بررسی-مسائل-استراتژیک-و-ترسیم-نقشه-استراتژی-برای-دفاتر-پیشخوان-دولت-با-استفاده-از-مدل-های-SWOT-و-BSC- قسمت ۸ | ... | |
نقشه استراتژی، که به عنوان شالوده و مبنای کارت امتیازات متوازن، اهداف استراتژیک را در ساختار روابط علی و معلولی توضیح می دهد. اگر این اهداف برآورده شوند، به معنای پیاده سازی موفق استراتژی است. کارکرد اصلی نقشه استراتژی این است که به صورت علی نشان می دهد برای اجرای استراتژی، چگونه اهداف با یکدیگر همکاری می کنند. سنجه ها که برای ردگیری پیشروی اهداف استفاده می شوند. اهداف کمی که برای سنجه ها تعیین می شوند. انتخاب و اجرای ابتکارت استراتژیک، برای اینکه عملکرد به اهداف کمی متصل شود و در نهایت، اهداف استراتژیک تحقق پیدا کنند(آئین،۱۳۹۰). بطور کلی تاکنون به این نکته که BSC قابلیت شکل دهی سیاست ها را نیز دارد، کمتر پرداخته شده است، و این مدل در حاشیه دو کارکرد قبلی و کمرنگ تر از آن دو مطرح شده است. در این گام، مدل ارزیابی متوازن از یک سیستم سنجش استراتژی، به یک سیستم اصلی مدیریت، تحول می یابد. کاپلان و نورتن در مقاله ای که با عنوان ((استفاده از BSC به عنوان یک سیستم مدیریت استراتژیک)) منتشر کردند، مؤلفه هایی نظیر هدفگذاری فردی و تیمی، تخصیص منابع، بودجه بندی، برنامه ریزی، یادگیری و بازخور استراتژیک را نیز در مدل خود مد نظر قرار دادند. این مدل با تکامل بیشتر در آثار بعدی این دو نظریه پرداز با حفظ این رویکرد جامع، به تبیین دقیقتری از مراحل مختلف سیاست گذاری(شکل گیری، اجراء و ارزیابی) پرداخته است (الوانی و دیگران،۱۳۸۷). ارزیابی متوازن، ارتباط روشن علت و معلولی بین هدفها و ابتکارها در هر یک از سطوح تشکیلات را تعریف می کند. تدوین ارزیابی متوازن اولین گام در ایجاد تشکیلات استراتژی محور است. (کاپلان و نورتون،۲۰۰۱). این تکنیک رویکردی است که با اندازه گیری واقعی عملکرد (هم از بعد مالی و هم از بعد غیر مالی) و مقایسه آن با هدفهای از پیش تعیین شده به ما نشان می دهد تا چه حد استراتژی های برگزیده شده، ما را به سمت هدفهای شرکت گرایش داده است و استراتژی های مقدم در اولویت را برای رسیدن به هدف های از پیش تعیین شده به ما معرفی می کند و حتی چارچوبی را برای اجرای استراتژی های سازمان فراهم می آورد. در واقع ارزیابی متوازن ابزار مدیریت جهت دستیابی به هدفهاست (آئین،۱۳۸۷).
منظر مالی[۴۶] : چگونه می توانیم برای سهامداران ارزش افزوده ایجاد کنیم؟
منظر مالی برای سازمان های سودآور حیاتی است، چرا که ما را به شناسایی و تعیین اهداف مالی مهمی که سازمان باید به آن دست یابد ملزم می کند. منظر مالی به ما مواردی را متذکر می شود که بسیار حائز اهمیت است :
هدف اصلی تجارت ثروت آفرینی است که به وسیله رسیدن به اهداف مالی تعیین می شود. قصد اهداف کمی مالی آماده سازی واحدهای عملیاتی برای مدیریت عملکرد و دست یابی به صلاحیت ها برای موفقیت های آتی است. منظر مالی یک شاخص وابسته عملکرد است، چرا که موفقیت را بعد از وقوع آن ثبت می کند. منظر مالی مانند سایر منظرها است، اما اهمیت آن در سرمایه گذاری بر رسالت و اهداف سازمان است. (آئین، ۱۳۹۰). بر این اساس تامین اهداف مالی، نقطه اصلی تمرکز همه مناظر است. هر سنجه ای در هر منظر می بایست در نهایت امر در قالب نظام علی معلولی عملکرد مالی را بهبود ببخشد. کاپلان و نورتون، با تبیین چرخه خیات سازمانی ذیل سه مرحله رشد، ثبات (بلوغ)، و برداشت (افول)، سه استراتژی کلی مالی تعریف کرده اند : رشد و ترکیب درآمد، کاهش هزینه و بهبود بهره وری، و استفاده بهینه از دارائی ها و استراتژی سرمایه گزاری. استراتژی رشد و ترکیب درآمد به توسعه محصولات و خدمات جدید می پردازد؛ در حالی که کاهش هزینه و بهبود بهره وری به کاهش هزینه های مستقیم و غیر مستقیم و به اشتراک گذاری منابع مشترک میان واحدها اشاره دارد. در راهبرد استفاده بهینه از دارائی ها نیز، سازمان ها از دارائی های بلااستفاده در سرمایه گزاری های جدید بهره می برند(کاپلان، نورتون،۱۹۹۶).
منظر مشتری[۴۷] : چگونه می توانیم برای مشتریان ارزش ایجاد کنیم؟ این منظر دومین مجموعه اهداف در شرکت است که به فراموشی سپرده شده است. قبل از تدوین اهداف با بهره گرفتن از این منظر، پاسخ به سوالات زیر ضروری بنظر می رسد :
بازار هدف چیست؟ مشتری چه کسی است؟ مشتریان ما چه کسانی هستند؟ برای رسیدن به مشتری با چه کسانی باید رقابت نمود؟ مشتری کنونی چه ارزشی برای سازمان متصور می شود؟(بختیاری، ۱۳۸۲). امروزه بسیاری از شرکت ها دارای یک هدف تجاری اند که متمرکز بر مشتری است. اول بودن در تحویل دادن ارزش به مشتری یک هدف برجسته است. لذا اینکه از منظر مشتری عمل شرکت چطور بوده است، برای مدیریت ارشد به عنوان یک اولویت مطرح است. ارزیابی متوازن می خواهد که مدیران بیان هدف کلی شان را در مورد خدمت به مشتری بصورت معیارهایی که گویای این موضوعات مهم برای مشتریان هستند، تبدیل نمایند. نیازهای مشتریان در چهار دسته طبقه بندی می شوند : زمان، کیفیت، عملکرد، خدمات و بهای تمام شده(کاپلان، نورتون،۱۹۹۶).
منظر فرایندهای داخلی[۴۸] : برای موفق شدن نیاز داریم که چه کارهایی را خوب انجام دهیم؟ فرایندهای بحرانی که بیشترین تاثیر بر مشتریان و اهداف مالی ما دارند کدامند؟ در منظر فرایندهای داخلی، سازمان می بایست فرایندهایی را مشخص کند که با برتری یافتن در آنها بتوانند به ارزش آفرینی برای مشتریان و در نهایت سهامداران و ذینفعان نائل آید. چالش اساسی این است که سازمان باید در کدام فرایندهای داخلی برتری داشته تا بتواند نیازهای مشتریان را برآورده سازد. در این مرحله می بایست به زنجیره ارزش در سازمان توجه شده و به مسائلی همچون کارایی و کیفیت تولید پرداخته می شود. مدیریت کیفیت جامع، سیستم تولید به موقع، و مدیریت بر مبنای فعالیت و مهندسی مجدد فرایندها از جمله روش هایی است که در این مرحله مورد استفاده قرار می گیرد. در عین حال باید معیارهای دقیق و مشخصی نیز برای ارزیابی فرایندهای داخلی مطرح شود؛ معیارهایی که در بر گیرنده عناصر سه گانه کیفیت، هزینه و زمان باشند، که از آن جمله می توان به کاهش تعداد ضایعات و تحویل به موقع کالا و خدمات اشاره کرد(آئین،۱۳۹۰). در دیدگاه فرایندهای داخلی کسب و کار از زنجیره ارزش افزوده استفاده می شود تا چگونگی ایجاد ارزش برای مشتری و نهایتا دستیابی به نتایج مالی مطلوب مورد تحلیل قرار گیرد(الوانی و دیگران، ۱۳۸۸).
منظر رشد و یادگیری[۴۹] : چگونه دارایی های نامشهود کارکنان و سازمان، برای بهبود فرایندهای حیاتی همسو می شود؟ چگونه می توانیم به ارزش افزایی ادامه دهیم؟ توانایی یک سازمان در نوآوری، بهبود و یادگیری مستقیما با ارزش آن به عنوان یک سازمان گره می خورد. یک سازمان زمانی می تواند رشد و نوآوری داشته باشد که قادر به توسعه مهارت ها و رهبری خود داشته باشد و از اشتباهات خود و رفتار سایر سازمانها درس بگیرد و بتواند برای خود روش جدیدی ایجاد کند(آئین،۱۳۹۰). در آینده نزدیک تنها سازمان هایی می توانند ادعای برتری کنند که قادر باشند از قابلیت ها، تعهد، ظرفیت یادگیری افراد در تمامی سطوح سازمان به نحو احسن بهره برداری نمایند (کاپلان و نورتون، ۲۰۰۴).
حقوق ودستمزد مرتبط با عملکرد شاخص های عملکرد تجزیه راهبردی اهداف راهبردی معیارهای عملکرد و شاخص های پیشرو گامهایی برای ایجاد تغییر در سازمان نقشه راهبردی الگوهای راهبردی ارتباطات راهبردی یکپارچگی بودجه و برنامه های کارکنان یادگیری سازمانی تشخیص و حل مشکلات عملیاتی بازخورد برای برنامه های دوره بعد شکل گیری دانش سازمانی حلقه های مدیریتی درهمه سطوح شرکت (توانگر،۱۳۹۱)
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 04:24:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|