۵-۶- چالش ها و فرصت های ایران نسبت به رویکرد خود در تحولات سوریه………………………………۱۰۸
۵-۷- نتیجه گیری……………………………………………………………………………………………………………………………۱۱۰
یافته ها و نتیجه گیری……………………………………………………………………………………………………………………….۱۱۱
منابع و مآخذ………………………………………………………………………………………………………………………………………۱۱۷
منابع فارسی……………………………………………………………………………………………………………………………………….۱۱۷
منابع عربی…………………………………………………………………………………………………………………………………………۱۲۲
منابع انگلیسی……………………………………………………………………………………………………………………………………۱۲۳
چکیده انگلیسی…………………………………………………………………………………………………………………………………۱۲۴
فصل اول:
کـلیات تحقـیق

 

طرح و تبیین موضوع

بعد از پایان جنگ جهانی دوم تا به امروز، منطقه خاورمیانه از بحرانی‌ترین مناطق جهان بوده است. خاورمیانه به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی و دارا بودن ذخایر انرژی و حوزه های تمدنی و ایدئولوژیکی، محل تلاقی منافع و منازعه میان قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای بوده است. از آغاز سال ۲۰۱۱ نیز، خاورمیانه شاهد تحولات اساسی بوده است. در پی جنبش های مردمی و تحولات جدید در خاورمیانه و شمال آفریقا بسیاری از نظام های سیاسی و نظم منطقه ای تغییر یافته و الگو های مختلفی از تحولات در کشورهای مختلف رخ داده است که تفاوت های زیادی با هم داشته اند؛ در میان وضعیت سوریه با تمام کشورهای دیگر متفاوت است و تداوم و تشدید بحران در این کشور با درگیری مخالفین و دولت همچنین مداخله خارجی همراه است. اگر چه خواسته های مردمی در شکل گیری و تداوم بحران سوریه(مارس۲۰۱۱) نقش مهمی دارند اما با نگاهی به نقشه صف آرایی های منطقه، نقش عوامل خارجی در این اعتراضات را نباید نادیده گرفت. با شکل گیری بحران سیاسی در سوریه، بازیگران داخلی، منطقه ای و فرا منطقه ای ذی نفع و تأثیر گذار، بر اساس منافع و علایق خود جهت گیری مختلفی را در رابطه با این کشور که از اهمیت ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی در منطقه نیز برخوردار است، اتخاذ نموده اند. بدیهی است که هرکدام از بازیگران تلاش می کنند محیط و قواعد بازی را به گونه ای هدایت و مدیریت کند که منافع حداکثری خود را در این کشور تضمین کند. در همین راستا می توان تداوم بحران در سوریه را ناشی از رقابت و تعارض شدید بین منافع راهبردی و رویکرد بین دو جریان متضاد «مقاومت» و «محافظه کار عربی» در منطقه خاورمیانه دانست. با آغاز بهار عربی شاهد بروز رقابت فزاینده ای بین جریان مقاومت در مقابل جریان محافظه کار در منطقه خاورمیانه بوده ایم. تعارض منافع میان این دو جریان در بحران سوریه، بازی با حاصل جمع جبری صفر را ایجاد کرده است. این نوع نگاه مانع هر گونه سازش، و راه حل سیاسی برای خروج از بحران سیاسی در سوریه شده است. در یک طرف بحران سوریه جریان محافظه کار؛ شامل بازیگران منطقه ای مانند عربستان سعودی، قطر و ترکیه می باشد که رویکرد معطوف به تغییر رژیم در سوریه را دنبال می کنند و طرفدار راه حل نظامی در بحران سوریه می باشند. در همین راستا جریان محافظه کار در تلاش است با منزوی کردن سوریه، یکی از متحدان کلیدی ایران را در منطقه که پل ارتباطی با گروه های مقاومت حزب الله و حماس هم هست، ضربه‌ای به این جریان بزند. در طرف دیگر جریان موسوم به مقاومت که شامل بازیگرانی مانند جمهوری اسلامی ایران، حزب الله لبنان و در مقیاس کوچکتر عراق می باشند که خواستار حفظ دولت کنونی سوریه اگر چه با انجام برخی اصلاحات سیاسی و مشارکت دادن گروه های سیاسی دیگر در ساختار قدرت هستند. تغییر جهت سیاست خارجی سوریه به طرف جریان محافظه کار باعث تغییر نقشه سیاسی و قدرت در خاورمیانه شده و ضربه جبران ناپذیری بر جریان مقاومت است؛ بنابراین هر یک از طرفین بحران با درک این مطلب سعی در حفظ یا تغییر تحولات و اوضاع سوریه دارند.

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

 

قدرت های منطقه ای که در این پژوهش مورد بررسی قرار می گیرند، شامل: جمهوری اسلامی ایران، ترکیه، عربستان سعودی و قطر می باشند.

اهمیت و ضرورت تحقیق

اهداف این تحقیق شامل بررسی موضع گیری، تعیین نقش، اهداف و سازوکارهای قدرت های اصلی منطقه ای تأثیرگذار در بحران سوریه می باشد. همچنین اشاره به اینکه کدامین عوامل باعث حساس شدن و ایفای نقش فعال بازیگران منطقه ای در بحران سوریه شده اند، ایفای اینگونه نقش چه فرصت ها و چالش هایی برای این بازیگران خواهد داشت؟ همچنین دلائل انتخاب موضوع عبارتند از : داشتن درک و شناخت صحیح از تحولات اخیر خاورمیانه، به خصوص تحولات جاری در سوریه، به عنوان کشور خط مقدم جبهه ی مقاومت و بازیگر تأثیرگذار و متحد استراتژیک جمهوری اسلامی ایران در منطقه. علاوه بر اهمیت موضوع، علاقه و کنجکاوی پژوهش گر نسبت به ارائه تصویری واقع بینانه از نقش و اهداف بازیگران منطقه ای در بحران سوریه باعث انتخاب این موضوع شده است.

 

سوال اصلی تحقیق

نقش قدرت های منطقه ای در تحولات سوریه چیست؟

 

فرضیه اصلی تحقیق

رقابت، تضاد منافع و دیدگاه های متعارض قدرت های منطقه ای، موجب پیچیدگی، تشدید تحولات و تداوم بحران در سوریه شده است.

 

تعریف مفاهیم و اصطلاحات تحقیق

۱-۵-۱- قدرت منطقه ای
قدرت هایی هستند که اگر چه در صحنه بین الملل از توان فوق العاده ای برخوردار نیستند ولی در منطقه جغرافیایی خود از میزان قدرت بیشتری نسبت به دیگر کشورهای منطقه برخوردارند. این کشورها بر کشورهای موجود در منطقه خود تأثیر می گذارند و به شدت به دنبال هژمونی منطقه ای هستند؛ لیکن به نوبه خود تحت تاثیر قدرت های بزرگ جهانی هستند(مرشایمر،۱۳۸۸: ۱۵۹). قدرت های منطقه ای که در این پژوهش مورد بررسی قرار می گیرند، شامل: جمهوری اسلامی ایران، عربستان سعودی، ترکیه و قطر می باشند.
۱-۵-۲- بحران
وضعیت ناپایدار و متزلزلی است که در چارچوب آن تغییر قطعی _ بهتر یا بدتر _ در شرف وقوع است. در تعریف کلی نیز، بحران را می توان وضعیتی دانست که در آن فرایند دگرگونی در نظام به شکلی است که استواری و تعادل نظام به شدت و با نتیجه ای نامطمئن به خطر می افتد و ضرورت اقدام هر چه سریعتر برای اعاده آن یا برقراری نظم مجدد احساس می شود(Rapoport ,1968: 453).
۱-۵-۳- موازنه قدرت
مفهومی که چگونگی مواجهه ی دولت با مشکلات مرتبط با امنیت ملی را در بستری از اتحادها و صف بندی ها ی تغییر یابنده توصیف می کند. نظام موازنه ناشی از گروه بندی منافع ملی منفرد و وابسته به یکدیگر در مقابل منافع ملی سایر کشورهاست. نظام مزبور در شرایطی شکل می گیرد که کشورهای معترض به وضع موجود خواهان تجدید نظر، امنیت قدرت های موجود را مورد تهدید قرار می دهند (پلنو؛ آلتون، ۱۳۷۸: ۲۴۹).
۱-۵-۴- ژئوپلیتیک
ژئوپلیتیک[۱] مفهومی ترکیبی است که در آن سه عنصر اصلی جغرافیا، قدرت و سیاست خصلتی ذاتی دارند. در واقع مسائل، موضوعات و پدیده‏های مورد توجه‏ ژئوپلیتیک به گونه‏ای با این سه عنصر ارتباط پیدا می‏ نمایند. از اینرو موضوع ژئوپلیتیک روابط متقابل بین سه عامل جغرافیا، قدرت و سیاست می باشد(حافظ نیا، ۱۳۷۹: ۸۴-۸۵).
۱-۵-۵- بیداری اسلامی
به مجموعه ای از تحولات که از سال ۲۰۱۱ در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا رخ داد و منجر به سقوط چندین حاکم مستبد و تغییر رژیم های سیاسی در این کشور ها گردید بیداری اسلامی گفته می شود. لازم به ذکر است که در مورد نام گذاری این تحولات اتفاق نظر وجود ندارد؛ این تحولات و خیزش ها در ایران به عنوان «بیداری اسلامی» و در جهان غرب و کشورهای عربی به عنوان «بهار عربی»[۲] شناخته می شوند.

 

سوابق تحقیق

علیرغم حساسیت و اهمیت موضوع یکی از نکته های جالب توجه در ارتباط با آن کم توجهی محققان و پژوهندگان این رشته به این مسأله می باشد و کمتر تحقیق و کتابی در این زمینه یافت می شود که به طور خاص، دقیق و موشکافانه به بررسی بحران سوریه پرداخته باشد. در این ارتباط تنها گزارشها و مقالاتی به چشم می خورد که به صورت کوتاه و به رویکرد خاص یکی از بازیگران تأثیرگذار در بحران سوریه پرداخته است.
همچنین کتاب هایی که اخیرا (۹۲-۹۰) به چاپ رسیده است به صورت کلی تحولات اخیر منطقه خاورمیانه را مورد بررسی قرار داده است. به همین دلیل اکثر مطالب نوشته شده در این حوزه در مجلات تخصصی، پژوهشنامه ها، مجلات و اینترنت است که به صورت جزئی و پراکنده به بررسی یک سطح، نقش و رویکرد یکی از بازیگران را مورد بررسی قرار داده است. اخیراً کتابی از سید امیر نیاکوئی با عنوان «کالبد شکافی انقلاب های معاصر در جهان عرب» از انتشارات میزان به چاپ رسیده است که در فصل ششم آن اشاره ای به ابعاد بین المللی بحران سوریه شده است. اما مقالات متعددی در مورد تحولات سوریه به رشته تحریر درآمده است. مقاله ای تحت عنوان «تحولات سوریه ریشه ها و چشم اندازها»، از حسین آجرلو (۱۳۹۰) فصلنامه مطالعات خاورمیانه موجود می باشد که به عوامل داخلی تحولات سوریه پرداخته است. مقاله دیگری تحت عنوان «بازیگران معارض در بحران سوریه: اهداف و رویکردها» از سید امیر نیاکوئی و حسین بهمنش (۱۳۹۱) در دسترس می باشد که نزدیک ترین مقاله به این پژوهش محسوب می شود که در آن به نقش آمریکا، عربستان سعودی و ترکیه پرداخته است. یا مقاله دیگری از علی اکبر اسدی تحت عنوان «بحران سوریه و تاثیر آن بر بازیگران و مسائل منطقه ای» در فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، موجود می باشد که به تأثیرات منطقه ای بحران سوریه بر بازیگران منطقه ای اشاره شده است. مقاله ای دیگر به زبان عربی تحت عنوان «دول الخلیج ولازمه سوریا: مستویات التحرک و حصیله المواقف» از عمر الحسن در مرکز مطالعات الجزیره که به واکنش های دولت های خلیج فارس در قبال بحران سوریه به صورت فردی و در قالب اتحادیه عرب پرداخته است. از این رو بررسی در سوابق موضوع نشان از عدم انجام پژوهش مستقل در موضوع مورد بحث دارد. در واقع پژوهش حاضر با تمرکز بر نقش قدرت های تأثیر گذار در بحران سوریه و بررسی اهداف و رویکرد هرکدام از این بازیگران از ایفای نقش در این بحران در نوع خود پژوهشی نو به شمار می رود. زیرا در پژوهش حاضر به استراتژی چهار بازیگر مهم منطقه ای و تأثیر گذار بر بحران سوریه یعنی ترکیه، عربستان سعودی، قطر و جمهوری اسلامی ایران پرداخته شده است.

 

متغیرهای تحقیق

متغیر مستقل : قدرت های منطقه ای
متغیر وابسته : تحولات سوریه

 

روش تحقیق

روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش توصیفی- تحلیلی است. روش توصیفی مجموعه ای از ارزشهاست که هدف آن توصیف کردن شرایط یا پدیده های مورد بررسی می باشد، همچنین در این تحقیق سعی شده است به روش تحلیلی پرداخته شود. شیوه جمع آوری و تدوین اطلاعات در این پژوهش نیز، بر مبنای روش کتابخانه ای است بدین معنا مطالب مورد استفاده در این پژوهش از کتب، مقالات، نشریات پژوهشی و تخصصی، اطلاعات مندرج در روزنامه های داخلی و خارجی و همچنین منابع موجود در اینترنت بدست آمده است.

 

۱-۹- موانع و محدودیت های تحقیق

مشکل اصلی در این تحقیق آن است که مطالب نوشته شده در این حوزه (موضوع پایان نامه) می باشد علاوه بر کمبود منابع پژوهشی، عامل دیگر، اشاره به بخشی از موضوع و جانبدارانه بودن آن است؛ همچنین پراکندگی اطلاعات و دسترسی نداشتن به مدارک و اسناد به دلیل محرمانه بودن آن، از دیگر محدودیت های این تحقیق به شمار می رود.

 

۱-۱۰- سازماندهی تحقیق

پژوهش حاضر در کل از پنج فصل و یک نتیجه گیری تشکیل شده است. فصل اول کلیات را شامل می شود ؛ فصل دوم چهارچوب تئوریک را نشان می دهد که بر اساس تئوری موازنۀ قدرت می باشد. فصل سوم به اهمیت راهبردی سوریه در مناسبات منطقه ای و بین المللی، بررسی تحولات سوریه، چگونگی شکل گیری بحران، همچنین به بررسی سطوح تحلیل در بحران سوریه پرداخته می شود.
فصل چهارم به بررسی نقش کشورهای ترکیه، عربستان سعودی و قطر در تحولات سوریه پرداخته می شود و فصل پنجم به نقش جمهوری اسلامی ایران در تحولات سوریه پرداخته شده است. پایان بخش پژوهش نیز عبارت است یک نتیجه گیری از کل پژوهش و تحقیق است.
فصل دوم:
چارچوب نظری؛ موازنه قدرت
۲-۱- مقدمه
مهم ترین کارکرد نظریه های روابط بین الملل تبیین و توضیح رویدادهای جهانی و پیش بینی آینده ی آن است. در این میان گاه ممکن است رویدادی همزمان بر اساس چندین نظریه قابل تبیین باشد. برای تبیین رقابت های منطقه ای در تحولات اخیر سوریه که از مارس۲۰۱۱ آغاز شد، می توان از موازنۀ قدرت کمک گرفت. برای چند دهه متوالی تهدید، جنگ، بحران، تنش و بی ثباتی سیاسی، همواره از مشخصه های منطقه خاورمیانه بوده است که ایران، ترکیه و عربستان به عنوان بازیگران مهم منطقه ای در آن ایفای نقش نموده اند. لذا مصادیق تجربی و واقعیت های عینی خاورمیانه ای بیش از هر مدل دیگری با تئوری موازنه قدرت قابل تبیین و توصیف است.
۲-۲- تاریخچه موازنه قدرت
موازنه قدرت به عنوان یک موضوع تاریخی توسط پژوهشگران، نویسندگان و تئوریسین های مختلف مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. مطالعه این نوع نوشته ها پراکندگی و عدم هماهنگی در معنی این واژه در ذهن جوینده به وجود می آورد. تلاش برای فهم نظریه موازنه قوا در روابط بین الملل به بیش از پانصد سال پیش باز می گردد. به طور تلویحی پذیرفته شده است که : پیدایی و کاربرد این تئوری به هند و یونان باستان باز می گردد. علاوه بر این، موازنه قوا در حوزه مطالعات بین الملل و سیاست خارجی بسامد فراوانی داشته است. در پی این اهمیت و پیشینه است که عده ای موازنه قوا را شناخته شده ترین و احتمالاً مؤثرترین نظریه موجود برای توضیح ماهیت روابط بین الملل از قرن پانزده به بعد دانسته اند. پس از جنگ جهانی دوم، مورگنتا موازنه قوا را به صورت نظریه ای تدوین نمود و سپس متفکرانی چون اسپایکمن، آرون، کسینجر، مکیندر و راینهولت نیبور آن را کامل کردند. در خصوص نظریه موازنه قوا نظریه واحدی وجود ندارد. هر یک از نظریه ها از این فرضیه هسته ای واقع گرا الهام گرفته اند که دولت ها بازیگران اصلی نظام بین الملل هستند که تحت فشارهای نظام آنارشیک بین المللی، به طور عقلایی در پی افزایش قدرت و یا امنیت خودند. این نظریه بیش از هر چیز کوششی برای فهم هر چه بیشتر ثبات و صلح در سیاست بین الملل است(لیتل، ۱۳۸۹: ۱۲).
موازنه قدرت به عنوان یک وضعیت ناشی از رضایت نسبی کشورها از تقسیم قدرت در میان آنان می باشد. موازنه قدرت به عنوان یک تمایل عمومی و قانون رفتار دولتها در پی پدید آمدن یک عامل بر هم زننده موازنه باعث ترس و وحشت اعضای سیستم خواهد گردید و آنان را به عکس العمل متقابل وا خواهد داشت. موازنه قدرت به عنوان راهنمای دولتمردان، آنان را به عاقلانه عمل کردن وا می دارد و به علاوه به آنان می آموزد که همیشه برای ایجاد اتحاد و ائتلاف در آمادگی کامل بسر برده، تا بدین نحو بتوانند با بر هم زننده موازنه مقابله نمایند. موازنه قدرت به عنوان اسلوبی برای حفظ خصوصیات سیستم بین المللی زمانی کاربرد دارد که تمام اعضای جامعه بین المللی بخواهند از این طریق هویت، استقلال و تمامیت ارضی خود را حفظ کنند( علی بابایی، ۱۳۷۰: ۱۷). موازنه‌ی قدرت، قانون رفتار دولت­هاست، بدین معنا که آنان در صورت رویارویی با قدرتی متجاوز و برهم‌زننده‌ی تعادل، به تأسیس یک ائتلاف متوازن‌کننده مبادرت ورزیده و از ظهور قدرتی مسلط و برتر جلوگیری می‌کنند(دوئرتی و گراف، ۱۳۷۲: ۶۷).
۲-۳- شیوه های تامین و حفظ موازنۀ قدرت
اصول عمده نظریه موازنه قدرت را بدینگونه می توانیم بیان کنیم : تعداد کثیری از ملل را که میزان قدرتشان با یکدیگر فرق دارد در نظر میگیریم که هر کدام از آنها می کوشد قدرت خود را به میزانی مناسب و مقدور بالا برد. در نتیجه تلاش و کوششی که آنان در جهت ایجاد نظام کامل موازنه به کار می بندند نظام موازنه قدرت شکل می گیرد. بدین معنی که ملل مختلف حتی با یکدیگر متحد می شوند بطوریکه هیچ ملتی به تنهایی یا گروهی از ملل به طور دسته جمعی به آن اندازه قوی نشوند که بتوانند سایرین را ببلعند. در دوران صلح، موازنه های متعدد و جداگانه ای از قدرت ممکن است در قسمت های جهان وجود داشته باشد، ولی در هنگام بحران های سیاسی تنها یک موازنه قدرت حکمفرما خواهد بود. این امر چندان خلاف انتظار نیست، زیرا هنگام بحران های سیاسی مبارزه بزرگی در طریق تحصیل قدرت در دنیا گسترش می یابد (سیف زاده، ۱۳۸۵: ۵۶)؛ دولت ها همچنین تلاش می کنند به روش های کم و بیش معقول ابزارهای موجود را بکارگیرند… که به دو گروه دسته بندی می شوند: کوشش های داخلی (حرکت هایی برای افزایش توان اقتصادی، برای افزایش قدرت نظامی، برای پیشبرد راهبردهای هوشمندانه) و کوشش های خارجی (حرکت هایی در جهت تقویت و گسترش اتحادهای خود یا تضعیف یا نابودی اتحادهای مقابل) (امرسون، ۱۳۸۱: ۱۲۵). مورگنتا ایجاد توازن را از طریق«کاهش وزن کفۀ سنگین تر» و «افزایش وزن کفۀ سبک تر» عملی می داند و برای آنها تاکتیک هایی ذکر می کند: ۱٫ تفرقه بینداز و حکومت کن، و ۲٫ افزایش قدرت دولت ضعیف تر که شیوه های غرامت، کاهش و افزایش تسلیحات و اتحادها، ابزار آنند.(مورگنتا، ۱۳۷۹: ۳۰۳) توضیح آنکه هرگاه سنگینی قدرت یکی از دو کفه بر دیگری سخت چربید دولت هایی که در کفه مقابل قرار دارند دو راه در پیش دارند. یا بر قدرت خود بیفزایند یا آنکه در پی کاهش قدرت رقبای خویش برآیند.
عکس مرتبط با اقتصاد

از جمله راه های حفظ موازنه قدرت می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

 

 

تسلیحات نظامی: کوتاه ترین راه به دست آورده قدرت، تامین اسلحه می باشد. البته گاهی خلع سلاح صورت می گیرد.( معمولاً در مذاکرات )

تصرف اراضی به عنوان جبران قدرت: از جمله روش های مهم افزایش قدرت دولتی آن است که اراضی مناسب بیشتری به دست آورد. این فعالیت ممکن است از سر اضطرار صورت گیرد، یعنی زمانی شکل می گیرد که یکی از دولتهایی که در کفه دیگر موازنه قرار دارد صاحب قدرت اضافی شود و موازنه را مختل سازد. در نتیجه این اختلال، دولتی که در کفه مقابل موازنه قرار دارد بلافاصله دست به اقداماتی برای افزایش قدرت خویش می زند تا کسر قدرت خویش راجبران نماید.

ایجاد منطقه حایل: دو قدرت بزرگ را از یکدیگر دور نگه می دارد و در نتیحه از خطر تصادم می کاهد.

مداخله در امور داخلی: هیچگاه نمی توان به صمیمیت حتی متحدین اطمینان داشت. چراغ راهنمای فعالیت هر کشور منافع آن کشور است. منافع باعث می شود که هر کشور تلاش یا تغییر جهت و روش بدهند یا وارد بازی خطرناکی بشوند. از دولتی حتی بزرگ انتظار می رود که به هنگام تغییر موازنه قدرت تلاش کند تا متحد از دست رفته ای را دوباره در سلک اتحاد خویش وارد سازد یا با مداخله در امور داخلی کشور و روی کار آوردن حکومت مساعدی در آن جا متحد تازه ای به دست بیاورند تا موازنه را دوباره برقرار سازند.

موازنه خودکار و نیروی موازنه دهنده: نیروی خنثی در زمان عادی اما وقتی کفه ای سنگین شد وارد صحنه موازنه می شود و با پیوستن به ضعیف باعث حفظ موازنه می شود ، این نیرو برایش حفظ موازنه مهم است(سیف زاده، ۱۳۸۵: ۵۸-۵۷).

۲-۴- رویکردهای نظری به موازنه قدرت
تأثیر تمامیت و دامنه شمول و موفقیت تبیینی علوم طبیعی در حوزه تفکر سیاسی – بین المللی چندان شدت داشته است که با همه بازنگری ها معرفت شناختی در علم الاجتماع، هنوز هم رگه های آن تأثیرها به صورت اهتمام نظریه پردازان برای بخشیدن ماهیتی ابژکتیو به نگرش خود، سبب قوام گرفتن جوهره ای مادی در این نظریه ها شده، تا جایی که چنین ماهیتی به سند اعتبار نظریه بدل شده است. توازن قوا/ موازنه قدرت نیز به عنوان نظریه ای محوری در عرصه سیاست بین الملل از این تأثیر مصون و بی بهره نمانده است.
در میان قائلان به مادیت امر توازن قوا / موازنه قدرت، واقع گرایان نقش کانونی دارند و در مباحث آنها، این نظریه محوریت دارد. جالب اینکه خود آنان نیز در این زمینه وفاق ندارند و جالب تر اینکه عمده پراکندگی ها، برآمده از مناظرات درون گفتمانی همین واقع گرایان است. از این مناظرات دو برداشت متعارض صورت می گیرد که یکی سترونی رویکرد واقع گرایان و سرآمدن تاریخ مصرف آن را نتیجه می گیرد و دیگری به عکس، آن را دال بر درک پیچیده تر واقع گرایی از سیاست بین الملل و به طور اخص توازن قوا / موازنه قدرت می انگارد(لیتل، ۱۳۸۹: ۱۵).

 

موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 12:41:00 ق.ظ ]