(همان ؛۱۳۴۴ : ۲۹۳٫)
فصل چهارم:
“طنز و نقد و بررسی آن در مجموعه مقالات چرندوپرند”
۴-۱-طنز از نظر لغوی اصطلاحی و موضوعی :
«طنزدرلغت به معنی فسوس وسخریه،طعنه،ریشخندکردن، سرزنش،تمسخر، ناز ، عیب کردن و سخن به رمز به کاررفته است.»
( بهزادی اندوهجردی؛ ۱۳۸۴: ۴)
درادبیات کهن فارسی این کلمه درمعانی دیگری به کارگرفته شده است .درتاریخ سیستان به معنی “تلمج و ظرافت ” به کار برده شده است: “وکسی به زبان پارسی شعر یاد نکرده بود الاابونواس،میان شعرخویش سخن پارسی طنز را یادکرده بود”.
(همان؛ ۶:۱۳۸۴-۵)
« درتاریخ بیهقی نیزکلمه ی طنزگاهی به صورت صفت و به معنی “مسخره آمیز”به کاررفته است مانند:”آنچه دیده وشنیده از احوال نوخستگان و حرکات ایشان و سخنان با طنزکه می گفتند باز دارند”.وگاهی به معنی عشوه و فریب، مانند:”بزرگان طنز فرستانند و بر آن گردن زنند.»
شعرایی مانند سنایی،خاقانی، سلمان ساوجی،حافظ،وعبیدزاکانی نیزکلمه ی طنز را درشعرخود به کارگرفته اندکه بیشتر در همان معانی است که درمعنی لغوی طنز برشمردیم. اما کلمه ی طنز امروز معنی وسیع تری ازکنایه و تهمت و سرزنش و عیب کردن دارد و تعاریف بسیاری از دیدگاه های مختلف ازطنزشده است . آن نوع ادبی که درالسنه عربی Satire نامیده می شود.
( امیری؛ ۱۳۴۳: ۷۶-۴۵)
و درفارسی طنزاصطلاح شده،که”عبارت از «روش ویژه ای در نویسندگی است که ضمن دادن تصویرهجوآمیزی ازجهات زشت و منفی و ناجور برای مثال مولوی « طنز » را مترادف عشق و غل بیان می کند:
زندگی ،معایب و مفاسد جامعه و حقایق تلخ اجتماعی را به صورتی اغراق آمیز، یعنی زشت تروبد تر از آنچه هست نمایش می دهد اشاره و تشخیصی است که هدفش اصلاح است و نه مردم آزاری .
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
« این عجایب دیده آن شاه جهود جزکه طنزوجزکه انکارش نبود»
(مولوی؛۱۳۷۳ :۴۲)
«قهقهه زد آن جهود سنگ دل از سر افسوس و طنز وغشِّ غلّ» (همان ؛۱۳۷۳ :۹۶۸)
و یا نظامی طنز را به معنای طعنه به کار برده است :
«طنز کنان روبهی آمد ز دور گفت صبوری مکن ای ناصبور»
(نظامی گنجوی ؛۱۳۷۸ :۳۳۳)
طبیعت طنز بر خنده استوار است ؛ اما بر خلاف کمدی خنده در طنز هدف نیست ؛ بلکه وسیله ای است برای نشان دادن کاستی ها و توجه دادن به آنها. تا صفات و مشخصات آنها روشن تر و نمایان ترجلوه کند و تضاد عمیق وضع موجود با اندیشه یک زندگی عالی و معمول آشکار گردد. بدین ترتیب قلم طنز نویسی با هرچه که مرده وکهنه و واپس مانده است و با هر چه که زندگی را از ترقی و پیشرفت باز می دارد، بی گذشت و اغماض مبارزه می کند.
( جورابیان ؛ ۱۳۸۸: ۲۹)
طبق کتاب تاریخ معاصرتالیف دکتر اسماعیل حاکمی ، در اصطلاح ادب طنز عبارت است از «روش ویژه ای در نویسندگی و شاعری که ضمن تصویر هجو آمیز برخی جهات منفی زندگی ، معایب و مفاسد جامعه و حقایق تلخ اجتماعی را گاه به صورتی اغراق آمیز نمایش می دهد . مبنای طنز بر شوخی و خنده است ، اما این خنده ، خنده ی شوخی وشادمانی نیست. خنده ای است تلخ و جدی و دردناک و همراه با سرزنش و سر کوفت زننده و نیشدار که خطا کاران را متوجه خطای خود می سازد و معایب و نواقصی را که در حیات اجتماعی پدید آمده است بر طرف می کند .»
(حاکمی ؛ ۱۳۷۳: ۱۵)
«طنز به عنوان مردمی و اجتماعی ترین گونه ای ادبی ، درنشریات دوره ی معاصر ، حضوری برجسته وچشمگیر دارد که به تناسب رخدادهای سیاسی و آرایش نیروهای اجتماعی و نیز میزان آزادی بیان ، قالب و زبان آن ، دستخوش و تحول شده است . امروزه با گسترش صنعت ارتباطات و ایجاد فضای رسانه ای برای آفرینش و ارائه ی آثار طنز فراهم آمده است . با این حال ، در جامعه ای امروز ، طنز نویسی در مطبوعات ( به عنوان رسانه ی جمعی )ودوبلاگستان( به عنوان رسانه های شخصی )راه رفتن برلبه تیغ است.درمطبوعات،کلمه عرصه ی گفتمان های رسمی است ، طنز نویسی و انتشار اثر طنز ، نیازمند به کار گیری ملاحظه ها و چاره اندیشی هایی است که یا مدیران جراید را از چاپ ستون طنز منصرف می کند ویا ، به علت محدودیت نویسندگان در انتخاب موضوع و گزینش قالب گستره ی مخاطب آثار طنز مطبوعاتی را محدودمی سازد.»
( صدر ؛۱۳۸۵: ۲۰-۱۹)
«طنز حوزه ی وسیعی است که هم مقولات شوخی و هم جدی را در بر می گیرد. اما موضوع باید با ارزش باشد. اینکه چگونه می توان طنز را به طور مستقیم یا غیر مستقیم درباره ی موضوعات جدی بکار برد ، تا حدی به رابطه بین نویسنده و خواننده گانش بستگی دارد . ممکن است نویسنده ای بخواهد مخاطبانش را به خشم آورد ، و درواقع جدیت آنها را مسخره گیرد . در مواجهه با احکام جدی مذهب ، طنز نویس شادمانه به بزرگ نمایی مغایرت حرف و عمل می پردازد. تزویر و ریا همیشه موضوع های دم دست اوست ، خاصه وقتی که ریا کاران به واسطه ی صرفه ی خود متعهد به معیارهای رفتاری کاملاً متفاوتی باشند به همین دلیل است که روحانیون و مقدس مآب ها و مقدس نماها ، از موضوعات محوری طنز به شمار می روند . آن ها هم به عنوان دفاعیه ای از هوای نفس انسانی به کار می روند ، و هم به عنوان فرصتی برای طنز نویس که به جرأت بگوید :گل اگرطبیب بودی سر خود دوابکردی.»
( آرتوربلار؛ ۱۳۷۸: ۳۰-۱۱)
طنز هدفش رسوایی و مبارزه با حکومت های استعمارگر می باشد . مبارزه با دولت هایی که با قدرت خود بر علیه ملت قدم بر می دارند.طنز نسبت به ناهنجاری های جامعه کینه داردوآن ها را به ریشخند می گیرد.
هدف طنز ویران سازی همه ی نا برابری ها است ، آشکار کردن همه ی دردهای اجتماع است ، آگاهی و بیداری انسان ها است . می توان گفت که هدف طنز ویران سازی همه ی ضوابط ظالمانه و از میان بردن همه ی عوامل تباهی در یک جامعه می باشد ، طنز از دوستی مایه می گیرد و آرمان خواه است و با بیانی پوشیده و کنایه آمیز هدفی اصلاح طلبانه دارد. طنز اثری هنری است که با بیانی غیر مستقیم به انتقاد از ضعف های اخلاقی ، فساد اجتماعی و اشتباهات بشری می پردازد با تمام این اوصاف طنز زمانی می تواند به هدف عالی خود برسد که دارای روحی پاک و بلند باشد .
اصولاً بیشتر طنز نویسان بر این نکته تاکید کرده اندکه هدفشان اصلاح اجتماع از طریق انتقاد است. اگر بعضی از آن ها در اساس نیز چنین هدفی نداشته باشند، تظاهر به آن کردهاند.ازجمله شاعرانی که طنز در والاترین آثار آن ها دیده می شود، حافظ است.دراشعار حافظ و عبید زاکانی نمونه هایی ازطنزدیده می شود
و در شعرهایی که علامه علی اکبر دهخدا سروده هم طنز دیده می شود. اشعار طنز آلود حافظ و عبید زاکانی بازتابی است از نظام اجتماعی خود در سده ی هشتم هجری .
یکی طنز رندانه دارد ودیگری طنز دلیرانه و مستقیم و هر دو معنای زیرین نهفته در جامعه را لحاظ می کنند.
« طنز حافظ فاخر و ضخیم و در پرده است و طنز عبید آشکار و پیدا با مایه های هم فهم و عامه پسند.»
دراصل می توان گفت که انگیزه ی نویسندگان طنز نویس به دلیل نبودن آزادی اجتماعی است . طنز نویس در حقیقت ، با ستم و بی عدالتی مبارزه قلمی می کند و در ضمن بازگو کردن درد جامعه ، انزجار و نفرت خود را نیز به نوشته هایش می افزاید، و مطلب را درنظر خواننده دردناک جلوه می دهد ، انزجار و نفرت خود را نیز به نوشته هایش می افزاید ، و مطلب را در نظر خواننده دردناک جلوه می دهد، و با توجه به قدرت تخیلی که دارد هر گونه تغییری که لازم بداند انجام می دهد. طنز نویس خود را مانند اکثریت مردم می داند و می خواهد با مشکلات وسختی هامقابله کند وبه همین طریق است که با قلمی که در اختیار دارد تمام بی عدالتی ها را به صورتی می نویسد که گویی خودش این بی عدالتی ها را چشیده است و از این رواست که سخن آنها بر دل دیگران می نشیند .طنزپردازان از قدیم تاامروز با تغییراتی در شکل و ساختار عبارت طنزی خویش و همچنین پرداختن به مضامین متنوع،تأثیرکلام خودرادرخواننده چندین برابر کرده است .
ساختارهای متنوع،دامنه طنز پردازی طنز نویس راافزایش می دهدوکاراورادرایجاد طنزآسان ترمی سازد.ساختارهای طنز فارسی دارای ضوابط خاص نیستند،وهر طنز نویس به هر صورت ابتکاری به خلق شیوه ای جدید در ایجاد طنزپرداخته است.
(آژند؛ ۱۳۸۴: ۲۳۱)
از نظر قالب ، طنز آزادی فراوانی دارد و بی هیچ محدودیتی در هر شکلی می تواند بیان شود، چه در نثر و چه در نظم.مشروط براین که به طنز نویس امکان انتقاد و حمله و ساختن دنیایی خاص خویش رابدهد. طنز پردازان مشروطه، که طنز رادرروزنامه خلاصه کرده بودند ، تنوع در ساختار طنز رامورداستفاده قرار داده و حتی ساختهایی بی نظیر و به یاد ماندنی خلق کرند ، علامه علی اکبر دهخدا که به حق وی را باید بنیانگذار نثر نوین فارسی دانست ، در ایجاد این جلوه های زیبا نقش زیادی دارد.
طنز پردازازهر شگردی و هنری برای همه فهم کردن ، دلنشین ساختن و از همه مهمتر موثر نمودن طنز خویش در جامعه کمک می گیرد . طنز پرداز، در پی آن است که از ساده ترین راه ، اندیشه ی خود را به دیگران انتقال دهد، او با دیدن واقعیت های دردناک جامعه و با یاری نیروی خلاق خود ، سخنش را به دیگران می رساند . بنا براین رسالت طنز پردازعظیم وبزرگ است ودر بیداری ملت ها نقش اساسی دارد.انقلاب مشروطه ی ایران مدیون طنز نویسان آزاد اندیشی است که با شهامت دست به قلم بردند و هدفی جز اصلاح مملکت نداشتند، ایشان بعد از سال هاسکوت توانسته بودنداززبان مردم فریاد بزنند و علیه استبداد مبارزه کنند .
طنز پرداز،در ساختار طنز خود کلمات را به گونه ای مضحک توضیح می دهدودرحقیقت می خواهد،چهره ی واقعی شخص یا اشخاص مورد نظر راروشن کند و گوشه ای از حقایق پنهان راآشکار سازد .
( نوح ؛ ۱۳۷۳:۴۹ )
طنز تنهادراشعارشاعران هجاگوخلاصه نمی شود گفته های آن آزاد مردانی که به نوکری صاحبان دل نسپردند و با سخنان نیشدار خود بر آنان شوریدند، خود تاریخی مفصل دارد.
دکتر محمود عنایتی در مقاله ی ( دهخدا و طنز سیاسی ) می نویسد : « طنز واکنشی است که از احساس نا مساعد و نا موافق ما نسبت به شخص یا واقعه ی خاصی ناشی می شود .»
این احساس اعم از تاسف و رنجش و نفرت یا خشم و کینه ، و آنجا که واکنش جدی و معمولی برای بیان احساس ما کافی نباشد یا ابراز این واکنش بطور طبیعی مقدور نباشد احساس خود را غالباًاز مجرای طنز بیان می کنیم .
طنز فریادی است که در اوج انفجار به پوزخند و قهقهه تبدیل می شود و گریه ای است که به صورت خنده در می آید.
(چراغی؛ ۱۳۹ :۶۰-۸۵)
طنز بنا به یک تعریف ، با مسخرگی فرق دارد. مسخرگی فقط می خواهد بخنداند و برای این هدف از هر وسیله ای استفاده می کند. در این رهگذرگاه هدف همان وسیله است و وسیله عین هدف، و این دو از لحاظ زمانی ، هیچ فاصله ای با هم ندارند. شکلکی که یک بازیگر مقلد یا « آکتور » کمک در می آورد ، باخنده ای که در آن ایجاد می کند هم وسیله است و هم هدف و کار به همین جا تمام می شود . اما در طنز ، هدف و وسیله با هم فاصله زمانی دارند . سخن طنز آمیز ممکن است ایجاد خنده نکند و ممکن است تبسمی بر انگیزد اما این هنوز اول کار است . خنده در اینجا مقدمه تفکر و تنبه است ، در حالیکه در مسخرگی ممکن است تفکر،مقدم بر خنده باشد. گاه ممکن است مدتی فکر کنید تا منظور و مفهوم یک شوخی را دریابید و بعد به قهقهه بیفتید. ولی در طنز بعد از قهقهه تازه به فکر فرو می روید و اگر طنز سیاه در کار باشد شاید به گریه نیفتید . بسته به برداشتی که از یک واقعه می کنید ، عکس العمل شما ممکن است بین خنده و گریه نوسان کند .
واقعه ای را که به میزان کم سوادی یک فرد تحصیل کرده و دانشگاه دیده مربوط می شود و فرضاً غلط فاحش نوشته ای از او را نشان می دهد برای جمعی تعریف می کنید ، همه می خندند. ناگاه کسی از یک گوشه می گوید آقایان به خدا این خنده ندارد گریه دارد. در فکر فرو می روید و گاه ممکن است حق را به او بدهید. عقیده دیگری می گوید موضوعیت و مناسبت طنز با شدت خشونت حاکم رابطه ی معکوس دارد یعنی هرچه حکومت بیرحم تر باشد جا برای طنز تنگ تر می شود.
به قول هیبگت: « طنز چون با خنده سرو کار دارد، در مقابل قساوت از کار می افتد. تمسخر آدمی مثل هیتلر در زمان حکومت او دشوار است. آن همه شقاوت را نمی توان با تمسخر و شوخی جواب داد. »
در مقابل جنایات بزرگ ، طنز سلاح خفیفی است، بسیاری از ما طنز در سیاست را کاری سخیف و سبکسرانه تلقی می کنیم و اگر دولتمردی اهل بذله گویی و مزاح باشد به نظر ما کاری به دور از متانت انجام داده است ، درست بر عکس غربی ها و به خصوص آمریکایی ها که در نظر آن ها اهمیت شوخ طبیعی و بذله گویی به ویژه برای مرد سیاسی بیشتر از اهمیت درست کاری و راست گویی است .
( حکیمی ؛ ۱۳۷۲ : ۴۴- ۴۳)
با توجه به سخنان دکتر محمود عنایتی در صفحه مقاله ی خود ( دهخدا و طنز سیاسی) در خصوص طنز مقاله علامه ، به نظر من ( احمد امیری ) علی اکبر دهخدا ، مقاله علامه بر اساس احساسات نا موافق خود نسبت به حکومت زمانه بوده است. و چون نمی توانست عدم ابراز احساسات نا موافق خود را به حکومت استبدادگری زمانه ابراز دارد بنا براین سخنان خود را در قالب کنایه و طنز می گفت و حکومت مستبد زمانه را زیر سئوال می برد و مقالات طنز آمیزی در این خصوص می نوشت و سخنان خود را در این مقالات گرچه گریه آور بودند اما به صورت خنده در می آورد.
علامه دهخدا در مقالات چرند و پرند ابتدا مردم را به خنده وا می دارد آنگاه در فکر فرو می برد مثلاً افراد ابتدا در خصوص یک قضیه می خندند سپس فکر می کنند که به جای خنده باید گریست یا عکس آن . از اولین شماره ی این مقالات تا آخر همین طور است که ابتدا می خنداند بعد فکر می کنند .
«طنز علامه دهخدا بهترین طنز اجتماعی است که داریم ، بدون آنکه آن چنان سنگین بشود که مردم نفهمند ؛ و بی آنکه آن قدر سبک شود که از حدود طنز خارج شود؛ و یا مثل طنزی که بعضی از این « چیچو فرانکو » های مطبوعاتی می نویسند:« فقط مضحک باشد . طنز هنر ظریفی است و همیشه نویسنده ی طنز روی لبه ی تیغ حرکت می کند . اگر زیاده از حد طنز را جدی بگیری تبدیل به دشنام نامه می شود و اگر زیاده ش کنی بدل به چیز مضحکی می شود که خواننده به جای آن که به خاطر مطلب ارائه شده بخندند ، به ریش خود نویسنده می خندد ؛ وصدی نود قطعات طنز آمیز که امروز نوشته می شود ، عاری از خصوصیات طنز است و خواننده به راحتی می فهمد که نویسنده در نوشتن طنز زور زده است. به دلیل این که طنز از یک نقطه ی نظر شبیه شعر است و آن این که هر دو احتیاج به الهام دارند و در عین حال احتیاج به سرشتی دارند که بتوانند تخیل خود را با سیلان کامل – خواه در عرصه ی تصاویر طنز آمیز و خواه در عرصه ی تصاویر شهری به کار اندازد. »÷ در هنر طنز باید تناسب کامل بین وسعت و تنگنا ، احساس و عمل ، و ذهنیت و عینیت وجود داشته باشد . به دلیل اینکه هدف طنز عبارت است از رسیدن به خنده از فوری ترین و کوتاه ترین راه ها . طنز با این قصد که اثر طنز آمیز باید بلافاصله پس از خواندن تولید خنده ویا تولید حس خنده بکند ساخته می شود . نویسنده ی طنز ، در آرامش تمام ، دنیایی به وجود می آورد که هر جزئی از آن خنده دار است . وبا وجود این طنز هرگز از زندگی دور نیست ، بلکه قسمتی از زندگی انسان است ، بویژه قسمتی که مضحک و خنده دار است ، در برابر چشم خواننده نمایش داده می شود . طنز از سه اصل ساخته می شود و این سه اصل در تمام طنزهای خوب به چشم می خورد . اصل نخستین عبارت است « وضعیتی غیر واقعی » که طنز نویس از طریق اغراق و مبالغه به وجود می آورد . گرچه خود این وضعیت غیر واقعی است ولی برخورد نویسنده با آن کاملاً جنبه ی واقعی و یا واقع گرایانه دارد. یعنی او با وسایلی کاملاً عینی و واقعی ، یک موقعیت غیر واقعی به وجود می آورد . تکنیک او عینی است ولی او به وسیله ی این تکنیک عینی درباره ی مواد و مضامین نوشته اش اغراق می کند تردیدی نیست که یک خروار گندم ، پس از صد روز تبدیل به یک خروار تلخه و سیاه دانه نمی شود.
و این یک وضعیت غیر واقعی است به دلیل آنکه وضعیتی است اغراق شده .
وضعیت دوم « وضعیتی است واقعی » یعنی از پشت سر وضعیت غیر واقعی ، وضعیتی که واقعی است ما را به طرف خود دعوت می کند ؛ و ما می فهمیم که نویسنده وضعیت نخستین را به وجود آورده است تا وضعیت واقعی را نشان دهد. وضعیت واقعی در مورد مثال بالا از علامه دهخدا این است که داخل گندم ، چیزهایی غیر از گندم ریخته شده ، به اسم گندم به مردم تحویل داده شده است . و چون نویسنده به ظاهر شروع به اغراق کردن درباره ی جنس گندم کرده و در صد من گندم ، صد من تلخه وسیاه دانه و غیر دیده است ، ولی در باطن ما را از وضعیت واقعی جنس گندم آگاه کرده است . اغراق همیشه ما را دچار اعجابی طنز آمیز می کند ما این اعجاب طنز آمیز را از چهره ی حقیقت بر می گیریم وبه وضعیت واقعی پی می بریم .
اصل سوم ، « موقعیت اجتماعی » است . از طریق اصل نخستین به اصل دوم ، و از طریق اصل دوم به اصل سوم پی می بریم ؛ یعنی می فهمیم که گر چه ممکن نیست به جای صد من گندم ، صد من تلخه و سیاه دانه به مردم بدهند ؛ ولی موقعیت اجتماعی طوری است که هر آن ممکن است به مردم جنس تقلبی بفروشند؛ سر مردم به هزار وسیله کلاه بگذارند و انواع حقه بازی ها را بکنند . به همین دلیل طنز نویس از طریق اغراق و مبالغه دست به نقد و انتقاد اجتماعی می زند . و البته علامه دهخدا به این اصل اساسی طنز توجه داشته است ؛ چرا که نثرش سرشار از انتقاد های تند اجتماعی از طریق طنز است . مضمون طنز علامه دهخدا وضع سیاسی روز و وضع طبقه ی محروم اجتماع است ؛ و علامه دهخدا از هر دو وضع ، زنده ترین تصویرها را ارائه می دهد و گاهی آن چنان از طریق طنز در بطن خرافات اجتماعی و سیاسی نفوذ می کند که انسان را به یاد « رابله » طنز نویس فرانسوی ، می اندازد . علامه دهخدا از طریق طنزش ، وجدان انسانی خواننده را بیدار می کند.
فرقی که بین طنز « عبید » و طنز « دهخدا » هست در موقعیت تاریخی واجتماعی آن هاست.
عبید در دوران تاریخ راکد زندگی می کرد ؛ به همین دلیل طنزش راکد است . البته نه اینکه خنده انگیز نباشد . عبید ، خواننده را می خنداند؛ لیکن فقط درباره ی زندگی حرف می زند .
زندگی را نشان نمی دهد . علامه دهخدا همیشه به دنبال ساختن کاریکاتور و گاهی حتی کاراکتر است و پیوسته می کوشد طنز را از حالت شوخی بیرون کشد و آن را از انبساط و وسعت هنری رسا و گویایی بهره مند سازد . طنز عبید ، اغلب بر اساس جملات قصار و شوخی های خنده دار ساخته می شود . در حالی که طنز علامه دهخدا از متن زندگی شروع می شود ودر متن زندگی نیز پایان می یابد . طنز علامه دهخدا ، متعلق به جریان های اجتماعی است و تاریخی که هن و هن کنان می خواهد خود را از زیربار رکودی که حاکم بر تاریخ دوران عبید بود . بیرون بکشد و گام در دوران دینامیسم وتحرک واقعی بنهد . در طنز « عبید » بیشتر طنز به خاطر طنز است ، ولی در طنز علامه دهخدا ، طنز به خاطر هدفی اجتماعی است سروده های طنز آمیز علامه دهخدا ، در چرند و پرند همان کارکردی را دارند که اشعار سعدی در گلستان دارد.
( براهنی؛ ۱۳۶۲: ۵۴۹- ۵۳۶)
طنز و شوخ طبعی یکی از انواع شعر غنایی است که ظهور آن به خصوص بعداز انقلاب مشروطیت منشا مهم در ادبیات فارسی گشته است . با توجه به بررسی های به عمل آمده از مشروطه تا سال ۱۳۳۲ ده نفر به عنوان نمونه ، که به شکلی دارای برجستگی خاصی بوده اند که به نقد و بررسی طنز و هجو و هزل پرداخته اند برگزیده شده اند که عبارتنداز : نسیم شمال ، علامه علی اکبر دهخدا، محمد علی جمالزاده ،میرزاده ی عشقی ، عارف قزوینی، ایرج میرزا ، صادق هدایت ، جلال آل احمد، ابوالقاسم حالت و ملک الشعرای بهار و با توجه به سخن آنها معلوم شد طنز سخنی است انتقادی و خنده آور که به قصد اصلاح و تکامل جامعه بیان می گردد. در سیر تاریخی نیز معلوم شد که طنز تا قبل از مشروطه کم و بیش رواج داشته است .
اما بیشتر در قالب حکایاتی کوتاه به امور اخلاقی و گاهی اجتماعی توجه شده است .
ولی از زمان مشروطه طنز سیاسی به وجود می آید و همراه آن طنز های اجتماعی و فرهنگی نیز رشد می یابند. در کل طنز دوره ی مشروطه همچون آینه ای تمام نما در مقابل اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آن دوره است .
حکایات دهخدا در آثار جمالزاده برای اولین بار به شکل داستان کوتاه در می آید و صادق هدایت این داستان ها را تکامل می بخشد و ساختاری مستحکم در ادبیات داستانی طنز آمیز پایه گذاری می کند .
اگر بخواهیم مقایسه ای بین طنز علامه علی اکبر دهخدا و جمالزاده و صادق هدایت داشته باشیم .
« طنز علامه دهخدا ستیزه جو و پرخاشگرانه است . طنز جمالزاده شاد و سطحی است و بیشتر به ظواهر می پردازد . طنز صادق هدایت درون گرا و موثر است .»

 

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 02:31:00 ق.ظ ]