روایت شده است که جماعتی از صحابه حجل کردند به علت آنکه سروری بر آنها وارد شده بود و آن کار را واجب دانستند. در قصه أمامه دختر حمزه بن عبدالمطلب هنگامی که درگیر شدند در امر (تربیت) دختر، علی بن ابی طالب و برادرش جعفر و زید بن حارثه و هر کدام در پذیرش تربیت دختر گفتگو و جدال می کردند و هر یک می گفت که از بقیه خودش برتر و بر حق تر از دیگری است پس علی گفت: من او را از بین مشرکین مکه خارج کردم و من پسر عمویش هستم، جعفر گفت: من هم پسر عمویش هستم و خاله اش پیش من است. و زید گفت: من دایی اش هستم. پس رسول خدا به علی فرمود: تواز منی و من از تو، پس علی حجل کرد، و به جعفر گفت: خلق من به تو شبیه است. پس از علی، جعفر حجل کرد، و به زید گفت: تو برادر و دوست ما هستی و زید پس از جعفر حجل کرد. سپس پیامبر فرمود: او را بفرستید به نزد دایی اش. پس دختر را به جعفر سپردند. (حجل عملی خاص است که به نوعی خاص بر یک پا می پرند.)[۳۶]
وجه دلالت از این حدیث: در هر سرور مباح جایز می باشد تحریک آن و رقص سبب در تحریک سرور و نشاط است. حجل یعنی یکی از پاها را بلند کند و روی پای دیگری قرار دهد، این کار آن ها در محضر رسول خدا و انکار نکردن رسول خداست و دلالت بر مباح بودن این کیفیت از رقص است هنگامی که سرور باعث آن کار شود.
اعتراض به استدلال به وسیله ی این روایت:
ابن حجر هیتمی گفته است: این حدیث ناشناخته است و معنای الفاظ آن نامشخص است و آنچه که از آن سه نفر ذکر شده است دروغ و ساختگی است که روایت کردن آن حلال نیست. اگر در صحت حدیث تسلیم شویم حجیت و دلالت آن محقق نمی شود، چرا که آنچه حرام است از رقص آن کاری است که در آن خوار کردن و پستی باشد مثل کار مخنثین، و این کار را آن صحابه انجام نداده اند پس حدیث دلیلی بر مباح بودن رقص نیست.[۳۷]
ابن جوزی گفته است: همانا حجل نوعی از راه رفتن است که در حال شادی انجام میداده اند این کار از رقص نیست.[۳۸]
جواب داده شده به این اعتراض ها:
زبیدی گفته است: همانا آنچه که اصحاب انجام داده اند از انواع رقص است و رقص مختلف است، آیا حرکت آن ها چیزی جز نوع مخصوصی که ترتیب خاصی دارد بوده است و رقص مثل این است.[۳۹]
در مسند احمد بن حنبل آمده است: هانی بن هانی از علی(علیه السلام) رویات کرده که فرمود: نزد پیامبر (صلّی الله علیه و آله) جعفر و زید آمدند،آن حضرت به زید فرمود: تو دوست من هستی پس رقصی کرد سپس به جعفر فرمود: تو شبیه ترین به خلق من هستی، جعفر پشت سر زید رقصی کرد، آن حضرت به من فرمود: تو از من هستی و من از تو، پشت سر زید رقصیدم.[۴۰]
امام بیهقی این حدیث را در باب رخصت در رقص زمانی که در آن مستی و تکسر راه نداشته باشد، آورده و بعد از ذکر حدیث می گوید: هانی بن هانی زیاد شناخته نیست و در این حدیث اگر صحیح باشد دلالت بر جواز حجل است، پس این رقص که بر این روال می باشد جایز است و الله اعلم.[۴۱]
برای حدیث هانی بن هانی تابعی وجود دارد که حاکم نیشابوری در «مستدرک علی الصحیحین» و امام بیهقی در «سنن» آنرا آوردند که مقرون به «هبیره بن یریم» (لا بأس به، شیعی) می باشد. و این حدیث موافق مذهب شیعه است ولیکن برای هر سه فضیلتی که در این حدیث برای جعفر و علی (علیه السلام) و زید آمده، احادیثی دیگر برایش شاهد وجود دارد و لذا این مورد نیز محل اشکال نیست.[۴۲]
در روایت دیگری عاشیه گفته است : در روز عید در مسجد حبشیان آمدند در حالی که پای کوبی می کردند و مرا هم پیامبر خواست و سرم را بر دوشش گذاشتم تا به بازی آن ها نگاه کردم تا هنگامی که خودم از نگاه کردن منصرف شدم. در بعضی از طرق حدیث از ابی هریره آمده است که عمر بن خطاب داخل شد و خواست آنهارا با سنگ بزند، که پیامبر به او گفت آنها را رها کن ای عمر. و در روایت دیگری اضافه بر این آمده است که: تا یهودیان بفهمند که در دین ما آسانی است و من به دین حق مدار آسان مبعوث شدم.[۴۳]
وجه دلالت از آن:
این گروه به وسیله ی ابزار جنگی و سپرشان در مسجد در روز عید می رقصیدند، و عید بودن انگیزه ای برای سرور مباح است، پیامبر آنها را دید و آنها را انکار نکرد بلکه آنها را رها کرد و تشویق نمود و عمر را از اذیت کردن آنها منع کرد .
اعتراض به استدلال از این حدیث: النووی گفته است: همانا جشن در حدیث را علما حمل کرده اند بر انجام دادن بوسیله سلاح و بازی بوسیله ابزار جنگی که نزدیک به هیئت و حالت رقص کننده است. چرا که در بیشتر روایات بازی آنها بوسیله ابزار جنگی آمده است. پس سایر روایات را بر این لفظ معنا می کنیم.[۴۴]
جواب داده شده به این اعتراض:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
زبیدی گفته است: اصل آن است که روایات تعارض نداشته باشند. و بین این روایات تعارض و مخالفت وجود ندارد. در این احادیث از بازی با ابزار جنگی که گفته اند از انواع لعب رقصی است. پس در این روایت بعضی از مجملات روشن می شود و حاصلش این است که آنها می رقصیدند و با ابزار جنگی بازی می کردند . این یک عادت از اهالی سودان است تا الان که می رقصند شمشیرها را پرتاب می کنند.[۴۵]
ابن حجر هیتمی گفته است : این حدیث به محل نزاع نمی رسد . همانا آنچه که اهل حبشه انجام می دادند رقص یا پاکوبیدن نبوده است ، بلکه بازی با سلاح بوده است ، تمرینی برای شکوه و ترساندن دشمن و زدن دشمن .
ابن جوزی گفته است : همانا جشن حبشه نوعی از انواع کاری است که وقتی که به صحنه جنگ می رسیدند انجام می دادند و در آن کار چیزی از رقص وجود ندارد .[۴۶]
قرطبی گفته است : آن کار، کاری بوده است که اهل حبشه هنگام جمع کردن برای جنگ انجام می دادند ، پس آن کاری است که به امر دینی (جهاد) بر می گردد.[۴۷]
در حدیث دیگری از انس بن مالک روایت شده که فرمود : حبشه ای ها در مقابل رسول الله می رقصیدند و درحالی که می رقصیدند میگفتند : محمد بنده ی صالح است ، رسول الله فرمودند : آنها چه می گویند؟ صحابه گفتند: می گویند محمد عبد صالح.[۴۸]
در حدیث دیگری از جعفر بن ابی طالب روایت شده که فرمود: همانا هنگامی که از حبشه بازگشت و پیامبر را در فتح خیبر دید، حجل شدیدی کرد برای رسول خدا (صلّی الله علیه و آله).[۴۹]
ابن مفلح گفته است: این حدیث بر فرض صحیح بودنش، صلاحیت ندارد که حجت شود بر کسی که رقص را مباح بداند. حجل برای تعظیم بوده که جعفر به آن حالت شادی آن کار را انجام داده است و سپس آن را یکباره ترک کرده است، برای انجام سنت اسلام.[۵۰]
۲٫۳٫ تاریخچه رقص در ایران
اساساً واژه رقص، عنوانی است که پس از اسلام در ایران بکار رفته، در متون و منابع ادبی ایرانی و همچنین در گروه زبان های شفاهی مردم نواحی ایران، واژگانی چون بازی، وازی، وازیک و واژیک با ابعاد و جنبه های عام تر از رقص، حوزه ای نسبتاً وسیع، از آیینی توسعه یافته را شامل می شده اند؛ حوزه ای که علاوه بر رقص، برخی حرکات شبه ورزشی، رفتار و اعمال رزمی، پانتومیم، نمایش، شعر و موسیقی در آن جایگاهی مشخص و شناخته شده اند. در واقع بازی ها مجموعه ای کوچک تر از بالنده ترین و ماندگارترین عناصر یک آیین بوده اند و چنان که اگر برخی آداب، مناسک و مراسم، اوراد و ادعیه را برعناصر یک بازی بیفزاییم، شکلی آیینی متصور است؛ بنابراین اگر رقص را در هیأت اصلی و منشأ اولیه ی آن به عنوان جزئی از یک آیین تلقی کنیم، می توان پذیرفت که در پی تکامل و بسط و توسعه ی آیین ها، رقص و پایکوبی، شامل جنبش های موزونی شد که در آن اندام های گوناگون تن آدمی، هماهنگ با یکدیگر به حرکت در آمده و خواسته ها و هیجان های ویژه ای را بازگویی و حال های روحی معینی را بیان می کردند. از این رو، رقص و پایکوبی در میان مردمان دوره های باستانی و نوین، معنی و مفهوم و صورتهای گوناگونی از قبیل ورزشی، جنگی، جذبه ای و مذهبی، تقلیدی و نمایشی، تفریحی و شهوانی به خود گرفته، کم و بیش در میان همه مردم جهان، دوره ای دگرگونی و تکامل را پشت سر نهاده است. باید افزود که هماهنگی و هم سویی در پایکوبی و حرکات موزون، مربوط به یک آیین، نه تنها میان اعضای بدن یک فرد، بلکه بین افراد متعدد رقصنده وجود داشته است، این هماهنگی جمعی، جهت ایجاد انرژی غیر متعارف، جذبه، نشاط و دست یابی به چنان روحیه ی جمعی نافذ و عظیمی پدیدار شده است که بتوان توسط آن به دور از هرگونه تردید، بر نیروهای ناشناخته و ماوراء طبیعت و دغدغه ها و اوهام ذهنی غلبه یافت. با تعمیق فعالیت ذهنی و ارتقاء اندیشه و سطح شناخت بشر از پدیده های طبیعی و اجتماعی و دگرگونی در اعتقادات مردم بسیاری از این آیین ها نیز کارکرد خود را از دست داده و متروک مانده اند. آریاییان با آن که بسیار چیزها از فرهنگ مادی مردمان بومی و همسایگانشان فرا گرفته بودند، در کارهای معنوی و آیین ها از این مردمان پیروی نکرده و چون در آن زمان رقص و موسیقی در آیین آریاییان چندان ارجی نداشت و به کار نمی آمد، از این رو این دو هنر چنان که بایست پیشرفت نکرد. با گذشت زمان به سبب تنوع ایجاد شده ناشی از روابط اجتماعی جدیدتر و پیچیده تر، بخشی از حرکات موزون مربوط به آیین ها، که پس از اسلام با عنوان رقص شناخته شده اند، به دور از انگیزه های اولیه و در اشکال سرگرم کننده و سرور آمیز، در پاره ای از مراسم و مجالس، به حضور و حیات خود ادامه داده اند؛ فرمی که پس از اسلام نیز به شکلی کاملاً انتزاعی و مجرد، هم از سوی اعراب و هم از سوی اقوام ایرانی بطور گسترده مورد استفاده قرار می گرفت.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
رفته رفته بخشی از این آیین ها که ناکار آمدی آنها مسلم گردیده بود، کنار نهاده شد و بخش های دیگری از آن به لحاظ جوهره ی هماهنگ و غنای ذاتی و تناسب با خلق و خوی اقوام، با تغییراتی مورد بهره برداری قرار گرفت. بنابراین رقص ها پاره ای جدا شده از آیین های پرشماری است که از حیات اولیه خود خارج و به اشکال دیگری بکار گرفته شدند، برخی از درون آیین های دیگر سربرآوردند و در اجزاء مناسک مذهبی یا آداب و اعمال فرق قرار گرفتند. گاه در مجموعه اجزاء یک بازی قرار گرفتند و گاه به عنوان خاطره ای قومی و سرورآمیز، به تجرد و استقلال، موجودیت خود را در فرهنگ اقوام استمرار بخشیدند. بنابراین بررسی چگونگی تحولات حرکات موزون و رقص و نمونه های مختلف آن بی کنکاش در دوره های مختلف و بویژه بدون آگاهی از تحولات اجتماعی و اعتقادی در هر مرحله از تاریخ مقدور نیست، بنابراین تاریخ رقص در ایران به سه دوره کلی، یعنی دوره آغازین عهد باستان، دوران تشکیل امپراطوری های بزرگ تا پیدایش اسلام و دوران پس از اسلام طبقه بندی نمود:
الف) دوران آغازین عهد باستان: از زمان تشکیل اولین اجتماعات بشری در فلات ایران تا زمان شکل گیری امپراطوری های بزرگ، باورهای ابتدایی و پرستش عناصر طبیعت و اجزاء و اجرام آسمانی را می توان نام برد. پس از جدا شدن دو تیره ی هند و ایرانی، پرستش دیوها به عنوان مظهر خدایان، ابعاد گسترده تری یافت و به پیدایش و تکوین شمار قابل ملاحظه ای از آیین ها منجر گردیده است که رقص ها و حرکات موزون نیز جزئی از ساختار آنها محسوب می شده است. مدارک یافته شده از این دوران، پرشمار و قابل تأملند، پاره ای از این مدارک بر سوابق شش هزار ساله رقص دلالت دارد، از همین رو رقص در این دوره باید بطور مداوم با جنبه ها و منشاء آیینی آن توأم باشد.
ب) دوران تشکیل امپراطوری های بزرگ: دوران تشکیل امپراطوری های ماد، هخامنشی، سلوکی، اشکانی، ساسانی و حکومتهای کم اهمیت تر، به دلیل پیدایش تمدن های پیشرفته تر و بوجود آمدن شهرها، سربرآوردن مذهب زرتشت پس از لااقل هشت سده سرگردانی و عدم استقبال و پیدایش گروه های یگانه پرست و همچنین تحول در باورهای ابتدایی و محدود کردن خدایان بی شمار از ویژگی های این دوره است. در این میان آن گروه از آیین هایی که با مناسبت های خاص و خوشایند مرتبط بوده اند، توانستند به حیات خود ادامه دهند. اعمال سخت گیرانه ی روحانیون زرتشتی که بخشی از اهرم های اصلی قدرت را در دست داشته اند، اجرای بیشتر آیین ها را با انگ بددینی و بی دینی با تزلزل مواجه ساخت.
در این میان آن دسته از آیین ها، بازی ها و رقص هایی که به مراسم خاطره انگیز قومی و بخصوص اعیاد پیوستگی داشتند، توانستند با تغییراتی چند به جریان خود ادامه دهند. این تغییر مواردی مانند منفک شدن رقص ها از شماری آیین ها و کنار نهادن عامدانه ی خاستگاه اصلی و اولیه آنها، از همین رو بسیاری از حرکات موزون، به مراسم درباری و بزم ها کشیده شده و برخی رقص های مربوط به مراسم قربانی خدایان با حشو و زواید، به اعیاد و جشن ها پیوست. تأثیر منفی و زایل کننده ی زرتشت بر اینگونه مراسم از بیشتر اکتشافات مربوط به دوران اوج این کیش است. اگر از مجسمه های یافت شده از تپه های های شرق و شمال طاق کسری از زنان رقصنده را مستثنی کنیم، در هیچ کدام از سکه های دوره ساسانی و یا مدارک بدست آمده و موجود در نقش رستم، طاق بستان و تیسفون، نشانه ای از آیین ها و رقص ها یافته نشده است، و مملو از نمادهای دینی و صحنه های شکار و جنگاوری ست تا جایی که در حدّ مبالغه گفته شده است؛ نقاشی ها و حجاری های این قوم، چیزی غیر از انواع جنگ و کشتار را نشان نمی دهد. حتی آنجا که برخی از نویسندگان سده های نخستین اسلامی همچون جریر طبری، جاحظ، ابن خردادبه، ابن المقفّع و مسعودی در معرفی مندرجات این گروه از آثار بیشتر محتوی شیوه های حکومتی، موضوعات حقوقی، اندرزنامه ها، جنگ ها و خصایل پادشاهان بوده است. مسعودی نیز با این که به دستیابی و استفاده از تعدادی منابع و کتب پهلوی اذعان داشته و با توجه به دقت نظر او در پرداختن به آداب و رسوم گذشتگان از رقص های پیش از اسلام سخنی به میان نیاورده است؛ اگر چه او در جایی دیگر و در بیان آداب مردم خراسان، در زمان خلافت عباسیان، در مورد رقص های مردم خراسان، سند ارزشمندی به یادگار گذارده است. تنها سند مکتوب در مورد پایکوبی و حرکات موزون ایرانیان پیش از اسلام، برافروختن آتش و پایکوبی و سرور دسته جمعی مردم در کنار آتش است و برخی از آیین ها که مربوط به اعیاد مانند نوروز و یا ایام خاصی چون جشن آبریزگان در سی ام بهمن ماه است.
ج) دوران پس از اسلام: ظهور اسلام و گسترش آن در ایران، قطعاً در منزوی ماندن بسیاری از هنرها، از جمله رقص، تأثیر قاطع داشته است. ظاهراً در ابتدای این امر، یعنی نهی هرگونه حرکت موزون و رقص و پایکوبی در زندگی مسلمانان موضوعی بدیهی و پذیرفته بوده است . با وجود مخالفت آشکار بیشتر علما با هر نوع بازی، رقص و سماع پس از اسلام نیز توسط اقوام و طوایف مختلف در مراسم و آیین های سوگ و سرور به کار گرفته شده و به حیات خود ادامه داد تاجایی که مسعودی در قرن سوم هجری و به زمان عباسیان یعنی درست هنگامی که خراسان بزرگ به پایگاه و جایگاه معتبر اسلامی تبدیل شده، از رقص ها، بازی ها و آواز های رایج در میان مردم این خطّه سخن می گوید.
واضح تر اینکه پس از گذشت چهارده قرن پس از رسوخ همه جانبه اسلام در همه شئون اجتماعی ایرانیان هنوز بسیاری از بازی ها، حرکات موزون و رقص ها به عنوان سنتی پایدار در میان اقوام ایرانی به حضور خود ادامه داده است.
آثار بجا مانده از مراسم و شیوه های مختلف رقص دوران باستان تا قبل از امپراطوری های بزرگ به اندازه ای است که در اثبات وجود همه جانبه رقص جای تردیدی باقی نمی گذارد. این آثار شامل رقصندگان منفرد، دونفره و یا گروهی است. ایراد اساسی، نقاشی از این مسئله است که کنده کاری ها، مجسمه ها و سفال ها و ظروف، بطور اجتناب ناپذیر تنها برش خاصی از زوایای یک رقص محسوب می شود. باتوجه به این مسئله، شناخت همه ی کیفیات و یا تعیین آیین ها و بازی هایی که به این رقص ها پیوستگی داشته است، تنها از راه فرضیه ها و تحقیقات قابل اثبات هستند. آن چه که امروزه به نظر ما بازی و تفریح به شمار می رود، برای انسان ابتدایی امری جدی بوده و آنها هنگامی که به رقص برمی خاستند، تنها قصدشان خوش گذرانی نبوده، بلکه می خواستند به خدایان و طبیعت چیزهای مفید بیاموزند و طبیعت را به خواب مغناطیسی در آورده و به زمین دستور دهند تا حاصل خوبی به بار آورد. بطور نمونه روی ظروف رقص شش تن آدمی در دو رده ی سه تایی بگونه ای ساده نشان داده شده و نگارگر از نشان دادن سر و گردن رقصندگان خودداری کرده و با نمایش تن آنان به شکل سه گوشه که بازوانشان را در شانه های همدیگر نهاده اند و با نگاشتن دو بازوی دست که در دو سوی رده ی رقص به بالا خم شده است، آدمی بودن آنان را نشان داده است.
گونه هایی از رقص به معنی مطلق کلمه، رفته رفته برجستگی یافته و تقریباً بصورت کامل از آیین ها و تا حدود زیادی از بازی ها استقلال یافته اند.[۵۱]
هیچ گاه بطور صریح از شادمانی ها، بازی ها و رقص های مردم و اقوام زمان سلجوقیان، طبرستان، خوارزمشاهیان، ایلخانان، اتابکان، تیموریان و دیگر حکومتهای محلی سخنی به میان نیاورده اند تاریخ نویسان. با این حال در مواردی چند برخی از تاریخ ها اشاراتی به رقص ها و بازی های رسمی و غیر رسمی در ایران داشته اند.
جوینی طی سند جالب توجهی در ذکر فتح قصبه ی نور بخارا به دست مغولان برای اولین بار به طور صریح از مغنیات شهری در بخارا و اطراف آن یاد می کند، که وظیفه ی اجرای رقص در میان عامه ی مردم را به عهده داشته اند.[۵۲]
آنچه که قابل توجه می باشد، این است که سفرنامه نویسان زمانی که از رقّاصان در دربارها سخن می گویند بیشتر به جنبه غیر اخلاقی آنان و شادی افراطی شاهان اشاره می کنند و زمانیکه به عامّه مردم و رقص زنان و دختران در جامعه روستایی و تازه شهری صحبت می کنند مطابق با شادی های اخلاقی است، و این مطلب با نظر به سیاسی بودن هدف برخی از سفرنامه نویسان مطابقت دارد، اگرچه در واقعیت نیز همین گونه است. در نوشته های تاریخی رقص در مجالس بر عهده زنان و موسیقی و کار با آلات موسیقی با مردان بوده است و اشاره شده است که زنان هرگز در صدا در حد توانایی مردان نبوده اند، و جالب اینکه پسران نوجوان در لباس زنانه مشغول به رقص گروهی می شدند، البته این موارد ناشی از تاثیرات آیین ها و ادیان مردم بوده است. دوران صفویه با رونق عرفان و تصوف، رقص سماع رونق گرفت.
در طول تاریخ، جانب داری گروه های قابل اعتنا و تأثیرگذار اجتماعی و مذهبی از این جریان، موجب شد حجم نسبتاً گسترده ای از اسناد و شواهد را در اختیار داشته باشیم بخش قابل ملاحظه ای از ادبیات ایران به ویژه در قرن هفتم و هشتم و نهم هجری، علاوه بر گرایش و ابراز علاقه به این جریان، سماع درویشان را به عنوان درجه ای متعالی از عبادات مطرح نموده و آن را جلوه ای بی چون و چرا از مظاهر حق دانسته اند، البته بحث در این مورد به تحقیق و دقت نظر فراوان دارد.
باید گفت بر خلاف روند غیر متعارف رقص در جوامع رسمی، رقص های مناطق و محلی، همچنان اصالتهای پیشین و ذاتی خود را حفظ نموده و تا سه چهار دهۀ گذشته، بطور فعال در عرصۀ فرهنگ اجتماعی اعم از روستایی و ایلی حضور داشته اند. تنوع و گوناگونی گروه رقص های قومی مناطق ایران به اندازه ای است که حتی نام بردن از همه آنها آسان نیست، امّا آنچه مسلّم است عنوان بازی به همراه این حرکات موزون سبب جاودانی آنها گردیده است.
فصل سوم : انواع رقص و حکم آن
رقص را به شکل ها و روش های مختلف می توان در فرهنگ های گوناگون دید. مجموع آنها را می توان اینگونه برشمرد:
رقص کودکانه، رقص صوفیانه(سماع)، رقص محلی و بومی، رقص ورزشی، رقص مبتذل، رقص شادی. همچنین از نظر حکم رقص به تنهایی یا حکم رقص فردی یا گروهی در مقابل دیگران نیز تقسیم بندی نمود.
۳٫۱٫ رقص مجاز
۳٫۱٫۱٫ رقص کودکانه
انسان طبیعتاً به گونه ای است که با هر ترنّم شاد و یا آهنگ پرنشاط و یا شنیدن اشعار موزون به وجود می آید و ناخودآگاه متناسب با همان آهنگ و ریتم، دست و پای خود را حرکت می دهد. این حرکت در انسان بالغ و عاقل، اختیاری و قابل کنترل است؛ یعنی انسان صاحب اختیار می تواند در هنگام شنیدن یک موسیقی وجدآور از خود حرکتی بروز ندهد، ولی کودک این چنین نیست، او با شنیدن یک موسیقی یا اشعار موزون و آهنگین، دست و سر و گردن و بدن خود را حرکت می دهد و می رقصد. این رقص کودک چیست و چه معنایی دارد؟ رقص کودک در واقع، بروز حالت شادی درونی اوست. آهنگ و یا اشعار شاد، بر سیستم عصبی کودک تأثیر می گذارد و او را متناسب با ریتم آن آهنگ ها و شعر ها به واکنش موزون وا می دارد. رقص کودک خود بخود نیست بلکه همراه با دست زدن یا شعر خواندن و یا موسیقی است، چون رقص بدون یکی از این سه عنصر، امکان ندارد، به قول حافظ: «رقص بر شعر خوش و ناله نی، خوش باشد.» اگر فقط دست زدن باشد از همان دست زدن هم نوعی آهنگ تولید می گردد که با آن رقص ایجاد می شود. به هر حال رقص کودک، نشان شادی و وجد اوست و برای بزرگ ترها هم که می بینند، نشاط انگیز و سرورآور است. علامه مجلسی گزارش می کند که: فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پسرش امام حسن (علیه السلام) را می رقصاند و برایش این شعر را می خواند:
اشبه اباک یا حسن و اخلع عن الحق الرسن
«ای حسن، شبیه پدرت باش و ریسمان را از گردن حق در آور.»
و برای امام حسین (علیه السلام) می خواند:
انت شبیه بابی لست شبیهاً بعلی
«توشبیه پدرم هستی و شباهتی به علی نداری»
ام سلمه، هنگام تربیت و مراقبت از امام حسن (علیه السلام) می خواند:
بأبی ابن علی انت بالخیر ملی
«پسر علی، قسم به پدرم، تو آکنده از خیر هستی.»
ام فضل، همسر ابن عباس هنگام تربیت و مراقبت از امام حسین (علیه السلام) می خواند:
یا بن رسول الله یابن کثیر الجاد
«ای پسر رسول خدا، ای پسر فرد والامقام»
و حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله) برای امام حسین (علیه السلام) می خواند که:
حُزُقّه حُزُقّه تَرقَّ عَین بَقّه
«کوچولو کوچولو بیا بالا، خوشگل کوچولو بیا بالا.»[۵۳]
براساس همین روایت بوده است که بعضی از فقها گفته اند: رقص، هلهله و حوصه عربی (لی لی لی) جایز می باشد.[۵۴]
این حالت در هر کودکی وجود دارد، منتها هر چه رشد عقلانی او بیشتر می گردد، قدرت کنترلش هم زیادتر می شود و می تواند حرکات بدنش را تحت اختیار بگیرد و اساساً به راحتی قادر است که شادترین آهنگ ها را بشنود ولی نرقصد. حجب و حیا و وقار و متانت از عوامل مهمی هستند که وی را کنترل می کنند و از چرخ های سبک و مبتذل باز می دارند. تفاوت عمده ای که میان رقص کودک با بزرگترهاست این است که اولاً: رقص کودک غیر ارادی است، ثانیاً: کودک هیچ انگیزه ای جز بروز یک حالت شادی ندارد و ثالثاً به عوامل شخصیتی نمی اندیشد.
۳٫۱٫۱٫۱٫ حکم شرعی رقص کودکانه
این نوع شادی کودک و اساساً هر کسی که به سن بلوغ نرسیده از نظر فقهی چه حکمی دارد؟ در پاسخ به این سوال که اگر در مجلس عقد و عروسی بچه ها برقصند و دیگران دست بزنند، گفته اند چون بچه ها تکلیف ندارند و حکم دست زدن هم اگر بصورت غنایی نباشد اشکال ندارد.[۵۵]
۳٫۱٫۲٫ رقص محلی و بومی
در بعضی از مناطق، در میان بومیان رقص هایی هست که در مناسبت های شادی اجرا می شود؛ مثل چوب بازی. این رقص ها اگر مختلط (زن و مرد همراه هم) و دارای هرگونه مفسده ای باشد از نظر شرعی جایز نیست. امّا اگر فساد انگیز نباشد بی اشکال است. در اهل سنت نیز رقصی که مردان مثل نیزه بازی یا شمشیر بازی یا ابزار جنگی و یا عصا انجام می دهند مباح است زیرا رقص با اینها نوعی از حجل را در بردارد. هنگامی که رقاص دستی که شمشیر یا چوب را بلند می کند و یک پا را بلند می کند و بر پای دیگر می گذارد نوعی از رقص است که در مصر و بعضی از کشورهای عربی و قبیله های آفریقایی مشهور است.
۳٫۱٫۳٫ رقص ورزشی
بیشتر ادبیات متقدم و اولیه ای که در مورد رفتارهای ورزشی نوشته شده است، مشکلات مفهومی و فرهنگی را نادیده گرفته مثلاً ورزش در میان مردمان اولیه تاریخ، دارای معانی بسیاری بوده است. آلن تینوال می گوید: «واژه ورزش آن چیزی نیست که در نواحی غیر اروپایی ورزش نامیده می شود، در ادبیاتی که من با آن آشنا هستم ورزش دارای معنای قطعی نیست، بسیاری از انواع فعالیت ها را ورزش می نامند، رقابت های حرفه ای یا آماتور همچون شکار و ماهی گیری ورزش نامیده می شوند.»
تعریفی که می توان برای بازی از نظر فرهنگی مطرح ساخت، به مردم شناسی ورزش مربوط است.
ورزش اغلب هویتی آیین گونه دارد، همچنین شواهدی در دست است حاکی از اینکه تکامل رفتار ورزشی در نمایش های آیینی ریشه دارد و آیین ها بُعدی از فرهنگ هستند.
موضوعات: بدون موضوع
[چهارشنبه 1400-01-25] [ 07:35:00 ق.ظ ]