عامل فقر اقتصادی ، به تنهایی تأثیر مستقیم و غیرمستقیم خود را بر وضعیت فرهنگی و اجتماعی خانواده بر جای می‌گذارد (حبیبی، قنبری، خدایی، قنبری، ۱۳۹۲).

 

این زنان به علت برخورداری از تحصیل و مهارت‌های فنی و آموزشی کمتر نسبت به سایر زنان حتی در صورت فعالیت اقتصادی ، در مشاغل کم درآمد مشغول به کار می‌شوند (شعبان‌زاده، بهرام‌آبادی، حاتمی، ‌زهرا کار، ۱۳۹۲). در واقع این زنان از نظر دستیابی به امکانات و خدمات محدودیت دارند و اغلب با عواملی چون عدم دسترسی به فرصت‌های شغلی، کم سوادی، نداشتن درآمد مستمر مواجه بوده (سیدمیرزایی، عبدالهی، کمربیگی، ۱۳۹۰). و همین نابرابری در فرصت‌ها یکی از عوامل بسیار مهم شکل‌گیری مشکلات فوق‌الذکر می‌باشد.

 

تا آنجا که یکی از مؤلفه‌های توانمندی، داشتن فرصت برابر و حق انتخاب عنوان می‌گردد (دستورالعمل جامع حمایت‌های اجتماعی از زنان سرپرست خانوار سازمان بهزیستی کشور، ۱۳۹۱).

 

در حال حاضر طبق اظهارات رئیس پژوهشکده آمار ایران ۸۲ درصد زنان سرپرست خانوار بیکار بوده و میانگین درآمد سالیانه ایشان ۹ میلیون و۹۰۰ هزار تومان است و ۸۱ درصد زنان سرپرست خانوار دهک اول بی‌سواد بوده و دارای جمعیت خانواده‌ای بالا و درآمد پایین می‌باشند.

 

حال آنچه مطرح است نه تنها این زنان با مشکل فقر روبه‌رو بوده، بلکه بواسطه عقاید و سنت‌های موجود در جامعه مورد قضاوت قرار گرفته و در کشمکش با فرهنگ مردسالاری جوامع مسئولیت خانواده را به دوش می‌گیرند (حبیب[۱۰]، ۲۰۱۰).

 

در واقع زنان سرپرست خانواده نسبت به مردان سرپرست خانواده ، به دلیل داشتن چند نقش مختلف و همزمان مانند اداره امور خانه و تربیت و مراقبت از فرزندان و کار در خارج از خانه با دستمزد کمتر، استرس و مشکلات روانی بیشتری را تجربه می‌کنند. زنان سرپرست خانواده معمولاً چندین نقش مختلف را ایفا می‌کنند و به واسطه آن دچار تعارض نقش‌ها می‌شوند و این امر به ایجاد استرس و اضطراب در آن ها منجر می‌شود (بادنجانی، بیرامی، هاشمی، ۱۳۹۱).

 

در این خصوص تحقیقات نشان داده حتی مادرانی که حضانت فرزندان را به عهده ندارند نسبت به پدران بی حضانت دو برابر بیشتر با فرزندان تماس دارند (صادقی، ناجی، محمدزاده، کریمیان، ۱۳۹۲) و وقتی زن سرپرست خانوار مجبور می‌شود از انتظارهای جنسی پیروی کند، نمی‌تواند به مهارت‌ها و یا تمایلات خود در زمینه‌های خارج از مرزهای جنسی خویش دست یابد (پروچسکا، ۲۰۰۷) . همچنین اغلب روابط ایشان با اطرافیان خدشه‌دار گردیده به طور مثال طی بررسی صورت گرفته افراد هنگامی که طلاق می‌گیرند سه تا از دوستان خود را از دست می‌دهند و یا افراد مطلقه دو برابر بیشتر از متأهلین احتمال قطع ارتباط با یک دوست نزدیک را دارند که این احتمال طرد شدن می‌تواند از سوی دو طرف رابطه دوستانه باشد (صادقی، ناجی، محمدزاده، کریمیان، ۱۳۹۲).

 

در مجموع عوامل مختلف یاد شده از جمله عوامل اجتماعی و اقتصادی سلامت روانی زنان سرپرست خانوار را تحت تأثیر قرار داده و باعث می‌گردد که خلق افسرده‌ای داشته که این خلق افسرده میل به انزوا و کناره‌گیری از دیگران را ترغیب می‌کند و در نتیجه افسردگی ایشان را در یک چرخه معیوب تشدید نموده (حبیبی، قنبری، خدایی، قنبری،۱۳۹۲). در صورتی که روابط اجتماعی گسترش یافته- دریافت حمایت اجتماعی را افزایش می‌دهد و در نهایت منجر به کاهش افسردگی می‌گردد.

همچنین فرزندان خانواده های زن سرپرست به احتمال بیشتری دچار مشکلات رفتاری و اجتماعی می‌شوند و از کیفیت زندگی پایین‌تری نسبت به فرزندان خانواده های هسته‌ای برخوردارند (شعبان‌زاده، بهرام‌آبادی، حاتمی، ‌زهرا کار، ۱۳۹۲). با توجه به شروع بالای افسردگی و اضطراب در جمعیت زنان سرپرست خانوار (حبیبی، قنبری، خدایی، قنبری،۱۳۹۲) این گروه از زنان سطوح بالاتری از آسیب‌پذیری را نشان می‌دهند .

 

مجموعه مشکلات ذکر شده بهداشت روانی این گروه را متأثر می‌سازد و اگر چه ممکن است برخی از این زنان، توان سازگاری با چنین شرایطی را داشته باشند، اما اغلب آن ها تحت تأثیر این شرایط مشکلات مختلفی از جمله مشکلات جسمانی، مشکلات خواب و موارد فوق‌الذکر را نشان می‌دهند (کوین، ۲۰۰۳).

 

با توجه به موارد یاد شده و درصد بالای استرس وارده نحوه به کارگیری راهبردهای مقابله و حمایت‌های اجتماعی دریافتی نقش به سزایی در زندگی ایشان دارد.

 

در واقع با توجه به اینکه زنان سرپرست خانوار نسبت به سایر افراد جامعه استرس‌های روزمره بیشتری را تجربه می‌کنند، توانایی کنترل هیجانات منفی و مقابله صحیح با عوامل استرس‌زا در عملکرد روزانه ایشان قابل توجه بوده و نقش مهمی در سلامت روانی، جسمانی و کیفیت زندگی این گروه از زنان ایفا می‌کند (شعبان‌زاده، بهرام‌آبادی، حاتمی، ‌زهرا کار، ۱۳۹۲).

 

سبک‌های مقابله‌ای مجموعه‌ای از فعالیت‌ها و فرآیندهای رفتاری و شناختی برای ممانعت، مدیریت یا کاهش استرس است (زنجانی، فیض‌آبادی، باغبانی، ‌زهرا کار، ۱۳۹۲). چگونگی مقابله با عوامل استرس‌زای زندگی ، به کیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار، نشانگان روانشناختی و سلامت عمومی و نیز کیفیت زندگی ایشان (با توجه به حجم و کیفیت استرس وارده) تأثیرگذار بوده ، برای مثال سبک مقابله‌ای مسأله مدار باعث افزایش کیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار می‌شود (شعبان‌زاده، بهرام‌آبادی، حاتمی، ‌زهرا کار، ۱۳۹۲).

 

باید توجه داشت که آموزش مهارت‌های مقابله‌ای، به عنوان یکی دیگر از فنون مدیریت استرس، افراد را قادر به مقابله سازگارانه می‌کند و طی آن افراد می‌آموزند، که به جای درماندگی، نشخوار فکری و انفعال به افزایش توانمندی خود و کاهش ملزومات موقعیت استرس‌زا روی آورند که راهبردی مؤثرتر و کارآمدتر در برابر استرس ناشی از شرایط اقتصادی، اجتماعی و روانی زنان سرپرست خانوار است (بارتلی[۱۱]، ۲۰۱۱).

 

انتخاب سبک مقابله‌ای به کار برده شده تا حدود زیادی به عوامل خلق و خو مرتبط بوده به طور مثال افراد منفعل بیشتر سبک مقابله‌ای تسلیم یا اجتناب را انتخاب می‌کنند، در حالی که افراد پرخاشگر به احتمال زیاد از سبک مقابله‌ای جبران افراطی بهره می‌گیرند. با این حال در این انتخاب عوامل محیطی نیز نقش بسزایی دارند.

 

به طور مثال راهبردهایی که مراقبین مهم زندگی فرد به نمایش می‌گذارند بسیار مهم بوده. لذا راهبردهایی که اتخاذ می‌شود ماحصل تعامل بین طبع ذاتی و تعامل محیطی است .اما این راهبردها با همه تنوعی که دارند، آثار و پیامدهای متفاوتی به بار می‌آورند و هر یک از این شیوه ها، متناسب با عوامل استرس‌زا می‌توانند سازگارانه، یا ناسازگارانه باشند. با این حال شیوه های مسأله مدار، پیامدهای سازگارانه بیشتری دارند.

 

در این راستا فقدان شبکه های حمایتی در فضای زندگی زنان سرپرست خانواده و ادراک ایشان از مسئولیت‌های خود در محیط خانواده بر انتخاب سبک مقابله‌ای مؤثر است (بادنجانی، بیرامی، هاشمی، ۱۳۹۱).

 

از طرفی میزان برخورداری زنان سرپرست خانوار از حمایت‌های اجتماعی (از سوی خانواده، دوستان و سایرین) نقش اساسی در انتخاب راهبرد مقابله‌ای سلامت روانی، شیوه های فرزند پروری ایشان دارد.

موضوعات: بدون موضوع
[دوشنبه 1401-09-21] [ 01:37:00 ق.ظ ]