابط میان­فردی مبتنی بر حمایت و ساپورت ممکن است باعث شود خصوصیات رفتاری دیگری نیز در آن­ها به وجود آید، از جمله اطلاعات و حرف گوش کنی، خجالتی و ترسو بودن و انفعال. افراد مبتلا به این اختلال شبیه به افراد مبتلا به اختلال شخصیت اجتنابی هستند؛ زیرا آن­ها نیز احساس عدم کفایت می­ کنند، نسبت به هر گونه انتقاد حساس هستند و به دلگرمی گرفتن نیاز دارند. تفاوت آن­ها در این است که افراد مبتلا به اختلال شخصیت اجتنابی برای پاسخ دادن به این احساسات و نیازها از طریق اجتناب کردن از روابط میان­فردی و روابط اجتماعی اقدام می­ کنند، در حالیکه افراد متبلا به اختلال شخصیت وابسته با چسبیدن به روابط میان­فردی سعی می­ کنند آن­ها را برطرف کنند(کرینگ و همکاران، ۲۰۱۲).
معیارهای DSM-5 برای اختلال شخصیت وابسته
فرد نیاز مفرط به فراگیر دارد که دیگران به او رسیدگی کنند و این نیاز باعث می­ شود رفتار مطیعانه و چسبنده در پیش گیرد و از جدا شدن بترسد. این نیاز قبل از اوایل بزرگسالی شروع شده است و در شرایط و موقعیت­های مختلف حضور دارد و این حالت را پنج مورد (یا بیشتر) از موارد زیر نشان می­دهند:
۱- در تصمیم­ گیری­ های روزمره به توصیه و دلگرمی دیگران به شدت نیاز دارد.
۲- به دیگران نیاز دارد تا مسئولیت اکثر زمینه ­های زندگی او را بر عهده بگیرند.
۳- نمی ­تواند مخالفت خود با دیگران را اعلام کند؛ زیرا می­ترسد حمایت یا تأیید آن­ها را از دست بدهد.
۴- نمی ­تواند برای انجام دادن پروژه­ ها پیشقدم شود یا به تنهایی نمی ­تواند کاری را انجام دهد (به علت عدم اعتماد به نفس در قضاوت و تصمیم ­گیری درست یا توانایی­های خود نه به علت بی­انگیزگی یا فقدان انرژی).
۵- برای به دست آوردن حمایت و ساپورت دیگران دست به تقریباً هر کاری می­زند تا جایی که برای انجام دادن کارهای ناخوشایند نیز داوطلب می­ شود.
۶- وقتی تنها می­ شود احساس معذب بودن یا درماندگی می­ کند؛ زیرا به شدت و به طور اغراق­آمیز می­ترسد که نتواند از عهده مراقبت از خودش برآید.
۷- وقتی رابطه صمیمی و نزدیکش با یک نفر قطع می­ شود با سرعت به دنبال ایجاد رابطه با یک نفر دیگر می­گردد تا منبعی برای حمایت و ساپورت داشته باشد.
۸- به طرز غیرمنطقی و غیرواقع­بینانه می­ترسد تنها بماند و مجبور شود به تنهایی از خودش مراقبت به عمل آورد.
اختلال شخصیت وسواسی- اجباری
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی- اجباری[۵۷] تمایلاتی به شدت کمال­گرایانه دارند، از جمله به نظم و کنترل بر اوضاع به شدت اهمیت می­ دهند تا حدی که انعطاف­پذیری، کیفیت کار و بازدهی صحیح را به خطر می­اندازند. آن­ها به اصول و قواعد کار، جدول­های زمانی برای انجام کارها، روندها و روال­های از پیش تعیین شده می­چسبند تا جایی که نیت اصلی در کاری که انجام می­ دهند از یاد می­رود (مثلاً تفریحی بودن فعالیت). منحرف شدن از یک برنامه از قبل تعیین شده باعث رنج شدید آن­ها را فراهم می­آورد. توجه به جزئیات و عدم انعطاف­پذیری آن­ها دیگران را ناراحت می­ کند؛ زیرا باعث می­ شود کارها به تأخیر بیفتند و مشکلاتی پیش بیاید. این افراد کار گروهی را متوقف نگه می­دارند تا قسمتی که آن­ها مسئول انجامش هستند با دقت و ریزبینی کامل، همانطور که از اول برنامه ­ریزی شده است، انجام شود. افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی- اجباری همیشه همه چیز را با دقت برنامه ­ریزی می­ کنند و دوست ندارند در برنامه ­های خود تغییر بدهند. بنابراین، حتی سرگرمی­ها و تفریحات برای آن­ها تکالیفی جدی است که باید طبق برنامه ­ریزی و زمان­بندی انجام شود.
هر کاری که طبق نظم و ترتیب مخصوص به خود انجام نمی­گیرد این افراد را ناراحت می­ کند. گاهی نظم و ترتیب حالت افراطی به خود می­گیرد. این افراد، اگر دیگران به حرف آن­ها گوش ندهند عصبانی می­شوند ولی به ندرت آن را نشان می­دهند. به همین دلیل هیچ کاری را به دیگران نمی­سپارند، می­خواهند همه کارها را خودشان انجام دهند و در نتیجه دیگران فکر می­ کنند که آن­ها معتاد به کار هستند. تمایل به کمال­گرایی باعث می­ شود که افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی- اجباری، به جای دور ریختن وسایل اضافه، آن­ها را جمع می­ کنند تا جایی که حالت مرضی به خود می­گیرد. همچنین، این افراد در خرج کردن پول بسیار دقت می­ کنند و عقیده دارند که پول نباید حیف و میل شود. به همین دلیل، اکثر آن­ها در سطحی زندگی می­ کنند که بسیار کمتر از سطحی است توان مالی آن را دارند.
این ویژگی­ها ظاهراً به سمپتوم­های اختلال وسواسی- اجباری (OCD) شبیه هستند ولی عملاً بین آن­ها همپوشی بسیار کمی وجود دارد و تنها در ۲۲ درصد افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی- اجباری، اختلال وسواسی- اجباری دیده می­ شود. توجه داشته باشید که اختلال شخصیت وسواسی- اجباری با اختلال وسواسی- اجباری تفاوت دارد. نام این دو اختلال شبیه به هم است، اما علایم بالینی آن­ها بسیار تفاوت دارند:
– شدت سمپتوم­های اختلال وسواسی- اجباری به مرور زمان کم و زیاد می­ شود، اما اختلال شخصیت وسواسی اجباری منعکس کننده یک سبک شخصیتی بسیار انعطاف­پذیر است که در طول زندگی فرد زیاد تغییر نمی­ کند.
– در اختلال شخصیت وسواسی- اجباری از وسواس­ها و اجبارهایی که در اختلال وسواسی- اجباری به وضوح و به طور مفرط مشاده می­ شود خبری نیست. البته هم افراد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری و هم افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی- اجباری ممکن است رفتارهایی تکراری انجام دهند، با یان حال انگیزه پشت پرده آن­ها بسیار متفاوت است. بعضی افراد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری ممکن است به طور مکرر فهرستی از کارهای لازم را بنویسند یا اشیای مختلف در داخل خانه را منظم و مرتب کنند؛ زیرا می­خواهند از بروز یک حادثه ناگوار و فاجعه­آمیز پیشگیری کنند، در حالیکه افراد مبتلا به اختلالات شخصیت وسواسی- اجباری ممکن است همین کار را انجام دهند اما صرفاً برای بهتر کردن عملکرد یا افزایش بازدهی خود.
– افراد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری معمولاً می­خواهند از شر سمپتوم­های خود آزاد شوند اما بسیاری از افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی- اجباری هیچ نکته منفی در رفتار خود نمی­بینند و احساس می­ کنند که مشکل آن­ها «دیگران» هستند. همچنین، علت مراجعه این دو گروه به روان­درمانی فرق دارد. افراد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری معمولاً به علت رنج و عذاب ناشی از وسواس­ها یا اجبارهای خود به روان­شناسان مراجعه می­ کنند اما علت مراجعه افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی- اجباری معمولاً این است که بین آن­ها و دیگران مناقشه به وجود آمده است. علت این مناقشه این است که این افراد دوستان و اعضای خانواده خود را مجبور می­ کنند کارها را آنطور که باب میل آن­هاست انجام دهند و به طور طبیعی وقتی با مخالفت آن­ها مواجه می­شوند، دچار ناراحتی و رنج می­شوند.
– افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی- اجباری معمولاً عقاید بسیار خشک و سخت­گیرانه­ای درباره «درست و نادرست» دارند و این انعطاف­پذیری ممکن است به رفتارهای مرتبط با خرج کردن گسترش یابند. بسیار از این افراد به خسیس و ناخن خشک معروفند اما هیچیک از این دو خصوصیت جزو ویژگی­های اصلی اختلال وسواسی- اجباری محسوب نمی­شوند.
– در مقایسه با افراد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری، مبتلایان به اختلال شخصیت وسواسی- اجباری معمولاً بیشتر تحت تأثیر کمال­گرایی هستند و به نظم و کنترل در زندگی شخصی و حرفه­ای خود نیاز بیشتر دارند. آن­ها معمولاً از اینکه دیگران به اندازه آن­ها به نظم، کمال­گرایی و دقت در کارها اهمیت نمی­ دهند به شدت ناراحت می­شوند. به علت این کمال­گرایی بسیاری از افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی- اجباری بیش از حد خود را وقف کارشان می­ کنند.
مشغولیت ذهنی به جزئیات، قواعد و اشتباهات احتمالی باعث می­ شود این افراد نتوانند قاطعانه تصمیم ­گیری کنند و قادر به دیدن «تصویر بزرگ» نباشند. آن­ها می­خواهند هم جزئیات زندگی خود و هم افکار و احساسات سایر مردم را تحت کنترل داشته باشند. همکاران این افراد معتقدند که آن­ها بیش از حد سختگیر، غیرقابل انعطاف و کمال­گرا هستند. به رغم اینها، و به رغم ساعات بسیار زیادی که صرف کامل کردن یک کار می­ کنند، ممکن است عملاً بازدهی چندانی نداشته باشند و کیفیت کارشان بالا نباشد (باربارا، ۲۰۱۲).
معیارهای DSM-5 برای اختلال شخصیت وسواسی- اجباری
فرد تقریباً در همه جنبه­ های زندگی به فکر نظم، ترتیب، کمال­­گرایی، کنترل شخصی و کنترل میان­فردی است و در این میان، انعطاف­پذیری، باز بودن و صرفه­جویی در وقت و انرژی قربانی می­ شود. این وضعیت قبل از اوایل بزرگسالی شروع شده است و در شرایط مختلف حضور دارد و چهار مورد (یا بیشتر) از موارد زیر آن را نشان می­دهند:
۱- فرد دایماً به فکر جزئیات، قواعد، فهرست­ها، نظم، سازمان یا جدول­های زمانی است تا جایی که هدف اصلی فعالیت مورد نظر فراموش می­ شود.
۲- کمال­گرایی باعث می­ شود در به پایان رسیدن پروژه­ ها اختلال ایجاد شود.
۳- به شدت خود را وقف کار می­ کند و شدیداَ در تلاش است تا عملکرد خوبی در شغلش داشته باشد تا جایی که فعالیت­های تفریحی و دوستی­های خود را کنار می­گذارد.
۴- بیش از حد وجدان کاری دارد، مته به خشخاش می­گذارد و درباره رعایت اخلاق، اصول یا ارزش­ها انعطاف­پذیری ندارد.

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 03:02:00 ق.ظ ]